Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎙 #هلن_جواهردشتی
ابرها تکه تکه میآیند
عشقها تکه تکه میمیرند
ابرها دره دره میبخشند
عشقها ذره ذره میگیرند....
✍ #سیدجلیل_سیدهاشمی
🆔️ @Bahar_Narenj_99
ابرها تکه تکه میآیند
عشقها تکه تکه میمیرند
ابرها دره دره میبخشند
عشقها ذره ذره میگیرند....
✍ #سیدجلیل_سیدهاشمی
🆔️ @Bahar_Narenj_99
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
.
بغض امروز من از گریهی باران پیداست
حال شهر از نفس تنگ خیابان پیداست
ساعت از پرسه به جان آمد و گلها خوابند
ریشهشان خشک شد، از حسرت گلدان پیداست
آسمان داغ دلش را به سرم ریخته باز
از وداع تو و از خشم زمستان پیداست
شهر گم کرده تو را ، حال عجیبی دارد
دیدم از شیشهی این پنجره میدان پیداست
گربهی خانه هم ، انگار مرا میفهمد
این که کز کرده هنوز آن سر ایوان پیداست
دیدهام فال خودم را تو نخواهی آمد
از رد قهوهی من در ته فنجان پیداست
بعداز این هم به تو وآمدنت ، نیست امید
این هم از نیمهی خالیتر لیوان ، پیداست
✍ #سیدجلیل_سیدهاشمی
🎙 #هلن_جواهردشتی
🆔️ @Bahar_Narenj_99
بغض امروز من از گریهی باران پیداست
حال شهر از نفس تنگ خیابان پیداست
ساعت از پرسه به جان آمد و گلها خوابند
ریشهشان خشک شد، از حسرت گلدان پیداست
آسمان داغ دلش را به سرم ریخته باز
از وداع تو و از خشم زمستان پیداست
شهر گم کرده تو را ، حال عجیبی دارد
دیدم از شیشهی این پنجره میدان پیداست
گربهی خانه هم ، انگار مرا میفهمد
این که کز کرده هنوز آن سر ایوان پیداست
دیدهام فال خودم را تو نخواهی آمد
از رد قهوهی من در ته فنجان پیداست
بعداز این هم به تو وآمدنت ، نیست امید
این هم از نیمهی خالیتر لیوان ، پیداست
✍ #سیدجلیل_سیدهاشمی
🎙 #هلن_جواهردشتی
🆔️ @Bahar_Narenj_99
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
.
بغض امروز من از گریهی باران پیداست
حال شهر از نفس تنگ خیابان پیداست
ساعت از پرسه به جان آمد و گلها خوابند
ریشهشان خشک شد، از حسرت گلدان پیداست
آسمان داغ دلش را به سرم ریخته باز
از وداع تو و از خشم زمستان پیداست
شهر گم کرده تو را ، حال عجیبی دارد
دیدم از شیشهی این پنجره میدان پیداست
گربهی خانه هم ، انگار مرا میفهمد
این که کز کرده هنوز آن سر ایوان پیداست
دیدهام فال خودم را تو نخواهی آمد
از رد قهوهی من در ته فنجان پیداست
بعداز این هم به تو وآمدنت ، نیست امید
این هم از نیمهی خالیتر لیوان ، پیداست
✍ #سیدجلیل_سیدهاشمی
🎙 #هلن_جواهردشتی
🆔️ @Bahar_Narenj_99
بغض امروز من از گریهی باران پیداست
حال شهر از نفس تنگ خیابان پیداست
ساعت از پرسه به جان آمد و گلها خوابند
ریشهشان خشک شد، از حسرت گلدان پیداست
آسمان داغ دلش را به سرم ریخته باز
از وداع تو و از خشم زمستان پیداست
شهر گم کرده تو را ، حال عجیبی دارد
دیدم از شیشهی این پنجره میدان پیداست
گربهی خانه هم ، انگار مرا میفهمد
این که کز کرده هنوز آن سر ایوان پیداست
دیدهام فال خودم را تو نخواهی آمد
از رد قهوهی من در ته فنجان پیداست
بعداز این هم به تو وآمدنت ، نیست امید
این هم از نیمهی خالیتر لیوان ، پیداست
✍ #سیدجلیل_سیدهاشمی
🎙 #هلن_جواهردشتی
🆔️ @Bahar_Narenj_99