📖 معنی و وجه تسمیه واژه گیلکی :
" ایماسَرَو "
این واژه در اصل یک کلمه مرکب به حساب میآید:
+ این (صفت اشاره) چون پیش از اسم آمده است.
+ ماه (که به مرور زمان و بر اثرِ تکرارِ مداوم "ه" آخرِ آن افتاده است) به صورتِ مخفف درآمده است.
+ سر (اسم) البته در اینجا معنیِ "پایان" را میدهد.
چون برخی از واژگانِ مرکب گیلکی به صورت ترکیبِ مقلوب به کار میروند در اینجا نیز "پایان این ماه" را میرساند، درعین حال این ترکیب در بیشتر عبارتها به شکل تنبیه و تهدیدگونه به کار رفته است؛ حال چون تقریباً به زمانِ نزدیک (پایانِ همین ماه) اشاره شده است، معنایِ از این به بعد، پس از این، بار دیگر و.... را میدهد.
کاربرد این واژه در چند عبارت :
ایماسَرَو دِ ای گب نَزن :
بعد از این دیگه این حرف رو نزن.
ایماسَرَو دِ تی وَر نی یانَم :
پس از این دیگه پیشت نمیام.
تو دِ ایماسَرَو می چُمَه دَلَه نگاه نُکُن :
بعد ازاین تو دیگه بهم نگاه نکن.
اِندی ایماسَرَو، ایماسَرَو نوگو میدَلَه جُور نی یار ! :
این قدر این کلمه رو به کار نبرو حالم رو به هم نزن !
✍ #حبیب_محمدحسینی_ملکمیان
🆔️ @Bahar_Narenj_99
" ایماسَرَو "
این واژه در اصل یک کلمه مرکب به حساب میآید:
+ این (صفت اشاره) چون پیش از اسم آمده است.
+ ماه (که به مرور زمان و بر اثرِ تکرارِ مداوم "ه" آخرِ آن افتاده است) به صورتِ مخفف درآمده است.
+ سر (اسم) البته در اینجا معنیِ "پایان" را میدهد.
چون برخی از واژگانِ مرکب گیلکی به صورت ترکیبِ مقلوب به کار میروند در اینجا نیز "پایان این ماه" را میرساند، درعین حال این ترکیب در بیشتر عبارتها به شکل تنبیه و تهدیدگونه به کار رفته است؛ حال چون تقریباً به زمانِ نزدیک (پایانِ همین ماه) اشاره شده است، معنایِ از این به بعد، پس از این، بار دیگر و.... را میدهد.
کاربرد این واژه در چند عبارت :
ایماسَرَو دِ ای گب نَزن :
بعد از این دیگه این حرف رو نزن.
ایماسَرَو دِ تی وَر نی یانَم :
پس از این دیگه پیشت نمیام.
تو دِ ایماسَرَو می چُمَه دَلَه نگاه نُکُن :
بعد ازاین تو دیگه بهم نگاه نکن.
اِندی ایماسَرَو، ایماسَرَو نوگو میدَلَه جُور نی یار ! :
این قدر این کلمه رو به کار نبرو حالم رو به هم نزن !
✍ #حبیب_محمدحسینی_ملکمیان
🆔️ @Bahar_Narenj_99
📖 تآملی کوتاه بر یک واژه گیلکی :
"کول"
" کول" از جمله واژگانی است که در گفتگوهایِ محاورهای میتواند معانیِ متفاوتی داشته باشد:
۱- به گردن گذاشتن/ به گردن گرفتن.
ایکار اونه کول هیسه :
این کار به گردنِ اوست
۲- پشته یا تپه کوتاه.
تا کوله سَر تی هَمرَه هَنَم :
تا بالای تپه کوچک باهات میام
۳- شانه و دوش.
خو وَچِگه کولاگیته :
بچهاش را روی دوش گرفته است
۴- درد پا ، کج و معوج( ناراست) راه رفتن.
کولا کولی راه شونه :
درحینِ راه رفتن می لنگد
کولاکولی : لنگ لنگان
۵- تیز نبودن یا کُند بودنِ کارد یا چاقو.
کارد کول هیسه :
کارد نمیبُرَد
۶- برآمدگیِ قسمتی از پشتِ گاو نر.
به نامِ محلیِ کَلگاه :
ای هی، هی عجب دوش کولی دَرَه
۷- این واژه گاهی همراه با کلمهیِ بار میآید.
کوله بار یا شکل مخففِ آن کولبار :
هِندِهای کولبار میدوشی سَر نه
✍ #حبیب_محمدحسینی_ملکمیان
🆔️ @Bahar_Narenj_99
"کول"
" کول" از جمله واژگانی است که در گفتگوهایِ محاورهای میتواند معانیِ متفاوتی داشته باشد:
۱- به گردن گذاشتن/ به گردن گرفتن.
ایکار اونه کول هیسه :
این کار به گردنِ اوست
۲- پشته یا تپه کوتاه.
تا کوله سَر تی هَمرَه هَنَم :
تا بالای تپه کوچک باهات میام
۳- شانه و دوش.
خو وَچِگه کولاگیته :
بچهاش را روی دوش گرفته است
۴- درد پا ، کج و معوج( ناراست) راه رفتن.
کولا کولی راه شونه :
درحینِ راه رفتن می لنگد
کولاکولی : لنگ لنگان
۵- تیز نبودن یا کُند بودنِ کارد یا چاقو.
کارد کول هیسه :
کارد نمیبُرَد
۶- برآمدگیِ قسمتی از پشتِ گاو نر.
به نامِ محلیِ کَلگاه :
ای هی، هی عجب دوش کولی دَرَه
۷- این واژه گاهی همراه با کلمهیِ بار میآید.
کوله بار یا شکل مخففِ آن کولبار :
هِندِهای کولبار میدوشی سَر نه
✍ #حبیب_محمدحسینی_ملکمیان
🆔️ @Bahar_Narenj_99
📖 تاملی بر یک واژه گیلکی (محلی) :
"دَلوَز"
واژه "دَلَوَز" از دو جزءِ معنادار ساخته شده است:
دل(اسم) + وز( بنِ مضارع از مصدرِ وزیدن)
بنابراین یک واژه مرکب به حساب میآید که به آن میگویند صفتِ فاعلیِ مرکبِ مُرَخَم. چون پسوندِ "-َنده" از آخر آن افتاده است به آن مُرَخَم گفتهاند. مُرَخَم یعنی کوتاه شده و دُم بُریده. چون از مصدرِ "وزیدن" گرفته شده است، میتوان گفت معنی "وزش" را میدهد، که در اینجا وزشدرونی یا به همریختگی روحی یا چندشآور بودن را به یاد میآورد و در واقع به گونهای مشمئزکنندگی و تنفر داشتن از چیزی یا موضوعی را میرساند؛ و در برخی موارد شکل طنز نیز به خود میگیرد، و گوینده آن را به شیوه طنز گونه بیان میکند تا مخاطب را به خود معطوف نماید.
چند عبارت با کاربردهایِ متفاوت :
۱- "دَلَوَز" می دَلَه جور بی یاردِه.
۲- چندی اون "دَلَوَز" هیسه.
۳- او "دَلَوَز" حوصله نَدَرَم.
۴-"دَلَوَز" چندی گب زَنَه.
۵- او" دلوز" چندی خو خاطره خوانَه.
۶- مَرَی تو او" دَلَوَز" هَمرَه بوشِبی؟
۷- مَرِی او "دَلَوَز" خو پِئر و ماره نِدِه؟
✍ #حبیب_محمدحسینی_ملکمیان
🆔️ @Bahar_Narenj_99
"دَلوَز"
واژه "دَلَوَز" از دو جزءِ معنادار ساخته شده است:
دل(اسم) + وز( بنِ مضارع از مصدرِ وزیدن)
بنابراین یک واژه مرکب به حساب میآید که به آن میگویند صفتِ فاعلیِ مرکبِ مُرَخَم. چون پسوندِ "-َنده" از آخر آن افتاده است به آن مُرَخَم گفتهاند. مُرَخَم یعنی کوتاه شده و دُم بُریده. چون از مصدرِ "وزیدن" گرفته شده است، میتوان گفت معنی "وزش" را میدهد، که در اینجا وزشدرونی یا به همریختگی روحی یا چندشآور بودن را به یاد میآورد و در واقع به گونهای مشمئزکنندگی و تنفر داشتن از چیزی یا موضوعی را میرساند؛ و در برخی موارد شکل طنز نیز به خود میگیرد، و گوینده آن را به شیوه طنز گونه بیان میکند تا مخاطب را به خود معطوف نماید.
چند عبارت با کاربردهایِ متفاوت :
۱- "دَلَوَز" می دَلَه جور بی یاردِه.
۲- چندی اون "دَلَوَز" هیسه.
۳- او "دَلَوَز" حوصله نَدَرَم.
۴-"دَلَوَز" چندی گب زَنَه.
۵- او" دلوز" چندی خو خاطره خوانَه.
۶- مَرَی تو او" دَلَوَز" هَمرَه بوشِبی؟
۷- مَرِی او "دَلَوَز" خو پِئر و ماره نِدِه؟
✍ #حبیب_محمدحسینی_ملکمیان
🆔️ @Bahar_Narenj_99
شبنم به آفتاب رسید از فتادگی
بنگر که از کجا به کجا میتوان شُدَن
#صائب_تبریزی
آفتابِ سرزمینِ بیمهریها ؛ کمی بیشتر بمان، ما به شکوهِ نگاهت باور داریم؛ کمی بیشتر بتاب تا گنجشکانِ سرگردان، بیشتر رویِ شاخههایِ درختچههایِ حیاطِ خانهمان بنشینند و ما هوایِ بودنِشان را نفس بکشیم، در این سرزمینِ باران زده، حال و هوایِ دلِ مردمانش با نگاه تو روشن میشود و صبحها به امیدِ روشنیِ تو بیدار میشوند تا با لبخندت، ضربان ِ قلبِ زندگی را بشمارند؛
آفتابِ مهربانیِ صبحگاهان، ما را در آغوش بگیر تا خستگیها و سیاهیهایِ روزگار ، دلهایمان را تیره و تار نکند.
✍ #حبیب_محمدحسینی_ملکمیان
با سپاس از ایشان 🌸
🆔️ @Bahar_Narenj_99
بنگر که از کجا به کجا میتوان شُدَن
#صائب_تبریزی
آفتابِ سرزمینِ بیمهریها ؛ کمی بیشتر بمان، ما به شکوهِ نگاهت باور داریم؛ کمی بیشتر بتاب تا گنجشکانِ سرگردان، بیشتر رویِ شاخههایِ درختچههایِ حیاطِ خانهمان بنشینند و ما هوایِ بودنِشان را نفس بکشیم، در این سرزمینِ باران زده، حال و هوایِ دلِ مردمانش با نگاه تو روشن میشود و صبحها به امیدِ روشنیِ تو بیدار میشوند تا با لبخندت، ضربان ِ قلبِ زندگی را بشمارند؛
آفتابِ مهربانیِ صبحگاهان، ما را در آغوش بگیر تا خستگیها و سیاهیهایِ روزگار ، دلهایمان را تیره و تار نکند.
✍ #حبیب_محمدحسینی_ملکمیان
با سپاس از ایشان 🌸
🆔️ @Bahar_Narenj_99
🔸️یک تصویر و دو نگاه
▫️سلامتی هميشه فقط از دارو بدست نمیآید. بيشتر اوقات از آرامش خيال، آرامش قلبی و آرامش روحى بدست میآید.
سلامتی، از خنده و از عشق میآید ...
✍ #میثم_امیریان_ملکمیان
▫️در انتهایِ همین جاده کمی بالاتر داروخانههایی در میانِ درختانِ انبوه جنگل، دلها رو به سوی خود میخوانند و دارویِ سکوت و آرامش را رایگان تجویز میکنند.
دشتِ خاطره انگیزِ چُپُشته، دشتِ ناهموارِ پرچین شدهیِ چالهسر ، کوه شگفت انگیزِ گیشار و ...
شاید در آن جا بتوان چارهای برایِ دردهایِ روزگار پیدا کرد.
"های شول بَزَن ؛
های شول بَزَن تا ای دامُنُ بیدار بُکُنیم
های شول بَزَن، های شول بَزَن
تا اِمی دیلَه غُصَّه وابُکُنیم"
✍ #حبیب_محمدحسینی_ملکمیان
با سپاس از ایشان 🌸
🆔️ @Bahar_Narenj_99
▫️سلامتی هميشه فقط از دارو بدست نمیآید. بيشتر اوقات از آرامش خيال، آرامش قلبی و آرامش روحى بدست میآید.
سلامتی، از خنده و از عشق میآید ...
✍ #میثم_امیریان_ملکمیان
▫️در انتهایِ همین جاده کمی بالاتر داروخانههایی در میانِ درختانِ انبوه جنگل، دلها رو به سوی خود میخوانند و دارویِ سکوت و آرامش را رایگان تجویز میکنند.
دشتِ خاطره انگیزِ چُپُشته، دشتِ ناهموارِ پرچین شدهیِ چالهسر ، کوه شگفت انگیزِ گیشار و ...
شاید در آن جا بتوان چارهای برایِ دردهایِ روزگار پیدا کرد.
"های شول بَزَن ؛
های شول بَزَن تا ای دامُنُ بیدار بُکُنیم
های شول بَزَن، های شول بَزَن
تا اِمی دیلَه غُصَّه وابُکُنیم"
✍ #حبیب_محمدحسینی_ملکمیان
با سپاس از ایشان 🌸
🆔️ @Bahar_Narenj_99
🔸️برخی مصدرهای پرکاربرد محلی
یکی از ویژگیهای بارز زبان گیلکی به کارگیری واژگانی است که مختص همان زبان است و این نشانگر توانِ زایندگیِ بالای آن است، هر چند امروزه در مسیر تغییر و تحول زبانی و به خاطر بیمیلی و عدم توجه گویندگان کمتر رواج دارد و یا روند آن رو به کاهش است؛
در عین حال همراه تعدادی از فعلهایی که از این مصدرها ساخته میشوند گاه با آوردن پیشوند، معنا و مفهوم آنها نیز تغییر میکند و یا در همنشینی با دیگر واژهها به شکل فعل مرکب به کار میروند که خود بحث جداگانهای را میطلبد؛ حال در زیر برخی از این مصدرها را می آورم:
▫️تَوادَن: انداختن
▫️پَراگَتَن: پرواز کردن
▫️خُوتَن: خوابیدن
▫️کَتَن: افتادن
▫️چاگودَن: درست کردن
▫️دَکَشتَن: بستن
▫️دَشکَسَن: چسبیدن
▫️وَچَردَن: چیدن (اصلاح کردن)
▫️فوگودَن: ریختن، واریز کردن
▫️هِگیتَن: خریدن
▫️هَمَن: آمدن
▫️گوتَن: گفتن
▫️هَوَردَن: آوردن
▫️هیسَن: ایستادن ...
✍️ #حبیب_محمدحسینی_ملکمیان
با سپاس از ایشان 🌸
🆔️ @Bahar_Narenj_99
یکی از ویژگیهای بارز زبان گیلکی به کارگیری واژگانی است که مختص همان زبان است و این نشانگر توانِ زایندگیِ بالای آن است، هر چند امروزه در مسیر تغییر و تحول زبانی و به خاطر بیمیلی و عدم توجه گویندگان کمتر رواج دارد و یا روند آن رو به کاهش است؛
در عین حال همراه تعدادی از فعلهایی که از این مصدرها ساخته میشوند گاه با آوردن پیشوند، معنا و مفهوم آنها نیز تغییر میکند و یا در همنشینی با دیگر واژهها به شکل فعل مرکب به کار میروند که خود بحث جداگانهای را میطلبد؛ حال در زیر برخی از این مصدرها را می آورم:
▫️تَوادَن: انداختن
▫️پَراگَتَن: پرواز کردن
▫️خُوتَن: خوابیدن
▫️کَتَن: افتادن
▫️چاگودَن: درست کردن
▫️دَکَشتَن: بستن
▫️دَشکَسَن: چسبیدن
▫️وَچَردَن: چیدن (اصلاح کردن)
▫️فوگودَن: ریختن، واریز کردن
▫️هِگیتَن: خریدن
▫️هَمَن: آمدن
▫️گوتَن: گفتن
▫️هَوَردَن: آوردن
▫️هیسَن: ایستادن ...
✍️ #حبیب_محمدحسینی_ملکمیان
با سپاس از ایشان 🌸
🆔️ @Bahar_Narenj_99
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
.
به یکباره گم میشوم
از میانِ کوچه باغهایی که
شادیهایِ کودکانهمان را در خود داشت.
انگار همه مهربانیها را به یغما بردهاند.
آسمان هم دچار تردید شده است.
ببارد یا بتابد؟
بی هوا ببار باران
به آوازِ پرندگان سوگند،
ببار که زمین سخت سرگردان شده است
دلتنگِ آمدنِ توام باران.
✍️ #حبیب_محمدحسینی_ملکمیان
🆔️ @Bahar_Narenj_99
به یکباره گم میشوم
از میانِ کوچه باغهایی که
شادیهایِ کودکانهمان را در خود داشت.
انگار همه مهربانیها را به یغما بردهاند.
آسمان هم دچار تردید شده است.
ببارد یا بتابد؟
بی هوا ببار باران
به آوازِ پرندگان سوگند،
ببار که زمین سخت سرگردان شده است
دلتنگِ آمدنِ توام باران.
✍️ #حبیب_محمدحسینی_ملکمیان
🆔️ @Bahar_Narenj_99
.
در زبان گیلکی دگرگونیهای زیادی روی واژگان صورت میگیرد تا جایی که حتی بین دو یا چند روستا یا منطقه علیرغم نزدیکی به هم، شیوه تلفظِ کلمهها در زنجیره گفتاری آنها نسبت به هم متفاوتاند؛ واژههایی که مصوتِ بلند "الف" دارند گاه به مصوتِ کوتاهِ "----ِ---" تبدیل میشوند و گاه حتی برخی از حروفشان به خاطر شرایطِ ویژه زبانی حذف میشوند یا به صورتِ مخفف بیان میشوند، در اینجا چند فعل گیلکی را که با پیشوندِ نفیِ "ن" آغاز میشوند، آوردهام؛ البته از نظر ساختاری در زمانهایِ متفاوت کاربرد دارند:
۱- نییَلَم : نمیگذارم
۲- نَخَنه : نمیخواهد
۳- نوشُنَه : نمیرود
۴- نوبُنه : نمیشود
۵- نودُنه : نمیداند
۶- نَشَنَه : نمیشود
۷- نَرَسَنَه : نمیرسد
۸- نَوُنَه : نمیخواد
۹- نَوَرَه : نبارد
۱۰- نَوَرَنَه : نمیبارد
۱۱- نوگُنَه : نمیگوید
۱۲-نِهِنه : نمیخرد
۱۳- نَزَنَه : نمیزند
۱۴- نوخُتَن : نخوابیدند
۱۵- نسُتَن : نسوختند
۱۶- نِبین : نبُر (از مصدر بریدن)
۱۷- نُدوج : ندوز (از مصدر دوختن)
۱۸- نُپوتن : نپختند (از مصدر پختن)
۱۹- نِبیشتن : سرخ نشدن
۲۰- نوسوتِه : نسوخته است
✍️ #حبیب_محمدحسینی_قاسمآبادی
🆔️ @Bahar_Narenj_99
در زبان گیلکی دگرگونیهای زیادی روی واژگان صورت میگیرد تا جایی که حتی بین دو یا چند روستا یا منطقه علیرغم نزدیکی به هم، شیوه تلفظِ کلمهها در زنجیره گفتاری آنها نسبت به هم متفاوتاند؛ واژههایی که مصوتِ بلند "الف" دارند گاه به مصوتِ کوتاهِ "----ِ---" تبدیل میشوند و گاه حتی برخی از حروفشان به خاطر شرایطِ ویژه زبانی حذف میشوند یا به صورتِ مخفف بیان میشوند، در اینجا چند فعل گیلکی را که با پیشوندِ نفیِ "ن" آغاز میشوند، آوردهام؛ البته از نظر ساختاری در زمانهایِ متفاوت کاربرد دارند:
۱- نییَلَم : نمیگذارم
۲- نَخَنه : نمیخواهد
۳- نوشُنَه : نمیرود
۴- نوبُنه : نمیشود
۵- نودُنه : نمیداند
۶- نَشَنَه : نمیشود
۷- نَرَسَنَه : نمیرسد
۸- نَوُنَه : نمیخواد
۹- نَوَرَه : نبارد
۱۰- نَوَرَنَه : نمیبارد
۱۱- نوگُنَه : نمیگوید
۱۲-نِهِنه : نمیخرد
۱۳- نَزَنَه : نمیزند
۱۴- نوخُتَن : نخوابیدند
۱۵- نسُتَن : نسوختند
۱۶- نِبین : نبُر (از مصدر بریدن)
۱۷- نُدوج : ندوز (از مصدر دوختن)
۱۸- نُپوتن : نپختند (از مصدر پختن)
۱۹- نِبیشتن : سرخ نشدن
۲۰- نوسوتِه : نسوخته است
✍️ #حبیب_محمدحسینی_قاسمآبادی
🆔️ @Bahar_Narenj_99
.
به یکباره گم میشوم
از میانِ کوچه باغهایی که
شادیهایِ کودکانهمان را در خود داشت
انگار همه مهربانیها را به یغما بردهاند
آسمان هم دچار تردید شده است
ببارد یا بتابد؟
بی هوا ببار باران
به آوازِ پرندگان سوگند؛
ببار که زمین، سخت سرگردان است
دلتنگِ آمدنِ توام باران.
۱۹ اسفند ۱۳۹۹
✍️ #حبیب_محمدحسینی_قاسمآبادی
🆔️ @Bahar_Narenj_99
به یکباره گم میشوم
از میانِ کوچه باغهایی که
شادیهایِ کودکانهمان را در خود داشت
انگار همه مهربانیها را به یغما بردهاند
آسمان هم دچار تردید شده است
ببارد یا بتابد؟
بی هوا ببار باران
به آوازِ پرندگان سوگند؛
ببار که زمین، سخت سرگردان است
دلتنگِ آمدنِ توام باران.
۱۹ اسفند ۱۳۹۹
✍️ #حبیب_محمدحسینی_قاسمآبادی
🆔️ @Bahar_Narenj_99
نگاهی کوتاه به رقصِ رنگها و ترانه قاسمآبادی
در روزگاری نه چندان دور تا همین چند دهه پیش، رفتن به قاسم آباد با شوق و شادی و نشاطِ وصف ناپذیر همراه بود. وقتی به طرف میگفتند : کجا میروی؟
با شور و حال درونی خویش میگفت:
" قَسَمبَد شُو دَرَم، آرمُن دِله تُو".
(دارم می روم قاسم آباد ، آرزو به دل بمانی).
وقتی اوجِ زیبایی و تنوع را در ترکیب و تلفیقِ رنگها (لباس قاسمآبادی) میبینی به ناگاه با خود میگویی: رقصِ رنگها.
باورم این است که واژگان و کلمات در کنارِ این همه طراوت و زیبایی توانستهاند به ترانه قاسمآبادی بینجامند. تصور کنید در عروسیها مگر میشود بدون لباسهای رنگارنگ ، شاد و دل انگیز به قولی به حرکاتِ موزون و رقص و پایکوبی پرداخت؟ مفاهیمِ ترانه قاسم آبادی را که شادی بخشترین آهنگها رو با خود به همراه دارد با همین لباسها میتوان درک و دریافت کرد.
گاه تصور میکنم که کلمات و واژههای این ترانهیِ اصیل به تنهایی میتوانند شادمانه ترین آهنگها را ایجاد کنند حتی بدونِ آن که سازی در میان باشد. آدمی را مورد نوازش قرار میدهند به راستی میتوان گفت: این واژگان و عبارتهای دلنشین آنچنان تآثیرگذارند که گاه دیدهایم که ناخودآگاه مخاطبین و شنوندگان، آن را زمزمه میکنند و نیز دیدهایم که اشکی از چشم قدیمیهایِ این دیار جاری میشود.
" قَسَمبَد شُو دَرَم ،آرمُن دِلِه تُو"... یادش بخیر!
✍ #حبیب_محمدحسینی
🆔️ @Bahar_Narenj_99
در روزگاری نه چندان دور تا همین چند دهه پیش، رفتن به قاسم آباد با شوق و شادی و نشاطِ وصف ناپذیر همراه بود. وقتی به طرف میگفتند : کجا میروی؟
با شور و حال درونی خویش میگفت:
" قَسَمبَد شُو دَرَم، آرمُن دِله تُو".
(دارم می روم قاسم آباد ، آرزو به دل بمانی).
وقتی اوجِ زیبایی و تنوع را در ترکیب و تلفیقِ رنگها (لباس قاسمآبادی) میبینی به ناگاه با خود میگویی: رقصِ رنگها.
باورم این است که واژگان و کلمات در کنارِ این همه طراوت و زیبایی توانستهاند به ترانه قاسمآبادی بینجامند. تصور کنید در عروسیها مگر میشود بدون لباسهای رنگارنگ ، شاد و دل انگیز به قولی به حرکاتِ موزون و رقص و پایکوبی پرداخت؟ مفاهیمِ ترانه قاسم آبادی را که شادی بخشترین آهنگها رو با خود به همراه دارد با همین لباسها میتوان درک و دریافت کرد.
گاه تصور میکنم که کلمات و واژههای این ترانهیِ اصیل به تنهایی میتوانند شادمانه ترین آهنگها را ایجاد کنند حتی بدونِ آن که سازی در میان باشد. آدمی را مورد نوازش قرار میدهند به راستی میتوان گفت: این واژگان و عبارتهای دلنشین آنچنان تآثیرگذارند که گاه دیدهایم که ناخودآگاه مخاطبین و شنوندگان، آن را زمزمه میکنند و نیز دیدهایم که اشکی از چشم قدیمیهایِ این دیار جاری میشود.
" قَسَمبَد شُو دَرَم ،آرمُن دِلِه تُو"... یادش بخیر!
✍ #حبیب_محمدحسینی
🆔️ @Bahar_Narenj_99
.
به یکباره گم میشوم
از میانِ کوچه باغهایی که
شادیهایِ کودکانهمان را در خود داشت.
انگار همه مهربانیها را به یغما بردهاند.
آسمان هم دچار تردید شده است.
ببارد یا بتابد؟
بی هوا ببار باران
به آوازِ پرندگان سوگند،
ببار که زمین سخت سرگردان شده است
دلتنگِ آمدنِ توام باران.
✍️ #حبیب_محمدحسینی
🆔️ @Bahar_Narenj_99
به یکباره گم میشوم
از میانِ کوچه باغهایی که
شادیهایِ کودکانهمان را در خود داشت.
انگار همه مهربانیها را به یغما بردهاند.
آسمان هم دچار تردید شده است.
ببارد یا بتابد؟
بی هوا ببار باران
به آوازِ پرندگان سوگند،
ببار که زمین سخت سرگردان شده است
دلتنگِ آمدنِ توام باران.
✍️ #حبیب_محمدحسینی
🆔️ @Bahar_Narenj_99
.
از میانِ این همه گستردگیِ باران ؛ از نزدیکیهایِ همین جنگلِ مِه گرفته ؛ از کنار این موجهای ناآرام رودها و جویها ؛ و در دل کوچه باغهای گِلآلود ؛ باز در پی ترانههایِ از یاد رفتهایم:
" اِی خودا آفتاب بَنی ، مَنگَه مَنگَه تاب بَنی"
در غربتترین لحظات زندگی که لرز لرزان و بغضآلود ، هزاران سخنِ ناگفته در صحرای خشکیدهیِ دلمان ناسروده مانده است ؛ باز در انتظار خورشید بهاری زمزمه میکنیم :
" اِی خودا آفتاب بَنی ، مَنگَه مَنگَه تاب بنی" ؛
با نگاه حُزنآمیز خود در آینهیِ امید ، تمام دلتنگیهای خویش را به فریاد فرا میخوانیم ؛ باز نغمههایِ دلنشین را به یاد میآوریم:
" اِی خودا آفتاب بَنی ، مَنگَه مَنگَه تاب بَنی"
و اینک از فرسنگها فاصله به انتظارت نشستهایم تا کشتیِ مهربانیات ، بر ساحلِ سلامتی لنگر بیندازد و حیاتِ حیرتزدگان را زنده کند و ما باز از پنجرهیِ کودکیمان ، تابندگیات را به تماشا بنشینیم و باز از میان شکوفههایِ نارسیده درختان نارنج صدایت کنیم:
" اِی خودا آفتاب بَنی ، مَنگَه مَنگَه تاب بَنی"...
✍ #حبیب_محمدحسینی_قاسمآبادی
🆔️ @Bahar_Narenj_99
از میانِ این همه گستردگیِ باران ؛ از نزدیکیهایِ همین جنگلِ مِه گرفته ؛ از کنار این موجهای ناآرام رودها و جویها ؛ و در دل کوچه باغهای گِلآلود ؛ باز در پی ترانههایِ از یاد رفتهایم:
" اِی خودا آفتاب بَنی ، مَنگَه مَنگَه تاب بَنی"
در غربتترین لحظات زندگی که لرز لرزان و بغضآلود ، هزاران سخنِ ناگفته در صحرای خشکیدهیِ دلمان ناسروده مانده است ؛ باز در انتظار خورشید بهاری زمزمه میکنیم :
" اِی خودا آفتاب بَنی ، مَنگَه مَنگَه تاب بنی" ؛
با نگاه حُزنآمیز خود در آینهیِ امید ، تمام دلتنگیهای خویش را به فریاد فرا میخوانیم ؛ باز نغمههایِ دلنشین را به یاد میآوریم:
" اِی خودا آفتاب بَنی ، مَنگَه مَنگَه تاب بَنی"
و اینک از فرسنگها فاصله به انتظارت نشستهایم تا کشتیِ مهربانیات ، بر ساحلِ سلامتی لنگر بیندازد و حیاتِ حیرتزدگان را زنده کند و ما باز از پنجرهیِ کودکیمان ، تابندگیات را به تماشا بنشینیم و باز از میان شکوفههایِ نارسیده درختان نارنج صدایت کنیم:
" اِی خودا آفتاب بَنی ، مَنگَه مَنگَه تاب بَنی"...
✍ #حبیب_محمدحسینی_قاسمآبادی
🆔️ @Bahar_Narenj_99