🌙 #شبتان_آرام
زیباست دیدن قد و بالایت ای درخت
دلهاست شادمان به تماشایت ای درخت
پرّنده روی شاخهی تو لانه میکند
آهسته باد زلف ترا شانه میکند
باران به شاخههای تو گیتار میزند
خورشید بر تو بوسهی بسیار میزند
پروانه از کنار تو پرواز میکند
باد بهار برگ تو را ناز میکند
هستی تو ای درخت به نزدیک آسمان
از ما سلام ما به خداوند ما رسان
شبها که دعوتی تو به بزم ستارهها
پرسش کن از فراق وطن چیست چارِ ما؟
در زیر سایهی تو نشینند خستهگان
داری ز دوستان وفادار ما نشان
۲۳ مرداد ۱۳۶۱
✍ #اشرف_مشکاتی_گیلانی
🗓 ۱۵ اسفند ، روز درختکاری
🆔️ @Bahar_Narenj_99
زیباست دیدن قد و بالایت ای درخت
دلهاست شادمان به تماشایت ای درخت
پرّنده روی شاخهی تو لانه میکند
آهسته باد زلف ترا شانه میکند
باران به شاخههای تو گیتار میزند
خورشید بر تو بوسهی بسیار میزند
پروانه از کنار تو پرواز میکند
باد بهار برگ تو را ناز میکند
هستی تو ای درخت به نزدیک آسمان
از ما سلام ما به خداوند ما رسان
شبها که دعوتی تو به بزم ستارهها
پرسش کن از فراق وطن چیست چارِ ما؟
در زیر سایهی تو نشینند خستهگان
داری ز دوستان وفادار ما نشان
۲۳ مرداد ۱۳۶۱
✍ #اشرف_مشکاتی_گیلانی
🗓 ۱۵ اسفند ، روز درختکاری
🆔️ @Bahar_Narenj_99
در جواب شعر «زن» امانالهخان صوفی:
گفتی که زنان را خبر از مهر و وفا نیست
اندیشهات ای مرد بجز خبط و خطا نیست
گفتی که زنان مظهر شیطان رجیمند
هرگز زن خوشخو ز خداوند جدا نیست
کردی تو فراموش چرا محنت مادر ؟
از تو پسری مادرت ای مرد رضا نیست
گفتی که خطرناک چو طاعون و وبایند
چونعقرب و مارند زنان چون و چرا نیست
من در عجبم زین همه ماران خطرناک
در خانه تو در عوض یک ، دو سه تا نیست؟
بدگویی زنها همه با خویش بگوئید
در نزد زنان بنده دگر همچو شما نیست
ای وای ز خودبینی و خودخواهیت ای مرد
در مذهبت ای مرد بجز از من و ما نیست
تو میشکنی قلبِ زنان دست نگه دار
زنهار در این خانه به جز مهر خدا نیست
گفتی که امان از صفت زن به امانم
صوفی صفتی لیک امان در تو صفا نیست
✍ #اشرف_مشکاتی
📖 از مجموعه شعر #تالار_آئینه
مطلع شعر «زن» امانالهخان صوفی:
اصلیاست مسلّم که درآن چونوچرا نیست
از زن بگریزید در این جنس وفا نیست
🆔️ @Bahar_Narenj_99
گفتی که زنان را خبر از مهر و وفا نیست
اندیشهات ای مرد بجز خبط و خطا نیست
گفتی که زنان مظهر شیطان رجیمند
هرگز زن خوشخو ز خداوند جدا نیست
کردی تو فراموش چرا محنت مادر ؟
از تو پسری مادرت ای مرد رضا نیست
گفتی که خطرناک چو طاعون و وبایند
چونعقرب و مارند زنان چون و چرا نیست
من در عجبم زین همه ماران خطرناک
در خانه تو در عوض یک ، دو سه تا نیست؟
بدگویی زنها همه با خویش بگوئید
در نزد زنان بنده دگر همچو شما نیست
ای وای ز خودبینی و خودخواهیت ای مرد
در مذهبت ای مرد بجز از من و ما نیست
تو میشکنی قلبِ زنان دست نگه دار
زنهار در این خانه به جز مهر خدا نیست
گفتی که امان از صفت زن به امانم
صوفی صفتی لیک امان در تو صفا نیست
✍ #اشرف_مشکاتی
📖 از مجموعه شعر #تالار_آئینه
مطلع شعر «زن» امانالهخان صوفی:
اصلیاست مسلّم که درآن چونوچرا نیست
از زن بگریزید در این جنس وفا نیست
🆔️ @Bahar_Narenj_99
بنفشه
بهاران جلوهی روی تو دارد
بنفشه عطر گیسوی تو دارد
به چشم قامت سرو گلستان
نشان از قد دلجوی تو دارد
✍ #اشرف_مشکاتی
📖 از مجموعه شعر #تالار_آئینه
🆔️ @Bahar_Narenj_99
بهاران جلوهی روی تو دارد
بنفشه عطر گیسوی تو دارد
به چشم قامت سرو گلستان
نشان از قد دلجوی تو دارد
✍ #اشرف_مشکاتی
📖 از مجموعه شعر #تالار_آئینه
🆔️ @Bahar_Narenj_99
موکب گلها
باز بهار آمد و موسم بستان رسید
موکب گلها به ناز سوی گلستان رسید
باز بنفشه ز نو عشوهگری ساز کرد
باز گلِ نسترن ، دلبری آغاز کرد
بلبل آشفته حال ، تا که خبردار شد
پر به گلستان کشید ، از پی دلدار شد
مرغکِ آهنگساز تا که به گلزار شد
باز به عشق گلی تازه گرفتار شد
سرو و چمن، چادرِ سبز به سر برکشید
باد صبا چون وزید ، چادر سبزش درید
سرخگل آمد به ناز ، در صف گلها نشست
خار بسی طعنه زد ، تا دل بلبل شکست
پُر ز می سرخرنگ ، لاله بکف جام کرد
نرگس مستی نمود، کی شدش آرام کرد؟
ناز ز خجلت رخش ، گرم شد و داغ شد
رفت بنفشه نهان ، گوشهای از باغ شد
ابر خروشان شد و عربده آغاز کرد
ریزشِ باران ریز ، بر سرشان باز کرد
✍ #اشرف_مشکاتی
📖 از مجموعه شعر #تالار_آئینه
🆔️ @Bahar_Narenj_99
باز بهار آمد و موسم بستان رسید
موکب گلها به ناز سوی گلستان رسید
باز بنفشه ز نو عشوهگری ساز کرد
باز گلِ نسترن ، دلبری آغاز کرد
بلبل آشفته حال ، تا که خبردار شد
پر به گلستان کشید ، از پی دلدار شد
مرغکِ آهنگساز تا که به گلزار شد
باز به عشق گلی تازه گرفتار شد
سرو و چمن، چادرِ سبز به سر برکشید
باد صبا چون وزید ، چادر سبزش درید
سرخگل آمد به ناز ، در صف گلها نشست
خار بسی طعنه زد ، تا دل بلبل شکست
پُر ز می سرخرنگ ، لاله بکف جام کرد
نرگس مستی نمود، کی شدش آرام کرد؟
ناز ز خجلت رخش ، گرم شد و داغ شد
رفت بنفشه نهان ، گوشهای از باغ شد
ابر خروشان شد و عربده آغاز کرد
ریزشِ باران ریز ، بر سرشان باز کرد
✍ #اشرف_مشکاتی
📖 از مجموعه شعر #تالار_آئینه
🆔️ @Bahar_Narenj_99
بهاران آمد
بهاران آمد و فصل چمن بی
دوباره باغِ گل پر نسترن بی
نشستم در کنار شاخهی گل
کجا دل فارغ از یاد وطن بی
✍ #اشرف_مشکاتی
📖 از مجموعه شعر #تالار_آئینه
🆔️ @Bahar_Narenj_99
بهاران آمد و فصل چمن بی
دوباره باغِ گل پر نسترن بی
نشستم در کنار شاخهی گل
کجا دل فارغ از یاد وطن بی
✍ #اشرف_مشکاتی
📖 از مجموعه شعر #تالار_آئینه
🆔️ @Bahar_Narenj_99
شب عید
شب عید است و به راه تهران
با اتوبوس به راهیم همه
بین ما دخترکی هست ملوس
به رخش غرق نگاهیم همه
میل باباست که او را ببرد
سوی تهران ز کنار مادر
یک عروسک و دو بسته شو کلات
دست مادر به ره آورده سفر
مادر استاده به پای ماشین
اشک در چشم و لبش خندان بود
بهر دلداری آن طفل عزیز
خنده میکرد و دلش بریان بود
گاه بوسه به رخش میزد و گفت
تو ندانی که چه تهران شیک است
دخترم در همه جا سیر و صفاست
نه که چون رشت هوا تاریک است
دخترک مات نگاهش میکرد
گفت مادر تو نیائی با ما ؟
مادر آهسته چنین گفت عزیز
دیگر افسوس که حق نیست مرا
رنج هائی که کشیدم گذشت
روی قانون ز تو دورم کردند
میبرندت ز بر من به خدا
دخترم زنده به گورم کردند
مادرت را دگر ای دختر من
نَبُود حق نگهداری تو
چه کنم بارالها که مرا
نیست امید به جز یاری تو
✍ #اشرف_مشکاتی
📖 از مجموعه شعر #تالار_آئینه
🆔️ @Bahar_Narenj_99
شب عید است و به راه تهران
با اتوبوس به راهیم همه
بین ما دخترکی هست ملوس
به رخش غرق نگاهیم همه
میل باباست که او را ببرد
سوی تهران ز کنار مادر
یک عروسک و دو بسته شو کلات
دست مادر به ره آورده سفر
مادر استاده به پای ماشین
اشک در چشم و لبش خندان بود
بهر دلداری آن طفل عزیز
خنده میکرد و دلش بریان بود
گاه بوسه به رخش میزد و گفت
تو ندانی که چه تهران شیک است
دخترم در همه جا سیر و صفاست
نه که چون رشت هوا تاریک است
دخترک مات نگاهش میکرد
گفت مادر تو نیائی با ما ؟
مادر آهسته چنین گفت عزیز
دیگر افسوس که حق نیست مرا
رنج هائی که کشیدم گذشت
روی قانون ز تو دورم کردند
میبرندت ز بر من به خدا
دخترم زنده به گورم کردند
مادرت را دگر ای دختر من
نَبُود حق نگهداری تو
چه کنم بارالها که مرا
نیست امید به جز یاری تو
✍ #اشرف_مشکاتی
📖 از مجموعه شعر #تالار_آئینه
🆔️ @Bahar_Narenj_99
بهار آمد
بهار آمد به صف گلها نشستند
دوباره بلبلان از عشق مستند
منم یک بلبل آشفته حالی
درِ بستان به رویم از چه بستند
✍ #اشرف_مشکاتی
📖 از مجموعه شعر #تالار_آئینه
🆔️ @Bahar_Narenj_99
بهار آمد به صف گلها نشستند
دوباره بلبلان از عشق مستند
منم یک بلبل آشفته حالی
درِ بستان به رویم از چه بستند
✍ #اشرف_مشکاتی
📖 از مجموعه شعر #تالار_آئینه
🆔️ @Bahar_Narenj_99
جواهردشت
کنار ساحل امید، روزی
من و تو شادمان با هم نشستیم
در آن دنیای زیبای طبیعت
هزاران عهد بستیم
هوا چون روی خوبت با لطافت
زمین شاداب و دریا نیلگون بود
یکی قایق ز راه دور پیدا
به روی موج دریا رهنمون بود
به رنگ چشم مستت آسمان بود
مثال چین زلفت موجِ دریا
دل ما پر ز شوق زندگی بود
همه امید بیجا
ز روی آب، مرغان سبکبال
شتابان عدهای پرواز کردند
کشیده پر به سوی آسمانها
رهی آغاز کردند
ندانستند راه آرزوها
رهی دور است و پایانی ندارد
هزار افسوس بر آن جان خسته
که سر در راه جانانی ندارد
در آن سمت چمن گر دانهای هست
کجا پیداست خود دامی نباشد؟
در آنجا گر گل و پروانهای هست
به یاد عشق ناکامی نباشد
جواهردشت کوهستان زیبا
کشیده گردن از بهر تماشا
ز دورا دور بر بالای آن کوه
کمی برف از زمستان مانده برجا
نشسته با شکوه و با عظمّت
همی خندد به بزم آرزوها
همی گوید چون من ثابت قدم باش
به هر کاری نه چون امواج دریا
✍ #اشرف_مشکاتی
📖 از مجموعه شعر #تالار_آئینه
🆔 @Bahar_Narenj_99
کنار ساحل امید، روزی
من و تو شادمان با هم نشستیم
در آن دنیای زیبای طبیعت
هزاران عهد بستیم
هوا چون روی خوبت با لطافت
زمین شاداب و دریا نیلگون بود
یکی قایق ز راه دور پیدا
به روی موج دریا رهنمون بود
به رنگ چشم مستت آسمان بود
مثال چین زلفت موجِ دریا
دل ما پر ز شوق زندگی بود
همه امید بیجا
ز روی آب، مرغان سبکبال
شتابان عدهای پرواز کردند
کشیده پر به سوی آسمانها
رهی آغاز کردند
ندانستند راه آرزوها
رهی دور است و پایانی ندارد
هزار افسوس بر آن جان خسته
که سر در راه جانانی ندارد
در آن سمت چمن گر دانهای هست
کجا پیداست خود دامی نباشد؟
در آنجا گر گل و پروانهای هست
به یاد عشق ناکامی نباشد
جواهردشت کوهستان زیبا
کشیده گردن از بهر تماشا
ز دورا دور بر بالای آن کوه
کمی برف از زمستان مانده برجا
نشسته با شکوه و با عظمّت
همی خندد به بزم آرزوها
همی گوید چون من ثابت قدم باش
به هر کاری نه چون امواج دریا
✍ #اشرف_مشکاتی
📖 از مجموعه شعر #تالار_آئینه
🆔 @Bahar_Narenj_99
.
تا کی بنشینم که رسد از تو پیامی
شادم بکن آخر به سلامی و کلامی
با آنکه به زیبایی گلهای بهاری
با آنکه به رخساره به از ماه تمامی
بیدادگری پیشه مکن، چونکه به عالم
بیداد و جفا، هیچ نکرده است دوامی
گر صاحب جاهی، دل درویش نگهدار
مشکن دل یاران، چو رسیدی به مقامی
صیاد مشو، صید مکن، دام میفکن
زنهار که صیاد بس افتاد به دامی
تا چند در این میکده هشیار توان بود؟
ساقی بده آن می که شوم مست ز جامی
✍ #اشرف_مشکاتی
▫️ اشرفسرا - قاسمآباد
📖 از مجموعه شعر #تالار_آئینه
🆔 @Bahar_Narenj_99
تا کی بنشینم که رسد از تو پیامی
شادم بکن آخر به سلامی و کلامی
با آنکه به زیبایی گلهای بهاری
با آنکه به رخساره به از ماه تمامی
بیدادگری پیشه مکن، چونکه به عالم
بیداد و جفا، هیچ نکرده است دوامی
گر صاحب جاهی، دل درویش نگهدار
مشکن دل یاران، چو رسیدی به مقامی
صیاد مشو، صید مکن، دام میفکن
زنهار که صیاد بس افتاد به دامی
تا چند در این میکده هشیار توان بود؟
ساقی بده آن می که شوم مست ز جامی
✍ #اشرف_مشکاتی
▫️ اشرفسرا - قاسمآباد
📖 از مجموعه شعر #تالار_آئینه
🆔 @Bahar_Narenj_99
فردوسی
سَزد گر نمائیم ما افتخار
به گفتار آن شاعر نامدار
که ایران پس از آن مهین زندگی
فکندش عرب بر پراکندگی
برآمد بر این سالیان دراز
به ایرانیان با غم و سوز و ساز
که فردوسی آن فکر فرخنده کرد
عجم را به گفتار خود زنده کرد
به کاخی که از نظم بنیاد کرد
ز بگذشتههای عجم یاد کرد
گهی داستان کرد از سلم و تور
گه از رستم و آن خداوند زور
سرود او ز بگذشتهها داستان
ز آن قدرت و حشمت باستان
نبودش جز ایران سراسر سخن
ز ایام شیرین و عهد کهن
هر آن کس که این داستانها شنید
به دل برگرفتی هزاران امید
که در راه ایران ز جان بگذریم
ز بگذشتهها درس عبرت بریم
ایا شاعر پاک نیکو نهاد
هماره روان تو خورسند باد
بر آن روح پاکت هزاران درود
که تاریخ ایران درخشان نمود
✍ #اشرف_مشکاتی
📖 از مجموعه شعر #تالار_آئینه
🆔️ @Bahar_Narenj_99
سَزد گر نمائیم ما افتخار
به گفتار آن شاعر نامدار
که ایران پس از آن مهین زندگی
فکندش عرب بر پراکندگی
برآمد بر این سالیان دراز
به ایرانیان با غم و سوز و ساز
که فردوسی آن فکر فرخنده کرد
عجم را به گفتار خود زنده کرد
به کاخی که از نظم بنیاد کرد
ز بگذشتههای عجم یاد کرد
گهی داستان کرد از سلم و تور
گه از رستم و آن خداوند زور
سرود او ز بگذشتهها داستان
ز آن قدرت و حشمت باستان
نبودش جز ایران سراسر سخن
ز ایام شیرین و عهد کهن
هر آن کس که این داستانها شنید
به دل برگرفتی هزاران امید
که در راه ایران ز جان بگذریم
ز بگذشتهها درس عبرت بریم
ایا شاعر پاک نیکو نهاد
هماره روان تو خورسند باد
بر آن روح پاکت هزاران درود
که تاریخ ایران درخشان نمود
✍ #اشرف_مشکاتی
📖 از مجموعه شعر #تالار_آئینه
🆔️ @Bahar_Narenj_99
.
شود ز لطف و محبت، تو یاد ما، آری؟
در آن زمان که گذر میکنی به گلزاری
مرا بیاد بیاور ، بهر کجا دیدی
فتاده کنج قفس ، مرغک گرفتاری
خجل از آنکه براه تو جان فدا کردم
که جان ، نثاره دوست نیست مقداری
علاج درد دل خسته کن ، ز بهر خدا
ز رنج تو داریم جان بیماری
هزار شکر ، که دیدار دوست حاصل شد
براهش ارچه کشیدیم رنج بسیاری
هر آنکه بیخبر از مهر و از وفا باشد
به نزد اهل دل او هست، نقش دیواری
بهوش باش! که در این دو روزه گذران
همیشه خاطر بیچارگان نگه داری
✍ #اشرف_مشکاتی
📖 #تالار_آئینه
🆔️ @Bahar_Narenj_99
شود ز لطف و محبت، تو یاد ما، آری؟
در آن زمان که گذر میکنی به گلزاری
مرا بیاد بیاور ، بهر کجا دیدی
فتاده کنج قفس ، مرغک گرفتاری
خجل از آنکه براه تو جان فدا کردم
که جان ، نثاره دوست نیست مقداری
علاج درد دل خسته کن ، ز بهر خدا
ز رنج تو داریم جان بیماری
هزار شکر ، که دیدار دوست حاصل شد
براهش ارچه کشیدیم رنج بسیاری
هر آنکه بیخبر از مهر و از وفا باشد
به نزد اهل دل او هست، نقش دیواری
بهوش باش! که در این دو روزه گذران
همیشه خاطر بیچارگان نگه داری
✍ #اشرف_مشکاتی
📖 #تالار_آئینه
🆔️ @Bahar_Narenj_99
.
نور جمال تو آفتاب ندارد
پیش رخت، جلوه ماهتاب ندارد
قصهی درد فراق با تو بگویم
در غمت این دل قرار و تاب ندارد
✍ #اشرف_مشکاتی
📖 از مجموعه شعر #تالار_آئینه
🆔️ @Bahar_Narenj_99
نور جمال تو آفتاب ندارد
پیش رخت، جلوه ماهتاب ندارد
قصهی درد فراق با تو بگویم
در غمت این دل قرار و تاب ندارد
✍ #اشرف_مشکاتی
📖 از مجموعه شعر #تالار_آئینه
🆔️ @Bahar_Narenj_99
.
تا کی بنشینم که رسد از تو پیامی
شادم بکن آخر به سلامی و کلامی
با آنکه به زیبایی گلهای بهاری
با آنکه به رخساره به از ماه تمامی
بیدادگری پیشه مکن، چونکه به عالم
بیداد و جفا، هیچ نکرده است دوامی
گر صاحب جاهی، دل درویش نگهدار
مشکن دل یاران، چو رسیدی به مقامی
صیاد مشو، صید مکن، دام میفکن
زنهار که صیاد بس افتاد به دامی
تا چند در این میکده هشیار توان بود؟
ساقی بده آن می که شوم مست ز جامی
✍ #اشرف_مشکاتی
▫️ اشرفسرا - قاسمآباد
📖 از مجموعه شعر #تالار_آئینه
🆔 @Bahar_Narenj_99
تا کی بنشینم که رسد از تو پیامی
شادم بکن آخر به سلامی و کلامی
با آنکه به زیبایی گلهای بهاری
با آنکه به رخساره به از ماه تمامی
بیدادگری پیشه مکن، چونکه به عالم
بیداد و جفا، هیچ نکرده است دوامی
گر صاحب جاهی، دل درویش نگهدار
مشکن دل یاران، چو رسیدی به مقامی
صیاد مشو، صید مکن، دام میفکن
زنهار که صیاد بس افتاد به دامی
تا چند در این میکده هشیار توان بود؟
ساقی بده آن می که شوم مست ز جامی
✍ #اشرف_مشکاتی
▫️ اشرفسرا - قاسمآباد
📖 از مجموعه شعر #تالار_آئینه
🆔 @Bahar_Narenj_99
اگر بگذارد
چشم از زلف تابدار بپوشم
قاصد باد صبا اگر بگذارد
دیگر از این پس تو را به یاد نیارم
شیوهی چشمت مرا اگر بگذارد
مهر رخت دیگر ادعا نکنم من
این دل پر مدعا اگر بگذارد
کشتی تو گوئیا رسیده به منزل
بینماش آن ناخدا اگر بگذارد
نزد من آید ولی رقیب سیه دل
بهر رضای خدا اگر بگذارد
✍ #اشرف_مشکاتی
📖 از مجموعه شعر #تالار_آئینه
🆔 @Bahar_Narenj_99
چشم از زلف تابدار بپوشم
قاصد باد صبا اگر بگذارد
دیگر از این پس تو را به یاد نیارم
شیوهی چشمت مرا اگر بگذارد
مهر رخت دیگر ادعا نکنم من
این دل پر مدعا اگر بگذارد
کشتی تو گوئیا رسیده به منزل
بینماش آن ناخدا اگر بگذارد
نزد من آید ولی رقیب سیه دل
بهر رضای خدا اگر بگذارد
✍ #اشرف_مشکاتی
📖 از مجموعه شعر #تالار_آئینه
🆔 @Bahar_Narenj_99
.
نور جمال تو آفتاب ندارد
پیش رخت، جلوه ماهتاب ندارد
قصهی درد فراق با تو بگویم
در غمت این دل قرار و تاب ندارد
✍ #اشرف_مشکاتی
📖 از مجموعه شعر #تالار_آئینه
🆔️ @Bahar_Narenj_99
نور جمال تو آفتاب ندارد
پیش رخت، جلوه ماهتاب ندارد
قصهی درد فراق با تو بگویم
در غمت این دل قرار و تاب ندارد
✍ #اشرف_مشکاتی
📖 از مجموعه شعر #تالار_آئینه
🆔️ @Bahar_Narenj_99
.
شود ز لطف و محبت ، تو یاد ما آری؟
در آن زمان که گذر میکنی به گلزاری
مرا بیاد بیاور ، بهر کجا دیدی
فتاده کنج قفس ، مرغک گرفتاری
خجل از آنکه براه تو جان فدا کردم
که جان ، نثاره دوست نیست مقداری
علاج درد دل خسته کن ، ز بهر خدا
ز رنج تو داریم جان بیماری
هزار شکر ، که دیدار دوست حاصل شد
براهش ارچه کشیدیم رنج بسیاری
هر آنکه بیخبر از مهر و از وفا باشد
به نزد اهل دل او هست، نقش دیواری
بهوش باش! که در این دو روزه گذران
همیشه خاطر بیچارگان نگه داری
✍ #اشرف_مشکاتی
📖 #دیوان_تالار_آئینه
🆔️ @Bahar_Narenj_99
شود ز لطف و محبت ، تو یاد ما آری؟
در آن زمان که گذر میکنی به گلزاری
مرا بیاد بیاور ، بهر کجا دیدی
فتاده کنج قفس ، مرغک گرفتاری
خجل از آنکه براه تو جان فدا کردم
که جان ، نثاره دوست نیست مقداری
علاج درد دل خسته کن ، ز بهر خدا
ز رنج تو داریم جان بیماری
هزار شکر ، که دیدار دوست حاصل شد
براهش ارچه کشیدیم رنج بسیاری
هر آنکه بیخبر از مهر و از وفا باشد
به نزد اهل دل او هست، نقش دیواری
بهوش باش! که در این دو روزه گذران
همیشه خاطر بیچارگان نگه داری
✍ #اشرف_مشکاتی
📖 #دیوان_تالار_آئینه
🆔️ @Bahar_Narenj_99
🌙 #شبتان_آرام
باز بهار آمد و موسم بستان رسید
موکب گلها به ناز سوی گلستان رسید
باز بنفشه ز نو عشوهگری ساز کرد
باز گلِ نسترن ، دلبری آغاز کرد
بلبل آشفته حال ، تا که خبردار شد
پر به گلستان کشید ، از پی دلدار شد
مرغکِ آهنگساز تا که به گلزار شد
باز به عشق گلی تازه گرفتار شد
سرو و چمن، چادرِ سبز به سر برکشید
باد صبا چون وزید ، چادر سبزش درید
سرخگل آمد به ناز ، در صف گلها نشست
خار بسی طعنه زد ، تا دل بلبل شکست
پُر ز می سرخرنگ ، لاله بکف جام کرد
نرگس مستی نمود، کی شدش آرام کرد؟
ناز ز خجلت رخش ، گرم شد و داغ شد
رفت بنفشه نهان ، گوشهای از باغ شد
ابر خروشان شد و عربده آغاز کرد
ریزشِ باران ریز ، بر سرشان باز کرد
✍ #اشرف_مشکاتی
📖 از مجموعه شعر #تالار_آئینه
🆔️ @Bahar_Narenj_99
باز بهار آمد و موسم بستان رسید
موکب گلها به ناز سوی گلستان رسید
باز بنفشه ز نو عشوهگری ساز کرد
باز گلِ نسترن ، دلبری آغاز کرد
بلبل آشفته حال ، تا که خبردار شد
پر به گلستان کشید ، از پی دلدار شد
مرغکِ آهنگساز تا که به گلزار شد
باز به عشق گلی تازه گرفتار شد
سرو و چمن، چادرِ سبز به سر برکشید
باد صبا چون وزید ، چادر سبزش درید
سرخگل آمد به ناز ، در صف گلها نشست
خار بسی طعنه زد ، تا دل بلبل شکست
پُر ز می سرخرنگ ، لاله بکف جام کرد
نرگس مستی نمود، کی شدش آرام کرد؟
ناز ز خجلت رخش ، گرم شد و داغ شد
رفت بنفشه نهان ، گوشهای از باغ شد
ابر خروشان شد و عربده آغاز کرد
ریزشِ باران ریز ، بر سرشان باز کرد
✍ #اشرف_مشکاتی
📖 از مجموعه شعر #تالار_آئینه
🆔️ @Bahar_Narenj_99
.
شود ز لطف و محبت، تو یاد ما آری؟
در آن زمان که گذر میکنی به گلزاری
مرا بیاد بیاور ، بهر کجا دیدی
فتاده کنج قفس ، مرغک گرفتاری
خجل از آنکه براه تو جان فدا کردم
که جان ، نثاره دوست نیست مقداری
علاج درد دل خسته کن ، ز بهر خدا
ز رنج تو داریم جان بیماری
هزار شکر ، که دیدار دوست حاصل شد
براهش ارچه کشیدیم رنج بسیاری
هر آنکه بیخبر از مهر و از وفا باشد
به نزد اهل دل او هست، نقش دیواری
بهوش باش! که در این دو روزهی گذران
همیشه خاطر بیچارگان نگه داری
✍ #اشرف_مشکاتی
📖 #دیوان_تالار_آئینه
🆔️ @Bahar_Narenj_99
شود ز لطف و محبت، تو یاد ما آری؟
در آن زمان که گذر میکنی به گلزاری
مرا بیاد بیاور ، بهر کجا دیدی
فتاده کنج قفس ، مرغک گرفتاری
خجل از آنکه براه تو جان فدا کردم
که جان ، نثاره دوست نیست مقداری
علاج درد دل خسته کن ، ز بهر خدا
ز رنج تو داریم جان بیماری
هزار شکر ، که دیدار دوست حاصل شد
براهش ارچه کشیدیم رنج بسیاری
هر آنکه بیخبر از مهر و از وفا باشد
به نزد اهل دل او هست، نقش دیواری
بهوش باش! که در این دو روزهی گذران
همیشه خاطر بیچارگان نگه داری
✍ #اشرف_مشکاتی
📖 #دیوان_تالار_آئینه
🆔️ @Bahar_Narenj_99
جواهردشت
کنار ساحل امید، روزی
من و تو شادمان با هم نشستیم
در آن دنیای زیبای طبیعت
هزاران عهد بستیم
هوا چون روی خوبت با لطافت
زمین شاداب و دریا نیلگون بود
یکی قایق ز راه دور پیدا
به روی موج دریا رهنمون بود
به رنگ چشم مستت آسمان بود
مثال چین زلفت موجِ دریا
دل ما پر ز شوق زندگی بود
همه امید بیجا
ز روی آب، مرغان سبکبال
شتابان عدهای پرواز کردند
کشیده پر به سوی آسمانها
رهی آغاز کردند
ندانستند راه آرزوها
رهی دور است و پایانی ندارد
هزار افسوس بر آن جان خسته
که سر در راه جانانی ندارد
در آن سمت چمن گر دانهای هست
کجا پیداست خود دامی نباشد؟
در آنجا گر گل و پروانهای هست
به یاد عشق ناکامی نباشد
جواهردشت کوهستان زیبا
کشیده گردن از بهر تماشا
ز دورا دور بر بالای آن کوه
کمی برف از زمستان مانده برجا
نشسته با شکوه و با عظمّت
همی خندد به بزم آرزوها
همی گوید چون من ثابت قدم باش
به هر کاری نه چون امواج دریا
✍ #اشرف_مشکاتی
📖 #تالار_آئینه
🆔 @Bahar_Narenj_99
کنار ساحل امید، روزی
من و تو شادمان با هم نشستیم
در آن دنیای زیبای طبیعت
هزاران عهد بستیم
هوا چون روی خوبت با لطافت
زمین شاداب و دریا نیلگون بود
یکی قایق ز راه دور پیدا
به روی موج دریا رهنمون بود
به رنگ چشم مستت آسمان بود
مثال چین زلفت موجِ دریا
دل ما پر ز شوق زندگی بود
همه امید بیجا
ز روی آب، مرغان سبکبال
شتابان عدهای پرواز کردند
کشیده پر به سوی آسمانها
رهی آغاز کردند
ندانستند راه آرزوها
رهی دور است و پایانی ندارد
هزار افسوس بر آن جان خسته
که سر در راه جانانی ندارد
در آن سمت چمن گر دانهای هست
کجا پیداست خود دامی نباشد؟
در آنجا گر گل و پروانهای هست
به یاد عشق ناکامی نباشد
جواهردشت کوهستان زیبا
کشیده گردن از بهر تماشا
ز دورا دور بر بالای آن کوه
کمی برف از زمستان مانده برجا
نشسته با شکوه و با عظمّت
همی خندد به بزم آرزوها
همی گوید چون من ثابت قدم باش
به هر کاری نه چون امواج دریا
✍ #اشرف_مشکاتی
📖 #تالار_آئینه
🆔 @Bahar_Narenj_99