Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎻 #محمدرضا_شاهنوری
🎼 #زرگوله
ترانه «زرگوله» براساس قصهای واقعی است که حدود نود سال قبل در نواحی دیلمان و در یکی از روستاهای گالشنشین رخ داده است. در این روستا خانوادهای زندگی میکرد که سرپرست خانواده بر اثر بیماری از دنیا رفته بود. مادر و دو فرزند کوچک، نانآوری نداشتند؛ فقط یک گاو شیرده داشتند که پنیر، کره، شیر و ماست آن را میفروختند و نان و نمک تهیه و روزگار میگذراندند. گاو، زرد رنگ بود و بچهها اسمش را زرگوله صدا میکردند و وابستگی شدیدی به او داشتند. چون مخارج خانواده را تامین میکرد، دعا و زنگوله به گردنش بسته بودند.
یک روز پائیزی که هوا برفی بود، زرگوله به جنگل میرود تا از برگ درختان ریخته شده شکمی سیر کند، غافل از اینکه چندین گرگ گرسنه درکمین او بودند. جدال بین زرگوله و گرگها شروع و زرگوله با شاخهای تیزش دفاع میکرد؛ انگار میدانست اگر اتفاقی بیفتد، بچهها بدون آذوقه میمانند. از نعره زرگوله اهالی محل خبردار شدند و به کمک گاو شتافتند؛ و گاو را نجات داده و تحویل صاحبش دادند.
🆔️ @Bahar_Narenj_99
🎼 #زرگوله
ترانه «زرگوله» براساس قصهای واقعی است که حدود نود سال قبل در نواحی دیلمان و در یکی از روستاهای گالشنشین رخ داده است. در این روستا خانوادهای زندگی میکرد که سرپرست خانواده بر اثر بیماری از دنیا رفته بود. مادر و دو فرزند کوچک، نانآوری نداشتند؛ فقط یک گاو شیرده داشتند که پنیر، کره، شیر و ماست آن را میفروختند و نان و نمک تهیه و روزگار میگذراندند. گاو، زرد رنگ بود و بچهها اسمش را زرگوله صدا میکردند و وابستگی شدیدی به او داشتند. چون مخارج خانواده را تامین میکرد، دعا و زنگوله به گردنش بسته بودند.
یک روز پائیزی که هوا برفی بود، زرگوله به جنگل میرود تا از برگ درختان ریخته شده شکمی سیر کند، غافل از اینکه چندین گرگ گرسنه درکمین او بودند. جدال بین زرگوله و گرگها شروع و زرگوله با شاخهای تیزش دفاع میکرد؛ انگار میدانست اگر اتفاقی بیفتد، بچهها بدون آذوقه میمانند. از نعره زرگوله اهالی محل خبردار شدند و به کمک گاو شتافتند؛ و گاو را نجات داده و تحویل صاحبش دادند.
🆔️ @Bahar_Narenj_99
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎻 #محمدرضا_شاهنوری
🎼 #زرگوله
ترانه «زرگوله» براساس قصهای واقعی است که حدود نود سال قبل در نواحی دیلمان و در یکی از روستاهای گالشنشین رخ داده است. در این روستا خانوادهای زندگی میکرد که سرپرست خانواده بر اثر بیماری از دنیا رفته بود. مادر و دو فرزند کوچک، نانآوری نداشتند؛ فقط یک گاو شیرده داشتند که پنیر، کره، شیر و ماست آن را میفروختند و نان و نمک تهیه و روزگار میگذراندند. گاو، زرد رنگ بود و بچهها اسمش را زرگوله صدا میکردند و وابستگی شدیدی به او داشتند. چون مخارج خانواده را تامین میکرد، دعا و زنگوله به گردنش بسته بودند.
یک روز پائیزی که هوا برفی بود، زرگوله به جنگل میرود تا از برگ درختان ریخته شده شکمی سیر کند، غافل از اینکه چندین گرگ گرسنه درکمین او بودند. جدال بین زرگوله و گرگها شروع و زرگوله با شاخهای تیزش دفاع میکرد؛ انگار میدانست اگر اتفاقی بیفتد، بچهها بدون آذوقه میمانند. از نعره زرگوله اهالی محل خبردار شدند و به کمک گاو شتافتند؛ و گاو را نجات داده و تحویل صاحبش دادند.
🆔️ @Bahar_Narenj_99
🎼 #زرگوله
ترانه «زرگوله» براساس قصهای واقعی است که حدود نود سال قبل در نواحی دیلمان و در یکی از روستاهای گالشنشین رخ داده است. در این روستا خانوادهای زندگی میکرد که سرپرست خانواده بر اثر بیماری از دنیا رفته بود. مادر و دو فرزند کوچک، نانآوری نداشتند؛ فقط یک گاو شیرده داشتند که پنیر، کره، شیر و ماست آن را میفروختند و نان و نمک تهیه و روزگار میگذراندند. گاو، زرد رنگ بود و بچهها اسمش را زرگوله صدا میکردند و وابستگی شدیدی به او داشتند. چون مخارج خانواده را تامین میکرد، دعا و زنگوله به گردنش بسته بودند.
یک روز پائیزی که هوا برفی بود، زرگوله به جنگل میرود تا از برگ درختان ریخته شده شکمی سیر کند، غافل از اینکه چندین گرگ گرسنه درکمین او بودند. جدال بین زرگوله و گرگها شروع و زرگوله با شاخهای تیزش دفاع میکرد؛ انگار میدانست اگر اتفاقی بیفتد، بچهها بدون آذوقه میمانند. از نعره زرگوله اهالی محل خبردار شدند و به کمک گاو شتافتند؛ و گاو را نجات داده و تحویل صاحبش دادند.
🆔️ @Bahar_Narenj_99