وانکه با رای و پذیرنده کیش
تخت و تاجش همه بخشوده خویش
پارس را خوانده در ِ فتح جهان
هر که این خواست نگهدارد آن
* * *
پند داریوش
گوید از فتنه بپرهیز و دروغ
کز فروهر فره یابی و فروغ
ای بشر گوش ده و فرمان کن
اورمزد آنچه تراگفت آن کن
حرمت پادشهان دار نگاه
تا نگهدارت ایزد زگناه
هر که را پارس ادب بود و سپاس
ایزد از بیادبش دارد پاس
هر که نامدگران خواست تباه
نام بادش تبه و نامه سیاه
خود پرستنده آهورامزد
فرّ کشور همه خواهنده بمزد
همه پیروزی ما میخواهد
فرّ ایران بدعا میخواهد
وه چه شاهنشه با دانش و داد
که روان تا ابدش شادان باد
وه چه تاریخ درخشان باماست
گنجهای شرف و شان باماست
کیست اینجا که دگرگون نشود
سنگ باید که دلش خون نشود
ای که این نقش نخواندی بشتاب
سرّ جاویدی ایران دریاب
آری از یُمن دعای داراست
که هنوز اسمی از این ملکبجاست
ورنه ما زنده امروز نهایم
زنده جنگی و پیروز نهایم
***
اسکندر مقدونی در تخت جمشید
هر چه این پرده شریف و مشعوف
آن یکی پرده مَهیب است و مخوف
اهرمن تاخته بر غُرفه حور
تیرگی چیره بسر چشمه نور
تیغ کین است و کج اندازیها
نقل اسکندر و آن بازیها
چرخ بر چیده بساط دارا
خانمانها همه خوان یغما
خان مقدونی گل کرده جنون
هر کجا میگذرد آتش و خون
بر سر قبضه شمشرش دست
سری از جام جهانگیری مست
مینهد پای بر تخت جمشید
تنگ عصر است و غروب خورشید
حکمفرما همه رعب است و سکوت
مرد، در حشمت شاهان مبهوت
چشمهایی که بوحشت چیره است
در شکوه مدنیّت خیره است
بامهش کوکبه پهلو زده، مرد
پیش این کوکبه زانو زده، مرد
به تماشا چه دلی میبارد
که به تائیس نمیپردازد
هر چه زن بیشترش رعنائی
کاخ از او بیشترش زیبائی
آتشی ساخت به دل غیرت زن
که همه سوخت بجز حلیت و فن
چه کند حقدر و حسد شرط زنی است
غالباً شیوه زن شیوهزنی است
مرد کز گردش در کاخ آسوده
زن فتان دو سه جامش پیموده
دم زد آنگاه سخنگوی فَتِن
از خشایار شه و جنگ آتن
لحن شد سرزنش آمیز که هین!
خرمن خصم و نگاه تحسین؟
خرمن خصم که دلکش باشد
در خور شعله آتش باشد
* * *
اشک وداع
تیره شب بود و هوا آشفته
کوکب بخت جهانی خفته
هُره درمانده زقایق رانی
ماه در رفته ز دریابانی
چرخ گم کرده نگین مریخ
سوخته پرده و کنده گلمیخ
پارس آن شهر پر افسانهشوخ
قتلگاهی است پر از سنگ و کلوخ
شهر پرشور و نشاط مستان
سرد و خاموشتر از گورستان
پرتو روزنهها زار و نزار
زرد و ماتمزده چون شمع مزار
چشمه آب که چشمک راند
دیده محتضران را ماند
آسمان عربدهجو بینی و مست
مینماید که خبرهائی هست
هر دمش مشعل برق افروزد
تا که را خرمن هستی سوزد
باد دامن به عتاب انگیزد
تا کی از شعله فرود آویزد
اختران چشم فرو بسته به خشم
بو که دودی نرودشان در چشم
تخت جمشید، عروس زیبا
دگر افسرده و محزون سیما
چون عروسی که بنادانیها
نامزد بوده بقربانیها
آشیانی است شرارش در بر
بوسه آخری و اشک وداع
کور سوئی زند افسرده چراغ
چون خزان دیده گل و لاله باغ
سایه قصر چو گرد ماتم
روشنائی همه خاکستر غم
لالهها بیرمق و بییارا
آخرین شمع شکوه دارا
میشتابند چو چشمی رنجور
که گذارند اجاقی را کور
دُر و گوهر همه از کان کریم
اشکبارند چو طفلان یتیم
تخت و تاج و کمر و گوهر و عاج
میدرخشند بسیل تاراج
فرق و غلطیده بپای صیّاد
پَرده سر بردم تیغ جلّاد
تختها سر بهم و زندانی
گوسپندان شب قربانی
* * *
شروع جنایت
رفته بر دوش سکندر تائیس
خنده و خُدعه بسان ابلیس
اهرمن تا ره حوّا نزند
رخنه در طینت آدم نکند
خادمش مشعلهئی داده بدست
تیغ عریان بکف زنگی مست
عامل جُرم بشرکت گُستاخ
ابتدا میکند از پرده کاخ
پرده چون دختر زیبای عفیف
سر فرو هشته بزلفان ظریف
زان جنایت که جهان میورزید
شعله و دست به هم میلرزید
وه چه برّنده ندا بود و مَهیب
خشم وجدان که برآورد نهیب
شرمی از کار تنهدار ای زن
شرم کن دست نگهدار ای زن
قبله پادشهانست این کاخ
مرکز ثقل جهانست این کاخ
کاخ دانش بود و کعبه داد
حرمت آئین و محبّت بنیاد
خرمنِ خوشه فضل است و فنون
گِرد آورده اعصار و قرون
این همه زشت چرائی ای زن
کاخ داراست کجائی ای زن
این پرستشگه ذوقست و هنر
آخرین پایه معراج بشر
زیر پا هشته بشر دنیائی
تا بدین پلّه کشیده پائی
این تمدّن که فرا رفته به ماه
چون فرودو آریش ای زن در چاه
بنگر ارواح نیاکان و مهان
چشمها خیره زآفاق جهان
زین جنایت همه خونین جگران
در تو چون چشم ندامت نگران
بنگر آفاق به هول و تشوش
دستها بین به شفاعت در پیش
خیرهای دیو شقاوت چه کنی
با سراپرده عفّت چه کنی
ای فلک این چه دل است و یارا
پای اسکندر و کاح دارا؟
ص(2)
* * *
تخت و تاجش همه بخشوده خویش
پارس را خوانده در ِ فتح جهان
هر که این خواست نگهدارد آن
* * *
پند داریوش
گوید از فتنه بپرهیز و دروغ
کز فروهر فره یابی و فروغ
ای بشر گوش ده و فرمان کن
اورمزد آنچه تراگفت آن کن
حرمت پادشهان دار نگاه
تا نگهدارت ایزد زگناه
هر که را پارس ادب بود و سپاس
ایزد از بیادبش دارد پاس
هر که نامدگران خواست تباه
نام بادش تبه و نامه سیاه
خود پرستنده آهورامزد
فرّ کشور همه خواهنده بمزد
همه پیروزی ما میخواهد
فرّ ایران بدعا میخواهد
وه چه شاهنشه با دانش و داد
که روان تا ابدش شادان باد
وه چه تاریخ درخشان باماست
گنجهای شرف و شان باماست
کیست اینجا که دگرگون نشود
سنگ باید که دلش خون نشود
ای که این نقش نخواندی بشتاب
سرّ جاویدی ایران دریاب
آری از یُمن دعای داراست
که هنوز اسمی از این ملکبجاست
ورنه ما زنده امروز نهایم
زنده جنگی و پیروز نهایم
***
اسکندر مقدونی در تخت جمشید
هر چه این پرده شریف و مشعوف
آن یکی پرده مَهیب است و مخوف
اهرمن تاخته بر غُرفه حور
تیرگی چیره بسر چشمه نور
تیغ کین است و کج اندازیها
نقل اسکندر و آن بازیها
چرخ بر چیده بساط دارا
خانمانها همه خوان یغما
خان مقدونی گل کرده جنون
هر کجا میگذرد آتش و خون
بر سر قبضه شمشرش دست
سری از جام جهانگیری مست
مینهد پای بر تخت جمشید
تنگ عصر است و غروب خورشید
حکمفرما همه رعب است و سکوت
مرد، در حشمت شاهان مبهوت
چشمهایی که بوحشت چیره است
در شکوه مدنیّت خیره است
بامهش کوکبه پهلو زده، مرد
پیش این کوکبه زانو زده، مرد
به تماشا چه دلی میبارد
که به تائیس نمیپردازد
هر چه زن بیشترش رعنائی
کاخ از او بیشترش زیبائی
آتشی ساخت به دل غیرت زن
که همه سوخت بجز حلیت و فن
چه کند حقدر و حسد شرط زنی است
غالباً شیوه زن شیوهزنی است
مرد کز گردش در کاخ آسوده
زن فتان دو سه جامش پیموده
دم زد آنگاه سخنگوی فَتِن
از خشایار شه و جنگ آتن
لحن شد سرزنش آمیز که هین!
خرمن خصم و نگاه تحسین؟
خرمن خصم که دلکش باشد
در خور شعله آتش باشد
* * *
اشک وداع
تیره شب بود و هوا آشفته
کوکب بخت جهانی خفته
هُره درمانده زقایق رانی
ماه در رفته ز دریابانی
چرخ گم کرده نگین مریخ
سوخته پرده و کنده گلمیخ
پارس آن شهر پر افسانهشوخ
قتلگاهی است پر از سنگ و کلوخ
شهر پرشور و نشاط مستان
سرد و خاموشتر از گورستان
پرتو روزنهها زار و نزار
زرد و ماتمزده چون شمع مزار
چشمه آب که چشمک راند
دیده محتضران را ماند
آسمان عربدهجو بینی و مست
مینماید که خبرهائی هست
هر دمش مشعل برق افروزد
تا که را خرمن هستی سوزد
باد دامن به عتاب انگیزد
تا کی از شعله فرود آویزد
اختران چشم فرو بسته به خشم
بو که دودی نرودشان در چشم
تخت جمشید، عروس زیبا
دگر افسرده و محزون سیما
چون عروسی که بنادانیها
نامزد بوده بقربانیها
آشیانی است شرارش در بر
بوسه آخری و اشک وداع
کور سوئی زند افسرده چراغ
چون خزان دیده گل و لاله باغ
سایه قصر چو گرد ماتم
روشنائی همه خاکستر غم
لالهها بیرمق و بییارا
آخرین شمع شکوه دارا
میشتابند چو چشمی رنجور
که گذارند اجاقی را کور
دُر و گوهر همه از کان کریم
اشکبارند چو طفلان یتیم
تخت و تاج و کمر و گوهر و عاج
میدرخشند بسیل تاراج
فرق و غلطیده بپای صیّاد
پَرده سر بردم تیغ جلّاد
تختها سر بهم و زندانی
گوسپندان شب قربانی
* * *
شروع جنایت
رفته بر دوش سکندر تائیس
خنده و خُدعه بسان ابلیس
اهرمن تا ره حوّا نزند
رخنه در طینت آدم نکند
خادمش مشعلهئی داده بدست
تیغ عریان بکف زنگی مست
عامل جُرم بشرکت گُستاخ
ابتدا میکند از پرده کاخ
پرده چون دختر زیبای عفیف
سر فرو هشته بزلفان ظریف
زان جنایت که جهان میورزید
شعله و دست به هم میلرزید
وه چه برّنده ندا بود و مَهیب
خشم وجدان که برآورد نهیب
شرمی از کار تنهدار ای زن
شرم کن دست نگهدار ای زن
قبله پادشهانست این کاخ
مرکز ثقل جهانست این کاخ
کاخ دانش بود و کعبه داد
حرمت آئین و محبّت بنیاد
خرمنِ خوشه فضل است و فنون
گِرد آورده اعصار و قرون
این همه زشت چرائی ای زن
کاخ داراست کجائی ای زن
این پرستشگه ذوقست و هنر
آخرین پایه معراج بشر
زیر پا هشته بشر دنیائی
تا بدین پلّه کشیده پائی
این تمدّن که فرا رفته به ماه
چون فرودو آریش ای زن در چاه
بنگر ارواح نیاکان و مهان
چشمها خیره زآفاق جهان
زین جنایت همه خونین جگران
در تو چون چشم ندامت نگران
بنگر آفاق به هول و تشوش
دستها بین به شفاعت در پیش
خیرهای دیو شقاوت چه کنی
با سراپرده عفّت چه کنی
ای فلک این چه دل است و یارا
پای اسکندر و کاح دارا؟
ص(2)
* * *
سوختن تخت جمشید
شعله از پنجره میزد بیرون
سُرخ آنگونه که سیلی از خون
میگریزند حریفان چون تیر
شعله دنبال کنان چون شمشیر
روشنان حملهور از برق و شرار
سایهها مضطرب و پا بفرار
مانده تائیس و سکندر بمیان
نعره چون هلهله دوزخیان
در و پیکر بشتاب و بعطش
میربایند لهیب آتش
پیشدستی است بجان افشاندن
که پس از شاه چه جای ماندن
دُر و گوهر به نشاطی که سپند
در دل آتش و خون میرقصند
پردهها عشوه کنان میسوزند
آخرین کوکبه میافروزند
دود را جلوه زلف و خط و خال
شعله را داده شکوهی به جمال
شعله سر میکشد از ایوانها
چون گل زرد که از گلدانها
شعلهها سبز و زری، عنّابی
سر کشیده به سپهر آبی
چون عروسان پرندینه قبا
داده دامن به کف باد صبا
پرنیان نگارین، افشان
ماند از دور به رقص پریان
یاد میآورد از طنّازی
جشن شاه و شب آتشبازی
چه شکوهی که بهنگام زوال
به همان جلوه دوران جلال
خوب را اول و آخر همه خوب
مهر و مه را چه طلوع و چه غروب
ساختن بود بدان فرّ و جلال
سوختن نیز بدین لطف و جمال
* * *
شهر بیدار میشود
شعله آهسته فرو بلعد خشم
تا کسی را نرود دود به چشم
گاه از غیظ نماید دندان
خود بسرسام سکندر خندان
باد و طوفان بحذر بود و بهوش
که کسی را نرسد قصّه به گوش
لیکن از زخم چه جای زنهار
شهر آغشته به خون شد بیدار
شیونی خسته و سنگین برجاست
کلبهئی چند هنوزش برجاست
دیدهها باز به آتش وا شد
اشکها خون شد و خون دریا شد
شهر را دیده به دشمن شد باز
تازه شد داغ عزیزانش باز
کودکان از شب جشن و اعیاد
یاد کردند و چه زهرآگین یاد
* * *
نوحهسرائی پیرزن
پیرزن نوحه خود را سر کرد
وای یارب همه سوز و همه درد
آری ای قصر که بعد از دارا
زیستن خود بچه حقّ و یارا؟
لیک آرام دل ما بودی
زنده دارنده دارا بودی
تا چراغ تو بشب روشن بود
گوئی از شاه، جهان گلشن بود
از چراغ تو دلِ شب دیدار
چشم شه بود تو گفتی بیدار
تا تو را سقف و ستون برپا بود
شاه خود زنده و پابرجا بود
تا تو را دادگه آبادان بود
خانه ظلم و ستم ویران بود
غول شب بود هراسان از تو
که نمیجست به آسان از تو
فتنه کز حُرمت ما کم میکرد
باز از سایه تو رَم میکرد
دیو، مسحورِ پریخانه تو
به دهنها همه افسانه تو
مادرِ پیرِ زهر جا نومید
کودکان را به تو میداد نوید
چشم طفلان نگرانت شب و روز
بخیالی که شه آنجاست هنوز
دور، دوران درخشان تو بود
شمعِ خاور بشبستان تو بود
برو ای قصر که دلخواه تو باد
سایه شاه بهمراه تو باد
باری آنجا که بدنیای نهان
سر نهی در قدم شاه جهان
شاه را گو که امان از بیداد
کاخ داد تو فلک داد به باد
سوخت کاخ تو که بود افسر ما
ریخت خاکستر آن بر سر ما
دوره شد دوره بیدادگران
دگرانند که داد از دگران!
حاجت افتاد به غم خواری غیر
خود کجائی تو که یاد تو بخیر
روزها رفت و همانست که بود
شعله واخگر و خاکستر و دود
پارس را کاخ درخشان ظفر
خاک غم میشد و میبیخت بسر
نه یکی کاخ که از بن میسوخت
مهد دنیای تمدّن میسوخت
شعلهای بود که خامش نشود
آری این داغ فراموش نشود
این نه آن شعله که آب و گل سوخت
این همان شعله که جان و دل سوخت
بر سر خوان زهی آن فطرت پست
که نمک خورد و نمکدان بشکست
* * *
سایه روشن مهتاب
ماه کمکم بدر آمد از ابر
روح داراست تو گفتی کز قبر
سایه و روشنی اسرارآمیز
وهم خیز آمد و الهام انگیز
سایه روشن زخیالم خُل کرد
ذوق ترسیم و تخیّل گل کرد
برگرفتم قلم موی خیال
نقشها رفت به سر حدّ کمال
قدرتی یافتم از عشق عجب
زدم آن عمکده سی قرن عقب
* * *
وقت آن شد که فرو میرد ماه
خبر از خوابگهش آید شاه
سایه روشن چو خیالی بپرید
سینما پرده خود را برچید
باز من ماندم و تاریکی شب
وه عجب خواب و خیالی یا رب
دیدم ایستادهام و محوِ نگاه
چشمِ دل دوخته بر دخمه شاه
تا، چو میآمدم از کاخ فرود
سوسک یا زنجره یا هر که بود
دلنوازانه، و یا سُخرهکنان
پیشم آمد سرِ ره سوت زنان
یعنی ای شاعرِ پندار پرست
هیس، آهسته، شهنشه خواب است!
ص (3) و پایانی
#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان
https://t.me/Baghekhabushan
شعله از پنجره میزد بیرون
سُرخ آنگونه که سیلی از خون
میگریزند حریفان چون تیر
شعله دنبال کنان چون شمشیر
روشنان حملهور از برق و شرار
سایهها مضطرب و پا بفرار
مانده تائیس و سکندر بمیان
نعره چون هلهله دوزخیان
در و پیکر بشتاب و بعطش
میربایند لهیب آتش
پیشدستی است بجان افشاندن
که پس از شاه چه جای ماندن
دُر و گوهر به نشاطی که سپند
در دل آتش و خون میرقصند
پردهها عشوه کنان میسوزند
آخرین کوکبه میافروزند
دود را جلوه زلف و خط و خال
شعله را داده شکوهی به جمال
شعله سر میکشد از ایوانها
چون گل زرد که از گلدانها
شعلهها سبز و زری، عنّابی
سر کشیده به سپهر آبی
چون عروسان پرندینه قبا
داده دامن به کف باد صبا
پرنیان نگارین، افشان
ماند از دور به رقص پریان
یاد میآورد از طنّازی
جشن شاه و شب آتشبازی
چه شکوهی که بهنگام زوال
به همان جلوه دوران جلال
خوب را اول و آخر همه خوب
مهر و مه را چه طلوع و چه غروب
ساختن بود بدان فرّ و جلال
سوختن نیز بدین لطف و جمال
* * *
شهر بیدار میشود
شعله آهسته فرو بلعد خشم
تا کسی را نرود دود به چشم
گاه از غیظ نماید دندان
خود بسرسام سکندر خندان
باد و طوفان بحذر بود و بهوش
که کسی را نرسد قصّه به گوش
لیکن از زخم چه جای زنهار
شهر آغشته به خون شد بیدار
شیونی خسته و سنگین برجاست
کلبهئی چند هنوزش برجاست
دیدهها باز به آتش وا شد
اشکها خون شد و خون دریا شد
شهر را دیده به دشمن شد باز
تازه شد داغ عزیزانش باز
کودکان از شب جشن و اعیاد
یاد کردند و چه زهرآگین یاد
* * *
نوحهسرائی پیرزن
پیرزن نوحه خود را سر کرد
وای یارب همه سوز و همه درد
آری ای قصر که بعد از دارا
زیستن خود بچه حقّ و یارا؟
لیک آرام دل ما بودی
زنده دارنده دارا بودی
تا چراغ تو بشب روشن بود
گوئی از شاه، جهان گلشن بود
از چراغ تو دلِ شب دیدار
چشم شه بود تو گفتی بیدار
تا تو را سقف و ستون برپا بود
شاه خود زنده و پابرجا بود
تا تو را دادگه آبادان بود
خانه ظلم و ستم ویران بود
غول شب بود هراسان از تو
که نمیجست به آسان از تو
فتنه کز حُرمت ما کم میکرد
باز از سایه تو رَم میکرد
دیو، مسحورِ پریخانه تو
به دهنها همه افسانه تو
مادرِ پیرِ زهر جا نومید
کودکان را به تو میداد نوید
چشم طفلان نگرانت شب و روز
بخیالی که شه آنجاست هنوز
دور، دوران درخشان تو بود
شمعِ خاور بشبستان تو بود
برو ای قصر که دلخواه تو باد
سایه شاه بهمراه تو باد
باری آنجا که بدنیای نهان
سر نهی در قدم شاه جهان
شاه را گو که امان از بیداد
کاخ داد تو فلک داد به باد
سوخت کاخ تو که بود افسر ما
ریخت خاکستر آن بر سر ما
دوره شد دوره بیدادگران
دگرانند که داد از دگران!
حاجت افتاد به غم خواری غیر
خود کجائی تو که یاد تو بخیر
روزها رفت و همانست که بود
شعله واخگر و خاکستر و دود
پارس را کاخ درخشان ظفر
خاک غم میشد و میبیخت بسر
نه یکی کاخ که از بن میسوخت
مهد دنیای تمدّن میسوخت
شعلهای بود که خامش نشود
آری این داغ فراموش نشود
این نه آن شعله که آب و گل سوخت
این همان شعله که جان و دل سوخت
بر سر خوان زهی آن فطرت پست
که نمک خورد و نمکدان بشکست
* * *
سایه روشن مهتاب
ماه کمکم بدر آمد از ابر
روح داراست تو گفتی کز قبر
سایه و روشنی اسرارآمیز
وهم خیز آمد و الهام انگیز
سایه روشن زخیالم خُل کرد
ذوق ترسیم و تخیّل گل کرد
برگرفتم قلم موی خیال
نقشها رفت به سر حدّ کمال
قدرتی یافتم از عشق عجب
زدم آن عمکده سی قرن عقب
* * *
وقت آن شد که فرو میرد ماه
خبر از خوابگهش آید شاه
سایه روشن چو خیالی بپرید
سینما پرده خود را برچید
باز من ماندم و تاریکی شب
وه عجب خواب و خیالی یا رب
دیدم ایستادهام و محوِ نگاه
چشمِ دل دوخته بر دخمه شاه
تا، چو میآمدم از کاخ فرود
سوسک یا زنجره یا هر که بود
دلنوازانه، و یا سُخرهکنان
پیشم آمد سرِ ره سوت زنان
یعنی ای شاعرِ پندار پرست
هیس، آهسته، شهنشه خواب است!
ص (3) و پایانی
#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان
https://t.me/Baghekhabushan
Telegram
کانال رسمی هزار باده فرهنگ
#هزار_باده_فرهنگ کانالی است با موضوعات فرهنگی و هنری برای اطلاع رسانی به علاقهمندان. فعالیت های این کانال با رویکرد پژوهشی و نگاهی مستقل، اما پایبند به اخلاق و متکی به قانون است.
پذیرای نظرات و پژوهشهای شما هستیم.
ارتباط با مدیریت: @M_Moeinfar35
پذیرای نظرات و پژوهشهای شما هستیم.
ارتباط با مدیریت: @M_Moeinfar35
.
مارکوپولو در ایران
تألیف: آلفونس گابریل
ترجمه: دکتر پرویز رجبی
وزیری گالینگور، ۵۰۴ صفحه
چاپ سوم: ۱۳۹۸
ناشر: اساطیر
قیمت: ۱۲۰،۰۰۰ تومان
بدون تردید سفرنامههای سیاحانی که از ایران دیدن کردهاند از ارزشمندترین منابع تاریخ سیاسی و فرهنگی ایران غوطهور در رویدادهای تاریخیست و شکی نیست که مارکوپولو، که در سال ۱۲۷۱ م. از طریق ایران راهی چین شد، انگیزانندهٔ بسیاری از سیاحان پس از خود بود. از این روست که این مرد ونیزی در تاریخ ایران شناسی، که از نیمهٔ سدهٔ نوزدهم شکل گرفت، جایگاه والایی دارد.
ایرانشناسی در سدهٔ هجدهم با آنکتیل دوپرون و با اوستاشناسی آغاز شد و از اواخر سدهٔ ۱۸ میلادی برای شناخت تاریخ، دین، زبان و به طور کلی فرهنگ و هنر ایران باستان در اروپا شکل گرفت. به اعتباری مارکوپولو نخستین طلایه دار این آغاز بود.
متأسفانه در سفرنامهٔ مارکوپولو صفحات معدودی به فضای جغرافیایی ایران تعلق دارد و خوشبختانه آلفونس گابریل، دانشمند نامدار اتریشی، با بررسی دیدهها و ندیدههای مارکوپولو از کمبودهای سفرنامهٔ او بسیاری کاسته است...
#دکتر_رویز_رجبی
https://t.me/AsatirPub/956
#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان
https://t.me/Baghekhabushan
مارکوپولو در ایران
تألیف: آلفونس گابریل
ترجمه: دکتر پرویز رجبی
وزیری گالینگور، ۵۰۴ صفحه
چاپ سوم: ۱۳۹۸
ناشر: اساطیر
قیمت: ۱۲۰،۰۰۰ تومان
بدون تردید سفرنامههای سیاحانی که از ایران دیدن کردهاند از ارزشمندترین منابع تاریخ سیاسی و فرهنگی ایران غوطهور در رویدادهای تاریخیست و شکی نیست که مارکوپولو، که در سال ۱۲۷۱ م. از طریق ایران راهی چین شد، انگیزانندهٔ بسیاری از سیاحان پس از خود بود. از این روست که این مرد ونیزی در تاریخ ایران شناسی، که از نیمهٔ سدهٔ نوزدهم شکل گرفت، جایگاه والایی دارد.
ایرانشناسی در سدهٔ هجدهم با آنکتیل دوپرون و با اوستاشناسی آغاز شد و از اواخر سدهٔ ۱۸ میلادی برای شناخت تاریخ، دین، زبان و به طور کلی فرهنگ و هنر ایران باستان در اروپا شکل گرفت. به اعتباری مارکوپولو نخستین طلایه دار این آغاز بود.
متأسفانه در سفرنامهٔ مارکوپولو صفحات معدودی به فضای جغرافیایی ایران تعلق دارد و خوشبختانه آلفونس گابریل، دانشمند نامدار اتریشی، با بررسی دیدهها و ندیدههای مارکوپولو از کمبودهای سفرنامهٔ او بسیاری کاسته است...
#دکتر_رویز_رجبی
https://t.me/AsatirPub/956
#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان
https://t.me/Baghekhabushan
Telegram
انتشارات اساطیر
مارکوپولو در ایران
تألیف: آلفونس گابریل
ترجمه: دکتر پرویز رجبی
وزیری گالینگور، ۵۰۴ صفحه
چاپ سوم: ۱۳۹۸
قیمت: ۱۲۰،۰۰۰ تومان
بدون تردید سفرنامههای سیاحانی که از ایران دیدن کردهاند از ارزشمندترین منابع تاریخ سیاسی و فرهنگی ایران غوطهور در رویدادهای تاریخیست…
تألیف: آلفونس گابریل
ترجمه: دکتر پرویز رجبی
وزیری گالینگور، ۵۰۴ صفحه
چاپ سوم: ۱۳۹۸
قیمت: ۱۲۰،۰۰۰ تومان
بدون تردید سفرنامههای سیاحانی که از ایران دیدن کردهاند از ارزشمندترین منابع تاریخ سیاسی و فرهنگی ایران غوطهور در رویدادهای تاریخیست…
.
بنام خداوند بالا و پست.
غزلی است میهنی و به گویش فارسی قوچانی، که در آغاز جنگ ایران و عراق در مهرماه ۱۳۵۹ سروده شده است.
#میراث_پدری
خُردی بِیدُم که تو دادی به چَپو هوشِ سَرُم
سُختُم وعمری یَه از دست تو خون رَف جیگرُم
نِمدَنُم آقام به گیشُم چی موگفتگ که نَنُم
از هُمُن دیقهی اول به سرش زد، پِسَرُم ...
متن کامل شعر را در فرسته بعدی بخوانید 👇👇
#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان
https://t.me/Baghekhabushan
بنام خداوند بالا و پست.
غزلی است میهنی و به گویش فارسی قوچانی، که در آغاز جنگ ایران و عراق در مهرماه ۱۳۵۹ سروده شده است.
#میراث_پدری
خُردی بِیدُم که تو دادی به چَپو هوشِ سَرُم
سُختُم وعمری یَه از دست تو خون رَف جیگرُم
نِمدَنُم آقام به گیشُم چی موگفتگ که نَنُم
از هُمُن دیقهی اول به سرش زد، پِسَرُم ...
متن کامل شعر را در فرسته بعدی بخوانید 👇👇
#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان
https://t.me/Baghekhabushan
.
بنام خداوند بالا و پست.
غزلی است میهنی و به گویش فارسی قوچانی، که در آغاز جنگ ایران و عراق در مهرماه ۱۳۵۹ سروده شده است.
#میراث_پدری
خُردی بِیدُم که تو دادی به چَپو هوشِ سَرُم
سُختُم وعمری یَه از دست تو خون رَف جیگرُم
نِمدَنُم آقام به گیشُم چی موگفتگ که نَنُم
از هُمُن دیقهی اول به سرش زد، پِسَرُم
مُگف اِخرِ، توچه خیری دیدی از ای عَمَلات
تا که یادُم میه از دستِ تو مو در به دَرُم
عمری رَ گُش وَر خُجو زندگی کردُم، بَسمَ
تَق وتُوقی که مِرَه، مو هر شو ازجا مِپَرُم
عمری یَه خون به دِلُم کِردی و مو دُم نِزَدُم
مو خودُم اِقد دَرُم پیشُم و هم دُور و بَرُم
مِین اِی صُندُق سینَم خَطِرت موندنی یَه
هر بلایی که بَشَه به جون و هم دل مِخرُم
دستاشَ گرف به دستش بُوام وبه گریه گفت:
اِی روزا از همه وَخت پیش تو شرمنده تَرُم
زَنَکُم، یار همیشگی مو، وَخت بُلا
حق دَری هرچی بگی، وازم مو قُربُنت مُرُم
تلِ تو بَرام عزیزَ، او تُمومِ هستی مَه
به خدا فداش مُنُم، عمرِمَ تا که جون دَرُم
هَنِزم، اِسمشَ تا که مُشنُوم، مِین دلُم
محشری به پا مِنه، ای گُرس و گُرسا به بَرُم
مِدنُم که اِی روزا، قمّت و قدری نِدَرَ
آخی ای جون دِلُم، اِی ارثی یَه از پدَرُم
ای وصیتَ آقامَ، اویم از کُلون تراش
مو اگه خَلف بَشُم، پا جای پاشان مِذَرُم
وَختِ مُردن به زمین رُوشَ گذاشت و هی مُگفت
اِی همه هستی و نِستُم ، وَطنُم، تاجِ سَرُم
نَنَم اُونجی فهمیدگ بوام چی حرفایی مِزَد
شد لُواش پُر خنده و گُف به خداتان مُسپرُم
چهارم مهرماه ۱۳۵۹ خورشیدی
#مهدی_رحمانی_قوچانی
#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان
https://t.me/Baghekhabushan
بنام خداوند بالا و پست.
غزلی است میهنی و به گویش فارسی قوچانی، که در آغاز جنگ ایران و عراق در مهرماه ۱۳۵۹ سروده شده است.
#میراث_پدری
خُردی بِیدُم که تو دادی به چَپو هوشِ سَرُم
سُختُم وعمری یَه از دست تو خون رَف جیگرُم
نِمدَنُم آقام به گیشُم چی موگفتگ که نَنُم
از هُمُن دیقهی اول به سرش زد، پِسَرُم
مُگف اِخرِ، توچه خیری دیدی از ای عَمَلات
تا که یادُم میه از دستِ تو مو در به دَرُم
عمری رَ گُش وَر خُجو زندگی کردُم، بَسمَ
تَق وتُوقی که مِرَه، مو هر شو ازجا مِپَرُم
عمری یَه خون به دِلُم کِردی و مو دُم نِزَدُم
مو خودُم اِقد دَرُم پیشُم و هم دُور و بَرُم
مِین اِی صُندُق سینَم خَطِرت موندنی یَه
هر بلایی که بَشَه به جون و هم دل مِخرُم
دستاشَ گرف به دستش بُوام وبه گریه گفت:
اِی روزا از همه وَخت پیش تو شرمنده تَرُم
زَنَکُم، یار همیشگی مو، وَخت بُلا
حق دَری هرچی بگی، وازم مو قُربُنت مُرُم
تلِ تو بَرام عزیزَ، او تُمومِ هستی مَه
به خدا فداش مُنُم، عمرِمَ تا که جون دَرُم
هَنِزم، اِسمشَ تا که مُشنُوم، مِین دلُم
محشری به پا مِنه، ای گُرس و گُرسا به بَرُم
مِدنُم که اِی روزا، قمّت و قدری نِدَرَ
آخی ای جون دِلُم، اِی ارثی یَه از پدَرُم
ای وصیتَ آقامَ، اویم از کُلون تراش
مو اگه خَلف بَشُم، پا جای پاشان مِذَرُم
وَختِ مُردن به زمین رُوشَ گذاشت و هی مُگفت
اِی همه هستی و نِستُم ، وَطنُم، تاجِ سَرُم
نَنَم اُونجی فهمیدگ بوام چی حرفایی مِزَد
شد لُواش پُر خنده و گُف به خداتان مُسپرُم
چهارم مهرماه ۱۳۵۹ خورشیدی
#مهدی_رحمانی_قوچانی
#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان
https://t.me/Baghekhabushan
Telegram
کانال رسمی هزار باده فرهنگ
#هزار_باده_فرهنگ کانالی است با موضوعات فرهنگی و هنری برای اطلاع رسانی به علاقهمندان. فعالیت های این کانال با رویکرد پژوهشی و نگاهی مستقل، اما پایبند به اخلاق و متکی به قانون است.
پذیرای نظرات و پژوهشهای شما هستیم.
ارتباط با مدیریت: @M_Moeinfar35
پذیرای نظرات و پژوهشهای شما هستیم.
ارتباط با مدیریت: @M_Moeinfar35
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
.
چارانههای روزانه
.
دریـغـا لـیـمـویـی
ای وای! کـه رفـت از جـهـان، لـیـمـویـی
ره بُـرد بِـدان سـویِ نـهـــان، لـیـمـویـــی
کرمـانـشـه از این سوگ بـه افـغـان آمـد
زیــرا کــه بــرفـت نـاگـهــان لـیـمــویــی
کرج، مهرشهر، ۱۴۰۰٫۶٫۲۷
.
این چارانه، به فراخور درگذشت سرایندهی نامدار کرمانشاه، استاد علی لیمویی (ثابت کرمانشاهی)، سروده آمد.
https://www.instagram.com/p/CT_qPQHD4X-/
#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان
https://t.me/Baghekhabushan
چارانههای روزانه
.
دریـغـا لـیـمـویـی
ای وای! کـه رفـت از جـهـان، لـیـمـویـی
ره بُـرد بِـدان سـویِ نـهـــان، لـیـمـویـــی
کرمـانـشـه از این سوگ بـه افـغـان آمـد
زیــرا کــه بــرفـت نـاگـهــان لـیـمــویــی
کرج، مهرشهر، ۱۴۰۰٫۶٫۲۷
.
این چارانه، به فراخور درگذشت سرایندهی نامدار کرمانشاه، استاد علی لیمویی (ثابت کرمانشاهی)، سروده آمد.
https://www.instagram.com/p/CT_qPQHD4X-/
#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان
https://t.me/Baghekhabushan
Forwarded from کانال رسمی هزار باده فرهنگ
✅متن کامل سخنان #محمد_معین_فر به مناسبت #هفته_دفاع_مقدس در #رونمایی از کتاب مجموعهی نمایشنامه"#عشق_و_پایداری_آن_روزها" در دفتر #فصلنامه_باغ_خبوشان تاریخ: 4/7/98
#فصلنامه_باغ_خبوشان
👇👇👇
telegram.me/baghekhabushan
#فصلنامه_باغ_خبوشان
👇👇👇
telegram.me/baghekhabushan
Forwarded from کانال رسمی هزار باده فرهنگ
#گزارش_تصویری از #رونمایی #کتاب: مجموعهی #نمایشنامه #عشق_و_پایداری_آن_روزها، نوشتهی #محمد_معین_فر
به مناسبت #هفته_دفاع_مقدس 4/7/98 و به دعوت #مدیریت_فصلنامه_باغ_خبوشان
آلبوم دوم
گزارش متنی جلسه فوق به زودی ارسال خواهد شد.
👇👇👇👇👇
#فصلنامه_باغ_خبوشان
telegram.me/baghekhabushan
به مناسبت #هفته_دفاع_مقدس 4/7/98 و به دعوت #مدیریت_فصلنامه_باغ_خبوشان
آلبوم دوم
گزارش متنی جلسه فوق به زودی ارسال خواهد شد.
👇👇👇👇👇
#فصلنامه_باغ_خبوشان
telegram.me/baghekhabushan
Forwarded from کانال رسمی هزار باده فرهنگ
✅متن کامل سخنان #محمد_معین_فر به مناسبت #هفته_دفاع_مقدس در #رونمایی از کتاب مجموعهی نمایشنامه"#عشق_و_پایداری_آن_روزها" در دفتر #فصلنامه_باغ_خبوشان تاریخ: 4/7/98
👇👇
بسم الله ارحمن الرحیم
«صلى الله عليك يا ابا عبدالله الحسين(ع)»
در این لحظه باید آرزویی کرد غیر قابل دسترس، بنابراین...
«... یَا لَيْتَنِي كُنْتُ مَعَكُمْ فَأَفُوزَ فَوْزا عَظِيماً»
اى کاش با شما بودم، و به رستگارى بزرگ مىرسیدم.
کجایید ای شهیدان خدایی
بلاجویان دشت کربلایی
کجایید ای سبک بالان عاشق
پرنده تر ز مرغان هوایی
کجایید ای شهان آسمانی
بدانسته فلک را در گشایی
کجایید ای ز جان و جا رهیده
کسی مر عقل را گوید کجایی
کجایید ای در زندان شکسته
بداده وام داران را رهایی
کجایید ای در مخزن گـشاده
کجایید ای نوای بی نوایی
در آن بحرید کاین عالم کف اوست
زمانی بیش دارید آشنایی
کف دریاست صورت های عالم
ز کف بگذر اگر اهل صفایی
دلم کف کرد کاین نقش سخن شد
بهل نقش و به دل رو گر ز مایی
برآ ای شمس تبریزی ز مشرق
که اصل اصل اصل هر ضیایی
(مولوی، دیوان شمس، غزل۲۷۰۷)
ایضا
...«هیچ کس را تا نگردد او فنا
نیست راه در بارگاه کبریا»
«مـا بها و خون بها را یافتیم
جانب جان باختن بشتافتیم»
«غرق عشقیام که غرق است اندرین
عشق های اولین و آخرین»
«وقت آن آمد که من عریان شوم
جسم بگذارم سراسر جان شوم»
«دین من از عشق، زنده بودن است
زندگی زین جان و تن ننگ من است»...
مثنوی معنوی، جلد سوم، دفتر ششم، به تصحیح رینولد.ا.نیکلسون، به اهتمام دکتر نصرالله پورجوادی، صص 284 و 285
*****
🔹خیرمقدم عرض میکنم به دوستان و هموندان عزیز و گرامیام که با حضورشان سرفرازم کردند. از تمامی دوستان حاضر و غایب در این جلسه بسیار سپاسگزارم.
به بسیاری از دوستان، هم به صورت تلفنی و هم به صورت اطلاعیهای که در فضای مجازی تقدیم کردم، موضوع این جلسه را به مناسبت هفته دفاع مقدس و رو نمایی از کتاب کوچکی با عنوان: "عشق و پایداری آن روزها" تعیین شده بود. به همین منظور در این لحظه در خدمت دوستان هموندم هستم تا دقایقی را شاگردی کنم و درسهای آموخته از استادانم را بازپس بدهم...
سعی میکنم زیاد وقت دوستان و میهمانان گرانقدرم را نگیرم.
بنابراین عرایضم را در دو قسمت با دو موضوع تقدیم شما میهمانان ارجمند میکنم:
قسمت نخستین آن در باره کتاب و ادبیات جنگ خواهد بود و قسمت دوم در بارهی فصلنامه باغ خبوشان و این مکان فرهنگی است که در ان حضور دارید.
💠و اما قسمت نخست. ادامه ...👇
👇👇
بسم الله ارحمن الرحیم
«صلى الله عليك يا ابا عبدالله الحسين(ع)»
در این لحظه باید آرزویی کرد غیر قابل دسترس، بنابراین...
«... یَا لَيْتَنِي كُنْتُ مَعَكُمْ فَأَفُوزَ فَوْزا عَظِيماً»
اى کاش با شما بودم، و به رستگارى بزرگ مىرسیدم.
کجایید ای شهیدان خدایی
بلاجویان دشت کربلایی
کجایید ای سبک بالان عاشق
پرنده تر ز مرغان هوایی
کجایید ای شهان آسمانی
بدانسته فلک را در گشایی
کجایید ای ز جان و جا رهیده
کسی مر عقل را گوید کجایی
کجایید ای در زندان شکسته
بداده وام داران را رهایی
کجایید ای در مخزن گـشاده
کجایید ای نوای بی نوایی
در آن بحرید کاین عالم کف اوست
زمانی بیش دارید آشنایی
کف دریاست صورت های عالم
ز کف بگذر اگر اهل صفایی
دلم کف کرد کاین نقش سخن شد
بهل نقش و به دل رو گر ز مایی
برآ ای شمس تبریزی ز مشرق
که اصل اصل اصل هر ضیایی
(مولوی، دیوان شمس، غزل۲۷۰۷)
ایضا
...«هیچ کس را تا نگردد او فنا
نیست راه در بارگاه کبریا»
«مـا بها و خون بها را یافتیم
جانب جان باختن بشتافتیم»
«غرق عشقیام که غرق است اندرین
عشق های اولین و آخرین»
«وقت آن آمد که من عریان شوم
جسم بگذارم سراسر جان شوم»
«دین من از عشق، زنده بودن است
زندگی زین جان و تن ننگ من است»...
مثنوی معنوی، جلد سوم، دفتر ششم، به تصحیح رینولد.ا.نیکلسون، به اهتمام دکتر نصرالله پورجوادی، صص 284 و 285
*****
🔹خیرمقدم عرض میکنم به دوستان و هموندان عزیز و گرامیام که با حضورشان سرفرازم کردند. از تمامی دوستان حاضر و غایب در این جلسه بسیار سپاسگزارم.
به بسیاری از دوستان، هم به صورت تلفنی و هم به صورت اطلاعیهای که در فضای مجازی تقدیم کردم، موضوع این جلسه را به مناسبت هفته دفاع مقدس و رو نمایی از کتاب کوچکی با عنوان: "عشق و پایداری آن روزها" تعیین شده بود. به همین منظور در این لحظه در خدمت دوستان هموندم هستم تا دقایقی را شاگردی کنم و درسهای آموخته از استادانم را بازپس بدهم...
سعی میکنم زیاد وقت دوستان و میهمانان گرانقدرم را نگیرم.
بنابراین عرایضم را در دو قسمت با دو موضوع تقدیم شما میهمانان ارجمند میکنم:
قسمت نخستین آن در باره کتاب و ادبیات جنگ خواهد بود و قسمت دوم در بارهی فصلنامه باغ خبوشان و این مکان فرهنگی است که در ان حضور دارید.
💠و اما قسمت نخست. ادامه ...👇
Forwarded from کانال رسمی هزار باده فرهنگ
به خاطر فراوان بودن موضوع "تئاترجنگ" شاید در وقت و حوصله حاضران این جلسه نتوانم حق مطلب را ادا کنم و بگویم که در ادبیات دراماتیک با موضوع جنگ در دهه 60 و دهههای بعد از جنگ تا کنون چه اتفاقاتی افتاده است. اما همه ما میدانیم که حوزه اجرایی و بستر هنر تئاتر صحنهای هم میتوانست در جبهههای جنگ برای رزمندگان باشد و هم میتوانست در پشت جبههها برای مردم و به ویژه برای خانوادههای رزمندگان اجرا شود. عاقلانهتر مینمود که در درون جبههها از ژانرهای کمدی و طنز استفاده کنند تا رزمندگان با روحیهی شاد و خندان مصائب و سختیهای جنگ را برتابند. و در پشت جبههها برای خانوادهها و جوانان علاقهمند به دفاع از وطن از ژانرهای قهرمانی و رشادتها و شهادت طلبیها و ایثارگریهای فرزندان رشید همین مردم استفاده کرد.
علاوه بر ریشههای اعتقادیِ دینی، اسلامی و انقلابی، ایستادگی و رشادتهای رزمندگان بود که موجب پیدایش تئاتر دفاع مقدس و جنگ شد. بنابراین با روزهای آغازین جنگ تحمیلی، گروههای نمایشی در هر کوی و برزن شکل گرفتند و با حضور هنری و فرهنگی خود در جبهه و پشت جبهه، رزمندگان را همراهی کردند. استادان پیشکسوت و گروههای با سابقهی هنر نمایش ایرانی و کهن که ریشه در تعزیهخوانی داشتند، تئاتر دفاع مقدس را متفاوت از نوقلمهایی مانند نگارنده میدیدند. عقاید مشترک دینی بین نمایش تعزیه و تئاتر دفاع مقدس مهمترین فاکتور راهبردی در نمایشهای دههی 60 محسوب میشود که کماکان هنوز هم کاربرد اجرایی دارد...
به هر روی امیدوارم بنده هم به حسب وظیفه و به عنوان یک فرهنگی رسالت سنگین فرهنگی بودن را ادا کرده باشم و به حکم انسانی در "آن روزها" «عمل خود را خالصانه و مخلصانه انجام داده باشم.
💠و اما قسمت دوم: تحت عنوان "احیا و نگاهبانی از فرهنگ و هنر"
فصلنامه باغ خبوشان در پاییز سال 1394 با مجوز رسمی معاونت مطبوعاتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی راه اندازی شد.
نخستین اهداف طراحی فصلنامه در ذهن و زبان من، بازشناسی و معرفی فرهنگ و هنر اصیل و بومی منطقه بود،
اما با توجه گستره توزیع کشوری فصلنامه و اهداف جامعتری که در نظر داشتم، تلاش بنده بر این قرار گرفت که مجموعهی فعالیتهای هنری، فرهنگی و پژوهشی خود را با دو هدف عمده پیگیری کنم:
1- بازشناسی و معرفی مشاهیر و مفاخر فرهنگ و هنر به مردم.
2- تولید مقالات پژوهشی در زمینهی فرهنگ و هنر.
از جمله برنامههایی که در زیر مجموعهی اهداف اصلی انتشار فصلنامه قرار دادیم، برگزاری جلسات فرهنگی و هنری به کمک دوستان فعال فرهنگی و انجمنهای هنری بوده است که به برخی از آنها اشاره میکنم: ادامه 👇
علاوه بر ریشههای اعتقادیِ دینی، اسلامی و انقلابی، ایستادگی و رشادتهای رزمندگان بود که موجب پیدایش تئاتر دفاع مقدس و جنگ شد. بنابراین با روزهای آغازین جنگ تحمیلی، گروههای نمایشی در هر کوی و برزن شکل گرفتند و با حضور هنری و فرهنگی خود در جبهه و پشت جبهه، رزمندگان را همراهی کردند. استادان پیشکسوت و گروههای با سابقهی هنر نمایش ایرانی و کهن که ریشه در تعزیهخوانی داشتند، تئاتر دفاع مقدس را متفاوت از نوقلمهایی مانند نگارنده میدیدند. عقاید مشترک دینی بین نمایش تعزیه و تئاتر دفاع مقدس مهمترین فاکتور راهبردی در نمایشهای دههی 60 محسوب میشود که کماکان هنوز هم کاربرد اجرایی دارد...
به هر روی امیدوارم بنده هم به حسب وظیفه و به عنوان یک فرهنگی رسالت سنگین فرهنگی بودن را ادا کرده باشم و به حکم انسانی در "آن روزها" «عمل خود را خالصانه و مخلصانه انجام داده باشم.
💠و اما قسمت دوم: تحت عنوان "احیا و نگاهبانی از فرهنگ و هنر"
فصلنامه باغ خبوشان در پاییز سال 1394 با مجوز رسمی معاونت مطبوعاتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی راه اندازی شد.
نخستین اهداف طراحی فصلنامه در ذهن و زبان من، بازشناسی و معرفی فرهنگ و هنر اصیل و بومی منطقه بود،
اما با توجه گستره توزیع کشوری فصلنامه و اهداف جامعتری که در نظر داشتم، تلاش بنده بر این قرار گرفت که مجموعهی فعالیتهای هنری، فرهنگی و پژوهشی خود را با دو هدف عمده پیگیری کنم:
1- بازشناسی و معرفی مشاهیر و مفاخر فرهنگ و هنر به مردم.
2- تولید مقالات پژوهشی در زمینهی فرهنگ و هنر.
از جمله برنامههایی که در زیر مجموعهی اهداف اصلی انتشار فصلنامه قرار دادیم، برگزاری جلسات فرهنگی و هنری به کمک دوستان فعال فرهنگی و انجمنهای هنری بوده است که به برخی از آنها اشاره میکنم: ادامه 👇
Forwarded from کانال رسمی هزار باده فرهنگ
1- برگزاری آیینهای نکوداشت مفاخر و شخصیتهایی که با چاپ هر شماره از فصلنامه تصویرشان روی
جلد نشریه معرفی میشود.
2- دعوت از انجمن شعر و ادب نوعی خبوشانی و برگزاری شب شعر.
3- برگزاری شب نقد و برسی رمان "قند و آتش" نوشتهی محمد سام موقّر با همراهی دکتر علی اصغر ارجی
4- دعوت از "انجمن ادبی کافه داشآقا" و انجمن شعر و ادب نوعی خبوشانی و برگزاری شب شعر.
5- دعوت از "انجمن ادبی استاد محمد قهرمان" و انجمن شعر و ادب نوعی خبوشانی و برگزاری شب شعر.
6- سه نوبت دعوت از بانوی پژوهشگر فرش ایران سرکار خانم شیرین صوراسرافیل و معرفی صنایع دستی منطقه، و
دیدار با چند خانواده از بانوان گلیمباف و بخشیهای موسیقی ناحیه قوچان آقای علی غلامرضا المه جوقی که
منجر به انتشار گزارشها و مقالاتی در ماهنامهی نقش و فرش شد.
7- دعوت از بانوی هنرمند و پژوهشگر موسیقی محلی سرکار خانم زهره عشقی خاص و دیدار با بخشیهای افتخارآمیز منطقه مانند: استادان هنرمند، آقایان آلمهجوقی و علیرضا سلیمانی و تعدادی دیگر از هنرمندان حوزههای مختلف هنری ماننده شاعران، خوشنویسان، موسیقی و بانوان تولیدکنندگان پوشاک محلی و کرمانجی...
8- خرید، آرشیو و تجهیز کتابخانهی دفتر فصلنامه از صدها نشریات معتبر علمی و آموزشی، فرهنگی، هنری و تاریخی از حدود سالهای 1300 تا کنون.
9- عکاسی، تهیه و چاپ پرترههای مفاخر فرهنگی و هنری و نصب در دفتر فصلنامه برای معرفی بیشتر به مراجعین.
فهرست مختصری از خرید کتابهای مرجع تحقیقاتی برای استفادهی پژوهشگران و محققان منطقه مانند:
1- فهرستگان نسخههای خطی ایران (فنخا) به کوشش مصطفی درایتی جلد 1 تا 45
2- فهرست نسخههای خطی کتابخانۀ عمومی حضرت آیت آیه الله العظمی مرعشی نجفی، جلد 1 تا34 و جلد 37 و38 به کوشش سید احمد حسینی زیر نظر سید محمود مرعشی.
3- راهنمای فهرست نسخههای خطی کتابخانۀ عمومی مرعشی نجفی جلد 1 تا 3 به کوشش سید احمد حسینی زیر نظر سید محمود مرعشی
4- فهرست نسخههای عکسی، مرکز احیاء میراث اسلامی جلد یک تا هفت نگارش سید جعفر حسینی اشکوری- سید صادق حسینی اشکوری زیر نظر: سید احمد اشکوری
5- فهرست نسخههای خطی مرکز احیاء میراث اسلامی جلد1 تا8 به کوشش سید احمد حسینی
6- فهرستوارۀ کتابهای فارسی جلد 1 تا11 به کوشش احمد منزوی
7- گنجینههای دستنویسهای اسلامی درجهان جلد 1 تا3 به کوشش احمدرضا رحیمی ریسه
8- فهرستواره پایان نامههای ترکیه به کوشش اسراء دوغان
9- فهرست دسنویسهای فارسی کتابخانه ایا صوفیا(استانبول) به کوشش سید محمد تقی حسینی
10- اسناد روزنامه نگاران و مطبوعات به انضمام اسناد چاپ به کوشش سید فرید قاسمی
11- مغولان در هند بررسی کتابشناسی دستنویس به کوشش حسین برزگرکشتلی، تألیف دارانوسروانجی مارشال
12- فهرست مجلههای فارسی به کوشش آزادۀ حیدری
13- فهرست دستنویسهای فارسی کتابخانه فاتح(استانبول) تألیف: سید محمدتقی حسینی
14- فهرست مقالات در (شبه قاره) به اهتمام مهدی رحیم پور زیر نظر محمدرضا نصیری
15- فهرست نسخههای خطی کتابخانه فرهنگستان زبان و ادب فارسی به کوشش محمد رضا نصیری
16- فهرست نسخههای خطی شرقی (کتابخانه ملیکیف(اوکراین) زیر نظرمهرصفا اخوان
17- فهرست نسخههای خطی موجود در ولایت برخشان تاجیکستان ترجمه قدرت بیگ ایلچی بیگ(سید انورشاه خماروف) زیر نظر سیدعلی موجانی
18- فهرست نسخههای خطی کتابخانه دولتی روسیه (لنین) علی بهرامیان
19- مرکز اسناد و تاریخ دیپلماسی وزرات امورخارجه با همکاری کتابخانۀ بزرگ حضرت آیت الله العظمی مرعشی نجفی- قم
20- فهرست نسخههای خطی کتابخانه رونقی- شهر سبز (ازبکستان) به کوشش شادمان بیک واحد وف- اقتان دل ارکین اف، زیرنظر سیدعلی موجانی
21- فهرست نسخههای خطی فارسی بخش اول از جلد دوم- تصوف: سید علی موجانی، علی بهرامیان- عصامالدین اروثبایف شاه نیاز موسایف
22- فهرست نسخههای خطی پاکستان (وبنگلادش) به کوشش عارف نوشاهی
23- تاریخچه کتابخانه مجلس(اولین کتابخانه رسمی کشور) به کوشش غلامرضا فدایی عراقی
24- نسخههای نویافته به کوشش سید محمود مرعشی نجفی
25- فهرست نامگوی نسخههای خطی فارسی دارالکتب قاهره، زیر نظر صفا اخوان
26- فهرست آثار خطی شیخ مفید زیرنظر رضا مختاری، حسین شفیعی
27- بخشی از دست نوشتههای آثار علامه دوران شیخ بهاءالدین عاملی(ره) به کوشش شید محمود مرعشی نجفی و میر محمود موسوی
28- نسخههای خطی وترجمههای صحیفه سجادیه، زیرنظر: سید محمد حسین حکیم
29- فهرست دست نوشتههای آثار خواجه نصیرالدین محمد بن محمد طوسی(ره) به کوشش سید محمود مرعشی
30- کتابشناسی دست نوشتههای آثار علامه خواجه نصیرالدین محمد طوسی به کوشش سید محمود مرعشی
31- فهرست نسخههای خطی کتابخانه ملی عشق آباد ترکمنستان زیرنظر: سید محمود مرعشی نجفی. ادامه ...👇
جلد نشریه معرفی میشود.
2- دعوت از انجمن شعر و ادب نوعی خبوشانی و برگزاری شب شعر.
3- برگزاری شب نقد و برسی رمان "قند و آتش" نوشتهی محمد سام موقّر با همراهی دکتر علی اصغر ارجی
4- دعوت از "انجمن ادبی کافه داشآقا" و انجمن شعر و ادب نوعی خبوشانی و برگزاری شب شعر.
5- دعوت از "انجمن ادبی استاد محمد قهرمان" و انجمن شعر و ادب نوعی خبوشانی و برگزاری شب شعر.
6- سه نوبت دعوت از بانوی پژوهشگر فرش ایران سرکار خانم شیرین صوراسرافیل و معرفی صنایع دستی منطقه، و
دیدار با چند خانواده از بانوان گلیمباف و بخشیهای موسیقی ناحیه قوچان آقای علی غلامرضا المه جوقی که
منجر به انتشار گزارشها و مقالاتی در ماهنامهی نقش و فرش شد.
7- دعوت از بانوی هنرمند و پژوهشگر موسیقی محلی سرکار خانم زهره عشقی خاص و دیدار با بخشیهای افتخارآمیز منطقه مانند: استادان هنرمند، آقایان آلمهجوقی و علیرضا سلیمانی و تعدادی دیگر از هنرمندان حوزههای مختلف هنری ماننده شاعران، خوشنویسان، موسیقی و بانوان تولیدکنندگان پوشاک محلی و کرمانجی...
8- خرید، آرشیو و تجهیز کتابخانهی دفتر فصلنامه از صدها نشریات معتبر علمی و آموزشی، فرهنگی، هنری و تاریخی از حدود سالهای 1300 تا کنون.
9- عکاسی، تهیه و چاپ پرترههای مفاخر فرهنگی و هنری و نصب در دفتر فصلنامه برای معرفی بیشتر به مراجعین.
فهرست مختصری از خرید کتابهای مرجع تحقیقاتی برای استفادهی پژوهشگران و محققان منطقه مانند:
1- فهرستگان نسخههای خطی ایران (فنخا) به کوشش مصطفی درایتی جلد 1 تا 45
2- فهرست نسخههای خطی کتابخانۀ عمومی حضرت آیت آیه الله العظمی مرعشی نجفی، جلد 1 تا34 و جلد 37 و38 به کوشش سید احمد حسینی زیر نظر سید محمود مرعشی.
3- راهنمای فهرست نسخههای خطی کتابخانۀ عمومی مرعشی نجفی جلد 1 تا 3 به کوشش سید احمد حسینی زیر نظر سید محمود مرعشی
4- فهرست نسخههای عکسی، مرکز احیاء میراث اسلامی جلد یک تا هفت نگارش سید جعفر حسینی اشکوری- سید صادق حسینی اشکوری زیر نظر: سید احمد اشکوری
5- فهرست نسخههای خطی مرکز احیاء میراث اسلامی جلد1 تا8 به کوشش سید احمد حسینی
6- فهرستوارۀ کتابهای فارسی جلد 1 تا11 به کوشش احمد منزوی
7- گنجینههای دستنویسهای اسلامی درجهان جلد 1 تا3 به کوشش احمدرضا رحیمی ریسه
8- فهرستواره پایان نامههای ترکیه به کوشش اسراء دوغان
9- فهرست دسنویسهای فارسی کتابخانه ایا صوفیا(استانبول) به کوشش سید محمد تقی حسینی
10- اسناد روزنامه نگاران و مطبوعات به انضمام اسناد چاپ به کوشش سید فرید قاسمی
11- مغولان در هند بررسی کتابشناسی دستنویس به کوشش حسین برزگرکشتلی، تألیف دارانوسروانجی مارشال
12- فهرست مجلههای فارسی به کوشش آزادۀ حیدری
13- فهرست دستنویسهای فارسی کتابخانه فاتح(استانبول) تألیف: سید محمدتقی حسینی
14- فهرست مقالات در (شبه قاره) به اهتمام مهدی رحیم پور زیر نظر محمدرضا نصیری
15- فهرست نسخههای خطی کتابخانه فرهنگستان زبان و ادب فارسی به کوشش محمد رضا نصیری
16- فهرست نسخههای خطی شرقی (کتابخانه ملیکیف(اوکراین) زیر نظرمهرصفا اخوان
17- فهرست نسخههای خطی موجود در ولایت برخشان تاجیکستان ترجمه قدرت بیگ ایلچی بیگ(سید انورشاه خماروف) زیر نظر سیدعلی موجانی
18- فهرست نسخههای خطی کتابخانه دولتی روسیه (لنین) علی بهرامیان
19- مرکز اسناد و تاریخ دیپلماسی وزرات امورخارجه با همکاری کتابخانۀ بزرگ حضرت آیت الله العظمی مرعشی نجفی- قم
20- فهرست نسخههای خطی کتابخانه رونقی- شهر سبز (ازبکستان) به کوشش شادمان بیک واحد وف- اقتان دل ارکین اف، زیرنظر سیدعلی موجانی
21- فهرست نسخههای خطی فارسی بخش اول از جلد دوم- تصوف: سید علی موجانی، علی بهرامیان- عصامالدین اروثبایف شاه نیاز موسایف
22- فهرست نسخههای خطی پاکستان (وبنگلادش) به کوشش عارف نوشاهی
23- تاریخچه کتابخانه مجلس(اولین کتابخانه رسمی کشور) به کوشش غلامرضا فدایی عراقی
24- نسخههای نویافته به کوشش سید محمود مرعشی نجفی
25- فهرست نامگوی نسخههای خطی فارسی دارالکتب قاهره، زیر نظر صفا اخوان
26- فهرست آثار خطی شیخ مفید زیرنظر رضا مختاری، حسین شفیعی
27- بخشی از دست نوشتههای آثار علامه دوران شیخ بهاءالدین عاملی(ره) به کوشش شید محمود مرعشی نجفی و میر محمود موسوی
28- نسخههای خطی وترجمههای صحیفه سجادیه، زیرنظر: سید محمد حسین حکیم
29- فهرست دست نوشتههای آثار خواجه نصیرالدین محمد بن محمد طوسی(ره) به کوشش سید محمود مرعشی
30- کتابشناسی دست نوشتههای آثار علامه خواجه نصیرالدین محمد طوسی به کوشش سید محمود مرعشی
31- فهرست نسخههای خطی کتابخانه ملی عشق آباد ترکمنستان زیرنظر: سید محمود مرعشی نجفی. ادامه ...👇