.
به  دامنت  چو  نشستم  به  ماه  خرم  خرداد

چنان شدیم  دو   پیکر   به سان   سوسن آزاد

به جامه‌های سپیدت  چو زردروی من آویخت

تو گفتی‌ام که مخور غم که خانه می‌شود آباد

✍ #مزدا_امشی

🆔️ @Bahar_Narenj_99

.
هر چه گرد آورده‌ایم  از  چار  سوقِ  زندگی

راهزن شو در کمین، بستان ز چنگ انبان ما

✍ #مزدا_امشی

🆔️ @Bahar_Narenj_99

.
دیوار بلند  و  دست   من  کوتاه  است

عمریست که دل در گرو  آن  ماه است

از دست  چو  برنیایدم  دیدن  دوست

جان می‌سپرم که زندگی جانکاه است

✍ #مزدا_امشی

🆔️ @Bahar_Narenj_99

.
قلم بگير  ز  دستم ، خودت  بیا  بنويس

به  اين  حکايت  پر غصه  سطر  پایانى

✍ #مزدا_امشی

🆔️ @Bahar_Narenj_99

.
باور بکن  پروانه‌ای در  اندرون  توست

باور بکن پرواز در  رگها و خون توست

ای   کِرم   زندانی  درون   پیله‌ی    باور

باور بکن‌ باور، همین باور فسون توست

✍ #مزدا_امشی

🆔️ @Bahar_Narenj_99

.
دیشب نبودی ، ماه بود اما
فقدانِ  تو جانکاه بود اما

هرچه سرودم در رثای تو
غمگین اگر ، بیراه بود اما

عمری برای دیدنت شب‌ها
بیداریم دلخواه بود اما

از روزن زندان  در آن برکه
تصویر تو گهگاه بود اما

دیشب حریفم مات شد صد بار
شطرنج من بی‌‌شاه بود اما

✍ #مزدا_امشی

🆔️ @Bahar_Narenj_99

.
روزی  به   زمین   زندگی   باریدیم

از جوی به رود ، دم به دم گردیدیم

تا خواست که  دریا  بگشاید آغوش

چونان دمه هر یک به رهی پریدیم

✍ #مزدا_امشی

🆔️ @Bahar_Narenj_99

.
ای عشق بی‌توقع  ای مادر

بوسه‌ی  بی‌تصنع  ای مادر

ساده‌ترین ستاره بودی  در

جهان   پُر تنوع    ای مادر

✍ #مزدا_امشی

🆔️ @Bahar_Narenj_99

.
بهار بود و بهاری که هست نیست بهار
که بی تو دلکشم و دلنشست نیست بهار

بهار هست و گل و غنچه در برابر دید
به بوی غنچه و گل گرچه مست نیست بهار

چه‌ غنچه کرد به‌ دامان چه لاله‌ بست به‌ دشت
چرا شکیبش از  آنی که بست نیست بهار

بتی که بس به نمازش فتاده بود شکست
به باورم که دگر بت‌پرست نیست بهار

چرا بهار خزانی گرفته ره ، تو بگو
که سرفکنده چرا  زین شکست نیست بهار

شکار آهوی آن خوشخرام کرد ، انگار
سزاش کمتر از آن نازشست نیست بهار

به جای ابر بهاری گریستم امسال
تو گویی آنکه مرا  دیده خست نیست بهار

ستاند آنچه که دادم بهار سنگین دل
شگفت! آنکه بگیرد ز دست نیست بهار

✍ #مزدا_امشی

🆔️ @Bahar_Narenj_99

.
به دامنت چو نشستم به ماه خرم خرداد

چنان شدیم دو پیکر به سانِ سوسن آزاد

به جامه‌های سپیدت چو زردروی من آویخت

تو گفتی‌ام که مخور غم که خانه می‌شود آباد

✍ #مزدا_امشی

🆔️ @Bahar_Narenj_99

.
قلم بگير  ز  دستم ، خودت  بیا  بنويس

به  اين  حکايت  پر غصه  سطر  پایانى

✍ #مزدا_امشی

🆔️ @Bahar_Narenj_99

🎙 #خسرو_آواز
🗓 اول مهر - زادروز

با مهرِ دوست زادی و اهل هنر شدی
دُردیّ مِهر هرچه زدی ، صاف‌تر شدی

آخر به اقتضای دلِ مهربان خویش
مِهرت به‌ جان رسید و به عیّوق بَر شدی

✍ #مزدا_امشی

🆔️ @Bahar_Narenj_99

.
ای عشق بی‌توقع ای مادر

بوسه‌ی بی‌تصنع ای مادر

ساده‌ترین ستاره بودی در

جهان پُر تنوع ای مادر

✍ #مزدا_امشی

🆔️ @Bahar_Narenj_99

.
امشب به زور چند کلامی نوشته‌ام
با یاد دوست، مصرع خامی نوشته‌ام

تا کی شود شبی غزل این نیم بیت من
آن را به دوست، ضمن پیامی نوشته‌ام

چندین پیام عشق که پاسخ نداده است
از نو ولی به عشق تمامی نوشته‌ام

شاید خوشش نیامد از این شعرهای من
یک شعر هم ز شخص بنامی نوشته‌ام

از بوی آشنایی و از نور دیدگان
از قد سرو و سرخی جامی نوشته‌ام

باور نمی‌کنم که خداحافظی کند
پایان هر پیام، سلامی نوشته‌ام

✍ #مزدا_امشی

🆔️ @Bahar_Narenj_99

داستان کوتاه

امشب اینجا بساطمان جور است
آتش و چای داغ و تنبور است
قدری آجیل و کشمش و خرما
با فرآورده‌های انگور است
دور تا دورمان پر از ماسه
سُربیِ تیره زیر این نور است
من که هر بار آمدم اینجا
سوز شبها همیشه ناجور است
من نگفتم لباس گرم بیار؟
اَه که این زن چقدر مغرور است!
هرچه باشد تو وصله‌ی تنمی
گاهی آدم به عشق مجبور است
چه بگویم که دوستت دارم
سنبه‌ی عشق تو چه پرزور است
خوب شد باز آمدی اما
بی تو زن، چشمهای من کور است
دوربین را بده رصد بکنیم
آسمان کویر پرنور است
سمت چپ دسته ابرهای سفید
ابر سیروس، شکل هاشور است
اُه، ببین ماه را چه نزدیک است
گرچه او خیلی از زمین دور است
کوروش امشب تماس با تو گرفت؟
پیش مادربزرگ و منصور است؟
چشم بر هم زدیم و شیشم شد
توی خانه رییس جمهور است
عشق من، ساز را بگیر و بزن
بی تو زن، زرتمان چه قمصور است

✍ #مزدا_امشی

🆔️ @Bahar_Narenj_99

.
قلم بگير ز دستم ، خودت بیا بنويس

به  اين حکايت پر غصه سطر  پایانى

✍ #مزدا_امشی

🆔️ @Bahar_Narenj_99