کانال رسمی هزار باده فرهنگ
Photo
.
#پروفسور_سید_حسن_امین
#در_سوگ_ایرج_جمشیدی_روزنامه_نگار
⚫️ایرج جمشیدی روزنامه نگار و پیشکسوت، حرفهای، خلاق و تأثیرگذار هم از میان ما رفت. او را میتوان از بهترین چهرههای رسانهای ایران شناسایی کرد. بزرگترین و پرفروشترین روزنامه اقتصادی ایران «ابرار اقتصادی» را اول بار او منتشر کرد. بعد از آنهم روزنامه اقتصادی «آسیا» و رسانه «آسیانیوز» را راه انداخت.
⚫️ایرج جمشیدی، زندگی پر ماجرا و پر فراز و فرودی داشت. قبل و بعد از انقلاب طعم زندان سیاسی را چشیده بود. اتهامش در قبل از انقلاب توطئه و تبانی با عضویت در گروه خسرو گلسرخی برای گروگا نگیری رضا پهلوی ولیعهد وقت بود. در این ماجرا گلسرخی اعدام شد و حکم اعدام ایرج به ده سال زندان کاهش یافت. با اعلام ندامت، زودتر از موعد از زندان بیرون آمد و به کار مطبوعاتی پرداخت. اول در مجله «تهران مصور » به دبیری مهندس عبداله والا، بعد در مجله زن روز به دبیری مجید دوامی و سرانجام در مجله «جوانان رستاخیز » وابسته به حزب رستاخیز به دبیری ستار آقایی به کار مشغول شد و با استعداد فوق العادهای که داشت، در حرفه روزنامه نگاری استاد شد.
⚫️ایرج جمشیدی، با هوش سرشار و هنر ارتباطاتی که داشت، گزینههای فراوانی برای زندگی در داخل و خارج از کشور، برای زندگی و کسبوکار داشت، اما او عاشق روزنامهنگاری بود و به هیچ قیمتی دست از روزنامهنگاری برنمیداشت. او به حق یک روزنامهنگار حرفهای کمنظیر بود و در این حوزه نامش ماندگار خواهد ماند.
⚫️درگذشت ا و را به همسرش دکتر ساقی باقرینیا و فرزندانش و نیز همچنین برادرانش اسماعیل جمشیدی و حسین جمشیدی و جامعه مطبوعاتی ایران و اصحاب رسانه تسلیت میگویم.
#پروفسور_حسن_امین
6 بهمن 1۴0۲
https://www.instagram.com/baghekhabushan.faslnameh
#فصلنامه
#فرهنگی
#هنری
#باغ_خبوشان
#قوچان
#خبوشان
#خراسان
#تهران
#ایران
#پژوهش
#پژوهشگر
#محمد_معین_فر
#سردبیر
#فرهنگ_و_هنر
#گفت_و_گو
#هزار_باده_فرهنگ
#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان
https://t.me/Baghekhabushan
#پروفسور_سید_حسن_امین
#در_سوگ_ایرج_جمشیدی_روزنامه_نگار
⚫️ایرج جمشیدی روزنامه نگار و پیشکسوت، حرفهای، خلاق و تأثیرگذار هم از میان ما رفت. او را میتوان از بهترین چهرههای رسانهای ایران شناسایی کرد. بزرگترین و پرفروشترین روزنامه اقتصادی ایران «ابرار اقتصادی» را اول بار او منتشر کرد. بعد از آنهم روزنامه اقتصادی «آسیا» و رسانه «آسیانیوز» را راه انداخت.
⚫️ایرج جمشیدی، زندگی پر ماجرا و پر فراز و فرودی داشت. قبل و بعد از انقلاب طعم زندان سیاسی را چشیده بود. اتهامش در قبل از انقلاب توطئه و تبانی با عضویت در گروه خسرو گلسرخی برای گروگا نگیری رضا پهلوی ولیعهد وقت بود. در این ماجرا گلسرخی اعدام شد و حکم اعدام ایرج به ده سال زندان کاهش یافت. با اعلام ندامت، زودتر از موعد از زندان بیرون آمد و به کار مطبوعاتی پرداخت. اول در مجله «تهران مصور » به دبیری مهندس عبداله والا، بعد در مجله زن روز به دبیری مجید دوامی و سرانجام در مجله «جوانان رستاخیز » وابسته به حزب رستاخیز به دبیری ستار آقایی به کار مشغول شد و با استعداد فوق العادهای که داشت، در حرفه روزنامه نگاری استاد شد.
⚫️ایرج جمشیدی، با هوش سرشار و هنر ارتباطاتی که داشت، گزینههای فراوانی برای زندگی در داخل و خارج از کشور، برای زندگی و کسبوکار داشت، اما او عاشق روزنامهنگاری بود و به هیچ قیمتی دست از روزنامهنگاری برنمیداشت. او به حق یک روزنامهنگار حرفهای کمنظیر بود و در این حوزه نامش ماندگار خواهد ماند.
⚫️درگذشت ا و را به همسرش دکتر ساقی باقرینیا و فرزندانش و نیز همچنین برادرانش اسماعیل جمشیدی و حسین جمشیدی و جامعه مطبوعاتی ایران و اصحاب رسانه تسلیت میگویم.
#پروفسور_حسن_امین
6 بهمن 1۴0۲
https://www.instagram.com/baghekhabushan.faslnameh
#فصلنامه
#فرهنگی
#هنری
#باغ_خبوشان
#قوچان
#خبوشان
#خراسان
#تهران
#ایران
#پژوهش
#پژوهشگر
#محمد_معین_فر
#سردبیر
#فرهنگ_و_هنر
#گفت_و_گو
#هزار_باده_فرهنگ
#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان
https://t.me/Baghekhabushan
Telegram
کانال رسمی هزار باده فرهنگ
#هزار_باده_فرهنگ کانالی است با موضوعات فرهنگی و هنری برای اطلاع رسانی به علاقهمندان. فعالیت های این کانال با رویکرد پژوهشی و نگاهی مستقل، اما پایبند به اخلاق و متکی به قانون است.
پذیرای نظرات و پژوهشهای شما هستیم.
ارتباط با مدیریت: @M_Moeinfar35
پذیرای نظرات و پژوهشهای شما هستیم.
ارتباط با مدیریت: @M_Moeinfar35
.
#خاکستر_گل_سرخ
معرفی_مجموعه_شعر از #ساغر_ساغرنیا
نوآوری در هنر و در ادبیات به ویژه - آنگاه زمینهای برای تحول و دگرگونی میشود که با دگرگونی و تحول اجتماعی همصدا و همراه باشد و از روی فرزانگی صورت گیرد. هنر اگر نتواند به انسان و تواناییهای او برای پیگار در جهت آرمانهای بهتر زندگی جمعی و اجتماعی یاری رساند تباهیآور است وسوسهای جادویی است که باید در برابر آن هوشیار بود.
هنر باید به انسان بیاموزد که آزاد و مستقل از باورها و وابستگیهای خرافی عمل کند و با آرمانهای بزرگ و مقدس بشریت همآواز شود. غنای هنر و بلوغ فرهنگ معنوی مردم با هم ارتباطی نزديك دارند و هر دو به وحدت و یگانگی جهان یاری میرسانند....
https://www.instagram.com/baghekhabushan.faslnameh
#فصلنامه
#فرهنگی
#هنری
#باغ_خبوشان
#قوچان
#خبوشان
#خراسان
#تهران
#ایران
#پژوهش
#پژوهشگر
#محمد_معین_فر
#سردبیر
#فرهنگ_و_هنر
#گفت_و_گو
#هزار_باده_فرهنگ
#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان
https://t.me/Baghekhabushan
#خاکستر_گل_سرخ
معرفی_مجموعه_شعر از #ساغر_ساغرنیا
نوآوری در هنر و در ادبیات به ویژه - آنگاه زمینهای برای تحول و دگرگونی میشود که با دگرگونی و تحول اجتماعی همصدا و همراه باشد و از روی فرزانگی صورت گیرد. هنر اگر نتواند به انسان و تواناییهای او برای پیگار در جهت آرمانهای بهتر زندگی جمعی و اجتماعی یاری رساند تباهیآور است وسوسهای جادویی است که باید در برابر آن هوشیار بود.
هنر باید به انسان بیاموزد که آزاد و مستقل از باورها و وابستگیهای خرافی عمل کند و با آرمانهای بزرگ و مقدس بشریت همآواز شود. غنای هنر و بلوغ فرهنگ معنوی مردم با هم ارتباطی نزديك دارند و هر دو به وحدت و یگانگی جهان یاری میرسانند....
https://www.instagram.com/baghekhabushan.faslnameh
#فصلنامه
#فرهنگی
#هنری
#باغ_خبوشان
#قوچان
#خبوشان
#خراسان
#تهران
#ایران
#پژوهش
#پژوهشگر
#محمد_معین_فر
#سردبیر
#فرهنگ_و_هنر
#گفت_و_گو
#هزار_باده_فرهنگ
#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان
https://t.me/Baghekhabushan
کانال رسمی هزار باده فرهنگ
Photo
.
#دستی_که_سلاح_گذاشت_تا_قلم_بردارد
#محمدرضا_مودودی
در رساله پولس رسول به کاتبان آمده است: «زینهار تا کلام را به خاطر نان نفروشی و روح را به خدمت جسم درنیاوری...
به هیچ قیمتی حتی به قیمت گنج قارون زرخرید انسان مشو... اگر میفروشی همان به که بازوی خود را، اما قلم را هرگز...
در کلام خود عزاداران را تسلا باش، ضعفا را پشتوانه و ظالمان را تیغِ رودررو...»
امروز قلم دیگری از دست افتاد... از دست مردی که زمانی میاندیشید که با صلاح میتوان دنیا را اصلاح کرد، اما بعدها دریافت که اگر اصلاحی ضروری است به قلم و اندیشه میسر میشود و نه به سلاح...!
امروز قلم دیگری از دست افتاد... از دست مردی که نان گذاشت تا کلام را بردارد و جسم را فرسود تا روح را تعالی بخشد و دیگر تا آخر عمر، این کلام و روح را با هیچ نان و پولی تاق نزد. در زمانهای که غم نان، نای کلام بسیاری و نفس ارواح بیشماری را گرفته است، اما برای این دست، این بازار مکاره رنگی نداشت و آنچه دیگران فروختند تا گنجی بزرگتر را فراچنگ بیاورند، برای این دست، بی ارزش بود. قلم برای او کالایی فروختنی نبود، بلکه سلاحی بود که هنوز هم در خدمت عدالت بود، لااقل به قدر درکی که از عدالت داشت. در خدمت مبارزه با ظلم، با فقر و تبعیض و نابرابری، آنچنانکه در دستهای خالی و چشمان دهکهای زیرین جامعه میدید.
قلم سلاح قدرت او شد و اقتصاد میدان کارزار او تا آخر عمر. نردبانی که هرچه از آن بالاتر میرفت، افق فراگیرتری از فقر و فلاکت جامعه را میدید و بیشتر قدر دستان خدمتگزاری را میفهمید که خلقِ کار میکنند و چرخهای صنعت و تولید را به گردش درمیآورند و دانست که دستهایی که برای آسایش مردم خدمت میکنند مقستر از لبهایی هستند که فقط دعا میخوانند و شریفتر از پنجههایی که فقط سلاح به دست میگیرند.
امروز داغدار چنین قلم و اندیشهای هستیم... مهم نیست که چگونه میاندیشید و چگونه مینوشت. مهم آن است که در دنیایی که کلمات خالی از معنا میشوند ارزشها تهی از محتوا، او هنوز و همچنان به آرمانهایش وفادار بود و کلام و کلمه را مقدس میشمرد و با همین واژهها زندگی میکرد و نگذاشت که ارزشهایش رنگ زرد زرگرها را به خود بگیرند. همین ویژگی کافی است تا به احترام این باور و پایمردی، کلاه از سر برداریم و نام و یادش را گرامی بداریم و امیدوار باشیم که تاریخ ادبیات مطبوعات و رسانه نیز این نام آشنا را از یاد نبرد.
روحش شاد، قلمش تا همیشه سبز و یادش مانا.
https://www.instagram.com/baghekhabushan.faslnameh
#فصلنامه
#فرهنگی
#هنری
#باغ_خبوشان
#قوچان
#خبوشان
#خراسان
#تهران
#ایران
#پژوهش
#پژوهشگر
#محمد_معین_فر
#سردبیر
#فرهنگ_و_هنر
#گفت_و_گو
#هزار_باده_فرهنگ
#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان
https://t.me/Baghekhabushan
#دستی_که_سلاح_گذاشت_تا_قلم_بردارد
#محمدرضا_مودودی
در رساله پولس رسول به کاتبان آمده است: «زینهار تا کلام را به خاطر نان نفروشی و روح را به خدمت جسم درنیاوری...
به هیچ قیمتی حتی به قیمت گنج قارون زرخرید انسان مشو... اگر میفروشی همان به که بازوی خود را، اما قلم را هرگز...
در کلام خود عزاداران را تسلا باش، ضعفا را پشتوانه و ظالمان را تیغِ رودررو...»
امروز قلم دیگری از دست افتاد... از دست مردی که زمانی میاندیشید که با صلاح میتوان دنیا را اصلاح کرد، اما بعدها دریافت که اگر اصلاحی ضروری است به قلم و اندیشه میسر میشود و نه به سلاح...!
امروز قلم دیگری از دست افتاد... از دست مردی که نان گذاشت تا کلام را بردارد و جسم را فرسود تا روح را تعالی بخشد و دیگر تا آخر عمر، این کلام و روح را با هیچ نان و پولی تاق نزد. در زمانهای که غم نان، نای کلام بسیاری و نفس ارواح بیشماری را گرفته است، اما برای این دست، این بازار مکاره رنگی نداشت و آنچه دیگران فروختند تا گنجی بزرگتر را فراچنگ بیاورند، برای این دست، بی ارزش بود. قلم برای او کالایی فروختنی نبود، بلکه سلاحی بود که هنوز هم در خدمت عدالت بود، لااقل به قدر درکی که از عدالت داشت. در خدمت مبارزه با ظلم، با فقر و تبعیض و نابرابری، آنچنانکه در دستهای خالی و چشمان دهکهای زیرین جامعه میدید.
قلم سلاح قدرت او شد و اقتصاد میدان کارزار او تا آخر عمر. نردبانی که هرچه از آن بالاتر میرفت، افق فراگیرتری از فقر و فلاکت جامعه را میدید و بیشتر قدر دستان خدمتگزاری را میفهمید که خلقِ کار میکنند و چرخهای صنعت و تولید را به گردش درمیآورند و دانست که دستهایی که برای آسایش مردم خدمت میکنند مقستر از لبهایی هستند که فقط دعا میخوانند و شریفتر از پنجههایی که فقط سلاح به دست میگیرند.
امروز داغدار چنین قلم و اندیشهای هستیم... مهم نیست که چگونه میاندیشید و چگونه مینوشت. مهم آن است که در دنیایی که کلمات خالی از معنا میشوند ارزشها تهی از محتوا، او هنوز و همچنان به آرمانهایش وفادار بود و کلام و کلمه را مقدس میشمرد و با همین واژهها زندگی میکرد و نگذاشت که ارزشهایش رنگ زرد زرگرها را به خود بگیرند. همین ویژگی کافی است تا به احترام این باور و پایمردی، کلاه از سر برداریم و نام و یادش را گرامی بداریم و امیدوار باشیم که تاریخ ادبیات مطبوعات و رسانه نیز این نام آشنا را از یاد نبرد.
روحش شاد، قلمش تا همیشه سبز و یادش مانا.
https://www.instagram.com/baghekhabushan.faslnameh
#فصلنامه
#فرهنگی
#هنری
#باغ_خبوشان
#قوچان
#خبوشان
#خراسان
#تهران
#ایران
#پژوهش
#پژوهشگر
#محمد_معین_فر
#سردبیر
#فرهنگ_و_هنر
#گفت_و_گو
#هزار_باده_فرهنگ
#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان
https://t.me/Baghekhabushan
Telegram
کانال رسمی هزار باده فرهنگ
#هزار_باده_فرهنگ کانالی است با موضوعات فرهنگی و هنری برای اطلاع رسانی به علاقهمندان. فعالیت های این کانال با رویکرد پژوهشی و نگاهی مستقل، اما پایبند به اخلاق و متکی به قانون است.
پذیرای نظرات و پژوهشهای شما هستیم.
ارتباط با مدیریت: @M_Moeinfar35
پذیرای نظرات و پژوهشهای شما هستیم.
ارتباط با مدیریت: @M_Moeinfar35
Forwarded from کانال رسمی هزار باده فرهنگ
.
#جستاری_در_پیدایش_جشن_سده
متن کامل مقالهی ارزشمند آقای #مهدی_رحمانی_قوچانی را در پنج صفحهی زیر مطالعه نمایید.
✅استفاده از یادداشتها و مقالات کانال باغ خبوشان «هزار بادهی فرهنگ» با ذکر منبع بلامانع خواهد بود.
#جشن_سده_بر_هموطنانم_فروزان_و_گرامی_باد.
https://www.instagram.com/baghekhabushan.faslnameh
#فرهنگی
#هنری
#باغ_خبوشان
#قوچان
#خبوشان
#خراسان
#تهران
#ایران
#جشن_سده
#پژوهش
#پژوهشگر
#محمد_معین_فر
#سردبیر
#فرهنگ_و_هنر
#گفت_و_گو
#هزار_باده_فرهنگ
#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان
https://t.me/Baghekhabushan
#جستاری_در_پیدایش_جشن_سده
متن کامل مقالهی ارزشمند آقای #مهدی_رحمانی_قوچانی را در پنج صفحهی زیر مطالعه نمایید.
✅استفاده از یادداشتها و مقالات کانال باغ خبوشان «هزار بادهی فرهنگ» با ذکر منبع بلامانع خواهد بود.
#جشن_سده_بر_هموطنانم_فروزان_و_گرامی_باد.
https://www.instagram.com/baghekhabushan.faslnameh
#فرهنگی
#هنری
#باغ_خبوشان
#قوچان
#خبوشان
#خراسان
#تهران
#ایران
#جشن_سده
#پژوهش
#پژوهشگر
#محمد_معین_فر
#سردبیر
#فرهنگ_و_هنر
#گفت_و_گو
#هزار_باده_فرهنگ
#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان
https://t.me/Baghekhabushan
Forwarded from کانال رسمی هزار باده فرهنگ
کانال رسمی هزار باده فرهنگ
. #جستاری_در_پیدایش_جشن_سده متن کامل مقالهی ارزشمند آقای #مهدی_رحمانی_قوچانی را در پنج صفحهی زیر مطالعه نمایید. ✅استفاده از یادداشتها و مقالات کانال باغ خبوشان «هزار بادهی فرهنگ» با ذکر منبع بلامانع خواهد بود. #جشن_سده_بر_هموطنانم_فروزان_و_گرامی_باد.…
.
بنام خداوند خورشید و ماه
#جستاری_در_پیدایش_جشن_سده
در فرهنگِ نورانی و روشنگشتِ(اشراقی) ایران، جشنهای آتش از پایگاهی سپند و بهآیین برخوردارند. فرهنگی که بنیادش بر بزرگداشتِ و گرامی داشتنِ نور و روشنایی است، نوری که همهی هستی ازاو به پیدایی رسیدهاست. آتش در باورِ مردمِ این مرزو بومِ اهورایی گامهی شناخت و راهِ بیگزند و روشن برای شناخت درست از نادرست، و در فرجام راه جستن به گامهی فرازینِ شناختِ نور آسمان و زمین است. چراکه در اندیشههای گرانسنگ و نیستیناپذیرِ ایرانی، خداوند «عینِ نور» است. و آتش نزدیکترین صورت و شکل و هیئت از معبودی استکه به راستی «منبعِ نور» است. آتش در باورهای بسدیرین و ازلی ایران، بخششی است ایزدی، که برای سود رسانی در رهگذرِ مادی و معنوی به آدمی از جهانِ بالا به جهانِ فرودین و خاکی فرستاده شدهاست. در اندیشههای بلند و بیهمالِ ایرانی، پروردگارِ بیچون، پیکری بهسانِ نور و روانی بهسانِ راستی دارد، و هرگز پسودنی نیست. پس بسی شگفت نمینماید که ایرانی دلآگاه، نور (آتش) را سوی و قبلهی خویش برمیگزیند. و آنقدر دراین عشقِ پاک و سوزان و روشناییبخش پیش میرود، که ناآگاهانِ سیهدل، تهمتِ آتشپرستی را بر او مینهند. بربنیادِ این عشق و مهرِ آتشین و زلال است که در فرهنگِ حکمتآمیزِ ایرانی، آن یگانهی بیهمانند را «نورالانوار» میخوانند. در پیشگاهِ این مردم که بهراستی شیفتگانِ نور و روشنایی در جهانِ هستیاند، نشانههای نور (خورشید، آتش) بسی گرامی و ستودهاند. دراین دستگاهِ اندیشگانی، آتش سرشتی آسمانی دارد، گوهری است اهورایی که نماد و نمودِ حضرتش در جهانِ گیتایی است. به چرایی این عشقِ نهادین است که در اوستای سپند در سخنی نمادین، آتش «پورِ اهورامزدا» برشمرده شدهاست. و ایرانیانِ شیفتهی این آستانِ بلند و ایزدی، هزارههاست که آتش را به این شوندهای سپند پاس میدارند، و در نکوداشتِ آن هیچ کوتاهی نمیورزند، و به راستی به «پریستارانِ آتش» شهره گردیدهاند. جشنهای آتش بربنیادِ آموزهها و فرهنگِ مهرِ ایرانی، جشنهایی سراسر از شور و شوق و شادمانی و شادخواری بودهاست. براین بنیادِ سترگ است که آتش در بازگفتی دیرین «رامش دهندهترینِ شادمانیهاست» بزرگمرد خوارزم در آثارالباقیه، بهروشنی بر ویژگیهای هستیسازِ جشنهای آتش در پیشگاهِ ایرانیان صحه میگذارد: «دراین عید (آذر جشن) آتشهای بزرگ در خانه میافروختند، و عبادت خداوند و ستایش او را زیاد مینمودند، و برای صرفِ غذا و دیگر شادمانیها جمع میآمدند» در راستای پاکی و مطهر بودنِ آتش، اجاقِ خانه مایهی برکت، فراوانی، تقدس و پاکی بود. به این شوند آتشِ اجاقِ خانهی تازه را باید دختری پاک و باکره برمیافروخت، تا خیر و برکت به باشندگانِ آن خانه بخشش گردد. در واقع بربنیادِ آیینِ ایرانیِ ستایش آتش، هر کنشگری که آتش را برمیافروزد، در حقیقت یاری رساندن بهکار طلوعِ خورشید را سبب میگردد. به این شوندِ سپند است که یکی از سوگندانِ سخت و بازمانده «سوگند به اجاق» است. در فرهنگِ اشراقی ایران، زیباترین فروزهی اهورایی «اشاوهیشت= اردیبهشت» زیباترین نماد و نمودِ راستیِ خداوند در گیتی موکل و نگاهبانِ آتش است، و گلِ آذرگون ویژهی آذر (آتش) است. امشاسپندی که خوشی و رامشِ اهورایی را بهرهی باشندگانِ راهِ روشنایی میسازد: «تو هستی ای آذر (آتش)، خوشی مزدااهورا، مانند سپنتَ مینیو، تو خوشی او هستی.»
ص ۱
بنام خداوند خورشید و ماه
#جستاری_در_پیدایش_جشن_سده
در فرهنگِ نورانی و روشنگشتِ(اشراقی) ایران، جشنهای آتش از پایگاهی سپند و بهآیین برخوردارند. فرهنگی که بنیادش بر بزرگداشتِ و گرامی داشتنِ نور و روشنایی است، نوری که همهی هستی ازاو به پیدایی رسیدهاست. آتش در باورِ مردمِ این مرزو بومِ اهورایی گامهی شناخت و راهِ بیگزند و روشن برای شناخت درست از نادرست، و در فرجام راه جستن به گامهی فرازینِ شناختِ نور آسمان و زمین است. چراکه در اندیشههای گرانسنگ و نیستیناپذیرِ ایرانی، خداوند «عینِ نور» است. و آتش نزدیکترین صورت و شکل و هیئت از معبودی استکه به راستی «منبعِ نور» است. آتش در باورهای بسدیرین و ازلی ایران، بخششی است ایزدی، که برای سود رسانی در رهگذرِ مادی و معنوی به آدمی از جهانِ بالا به جهانِ فرودین و خاکی فرستاده شدهاست. در اندیشههای بلند و بیهمالِ ایرانی، پروردگارِ بیچون، پیکری بهسانِ نور و روانی بهسانِ راستی دارد، و هرگز پسودنی نیست. پس بسی شگفت نمینماید که ایرانی دلآگاه، نور (آتش) را سوی و قبلهی خویش برمیگزیند. و آنقدر دراین عشقِ پاک و سوزان و روشناییبخش پیش میرود، که ناآگاهانِ سیهدل، تهمتِ آتشپرستی را بر او مینهند. بربنیادِ این عشق و مهرِ آتشین و زلال است که در فرهنگِ حکمتآمیزِ ایرانی، آن یگانهی بیهمانند را «نورالانوار» میخوانند. در پیشگاهِ این مردم که بهراستی شیفتگانِ نور و روشنایی در جهانِ هستیاند، نشانههای نور (خورشید، آتش) بسی گرامی و ستودهاند. دراین دستگاهِ اندیشگانی، آتش سرشتی آسمانی دارد، گوهری است اهورایی که نماد و نمودِ حضرتش در جهانِ گیتایی است. به چرایی این عشقِ نهادین است که در اوستای سپند در سخنی نمادین، آتش «پورِ اهورامزدا» برشمرده شدهاست. و ایرانیانِ شیفتهی این آستانِ بلند و ایزدی، هزارههاست که آتش را به این شوندهای سپند پاس میدارند، و در نکوداشتِ آن هیچ کوتاهی نمیورزند، و به راستی به «پریستارانِ آتش» شهره گردیدهاند. جشنهای آتش بربنیادِ آموزهها و فرهنگِ مهرِ ایرانی، جشنهایی سراسر از شور و شوق و شادمانی و شادخواری بودهاست. براین بنیادِ سترگ است که آتش در بازگفتی دیرین «رامش دهندهترینِ شادمانیهاست» بزرگمرد خوارزم در آثارالباقیه، بهروشنی بر ویژگیهای هستیسازِ جشنهای آتش در پیشگاهِ ایرانیان صحه میگذارد: «دراین عید (آذر جشن) آتشهای بزرگ در خانه میافروختند، و عبادت خداوند و ستایش او را زیاد مینمودند، و برای صرفِ غذا و دیگر شادمانیها جمع میآمدند» در راستای پاکی و مطهر بودنِ آتش، اجاقِ خانه مایهی برکت، فراوانی، تقدس و پاکی بود. به این شوند آتشِ اجاقِ خانهی تازه را باید دختری پاک و باکره برمیافروخت، تا خیر و برکت به باشندگانِ آن خانه بخشش گردد. در واقع بربنیادِ آیینِ ایرانیِ ستایش آتش، هر کنشگری که آتش را برمیافروزد، در حقیقت یاری رساندن بهکار طلوعِ خورشید را سبب میگردد. به این شوندِ سپند است که یکی از سوگندانِ سخت و بازمانده «سوگند به اجاق» است. در فرهنگِ اشراقی ایران، زیباترین فروزهی اهورایی «اشاوهیشت= اردیبهشت» زیباترین نماد و نمودِ راستیِ خداوند در گیتی موکل و نگاهبانِ آتش است، و گلِ آذرگون ویژهی آذر (آتش) است. امشاسپندی که خوشی و رامشِ اهورایی را بهرهی باشندگانِ راهِ روشنایی میسازد: «تو هستی ای آذر (آتش)، خوشی مزدااهورا، مانند سپنتَ مینیو، تو خوشی او هستی.»
ص ۱
Forwarded from کانال رسمی هزار باده فرهنگ
کانال رسمی هزار باده فرهنگ
. #جستاری_در_پیدایش_جشن_سده متن کامل مقالهی ارزشمند آقای #مهدی_رحمانی_قوچانی را در پنج صفحهی زیر مطالعه نمایید. ✅استفاده از یادداشتها و مقالات کانال باغ خبوشان «هزار بادهی فرهنگ» با ذکر منبع بلامانع خواهد بود. #جشن_سده_بر_هموطنانم_فروزان_و_گرامی_باد.…
.
یکی از بزرگترین جشنهای آتش در فرهنگِ ایرانی «جشن سده» است، که در آبانروز(دهم بهمنماه) بر پا میشود. این جشن پیشینهای چندهزار دارد، و به گفتی، حتا از جشن نوروز نیز آن را کهنتر میدانند. آیا تقارن روز دهم بهمن با نامِ ایزدبانوی آب (آبان) گویای دیرینگی و ازلی بودنِ سده نیست؟ در اوستا «اپام نپات» دیگر ایزد آب، که نافِ آبها و آتش پنهان در آب است، هماره با صفت «زرین، زرد» یاد گردیده، که گویای پیوند ازلی آب و آتش است. ابوریحان نیز شاید بربنیاد این پیوند ازلی، جشن سده را «روز آبان» نام نهادهاست. هرچند در اوستا و متون پهلوی نامی از این جشن برده نشده، ولی با گواهان بسیار جشن سده عمری به درازای فرهنگِ ایرانی دارد. به باور دکتر بهار باید این جشن پیوستهی بومیان نجد ایران باشد، که پسینتر در آیینِ زردشتی راه یافته، و رنگ و رویی دینی و سپس ملی یافته است. در متون کهن ایرانی باید سدهی فارسی به ریختِ «سَتَ، و سَدک» باشد. سده در زبان اوستایی به چمِ برآمدن خورشید و طلوع کردن است. چرا که در روز دهم بهمن، چلهی بزرگ (اوجِ سرما») پایان میپذیرد، و بنابراین باور کهن زمین شروع به گرم شدن، و زایش خواهد گذاشت، این جشن، درست با آغاز «چله کوچک» برگزار میگردد، و به باوری مردمی، زمین «نفسِ دزدانه» میکشد، در یک بازگفت مهری، دهم بهمن (سده) در واقع چهلم تولد خورشید (مهر) و نو شدنِ جهان است، که پس از یلدا در دهم بهمن (چهلم) کمکم زوالِ زمستان وسرما فرا میرسد، و خورشید نیروی جوانی را از سر میگیرد. واژه شناسان نام سده را برگرفته شده از عددِ «صد = سد» میدانند، که از دوپارهی (سد + ه پسوند نسبت) تشکیل شدهاست. «سد» در اوستا به ریخت «سَتَه = sata» به چم شمارهی دو پنجاه آمدهاست، و پارهی دوم آن «ه» پسوند نسبت است که در پارسی باستان به ریخت «آکَه = aka» و در فارسی میانه «اک و اگ» در آمدهاست. براین بنیاد «سده ، سَدَک» به معنی «صد» برابر قرن بهکار میرود. شاید این دیدگاه واژه شناختی تحت تآثیرِ بازگفتهایی پای گرفته، که جشن سده را با عدد «صد» در پیوند میداند. پیش از برپایی سده، در پنجم بهمن، جشنی بهنامِ «برسده یا نوسده» برپا میشد، که درآن مقدمات جشن سده را فراهم میکردند. امام غزالی، سده را جشنی میداند که پنجاه روز و پنجاه شب تا نوروز فاصله دارد: «که سدستان و روزان شمار میشود» ابوریحان در التفهیم، شوندِ نامگذاری سده را چنین گزارش میکند: «و اما سبب نامش چنان است که ازآن (جشن سده) تا نوروز پنجاه روز است و پنجاه شب» پس در حقیقت جشن سده و آتشافروزیهایش که در پایان روزِ دهم بهمن و آغازِ شب یازدهم بهمن است، آغازِ برتری روز بر شب، پیروزی نور بر تیرگی، و گرما بر پتیارهی سردی است، که خورشیدبه نیروی جوانیاش باز میگردد. چراکه در دهم بهمن شب و روز باهم برابرند، و پس از برگزاری جشن سده است که روز طولانیتر و شب پای پس میکشد. و این آتشافروزیها گونهای یاری انسان به گرمای بیشتر خورشید است. اما به باورِ دکتر بهار در اوستا واژهی «saža = سَذَ» به چمِ ظهور و آشکارایی و پیدایی است. این واژه از ریشهی sand به چم به نظر رسیدن، مشتق گشته، که به یقین در کنار واژهی مؤنث Saža هم میتوانسته است، وجود داشته باشد. در زبانهای میانهی غربی، اسم و صفت را با افزودن پسوند ak که خود بازماندهی aka ایرانی باستان است، بهکار میبرند. به این چرایی واژهی سَذَ در فارسی میانه sažak یا sadk میشود، که ریختِ جدیدتر آن sažag و sadag است، که این دو ریخت در فارسی به گونهی سَذه و سَده رخ نمودهاست. بنابراین دیدگاهِ زبانی، واژهی سده به چم ظهور و آشکارشدن سال نو و توانمند و جوان شدن خورشید است، که به روشنی با آیینهای کهن «دهم و چهلم» پیوندی تنگ دارد. به باور نگارنده، آن همه بازگفتها تنها در گرداگرد عدد صد، و در راستای وجه تسمیهی سده پیدا شدهاند. ولی دیدگاهِ دکتر بهار که در پیوند با آیینهای چهلم در فرهنگ ِ مردمی است، بجا و پسندیدهتر است. جشنِ سده عمری بس دراز آهنگ دارد، و بنابر پارهای از بازگفتهای کهن، آیینی بازمانده از روزگارِ کیومرث است. عُمَر خیام در نوروزنامه، شوندِ برگزاری جشن سده و پیشینهی آن را چنین گزارش میکند: «افریدون، همان روز که ضحاک را بگرفته، و مُلک بر وی راست گشت، جشن سده بنهاد، و مردمان که از جور و ستم ضحاک برجسته بودند، پسندیدند و از جهت فال نیک، آن روز را جشن کردندی، و هرسال تا امروز آیینِ آن پادشاهان نیکعهد در ایران و توران بجای آورند.» در این بازگفت نیز چونان دیگر جشنهای ایرانی که سرشتشان با دادخواهی و رهایی از بیداد و ستم عجین است، روبهرو هستیم. آیا سده یادمانی از صدههای هزارهی زردشت تواند بود، که انسان ایرانی به امید رهایشگری دادگر چشم در راه است؟
ص ۲
یکی از بزرگترین جشنهای آتش در فرهنگِ ایرانی «جشن سده» است، که در آبانروز(دهم بهمنماه) بر پا میشود. این جشن پیشینهای چندهزار دارد، و به گفتی، حتا از جشن نوروز نیز آن را کهنتر میدانند. آیا تقارن روز دهم بهمن با نامِ ایزدبانوی آب (آبان) گویای دیرینگی و ازلی بودنِ سده نیست؟ در اوستا «اپام نپات» دیگر ایزد آب، که نافِ آبها و آتش پنهان در آب است، هماره با صفت «زرین، زرد» یاد گردیده، که گویای پیوند ازلی آب و آتش است. ابوریحان نیز شاید بربنیاد این پیوند ازلی، جشن سده را «روز آبان» نام نهادهاست. هرچند در اوستا و متون پهلوی نامی از این جشن برده نشده، ولی با گواهان بسیار جشن سده عمری به درازای فرهنگِ ایرانی دارد. به باور دکتر بهار باید این جشن پیوستهی بومیان نجد ایران باشد، که پسینتر در آیینِ زردشتی راه یافته، و رنگ و رویی دینی و سپس ملی یافته است. در متون کهن ایرانی باید سدهی فارسی به ریختِ «سَتَ، و سَدک» باشد. سده در زبان اوستایی به چمِ برآمدن خورشید و طلوع کردن است. چرا که در روز دهم بهمن، چلهی بزرگ (اوجِ سرما») پایان میپذیرد، و بنابراین باور کهن زمین شروع به گرم شدن، و زایش خواهد گذاشت، این جشن، درست با آغاز «چله کوچک» برگزار میگردد، و به باوری مردمی، زمین «نفسِ دزدانه» میکشد، در یک بازگفت مهری، دهم بهمن (سده) در واقع چهلم تولد خورشید (مهر) و نو شدنِ جهان است، که پس از یلدا در دهم بهمن (چهلم) کمکم زوالِ زمستان وسرما فرا میرسد، و خورشید نیروی جوانی را از سر میگیرد. واژه شناسان نام سده را برگرفته شده از عددِ «صد = سد» میدانند، که از دوپارهی (سد + ه پسوند نسبت) تشکیل شدهاست. «سد» در اوستا به ریخت «سَتَه = sata» به چم شمارهی دو پنجاه آمدهاست، و پارهی دوم آن «ه» پسوند نسبت است که در پارسی باستان به ریخت «آکَه = aka» و در فارسی میانه «اک و اگ» در آمدهاست. براین بنیاد «سده ، سَدَک» به معنی «صد» برابر قرن بهکار میرود. شاید این دیدگاه واژه شناختی تحت تآثیرِ بازگفتهایی پای گرفته، که جشن سده را با عدد «صد» در پیوند میداند. پیش از برپایی سده، در پنجم بهمن، جشنی بهنامِ «برسده یا نوسده» برپا میشد، که درآن مقدمات جشن سده را فراهم میکردند. امام غزالی، سده را جشنی میداند که پنجاه روز و پنجاه شب تا نوروز فاصله دارد: «که سدستان و روزان شمار میشود» ابوریحان در التفهیم، شوندِ نامگذاری سده را چنین گزارش میکند: «و اما سبب نامش چنان است که ازآن (جشن سده) تا نوروز پنجاه روز است و پنجاه شب» پس در حقیقت جشن سده و آتشافروزیهایش که در پایان روزِ دهم بهمن و آغازِ شب یازدهم بهمن است، آغازِ برتری روز بر شب، پیروزی نور بر تیرگی، و گرما بر پتیارهی سردی است، که خورشیدبه نیروی جوانیاش باز میگردد. چراکه در دهم بهمن شب و روز باهم برابرند، و پس از برگزاری جشن سده است که روز طولانیتر و شب پای پس میکشد. و این آتشافروزیها گونهای یاری انسان به گرمای بیشتر خورشید است. اما به باورِ دکتر بهار در اوستا واژهی «saža = سَذَ» به چمِ ظهور و آشکارایی و پیدایی است. این واژه از ریشهی sand به چم به نظر رسیدن، مشتق گشته، که به یقین در کنار واژهی مؤنث Saža هم میتوانسته است، وجود داشته باشد. در زبانهای میانهی غربی، اسم و صفت را با افزودن پسوند ak که خود بازماندهی aka ایرانی باستان است، بهکار میبرند. به این چرایی واژهی سَذَ در فارسی میانه sažak یا sadk میشود، که ریختِ جدیدتر آن sažag و sadag است، که این دو ریخت در فارسی به گونهی سَذه و سَده رخ نمودهاست. بنابراین دیدگاهِ زبانی، واژهی سده به چم ظهور و آشکارشدن سال نو و توانمند و جوان شدن خورشید است، که به روشنی با آیینهای کهن «دهم و چهلم» پیوندی تنگ دارد. به باور نگارنده، آن همه بازگفتها تنها در گرداگرد عدد صد، و در راستای وجه تسمیهی سده پیدا شدهاند. ولی دیدگاهِ دکتر بهار که در پیوند با آیینهای چهلم در فرهنگ ِ مردمی است، بجا و پسندیدهتر است. جشنِ سده عمری بس دراز آهنگ دارد، و بنابر پارهای از بازگفتهای کهن، آیینی بازمانده از روزگارِ کیومرث است. عُمَر خیام در نوروزنامه، شوندِ برگزاری جشن سده و پیشینهی آن را چنین گزارش میکند: «افریدون، همان روز که ضحاک را بگرفته، و مُلک بر وی راست گشت، جشن سده بنهاد، و مردمان که از جور و ستم ضحاک برجسته بودند، پسندیدند و از جهت فال نیک، آن روز را جشن کردندی، و هرسال تا امروز آیینِ آن پادشاهان نیکعهد در ایران و توران بجای آورند.» در این بازگفت نیز چونان دیگر جشنهای ایرانی که سرشتشان با دادخواهی و رهایی از بیداد و ستم عجین است، روبهرو هستیم. آیا سده یادمانی از صدههای هزارهی زردشت تواند بود، که انسان ایرانی به امید رهایشگری دادگر چشم در راه است؟
ص ۲
Forwarded from کانال رسمی هزار باده فرهنگ
کانال رسمی هزار باده فرهنگ
. #جستاری_در_پیدایش_جشن_سده متن کامل مقالهی ارزشمند آقای #مهدی_رحمانی_قوچانی را در پنج صفحهی زیر مطالعه نمایید. ✅استفاده از یادداشتها و مقالات کانال باغ خبوشان «هزار بادهی فرهنگ» با ذکر منبع بلامانع خواهد بود. #جشن_سده_بر_هموطنانم_فروزان_و_گرامی_باد.…
.
در بازگفتهای ایرانی آمدهاست: ایرانیان به شوندِ دور کردن پلیدی و بدی از خود و سرزمینِ اهوراییشان در شب دهم بهمن (جشن سده) در کوی و بازار، بامِ خانهها و به ویژه دشت و صحرا آتش برمیافروختند، و با دمیدن در بوق و کرنا و سر دادنِ آواهای شاد به همراه سازهای موسیقایی بهپای کوبی و شادمانی و دستافشانی میپرداختند. و سراسر شب سده را برای دور کردن ِ اهریمن (شر) بخور میدادند. چرا که به گفتِ کارنامهنگارانِ ایرانی دراین شب است که «زمستان از دوزخ بیرون میآید» در گزارشِ زیبای بیهقی، جشن سده در بیابان و کنارِ نهری پُرآب و پوشیده از برف برگزار شده است. آیا برگزاری جشن سده، نماد راندنِ سرما و سترونی زمستان است؟ و گرمایی که آتشِ فروزان و جادویی سده پخش میکند، زیان بخشیهای همهی چیزهایی را که به گیاهان در جهان آسیب میرساند، دور میکند. در آمیغ این آتشافروزی یاری رساندن به خورشید است که پساز دورانِ فرتوتی و زوال به جوانی و بالندگی گام مینهد. شاید به این شوند است که مردم کرج این شب را «شب گزنه = گزند» مینامند. ابوریحان بیرونی، شوندِ آتش افروختنِ در دورانِ سرد زمستانی را «برای رفع سرما و خشکی که در زمستان حادث میشود، میداند. و پسینتر میافزاید: « انتشار حرارت چیزهایی را که برای نباتات زیانآور باشد، دفع میکند» براین بنیادها باید گفت، سده جشنِ تطهیر وپاکی، و راندنِ بدی وشر، و سترونی و تنگی از گسترهی هستی است. براین شوندهاست که دینمردان در این شب جامهی سپید بر تن میکردند، و مردم به خجستگی این جشن، شرابِ مقدسِ هومِ جمشیدی را نوش میکردند. چرا که این نوشابهی سپند، دوردارندهی مرگ و پلیدی، نیروبخشِ شادی و شادمانی بود. براین بنیاداست که «گردیزی» جشن سده و ستایش آتش را در پیوند با فریدون میداند. باشندهای که از سرسپردگانِ آیین مهری و خورشید (آتش) پریستار (گردآمدن) است. در شاهنامهی حکیمِ توس، پیدایی آتش و کاربردِ آن به هوشنگ پیوستهاست. در این بازگفتِ نمادین حضور مار و سنگ بسی درخورِ توجه و نگرش است. مار در اندیشههای نهانگرا و نمادین، دارای چهرهای دوگانه (نیک وبد) است. گاه در نماد اهریمنی و تباهی و تاریکی پدیدار میشود، و تجسمِ ظهور خدای ظلمت در سراسر گیتی است. و گاه به شدت وابسته به زندگی و حیات، نمادجوانی و زندگی دوباره و باروری و زایش است. پوست اندازی او نمادی از جاودانگی و جوانی است، که هربار از دستِ مرگ و نیستی میرهد. و گاه در اندیشههای هستیشناخت، خداوند مار را سببِ شناخت و راهنما از برای انسانها قرار دادهاست. (*) در یک باورِ مردمی آمدهاست: پس از پایان جشن سده، کشاورزانِ ایرانی خاکستر باقی مانده از آتشِ جشن را بر روی زمینهای خود میپاشیدند، و آن را سبب برکت و فراوانی محصولِ خود میدانستند. سنگ در اوستا نمادِ آسمان است. زیرا که در اوستا «اَسمن = آسمان» از سنگ پنداشته شدهاست. یعنی آتش به سخنی اشارهگون، سرشتی آسمانی دارد، بازتاب سنگ و برخوردش با آسمان، یعنی خورشید (آتش) پدید میآید، و مار، یعنی نمادِ تاریکی و آشفتگی آغازین ناپدید میشود. آتشافروزی در شبِ جشن سده، گونهای بازگشت به آغاز و گونهای از آفرینشِ مجدد را یادآور میشود. استورهی هوشنگ و پیدایی آتش نیز در پیوند با همین باورِ دیرینِ ایرانی است. دراین بازگفتِ استورهای، هوشنگ در نقش و نماد آفرینندهاست، چراکه در باورهای ایرانی، شاهانِ فرهمند در پیوند با خدایان دانسته میشدهاند. در برهان قاطع در ویژگی پیدایش آتش آمدهاست: «هوشنگ با همراهان از پیدایش آتش خرم و شادان گردید، و گفت: این نور خداست که دشمن مار را کشت» با نگاهی تیزبین در این بازگفتِ شاهنامه با سرشتِ دوگانهی مار روبهرو هستیم. آتش این فروغ و هدیهی ایزدی با میانجیگری مار به آدمی و هستی گیتایی هدیه میشود، و با پیدایش خورشید، زندگی بخشی و باروی و زایش انجام میپذیرد. و از سویی با پیدایش آتش، تیرگی اهریمنی و مرگ به نیستی میگراید:
ص ۳
در بازگفتهای ایرانی آمدهاست: ایرانیان به شوندِ دور کردن پلیدی و بدی از خود و سرزمینِ اهوراییشان در شب دهم بهمن (جشن سده) در کوی و بازار، بامِ خانهها و به ویژه دشت و صحرا آتش برمیافروختند، و با دمیدن در بوق و کرنا و سر دادنِ آواهای شاد به همراه سازهای موسیقایی بهپای کوبی و شادمانی و دستافشانی میپرداختند. و سراسر شب سده را برای دور کردن ِ اهریمن (شر) بخور میدادند. چرا که به گفتِ کارنامهنگارانِ ایرانی دراین شب است که «زمستان از دوزخ بیرون میآید» در گزارشِ زیبای بیهقی، جشن سده در بیابان و کنارِ نهری پُرآب و پوشیده از برف برگزار شده است. آیا برگزاری جشن سده، نماد راندنِ سرما و سترونی زمستان است؟ و گرمایی که آتشِ فروزان و جادویی سده پخش میکند، زیان بخشیهای همهی چیزهایی را که به گیاهان در جهان آسیب میرساند، دور میکند. در آمیغ این آتشافروزی یاری رساندن به خورشید است که پساز دورانِ فرتوتی و زوال به جوانی و بالندگی گام مینهد. شاید به این شوند است که مردم کرج این شب را «شب گزنه = گزند» مینامند. ابوریحان بیرونی، شوندِ آتش افروختنِ در دورانِ سرد زمستانی را «برای رفع سرما و خشکی که در زمستان حادث میشود، میداند. و پسینتر میافزاید: « انتشار حرارت چیزهایی را که برای نباتات زیانآور باشد، دفع میکند» براین بنیادها باید گفت، سده جشنِ تطهیر وپاکی، و راندنِ بدی وشر، و سترونی و تنگی از گسترهی هستی است. براین شوندهاست که دینمردان در این شب جامهی سپید بر تن میکردند، و مردم به خجستگی این جشن، شرابِ مقدسِ هومِ جمشیدی را نوش میکردند. چرا که این نوشابهی سپند، دوردارندهی مرگ و پلیدی، نیروبخشِ شادی و شادمانی بود. براین بنیاداست که «گردیزی» جشن سده و ستایش آتش را در پیوند با فریدون میداند. باشندهای که از سرسپردگانِ آیین مهری و خورشید (آتش) پریستار (گردآمدن) است. در شاهنامهی حکیمِ توس، پیدایی آتش و کاربردِ آن به هوشنگ پیوستهاست. در این بازگفتِ نمادین حضور مار و سنگ بسی درخورِ توجه و نگرش است. مار در اندیشههای نهانگرا و نمادین، دارای چهرهای دوگانه (نیک وبد) است. گاه در نماد اهریمنی و تباهی و تاریکی پدیدار میشود، و تجسمِ ظهور خدای ظلمت در سراسر گیتی است. و گاه به شدت وابسته به زندگی و حیات، نمادجوانی و زندگی دوباره و باروری و زایش است. پوست اندازی او نمادی از جاودانگی و جوانی است، که هربار از دستِ مرگ و نیستی میرهد. و گاه در اندیشههای هستیشناخت، خداوند مار را سببِ شناخت و راهنما از برای انسانها قرار دادهاست. (*) در یک باورِ مردمی آمدهاست: پس از پایان جشن سده، کشاورزانِ ایرانی خاکستر باقی مانده از آتشِ جشن را بر روی زمینهای خود میپاشیدند، و آن را سبب برکت و فراوانی محصولِ خود میدانستند. سنگ در اوستا نمادِ آسمان است. زیرا که در اوستا «اَسمن = آسمان» از سنگ پنداشته شدهاست. یعنی آتش به سخنی اشارهگون، سرشتی آسمانی دارد، بازتاب سنگ و برخوردش با آسمان، یعنی خورشید (آتش) پدید میآید، و مار، یعنی نمادِ تاریکی و آشفتگی آغازین ناپدید میشود. آتشافروزی در شبِ جشن سده، گونهای بازگشت به آغاز و گونهای از آفرینشِ مجدد را یادآور میشود. استورهی هوشنگ و پیدایی آتش نیز در پیوند با همین باورِ دیرینِ ایرانی است. دراین بازگفتِ استورهای، هوشنگ در نقش و نماد آفرینندهاست، چراکه در باورهای ایرانی، شاهانِ فرهمند در پیوند با خدایان دانسته میشدهاند. در برهان قاطع در ویژگی پیدایش آتش آمدهاست: «هوشنگ با همراهان از پیدایش آتش خرم و شادان گردید، و گفت: این نور خداست که دشمن مار را کشت» با نگاهی تیزبین در این بازگفتِ شاهنامه با سرشتِ دوگانهی مار روبهرو هستیم. آتش این فروغ و هدیهی ایزدی با میانجیگری مار به آدمی و هستی گیتایی هدیه میشود، و با پیدایش خورشید، زندگی بخشی و باروی و زایش انجام میپذیرد. و از سویی با پیدایش آتش، تیرگی اهریمنی و مرگ به نیستی میگراید:
ص ۳
Forwarded from کانال رسمی هزار باده فرهنگ
کانال رسمی هزار باده فرهنگ
. #جستاری_در_پیدایش_جشن_سده متن کامل مقالهی ارزشمند آقای #مهدی_رحمانی_قوچانی را در پنج صفحهی زیر مطالعه نمایید. ✅استفاده از یادداشتها و مقالات کانال باغ خبوشان «هزار بادهی فرهنگ» با ذکر منبع بلامانع خواهد بود. #جشن_سده_بر_هموطنانم_فروزان_و_گرامی_باد.…
.
یکی روز شاه جهان سوی کوه
گذر کرد با چند کس همگروه
پدید آمد از دور چیزی دراز
سیهرنگ و تیرهتن و تیزتاز
دو چشم از بر سر چو دو چشمه خون
ز دود دهانش جهان تیرهگون
نگه کرد هوشنگ با هوش و سنگ
گرفتش یکی سنگ و شد تیز چنگ
بهزور کیانی رهانید دست
جهانسوز مار از جهانجوی جست
برآمد به سنگ گران سنگ خُرد
همان و همین سنگ بشکست گرد
فروغی پدید آمد از هردو سنگ
دل سنگ گشت از فروغ آذرنگ
نشد مار کشته ولیکن ز راز
ازین طبع سنگ آتش آمد فراز
جهاندار پیش جهان آفرین
نیایش همی کرد و خواند آفرین
که او را فروغی چنین هدیه داد
همین آتش آنگاه قبله نهاد
بگفتا فروغیاست این ایزدی
پرستید باید اگر بخردی
شب آمد، برافروخت آتش چو کوه
همان شاه در گرداو با گروه
یکی جشن کرد آن شب و باده خورد
سده نام آن جشن فرخنده کرد
ز هوشنگ ماند این سده یادگار
بسی باد چون او دگر شهریار
در خُرده اوستا در ستایشی دلانگیز و جانشکار از آتش، این نماد و نمودِ راستینِ و نزدیکترین پیکرِ اهورامزدا، درخواستهایی از سوی باشندهی دلآگاهِ ایرانی در مراسمِ سدهخوانی پیش کشیده میشود، که ستایشگرِ روشن روان، خواستار نیکبختی و سعادت و نجاتِ مردم و پسینتر خویش در جهانِ استومند (مادی) و جهانِ نااستومند (مینوی) است، تا هستی ایزدی را از چیرگی دوزخِ اهریمنی و سرکشی ضحاکِ آز برهاند: «بده بهمن ای آذر مزدااهورا: بهزودی گشایش، بهزودی پناه، بهزودی زندگی، بهزودی گشایشِ فراوان، پناهِ فراوان، زندگی فراوان، فرزانگی، دانش و خردِ فراوان که بهسوی زندگی بهتر و خوش راهنمایمان گردد، و توان و نیرویی که یاریگر در برابر بدی و زشتی و دروغ باشد، تا روانها پالوده و پاک گشته، تا شایستهی پرستشِ اهورای بزرگ باشیم.» ایدون باد، و ایدونتر باد.
هشتم بهمنماه هزار و چهارصد یک
#مهدی_رحمانی_قوچانی
(*) : آن شخص...توبه کرد، و عزم حج کرد... در بادیه، چون پای آنمرد از خار مغیلان، بشکست، قافله رفته، درآن حالت نومیدی، دیدکه آیندهای از دور میآید.
گفت: به حرمت این خضر که میآید، مرا خلاص کن. پای درهم پیوست، و او را به کاروان رسانید. در حال گفت: بدان خدایی که بیهنباز(شریک) است، بگو که تو کیستی که این فضیلت تراست؟
او دامن می کشید، و سرخ میشد، و میگفت:
ترا با این تجسس چهکار؟ از بلا خلاص یافتی، و به مقصود رسیدی.
گفت: بهخدا که دست از تو ندارم، تا نگویی.
گفت: من ابلیسم.....
(مقالات شمس، رویه ۱۰۴ و ۱۰۵)
ص ۴
یکی روز شاه جهان سوی کوه
گذر کرد با چند کس همگروه
پدید آمد از دور چیزی دراز
سیهرنگ و تیرهتن و تیزتاز
دو چشم از بر سر چو دو چشمه خون
ز دود دهانش جهان تیرهگون
نگه کرد هوشنگ با هوش و سنگ
گرفتش یکی سنگ و شد تیز چنگ
بهزور کیانی رهانید دست
جهانسوز مار از جهانجوی جست
برآمد به سنگ گران سنگ خُرد
همان و همین سنگ بشکست گرد
فروغی پدید آمد از هردو سنگ
دل سنگ گشت از فروغ آذرنگ
نشد مار کشته ولیکن ز راز
ازین طبع سنگ آتش آمد فراز
جهاندار پیش جهان آفرین
نیایش همی کرد و خواند آفرین
که او را فروغی چنین هدیه داد
همین آتش آنگاه قبله نهاد
بگفتا فروغیاست این ایزدی
پرستید باید اگر بخردی
شب آمد، برافروخت آتش چو کوه
همان شاه در گرداو با گروه
یکی جشن کرد آن شب و باده خورد
سده نام آن جشن فرخنده کرد
ز هوشنگ ماند این سده یادگار
بسی باد چون او دگر شهریار
در خُرده اوستا در ستایشی دلانگیز و جانشکار از آتش، این نماد و نمودِ راستینِ و نزدیکترین پیکرِ اهورامزدا، درخواستهایی از سوی باشندهی دلآگاهِ ایرانی در مراسمِ سدهخوانی پیش کشیده میشود، که ستایشگرِ روشن روان، خواستار نیکبختی و سعادت و نجاتِ مردم و پسینتر خویش در جهانِ استومند (مادی) و جهانِ نااستومند (مینوی) است، تا هستی ایزدی را از چیرگی دوزخِ اهریمنی و سرکشی ضحاکِ آز برهاند: «بده بهمن ای آذر مزدااهورا: بهزودی گشایش، بهزودی پناه، بهزودی زندگی، بهزودی گشایشِ فراوان، پناهِ فراوان، زندگی فراوان، فرزانگی، دانش و خردِ فراوان که بهسوی زندگی بهتر و خوش راهنمایمان گردد، و توان و نیرویی که یاریگر در برابر بدی و زشتی و دروغ باشد، تا روانها پالوده و پاک گشته، تا شایستهی پرستشِ اهورای بزرگ باشیم.» ایدون باد، و ایدونتر باد.
هشتم بهمنماه هزار و چهارصد یک
#مهدی_رحمانی_قوچانی
(*) : آن شخص...توبه کرد، و عزم حج کرد... در بادیه، چون پای آنمرد از خار مغیلان، بشکست، قافله رفته، درآن حالت نومیدی، دیدکه آیندهای از دور میآید.
گفت: به حرمت این خضر که میآید، مرا خلاص کن. پای درهم پیوست، و او را به کاروان رسانید. در حال گفت: بدان خدایی که بیهنباز(شریک) است، بگو که تو کیستی که این فضیلت تراست؟
او دامن می کشید، و سرخ میشد، و میگفت:
ترا با این تجسس چهکار؟ از بلا خلاص یافتی، و به مقصود رسیدی.
گفت: بهخدا که دست از تو ندارم، تا نگویی.
گفت: من ابلیسم.....
(مقالات شمس، رویه ۱۰۴ و ۱۰۵)
ص ۴
Forwarded from کانال رسمی هزار باده فرهنگ
کانال رسمی هزار باده فرهنگ
. #جستاری_در_پیدایش_جشن_سده متن کامل مقالهی ارزشمند آقای #مهدی_رحمانی_قوچانی را در پنج صفحهی زیر مطالعه نمایید. ✅استفاده از یادداشتها و مقالات کانال باغ خبوشان «هزار بادهی فرهنگ» با ذکر منبع بلامانع خواهد بود. #جشن_سده_بر_هموطنانم_فروزان_و_گرامی_باد.…
.
✅یارینامهها
۱- خیام نیشابوری، عمر، نوروزنامه، به کوشش مجتبی مینوی، انتشارات اساطیر، چ دوم ، ۱۳۸۵
۲- بیرونی، ابوریحان، آثارالباقیه، به کوشش اکبر دانا سرشت، انتشارات امیرکبیر، چ سوم، ۱۳۶۳
۳- رجبی، پرویز، جشنهای ایرانی، انتشارات فرزین، چ اول، ۱۳۷۵
۴- رضی، هاشم، جشنهای آتش و مهرگان، انتشارات بهجت، چ اول، ۱۳۸۳
۵- بهار، مهرداد، دربارهی جشن سده، چیستا، سال اول، ش۶، ۱۳۶۰
۶- کریستینسن، آرتور، نخستین انسان و نخستین شهریار، به کوشش ژاله آموزگار و احمد تفضلی، نشر چشمه، چ اول، ۱۳۷۷
۷- ژان شوالیه و آلن گربران فرهنگ نمادها، به کوشش سودابه فضایلی، انتشارات جیحون، چ اول، ۱۳۸۷
۸- پور داود، ابراهیم، یشتها، بهکوشش بهرام فرهوشی، انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۵۶
۹- ابن خلف تبریزی، محمدحسین، برهان قاطع، به کوشش دکتر معین، انتشارات امیرکبیر، چ ششم، ۱۳۷۶
۱۰- گردیزی، ضحاک بن محمود، زینالاخبار، به کوشش رضازاده ملک، چ اول، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، ۱۳۸۴
۱۱- بیرونی، ابوریحان، التفهیم، به کوشش جلال همایی، نشر هما، چ چهارم، ۱۳۶۷
۱۲- فردوسی، ابوالقاسم، شاهنامه، ج یک، به کوشش برتلس، مسکو، ۱۹۶۶
۱۳- بهار، مهرداد، از استوره تا تاریخ، بهکوشش دکتر اسماعیلپور، نشر چشمه، چ اول، ۱۳۷۶
۱۴- پورداود، ابراهیم، خرده اوستا، انجمن لیگ، بمبئی، بدون تاریخ
۱۵- صاحب الزمانی، ناصرالدین، خط سوم، انتشارات عطایی، چ اول ۱۳۵۱
ص ۵
پایان مقاله
https://www.instagram.com/baghekhabushan.faslnameh
#فرهنگی
#هنری
#باغ_خبوشان
#قوچان
#خبوشان
#خراسان
#تهران
#ایران
#جشن_سده
#پژوهش
#پژوهشگر
#محمد_معین_فر
#سردبیر
#فرهنگ_و_هنر
#گفت_و_گو
#هزار_باده_فرهنگ
#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان
https://t.me/Baghekhabushan
✅یارینامهها
۱- خیام نیشابوری، عمر، نوروزنامه، به کوشش مجتبی مینوی، انتشارات اساطیر، چ دوم ، ۱۳۸۵
۲- بیرونی، ابوریحان، آثارالباقیه، به کوشش اکبر دانا سرشت، انتشارات امیرکبیر، چ سوم، ۱۳۶۳
۳- رجبی، پرویز، جشنهای ایرانی، انتشارات فرزین، چ اول، ۱۳۷۵
۴- رضی، هاشم، جشنهای آتش و مهرگان، انتشارات بهجت، چ اول، ۱۳۸۳
۵- بهار، مهرداد، دربارهی جشن سده، چیستا، سال اول، ش۶، ۱۳۶۰
۶- کریستینسن، آرتور، نخستین انسان و نخستین شهریار، به کوشش ژاله آموزگار و احمد تفضلی، نشر چشمه، چ اول، ۱۳۷۷
۷- ژان شوالیه و آلن گربران فرهنگ نمادها، به کوشش سودابه فضایلی، انتشارات جیحون، چ اول، ۱۳۸۷
۸- پور داود، ابراهیم، یشتها، بهکوشش بهرام فرهوشی، انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۵۶
۹- ابن خلف تبریزی، محمدحسین، برهان قاطع، به کوشش دکتر معین، انتشارات امیرکبیر، چ ششم، ۱۳۷۶
۱۰- گردیزی، ضحاک بن محمود، زینالاخبار، به کوشش رضازاده ملک، چ اول، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، ۱۳۸۴
۱۱- بیرونی، ابوریحان، التفهیم، به کوشش جلال همایی، نشر هما، چ چهارم، ۱۳۶۷
۱۲- فردوسی، ابوالقاسم، شاهنامه، ج یک، به کوشش برتلس، مسکو، ۱۹۶۶
۱۳- بهار، مهرداد، از استوره تا تاریخ، بهکوشش دکتر اسماعیلپور، نشر چشمه، چ اول، ۱۳۷۶
۱۴- پورداود، ابراهیم، خرده اوستا، انجمن لیگ، بمبئی، بدون تاریخ
۱۵- صاحب الزمانی، ناصرالدین، خط سوم، انتشارات عطایی، چ اول ۱۳۵۱
ص ۵
پایان مقاله
https://www.instagram.com/baghekhabushan.faslnameh
#فرهنگی
#هنری
#باغ_خبوشان
#قوچان
#خبوشان
#خراسان
#تهران
#ایران
#جشن_سده
#پژوهش
#پژوهشگر
#محمد_معین_فر
#سردبیر
#فرهنگ_و_هنر
#گفت_و_گو
#هزار_باده_فرهنگ
#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان
https://t.me/Baghekhabushan
Telegram
کانال رسمی هزار باده فرهنگ
#هزار_باده_فرهنگ کانالی است با موضوعات فرهنگی و هنری برای اطلاع رسانی به علاقهمندان. فعالیت های این کانال با رویکرد پژوهشی و نگاهی مستقل، اما پایبند به اخلاق و متکی به قانون است.
پذیرای نظرات و پژوهشهای شما هستیم.
ارتباط با مدیریت: @M_Moeinfar35
پذیرای نظرات و پژوهشهای شما هستیم.
ارتباط با مدیریت: @M_Moeinfar35
Forwarded from کانال رسمی هزار باده فرهنگ
.
#به_فرخندگی_جشن_سده
گوشهای از صحبتهای استاد ابراهیم پورداوود درباره پیشینه جشن سده در مستند «جشن سده در میان زرتشیان کرمان» که در سال ۱۳۵۰ توسط منوچهر عسگری نسب ساخته شده است، را ببینید و بشنوید.
https://www.instagram.com/baghekhabushan.faslnameh
https://t.me/bonyad_neyshaboor/4028
#فرهنگی
#هنری
#باغ_خبوشان
#قوچان
#خبوشان
#خراسان
#تهران
#ایران
#جشن_سده
#پژوهش
#پژوهشگر
#محمد_معین_فر
#سردبیر
#فرهنگ_و_هنر
#گفت_و_گو
#هزار_باده_فرهنگ
#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان
https://t.me/Baghekhabushan
#به_فرخندگی_جشن_سده
گوشهای از صحبتهای استاد ابراهیم پورداوود درباره پیشینه جشن سده در مستند «جشن سده در میان زرتشیان کرمان» که در سال ۱۳۵۰ توسط منوچهر عسگری نسب ساخته شده است، را ببینید و بشنوید.
https://www.instagram.com/baghekhabushan.faslnameh
https://t.me/bonyad_neyshaboor/4028
#فرهنگی
#هنری
#باغ_خبوشان
#قوچان
#خبوشان
#خراسان
#تهران
#ایران
#جشن_سده
#پژوهش
#پژوهشگر
#محمد_معین_فر
#سردبیر
#فرهنگ_و_هنر
#گفت_و_گو
#هزار_باده_فرهنگ
#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان
https://t.me/Baghekhabushan
Telegram
کانال رسمی بنیاد نیشابور
به فرخندگی جشن سده
گوشهای از صحبتهای استاد ابراهیم پورداوود درباره پیشینه جشن سده در مستند «جشن سده در میان زرتشیان کرمان» که در سال ۱۳۵۰ توسط منوچهر عسگری نسب ساخته شده است، را ببینید و بشنوید.
@IssuesofIranology
گوشهای از صحبتهای استاد ابراهیم پورداوود درباره پیشینه جشن سده در مستند «جشن سده در میان زرتشیان کرمان» که در سال ۱۳۵۰ توسط منوچهر عسگری نسب ساخته شده است، را ببینید و بشنوید.
@IssuesofIranology