🌙 #شبتان_آرام
رمیده از عطش سرخ آفتاب کویر
غریب و خسته رسیدم به قتلگاه امیر
زمان، هنوز همان شرمسار بهت زده،
زمین، هنوز همین سخت جان لال شده،
جهان هنوز همان دست بسته تقدیر!
هنوز، نفرین میبارد از در و دیوار.
هنوز، نفرت از پادشاه بد کردار...
چگونه تیغ زنی بر برهنه در حمام؟!
چگونه تیر گشایی به شیر در زنجیر!؟
هنوز، آب، به سرخی زند که در رگ جوی،
هنوز، هنوز، هنوز،
به قطره قطره گلگونه، رنگ میگیرد،
از آنچه گرم چکید از رگ امیرکبیر.
نه خون، که عشق به آزادگی، شرف، انسان،
نه خون، که داروی غمهای مردم ایران.
نه خون، که جوهر سیال دانش و تدبیر...
هنوز منتظرانیم تا ز گرمابه
برون خرامی، ای آفتاب عالم گیر.
نشیمن تو نه این کنج محنتآباد است.
تو را ز کنگره عرش میزنند صفیر!
به اسب و پیل چه نازی؟ که رخ به خون شستند،
درین سراچه ماتم، پیاده، شاه، وزیر!
چون او دوباره بیاید کسی؟
محال ..... محال،
هزاران سال بمانی اگر،
چه دیر....
چه دیر....!
✍ #فریدون_مشیری
🔺️ سالروز شهادت #امیرکبیر
🗓 #روزنگار ، ۲۰ دی ۱۲۳۰ خورشیدی
🆔️ @Bahar_Narenj_99
رمیده از عطش سرخ آفتاب کویر
غریب و خسته رسیدم به قتلگاه امیر
زمان، هنوز همان شرمسار بهت زده،
زمین، هنوز همین سخت جان لال شده،
جهان هنوز همان دست بسته تقدیر!
هنوز، نفرین میبارد از در و دیوار.
هنوز، نفرت از پادشاه بد کردار...
چگونه تیغ زنی بر برهنه در حمام؟!
چگونه تیر گشایی به شیر در زنجیر!؟
هنوز، آب، به سرخی زند که در رگ جوی،
هنوز، هنوز، هنوز،
به قطره قطره گلگونه، رنگ میگیرد،
از آنچه گرم چکید از رگ امیرکبیر.
نه خون، که عشق به آزادگی، شرف، انسان،
نه خون، که داروی غمهای مردم ایران.
نه خون، که جوهر سیال دانش و تدبیر...
هنوز منتظرانیم تا ز گرمابه
برون خرامی، ای آفتاب عالم گیر.
نشیمن تو نه این کنج محنتآباد است.
تو را ز کنگره عرش میزنند صفیر!
به اسب و پیل چه نازی؟ که رخ به خون شستند،
درین سراچه ماتم، پیاده، شاه، وزیر!
چون او دوباره بیاید کسی؟
محال ..... محال،
هزاران سال بمانی اگر،
چه دیر....
چه دیر....!
✍ #فریدون_مشیری
🔺️ سالروز شهادت #امیرکبیر
🗓 #روزنگار ، ۲۰ دی ۱۲۳۰ خورشیدی
🆔️ @Bahar_Narenj_99