|بانوی شیــ°•ـک پوش 👗💕|
3.44K subscribers
16.6K photos
9.12K videos
8 files
26.3K links
Download Telegram
علائم ابتلا به عفونت روده و معده👇

🎗استفراغ
🎗حالت تهوع
🎗کاهش اشتها
🎗دل پیچه
🎗احساس درد در اعضاء بدن
🎗سر درد
🎗دمای بالای بدن (تب)

http://T.me/Banooye_shike
🍁🌹
☝️😻
#بانوی_شیک‌پوش👗💕

پیج اینستای ما👇
instagram.com/idyllic_me
🔸مراحل كشيدن ابرو


http://T.me/Banooye_shike
🍁🌹
☝️😻
#بانوی_شیک‌پوش👗💕

پیج اینستای ما👇
instagram.com/idyllic_me
#آرايش 💎

ميكاپ چشم دودي اما دخترونه 😇


حتماً خودتون میدونید ڪه میڪاپ تیره چشم باید همراه با رژ روشن انجام بشه.🌸 خیلی‌ها با اینڪه میڪاپ دودے چشم رو دوست دارن اما براے شب عروسیشون میترسن ڪه انجامش بدن و فڪر میڪنن ممڪنه غلیظ باشه یا تو ذوق بزنه.🤔 من این عڪس رو براتون گذاشتم میشه آرایش چشم دودے باشه و همچنان دخترونه👌🏼 آرایش صورت ڪمرنگ انجام شده به همراه رژ رنگ نود. به آرایشگرے اعتماد ڪنید ڪه علاوه بر اینڪه بر اساس اجزاے صورت شما آرایش میڪنه بلڪه به سلیقتون هم احترام بزاره

 

http://T.me/Banooye_shike
🍁🌹
☝️😻
#بانوی_شیک‌پوش👗💕

پیج اینستای ما👇
instagram.com/idyllic_me
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دانلود تیزر و آهنگ جديد "حامد عباد" به نام بهونه

http://T.me/Banooye_shike
🍁🌹
☝️😻
#بانوی_شیک‌پوش👗💕

پیج اینستای ما👇
instagram.com/idyllic_me
#درمان_زخم_معده

یک ق.چ پودر خشڪ زنجبیل را در ۳ لیوان آب جوش بریزید و با حرارت ملایم دم دهید

سپس آن را با عسل شیرین ڪرده و میل نمایید


http://T.me/Banooye_shike
🍁🌹
☝️😻
#بانوی_شیک‌پوش👗💕

پیج اینستای ما👇
instagram.com/idyllic_me
هر چیز به آخر میرسد 🎢
جز دوست داشتنت♥️
که هر روز صبح🌞
از نو در من متولد میشود💞
روز از نو🌤
دوست داشتنت از نو💓💋
#صبح_بخیر_زندگیم 🌞


‌‌‌‌‌‌‌‌
🍂🍁 @idyllic_me 🍁🍂
پیج ما👇
instagram.com/idyllic_me
▪️استفاده از آب داغ.
▪️خوابیدن با آرایش.
▪️استفاده از شوینده‌ی نامناسب.
▪️عدم استفاده از آرایش‌پاک‌کن.
▪️نشستن صورت بعد از ورزش و تعریق.
▪️شست‌وشوی صورت با دست کثیف.
▪️عدم استفاده از مرطوب‌کننده بعد از شست‌وشو.

http://T.me/Banooye_shike
🍁🌹
☝️😻
#بانوی_شیک‌پوش👗💕

پیج اینستای ما👇
instagram.com/idyllic_me
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#خلاقییت

ایده های کاربردی با استفاده از دستمال سر یا گردن


http://T.me/Banooye_shike
🍁🌹
☝️😻
#بانوی_شیک‌پوش👗💕

پیج اینستای ما👇
instagram.com/idyllic_me
#ترفند_آرایشی


سایه چشم‌های قدیمی یا شکسته را دور نریزید. کمی کرم مرطوب کننده را با آن مخلوط کرده و به این شکل یک رژلب زیبا داریم


http://T.me/Banooye_shike
🍁🌹
☝️😻
#بانوی_شیک‌پوش👗💕

پیج اینستای ما👇
instagram.com/idyllic_me
🔸از زعفران برای از بین بردن علائم سندرم قاعدگی استفاده كنيد.

🌸زعفران حاوی ویتامین A، اسید فولیک، مس، پتاسیم، کلسیم، منگنز، آهن، سلنیوم، روی، منیزیم، ریبوفلاوین و تیامین است و می تواند علائمی همچون التهاب، گرفتگی، نوسانات خلقی، تحریک پذیری، آکنه، حساسیت پستان و خستگی را کاهش دهد.

☕️بدین منظور 15 میلی گرم عصاره زعفران را دو بار در روز مصرف کنید. می توانید چای زعفران دم كنيد يا زعفران را در شير ريخته و برای کاهش درد قاعدگی، درد شکم و خونریزی شدید بنوشید.

http://T.me/Banooye_shike
🍁🌹
☝️😻
#بانوی_شیک‌پوش👗💕

پیج اینستای ما👇
instagram.com/idyllic_me
🔸روش‌های آسان برای درمان خط اخم ابرو🔸

بیشتر افراد برای از بین بردن خط اخم از روش‌های درمانی مانند تزریق بوتاکس استفاده می‌کنند، اما چندین راه طبیعی آسان وجود دارد که کمک می‌کنند تا بدون تزریق از خط اخم خلاص بشوید. این راه‌ها عبارت‌اند از👇
1️⃣مالیدن سفیده‌ تخم مرغ بر روی پوستِ بین چشم و ابروها

2️⃣ماساژدادن خط اخم با چند قطره روغن نارگیل یا روغن بادام شیرین هر شب قبل از خواب

3️⃣خوردن یک ق.غ روغن تخم کتان ۲ تا ۴ بار در روز


http://T.me/Banooye_shike
🍁🌹
☝️😻
#بانوی_شیک‌پوش👗💕

پیج اینستای ما👇
instagram.com/idyllic_me
💥اگر دستهاوپاهای شما همواره سردهستند ممکن ست بامشکل سطح پایین آهن دربدنتان مواجه باشید‼️

🔹گوشت قرمز
🔸ماهی
🔹تخم مرغ
🔸سبزیجات برگدار
🔹غلات
🔸شیرومکمل‌ های آهن استفاده کنید

http://T.me/Banooye_shike
🍁🌹
☝️😻
#بانوی_شیک‌پوش👗💕

پیج اینستای ما👇
instagram.com/idyllic_me
|بانوی شیــ°•ـک پوش 👗💕|
🦋🌸🦋🌸🌸 🦋🌸🦋🌸 🌸🦋🌸 🦋🌸 🌸 #از روی عشق ❤️❤️❤️ Part : 40 سرشو بالا اورد و توی چشمام نگاه کرد ..... با صدایی که میشد به راحتی آثار ناراحتی حس کرد گفت : نه این بیماری میتونه تورو بکشه....... و نه وعده های غذایی کمی که من به تو میدم ... با شنیدن اسم…
🦋🌸🦋🌸🌸
🦋🌸🦋🌸
🌸🦋🌸
🦋🌸
🌸


#از روی عشق ❤️❤️❤️


Part : 41




منم سعی کردم مثل خودش با ادب رفتم کنم ، برای همین با صدای ملایمی گفتم : میشه کارنمُ ببینم ، براش صبحونه اوردم ..

منشی با شنیدن اسم کارن اونم از زبون من خیلی تعجب کرد و بعد نگاهی مشکوکی به سبد توی دستم کرد ...

انگاری تازه دوهزاریش افتاده بود که رابطه ی من فراتراز رابطه ی کاری با آقای کارن تهرانی هست ..

اخمی روی صوتش به وجود اومد و با صدای که پراز حرص بود گفت : آقای تهرانی الان با معاونشون جلسه دارن ، وقتی برای صبحونه خوردن ندارن .. درضمن شما میتونید تشریفتونو ببرید بعداز تموم شدن جلسه من خودم برای آقای تهرانی صبحونه حاضر میکنم ...

دختره بیشعور رسما منو بیرون کرد ، دلم میخواد با همین ناخن های بلندم صورتشو خط خطی کنم ،

باید حال این دختره ی فیس و افتاده ای رو بگیرم که از این به بعد بدونه با کی طرفه ..

با لبخند حرص دراری گفتم : عه وا عزیزم ، کارنم خودش امروز صبح بهم تاکید کرد که براش صبحونه بیارم توی شرکت ،
اخه میدونی ، کارنم امروز صبح منو زود بیدار نکرد که براش صبحونه آماده کنم قبل از رفتن بخوره ..

در حالی که صورت این دماغ عملی مثل گوجه قرمز شد بود با تک سرفه ای گفتم :
میدونی کارن خیلی روی من حساسه ، میدونه که اگه از خواب زود بیدار بشم سرم درد میگیره ، واسه همین دلش نیومد منو بیدار کنه .. دیشبم که هر دومون تا دیر وقت بیدار بودیم دیگه اینطوری شد که مجبور شدم به گفته ی خود کارن صبحونه رو بیارم شرکت براش ...

وای خدا .. خیلی جلوی خودمو گرفتن که با دیدن قیافش نزنم زیر خنده...
خودمو به سمت میز کشیدم و با صدای کشداری که دقیقا مثل خودش شده بود گفتم : نگفتی که کی جلسه کارنم تموم میشه ...


با صدای عصبی گفت : خانم محترم .. جلسه رئیس حالا حالاها تموم نمیشه ، شماهم لطف کنید برید ، زیاد وقت منو نگیرید ...


از یک طرف شک داشتم که راست گفته باشه که کارن جلسه داره ، از یک طرف دیگه هم من باید فورا صبحونه به کارن بدم و برم خونه ناهار درست کنم ، وقت وایسادن توی شرکت برای تموم شدم جلسه کارن ندارم ...
اگرم همین الان برم خونه که هم کارن گرسنه میمونه وهم اونوقت باید این دختره برای کارن صبحونه آماده کنه ..... و از همه بدتر خودم جلوی این دختره ایکبیری ضایع میشم ،


منشی همینطور زیر چشمی منتظر عکس العمل من بود.. پوزخندی
به روش زدم و به سمت اتاق مدیر عامل حرکت کردم و بدون در زدن ، در باز کردم ...


*کارن*
با رایبد ، دوست دوران دانشگاهم که بعداز تاسیس این شرکت ، اونو معاون خودم کردم تا در زمان نبودم خیالم بابت حساب و کتاب این شرکت راحت باشه ، داشتم در مورد ضرر و زیاد این شرکت صحبت میکردم ....
درسته که امیدی به آینده ندارم اما میخوام تا زمان بودنم همه چیز اکی باشه و بعدش همه چیز به رایبد بسپارم ...
توی یه فرصت مناسب باید در مورد اینکه قصد دارم اونو مدیر عامل این شرکت کنم و سود این شرکت به بهزیستی واگذار کنم ، باید باهاش مفصل صحبت کنم ....
رایبد پسر فوق العاده بود که میشد همه جوره روش حساب کرد ... مثل برادر دوستش دارم و انقدر بهش اعتماد دارم که این شرکت بهش بسپارم ...

_هی کارن حواست کجاست .. یک ساعت دارم صدات میکنمااا
بیخیال رایبد ، من دیگه خستمه ، بقیه ی صحبتارو بسپار به یک روز دیگه ،
_ای بابا کارن ، از صبح که اومدی شرکت کلافه هستیا ، فک نکن حواسم بهت نیست ..

خودمم دلیل کلافه بودنمو نمیدونستم ، از صبح که اومدم شرکت ، فکرم درگیر این دختره هس که الان داره تو خونه چیکار میکنه ...

نمیتونستم که به خودم دروغ بگم ، همش منتظرم که ببینم کی تابش از طریق راننده صبحونه برام میفرسته ،
بخاطر گرسنگیم نبود ، فقط میخواستم بدونم انقدر براش اهیت دارم که به حرفی که زده عمل کنه...

دستمو‌توی موهام کشیدم و پوفففففف کردم
اهمیت ، اصلا چرا من باید برام مهم باشه که تابش بهم اهمیت میده یا نه ...

توی همین فکرا بودم که دیدم در یهو باز شد ،
مات مونده بودم ،

این دختره چرا بلند شد اومده اینجا اخه ،
با اخم وحشتناکی نگاهش کردم ، لبخند حرص دراری زد و به سبد توی دستش اشاره کرد و گفت : الوعده وفا ، برات صبحونه اوردم عشق دلم ..
نمیدونستم باید بخاطر اینکه بدون اجازه اومده اینجا عصبانی باشم ، یا بخاطر اینکه انقدر خودشو خوشکل کرده ،

زیبایی خیره کننده ای داشت ، مخصوصا الان که با هنرخاصی آرایش کرده بود ، ‌و‌این مانتو داشت به خوبی اندام بی نقصشو به رخ میکشید .. و این موضوع داشت منو به شدت عصبانی میکرد ،


🌸
🦋🌸
🌸🦋🌸
🦋🌸🦋🌸
🌸🦋🌸🦋🌸
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM