🍊 کانال ادبی و هنری بهار نارنج قاسم‌ آباد
756 subscribers
8.46K photos
3.33K videos
12 files
117 links
به نام خالقِ ابر و مه و باد
خداوندِ جهان و قاسم‌آباد

🍊 این کانال، به منظور انعکاس فعالیتهای ادبی، هنری و فرهنگی مردمان زادگاهمان 💚 ایجاد شده است.

ارتباط با ادمین : @B_N_13_99
Download Telegram
🔸️فرهنگ (بخش دوم) :

از حرف زدن به گويش‌مان لذت ببريم و از پوشيدن لباس زيبايمان به خود بباليم. بايد به اين گويش شعر گفت ، لالايي خواند ، حرف زد و بزرگانش را به چشم نشاند. تمام كودكی‌ام با لالايی‌هایی گذشت كه مادر و مادر بزرگ برايم مي‌خواندند. بزرگتر كه شدم فهميدم لوركای زمان "محمد ولی مظفری كجيدی" آن شعرها را سروده. بازی‌های كودكانيمان از آكول مارء تا قيش‌بازی و رنگابرنگه فارغ از جنبه حماسی و آموزشی‌اش ، پر بود از تلاش و كوشش.
بياد دارم همه‌ی اقوام مهاجر به منطقه ما در طول زمان حتی با همان لهجه خودشان به گويش ما سخن مي‌گفتند. من ناسيوناليست نيستم. اين خاك پهناور هم مرز ندارد. خط‌ها را انسان دور اين خاكها كشيده. ولی می‌دانم زيبايی زيباست و درك زيبايی دركی زيبا. در حفظ زيبایی‌ها بايد كوشيد و بالطبع نقد صحيح از خرافات را بايد پذيرفت و از خورده فرهنگها زدود. گويش ما از قديمی‌ترين گويش‌هاست . ديلمی گويشی است كه اولين پادشاهان ايرانی پس از اسلام به آن سخن می‌گفتند. برای زنده نگه داشتنش بگوييم ، بنويسيم و بخوانيم.

#آرش_لاهيجی_کلاچایی

🆔️ @Bahar_Narenj_99
🔸️فرهنگ (بخش سوم) :

دوست نازنينم و قديمی‌ترين دوست زندگی‌یم، مسعود قربانپور، در پيامی چند عكس و فيلم از فستيوال جشن چهارشنبه سوری شهرم كلاچای برايم ارسال كرد كه خون در رگهايم دويد. و رنگ رنگ آن لباس‌ها به تنم نشست و نوای موسيقی‌اش مرا به وجد آورد. برای احيای فرهنگ از دست رفته و رو به فراموشی‌مان وجود چنين حركاتی هر چند كم است اما لازم می‌باشد. قومی كه تاريخ خود را نشناسد مجبور به تكرار آن است. ديوار سرد و خشن زندگی روزمره را بايد شكست و به طراوت سلام گفت. در كنار هم بايد بود. بياد دارم حس "برار - خواخوری" كه در زندگی ما جاری بود. هنوز نسلی كه همسايگان را "ادش" و "خالجان" و "آواجی" صدا می‌زدند برقرار هستند. پس برای احيای اين نزديكی و همدلی زنده باشيم و زندگی كنيم. باشد چنين بادا.

#آرش_لاهيجی_کلاچایی

🆔️ @Bahar_Narenj_99
🔸️ فرهنگ (بخش اول):

شايد برای شما عادی به نظر بيايد كه روزهای پنجشنبه‌ در بازاری كه سالهاست با سبزی و طراوت و رنگ و رنگ و رنگ پر است بگرديد و به خانه برگرديد. اما برای خيلی از ماها كه دور از خانه نفس می‌كشيم، يك آرزو شده و يك رويا. شبهايی كه خوابش را می‌بينيم و روزهايی كه يادش می‌افتيم.
زنان سخت كوش زنبيل به دست و مردان چانچوكش و عطر سيب و ترش واش، برگ سير و خنش و چوچاق.
واااااي من ازينا سير نمی‌شم، مست ميشم ديوانه ديوانه ديوانه، و فقط اشك جوابگوی اين يادآوريه. لباسهای محلی رنگارنگ، تومان پيرن، سئن تومان كه در كودكی من، زنان به تن داشتند اما امروزه ديگر دارد به فستيوال و جشن‌های خاص بدل می‌شود. فرهنگ رنگارنگ ما به كجا می‌رود؟ به جشنواره‌ها؟
سالها افتخار همنشينی با پدر معنوی گيلان استاد فريدون پوررضا را داشتم. در يكی از صحبت‌ها ايشان فرمودند:  "اين موج جهانی شدن بلاخره يك روز خورده فرهنگ‌ها را از پا درمی‌آورد، جای آن چيزی كه از ما می‌گيرند چه به ما مي‌دهند؟ بايد جلويش ايستاد حتی شده با يك چپر! ده روز ديرتر بهتر". 

#آرش_لاهيجی_کلاچایی

🆔️ @Bahar_Narenj_99
🔸️ فرهنگ (بخش دوم):

از حرف زدن به گويش‌مان لذت ببريم و از پوشيدن لباس زيبايمان به خود بباليم. بايد به اين گويش شعر گفت، لالايي خواند، حرف زد و بزرگانش را به چشم نشاند. تمام كودكی‌ام با لالايی‌هایی گذشت كه مادر و مادر بزرگ برايم می‌خواندند. بزرگتر كه شدم فهميدم لوركای زمان (محمد ولی مظفری كجيدی) آن شعرها را سروده. بازی‌های كودكانيمان از آكول مارء تا قيش‌بازی و رنگابرنگه فارغ از جنبه حماسی و آموزشی‌اش، پر بود از تلاش و كوشش.
بياد دارم همه‌ی اقوام مهاجر به منطقه ما در طول زمان حتی با همان لهجه خودشان به گويش ما سخن می‌گفتند. من ناسيوناليست نيستم. اين خاك پهناور هم مرز ندارد. خط‌ها را انسان دور اين خاكها كشيده. ولی می‌دانم زيبايی زيباست و درك زيبايی دركی زيبا. در حفظ زيبایی‌ها بايد كوشيد و بالطبع نقد صحيح از خرافات را بايد پذيرفت و از خورده فرهنگها زدود. گويش ما از قديمی‌ترين گويش‌هاست. ديلمی گويشی است كه اولين پادشاهان ايرانی پس از اسلام به آن سخن می‌گفتند. برای زنده نگه داشتنش بگوييم، بنويسيم و بخوانيم.

#آرش_لاهيجی_کلاچایی

🆔️ @Bahar_Narenj_99
🔸️ فرهنگ (بخش سوم):

دوست نازنينم و قديمی‌ترين دوست زندگی‌یم، مسعود قربانپور، در پيامی چند عكس و فيلم از فستيوال جشن چهارشنبه سوری شهرم كلاچای برايم ارسال كرد كه خون در رگهايم دويد. و رنگ رنگ آن لباس‌ها به تنم نشست و نوای موسيقی‌اش مرا به وجد آورد. برای احيای فرهنگ از دست رفته و رو به فراموشی‌مان وجود چنين حركاتی هرچند كم است اما لازم می‌باشد. قومی كه تاريخ خود را نشناسد مجبور به تكرار آن است. ديوار سرد و خشن زندگی روزمره را بايد شكست و به طراوت سلام گفت. در كنار هم بايد بود. بياد دارم حس "برار - خواخوری" كه در زندگی ما جاری بود. هنوز نسلی كه همسايگان را "ادش" و "خالجان" و "آواجی" صدا می‌زدند برقرار هستند. پس برای احيای اين نزديكی و همدلی زنده باشيم و زندگی كنيم. باشد چنين بادا.

#آرش_لاهيجی_کلاچایی

🆔️ @Bahar_Narenj_99