.
ما هنوز امید داشتیم
و هر روز بر مساحت اندوه
قدم میزدیم
با تجربهها میگفتند
دندانی که پوسیده
بایستی کشید
و دهانم درد میگرفت
آن قدر فریاد زده بودیم
بلوارها و میدانهای شهر
از حضورمان آلرژی گرفته بودند
حرف دندان گیری نداشتیم
میگفتند بزرگترهایتان
چمدانها را بستهاند
به چه دلخوشین؟
نگاهش میکردم
درون چشمهایش
چیز دیگری جریان داشت
به چشمهایم شک ندارم
میخواستم
دست ببرم به باورهایش
دستهایم بسته بود
خوب میدانم
هر دو شکسته بودیم
خواب سنگینی دارد زمین لعنتی
میخواهم مرزها را به هم بدوزم
✍ #ابوالفضل_رضایی_جوردهی
📖 #در_همسایگی_چنارها_صنوبرها
🆔️ @Bahar_Narenj_99
ما هنوز امید داشتیم
و هر روز بر مساحت اندوه
قدم میزدیم
با تجربهها میگفتند
دندانی که پوسیده
بایستی کشید
و دهانم درد میگرفت
آن قدر فریاد زده بودیم
بلوارها و میدانهای شهر
از حضورمان آلرژی گرفته بودند
حرف دندان گیری نداشتیم
میگفتند بزرگترهایتان
چمدانها را بستهاند
به چه دلخوشین؟
نگاهش میکردم
درون چشمهایش
چیز دیگری جریان داشت
به چشمهایم شک ندارم
میخواستم
دست ببرم به باورهایش
دستهایم بسته بود
خوب میدانم
هر دو شکسته بودیم
خواب سنگینی دارد زمین لعنتی
میخواهم مرزها را به هم بدوزم
✍ #ابوالفضل_رضایی_جوردهی
📖 #در_همسایگی_چنارها_صنوبرها
🆔️ @Bahar_Narenj_99
.
خواب تو را میبینم
در پاییزیترین شهریور
زمستانیترین خاطره
و عمیقترین با تو بودنها را در بیداریم
دوره میکنم
آشفتگی کلمات
از رسیدن تا نرسیدن
قدم میزند من با من
در وحشتناکترین بیداری
گنجشکها در دستان تو لانە دارند
و من
مثل خیابانی با دستان دراز راه افتادەام
تا آفتاب بیرمق شهریور را
کە درون چشمهای تو طلوع میکند
با جان بخرم
گاهی ترجیح میدهم
ترجمە خواب را سکوت کنم
برای دلخوشی
شاید روزی بیشتر
در حجمی بیشتر
تنهاییمان را
«نە»
با هم بودن را آغوش گرفتیم
حرف میزنیم
حرف میزنم
من با من
کجا بایستم
که عقربههای دلگیر این خواب را نبینم
کجا؟
✍ #ابوالفضل_رضایی_جوردهی
📖 #در_همسایگی_چنارها_صنوبرها
🆔️ @Bahar_Narenj_99
خواب تو را میبینم
در پاییزیترین شهریور
زمستانیترین خاطره
و عمیقترین با تو بودنها را در بیداریم
دوره میکنم
آشفتگی کلمات
از رسیدن تا نرسیدن
قدم میزند من با من
در وحشتناکترین بیداری
گنجشکها در دستان تو لانە دارند
و من
مثل خیابانی با دستان دراز راه افتادەام
تا آفتاب بیرمق شهریور را
کە درون چشمهای تو طلوع میکند
با جان بخرم
گاهی ترجیح میدهم
ترجمە خواب را سکوت کنم
برای دلخوشی
شاید روزی بیشتر
در حجمی بیشتر
تنهاییمان را
«نە»
با هم بودن را آغوش گرفتیم
حرف میزنیم
حرف میزنم
من با من
کجا بایستم
که عقربههای دلگیر این خواب را نبینم
کجا؟
✍ #ابوالفضل_رضایی_جوردهی
📖 #در_همسایگی_چنارها_صنوبرها
🆔️ @Bahar_Narenj_99