🍊 کانال ادبی و هنری بهار نارنج قاسم‌ آباد
757 subscribers
8.47K photos
3.34K videos
12 files
117 links
به نام خالقِ ابر و مه و باد
خداوندِ جهان و قاسم‌آباد

🍊 این کانال، به منظور انعکاس فعالیتهای ادبی، هنری و فرهنگی مردمان زادگاهمان 💚 ایجاد شده است.

ارتباط با ادمین : @B_N_13_99
Download Telegram
.
شود ز لطف و محبت، تو یاد ما، آری؟
در آن زمان که گذر می‌کنی به گلزاری

مرا بیاد بیاور ، بهر کجا دیدی
فتاده کنج قفس ، مرغک گرفتاری

خجل از آنکه براه تو جان فدا کردم
که جان ، نثاره دوست نیست مقداری

علاج درد دل خسته کن ، ز بهر خدا
ز رنج تو داریم جان بیماری

هزار شکر ، که دیدار دوست حاصل شد
براهش ارچه کشیدیم رنج بسیاری

هر آنکه بی‌خبر از مهر و از وفا باشد
به نزد اهل دل او هست، نقش دیواری

بهوش باش! که در این دو روزه گذران
همیشه خاطر بیچارگان نگه داری

#اشرف_مشکاتی
📖 #تالار_آئینه

🆔️ @Bahar_Narenj_99
.
نور   جمال   تو     آفتاب    ندارد

پیش رخت، جلوه  ماهتاب  ندارد

قصه‌ی  درد  فراق   با  تو  بگویم

در غمت این دل قرار و تاب ندارد

#اشرف_مشکاتی
📖 از مجموعه شعر #تالار_آئینه

🆔️ @Bahar_Narenj_99
.
تا کی بنشینم که رسد از تو پیامی
شادم بکن آخر به سلامی و کلامی

با آنکه به زیبایی گل‌های بهاری
با آنکه به رخساره به از ماه تمامی

بیداد‌گری پیشه مکن، چونکه به عالم
بیداد و جفا، هیچ نکرده است دوامی

گر صاحب جاهی، دل درویش نگهدار
مشکن دل یاران، چو رسیدی به مقامی

صیاد مشو، صید مکن، دام میفکن
زنهار که صیاد بس افتاد به دامی

تا چند در این میکده هشیار توان بود؟
ساقی بده آن می که شوم مست ز جامی

#اشرف_مشکاتی
▫️ اشرف‌سرا - قاسم‌آباد
📖 از مجموعه شعر #تالار_آئینه

🆔 @Bahar_Narenj_99
اگر بگذارد

چشم از زلف تاب‌دار بپوشم
قاصد باد صبا اگر بگذارد

دیگر از این پس تو را به‌ یاد نیارم
شیوه‌ی چشمت مرا اگر بگذارد

مهر رخت دیگر ادعا نکنم من
این دل پر مدعا اگر بگذارد

کشتی تو گوئیا رسیده به منزل
بینم‌اش آن ناخدا اگر بگذارد

نزد من آید ولی رقیب سیه دل
بهر رضای خدا اگر بگذارد

#اشرف_مشکاتی    
📖 از مجموعه شعر #تالار_آئینه

🆔 @Bahar_Narenj_99
.
نور   جمال   تو     آفتاب    ندارد

پیش رخت، جلوه  ماهتاب  ندارد

قصه‌ی  درد  فراق   با  تو  بگویم

در غمت این دل قرار و تاب ندارد

#اشرف_مشکاتی
📖 از مجموعه شعر #تالار_آئینه

🆔️ @Bahar_Narenj_99
.
شود ز لطف و محبت ، تو یاد ما آری؟
در آن زمان که گذر می‌کنی به گلزاری

مرا بیاد بیاور ، بهر کجا دیدی
فتاده کنج قفس ، مرغک گرفتاری

خجل از آنکه براه تو جان فدا کردم
که جان ، نثاره دوست نیست مقداری

علاج درد دل خسته کن ، ز بهر خدا
ز رنج تو داریم جان بیماری

هزار شکر ، که دیدار دوست حاصل شد
براهش ارچه کشیدیم رنج بسیاری

هر آنکه بی‌خبر از مهر و از وفا باشد
به نزد اهل دل او هست، نقش دیواری

بهوش باش! که در این دو روزه گذران
همیشه خاطر بیچارگان نگه داری

#اشرف_مشکاتی
📖 #دیوان_تالار_آئینه

🆔️ @Bahar_Narenj_99
🌙 #شب‌تان_آرام

باز‌ بهار آمد و موسم بستان رسید
موکب گل‌ها به‌ ناز سوی گلستان رسید

باز بنفشه ز نو عشوه‌گری ساز کرد
باز گلِ‌ نسترن ، دلبری آغاز کرد

بلبل آشفته‌ حال ، تا که خبردار شد
پر به گلستان کشید ، از پی دلدار شد

مرغکِ آهنگساز  تا که به گلزار  شد
باز به عشق گلی تازه گرفتار شد

سرو و چمن، چادرِ سبز به سر برکشید
باد صبا چون وزید ، چادر سبزش درید

سرخ‌گل آمد به ناز ، در صف گلها نشست
خار بسی طعنه زد ، تا دل بلبل شکست

پُر ز می سرخرنگ ، لاله  بکف جام کرد
نرگس مستی‌ نمود، کی‌ شدش آرام کرد؟

ناز ز خجلت رخش ، گرم شد و داغ شد
رفت بنفشه نهان ، گوشه‌ای از باغ  شد

ابر خروشان شد و عربده آغاز کرد
ریزشِ باران ریز ، بر سرشان باز کرد

#اشرف_مشکاتی
 📖 از مجموعه شعر #تالار_آئینه

🆔️ @Bahar_Narenj_99
.
شود ز لطف و محبت، تو یاد ما آری؟
در آن زمان که گذر می‌کنی به گلزاری

مرا بیاد بیاور ، بهر کجا دیدی
فتاده کنج قفس ، مرغک گرفتاری

خجل از آنکه براه تو جان فدا کردم
که جان ، نثاره دوست نیست مقداری

علاج درد دل خسته کن ، ز بهر خدا
ز رنج تو داریم جان بیماری

هزار شکر ، که دیدار دوست حاصل شد
براهش ارچه کشیدیم رنج بسیاری

هر آنکه بی‌خبر از مهر و از وفا باشد
به نزد اهل دل او هست، نقش دیواری

بهوش باش! که در این دو روزه‌ی گذران
همیشه خاطر بیچارگان نگه داری

#اشرف_مشکاتی
📖 #دیوان_تالار_آئینه

🆔️ @Bahar_Narenj_99
جواهردشت

کنار ساحل امید، روزی
من و تو شادمان با هم نشستیم
در آن دنیای زیبای طبیعت
هزاران عهد بستیم
هوا چون روی خوبت با لطافت
زمین شاداب و دریا نیلگون بود
یکی قایق ز راه دور پیدا
به روی موج دریا رهنمون بود
به رنگ چشم مستت آسمان بود
مثال چین زلفت موجِ دریا
دل ما پر ز شوق زندگی بود
همه امید بی‌جا
ز روی آب، مرغان سبکبال
شتابان عده‌ای پرواز کردند
کشیده پر به سوی آسمانها
رهی آغاز کردند
ندانستند راه آرزوها
رهی دور است و پایانی ندارد
هزار افسوس بر آن جان خسته
که سر در راه جانانی ندارد
در آن سمت چمن گر دانه‌ای هست
کجا پیداست خود دامی نباشد؟
در آنجا گر گل و پروانه‌ای هست
به یاد عشق ناکامی نباشد
جواهردشت کوهستان زیبا
کشیده گردن از بهر تماشا
ز دورا دور بر بالای آن کوه
کمی برف از زمستان مانده برجا
نشسته با شکوه و با عظمّت
همی خندد به بزم آرزوها
همی گوید چون من ثابت قدم باش
به هر کاری نه چون امواج دریا

#اشرف_مشکاتی     
📖 #تالار_آئینه

🆔 @Bahar_Narenj_99
.
نور   جمال   تو     آفتاب    ندارد

پیش رخت، جلوه  ماهتاب  ندارد

قصه‌ی  درد  فراق   با  تو  بگویم

در غمت این دل قرار و تاب ندارد

#اشرف_مشکاتی
📖 #تالار_آئینه

🆔️ @Bahar_Narenj_99
🌙 #شب‌تان_آرام

غم جانانه داری یا نداری؟
دل دیوانه داری یا نداری؟
میان آشنایانت نگارا
مرا بیگانه داری یا نداری؟
دلم چون شانه بر موی‌ تو بسته‌ است
به زلفت شانه داری یا نداری؟
تو ای شمع شب افروز دل من
غم  پروانه  داری یا نداری؟
ز خونِ عاشقانِ خسته‌ی خویش
به کف پیمانه داری یا نداری؟
بیا ساقی بگو با ما که اکنون
سر میخانه داری یا نداری؟
به مثل داستان عشق شیرین
هزار افسانه داری یا نداری؟
دلم ویرانه شد ، میلِ تماشا
در این ویرانه داری یا نداری؟
نشستن در رهش خوش باشد اشرف
به راهش خانه داری یا نداری؟

#اشرف_مشکاتی     
📖 از مجموعه شعر #تالار_آئینه

🆔 @Bahar_Narenj_99
بهار

باز‌ بهار آمد و موسم بستان رسید
موکب گل‌ها به‌ ناز سوی گلستان رسید

باز بنفشه ز نو عشوه‌گری ساز کرد
باز گلِ‌ نسترن ، دلبری آغاز کرد

بلبل آشفته‌ حال ، تا که خبردار شد
پر به گلستان کشید ، از پی دلدار شد

مرغکِ آهنگساز  تا که به گلزار  شد
باز به عشق گلی تازه گرفتار شد

سرو و چمن، چادرِ سبز به سر برکشید
باد صبا چون وزید ، چادر سبزش درید

سرخ‌گل آمد به ناز ، در صف گلها نشست
خار بسی طعنه زد ، تا دل بلبل شکست

پُر ز می سرخرنگ ، لاله  بکف جام کرد
نرگس مستی‌ نمود، کی‌ شدش آرام کرد؟

ناز ز خجلت رخش ، گرم شد و داغ شد
رفت بنفشه نهان ، گوشه‌ای از باغ  شد

ابر خروشان شد و عربده آغاز کرد
ریزشِ باران ریز ، بر سرشان باز کرد

#اشرف_مشکاتی
 📖 از مجموعه شعر #تالار_آئینه

🆔️ @Bahar_Narenj_99
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔸️ #بانو_اشرف_مشکوتی_گیلانی
▫️ به مناسبت «روز جهانی شاعر»

نامم «اشرف» ، پدرم حاج «مشکوة السلطنه مشکوٰتی» و مادرم شاهزاده خانم حاجیه «نوابه متعالیه منجمی» خانمی مقدسه و شاعره و از خوشنویسان عصر خود و شاید طبع شعر را نیز از مادربزرگش «شاه‌جهان خانم» دختر فتحعلی‌شاه قاجار به ارث داشت.
بیشتر زندگی من در سرزمین سبز و خرم گیلان در کنار دریای نیلگون خزر ، در ویلای اشرف‌سرا (قاسم‌آباد) گذشته و به گل‌کاری علاقه فراوان دارم.
در اداره آموزش و پرورش سابقه خدمت زیاد دارم و هم اکنون نیز به خدمات مقدس فرهنگی خود ادامه می‌دهم.
در سال ۱۳۳۰ در مسابقه انجمن ادبی بین ایران و پاکستان در بین ۷۰۰ شرکت‌کننده ، برنده مسابقه و دریافت جایزه و دعوت از طرف دولت پاکستان نائل گردیدم و چندین کتاب نیز دریافت کردم.
دارای شش فرزندم. خوشوقتم که افراد شایسته‌ برای میهن عزیز پرورش داده‌ام و همیشه به مقام مادری خود افتخار دارم. چون در بیشتر اشعارم نام فرزندانم می‌باشد ، خوانندگان محترم را با نام یکایک آنها آشنا می‌کنم :
مریم ، گیتی ، مینا ، میترا ، خسرو و پرویز

#اشرف_مشکاتی
📖 مقدمه دیوان اشعار «تالار آئینه»

🆔️ @Bahar_Narenj_99