✅کتابدزدی تو روز روشن
روایتی خواندنی از یک تعقیب و گریز در نمایشگاه کتاب تهران
نویسنده: عاطفه جعفری روزنامهنگار👇👇👇
telegram.me/baghekhabushan
روایتی خواندنی از یک تعقیب و گریز در نمایشگاه کتاب تهران
نویسنده: عاطفه جعفری روزنامهنگار👇👇👇
telegram.me/baghekhabushan
کانال رسمی هزار باده فرهنگ
✅کتابدزدی تو روز روشن روایتی خواندنی از یک تعقیب و گریز در نمایشگاه کتاب تهران نویسنده: عاطفه جعفری روزنامهنگار👇👇👇 telegram.me/baghekhabushan
✅کتابدزدی تو روز روشن
روایتی خواندنی از یک تعقیب و گریز در نمایشگاه کتاب تهران
نویسنده: عاطفه جعفری روزنامهنگار
روبهروی یکی از غرفههای شلوغ نمایشگاه ایستاده بودم و منتظر بودم تا کسی که با او قرار ملاقات داشتم، برسد. به رفتوآمدهای مردم نگاه میکردم که چشمم به سوژهای افتاد که این گزارش براساس او شکل گرفت. جلوی آن غرفه شلوغ ایستاده بود. همه از غرفهدار کتاب خاصی را میخواستند که پرفروش هم بود. او هم همان کتابی را خواست که بقیه مشتریها میخواستند، اما بعد از نگاهی به کتاب، از غفلت کتابفروش استفاده کرد و کتاب را به داخل پلاستیکی که دستش بود انداخت و بدون هیچ حرفی از کنار غرفه گذشت و هیچ پولی هم برای کتاب نداد.
به دستهایش که نگاه کردم پر از پلاستیک بود که بهسختی آنها را بهدنبال خودش میکشاند. وقتی کتاب را بدون پول برداشت، تصمیم گرفتم که دنبالش بروم تا ببینم دیگر چه کاری انجام میدهد. غرفه بعدی دو راهرو آن طرفتر بود. مثل آن یکی شلوغ. اینبار کمی عقب ایستاد و اول غرفه را نگاه کرد؛ مشخص بود ارزیابی میکند که بعد از برداشتن کتاب مشکلی برایش پیش نیاید. بعد از اینکه ارزیابیاش از غرفه تمام شد، نزدیک رفت و دوباره باز نگاهی به کتابها انداخت و یکی از آنها را برداشت و بعد از پرسیدن قیمت، کتاب را زمین گذاشت. کتاب بعدی را برداشت و باز هم چندینبار قیمتها را پرسید؛ وقتی که کتابفروش سرش گرم مشتری دیگری شد دو کتاب را برداشت و بهجای آنکه آن را به صندوق ببرد، کتاب را داخل کیسهای که همراهش بود انداخت. وقتی غرفهدار از او پرسید که کتاب را چهکار کردی، گفت به همکارتان تحویل دادم و غرفهدار هم مجبور شد که حرفش را قبول کند.
مطمئنا در این شلوغی و ازدحام نمیشود به کسی گیر داد و وسایلش را گشت؛ برای همین کتاب را بهراحتی برداشت و به غرفه دیگری رفت. آنجا هم بعد از نگاهکردن به کتابها، یک کتاب را برداشت و دوباره با خونسردی کتاب را داخل پلاستیک انداخت و از این غرفه به غرفه بعدی رفت. وقتی که غرفه را ترک کرد، سریع بهسمت غرفهدار رفتم و گفتم کتاب را از غرفه شما برداشت، غرفهدار نگاهی به سمت مرد مورد نظر انداخت و گفت که متوجه این ماجرا شدم، اما نمیتوانستم چیزی بگویم.
حرفم با غرفهدار تمام شد و تصمیم گرفتم که بازهم دنبالش بروم و به حراست نمایشگاه این مساله را بگویم. مرد مورد نظر که قیافهاش هم اصلا به آدمهای خلافکار نمیخورد وارد راهروی شماره 10 شد. کنارش بودم که گوشیاش زنگ خورد. گوشیاش را جواب داد و گفت باید چند راهروی دیگر را هم بروم، تو به محسن بگو که یک ساعت دیگر به نمایشگاه بیاید تا جایمان را با هم عوض کنیم. از حرف زدنش ترسیدم، به همین خاطر تصمیم گرفتم این راهروی آخری باشد که همراهش میروم و او را به حراست نمایشگاه معرفی کنم. چشمی گرداندم تا یک آشنایی را ببینم و جریان را برای او بگویم، اما طبق معمول اینجور وقتها هیچکس نبود و از طرف دیگر نمیتوانستم او را هم رها کنم.
کمی فاصله گرفتم که شک نکند. یک لحظه برگشت و چون جلوی یکی از غرفهها من را دیده بود چشمدرچشم شدیم، اما باز هم به کارش ادامه داد و جلوی یکی از غرفهها ایستاد. تصمیم گرفتم از این فرصت استفاده کنم و کنارش بروم تا با او صحبت کنم یا اینکه بالاخره حراست نمایشگاه را خبر کنم. در یک لحظه خودم را دیدم که کنارش قرار گرفتم و او باز هم مشغول برداشتن کتاب از غرفهها بود.
به مسئول غرفهای که کتابش را این سوژه مورد نظر برداشته بود، نگاه کردم و با اشاره و لبخوانی او را متوجه کردم که یکی از کتابها را برداشته است؛ غرفهدار به حرفم اعتماد کرد و به مرد گفت آقا برای اینکه سر و صدا نشود لطفا کتابی که برداشتی را به من بده، وگرنه به حراست نمایشگاه اطلاع میدهم.👇👇
روایتی خواندنی از یک تعقیب و گریز در نمایشگاه کتاب تهران
نویسنده: عاطفه جعفری روزنامهنگار
روبهروی یکی از غرفههای شلوغ نمایشگاه ایستاده بودم و منتظر بودم تا کسی که با او قرار ملاقات داشتم، برسد. به رفتوآمدهای مردم نگاه میکردم که چشمم به سوژهای افتاد که این گزارش براساس او شکل گرفت. جلوی آن غرفه شلوغ ایستاده بود. همه از غرفهدار کتاب خاصی را میخواستند که پرفروش هم بود. او هم همان کتابی را خواست که بقیه مشتریها میخواستند، اما بعد از نگاهی به کتاب، از غفلت کتابفروش استفاده کرد و کتاب را به داخل پلاستیکی که دستش بود انداخت و بدون هیچ حرفی از کنار غرفه گذشت و هیچ پولی هم برای کتاب نداد.
به دستهایش که نگاه کردم پر از پلاستیک بود که بهسختی آنها را بهدنبال خودش میکشاند. وقتی کتاب را بدون پول برداشت، تصمیم گرفتم که دنبالش بروم تا ببینم دیگر چه کاری انجام میدهد. غرفه بعدی دو راهرو آن طرفتر بود. مثل آن یکی شلوغ. اینبار کمی عقب ایستاد و اول غرفه را نگاه کرد؛ مشخص بود ارزیابی میکند که بعد از برداشتن کتاب مشکلی برایش پیش نیاید. بعد از اینکه ارزیابیاش از غرفه تمام شد، نزدیک رفت و دوباره باز نگاهی به کتابها انداخت و یکی از آنها را برداشت و بعد از پرسیدن قیمت، کتاب را زمین گذاشت. کتاب بعدی را برداشت و باز هم چندینبار قیمتها را پرسید؛ وقتی که کتابفروش سرش گرم مشتری دیگری شد دو کتاب را برداشت و بهجای آنکه آن را به صندوق ببرد، کتاب را داخل کیسهای که همراهش بود انداخت. وقتی غرفهدار از او پرسید که کتاب را چهکار کردی، گفت به همکارتان تحویل دادم و غرفهدار هم مجبور شد که حرفش را قبول کند.
مطمئنا در این شلوغی و ازدحام نمیشود به کسی گیر داد و وسایلش را گشت؛ برای همین کتاب را بهراحتی برداشت و به غرفه دیگری رفت. آنجا هم بعد از نگاهکردن به کتابها، یک کتاب را برداشت و دوباره با خونسردی کتاب را داخل پلاستیک انداخت و از این غرفه به غرفه بعدی رفت. وقتی که غرفه را ترک کرد، سریع بهسمت غرفهدار رفتم و گفتم کتاب را از غرفه شما برداشت، غرفهدار نگاهی به سمت مرد مورد نظر انداخت و گفت که متوجه این ماجرا شدم، اما نمیتوانستم چیزی بگویم.
حرفم با غرفهدار تمام شد و تصمیم گرفتم که بازهم دنبالش بروم و به حراست نمایشگاه این مساله را بگویم. مرد مورد نظر که قیافهاش هم اصلا به آدمهای خلافکار نمیخورد وارد راهروی شماره 10 شد. کنارش بودم که گوشیاش زنگ خورد. گوشیاش را جواب داد و گفت باید چند راهروی دیگر را هم بروم، تو به محسن بگو که یک ساعت دیگر به نمایشگاه بیاید تا جایمان را با هم عوض کنیم. از حرف زدنش ترسیدم، به همین خاطر تصمیم گرفتم این راهروی آخری باشد که همراهش میروم و او را به حراست نمایشگاه معرفی کنم. چشمی گرداندم تا یک آشنایی را ببینم و جریان را برای او بگویم، اما طبق معمول اینجور وقتها هیچکس نبود و از طرف دیگر نمیتوانستم او را هم رها کنم.
کمی فاصله گرفتم که شک نکند. یک لحظه برگشت و چون جلوی یکی از غرفهها من را دیده بود چشمدرچشم شدیم، اما باز هم به کارش ادامه داد و جلوی یکی از غرفهها ایستاد. تصمیم گرفتم از این فرصت استفاده کنم و کنارش بروم تا با او صحبت کنم یا اینکه بالاخره حراست نمایشگاه را خبر کنم. در یک لحظه خودم را دیدم که کنارش قرار گرفتم و او باز هم مشغول برداشتن کتاب از غرفهها بود.
به مسئول غرفهای که کتابش را این سوژه مورد نظر برداشته بود، نگاه کردم و با اشاره و لبخوانی او را متوجه کردم که یکی از کتابها را برداشته است؛ غرفهدار به حرفم اعتماد کرد و به مرد گفت آقا برای اینکه سر و صدا نشود لطفا کتابی که برداشتی را به من بده، وگرنه به حراست نمایشگاه اطلاع میدهم.👇👇
کانال رسمی هزار باده فرهنگ
✅کتابدزدی تو روز روشن روایتی خواندنی از یک تعقیب و گریز در نمایشگاه کتاب تهران نویسنده: عاطفه جعفری روزنامهنگار👇👇👇 telegram.me/baghekhabushan
مرد چارهای نداشت و با کمی گشتن، کتاب را به غرفهدار تحویل داد و بهسرعت به راهروی دیگری رفت. در حال دویدن بودم که گمش نکنم، اما دیدم روی یکی از پلههای شبستان نشسته است و به کتابها نگاه میکند، کنارش رفتم و بدونمکث و هیچ ترسی گفتم آقا من دیدم که شما از غرفههای مختلف کتاب برداشتید. شروع کرد به انکارکردن که خانم این چه حرفی است، کتابها را خریدهام. گفتم باشد اگر خریدید که حرفی نیست، حتما رسید دارید؛ الان یکساعتونیم است که دنبال شما هستم، چند باری خواستم به حراست نمایشگاه بگویم اما گفتم اگر از کنارتان بروم، حتما در این شلوغی گمتان میکنم.
وقتی حرفهایم را شنید سرش را پایین انداخت و بدون هیچ مکثی گفت مجبورم خانم باید خرجم را در بیاورم، بیکارم. حالا اگر میخواهی برو و همین الان به همه مسئولان نمایشگاه و پلیس و به هرکس که میخواهی این مساله را بگو اصلا بیا این کتابها را بردار و ببر به غرفهدارها پس بده. مینشینم روی پله و بدون هیچ رودربایستی کتابها را از پلاستیکها بیرون میآورم، تقریبا ۳۰جلدی هستند که کمکمش پولشان یک میلیون و خردهای میشود، میگویم با این کتابها چهکاری میخواستید انجام دهید؟ به چه کاری میآید؟
نگاهی به کتابها میاندازد و میگوید کتابها را بیرون از نمایشگاه به دستفروشها میدهم. آنها هم کتابها را با قیمتی کمتر، به مردم میفروشند. میگوید تازه این کار را شروع کرده و چون از شهرستان به تهران آمده و کار نداشته یکی از دوستانش این کار را به او پیشنهاد داده است. امروز برای سومینبار است که به نمایشگاه میآید و میگوید روز اول سخت بود اما چون پول خوبی به من میدادند قبول کردم. میپرسم مگر چقدر برای این کتابها به تو میدهند؟ میگوید به قیمت کتابها کاری ندارند. روزی ۲۰۰ هزار تومان میدهند و برای همین وسوسه شدم که این کار را انجام دهم. میگویم اگر الان کتابها را نبری چه اتفاقی میافتد؟ دوباره نگاهی به کتابها میاندازد و میگوید هیچ فقط پولم را نمیدهند.
برایش توضیح میدهم که چه اتفاقی میافتد تا یک ناشر با همه مشکلات کتاب را چاپ کند و به این نمایشگاه برساند و بالاخره اگر هر کتابی کم شود، چه ضرری به آن ناشر میرسد. میگوید این کار پول خوبی دارد، من هم این کار را انجام ندهم کس دیگری هست که این کار را بکند. میگویم یک نفر هم یک نفر است شاید شما هم بتوانید جلوی یک نفر دیگر را بگیرید تا او این کار را انجام ندهد. چیزی نمیگوید. میگویم آقا خودت کتابها را میبری یا اینکه من با حراست نمایشگاه هماهنگ کنم و آنها کتابها را به ناشر برگردانند. میگوید چهکاری انجام بدهم؟ خودم ماندهام چهکار کنم. اگر کتابها را برگردانم شاید آنها آنقدر ناراحت شوند که من را به پلیس تحویل دهند.
میگویم اینطور نیست آنها خیلی هم خوشحال میشوند که کتابها را برگردانید، سرش پایین و در حال فکرکردن میگوید خانم بیا بگذر از من روی این کار را ندارم. میگویم وقتی کتابها را برمیداشتی روی این کار را داشتی حالا برای کار درست رو نداری؟ مشخص است که نگران است باز گوشیاش زنگ میخورد، برمیدارد و بعد از شنیدن حرفهای آن طرف خط میگوید نه امروز هیچ کتابی ندارم پول هم نمیخواهم. گوشی را قطع میکند و بلند میشود و نگاهی به پلاستیکهایی که جلوی پای من است میاندازد و میگوید خانم شما خودت این کتابها را به غرفهها پس بده. این حرف را میزند و خیلی سریع به طرف بیرون شبستان راه میافتد.
تنها کاری که از دستم برمیآید این است که کتابها را جمع کنم و به حراست تحویل دهم تا آنها کتابها را به ناشران برگردانند. این اتفاق هر ساله در نمایشگاه کتاب میافتد و بسیاری از ناشران از این کار متضرر میشوند، اما هیچ راهحلی برای آن پیدا نمیشود. مطمئنا وجود شبکه گستردهای که این کار را انجام میدهد، نشاندهنده این است که مسئولان باید فکری برای این اتفاق داشته باشند، نه اینکه خیلی راحت از کنار آن بگذرند.
https://t.me/Baghekhabushan/2755
وقتی حرفهایم را شنید سرش را پایین انداخت و بدون هیچ مکثی گفت مجبورم خانم باید خرجم را در بیاورم، بیکارم. حالا اگر میخواهی برو و همین الان به همه مسئولان نمایشگاه و پلیس و به هرکس که میخواهی این مساله را بگو اصلا بیا این کتابها را بردار و ببر به غرفهدارها پس بده. مینشینم روی پله و بدون هیچ رودربایستی کتابها را از پلاستیکها بیرون میآورم، تقریبا ۳۰جلدی هستند که کمکمش پولشان یک میلیون و خردهای میشود، میگویم با این کتابها چهکاری میخواستید انجام دهید؟ به چه کاری میآید؟
نگاهی به کتابها میاندازد و میگوید کتابها را بیرون از نمایشگاه به دستفروشها میدهم. آنها هم کتابها را با قیمتی کمتر، به مردم میفروشند. میگوید تازه این کار را شروع کرده و چون از شهرستان به تهران آمده و کار نداشته یکی از دوستانش این کار را به او پیشنهاد داده است. امروز برای سومینبار است که به نمایشگاه میآید و میگوید روز اول سخت بود اما چون پول خوبی به من میدادند قبول کردم. میپرسم مگر چقدر برای این کتابها به تو میدهند؟ میگوید به قیمت کتابها کاری ندارند. روزی ۲۰۰ هزار تومان میدهند و برای همین وسوسه شدم که این کار را انجام دهم. میگویم اگر الان کتابها را نبری چه اتفاقی میافتد؟ دوباره نگاهی به کتابها میاندازد و میگوید هیچ فقط پولم را نمیدهند.
برایش توضیح میدهم که چه اتفاقی میافتد تا یک ناشر با همه مشکلات کتاب را چاپ کند و به این نمایشگاه برساند و بالاخره اگر هر کتابی کم شود، چه ضرری به آن ناشر میرسد. میگوید این کار پول خوبی دارد، من هم این کار را انجام ندهم کس دیگری هست که این کار را بکند. میگویم یک نفر هم یک نفر است شاید شما هم بتوانید جلوی یک نفر دیگر را بگیرید تا او این کار را انجام ندهد. چیزی نمیگوید. میگویم آقا خودت کتابها را میبری یا اینکه من با حراست نمایشگاه هماهنگ کنم و آنها کتابها را به ناشر برگردانند. میگوید چهکاری انجام بدهم؟ خودم ماندهام چهکار کنم. اگر کتابها را برگردانم شاید آنها آنقدر ناراحت شوند که من را به پلیس تحویل دهند.
میگویم اینطور نیست آنها خیلی هم خوشحال میشوند که کتابها را برگردانید، سرش پایین و در حال فکرکردن میگوید خانم بیا بگذر از من روی این کار را ندارم. میگویم وقتی کتابها را برمیداشتی روی این کار را داشتی حالا برای کار درست رو نداری؟ مشخص است که نگران است باز گوشیاش زنگ میخورد، برمیدارد و بعد از شنیدن حرفهای آن طرف خط میگوید نه امروز هیچ کتابی ندارم پول هم نمیخواهم. گوشی را قطع میکند و بلند میشود و نگاهی به پلاستیکهایی که جلوی پای من است میاندازد و میگوید خانم شما خودت این کتابها را به غرفهها پس بده. این حرف را میزند و خیلی سریع به طرف بیرون شبستان راه میافتد.
تنها کاری که از دستم برمیآید این است که کتابها را جمع کنم و به حراست تحویل دهم تا آنها کتابها را به ناشران برگردانند. این اتفاق هر ساله در نمایشگاه کتاب میافتد و بسیاری از ناشران از این کار متضرر میشوند، اما هیچ راهحلی برای آن پیدا نمیشود. مطمئنا وجود شبکه گستردهای که این کار را انجام میدهد، نشاندهنده این است که مسئولان باید فکری برای این اتفاق داشته باشند، نه اینکه خیلی راحت از کنار آن بگذرند.
https://t.me/Baghekhabushan/2755
Telegram
کانال رسمی باغ خبوشان
✅کتابدزدی تو روز روشن
روایتی خواندنی از یک تعقیب و گریز در نمایشگاه کتاب تهران
نویسنده: عاطفه جعفری روزنامهنگار👇👇👇
telegram.me/baghekhabushan
روایتی خواندنی از یک تعقیب و گریز در نمایشگاه کتاب تهران
نویسنده: عاطفه جعفری روزنامهنگار👇👇👇
telegram.me/baghekhabushan
✅غزلی از مولانا محمد رضا نوعی خبوشاني_شاعر قوچانی، قرن دهم
سابقه ی شعر قوچان بصورت مکتوب و بجا مانده در تاريخ به قرن چهارم میرسد و دلیل اینکه کمتر کسی مولانا نوعی خبوشاني را می شناسد این است که دیوان اشعارش بسیار کم یاب است و افرادی که در شناخت ایشان تحقیقات گسترده داشته اند ، اطلاعات خود را بایگانی نموده و در اختیار علاقه مندان قرار نمیدهند مگر در سخنرانی ها ، مجلات و مقلات ویژه آن هم در حد محدود . ناگفته نماند تا کنون هیچکس اقدامی و شاید تلاشی برای چاپ مجدد اشعار مولانا نوعی خبوشاني نکرده است.
تا زمانی که کتاب و اشعار این شاعر گرانسنگ قوچانی بدست مردم نرسد طبیعی است که مولانا نوعی خبوشاني مهجور بماند حتی در زادگاه خودش ( خبوشان ) قوچان.
امید است عزیزانی که سالها در شناخت مولانا نوعی خبوشاني و شناخت اشعار و احوالات ایشان کوشیده اند بزودی دیوان اشعار و یا کلیات آن را با مقدمه ، تصحیح و تشریح جدید به چاپ برسانند و از این طریق این شاعر خوب ایرانی را به دنیا معرفی کنند.
تعلل و تاخیر در این امر چیزی است که دوستداران شعر و ادب و هنر را سالها در قوچان متعجب کرده و ... سالهاست که چشم براه رسیدن دیوان یا کلیات مولانا محمد رضا نوعی خبوشاني هستند.
اگر مشکل چاپ این کتاب در هزینه های آن می باشد قطعا شاعران ، نویسندگان ، فرهیختگان و علاقه مندان به فرهنگ و هنر در قوچان مساعدت لازم را در این زمینه خواهند داشت تا از این طریق سندی پر افتخار بر تاریخ قوچان ماندگارتر گردد و امید است با تلاش محققان عزیز قوچانی و همدلی فرهیختگان گرامی هرچه زودتر کلیات مولانا نوعی خبوشاني با چاپ عالی و تیراژ بالا بدست مردم فارس زبان دنیا برسد و باعث افتخار مردم خراسان و قوچان گردد.
قاسم نعمت پناه
مسئول انجمن شعر نوعی خبوشاني قوچان 1398/1/31
اشکم به خاکشويى ایران که می برد
از هند تخم گل به خراسان که می برد
بارم متاع پیرهن و بوی یوسف است
این کاروان مصر به کنعان که می برد
خون در رگم گره شده ، این درً آبدار
از قعر دل به ساحل مژگان که می برد
از اشک و ناله ، انجمن افروز عشرتم
بلبل به دیر و می به گلستان که می برد
هر مرغ را عزیمت پرواز گلشن است
این مرغ پر شکسته به بستان که می برد
از درد دل ، دماغ ملائک مشبک است
این شمع کشته سوی شبستان که می برد
پایم ز خون آبله سیلاب رحمت است
این ارمغان به خار بیابان که می برد
در خاک تیره تا مژه ام پای در گل است
بی خضر ره به چشمه ی حیوان که می برد
غیر از صبا که هد هد راز محبت است
راهی به بارگاه سلیمان که می برد
وز عرش سای ناحیه ی شوق سجده ای
بر آستان شاه خراسان که می برد .
مولانا محمد رضا نوعی خبوشاني
https://t.me/lahjehh/6153
telegram.me/baghekhabushan
سابقه ی شعر قوچان بصورت مکتوب و بجا مانده در تاريخ به قرن چهارم میرسد و دلیل اینکه کمتر کسی مولانا نوعی خبوشاني را می شناسد این است که دیوان اشعارش بسیار کم یاب است و افرادی که در شناخت ایشان تحقیقات گسترده داشته اند ، اطلاعات خود را بایگانی نموده و در اختیار علاقه مندان قرار نمیدهند مگر در سخنرانی ها ، مجلات و مقلات ویژه آن هم در حد محدود . ناگفته نماند تا کنون هیچکس اقدامی و شاید تلاشی برای چاپ مجدد اشعار مولانا نوعی خبوشاني نکرده است.
تا زمانی که کتاب و اشعار این شاعر گرانسنگ قوچانی بدست مردم نرسد طبیعی است که مولانا نوعی خبوشاني مهجور بماند حتی در زادگاه خودش ( خبوشان ) قوچان.
امید است عزیزانی که سالها در شناخت مولانا نوعی خبوشاني و شناخت اشعار و احوالات ایشان کوشیده اند بزودی دیوان اشعار و یا کلیات آن را با مقدمه ، تصحیح و تشریح جدید به چاپ برسانند و از این طریق این شاعر خوب ایرانی را به دنیا معرفی کنند.
تعلل و تاخیر در این امر چیزی است که دوستداران شعر و ادب و هنر را سالها در قوچان متعجب کرده و ... سالهاست که چشم براه رسیدن دیوان یا کلیات مولانا محمد رضا نوعی خبوشاني هستند.
اگر مشکل چاپ این کتاب در هزینه های آن می باشد قطعا شاعران ، نویسندگان ، فرهیختگان و علاقه مندان به فرهنگ و هنر در قوچان مساعدت لازم را در این زمینه خواهند داشت تا از این طریق سندی پر افتخار بر تاریخ قوچان ماندگارتر گردد و امید است با تلاش محققان عزیز قوچانی و همدلی فرهیختگان گرامی هرچه زودتر کلیات مولانا نوعی خبوشاني با چاپ عالی و تیراژ بالا بدست مردم فارس زبان دنیا برسد و باعث افتخار مردم خراسان و قوچان گردد.
قاسم نعمت پناه
مسئول انجمن شعر نوعی خبوشاني قوچان 1398/1/31
اشکم به خاکشويى ایران که می برد
از هند تخم گل به خراسان که می برد
بارم متاع پیرهن و بوی یوسف است
این کاروان مصر به کنعان که می برد
خون در رگم گره شده ، این درً آبدار
از قعر دل به ساحل مژگان که می برد
از اشک و ناله ، انجمن افروز عشرتم
بلبل به دیر و می به گلستان که می برد
هر مرغ را عزیمت پرواز گلشن است
این مرغ پر شکسته به بستان که می برد
از درد دل ، دماغ ملائک مشبک است
این شمع کشته سوی شبستان که می برد
پایم ز خون آبله سیلاب رحمت است
این ارمغان به خار بیابان که می برد
در خاک تیره تا مژه ام پای در گل است
بی خضر ره به چشمه ی حیوان که می برد
غیر از صبا که هد هد راز محبت است
راهی به بارگاه سلیمان که می برد
وز عرش سای ناحیه ی شوق سجده ای
بر آستان شاه خراسان که می برد .
مولانا محمد رضا نوعی خبوشاني
https://t.me/lahjehh/6153
telegram.me/baghekhabushan
Telegram
کانال رادیو قوچان
.
غزلی از مولانا محمد رضا نوعی خبوشاني _ شاعر قوچانی ، قرن دهم
سابقه ی شعر قوچان بصورت مکتوب و بجا مانده در تاريخ به قرن چهارم میرسد و دلیل اینکه کمتر کسی مولانا نوعی خبوشاني را می شناسد این است که دیوان اشعارش بسیار کم یاب است و افرادی که در شناخت ایشان…
غزلی از مولانا محمد رضا نوعی خبوشاني _ شاعر قوچانی ، قرن دهم
سابقه ی شعر قوچان بصورت مکتوب و بجا مانده در تاريخ به قرن چهارم میرسد و دلیل اینکه کمتر کسی مولانا نوعی خبوشاني را می شناسد این است که دیوان اشعارش بسیار کم یاب است و افرادی که در شناخت ایشان…
✅کتابهای کمکدرسی بر صدر تألیف و کودک و نوجوان در رأس ترجمه
🔹مروری بر وضعیت نشر در سال 1397 در گفتوگو با نیکنام حسینیپور، مدیر عامل خانه کتاب👇👇👇
telegram.me/baghekhabushan
🔹مروری بر وضعیت نشر در سال 1397 در گفتوگو با نیکنام حسینیپور، مدیر عامل خانه کتاب👇👇👇
telegram.me/baghekhabushan
کانال رسمی هزار باده فرهنگ
✅کتابهای کمکدرسی بر صدر تألیف و کودک و نوجوان در رأس ترجمه 🔹مروری بر وضعیت نشر در سال 1397 در گفتوگو با نیکنام حسینیپور، مدیر عامل خانه کتاب👇👇👇 telegram.me/baghekhabushan
✅کتابهای کمکدرسی بر صدر تألیف و کودک و نوجوان در رأس ترجمه
مروری بر وضعیت نشر در سال 1397 در گفتوگو با نیکنام حسینیپور، مدیر عامل خانه کتاب
«ایران»: سیزدهمین روز اردیبهشتی تهران، خیابانهای منتهی به مصلای امام خمینی روز شلوغ و پرترافیکی را تجربه کرد؛ ترافیکی از میهمانان ضیافت اندیشه. در دهمین روز برگزاری نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران، بزرگراه حکیم تا خیابان بهشتی کولاژی از تصاویر گروههای مختلف سنی و جنسی بود که با آغوشی پر از کاغذ و کلمه به خانهها برمیگشتند. سی و دومین دوره این رویداد فرهنگی در حالی امروز (14 اردیبهشت ماه) بدون برگزاری اختتامیه به ایستگاه پایانی میرسد که آخرین آمار و ارقام از افزایش فروش 37 درصدی حکایت دارد. طبق اطلاعات ارائه شده در نشست خبری روز گذشته نمایشگاه کتاب، عایدی این دوره حدود 8 میلیارد و 700 میلیون تومان بوده و تا روز پنجشنبه بنا بر اعلام بانک عامل ۹۹ میلیارد تومان تبادل مالی بانکی برای خرید کتاب در نمایشگاه به ثبت رسیده است. این دستاورد در شرایطی برای این دوره از نمایشگاه به ثبت رسیده است که مروری بر وضعیت نشر در سال 1397 نشان میدهد افزایش قیمت کاغذ و مشکلات ناشی از تورم و تحریمها موجب کاهش قابل توجه مجموع شمارگان کتابها بوده و در سال 97 نسبت به سال 96 کاهش 7 درصدی داشته است. اطلاعات ارائه شده از سوی نیکنام حسینیپور مدیرعامل خانه کتاب به «ایران» همچنین باردیگر از صدرنشینی کتابهای کمکدرسی در گروه تألیف و در رأس قرار گرفتن کودک و نوجوان و ادبیات در گروه آثار ترجمه حکایت دارد.
🔹کاهش 7 درصدی شمارگان کتاب در سال 97
طبق شرایط نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران، کتابهای منتشر شده در 7 سال گذشته میتوانند برای فروش در نمایشگاه عرضه شوند که این کتابها (642.712 عنوان) 48 درصد کتابهای منتشر شده پس از انقلاب اسلامی است که در بانک اطلاعات خانه کتاب ثبت شده است. نیکنام حسینیپور مدیرعامل خانه کتاب با اعلام این مطلب در پاسخ به سؤالی درباره تأثیر افزایش قیمت کاغذ و مشکلات ناشی از تورم و تحریمها بر مجموع شمارگان کتابها میگوید: «اگرچه تعداد عناوین کتابها در سال 1397، با حدود 100 هزار عنوان، تقریباً برابر با سال گذشته با 99.500 عنوان بوده است، اما افزایش قیمت کاغذ و مشکلات ناشی از تورم و تحریمها موجب کاهش قابل توجه مجموع شمارگان کتابها از 144.636.504 نسخه در سال 1396 به 135.038.336 نسخه در سال 1397، یعنی کاهش 7 درصدی شده است.»
به گفته او در سال 1397، از نظر موضوعی کتابهای کمکدرسی و آموزشی با 19درصد، ادبیات با 17درصد و کودک و نوجوان با 15درصد و این سه موضوع در مجموع 51درصد از کتابهای سال 97 را تشکیل میدهد.
اما به گفته مدیرعامل خانه کتاب تعداد عناوین سال 1397، تنها در سه حوزه فلسفه و روانشناسی (15درصد)، ادبیات (12درصد) و زبان (6درصد) افزایش داشته و در سایر حوزهها، برابر یا کمتر بوده است.
🔹کمکدرسیها در صدر تألیف و کودک و نوجوان در صدر ترجمه
بررسی وضعیت میزان کتابها به لحاظ نوبت چاپ هم نشان میدهد که تنها در دو حوزه کمک آموزشی و کودک و نوجوان تعداد کتابهای چاپ مجدد بیش از چاپ اول بوده و در سایر حوزهها چاپ اول بیشتر است. بیشترین نسبت چاپ اول به مجدد در سه حوزه علوم عملی، علوم اجتماعی و ادبیات بوده است. حسینیپور آمار دقیق در سال 1397 را 60درصد چاپ اول و 40درصد چاپ مجدد اعلام میکند. او در ادامه از نظر نوع تولید کتابها هم توضیح میدهد که اگر چه 75درصد کتابها تألیف و 25درصد ترجمه بوده است اما بیشترین درصد کتابهای تألیفی (25درصد کل تألیف) متعلق به موضوع کمکدرسی و آموزشی بوده و متأسفانه بیشترین ترجمه (26درصد کل ترجمه) در حوزه کودک و نوجوان و سپس ادبیات (21درصد) بوده است.
مدیرعامل خانه کتاب درباره بررسی نشر در سال 1397 از نظر جغرافیای نشر هم پاسخ میدهد: «77درصد کتابها در تهران و 23درصد در استانهای دیگر، عمدتاً مراکز استانها منتشر شده که از این سهم 23 درصدی شهرستانها، 10درصد در استانهای قم (با 7درصد) و خراسان رضوی (با 3درصد) منتشر شده است و 13درصد سهم بقیه استانها بوده است» طبق گفته حسینیپور، بیشترین کتابهای انتشار یافته در تهران به موضوع کمکدرسی و آموزشی (22درصد) و در شهرستانها به موضوع دین (22درصد) اختصاص داشته است. آن طور که مدیرعامل خانه کتاب میگوید از نظر شمارگان، دو حوزه کمکدرسی و آموزشی با 27درصد و کودک و نوجوان با 22درصد به تنهایی تقریباً نصف (49درصد) مجموع شمارگان تولیدی کتابهای کشور را تشکیل دادهاند.👇👇
مروری بر وضعیت نشر در سال 1397 در گفتوگو با نیکنام حسینیپور، مدیر عامل خانه کتاب
«ایران»: سیزدهمین روز اردیبهشتی تهران، خیابانهای منتهی به مصلای امام خمینی روز شلوغ و پرترافیکی را تجربه کرد؛ ترافیکی از میهمانان ضیافت اندیشه. در دهمین روز برگزاری نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران، بزرگراه حکیم تا خیابان بهشتی کولاژی از تصاویر گروههای مختلف سنی و جنسی بود که با آغوشی پر از کاغذ و کلمه به خانهها برمیگشتند. سی و دومین دوره این رویداد فرهنگی در حالی امروز (14 اردیبهشت ماه) بدون برگزاری اختتامیه به ایستگاه پایانی میرسد که آخرین آمار و ارقام از افزایش فروش 37 درصدی حکایت دارد. طبق اطلاعات ارائه شده در نشست خبری روز گذشته نمایشگاه کتاب، عایدی این دوره حدود 8 میلیارد و 700 میلیون تومان بوده و تا روز پنجشنبه بنا بر اعلام بانک عامل ۹۹ میلیارد تومان تبادل مالی بانکی برای خرید کتاب در نمایشگاه به ثبت رسیده است. این دستاورد در شرایطی برای این دوره از نمایشگاه به ثبت رسیده است که مروری بر وضعیت نشر در سال 1397 نشان میدهد افزایش قیمت کاغذ و مشکلات ناشی از تورم و تحریمها موجب کاهش قابل توجه مجموع شمارگان کتابها بوده و در سال 97 نسبت به سال 96 کاهش 7 درصدی داشته است. اطلاعات ارائه شده از سوی نیکنام حسینیپور مدیرعامل خانه کتاب به «ایران» همچنین باردیگر از صدرنشینی کتابهای کمکدرسی در گروه تألیف و در رأس قرار گرفتن کودک و نوجوان و ادبیات در گروه آثار ترجمه حکایت دارد.
🔹کاهش 7 درصدی شمارگان کتاب در سال 97
طبق شرایط نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران، کتابهای منتشر شده در 7 سال گذشته میتوانند برای فروش در نمایشگاه عرضه شوند که این کتابها (642.712 عنوان) 48 درصد کتابهای منتشر شده پس از انقلاب اسلامی است که در بانک اطلاعات خانه کتاب ثبت شده است. نیکنام حسینیپور مدیرعامل خانه کتاب با اعلام این مطلب در پاسخ به سؤالی درباره تأثیر افزایش قیمت کاغذ و مشکلات ناشی از تورم و تحریمها بر مجموع شمارگان کتابها میگوید: «اگرچه تعداد عناوین کتابها در سال 1397، با حدود 100 هزار عنوان، تقریباً برابر با سال گذشته با 99.500 عنوان بوده است، اما افزایش قیمت کاغذ و مشکلات ناشی از تورم و تحریمها موجب کاهش قابل توجه مجموع شمارگان کتابها از 144.636.504 نسخه در سال 1396 به 135.038.336 نسخه در سال 1397، یعنی کاهش 7 درصدی شده است.»
به گفته او در سال 1397، از نظر موضوعی کتابهای کمکدرسی و آموزشی با 19درصد، ادبیات با 17درصد و کودک و نوجوان با 15درصد و این سه موضوع در مجموع 51درصد از کتابهای سال 97 را تشکیل میدهد.
اما به گفته مدیرعامل خانه کتاب تعداد عناوین سال 1397، تنها در سه حوزه فلسفه و روانشناسی (15درصد)، ادبیات (12درصد) و زبان (6درصد) افزایش داشته و در سایر حوزهها، برابر یا کمتر بوده است.
🔹کمکدرسیها در صدر تألیف و کودک و نوجوان در صدر ترجمه
بررسی وضعیت میزان کتابها به لحاظ نوبت چاپ هم نشان میدهد که تنها در دو حوزه کمک آموزشی و کودک و نوجوان تعداد کتابهای چاپ مجدد بیش از چاپ اول بوده و در سایر حوزهها چاپ اول بیشتر است. بیشترین نسبت چاپ اول به مجدد در سه حوزه علوم عملی، علوم اجتماعی و ادبیات بوده است. حسینیپور آمار دقیق در سال 1397 را 60درصد چاپ اول و 40درصد چاپ مجدد اعلام میکند. او در ادامه از نظر نوع تولید کتابها هم توضیح میدهد که اگر چه 75درصد کتابها تألیف و 25درصد ترجمه بوده است اما بیشترین درصد کتابهای تألیفی (25درصد کل تألیف) متعلق به موضوع کمکدرسی و آموزشی بوده و متأسفانه بیشترین ترجمه (26درصد کل ترجمه) در حوزه کودک و نوجوان و سپس ادبیات (21درصد) بوده است.
مدیرعامل خانه کتاب درباره بررسی نشر در سال 1397 از نظر جغرافیای نشر هم پاسخ میدهد: «77درصد کتابها در تهران و 23درصد در استانهای دیگر، عمدتاً مراکز استانها منتشر شده که از این سهم 23 درصدی شهرستانها، 10درصد در استانهای قم (با 7درصد) و خراسان رضوی (با 3درصد) منتشر شده است و 13درصد سهم بقیه استانها بوده است» طبق گفته حسینیپور، بیشترین کتابهای انتشار یافته در تهران به موضوع کمکدرسی و آموزشی (22درصد) و در شهرستانها به موضوع دین (22درصد) اختصاص داشته است. آن طور که مدیرعامل خانه کتاب میگوید از نظر شمارگان، دو حوزه کمکدرسی و آموزشی با 27درصد و کودک و نوجوان با 22درصد به تنهایی تقریباً نصف (49درصد) مجموع شمارگان تولیدی کتابهای کشور را تشکیل دادهاند.👇👇
کانال رسمی هزار باده فرهنگ
✅کتابهای کمکدرسی بر صدر تألیف و کودک و نوجوان در رأس ترجمه 🔹مروری بر وضعیت نشر در سال 1397 در گفتوگو با نیکنام حسینیپور، مدیر عامل خانه کتاب👇👇👇 telegram.me/baghekhabushan
اما «میانگین شمارگان» کتابها در سال 1397، تقریباً مطابق روال تمام سالهای گذشته باز هم کاهش یافته و به عدد 1410 نسخه برای هر کتاب رسیده که در مقایسه با تعداد 1467 نسخه سال گذشته، 4درصد کمتر شده است؛ البته طبق گفته حسینیپور، 31درصد کتابها شمارگان کمتر از 1000 نسخه را در شناسنامه دارند که تقریباً در شناسنامه نیمی از آنها (53درصد) شمارگان 500 نسخهای درج شده است. از مدیرعامل خانه کتاب درباره «میانگین شمارگان» در حوزههای مختلف میپرسیم و او از افزایش 11 درصدی در علوم کاربردی، 7 درصدی در حوزه علوم اجتماعی، 3 درصدی در حوزه زبان و افزایش 2 درصدی در فلسفه و روانشناسی خبر میدهد اما به گفته او سایر حوزهها کاهش داشته است. طبق اطلاعات ارائه شده از حسینیپور، ارزش ریالی مجموع قیمت پشت جلد کتابهای سال 1397 هم حدود 26 هزار میلیارد ریال بوده است که 40درصد آن به حوزه کمکدرسی و آموزشی اختصاص داشته است. او در توضیحات تکمیلی میافزاید: «میانگین قیمت کتاب در سال 1397، مبلغ 22 هزار و 700 تومان بوده که در مقایسه با 17 هزار و 600تومان سال پیش از آن، 29درصد افزایش داشته است.»
🔹56 درصد تولید کتاب سهم ناشران حرفهای در سال 97
ارزیابی کلی از وضعیت نشر در سال 1397 از منظر تعداد ناشران نیز نشان میدهد که کتابهای سال 1397 را 5.430 ناشر منتشر کردهاند که از این تعداد، 4.485 ناشر «حقوقی» و 945 ناشر «حقیقی» بودهاند.
بر اساس این آمار ناشران حقوقی (دارای پروانه نشر) که 83 درصد ناشران را تشکیل میدهند و به چهار دسته فعال، کمکار، پرکار و حرفهای تقسیم میشوند 4/98 درصد تولید کتاب را برعهده داشتهاند که از این تعداد ناشران حرفهای (ناشری که سالانه بیش از 50 عنوان کتاب منتشر کند) که 8 درصد تعداد ناشران را تشکیل میدهند، 56 درصد تولید کتاب را برعهده داشتهاند. همچنین آمار دقیق از جنبه سهم دیگر دستههای ناشران حقوقی عبارت است: ناشران «فعال» (ناشرانی که در سال 1397 فقط یک کتاب منتشر کردهاند) و 14 درصد ناشران را تشکیل میدهند نیم درصد تولید کتاب، ناشران «کمکار» (ناشرانی که از 2 تا 20 عنوان کتاب منتشر کردهاند) و 62 درصد ناشران را تشکیل میدهند 20 درصد تولید کتاب و ناشران «پرکار» (ناشرانی که 21 تا 50 عنوان کتاب منتشر کردهاند) و 16 درصد ناشران را تشکیل میدهند 22 درصد تولید کتاب را برعهده داشتهاند. همچنین ناشران حقیقی (ناشر مؤلف، سازمانها و نهادها و ناشران موردی) که 17 درصد ناشران را تشکیل میدهند حدود یک و نیم درصد تولید کتاب را برعهده داشتهاند.
🔹ارزیابی کیفی به جای کمی و نقش جشنوارهها
اما فارغ از آمار و ارقام اعلام شده مسألهای که نیکنام حسینیپور مدیرعامل خانه کتاب نیز در این گفتوگو بارها بر آن تأکید دارد ضرورت ارزیابی کیفی به جای کمی و نقش جشنوارهها و جوایز است. او میگوید: «در حوزه کتاب بسیاری از آمارها و ارزیابیها کمی است، لذا ضرورت دارد به سوی ارزیابیهای کیفی گام برداشت. تعداد و تنوع و رونق جشنوارهها و جوایز کتابی میتواند خلأ ناشی از ارزیابیهای کیفی را بپوشاند.» در سال 1397، تعداد 34 جایزه و جشنواره ادبی در کشور برگزار شده که حاصل آن انتخاب 515 عنوان کتاب بوده است. این جشنوارهها شامل شش جایزه سالانه (کتاب سال، کتاب سال حوزه، دانشجویی و فارابی)، 9 جایزه ادبی، 9 جایزه تخصصی (رشد، رضوی، پاسداران اهل قلم)، شش جایزه کتاب استانی و چهار جایزه کودک است. آنطور که حسینیپور میگوید چهار جایزه کودک بیشتر متعلق به جشنواره و جوایز دولتی است که بهتر است جوایز خصوصی هم بیشتر شود.
او در بخش پایانی صحبتهای خود با بیان این نکته که خوشبختانه در حوزههای ادبیات و کودک و نوجوان و دین جوایز بویژه در بخش خصوصی به تعداد و اندازه مطلوب هست، تأکید میکند: «در بسیاری حوزههای دیگر از جمله فلسفه، هنر، تاریخ، علوم و فنون و پزشکی و مهندسی علوم اجتماعی و نظایر آن یا نیست یا بسیار اندک است که ضرورت دارد ایجاد شود.»
https://t.me/Baghekhabushan/2760
🔹56 درصد تولید کتاب سهم ناشران حرفهای در سال 97
ارزیابی کلی از وضعیت نشر در سال 1397 از منظر تعداد ناشران نیز نشان میدهد که کتابهای سال 1397 را 5.430 ناشر منتشر کردهاند که از این تعداد، 4.485 ناشر «حقوقی» و 945 ناشر «حقیقی» بودهاند.
بر اساس این آمار ناشران حقوقی (دارای پروانه نشر) که 83 درصد ناشران را تشکیل میدهند و به چهار دسته فعال، کمکار، پرکار و حرفهای تقسیم میشوند 4/98 درصد تولید کتاب را برعهده داشتهاند که از این تعداد ناشران حرفهای (ناشری که سالانه بیش از 50 عنوان کتاب منتشر کند) که 8 درصد تعداد ناشران را تشکیل میدهند، 56 درصد تولید کتاب را برعهده داشتهاند. همچنین آمار دقیق از جنبه سهم دیگر دستههای ناشران حقوقی عبارت است: ناشران «فعال» (ناشرانی که در سال 1397 فقط یک کتاب منتشر کردهاند) و 14 درصد ناشران را تشکیل میدهند نیم درصد تولید کتاب، ناشران «کمکار» (ناشرانی که از 2 تا 20 عنوان کتاب منتشر کردهاند) و 62 درصد ناشران را تشکیل میدهند 20 درصد تولید کتاب و ناشران «پرکار» (ناشرانی که 21 تا 50 عنوان کتاب منتشر کردهاند) و 16 درصد ناشران را تشکیل میدهند 22 درصد تولید کتاب را برعهده داشتهاند. همچنین ناشران حقیقی (ناشر مؤلف، سازمانها و نهادها و ناشران موردی) که 17 درصد ناشران را تشکیل میدهند حدود یک و نیم درصد تولید کتاب را برعهده داشتهاند.
🔹ارزیابی کیفی به جای کمی و نقش جشنوارهها
اما فارغ از آمار و ارقام اعلام شده مسألهای که نیکنام حسینیپور مدیرعامل خانه کتاب نیز در این گفتوگو بارها بر آن تأکید دارد ضرورت ارزیابی کیفی به جای کمی و نقش جشنوارهها و جوایز است. او میگوید: «در حوزه کتاب بسیاری از آمارها و ارزیابیها کمی است، لذا ضرورت دارد به سوی ارزیابیهای کیفی گام برداشت. تعداد و تنوع و رونق جشنوارهها و جوایز کتابی میتواند خلأ ناشی از ارزیابیهای کیفی را بپوشاند.» در سال 1397، تعداد 34 جایزه و جشنواره ادبی در کشور برگزار شده که حاصل آن انتخاب 515 عنوان کتاب بوده است. این جشنوارهها شامل شش جایزه سالانه (کتاب سال، کتاب سال حوزه، دانشجویی و فارابی)، 9 جایزه ادبی، 9 جایزه تخصصی (رشد، رضوی، پاسداران اهل قلم)، شش جایزه کتاب استانی و چهار جایزه کودک است. آنطور که حسینیپور میگوید چهار جایزه کودک بیشتر متعلق به جشنواره و جوایز دولتی است که بهتر است جوایز خصوصی هم بیشتر شود.
او در بخش پایانی صحبتهای خود با بیان این نکته که خوشبختانه در حوزههای ادبیات و کودک و نوجوان و دین جوایز بویژه در بخش خصوصی به تعداد و اندازه مطلوب هست، تأکید میکند: «در بسیاری حوزههای دیگر از جمله فلسفه، هنر، تاریخ، علوم و فنون و پزشکی و مهندسی علوم اجتماعی و نظایر آن یا نیست یا بسیار اندک است که ضرورت دارد ایجاد شود.»
https://t.me/Baghekhabushan/2760
Telegram
کانال رسمی باغ خبوشان
✅کتابهای کمکدرسی بر صدر تألیف و کودک و نوجوان در رأس ترجمه
🔹مروری بر وضعیت نشر در سال 1397 در گفتوگو با نیکنام حسینیپور، مدیر عامل خانه کتاب
telegram.me/baghekhabushan
🔹مروری بر وضعیت نشر در سال 1397 در گفتوگو با نیکنام حسینیپور، مدیر عامل خانه کتاب
telegram.me/baghekhabushan
✅شانزدهم اردیبهشت زادروز سید ذبیح الله صفا شهمیرزادی شناخته شده با نام ذبیح الله صفا (۱۲۹۰–۱۳۷۸ خورشیدی) پژوهشگر، مترجم، مصحح متون، استاد ممتاز دانشگاه تهران و شخصیت برجستهٔ ادبی در ایران معاصر است... 👇👇👇
telegram.me/baghekhabushan
telegram.me/baghekhabushan
کانال رسمی هزار باده فرهنگ
✅شانزدهم اردیبهشت زادروز سید ذبیح الله صفا شهمیرزادی شناخته شده با نام ذبیح الله صفا (۱۲۹۰–۱۳۷۸ خورشیدی) پژوهشگر، مترجم، مصحح متون، استاد ممتاز دانشگاه تهران و شخصیت برجستهٔ ادبی در ایران معاصر است... 👇👇👇 telegram.me/baghekhabushan
🔹شانزدهم اردیبهشت زادروز سید ذبیح الله صفا شهمیرزادی شناخته شده با نام ذبیح الله صفا (۱۲۹۰–۱۳۷۸ خورشیدی) پژوهشگر، مترجم، مصحح متون، استاد ممتاز دانشگاه تهران و شخصیت برجستهٔ ادبی در ایران معاصر است. از تألیفات مشهور او کتاب های تاریخ ادبیات در ایران و حماسه سرایی در ایران است. او از جمله نویسندگان اصلی دانشنامه ایرانیکا بود.
🔹ذبیح اللّه صفا در ۱۶ اردیبهشت ۱۲۹۰ در شهمیرزاد از توابع شهرستان سنگسر در استان سمنان زاده شد. پدرش سید علی اصغر صفای شهمیرزادی در بابل بازرگان بود. دوره آموزش ابتدایی را در سال ۱۳۰۴ در بابل به پایان رساند. آنگاه راهی تهران شد و در دبیرستانهای سیروس و دارالفنون تحصیل کرد و در سال ۱۳۱۲ تحصیلات متوسطه را به پایان رساند. سپس تحصیلات خود را در دانشسرای عالی و دانشکدهٔ ادبیات ادامه داد و در رشته های ادبیات و تعلیم و تربیت لیسانس گرفت و سپس به تحصیل در دورهٔ دکتری پرداخت تا آنکه در سال ۱۳۲۱ با پذیرش رسالهٔ او با عنوان «حماسه سرایی در ایران» به درجهٔ دکتری نایل شد.
🔹ذبیح اللّه صفا خدمات آموزشی خود را از سال ۱۳۱۶ با دبیری ادبیات فارسی در کلاسهای دورهٔ دوم متوسطه در دبیرستانهای تهران آغاز کرد. از سال ۱۳۲۱ به درجهٔ دانشیاری کرسی تاریخ ادبیات دانشگاه تهران ارتقا یافت و در سال ۱۳۲۷ در همان کرسی استاد شد؛ تا این که در سال ۱۳۴۰ به بالاترین رتبهٔ استادی (رتبهٔ ده) دست یافت. طی سالهای ۱۳۴۱ و ۱۳۴۲ با سمت استاد مهمان در دانشگاه هامبورگ به تدریس پرداخت. در بازگشت از آلمان به مدیریت گروه زبان و ادبیات فارسی و سپس ریاست دانشکدهٔ ادبیات دانشگاه تهران انتخاب شد و تا سال ۱۳۴۷ این سمتها را به عهده داشت. در آن سال پس از تغییرات ناگهانی در نظام اداری و آموزشی دانشگاه به درخواست خود بازنشسته شد و تدریس خود را به صورت افتخاری ادامه داد. در سال ۱۳۴۷ برای بار دوم به آلمان رفت و یک سال دیگر در دانشگاه هامبورگ به تدریس پرداخت. پس از بازگشت به تهران عنوان استادی ممتاز دانشگاه تهران را یافت و از آن پس در سالهایی که در تهران اقامت داشت به تدریس ادبیات حماسی، غنایی و دراماتیک در دورهٔ دکتری ادبیات فارسی ادامه داد. از دانشجویان و شاگردان وی میتوان به دکتر سید محمد ترابی و قدمعلی سرامی اشاره کرد.
🔹دکتر ذبیح اللّه صفا پس از سال ۱۳۵۷ در آلمان اقامت داشت و در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۳۷۸ در شهر لوبک آن کشور درگذشت.
https://t.me/Baghekhabushan/2765
🔹ذبیح اللّه صفا در ۱۶ اردیبهشت ۱۲۹۰ در شهمیرزاد از توابع شهرستان سنگسر در استان سمنان زاده شد. پدرش سید علی اصغر صفای شهمیرزادی در بابل بازرگان بود. دوره آموزش ابتدایی را در سال ۱۳۰۴ در بابل به پایان رساند. آنگاه راهی تهران شد و در دبیرستانهای سیروس و دارالفنون تحصیل کرد و در سال ۱۳۱۲ تحصیلات متوسطه را به پایان رساند. سپس تحصیلات خود را در دانشسرای عالی و دانشکدهٔ ادبیات ادامه داد و در رشته های ادبیات و تعلیم و تربیت لیسانس گرفت و سپس به تحصیل در دورهٔ دکتری پرداخت تا آنکه در سال ۱۳۲۱ با پذیرش رسالهٔ او با عنوان «حماسه سرایی در ایران» به درجهٔ دکتری نایل شد.
🔹ذبیح اللّه صفا خدمات آموزشی خود را از سال ۱۳۱۶ با دبیری ادبیات فارسی در کلاسهای دورهٔ دوم متوسطه در دبیرستانهای تهران آغاز کرد. از سال ۱۳۲۱ به درجهٔ دانشیاری کرسی تاریخ ادبیات دانشگاه تهران ارتقا یافت و در سال ۱۳۲۷ در همان کرسی استاد شد؛ تا این که در سال ۱۳۴۰ به بالاترین رتبهٔ استادی (رتبهٔ ده) دست یافت. طی سالهای ۱۳۴۱ و ۱۳۴۲ با سمت استاد مهمان در دانشگاه هامبورگ به تدریس پرداخت. در بازگشت از آلمان به مدیریت گروه زبان و ادبیات فارسی و سپس ریاست دانشکدهٔ ادبیات دانشگاه تهران انتخاب شد و تا سال ۱۳۴۷ این سمتها را به عهده داشت. در آن سال پس از تغییرات ناگهانی در نظام اداری و آموزشی دانشگاه به درخواست خود بازنشسته شد و تدریس خود را به صورت افتخاری ادامه داد. در سال ۱۳۴۷ برای بار دوم به آلمان رفت و یک سال دیگر در دانشگاه هامبورگ به تدریس پرداخت. پس از بازگشت به تهران عنوان استادی ممتاز دانشگاه تهران را یافت و از آن پس در سالهایی که در تهران اقامت داشت به تدریس ادبیات حماسی، غنایی و دراماتیک در دورهٔ دکتری ادبیات فارسی ادامه داد. از دانشجویان و شاگردان وی میتوان به دکتر سید محمد ترابی و قدمعلی سرامی اشاره کرد.
🔹دکتر ذبیح اللّه صفا پس از سال ۱۳۵۷ در آلمان اقامت داشت و در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۳۷۸ در شهر لوبک آن کشور درگذشت.
https://t.me/Baghekhabushan/2765
Telegram
کانال رسمی باغ خبوشان
✅شانزدهم اردیبهشت زادروز سید ذبیح الله صفا شهمیرزادی شناخته شده با نام ذبیح الله صفا (۱۲۹۰–۱۳۷۸ خورشیدی) پژوهشگر، مترجم، مصحح متون، استاد ممتاز دانشگاه تهران و شخصیت برجستهٔ ادبی در ایران معاصر است... 👇👇👇
telegram.me/baghekhabushan
telegram.me/baghekhabushan
Forwarded from Azadi | آزادی
اگر کسی گفت برای همدردی با گرسنهها روزه میگیرم، به او بگویید برای همدردی با گرسنه ها برو سرت رو بکن تو سطل زباله و ازش غذا بخور تا دردش را احساس کنی.
با غذا نخوردن تو ، هیچ گرسنهای سیر نمیشه.
@SepehrAzadi
با غذا نخوردن تو ، هیچ گرسنهای سیر نمیشه.
@SepehrAzadi
Forwarded from کانال رسمی هزار باده فرهنگ
❤️🌸مناجات کامل دعای ربنا استاد شجریان🌸❤️:::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::
⭕️مناجات افشاری و دعای ربنا ویژه اذان مغرب و افطارهای ماه مبارک رمضان با صدای بی بدیل استاد محمدرضا شجریان
🔹استاد شجریان در اين قطعه، چهار دعا كه با ربنا آغاز می شوند را می خوانند و اين چهار قطعه از سوره های گوناگون:
(( آل عمران، مومنون، كهف و بقره )) برگزیده شده اند و جز در مورد ربنای نخست در سه مورد ديگر همه ی آيه قرائت نمی شود بلكه از سر كلمه "ربنا " خوانده می شود.
🌷ربنای اول 🌷
سوره ی آل عمران از سوره های مدنی - آيه شماره 8
🔹متن عربی:
ربنا لاتزغ قلوبنا بعد اذ هديتنا و هب لنا من لدنک رحمه انک انت الوهاب .
🔹ترجمه ی فارسی:
بارالها، دل های ما را به باطل ميل مده پس از آنكه به حق هدايت فرمودی، و به ما از لطف خويش اجر كامل عطا فرما كه همانا تويی بخشنده ی بی منت .
🌷ربنای دوم 🌷
سوره ی مومنون از سوره های مكی - آيه شماره 109
🔹متن عربی:
انه كان فريق من عبادی يقولون ربنا ء امنا فاغفرلنا و ارحمنا و انت خير الرحمين .
🔹ترجمه ی فارسی :
زيرا شماييد كه چون طايفه ای از بندگان صالح من روی به من آورده و عرض می كردند بارالها ما به تو ايمان آورديم، تو از گناهان ما درگذر و در حق ما لطف و مهربانی فرما كه تو بهترين مهربانان هستی .
🌷ربنای سوم 🌷
سوره ی كهف از سوره های مكی - آيه شماره 10
🔹متن عربی:
اذ اول الفتيه ال الكهف فقالوا ربنا ءاتنا من لدنک رحمه و هیی لنا من امرنا رشدا.
🔹ترجمه ی فارسی:
آنگاه كه آن جوانان كهف ( از بيم دشمن ) در غار كوه پنهان شدند از درگاه خدا مسئلت كردند بارالها تو در حق ما به لطف خاص خود رحمتی عطا فرما و بر ما وسيله رشد و هدايتی كامل مهيا ساز .
🌷ربنای چهارم 🌷
سوره ی بقره از سوره های مدنی - آيه 250
🔹متن عربی:
و لما برزوا لجالوت و جنوده قالو ربنا افرغ علينا صبرا و ثبت اقدامنا و انصرنا علی القوم الكفرين .
🔹ترجمه ی فارسی:
چون آنها در ميدان مبارزه جالوت و لشكريان او آمدند از خدا خواستند كه بار پروردگارا به ما صبر و استواری بخش و ما را ثابت قدم دار و ما را بر شكست كافران ياری فرما .
🌺مناجات این دهان بستی...🌺::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::
مناجاتی كه استاد محمدرضا شجریان در مثنوی افشاری می خوانند برگرفته از اشعار مولانا و از ابیات مختلف مثنوی معنوی انتخاب شده اند.
اين دهان بستی دهانی باز شد
کو خورندهٔ لقمههای راز شد
لب فروبند از طعام و از شراب
سوی خوان آسمانی كن شتاب
گر تو اين انبان ز نان خالی كنی
پر ز گوهر های اجلالی كنی
طفل جان از شير شيطان باز كن
بعد از آنش با ملک انباز كن
چند خوردی چرب و شيرين از طعام
امتحان كن چند روزی در صيام
چند شبها خواب را گشتی اسير
يك شبی بيدار شو دولت بگير
ویدئوی دعای ربنا را در باغ خبوشان ببینید... 👇👇👇👇
@baghekhabushan
⭕️مناجات افشاری و دعای ربنا ویژه اذان مغرب و افطارهای ماه مبارک رمضان با صدای بی بدیل استاد محمدرضا شجریان
🔹استاد شجریان در اين قطعه، چهار دعا كه با ربنا آغاز می شوند را می خوانند و اين چهار قطعه از سوره های گوناگون:
(( آل عمران، مومنون، كهف و بقره )) برگزیده شده اند و جز در مورد ربنای نخست در سه مورد ديگر همه ی آيه قرائت نمی شود بلكه از سر كلمه "ربنا " خوانده می شود.
🌷ربنای اول 🌷
سوره ی آل عمران از سوره های مدنی - آيه شماره 8
🔹متن عربی:
ربنا لاتزغ قلوبنا بعد اذ هديتنا و هب لنا من لدنک رحمه انک انت الوهاب .
🔹ترجمه ی فارسی:
بارالها، دل های ما را به باطل ميل مده پس از آنكه به حق هدايت فرمودی، و به ما از لطف خويش اجر كامل عطا فرما كه همانا تويی بخشنده ی بی منت .
🌷ربنای دوم 🌷
سوره ی مومنون از سوره های مكی - آيه شماره 109
🔹متن عربی:
انه كان فريق من عبادی يقولون ربنا ء امنا فاغفرلنا و ارحمنا و انت خير الرحمين .
🔹ترجمه ی فارسی :
زيرا شماييد كه چون طايفه ای از بندگان صالح من روی به من آورده و عرض می كردند بارالها ما به تو ايمان آورديم، تو از گناهان ما درگذر و در حق ما لطف و مهربانی فرما كه تو بهترين مهربانان هستی .
🌷ربنای سوم 🌷
سوره ی كهف از سوره های مكی - آيه شماره 10
🔹متن عربی:
اذ اول الفتيه ال الكهف فقالوا ربنا ءاتنا من لدنک رحمه و هیی لنا من امرنا رشدا.
🔹ترجمه ی فارسی:
آنگاه كه آن جوانان كهف ( از بيم دشمن ) در غار كوه پنهان شدند از درگاه خدا مسئلت كردند بارالها تو در حق ما به لطف خاص خود رحمتی عطا فرما و بر ما وسيله رشد و هدايتی كامل مهيا ساز .
🌷ربنای چهارم 🌷
سوره ی بقره از سوره های مدنی - آيه 250
🔹متن عربی:
و لما برزوا لجالوت و جنوده قالو ربنا افرغ علينا صبرا و ثبت اقدامنا و انصرنا علی القوم الكفرين .
🔹ترجمه ی فارسی:
چون آنها در ميدان مبارزه جالوت و لشكريان او آمدند از خدا خواستند كه بار پروردگارا به ما صبر و استواری بخش و ما را ثابت قدم دار و ما را بر شكست كافران ياری فرما .
🌺مناجات این دهان بستی...🌺::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::
مناجاتی كه استاد محمدرضا شجریان در مثنوی افشاری می خوانند برگرفته از اشعار مولانا و از ابیات مختلف مثنوی معنوی انتخاب شده اند.
اين دهان بستی دهانی باز شد
کو خورندهٔ لقمههای راز شد
لب فروبند از طعام و از شراب
سوی خوان آسمانی كن شتاب
گر تو اين انبان ز نان خالی كنی
پر ز گوهر های اجلالی كنی
طفل جان از شير شيطان باز كن
بعد از آنش با ملک انباز كن
چند خوردی چرب و شيرين از طعام
امتحان كن چند روزی در صيام
چند شبها خواب را گشتی اسير
يك شبی بيدار شو دولت بگير
ویدئوی دعای ربنا را در باغ خبوشان ببینید... 👇👇👇👇
@baghekhabushan
Forwarded from کانال رسمی هزار باده فرهنگ
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
❤️🌸مناجات کامل دعای ربنا استاد شجریان🌸❤️
مناجات افشاری و دعای ربنا ویژه اذان مغرب و افطارهای ماه مبارک رمضان با صدای بی بدیل استاد محمدرضا شجریان
فرا رسیدن ماه رمضان کریم مبارک
@baghekhabushan
مناجات افشاری و دعای ربنا ویژه اذان مغرب و افطارهای ماه مبارک رمضان با صدای بی بدیل استاد محمدرضا شجریان
فرا رسیدن ماه رمضان کریم مبارک
@baghekhabushan
Forwarded from کانال رسمی هزار باده فرهنگ
::::::::::: مناجات ربنا :::::::::::
استاد شجریان در اين قطعه، چهار دعا كه با ربنا آغاز می شوند را می خوانند و اين چهار قطعه از سوره های گوناگون :
(( آل عمران، مومنون، كهف و بقره )) برگزیده شده اند و جز در مورد ربنای نخست در سه مورد ديگر همه ی آيه قرائت نمی شود بلكه از سر كلمه "ربنا " خوانده می شود.
✅* ربنای اول *
سوره ی آل عمران از سوره های مدنی - آيه شماره 8
متن عربی :
ربنا لاتزغ قلوبنا بعد اذ هديتنا و هب لنا من لدنک رحمه انک انت الوهاب .
ترجمه ی فارسی :
بارالها، دل های ما را به باطل ميل مده پس از آنكه به حق هدايت فرمودی، و به ما از لطف خويش اجر كامل عطا فرما كه همانا تويی بخشنده ی بی منت .
✅** ربنای دوم **
سوره ی مومنون از سوره های مكی - آيه شماره 109
متن عربی :
انه كان فريق من عبادی يقولون ربنا ءامنا فاغفرلنا و ارحمنا و انت خير الرحمين .
ترجمه ی فارسی :
زيرا شماييد كه چون طايفه ای از بندگان صالح من روی به من آورده و عرض می كردند بارالها ما به تو ايمان آورديم، تو از گناهان ما درگذر و در حق ما لطف و مهربانی فرما كه تو بهترين مهربانان هستی .
✅*** ربنای سوم ***
سوره ی كهف از سوره های مكی - آيه شماره 10
متن عربی :
اذ اول الفتيه ال الكهف فقالوا ربنا ءاتنا من لدنک رحمه و هیی لنا من امرنا رشدا.
ترجمه ی فارسی :
آنگاه كه آن جوانان كهف ( از بيم دشمن ) در غار كوه پنهان شدند از درگاه خدا مسئلت كردند بارالها تو در حق ما به لطف خاص خود رحمتی عطا فرما و بر ما وسيله رشد و هدايتی كامل مهيا ساز .
✅**** ربنای چهارم ****
سوره ی بقره از سوره های مدنی - آيه 250
متن عربی :
و لما برزوا لجالوت و جنوده قالو ربنا افرغ علينا صبرا و ثبت اقدامنا و انصرنا علی القوم الكفرين .
ترجمه ی فارسی :
چون آنها در ميدان مبارزه جالوت و لشكريان او آمدند از خدا خواستند كه بار پروردگارا به ما صبر و استواری بخش و ما را ثابت قدم دار و ما را بر شكست كافران ياری فرما .
✅***** مناجات این دهان *****
:::::::::::::::::::::::::::::::::::::::
مناجاتی كه استاد محمدرضا شجریان در مثنوی افشاری می خوانند برگرفته از اشعار مولانا و از ابیات مختلف مثنوی معنوی انتخاب شده اند.
اين دهان بستی دهانی باز شد
کو خورندهٔ لقمههای راز شد
لب فروبند از طعام و از شراب
سوی خوان آسمانی كن شتاب
گر تو اين انبان ز نان خالی كنی
پر ز گوهر های اجلالی كنی
طفل جان از شير شيطان باز كن
بعد از آنش با ملک انباز كن
چند خوردی چرب و شيرين از طعام
امتحان كن چند روزی در صيام
چند شبها خواب را گشتی اسير
يك شبی بيدار شو دولت بگير
👇👇👇👇
@baghekhabushan
استاد شجریان در اين قطعه، چهار دعا كه با ربنا آغاز می شوند را می خوانند و اين چهار قطعه از سوره های گوناگون :
(( آل عمران، مومنون، كهف و بقره )) برگزیده شده اند و جز در مورد ربنای نخست در سه مورد ديگر همه ی آيه قرائت نمی شود بلكه از سر كلمه "ربنا " خوانده می شود.
✅* ربنای اول *
سوره ی آل عمران از سوره های مدنی - آيه شماره 8
متن عربی :
ربنا لاتزغ قلوبنا بعد اذ هديتنا و هب لنا من لدنک رحمه انک انت الوهاب .
ترجمه ی فارسی :
بارالها، دل های ما را به باطل ميل مده پس از آنكه به حق هدايت فرمودی، و به ما از لطف خويش اجر كامل عطا فرما كه همانا تويی بخشنده ی بی منت .
✅** ربنای دوم **
سوره ی مومنون از سوره های مكی - آيه شماره 109
متن عربی :
انه كان فريق من عبادی يقولون ربنا ءامنا فاغفرلنا و ارحمنا و انت خير الرحمين .
ترجمه ی فارسی :
زيرا شماييد كه چون طايفه ای از بندگان صالح من روی به من آورده و عرض می كردند بارالها ما به تو ايمان آورديم، تو از گناهان ما درگذر و در حق ما لطف و مهربانی فرما كه تو بهترين مهربانان هستی .
✅*** ربنای سوم ***
سوره ی كهف از سوره های مكی - آيه شماره 10
متن عربی :
اذ اول الفتيه ال الكهف فقالوا ربنا ءاتنا من لدنک رحمه و هیی لنا من امرنا رشدا.
ترجمه ی فارسی :
آنگاه كه آن جوانان كهف ( از بيم دشمن ) در غار كوه پنهان شدند از درگاه خدا مسئلت كردند بارالها تو در حق ما به لطف خاص خود رحمتی عطا فرما و بر ما وسيله رشد و هدايتی كامل مهيا ساز .
✅**** ربنای چهارم ****
سوره ی بقره از سوره های مدنی - آيه 250
متن عربی :
و لما برزوا لجالوت و جنوده قالو ربنا افرغ علينا صبرا و ثبت اقدامنا و انصرنا علی القوم الكفرين .
ترجمه ی فارسی :
چون آنها در ميدان مبارزه جالوت و لشكريان او آمدند از خدا خواستند كه بار پروردگارا به ما صبر و استواری بخش و ما را ثابت قدم دار و ما را بر شكست كافران ياری فرما .
✅***** مناجات این دهان *****
:::::::::::::::::::::::::::::::::::::::
مناجاتی كه استاد محمدرضا شجریان در مثنوی افشاری می خوانند برگرفته از اشعار مولانا و از ابیات مختلف مثنوی معنوی انتخاب شده اند.
اين دهان بستی دهانی باز شد
کو خورندهٔ لقمههای راز شد
لب فروبند از طعام و از شراب
سوی خوان آسمانی كن شتاب
گر تو اين انبان ز نان خالی كنی
پر ز گوهر های اجلالی كنی
طفل جان از شير شيطان باز كن
بعد از آنش با ملک انباز كن
چند خوردی چرب و شيرين از طعام
امتحان كن چند روزی در صيام
چند شبها خواب را گشتی اسير
يك شبی بيدار شو دولت بگير
👇👇👇👇
@baghekhabushan
Forwarded from کانال رسمی هزار باده فرهنگ
ربنا
اگر چه شرط ارادت کنون دعا باشد
دلی شکسته اگر حاجتش روا باشد
ولی بگو چه دعایی کند گنهکاری
ترا که واسطهی قرب، ربنا باشد
علی اکبر مروّجان: ربّنا، تقدیم به استاد شجریان، اندازه:20 *30
@baghekhabusha
اگر چه شرط ارادت کنون دعا باشد
دلی شکسته اگر حاجتش روا باشد
ولی بگو چه دعایی کند گنهکاری
ترا که واسطهی قرب، ربنا باشد
علی اکبر مروّجان: ربّنا، تقدیم به استاد شجریان، اندازه:20 *30
@baghekhabusha
✍️#نمادگرایی در غزل #نوعی_خبوشانی
بنام خدای سخن آفرین
🔹واژهی نماد در اندیشههای نهانگرایانِ هستیشناس همچون خورشیدی است که از ژرفای تاریکیها طلوع میکند؛ و پس ازدرخششی که منجر به شناخت میگردد؛ در یک گردش دایرهوار خود را در پس پردهی ابرهای گمانآمیز و خیالانگیز پنهان میسازد. نماد چونان نازنینی است که تاب مستوری ندارد؛ گاه در اوج پوشیدگی روبند از رخ یکسو میزند؛ و زیباییاش را آشکار میکندتا دلها را مفتون خویش سازد. و گاه در کمال آشکارگی پردهی غیرت فرو میاندازد وخویشتن را در پردهی ناز و افسون پنهان میکند تا رهروی شیفته را در فراق خویش به سوز و گداز اندازد. و چنان آنسری میشود که اندیشههای زبون خاکی را توانِ درکش نیست، و به سبب این ناآشنایی و عدمشناخت؛ انسانِ برونگرا دچار اوهام و وسوسههای دروغین میشود. گاهی سرشت آسمانیاش را به مصلحتی فرو مینهد؛ و برای اینکه جانهای مستعد را با روشناییِ جانِ جان آشنا سازد زمینی میگردد. و هنگامی که رسالتش را به انجام رسانید و "جهان کرانمند را با بیکرانه پیوند داد" به یاری شهپر تأویل به جایگاه نخست آسمانیاش باز میگردد. از دیگر ویژگیهای نماد این است که "هرلحظه به شکلی بت عیار درآید" و باید برای پیدایی و شناختِ آن درشبستانهای نژمآلود راز و رمز به جستجو پرداخت. تا منیژهای را که "برهنه ندیده تنش آفتاب" را با دیدهی ژرف و درونبینِ دل بازیافت. نماد از سویی با نیروی خیال پیوندی تنگ دارد؛ و از سویی دیگر با عالم واقعیت در ارتباط است. و همچون قلم سحرانگیز هنرمندی تصویرگر نشیب و فراز؛ زمین وآسمان؛ جان و جسم و در نهایت دوعالم را در نمایشگاه چشمنوازش درکنارهم مینشاند؛ و هستی میبخشد. بر این بنیاد است که نازکاندیشان او را عروس خیال مینامند. و اندیشمندانِ باطنگرایش "خواهر همزاد عقل" و همپایهی الهام میخوانند. در این پایگاه است که نماد چون "منتره" مقدس میشود؛ و درهای ناگشودنی کشف و شناختِ آسمانی را برای دمی گشوده میگرداند. بر این بنیاد است که "والت ویتمن" اندیشمند غربی میگوید: "همهی کلمات، الهی و مقدساند. هیچ چیز مقدس تر از کلمات نیست "به این سبب است که نماد را هیچ جای و مرزی بهتر و خوشتر از ملک شعر نیست. چرا که شعر در نگاه شاعران گیتیشناس ایرانی هم چون آیینه است. گوهری که به راستی با مهمترین ویژگی نماد؛ آشکارگی و پوشیدگی در پیوند و همجان است؛ و آدمی را به نشانی که "خود بر چیز دیگری دلالت دارد" رهنمون میگرداند: "جوانمردا این شعرها چون آیینه دان؛ آخر دانی که آیینه را صورتی نیست درخود؛ اماهرکه در او نگه کند صورت خود تواند دید. "همان طور که گفتهآمد: نماد را با خیال پیوندی تنگ است. و شگفتا که یکی از پایههای اساسیِ شعر نیز خیال است. به گفت "هاکوبسن" اگر خیال را شعر بنامیم به بیراهه نرفتهایم. بنابر این میتوان گفت که شعر و نماد از یک جنس و تباراند و سرشتی مقدس و آسمانی دارند. و درسخنی درست، نماد ابزاری است که به شعر ماهیت و جان میبخشد. و به سبب سرشت آسمانیاش؛ شعرِ نابِ نمادین را به خاموشی آیینی و پسینتر به محو معنی راه مینماید.
🔹حضرت مولانا محمدرضا #نوعی_خبوشانی به سبب پیوندی که با بزرگان هستیشناسِ ایران دارد؛ و به عنوان میراثدار و برخورداری آگاه در این عرصهی معنوی؛ از دانشِ ژرف و اندیشههای عارفانهی نیایش حاجی محمدخبوشانی (مقتدای اعظم) درآثارِ خویش به خوبی استفادهها برده است. و شعر "رنگین و بامزهی" خویش را بسی تأمل برانگیز و شورآفرین ساخته است. نوعی شاعری است که در بندِ نشان نمیماند؛ و به معنی فرودین آن اکتفا نمیکند. او شاهبازی است که برای صید معانیِ نهانی به پرواز درمیآید. و به پشتوانهی اندیشههای ژرف هستی شناسانهاش در یک بیت دنیایی از معانی پوشیده و حجاب آمیزِ جانِجان را در آیینهی زلال شعرش به تصویر میکشاند؛ و مخاطبِ جان آشنایش را با نیروی نماد به عالم غیب میبرد. یکی از واژههایی که در اندیشههای نهانگرایان هستیشناس جایگاه بس بلند و ارجمند دارد؛ کلمهی (می) است. (می) در جایگاه تأویل که به معنای "چیزی را به اصل خویش برگرداندن است" دامنهی گستردهای مییابد. و در فرجام در گامهی نماد به جایگاهی میرسد که در معنی مطلق محو میشود.👇ادامه👇
بنام خدای سخن آفرین
🔹واژهی نماد در اندیشههای نهانگرایانِ هستیشناس همچون خورشیدی است که از ژرفای تاریکیها طلوع میکند؛ و پس ازدرخششی که منجر به شناخت میگردد؛ در یک گردش دایرهوار خود را در پس پردهی ابرهای گمانآمیز و خیالانگیز پنهان میسازد. نماد چونان نازنینی است که تاب مستوری ندارد؛ گاه در اوج پوشیدگی روبند از رخ یکسو میزند؛ و زیباییاش را آشکار میکندتا دلها را مفتون خویش سازد. و گاه در کمال آشکارگی پردهی غیرت فرو میاندازد وخویشتن را در پردهی ناز و افسون پنهان میکند تا رهروی شیفته را در فراق خویش به سوز و گداز اندازد. و چنان آنسری میشود که اندیشههای زبون خاکی را توانِ درکش نیست، و به سبب این ناآشنایی و عدمشناخت؛ انسانِ برونگرا دچار اوهام و وسوسههای دروغین میشود. گاهی سرشت آسمانیاش را به مصلحتی فرو مینهد؛ و برای اینکه جانهای مستعد را با روشناییِ جانِ جان آشنا سازد زمینی میگردد. و هنگامی که رسالتش را به انجام رسانید و "جهان کرانمند را با بیکرانه پیوند داد" به یاری شهپر تأویل به جایگاه نخست آسمانیاش باز میگردد. از دیگر ویژگیهای نماد این است که "هرلحظه به شکلی بت عیار درآید" و باید برای پیدایی و شناختِ آن درشبستانهای نژمآلود راز و رمز به جستجو پرداخت. تا منیژهای را که "برهنه ندیده تنش آفتاب" را با دیدهی ژرف و درونبینِ دل بازیافت. نماد از سویی با نیروی خیال پیوندی تنگ دارد؛ و از سویی دیگر با عالم واقعیت در ارتباط است. و همچون قلم سحرانگیز هنرمندی تصویرگر نشیب و فراز؛ زمین وآسمان؛ جان و جسم و در نهایت دوعالم را در نمایشگاه چشمنوازش درکنارهم مینشاند؛ و هستی میبخشد. بر این بنیاد است که نازکاندیشان او را عروس خیال مینامند. و اندیشمندانِ باطنگرایش "خواهر همزاد عقل" و همپایهی الهام میخوانند. در این پایگاه است که نماد چون "منتره" مقدس میشود؛ و درهای ناگشودنی کشف و شناختِ آسمانی را برای دمی گشوده میگرداند. بر این بنیاد است که "والت ویتمن" اندیشمند غربی میگوید: "همهی کلمات، الهی و مقدساند. هیچ چیز مقدس تر از کلمات نیست "به این سبب است که نماد را هیچ جای و مرزی بهتر و خوشتر از ملک شعر نیست. چرا که شعر در نگاه شاعران گیتیشناس ایرانی هم چون آیینه است. گوهری که به راستی با مهمترین ویژگی نماد؛ آشکارگی و پوشیدگی در پیوند و همجان است؛ و آدمی را به نشانی که "خود بر چیز دیگری دلالت دارد" رهنمون میگرداند: "جوانمردا این شعرها چون آیینه دان؛ آخر دانی که آیینه را صورتی نیست درخود؛ اماهرکه در او نگه کند صورت خود تواند دید. "همان طور که گفتهآمد: نماد را با خیال پیوندی تنگ است. و شگفتا که یکی از پایههای اساسیِ شعر نیز خیال است. به گفت "هاکوبسن" اگر خیال را شعر بنامیم به بیراهه نرفتهایم. بنابر این میتوان گفت که شعر و نماد از یک جنس و تباراند و سرشتی مقدس و آسمانی دارند. و درسخنی درست، نماد ابزاری است که به شعر ماهیت و جان میبخشد. و به سبب سرشت آسمانیاش؛ شعرِ نابِ نمادین را به خاموشی آیینی و پسینتر به محو معنی راه مینماید.
🔹حضرت مولانا محمدرضا #نوعی_خبوشانی به سبب پیوندی که با بزرگان هستیشناسِ ایران دارد؛ و به عنوان میراثدار و برخورداری آگاه در این عرصهی معنوی؛ از دانشِ ژرف و اندیشههای عارفانهی نیایش حاجی محمدخبوشانی (مقتدای اعظم) درآثارِ خویش به خوبی استفادهها برده است. و شعر "رنگین و بامزهی" خویش را بسی تأمل برانگیز و شورآفرین ساخته است. نوعی شاعری است که در بندِ نشان نمیماند؛ و به معنی فرودین آن اکتفا نمیکند. او شاهبازی است که برای صید معانیِ نهانی به پرواز درمیآید. و به پشتوانهی اندیشههای ژرف هستی شناسانهاش در یک بیت دنیایی از معانی پوشیده و حجاب آمیزِ جانِجان را در آیینهی زلال شعرش به تصویر میکشاند؛ و مخاطبِ جان آشنایش را با نیروی نماد به عالم غیب میبرد. یکی از واژههایی که در اندیشههای نهانگرایان هستیشناس جایگاه بس بلند و ارجمند دارد؛ کلمهی (می) است. (می) در جایگاه تأویل که به معنای "چیزی را به اصل خویش برگرداندن است" دامنهی گستردهای مییابد. و در فرجام در گامهی نماد به جایگاهی میرسد که در معنی مطلق محو میشود.👇ادامه👇
🔹(می) دراندیشههای درخشان هستی شناسان ایرانی "وجود مطلق را گویند که ساری باشد؛ نسبت به جمیع موجودات."و در نگرهای مهرآمیز و مستیآفرین" ذوقی بود که از دلِ سالک برآید و او را خوشوقت گرداند و به معنی محبت و عشق آید. "نوعی" با شگردی که خاصِ سخنسرایان درون گراست در بیشتر غزلیاتش از کلمهی (می) نردبانی ساخته است تا به معنی حقیقی و پسینتر در محوِ معنی برسد. و باشیوهای حافظوار غزلش را به گامهی "نورخاموشی" که رساترین صداهاست راه نماید. در باورهای هستیشناسان (می) را وجود مطلق گویند. و درکاربردهای انداموارههای نمادین، این واژهی رمزآمیز با ترکیبها و نشانههای تأویل گرایی هم چون: باده، آتش، خورشید، شراب، جام، ساقی و… در پیوند است. نوعی در مطلع غزلِ رنگین و شورانگیز :
گل بی تو چه ارزد، ز میِ ناب چه خیزد
درساغرم آتش فکن، از آب چه خیزد
🔹به اعتبار این که مطلع در اندیشههای باطننگری دارای معانی درونی وآغازی خجسته در راه شناخت است. با آگاهی درست از جایگاه سپندِ مطلع، در شگرد درونگرای خویش از هر چیز؛ هویتی زیادهتر از آنچه درآن است میجوید. (می ناب) در اندیشههای عارفانه، افراط محبت و عشق است. "نوعی" این گامه را بند و حجابی میداند که او را از راه باز میدارد. بادهای را میطلبد که از باده بادهتر باشد. چرا که نیک آگاه است که کلمهی باده گامهی عشقی است که "هنوز اشتداد نیافته باشد و این مرتبهی مبتدیان است." پس چه هویتی بهتر از آتش را میتوان یافت که از باده بسی فراتر و فراتر باشد. آتش در اندیشههای هستیشناسان درونگرا، چونان "باران و رحمت الهی است". گامهای است که "تطهیر با آتش مکملِ طهارت با آب است". آتش در این جایگاه معنوی، نماد "قلب، عشق و روح و معرفت شهودی است". و در سخنی فرجامین، آتش نمادِ شناسایی حقیقت، رسیدن و وصل است. این غزلِ اندیشه برانگیز؛ جهانی ازگسترهی نمادهای انداموارهی رمزآمیز است، و شاعر دلآگاه و سخن سنجِ قوچانی با مهارت و استادی هرچه تمامتر مجموعهای رنگارنگ از کلمههای نمادین را در این غزل درکنارهم گنجانیده است.
🔹(ساغر) در این غزل باورمندانه "دل صوفی را گویند" ودر نگره ای دیگر "چیزی که در وی مشاهدهی انوار غیبی و ادراک معانی کنند و گاهی از او سکر و شوق مراد دارند." این اندیشهی بلندپیشینهای بس کهن در فرهنگ هستیشناسانهی ایرانی دارد. در اندیشههای ایرانی، جامِجم کنایه از دل و عالم هستی و دیدهی نهانبین است. بنابراین آتش نماد و سرشتی آسمانی دارد. و در شعر شاعران پیش از نوعی، خورشید به شراب تشبیه شده است. و آب نماد و سرشتی خاکی و فرودین دارد. بر بنیاد این باورهای هستیشناسانه است که نوعی تنها پیمانهای (دلی) را میطلبد که او را به جانِجان مبدل گرداند، چرا که پیمانه نیز نماد (دل عارف) است که درآیینهی زلالش میتوان "مشاهدهی انوار غیبی را کرد"
🔹دراین غزل که از پیوند معنایی ژرفی برخوردار است. نوعی در بیتی بس باریک و پیچیده باز هم به بازگویی و تأکید اندیشههای درونگرای خویش میپردازد:
برچیده کتانِ کفنِ ما تف دوزخ
از پرتو افسردهی مهتاب چه خیزد
این بیتِ بلند و بدیع در پیوند کالبدی و به ویژه معنایی با مطلع خویش است. آن گاه که عارف در آتشِ عشقِ حقیقی میسوزد، و تمامِ زنگارهای تنی را در این باران الهی از هستیِ خویش میزداید، و به گامهی فنا و بیخودی میرسد، و درحقیقت خود عین آتش و "نشانهی عقل رحمانی" میشود.
(تف دوزخ) نماد آتش فرودین و دودسرشت وآلاینده است. و او را دستی و راهی برآستانِ آتشِ درخشان الهی هرگز نمیباشد. نوعی با استفاده از صنعت اسلوب و معادله در مصرع دوم این بیت، این حقیقت را به روشنی باز میکند. زیرا که خورشیدتباران را نیازی به روشنایی وام دار و دروغین و سرابگونهی ماهتاب دلگیر و قبض کننده نیست.
شایستهی این رشحه جگر تافتگانند
در معرضِ عشق، از دل شاداب چه خیزد
🔹میراث دار تصوف خراسانی کسانی را قابل و درخور این جرعهی الهی میداند که نائل به موهبت "تجلی وجودی" گردیده باشند. و در دلِ تافته از آتشِ حق که همچون آیینهای محل "ظهور جملگی صفات جمال و جلال حضرت الوهیت است" رسیده باشند. چرا که از دل، صنوبری (دل غافل) که در بند لذات است، و "به جانب نفس متمایل و به عوامل نفسانی گرایش دارد" کاری بر نمیخیزد. و این جایگاه بلند جولانگه هر ناتوانی نیست، و بال و پری چون سیمرغ را میطلبد تا با در نوردیدن گامههای سخت و توانفرسای راهِ شناخت قلهی البرز عشق را در عالم مینویاش به تماشا بنشیند. و با دیدهی دل آن نادیدنیها را بیند که هرکس را این موهبت بزرگ به رایگان ندهند.
باد اخگر خاکستر گلخن دل نوعی
پیداست که از بستر سنجاب چه خیزد👇ادامه👇
گل بی تو چه ارزد، ز میِ ناب چه خیزد
درساغرم آتش فکن، از آب چه خیزد
🔹به اعتبار این که مطلع در اندیشههای باطننگری دارای معانی درونی وآغازی خجسته در راه شناخت است. با آگاهی درست از جایگاه سپندِ مطلع، در شگرد درونگرای خویش از هر چیز؛ هویتی زیادهتر از آنچه درآن است میجوید. (می ناب) در اندیشههای عارفانه، افراط محبت و عشق است. "نوعی" این گامه را بند و حجابی میداند که او را از راه باز میدارد. بادهای را میطلبد که از باده بادهتر باشد. چرا که نیک آگاه است که کلمهی باده گامهی عشقی است که "هنوز اشتداد نیافته باشد و این مرتبهی مبتدیان است." پس چه هویتی بهتر از آتش را میتوان یافت که از باده بسی فراتر و فراتر باشد. آتش در اندیشههای هستیشناسان درونگرا، چونان "باران و رحمت الهی است". گامهای است که "تطهیر با آتش مکملِ طهارت با آب است". آتش در این جایگاه معنوی، نماد "قلب، عشق و روح و معرفت شهودی است". و در سخنی فرجامین، آتش نمادِ شناسایی حقیقت، رسیدن و وصل است. این غزلِ اندیشه برانگیز؛ جهانی ازگسترهی نمادهای انداموارهی رمزآمیز است، و شاعر دلآگاه و سخن سنجِ قوچانی با مهارت و استادی هرچه تمامتر مجموعهای رنگارنگ از کلمههای نمادین را در این غزل درکنارهم گنجانیده است.
🔹(ساغر) در این غزل باورمندانه "دل صوفی را گویند" ودر نگره ای دیگر "چیزی که در وی مشاهدهی انوار غیبی و ادراک معانی کنند و گاهی از او سکر و شوق مراد دارند." این اندیشهی بلندپیشینهای بس کهن در فرهنگ هستیشناسانهی ایرانی دارد. در اندیشههای ایرانی، جامِجم کنایه از دل و عالم هستی و دیدهی نهانبین است. بنابراین آتش نماد و سرشتی آسمانی دارد. و در شعر شاعران پیش از نوعی، خورشید به شراب تشبیه شده است. و آب نماد و سرشتی خاکی و فرودین دارد. بر بنیاد این باورهای هستیشناسانه است که نوعی تنها پیمانهای (دلی) را میطلبد که او را به جانِجان مبدل گرداند، چرا که پیمانه نیز نماد (دل عارف) است که درآیینهی زلالش میتوان "مشاهدهی انوار غیبی را کرد"
🔹دراین غزل که از پیوند معنایی ژرفی برخوردار است. نوعی در بیتی بس باریک و پیچیده باز هم به بازگویی و تأکید اندیشههای درونگرای خویش میپردازد:
برچیده کتانِ کفنِ ما تف دوزخ
از پرتو افسردهی مهتاب چه خیزد
این بیتِ بلند و بدیع در پیوند کالبدی و به ویژه معنایی با مطلع خویش است. آن گاه که عارف در آتشِ عشقِ حقیقی میسوزد، و تمامِ زنگارهای تنی را در این باران الهی از هستیِ خویش میزداید، و به گامهی فنا و بیخودی میرسد، و درحقیقت خود عین آتش و "نشانهی عقل رحمانی" میشود.
(تف دوزخ) نماد آتش فرودین و دودسرشت وآلاینده است. و او را دستی و راهی برآستانِ آتشِ درخشان الهی هرگز نمیباشد. نوعی با استفاده از صنعت اسلوب و معادله در مصرع دوم این بیت، این حقیقت را به روشنی باز میکند. زیرا که خورشیدتباران را نیازی به روشنایی وام دار و دروغین و سرابگونهی ماهتاب دلگیر و قبض کننده نیست.
شایستهی این رشحه جگر تافتگانند
در معرضِ عشق، از دل شاداب چه خیزد
🔹میراث دار تصوف خراسانی کسانی را قابل و درخور این جرعهی الهی میداند که نائل به موهبت "تجلی وجودی" گردیده باشند. و در دلِ تافته از آتشِ حق که همچون آیینهای محل "ظهور جملگی صفات جمال و جلال حضرت الوهیت است" رسیده باشند. چرا که از دل، صنوبری (دل غافل) که در بند لذات است، و "به جانب نفس متمایل و به عوامل نفسانی گرایش دارد" کاری بر نمیخیزد. و این جایگاه بلند جولانگه هر ناتوانی نیست، و بال و پری چون سیمرغ را میطلبد تا با در نوردیدن گامههای سخت و توانفرسای راهِ شناخت قلهی البرز عشق را در عالم مینویاش به تماشا بنشیند. و با دیدهی دل آن نادیدنیها را بیند که هرکس را این موهبت بزرگ به رایگان ندهند.
باد اخگر خاکستر گلخن دل نوعی
پیداست که از بستر سنجاب چه خیزد👇ادامه👇
🔹شاعر راهشناس قوچانی در بیت پایانی که پیوندی ژرف با تار و پود این غزل نمادین دارد. در کلامی دعاگونه از آستان الهی درخواست میکند که این توفیق و بخشش را بهرهی او گرداند تا "فضای عالم حوادث و عرصهی دنیا" را با اخگری از دریای دلِ آتشینش به شاهراه عشق و نور شناخت فراخواند. و در جان سالکان مبتدی که هنوز در بندِ بازماندهی تن و جسم خاکی گرفتارند، آتش معرفت و شناسایی را برافروزد، و عرصهی هستی را از گرفتاریهای نفس و کاستیهای شناخت برهاند. چرا که نیک آگاه است که گذر از این وادی بزرگ و دشوار کارِ "خامان راه نرفته" نیست. و از سعی ناکردگان و آسایش طلبانی که غرق در لذایذ جسمانیاند، این کارِ گران ساخته نیست.
🔹در پایان این غزلِ شیوا و شورانگیز را به تمام دوست داران شعرِ ناب پارسی پیشکش می نمایم:
گل بی توچه ارزد، ز می ناب چه خیزد
در ساغرم آتش فکن، از آب چه خیزد
برچیده کتان کفن ما تف دوزخ
از پرتو افسردهی مهتاب چه خیزد
شایستهی این رشحه جگر تافتگانند
درمعرضِ عشق، از دل شاداب چه خیزد
باد اخگر خاکستر گلخن دل نوعی
پیداست که از بستر سنجاب چه خیزد
۱-نوربخش- جواد، فرهنگ نوربخش، ناشر مؤلف، ج ۱، تاریخ چاپ: بهمن ۱۳۷۲. ج ۲، امرداد ۱۳۷۳ ج ۵، ۱۳۷۸
۲- ژان شوالیه- آلن گربران، فرهنگ نمادها، به کوشش سودابه فضایلی، انتشارات جیحون، ج۱، تاریخ چاپ: ۱۳۷۸
۳- نجم رازی- مرصاد العباد، به کوشش دکتر محمدامین ریاحی، ناشر: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، تاریخ چاپ: ۱۳۷۷
۴- نوعی- محمدرضا، دیوان مولانا نوعی خبوشانی، به کوشش امیرحسین ذاکرزاده، انتشارات ما، تاریخ چاپ: ۱۳۷۴
مهدی رحمانی قوچانی
به تاریخ ۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۸
telegram.me/baghekhabushan
🔹در پایان این غزلِ شیوا و شورانگیز را به تمام دوست داران شعرِ ناب پارسی پیشکش می نمایم:
گل بی توچه ارزد، ز می ناب چه خیزد
در ساغرم آتش فکن، از آب چه خیزد
برچیده کتان کفن ما تف دوزخ
از پرتو افسردهی مهتاب چه خیزد
شایستهی این رشحه جگر تافتگانند
درمعرضِ عشق، از دل شاداب چه خیزد
باد اخگر خاکستر گلخن دل نوعی
پیداست که از بستر سنجاب چه خیزد
۱-نوربخش- جواد، فرهنگ نوربخش، ناشر مؤلف، ج ۱، تاریخ چاپ: بهمن ۱۳۷۲. ج ۲، امرداد ۱۳۷۳ ج ۵، ۱۳۷۸
۲- ژان شوالیه- آلن گربران، فرهنگ نمادها، به کوشش سودابه فضایلی، انتشارات جیحون، ج۱، تاریخ چاپ: ۱۳۷۸
۳- نجم رازی- مرصاد العباد، به کوشش دکتر محمدامین ریاحی، ناشر: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، تاریخ چاپ: ۱۳۷۷
۴- نوعی- محمدرضا، دیوان مولانا نوعی خبوشانی، به کوشش امیرحسین ذاکرزاده، انتشارات ما، تاریخ چاپ: ۱۳۷۴
مهدی رحمانی قوچانی
به تاریخ ۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۸
telegram.me/baghekhabushan
Telegram
کانال رسمی هزار باده فرهنگ
#هزار_باده_فرهنگ کانالی است با موضوعات فرهنگی و هنری برای اطلاع رسانی به علاقهمندان. فعالیت های این کانال با رویکرد پژوهشی و نگاهی مستقل، اما پایبند به اخلاق و متکی به قانون است.
پذیرای نظرات و پژوهشهای شما هستیم.
ارتباط با مدیریت: @M_Moeinfar35
پذیرای نظرات و پژوهشهای شما هستیم.
ارتباط با مدیریت: @M_Moeinfar35
کانال رسمی هزار باده فرهنگ pinned «✍️#نمادگرایی در غزل #نوعی_خبوشانی بنام خدای سخن آفرین 🔹واژهی نماد در اندیشههای نهانگرایانِ هستیشناس همچون خورشیدی است که از ژرفای تاریکیها طلوع میکند؛ و پس ازدرخششی که منجر به شناخت میگردد؛ در یک گردش دایرهوار خود را در پس پردهی ابرهای گمانآمیز…»