🍊 کانال ادبی و هنری بهار نارنج قاسم‌ آباد
756 subscribers
8.35K photos
3.29K videos
12 files
109 links
به نام خالقِ ابر و مه و باد
خداوندِ جهان و قاسم‌آباد

🍊 این کانال، به منظور انعکاس فعالیتهای ادبی، هنری و فرهنگی مردمان زادگاهمان 💚 ایجاد شده است.

ارتباط با ادمین : @B_N_13_99
Download Telegram
.
در انجماد کرختِ بی‌کسی
قندیل می‌بندد
احساسِ شبنم زده‌ی
برگ‌های درونم
که درانزوای محضِ یک روز برفی
کاج‌های بی‌کلاغ را
به تماشا ایستاده‌اند.

#قاسم_شهبازی_چابکسری
      #کال_گب_شهبازی

🆔️ @Bahar_Narenj_99
.
سایه‌ها
به ما دروغ می‌گویند
باور نمی‌کنی؟
وقتی که لبخندها را از ما
پنهان می‌کنند.

همین دیروز بود
که دست راستم را چپ نشانم می‌داد.
پدر سوخته
همیشه یک قدم جلوتر از من
راه می‌رود

نمی‌دانم، واقعاً نمی‌دانم
در کجای
زندگی پا گذاشته‌ایم
که پولبران از دست کولبران
شکایت می‌برند
وقتی که
سنگها شیشه شکسته‌اند
و یا دسته‌های تبرِ از جنس درختان
کمر به قطعه قطعه کردن
همنوع خود بسته‌اند
در کنار کدام رود
می‌توان روی ایوان کلبه‌ای نشست
تا به صدای آب گوش داد.

#قاسم_شهبازی_چابکسری
#کال_گب_شهبازی

🆔️ @Bahar_Narenj_99
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
.
شیطان  بازاره  باره  بیاردن

دست گرمیه  بازاره  بیاردن

پرخال ظاره قیمتی نداشته

پورخال دانه با داره  بیاردن

شیطان بازاره:
بازاری است در روزهای زوج در چابکسر که مردم پرتقال خود را می‌آورند و خریداران نیز از هر سو برای خرید جمع می‌شوند و چون معیار ثابتی در راستای قیمت ندارد نام "بازار شیطان" نهاده شده است.
میوه برای بازار شیطان را آوردن
میوه مورد نظر بازار که مایه دستگرمی‌ است را آوردند
ازاینکه پرتقال ظاهراً قیمتی ندارد.
این بار پرتقال را بادرخت آوردند
(کنایه از ارزانی پرتقال است)

#قاسم_شهبازی_چابکسری
      #کال_گب_شهبازی

🆔️ @Bahar_Narenj_99
.
زندگی‌ام
در پستوی خانه
خاک می‌خورد
آینه شمعدان‌های مادربزرگ
غبار پوشیده بودند
چکمه‌ی سوراخ پدربزرگ
مثل گوسفند سر بریده‌ی آویزان
در قصابی
نقش دیوار بود
و ما هنوز
برای موش‌های پشت بام
تله می‌کاشتیم

همان روزها
تو آمدی
و صدای پای تو
موسیقی روی شیروانی بود
پنجره‌ها
تماشایت می‌کردند
می‌شستی
می‌شستی
درختان را و باغ را
خانه‌ها و پشت بام‌ها را
آنقدر باریدی
که دشت لم یزرع من
رویش آغاز کرد
باغچه‌ها آباد شدند
دلم زنده شد
و امروز
دلم مدیون صدای پای توست
ببار بر من
همیشه ببار

#قاسم_شهبازی_چابکسری
      #کال_گب_شهبازی

🆔️ @Bahar_Narenj_99
.
چه شعله‌ای می کشد
زندگی....!
آتشنفشانی‌ست دشت سینه‌ام
کاری ازدست آتش نشانی برنمی‌آید
گدازه‌های دلم
به هر سوی فوران می‌شود
حواست باشد
نزدیک من به تماشا که آمدی
چشمانت را ببندی

#قاسم_شهبازی_چابکسری
      #کال_گب_شهبازی

🆔️ @Bahar_Narenj_99
.
این روزها
ما خوشهالیم نه خوشحال
چرا که هنوز
بزرگان روی سنگ فرش‌های سینه‌هایمان
قدم می‌زنند
و سیگار می‌کشند
و از پنجره‌ها به تماشای باغ می‌ایستند.

#قاسم_شهبازی_چابکسری
      #کال_گب_شهبازی

🆔️ @Bahar_Narenj_99
.
غربال می‌کنند
آدم‌های بازار را
به جز مشتی شندر و بندر
کسی از مشبک‌های غربال رد نشد
حالا
روی دست غرابال
آدم‌ها چون سنگ‌های درشت و بدرد نخور
باقی مانده‌اند
و شندربندران همچون ماسه‌های نرم
روی زمین
گلها را می‌پرورانند.

#قاسم_شهبازی_چابکسری
      #کال_گب_شهبازی

🆔️ @Bahar_Narenj_99
.
امی دونیا  خودئ  جنگله مانه

ی لک  کویا‌ی لک  عین  روخانه

وِمن چنته وره باخی همه ورگ

اینه  کاره‌ای  دنیا...ای  زومانه


برگردان به فارسی:

دنیای ما مثل جنگی‌ست
یک سمت کوه و سمتی دیگر مثل رودخانه
درون جنگل چند راس  بره وباقی همه گرگ
این است کار این دنیا و زمانه‌اش

#قاسم_شهبازی_چابکسری
      #کال_گب_شهبازی

🆔️ @Bahar_Narenj_99
.
دیگری
اسب سوار
همیشیک پیاده
چره
خَف بیارداری
تو...ونی
خُشه الاغه باره مئن بار
بنیشی

برگردان :
کسی که با اسب شخص دیگری کار و سواری می‌کند، همیشه پیاده است
تو باید سوار الاغ خودت شوی
تا درمیان بار بنشینی
مئن بار:
درقدیم قاطر را بار می‌کردند برای ییلاق کودکان را در لای وسایل بار می‌نشاندند و می‌بستند.

#قاسم_شهبازی_چابکسری
      #کال_گب_شهبازی

🆔️ @Bahar_Narenj_99