.
نه گذارم برود از دل تو یاد دلم
نه گذارم برسی باز به فریاد دلم
مینوازد دلم از شور سکوتت ، ماهور
نت به نت میتپد از بغض تو بنیاد دلم
بیستون راز دل تیشهی شیرین شده است
شاید افسانه شود قصهی فرهاد دلم
آتش انداخته در سینهی شعرم ،چشمت
سوخته قلب غزل از تب بیداد دلم
کاشکی قصد سفر داشت غمت از نفسم
تا شود خندهی تو گریه ی میلاد دلم
✍ #زیبا_حسینی_جیرندهی
🆔️ @Bahar_Narenj_99
نه گذارم برود از دل تو یاد دلم
نه گذارم برسی باز به فریاد دلم
مینوازد دلم از شور سکوتت ، ماهور
نت به نت میتپد از بغض تو بنیاد دلم
بیستون راز دل تیشهی شیرین شده است
شاید افسانه شود قصهی فرهاد دلم
آتش انداخته در سینهی شعرم ،چشمت
سوخته قلب غزل از تب بیداد دلم
کاشکی قصد سفر داشت غمت از نفسم
تا شود خندهی تو گریه ی میلاد دلم
✍ #زیبا_حسینی_جیرندهی
🆔️ @Bahar_Narenj_99
.
پرندهای تو را در من میخواند
ای درخت بیدار
در شبانههای خاموش خورشید
بگو
چند فصل از دلواپسی آسمان را
پروین شدهای؟
که سر دادهاند
خوشههای مست
نغمههای خیس را
✍ #زیبا_حسینی_جیرندهی
🆔️ @Bahar_Narenj_99
پرندهای تو را در من میخواند
ای درخت بیدار
در شبانههای خاموش خورشید
بگو
چند فصل از دلواپسی آسمان را
پروین شدهای؟
که سر دادهاند
خوشههای مست
نغمههای خیس را
✍ #زیبا_حسینی_جیرندهی
🆔️ @Bahar_Narenj_99
.
نیستی
نیستی
خاطرات کوچه بارانی است
حواس سپیدار
پرتِ پرهای سوختهی بیبهار
و آن پرندهی بیبال
که در حنجرهی پنجره
آواز میخوانَد
عطر بابونهی من
پیراهن کدامین باد
برهنگیات را پوشانده
که سالهاست
بند بند / طوفانیام
طوفانی...
✍ #زیبا_حسینی_جیرندهی
🆔️ @Bahar_Narenj_99
نیستی
نیستی
خاطرات کوچه بارانی است
حواس سپیدار
پرتِ پرهای سوختهی بیبهار
و آن پرندهی بیبال
که در حنجرهی پنجره
آواز میخوانَد
عطر بابونهی من
پیراهن کدامین باد
برهنگیات را پوشانده
که سالهاست
بند بند / طوفانیام
طوفانی...
✍ #زیبا_حسینی_جیرندهی
🆔️ @Bahar_Narenj_99
.
جمعهها بیچشم تو شور نکیسا میزند
چنگ مژگانی که سوزش نت به نت در پرده است
✍ #زیبا_حسینی_جیرندهی
🆔️ @Bahar_Narenj_99
جمعهها بیچشم تو شور نکیسا میزند
چنگ مژگانی که سوزش نت به نت در پرده است
✍ #زیبا_حسینی_جیرندهی
🆔️ @Bahar_Narenj_99
.
درد زخمی که زدی نسخهی درمان من است
شعلهی دامنهاش از دل دامان من است
نت به نت بغض دو لاچنگم و آشوب سه تار
سوز ساز غزلم ، شور پریشان من است
بوی سیلاب که در غربت فردا شنوی!
کهنه ابر نفس و بارش الان من است
سوختم از شب هذیان زدهی تب گستر
سوزش خاطرهات آتش تاوان من است
انعکاسی که بتابد به جهان از چشمت
روشنای صدف و رویش مرجان من است
کاشکی مطلع شعرت بشود شور لبم
سِحر ابیات لبت صفحهی پایان من است
✍ #زیبا_حسینی_جیرندهی
🆔️ @Bahar_Narenj_99
درد زخمی که زدی نسخهی درمان من است
شعلهی دامنهاش از دل دامان من است
نت به نت بغض دو لاچنگم و آشوب سه تار
سوز ساز غزلم ، شور پریشان من است
بوی سیلاب که در غربت فردا شنوی!
کهنه ابر نفس و بارش الان من است
سوختم از شب هذیان زدهی تب گستر
سوزش خاطرهات آتش تاوان من است
انعکاسی که بتابد به جهان از چشمت
روشنای صدف و رویش مرجان من است
کاشکی مطلع شعرت بشود شور لبم
سِحر ابیات لبت صفحهی پایان من است
✍ #زیبا_حسینی_جیرندهی
🆔️ @Bahar_Narenj_99
.
چه کشتزارانی
که بی آتش و دود
آرزوهای سوخته را
به داس شب میسپارند...
سکوت گندمهای خرمن نشده
غریو قحط است و
اشک خوشهها
مرثیهی گرسنگی...
✍ #زیبا_حسینی_جیرندهی
🆔️ @Bahar_Narenj_99
چه کشتزارانی
که بی آتش و دود
آرزوهای سوخته را
به داس شب میسپارند...
سکوت گندمهای خرمن نشده
غریو قحط است و
اشک خوشهها
مرثیهی گرسنگی...
✍ #زیبا_حسینی_جیرندهی
🆔️ @Bahar_Narenj_99
.
روز قلم بر عزیزانم مبارک باد
ریزد از رقص قلم گوهری از جنس بهشت
به تمنای سر انگشتِ پُر از آوازت
✍ #زیبا_حسینی_جیرندهی
🆔️ @Bahar_Narenj_99
روز قلم بر عزیزانم مبارک باد
ریزد از رقص قلم گوهری از جنس بهشت
به تمنای سر انگشتِ پُر از آوازت
✍ #زیبا_حسینی_جیرندهی
🆔️ @Bahar_Narenj_99
.
صبح یعنی گل کنی در آسمان خواب من
دامنم شبهای برکه ،چشم تو مهتاب من
چشمهای ساکتم بیتاب طوفان تواند
تا که صیادم تو باشی ماهی قلاب من!
تلی از آوار رویاهای بیقاب و نما
با سکوت خندهات شد خاطره در قاب من
هرم صحرای دلم عشق تو را دارد عطش
جرعهای ازخود بنوشان بر "منِ" بیتاب من
خوشههای باورت آویخته از هر کران
ماه را دیوانه کن نیلوفر مرداب من
گوشه تصنیف توحسن ختام مثنوی است
مطلع چشمان تو فصل الخطاب ناب من
✍ #زیبا_حسینی_جیرندهی
🆔️ @Bahar_Narenj_99
صبح یعنی گل کنی در آسمان خواب من
دامنم شبهای برکه ،چشم تو مهتاب من
چشمهای ساکتم بیتاب طوفان تواند
تا که صیادم تو باشی ماهی قلاب من!
تلی از آوار رویاهای بیقاب و نما
با سکوت خندهات شد خاطره در قاب من
هرم صحرای دلم عشق تو را دارد عطش
جرعهای ازخود بنوشان بر "منِ" بیتاب من
خوشههای باورت آویخته از هر کران
ماه را دیوانه کن نیلوفر مرداب من
گوشه تصنیف توحسن ختام مثنوی است
مطلع چشمان تو فصل الخطاب ناب من
✍ #زیبا_حسینی_جیرندهی
🆔️ @Bahar_Narenj_99
.
بوسهی گندم
بر گونههای خیس آفتاب
در ازدحام سایهای
پر از خلوت آسمان
که شانه خالی کرده
از شبْ گریه های پروین
و خوشههای زخمی تابستانی
که دیرتر از دیر
هنوز نرسیده
به کوچه های خالی از خورشید
و تو
و تو
چقدر ریشه در صبح داری
که هر چه باران جوانه می زند
آفتاب گل میکند
✍ #زیبا_حسینی_جیرندهی
🆔️ @Bahar_Narenj_99
بوسهی گندم
بر گونههای خیس آفتاب
در ازدحام سایهای
پر از خلوت آسمان
که شانه خالی کرده
از شبْ گریه های پروین
و خوشههای زخمی تابستانی
که دیرتر از دیر
هنوز نرسیده
به کوچه های خالی از خورشید
و تو
و تو
چقدر ریشه در صبح داری
که هر چه باران جوانه می زند
آفتاب گل میکند
✍ #زیبا_حسینی_جیرندهی
🆔️ @Bahar_Narenj_99
.
همیشه دیر کردهای
همیشه تا هنوز...
با آواز خسته زنجرهها رفتی
در شهریوری
که اندوه انگورها
از خون تاکستان پیدا بود
تا محزونترین تصنیف شب از چشم پرچین
بریزد بر حنجره کوکوها
در خواب کدامین خزان
رویای سبزت را
کابوس درو کرد
که آفتاب هم
از آسمان افتاد
بعد تو
از هیچ پاییزی کوچ نکردم
باغ شدم وُ بر
زخمهای عمیق درخت
پرنده کاشتم.
✍ #زیبا_حسینی_جیرندهی
🆔️ @Bahar_Narenj_99
همیشه دیر کردهای
همیشه تا هنوز...
با آواز خسته زنجرهها رفتی
در شهریوری
که اندوه انگورها
از خون تاکستان پیدا بود
تا محزونترین تصنیف شب از چشم پرچین
بریزد بر حنجره کوکوها
در خواب کدامین خزان
رویای سبزت را
کابوس درو کرد
که آفتاب هم
از آسمان افتاد
بعد تو
از هیچ پاییزی کوچ نکردم
باغ شدم وُ بر
زخمهای عمیق درخت
پرنده کاشتم.
✍ #زیبا_حسینی_جیرندهی
🆔️ @Bahar_Narenj_99
.
کاشکی طغیان چشمم بند آید ساعتی
راس آن ساعت که با ساغر به قلبم دعوتی
موسم باران فصلی در دلم آغاز شد
آه اگر تا بوسهی وصلت نباشد فرصتی
با تب سردرگمی در جادههای خواب عشق
میدود دنبال رویایم سراب لعنتی
بردباری میکنم تا فصل سبز بودنت
سرخ سوزد سینهام از أتش پرطاقتی
میسرایم دفتری سرشار از باران و مه
چون که دارد چشم من با موج دریا نسبتی
بس که شوریده است حال واژهها و قافیه
تر شده بیت الغزل در آخر از ناراحتی
✍ #زیبا_حسینی_جیرندهی
▫️ ۱۷ مرداد ۱۴۰۳
🆔️ @Bahar_Narenj_99
کاشکی طغیان چشمم بند آید ساعتی
راس آن ساعت که با ساغر به قلبم دعوتی
موسم باران فصلی در دلم آغاز شد
آه اگر تا بوسهی وصلت نباشد فرصتی
با تب سردرگمی در جادههای خواب عشق
میدود دنبال رویایم سراب لعنتی
بردباری میکنم تا فصل سبز بودنت
سرخ سوزد سینهام از أتش پرطاقتی
میسرایم دفتری سرشار از باران و مه
چون که دارد چشم من با موج دریا نسبتی
بس که شوریده است حال واژهها و قافیه
تر شده بیت الغزل در آخر از ناراحتی
✍ #زیبا_حسینی_جیرندهی
▫️ ۱۷ مرداد ۱۴۰۳
🆔️ @Bahar_Narenj_99