الان موجودیه حساب من در وضیعت خطرناکیه
از طرف بانک پیام اومده : مشترک گرامی گه‌خوردی حساب باز کردی



@BazarSiyahJok

‏یکی از بزرگترین شانس هایی که تو زندگیم آوردم اینه که اونایی که ازم آدرس پرسیدنو دیگه ندیدم

@BazarSiyahJok

به مامانم گفتم سیگار میکشم گفت مسئله شخصی خودته به من ربط نداره گفتم الان باید میزدی منو


یهو یه چک زد گفت تو چیزی که بهت ربط نداره دخالت نکن😐😂😂



@BazarSiyahJok

‏به دوستم پی ام دادم گفتم چجوری مغرور به نظر بیام ؟؟



گفت دیر سین کن !


الان دو ساله پی ام میده سین نمیکنم 😂😂


@BazarSiyahJok

همیشه برام سوال بود چجوری یه سریا ساعت ۸ صبح تو کلاس انقدر سر حالن.



من خودم کلاسای قبل ۱۲ ظهرو که خواب میموندم و نمیرفتم، بعد ۱۲ رو هم میرفتم تو کلاس میخوابیدم😁😂


@BazarSiyahJok

‏یه سری امتحان داشتم خواب موندم زنگ زدم به استاد گفتم ببخشید یکی از اقوام فوت کرد.

گفت پس چرا صدات خواب آلوده؟

گفتم خوابیدم بیاد به خوابم ببینم جاش خوبه یا نه😂

@BazarSiyahJok

دیشب ساعت ۲ ی شماره ناشناس بهم زنگ زد
من: بله؟
سلام منزل آقای پفک نمکی؟
من: بله بفرمایید
ببخشید بروسلی خونه ست؟
من: بله خودم هستم بفرمایید
یهو قطع کرد...
خب برادر من بلد نیستی غلط کنی غلط میکنی که غلط کنی!!!😂😂

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
@BazarSiyahJok

‏نمی‌دونم تا میام درس بخونم خوابم می‌گیره یا فقط وقتی که خوابم می‌گیره تصمیم می‌گیرم درس بخونم🤣🤣🤣😝😂😂😂😂

‌‌@BazarSiyahJok

*یک نصیحت از یک پروفسور دانمارکی
بنام نیلجسیژوگستانیفیکولا





دکتر " نیلجسیژوگستانیفیکولا " میگه :
وقتی اینقدر تنبلی که اسم منو نمیخونی
عمرا نصیحتت کنم!!!😐

بفرس برا تنبل بعدی! 😂*

‌‌@BazarSiyahJok

*واقعا ۵ میلیون پول کتونی می دید واسه بچتون



من کوچیک بودم بابام یه کتونی چینی سایز ۴۰ واسم خرید

یه مشت پنبه ام گذاشت جلوش تا اندازه پاهام بشه😍



تا ۱۸ سالگی هر موقع میگفتم کتونیم کوچیکمه یه ذره از اون پنبه هارو بر میداشت و منم کلی ذوق میکردم😂😂😂😐

‌‌@BazarSiyahJok

‏ چيزى كه ما نياز داريم تركيب هواى خنک و سرد پاييز و زمستون و روز طولانى تابستونه😅😂😂😂😂😍😍😍😍

‌‌@BazarSiyahJok

سال کنکورم بابام تصمیم گرفت سه‌تار یاد بگیره.
چند ماه رفت، بعد تصمیم گرفت تار یاد بگیره.
تابستونی که کنکور دادم هم کلاً ساز رو گذاشت کنار و ۷ ساله بهش دست نزده:))))
😐😂

‌@BazarSiyahJok

روزی شخصی به نزد بزرگی رفت








بزرگ خیلی بزرگ بود


و شخص ترسید و فرار کرد

تا حکایتی دیگر بدرووووووود.....
😂😂😂


‌‌@BazarSiyahJok

یادش بخیر قدیما ملت همه با یه لیوان آب میخوردن تازه اونا که خیلی بهداشتی بودن از کنار دستش میخوردن ک کسی ازش نخورده😆😆🤣🤣😂😂😂😂

‌‌@BazarSiyahJok

دختره 4 ﺳﺎﻟﺸﻪ ﺩﯾﺪﻡ ﺍﺧﻤﺎﺵ ﺗﻮ ﻫﻤﻪ ,
ﻣﯿﮕﻢ:
ﺗﺤﻮﯾﻞ ﻧﻤﯽ ﮔﯿﺮﯼ؟ !؟! (=
.
.
.
ﻣﯿﮕﻪ ﺳﻔﺎﺭﺷﺖ ﻧﺪﺍﺩﻩ ﺑﻮﺩﻡ ﮐﻪ ﺑﺨﻮﺍﻡ ﺗﺤﻮﯾﻠﺖ ﺑﮕﯿﺮﻡ

ﺍﻻﻥ ﺳﻪ ﺳﺎﻋﺘﻪ ﺣﺮﻑ ﻧﺰﺩﻡ!!!!
دیگه فقط دهه نودی ضایمون نکرده بود که به حول قوه ی الهی حل شد



@BazarSiyahJok

‏دوستم تعریف میکرد یه بار تو یه شرکتی تازه استخدام شده بودم
یه دختر خیلی خوشگل و باکمالات اومد واسه مصاحبه


کلی نذر و نیاز کردم که استخدام شه


فرداش اونو استخدام کردن منو انداختن بیرون 😂
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

@BazarSiyahJok

داییم داشت به بابام پیشنهاد شراکت میداد که بیا یه باغ بخریم و دامپروری راه بندازیم.







بابام گفت من یه بار یه گوسفند پرورش دادم واسه هفت پشتم بسه!
هرچی فکر کردم دیدم ما گوسفند نداشتیم تا حالا 😐

@BazarSiyahJok

‌
جعفر تو جبهه بی سيم ميزنه،ميگه:من 5000 عراقی دستگیر کردم بیایید💂‍♀️




ميگن: خودت بيار.

ميگه : نه شما بياين !
اينا نميذارن من بيام.😂😂😂

‌‌@BazarSiyahJok

یه دکتر تو محله مون هست میری پیشش

میگه فعلا این داروها رو برات می نویسم

ولی بعدا حتما یه دکتر درست و حسابی برو

یعنی میخوام بگم

تا این حد به خودشناسی رسیده‌ 😂😂

‌‌

@BazarSiyahJok

‏بعضى وقتا حس ميكنم اون يه دونه فلفلِ تو شيشه خيارشورم !!😆😆😆🤣🤣🤣😂

‌‌

@BazarSiyahJok