Forwarded from حافظه کوتاه مدت درخت
«باغدار یک باغ دارد و بیباغ صد باغ»
فرهنگ شفاهی، گنجینهای بیتکرار و گرانبهاست. هر کنجوکنارش را بکاوی، نکتهای و پندی و حکمتی دستگیرت میشود. از افسانهها (اُوْسَنَه ôsanā) و مَثَلها و کنایهها، تا دوبیتیها و فراقیهایش، همه سرشار از عشق و حکمت و جهانبینی است. حق این است که بگوییم گذشتگان بیش از ما سیرِ آفاق و انفس کردهاند و بیش از ما (انسان نیممدرن و نیمسنتی) گوشوکنار هستیِ پیرامون خویش را کاویدهاند.
آنچه را درست مییافتند، به خانومان و عیال و اولاد هم میآموختند و این آموختن چه بهصورت شفاهی، مزّین به کلامی موزون و کنایتی شیرین و خاطرهای سهلالوصول میشد و راز ماندگاری و ورزیدگیاش نیز در همین است.
گذشت، همدوشی، همدردی، مشارکت در اندوه و شادی، همنمکی، هرکدام شاخصههایی است که در فرهنگ کلامی و شفاهی مردم به کرّات بیان شده و سینهبهسینه منتقل گردیده و به آن عمل شده است.
«باغدار یک باغ دارد و بیباغ صدباغ» از آن ضربالمثلهای عجیب و شیرین و بکر است که «عباس ایرانی» برایم نقل کرد. خاطرهای هم در ادامهی این مثل نقل کرد که ذکر جمیلش جلای روح است.
«باغداران میوه از باغشان میچیدند و بار خر میکردند و به سمت خانه راه میافتادند. در راه، هر خانهای که میدانستند باغ و باری ندارد، توقف میکردند و صدا میزدند که بیا میوه بردار همسایه!» برای همین هم این مثل را ساختهاند؛ چرا که هر که باغی و باری داشته همسایه و خویش و قوم را نیز در مییافته. بیباغ هم سهمی داشته از میوههای نوبرانه و این رسمی بوده در میان مردم روستا و باغدار.
کشاورزان میگفتند این برکت باغ است و بهحق برکت بود. اعتقاد داشتند که هر میوه برکت میکند و آسمان هم بخیلی نمیکرد و هوای کشاورز و باغدار را داشت. قناتها جوشان و رودها خروشان بود. پرنده و چرنده هم از زمین و بذر سهمی داشتند و کسی با کسی بخیلی نمیکرد. حرفی و سخنی از حساب و ترازوی دیجیتال و مراکز خرید میوه و رونق بازار شارلاتانها و دللالها در میان نبود و هرچه بود صفا و صمیمیت و دوستی بود.
والسلام!
#حمید_ضیایی
#فرهنگ_شفاهی
#فولکلور
#ادبیات_عامیانه
#خراسان
#کوهسرخ
🖋حافظهی کوتاه مدت درخت
✒️ @h_ziaee46
«در اینستاگرام هم میتوانید به همین آدرس، مرا دنبال کنید.»
فرهنگ شفاهی، گنجینهای بیتکرار و گرانبهاست. هر کنجوکنارش را بکاوی، نکتهای و پندی و حکمتی دستگیرت میشود. از افسانهها (اُوْسَنَه ôsanā) و مَثَلها و کنایهها، تا دوبیتیها و فراقیهایش، همه سرشار از عشق و حکمت و جهانبینی است. حق این است که بگوییم گذشتگان بیش از ما سیرِ آفاق و انفس کردهاند و بیش از ما (انسان نیممدرن و نیمسنتی) گوشوکنار هستیِ پیرامون خویش را کاویدهاند.
آنچه را درست مییافتند، به خانومان و عیال و اولاد هم میآموختند و این آموختن چه بهصورت شفاهی، مزّین به کلامی موزون و کنایتی شیرین و خاطرهای سهلالوصول میشد و راز ماندگاری و ورزیدگیاش نیز در همین است.
گذشت، همدوشی، همدردی، مشارکت در اندوه و شادی، همنمکی، هرکدام شاخصههایی است که در فرهنگ کلامی و شفاهی مردم به کرّات بیان شده و سینهبهسینه منتقل گردیده و به آن عمل شده است.
«باغدار یک باغ دارد و بیباغ صدباغ» از آن ضربالمثلهای عجیب و شیرین و بکر است که «عباس ایرانی» برایم نقل کرد. خاطرهای هم در ادامهی این مثل نقل کرد که ذکر جمیلش جلای روح است.
«باغداران میوه از باغشان میچیدند و بار خر میکردند و به سمت خانه راه میافتادند. در راه، هر خانهای که میدانستند باغ و باری ندارد، توقف میکردند و صدا میزدند که بیا میوه بردار همسایه!» برای همین هم این مثل را ساختهاند؛ چرا که هر که باغی و باری داشته همسایه و خویش و قوم را نیز در مییافته. بیباغ هم سهمی داشته از میوههای نوبرانه و این رسمی بوده در میان مردم روستا و باغدار.
کشاورزان میگفتند این برکت باغ است و بهحق برکت بود. اعتقاد داشتند که هر میوه برکت میکند و آسمان هم بخیلی نمیکرد و هوای کشاورز و باغدار را داشت. قناتها جوشان و رودها خروشان بود. پرنده و چرنده هم از زمین و بذر سهمی داشتند و کسی با کسی بخیلی نمیکرد. حرفی و سخنی از حساب و ترازوی دیجیتال و مراکز خرید میوه و رونق بازار شارلاتانها و دللالها در میان نبود و هرچه بود صفا و صمیمیت و دوستی بود.
والسلام!
#حمید_ضیایی
#فرهنگ_شفاهی
#فولکلور
#ادبیات_عامیانه
#خراسان
#کوهسرخ
🖋حافظهی کوتاه مدت درخت
✒️ @h_ziaee46
«در اینستاگرام هم میتوانید به همین آدرس، مرا دنبال کنید.»