رسانه بیدخت | آوین
804 subscribers
12.8K photos
1.72K videos
74 files
725 links
اطلاع‌رسانی و پوشش خبری آنچه در بیدخت می‌گذرد


ارتباط با ادمین کانال و ارسال سوژه :
@Beydokhtiha
Download Telegram
#خاطرات_حسینی

📷 مراسم "حسن حسین" صبح عاشورای محرم 1440

▪️ امامزاده سلطان محمدعابد کاخک

🎥رسانه بیدخت|آوین
🆔 @Beidokht_Avin
🔰 پویش
#خاطرات_یک_رزمنده

🔻به مناسبت فرارسیدن هفته دفاع مقدس کانال رسانه بیدخت|آوین با هدف بازخوانی خاطرات رزمندگان دفاع مقدس برای نسل #جوان پویش #خاطرات_یک_رزمنده را برگزار می کند.


🔹جهت شرکت در پویش:
کلیه رزمندگان و خانواده آن ها و همچنین خانواده شهدا می توانند خاطرات خود را در قالب: متن، عکس، صوت یا ویدئو که مربوط به دوران دفاع مقدس هست را برای آوین ارسال نمایند.

جهت ارسال مطالب و سوژه: 👇
@Beydokhtiha

@Hojjat_amaniyan


🎥رسانه بیدخت|آوین
🆔 @Beidokht_Avin
💥 خنده ی ی بیجا کار دستم داد!
خاطره ی محمدتقی کاظمی مقدم

#خاطرات_یک_رزمنده

✳️در جزیره ی مجنون بدترین جا برای نگهبانی سنگر استراق سمع بود و همه از نگهبانی در آنجا فراری بودیم. سنگر استراق سمع نزدیک ترین سنگر به دشمن بود. علاوه بر خطری که داشت، کسی که برای نگهبانی میرفت باید شبانه میرفت و حداقل بیست و چهار ساعت و تنها همانجا می‌ماند و باز شبانه و بعد از رسیدن نگهبان بعدی برمیگشت.
🔹یکی از شب ها فرمانده به عباس زارع حقیقی میگفت که باید به سنگر استراق سمع بروی. (عباس از ایثارگران قوژد که همینک بازنشسته شهرداری است)
❇️عباس هی با لهجه غلیظ قوژدی میگفت: «اَخِه مُو خِه چهار بِچَّه چِطو به استراق سمع شُم؟» و فرمانده باز تکرار میکرد که: «نه! کی گفته چهار نفر با خودت ببری؟ تنهایی! سنگر استراق سمع باید تنهایی بری!»
ما بیدختی ها روده بُر شده بودیم و این مکالمه چند بار تکرار شد! با همان حالت خنده رفتم پیش فرمانده که بگویم منظورش این است که چهارتا بچه دارد. فرمانده ی عصبانی هم که انگار فکر میکرد به او میخندم خودم را به سنگر فرستاد برای نگهبانی!

#خاطرات_یک_رزمنده
🎥رسانه بیدخت|آوین
🆔 @Beidokht_Avin
🔰#خاطرات_یک_رزمنده_شهید

🎥رسانه بیدخت|آوین
🆔 @Beidokht_Avin
🔰 پویش
#خاطرات_یک_رزمنده

🔻به مناسبت فرارسیدن هفته دفاع مقدس کانال رسانه بیدخت|آوین با هدف بازخوانی خاطرات رزمندگان دفاع مقدس برای نسل #جوان پویش #خاطرات_یک_رزمنده را برگزار می کند.


🔹جهت شرکت در پویش:
کلیه رزمندگان و خانواده آن ها و همچنین خانواده شهدا می توانند خاطرات خود را در قالب: متن، عکس، صوت یا ویدئو که مربوط به دوران دفاع مقدس هست را برای آوین ارسال نمایند.

جهت ارسال مطالب و سوژه: 👇
@Beydokhtiha

@Hojjat_amaniyan


🎥رسانه بیدخت|آوین
🆔 @Beidokht_Avin
🔹 بسم الله الرحمن الرحیم

#خاطرات_یک_رزمنده

در زمستان سال ۶۵ بعد از آنکه از مرخصی بعد عملیات کربلای ۵ به اتفاق سایر رزمندگان به ویژه تعدادی از رزمندگان همشهری به جبهه جنوب مراجعت نمودیم عازم خط بُشکه ای در خط مقدم در شلمچه شدیم( از آن جهت به این خط ؛خط بُشکه ای می گفتند که منطقه جنوب به صورت دشت می باشد و امکان ایجاد خاکریز بواسطه در تیررس بودن؛ توسط رانندگان شجاع لودر ها؛ این سنگر سازان بی سنگر میسر نبود ؛بر این اساس در شبانگاهان بشکه های فلزی بزرگ نفت را که از قبل آماده شده بود و پر از خاک کرده بودند در یک ردیف می چیدند تانقش خاکریز و جان پناه را برای رزمندگان اسلام ایفا نماید.) من در آن زمان در یکی از گردان های لشکر ویژه شهدا تیر با رچی بودم و سنگر خاص تیر بار نیز درحساس ترین مرکز در نظر گرفته شد که یکی از سنگرهای اصلی برای خط پدافندی محسوب می‌شد. در ۴_۵ متری این سنگر؛ سنگر اجتماعات و استراحت ما که ۳_۴ نفر بودیم قرار داشت.طبق برنامه‌ریزی انجام شده مقرر گردیده بود که هر شب در بازه های زمانی ۵ ساعته به صورت دو نفره نگهبانی بدهیم .در یکی از شب ها به دلیل کمبود نیرو تصمیم گرفته شد تا به صورت تک نفره نگهبانی بدهیم.
آن شب نوبت من تا اذان صبح ادامه داشت و در این هنگام با پایان یافتن نوبت نگهبانی برای ادای فریضه نماز صبح مجبور به ترک سنگر برای چند دقیقه شدم تا علاوه بر انجام فریضه؛ نگهبان بعدی را نیز که یکی از برادران رزمنده اهل سنت تایبادی بود برای ادامه نگهبانی بیدار کنم. او برای نگهبانی به سنگر تیربار رفت ولی به ناگهان با شتاب و با حالت نگرانی و پر ازاضطراب برگشت و گفت چرا سنگر اینطوری شده؟!! گفتم مگه چی شده من که ۲_۳ دقیقه قبل درسنگر بودم و هیچ اتفاق خاصی نیفتاده بود!!!! و سریعا خود را به سنگر رساندم تا ببینم چه اتفاقی افتاده است که با صحنه‌ای عجیب روبرو شدم. سنگر متلاشی شده بود و گلوله خمپاره ۶۰ و یا احتمالاً نارنجک تفنگی دقیقاً به صفحه خوراک دهنده تیربار اصابت کرده بود و آن را به دو نیمه تقسیم کرده بود و در این جا بود که به حکمت الهی آن شب که مجبور شده بودیم به تنهایی نگهبانی دهیم پی بردیم ودست به دعا به درگاه حضرت احدیت برداشتیم.

📝ارادتمند :رزمنده کوچک انقلاب اسلامی مهدی محمدی

#خاطرات_یک_رزمنده
🎥رسانه بیدخت|آوین
🆔 @Beidokht_Avin
Audio
#پیشنهاد_ویژه_دانلود

[ کربلایی حمید نقره ]
نوحه ای در رثای شهدای شهر بیدخت

#خاطرات_یک_رزمنده
🎥رسانه بیدخت|آوین
🆔 @Beidokht_Avin
#خاطرات
📷 تصاویر ارسالی زائران حسینی ؛ جانباز فداکار اسلام در راه کربلا

#عکس_شماره_152

عکس ها و ویدئوهای خود را برای ما ارسال نمائید.
____________________
🎥رسانه فرهنگی بیدخت|آوین
@Beidokht_Avin