#رمان_عارفانه ❣
💫شهید احمد علی نیری💫
#قسمت_پانزدهم
ادامه قسمت قبل
من دیده ام برخی مدعیان عرفان، وقتی نماز را به پایان می رسانند مشغول ذکر و تسبیح و... می شوند.
اما احمد آقا وقتی نماز معراج گونه اش به پایان می رسید و سفر عرفانی اش تمام می شد، همگام با نمازگزاران مسجد تکبیرها را تکرار می کرد:
الله اکبر خمینی رهبر✊
بعد دستانش را به نشانه دعا در مقابل صورتش قرار می داد و مانند بقیه می گفت:
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی...🤲
بعد هم مشغول گفتن تسبیحات حضرت زهرا میشد آن هم با توجه کامل.
وقتی تعقیبات نماز به اتمام می رسید از جا بلند می شد و مشغول فعالیت های بسیج و فرهنگی میشد.
البته در میان شاگردان حضرت استاد، چنین افرادی کم نبودند که این هم از زحمات حاج آقای حق شناس بود...
🍁به قول آن انسان وارسته: آیت الله حق شناس عرفان و سلوک را به سطح پایین جامعه منتقل کرد.
ایشان عرفان و دوستی با خدا را کوچه بازاری کرد، کم نبودند از کسبه بازار و افراد عادی که در کنار زندگی روز مره خود راه سیر و سلوک را از این انسان خدایی اموختند🍁
🔷 #پایان_این_قسمت
🌹هدیه به روح پاکش صلوات🌹
🆔@basij_th
💫شهید احمد علی نیری💫
#قسمت_پانزدهم
ادامه قسمت قبل
من دیده ام برخی مدعیان عرفان، وقتی نماز را به پایان می رسانند مشغول ذکر و تسبیح و... می شوند.
اما احمد آقا وقتی نماز معراج گونه اش به پایان می رسید و سفر عرفانی اش تمام می شد، همگام با نمازگزاران مسجد تکبیرها را تکرار می کرد:
الله اکبر خمینی رهبر✊
بعد دستانش را به نشانه دعا در مقابل صورتش قرار می داد و مانند بقیه می گفت:
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی...🤲
بعد هم مشغول گفتن تسبیحات حضرت زهرا میشد آن هم با توجه کامل.
وقتی تعقیبات نماز به اتمام می رسید از جا بلند می شد و مشغول فعالیت های بسیج و فرهنگی میشد.
البته در میان شاگردان حضرت استاد، چنین افرادی کم نبودند که این هم از زحمات حاج آقای حق شناس بود...
🍁به قول آن انسان وارسته: آیت الله حق شناس عرفان و سلوک را به سطح پایین جامعه منتقل کرد.
ایشان عرفان و دوستی با خدا را کوچه بازاری کرد، کم نبودند از کسبه بازار و افراد عادی که در کنار زندگی روز مره خود راه سیر و سلوک را از این انسان خدایی اموختند🍁
🔷 #پایان_این_قسمت
🌹هدیه به روح پاکش صلوات🌹
🆔@basij_th
#رمان_عارفانه ❣
💫شهید احمد علی نیری💫
#قسمت_بیست_و_دوم
#ادامه_قسمت_قبل
🌷🌷🌷
بچه ها خیلی شلوغ می کردند. اذیت می کردند و...اما احمد آقا با صبر و تحمل وصف ناشدنی بچه ها را با معارف دین اشنا می کرد.
یکی از بچه ها می گفت: من از همان دوران احمد آقا به نماز جمعه مقید شدم.
بعد از شهادت احمد آقا هم سعی می کردم نماز جمعه من ترک نشود.
یک بار در عالم رویا مشاهده کردم که در خیابانی ایستاده ام. احمد اقا از دور به طرفم امد و من را در آغوش گرفت. خیلی حالت زیبایی بود. بعد از سال ها احمد آقا را می دیدم.
بعد از روبوسی به تابلوی خیابان نگاه کردم. دیدم نوشته خیابان قدس. فهمیدم اینجا نماز جمعه است.
همان لحظه از خواب بیدار شدم فهمیدم علت اینکه احمد آقا اینگونه من را تحویل گرفت بخاطر حضور همیشگی من در نماز جمعه است...
#پایان_این_قسمت🌼
🌹هدیه به روح پاکش صلوات🌹
🆔@basij_th
💫شهید احمد علی نیری💫
#قسمت_بیست_و_دوم
#ادامه_قسمت_قبل
🌷🌷🌷
بچه ها خیلی شلوغ می کردند. اذیت می کردند و...اما احمد آقا با صبر و تحمل وصف ناشدنی بچه ها را با معارف دین اشنا می کرد.
یکی از بچه ها می گفت: من از همان دوران احمد آقا به نماز جمعه مقید شدم.
بعد از شهادت احمد آقا هم سعی می کردم نماز جمعه من ترک نشود.
یک بار در عالم رویا مشاهده کردم که در خیابانی ایستاده ام. احمد اقا از دور به طرفم امد و من را در آغوش گرفت. خیلی حالت زیبایی بود. بعد از سال ها احمد آقا را می دیدم.
بعد از روبوسی به تابلوی خیابان نگاه کردم. دیدم نوشته خیابان قدس. فهمیدم اینجا نماز جمعه است.
همان لحظه از خواب بیدار شدم فهمیدم علت اینکه احمد آقا اینگونه من را تحویل گرفت بخاطر حضور همیشگی من در نماز جمعه است...
#پایان_این_قسمت🌼
🌹هدیه به روح پاکش صلوات🌹
🆔@basij_th
#رمان_عارفانه ❣
💫شهید احمد علی نیری💫
#قسمت_هفتاد_و_چهارم
در منطقه فاو بودیم که احمد آقا شهید شد و علی طلایی هم مجروح شد.
بعد از عملیات دیدم رفقای قدیم دور هم نشسته اند و از احمد آقا حرف میزنند .آنها چیزهایی میگفتند که باور کردنی نبود! از ارتباط همیشگی احمد آقا با امام عصر عج و یا اطلاع از برخی موارد و...
به رفقا گفتم: باید این موارد را از علی طلایی سوال کنیم. او بیش از بقیه احمد اقا را شناخت.
یکی از دوستان قدیمی گفت: می خواهی بری سراغ علی طلایی؟با علامت سر حرفش را تاکید کردم.
دوستم کفت:خسته نباشی .علی طلایی چند روز پیش تو پدافندی منطقه فاو شهید شد و رفت پیش برادر نیّری....
#پایان_این_قسمت 🍂
🌹هدیه به روح پاکش صلوات🌹
🆔@basij_th
💫شهید احمد علی نیری💫
#قسمت_هفتاد_و_چهارم
در منطقه فاو بودیم که احمد آقا شهید شد و علی طلایی هم مجروح شد.
بعد از عملیات دیدم رفقای قدیم دور هم نشسته اند و از احمد آقا حرف میزنند .آنها چیزهایی میگفتند که باور کردنی نبود! از ارتباط همیشگی احمد آقا با امام عصر عج و یا اطلاع از برخی موارد و...
به رفقا گفتم: باید این موارد را از علی طلایی سوال کنیم. او بیش از بقیه احمد اقا را شناخت.
یکی از دوستان قدیمی گفت: می خواهی بری سراغ علی طلایی؟با علامت سر حرفش را تاکید کردم.
دوستم کفت:خسته نباشی .علی طلایی چند روز پیش تو پدافندی منطقه فاو شهید شد و رفت پیش برادر نیّری....
#پایان_این_قسمت 🍂
🌹هدیه به روح پاکش صلوات🌹
🆔@basij_th