کانال رسمی هزار باده فرهنگ
594 subscribers
3.46K photos
491 videos
80 files
2.77K links
#هزار_باده_فرهنگ کانالی است با موضوعات فرهنگی و هنری برای اطلاع رسانی به علاقه‌مندان. فعالیت های این کانال با رویکرد پژوهشی و نگاهی مستقل، اما پایبند به اخلاق و متکی به قانون است.
پذیرای نظرات و پژوهش‌های شما هستیم.

ارتباط با مدیریت: @M_Moeinfar35
Download Telegram
کانال رسمی هزار باده فرهنگ
. 🔷"خورندۀ" یا "خورندِ" پیش درامد: بعد از انتشار ویدئوی ربّنای استاد زنده یاد محمدرضا شجریان همراه با متن کپشن در ذیل آن ویدئو در کانال رسمی فصلنامه فرهنگی و هنری باغ خبوشان یادداشتی از جانب همشهری پژوهش‌گر و فرهیخته‌ام، جناب آقای #حسین_جیوار مبنی بر اینکه…
.
استاد سرامی سوالی از محضر حضرت عالی بپرسم؟

سؤال: در "حکایت و قصه وکیل صدر جهان" در دفتر سوم مثنوی مولانا، از ابیات ۳۶۸۶ به بعد بیتی (۳۷۴۹) وجود دارد به این شکل که خدمت حضرت عالی می‌خوانم:

این دهان بستی دهانی باز شد
کو خورندۀ لقمه‌های راز شد
( توضیح اینکه استاد شجریان «تا خورندۀ لقمه ‌های راز شد» خوانده است)

که زنده یاد استاد شجریان نیز از چند جای مثنوی مولانا – از جمله همین قصه وکیل صدر جهان - آن را به ریخت فوق برای مناجات و ربنااش در قبل از افطار ماه مبارک رمضان چهل و چند سال پیش انتخاب کرده و در دستگاه سه گاه و افشاری خوانده است.
یک دوست اهل اندیشه و پژوهشگر چند روزی است یادداشتی را برای فصلنامه باغ خبوشان ارسال کرده است و عنوان نموده‌اند که واژه "خورندۀ " یعنی با (ه) و همزه احتمالا اشتباه کاتبان است باید "خورند" به معنای سزاوار و شایسته باشد یعنی خورندِ با کسر(د) باید باشد.
خواستم نظر حضرت عالی را نیز در این باره بدانم.

پاسخ استاد سرامی: در معنا مشکلی ندارد، اما اگر سلیقه‌ی من را پرسیدی عرض می‌کنم، تا "خورندِ" یعنی "سزاوار" یعنی "درخور" حتی اگر مولانا جلال‌الدین این را نگفته باشد سخن زیباتر این است که من به عنوان یک شاعر امروز باید به شما بگویم که " خورند"ش کن.

سؤال: بنابراین شما نظرتان این است که خورندِ با کسر(د) باشد درست تر است؟

پاسخ استاد سرامی: بله، به خاطر اینکه ادبیات یک چیز زنده و جاری است. شعرهای عامیانه که صاحب ندارند، نه اینکه هیچ کسی این را نساخته است، یک کسی اول شروع کرده اما بعدی‌ها مدام در خوانش صیغل‌اش داده‌اند درست‌ترش کردند [که امروز] به صورتی درآمده که پذیرفته‌ی همه شده است. همین طور در ادب رسمی هم همین کار را کرده‌اند، حتی مثلا رباعیاتی که به نام خیام جا می‌زنند، یک عده الان که در کامپیوتر می‌بینید ابیاتی به نام مولانا می ‌گویند که اصلا ربطی به مولانا ندارد. این‌ها ناشی از همین حقیقت است.
ادبیات هم مثل زبان است، شما می‌بینید زبان هم تغییر می‌کند. الان زبان ما مثل زبان روزگار فردوسی است؟ نه... در حالی که زبان یک میراث است.،
سؤال: چه میراثی است؟
پاسخ استاد سرامی: یک میراث همگانی است همه می‌توانند در آن دخالت داشته باشند. حالا این بیت را حتی اگر کسی قبول نکند که جلال‌الدین اینطور گفته است، ما می گوییم ساخته‌ی استدلال برتر این است که این زیباتر است تا خورندۀ آن "ی" مربوط به حرف اضافه رو چه کار کنیم؟ [...] کنیم؟ خوب این زیباتر است اگر مولانا هم الان زنده بود این را بهش می‌گفتیم، می‌گفت این از آن که من در قرن هفتم ساخته‌ام بهتر است، بله من این را سزاوار می‌بینم و خود من هم وقتی این بیت را خواندم همین "خورند" خواندم. بعد خطای دانشمندان مشکلی ندارد، تمام همین علما و ادیبانی که بعضی‌هاشان را اسم بردید در فهم هجده بیت اول مثنوی دچار اشتباه شدند، همه‌ی آن‌ها گفته‌اند این هجده بیت [اول مثنوی] فشرده کلیات و جزئیات مثنوی است. در حالی که هر عقل سلیم یا یک آدم معمولی هم می فهمد که ۲۶ هزار بیت، که حداقل هزار موضوعِ متنوع در آن ۱۸ بیت آورده است! اینکه نمی‌شود. ۱۸ بیت اول مثنوی ۴ تا مطلب در آن است که همه می‌فهمیم چیست. اما آقای دکتر عبدالحسین زرین‌کوب که استاد من بوده است این را قبول کرده است، دکتر محمد استعلامی این را قبول کرده است، استاد فروزان‌فر این را قبول کرده است. چرا؟ برای اینکه مألف مناقب‌العارفین گفته است: این ۱۸ بیت، فشرده‌ی کلیات و جزئیات مثنوی است، و بعد هم یک [گول] گنده‌تر خوردند که اندیشه‌ی ۱۸هزار عالم در این ابیات است. یعنی هر ییت‌اش هزار عالم در آن است. این‌ها سخنان شرعی می‌کنند مثلا وقتی در قران می‌خوانند [... لَا رَطْبٍ وَلَا يَابِسٍ إِلَّا فِي كِتَابٍ مُبِينٍ ۱] معنی‌اش این نیست که اتُم در آن است یا تکنولوژی در آن است. یعنی کتاب مهمی است، یعنی مثلا خیلی چیزهای مهم در آن کتاب است که من گفته‌ام، فقط همین معنی را می‌دهد. اما بعضی ها متاسفانه می‌گویند در آن اتُم هم هست، و انگلیسی‌ها با همین قرآن اتم را کشف کرده‌اند. این غلو است، من قبول ندارم... .

1- بخشی از آیه ۵۹ از سوره انعام.

خاک پای اهل هنر و معرفت
#محمد_معین_فر

ص (۲)
کانال رسمی هزار باده فرهنگ
. 🔷"خورندۀ" یا "خورندِ" پیش درامد: بعد از انتشار ویدئوی ربّنای استاد زنده یاد محمدرضا شجریان همراه با متن کپشن در ذیل آن ویدئو در کانال رسمی فصلنامه فرهنگی و هنری باغ خبوشان یادداشتی از جانب همشهری پژوهش‌گر و فرهیخته‌ام، جناب آقای #حسین_جیوار مبنی بر اینکه…
.
جناب آقای معین‌فر
باسلام، در پی درج متن و صوت مناجات مشهور این دهان بستی.... بهمراه آیات ربنای استاد شجریان، در کانال فصلنامه وزین باغ خبوشان که واقعا میراث ماندگار هنر این مرز و بوم است نکته‌ای در مورد کلمه "خورندهء " مصرع دوم که سال‌ها خلجان ذهنم بوده را با شما درمیان گذاشتم:

این دهان بستی دهانی باز شد
تا خورند ِ (شایستهء) لقمه‌های راز شد

خورندِ با کسر دال در بسیاری از نسخ خورنده درج شده است و همانگونه که جنابعالی در تماس تلفنی فرمودید تقریبا در تمامی نسخ مورد مراجعه به همین گونه نوشته شده است، احترام شما و همه بزرگان ادب ایجاب می‌کرد که دم فروکشم و از طرح این بحث صرفنظر کنم اما حیفم آمد این جرقه را به خرمن پژوهندگان نیندازم که از نظر من کلمه مزبور به سیاق معنا و مفهوم باید "خورندِ" باشد نه خورنده، نساخان درک و سلیقه خود را در نسخه برداری اعمال نموده‌اند و در استمرار و تکرار مطلب کسی حساسیت به خرج نداده است که خورنده مستلزم مفعول فیزیکی است همانطور که در فرهنگ دهخدا تصریح دارد: آنکه می‌خورد، آکل، طاعم، اکال...الخ و ذیل +خورند+ آمده است: درخور، شایسته، لایق، و قس علیهذا.
این دخل و تصرف نساخان با نقل جمله‌ای از استاد میر افضلی در کتاب رباعیات خیام و خیامانه‌های پارسی بیشتر نمایان می‌شود:

((متاسفانه ضعف سنت نقل در ادب فارسی، بی‌توجهی کاتبان و گردآورندگان دواوین شعرا به منابع مستند و تکیه بیش از حد بر ذوق ادبی، موجب راه یافتن اشعار دخیل و غیر اصیل به کارنامه شاعرانی مانند فردوسی، خیام، سنایی، عطار، عراقی، مولانا و حافظ شده است. شاعرانی که مورد توجه و اقبال مخاطبان بوده‌اند، از این تغییرات و تحریفات، لطمه بیشتری دیده‌اند. برخی نسخه‌های شاهنامه، به همان اندازه ابیات اصلی کتاب، بیت‌های افزوده دارد. برخی از این ابیات افزوده یا تحریف شده، مانند بیت مشهور: «چو ایران نباشد تن من مباد» یا «بسی رنج بردم در این سال سی» چنان شهرت عام یافته است که برای عده‌ای از علاقه‌مندان فرهنگ و ادب، سخن گفتن از اینکه این ابیات سروده فردوسی نیست، با توهین به شاهنامه و فرهنگ اصیل ایرانی توفیری ندارد.)) صفحه ۱۴ پیش گفتار
با عنایت به موارد بالا معتقدم لقمه های راز خوردنی و ماکول نیست و نور معرفت است که سعدی می‌فرماید:

اندرون از طعام خالی دار
تا در آن نور معرفت بینی
و مولانا می‌فرماید
این دهان بستی دهانی باز شد
تا خورندِ لقمه‌های راز شد

تردیدی نیست که استاد شجریان دقت و وسواسی قابل تحسین در انتخاب متن و ادای صحیح کلمات و لغات داشتند، اصولا اهالی موسیقی اصیل ایرانی و گویندگان برنامه‌های ادبی رادیو تا سال‌های اولیه انقلاب چنین بودند.
دربین خیل عظیم گوینده و خواننده تصانیف اصیل سنتی تلفظ اشتباه کلمات صفر یا نزدیک به صفر است، قرائت کلمه "خورندهء" در مصرع دوم بیت مورد اشاره نیز با توجه به منابع مورد استفاده محمول بر اشتباه نیست و نکته‌ای که مطرح می‌شود یک بحث ادبی و لغت‌شناسی صرف است تا اگر مقبول افتد اساتید ادامه دهند.
و درج خورنده در تمام یا قریب به تمام نسخ مثنوی نمی‌تواند الزامی برای صحت آن باشد و این اشتباه نساخ‌های متفاوت و متعدد مثنوی و سایر دواوین و آثار متفکرین متقدم بوده است که تا به امروز استمرار یافته است
فرمودید حتی استاد جعفری متعرض این کلمه نگردیده‌اند، استاد علامه جعفری این بیت راصرفا به همانگونه نقل کرده‌اند و توضیح یا تاویلی در مورد کلمه ارایه نفرموده‌اند اما توجه به بیت قبل آن به خوبی نشان می‌دهد که لقمه، لقمه معنوی و به تعبیر سعدی (معرفت) است.

فهم نان کردی، نه حکمت ای رهی
چونکه حق گفتت: کلوا من رزقه
رزق حکمت به بود در مرتبت
کان گلوگیرت نگردد عاقبت
این دهان بستی دهانی باز شد......
بیایید بپذیریم که با حفظ احترام بسیار برای استادان‌مان، جسارت ابراز نظر مخالف را البته مستدل داشته باشیم که اگر غیر از این بود نظریه‌ها درجا می‌زدند و پیشرفتی حاصل نمی‌گردید و من شاگردی کوچک در محضر شما استدعا دارم این بحث را تعمیم دهید شاید نکات دیگری هم بدست آید.
اشتباه نساخ و اینک در عصر چاپ نمی‌تواند مانعی برای اصلاح اشتباه آنان ولو در کتاب استاد علامه جعفری باشد به عنوان مثال در صفحه ۵۰۳ بیتی از حکیم سنایی که در مثنوی به آن استناد شده است چنین چاپ شده است که عکس آن ضمیمه است:
غمخور و نان غم افزایان مخور
زانکه عاقل غم خورد، کودک شکر
تردیدی نیست که کلمه مرکب (غمخور) اشتباه است و به جای آن فعل امر (غم خور) صحیح است.

توفیق روزافزونتان را آرزومندم
#حسین_جیوار
تهران ۱۸ فروردین ۱۴۰۱

ص (۳)

#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان

https://t.me/Baghekhabushan
کانال رسمی هزار باده فرهنگ
. جناب آقای معین‌فر باسلام، در پی درج متن و صوت مناجات مشهور این دهان بستی.... بهمراه آیات ربنای استاد شجریان، در کانال فصلنامه وزین باغ خبوشان که واقعا میراث ماندگار هنر این مرز و بوم است نکته‌ای در مورد کلمه "خورندهء " مصرع دوم که سال‌ها خلجان ذهنم بوده…
.
درود به جناب معین فر
در باره گزینش واژه خورند یا خورنده، هرچند ادبا را نظر بر این است که به قرینه آورده شدن کلماتی مانند لقمه و دهان و بستن و باز شدن آن ، خورنده صحیح است.
لیکن باتوجه به اینکه خورند به معنی زیبنده و شایسته می‌باشد، به نظر می رسد با واژه راز که ژرفای معنایی آن مورد نظر حضرت مولانا بوده است، تناسب بیشتری داشته باشد.

#پوراندخت_برومند

#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان

https://t.me/Baghekhabushan
.
🔷الحاق و جعل سه بیت شعر به نام مشاهیر و مفاخر شعر و ادب ایران - حافظ، سعدی و مولانا، سه نگاه و سه برداشت از آیه 143 سوره آعراف

👇
https://www.instagram.com/baghekhabushan.faslnameh


#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان

https://t.me/Baghekhabushan
کانال رسمی هزار باده فرهنگ
. 🔷الحاق و جعل سه بیت شعر به نام مشاهیر و مفاخر شعر و ادب ایران - حافظ، سعدی و مولانا، سه نگاه و سه برداشت از آیه 143 سوره آعراف 👇 https://www.instagram.com/baghekhabushan.faslnameh #فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان https://t.me/Baghekhabushan
.
.
🔷الحاق و جعل سه بیت شعر به نام مشاهیر و مفاخر شعر و ادب ایران - حافظ، سعدی و مولانا، سه نگاه و سه برداشت از آیه 143 سوره آعراف


وَلَمَّا جَاءَ مُوسَى لِمِيقَاتِنَا وَكَلَّمَهُ رَبُّهُ قَالَ رَبِّ أَرِنِي أَنْظُرْ إِلَيْكَ قَالَ لَنْ تَرَانِي وَلَكِنِ انْظُرْ إِلَى الْجَبَلِ فَإِنِ اسْتَقَرَّ مَكَانَهُ فَسَوْفَ تَرَانِي فَلَمَّا تَجَلَّى رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَكًّا وَخَرَّ مُوسَى صَعِقًا فَلَمَّا أَفَاقَ قَالَ سُبْحَانَكَ تُبْتُ إِلَيْكَ وَأَنَا أَوَّلُ الْمُؤْمِنِينَ ﴿۱۴۳﴾


و چون موسى به ميعاد ما آمد و پروردگارش با او سخن گفت عرض كرد پروردگارا خود را به من بنماى تا بر تو بنگرم فرمود هرگز مرا نخواهى ديد ليكن به كوه بنگر پس اگر بر جاى خود قرار گرفت به زودى مرا خواهى ديد پس چون پروردگارش به كوه جلوه نمود آن را ريز ريز ساخت و موسى بيهوش بر زمين افتاد و چون به خود آمد گفت تو منزهى به درگاهت توبه كردم و من نخستين مؤمنانم (۱۴۳)
ازترجمه: محمد مهدی فولادوند

موسی خطاب به خداوند در کوه طور می گويد:
اَرَنی(خود را به من نشان بده.)
وخداوند ميفرمايد:
لَن تَرانی(هرگز مرا نخواهی دید.)


منسوب به سعدی:
چو رسی به کوه سینا، اَرنی مگو و بگذر
که نیرزد این تمنا به جواب لَن تَرانی

منسوب به حافظ:
چو رسی به طور سینا اَرنی بگو و بگذر
تو صدای دوست بشنو، نه جواب لَن تَرانی


منسوب به مولانا:
اَرِنی کسی بگوید که ترا ندیده باشد
تو که با منی همیشه، چه تَری چه لَن تَرانی

سه برداشت:

برداشت مثلا سعدی، عاقلانه
برداشت مثلا حافظ، عاشقانه
برداشت مثلا مولوی، عارفانه

https://www.instagram.com/baghekhabushan.faslnameh


#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان

https://t.me/Baghekhabushan
Forwarded from Masoud Jabani
استاد عزیز با درود بیکران از مصاحبه ارزشمندی که با آقای ضیایی در فصل نامه خبوشان انجام دادید بسیار مفید و کاربردی است بخصوص که اگر بشود با نسل جوان هم وارد چنین گفتگوهایی در زمینه های مختلفی انجام بگیرد فصلنامه پربارتر خواهد شد. مطمئنم که شما در این زمینه هم تلاش خودتان را کرده اید.
موفق باشید عزیز گرامی🙏
Forwarded from محمد معین فر
با درود و ارادت فراوان محضر شما جناب آقای جابانی، سپاس گزارم از بنده نوازی و حسن توجه حضرت عالی نسبت به مجله باغ خبوشان - که مجله ای است متعلق به مردم، جوانان و مشاهیر و مفاخر ارجمند شهرستان قوچان تا بتوانیم صدای رسای فرهنگ و تاریخ و هنر استادان و هنرمندان این شهر باشیم- همواره سلامت و تندرست باشید.

با تجدید احترام و ارادت🙏🌺
معین فر
.
در گذشت نویسنده، خبرنگار و شاعر فرهیخته آقای #جلیل_فخرایی را به اطلاع جامعه هنری و ادب دوستان خراسان می‌رسانیم.

مراسم تشییع و وداع با پیکر این هنرمند ساعت ۱۰ صبح چهارشنبه ۳۱ فروردین ۱۴۰۱ از مقابل غسالخانه بهشت رضا بطرف حرم مطهر امام رضا (ع) انجام و پس از نماز و طواف ساعت ۱۱.۵ در قطعه هنرمندان بهشت رضا به خاک سپرده خواهد شد.

https://t.me/taghiniasaeed/1331

#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان

https://t.me/Baghekhabushan
.
گروه زبان وادبیات فارسی دانشگاه حکیم سبزواری

درراستای« توسعه اشتغال دانش بنیان و واکاوی توانمندی های زبان وادبیات فارسی در توسعه و کار آفرینی» برگزار می کند:

سخنران:
#دکتر_علی_اصغر_ارجی:
«ادبیات، زبان توسعه»

دبیرنشست:
آقای احسان حضرتی
🔰
سه شنبه۳۰فروردین ۱۴۰۱
🕘 ساعت۹ شب
https://meeting5.hsu.ac.ir/b/hak-ktd-vwg
https://t.me/aliasqararji/1148


#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان

https://t.me/Baghekhabushan
.
بنام خداوند جان آفرین

🔷روز بزرگ‌داشتِ حضرت سعدی، اندیش‌مند بزرگ و شاعرِ شیوا سخن، پارسی زبانِ خوش‌‌گو و روان گفتار بر شیفتگانِ زبان و ادبِ پارسی خجسته باد.
این چهارگانه را به روان پیرِ بزرگ ادب پارسی پیشکش می‌نمایم:


از "کوه خدا"دری به "رحمت" باز است
با هر غزلش فرشته‌ای دمساز است

آن دُرّ که به سَردرِ ملل دارد جای
نوباوه‌ی طبعِ "سعدی" شیراز است

#مهدی_رحمانی_قوچانی


#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان

https://t.me/Baghekhabushan
.

🔷#سعدی_شیرین‌_سخن - سرودهٔ شادروان استاد #ادیب_برومند

سخن به نزد گرانقدر مردم هشیار
عطیه‌ای است شکوهنده و گران‌مقدار

به پیشگاه خردمند‌ مرد دریادل
سخن عزیزتر آمد ز گوهر شهوار

سخن عطیهٔ والای عالم بالاست
که گشت بهرهٔ انسان ز درگه دادار

سخن بمانَد و گنجینهٔ کمال از مرد
نه مخزن گهر و گنجِ درهم و دینار

به بحر فکر، سخنور چو غوطه‌ور گردد
بسا لآلی رخشان که آورَد به کنار

نمیرد آن که ز کلکش به جای ماند اثر
که جاودانه همی زنده داردش آثار

به ویژه سعدی شیرازی، آن که در نُه چرخ
نتافت اختر سعدی چنو به هیچ دیار

بلندپایه سخن‌آفرین گردون‌فر
که گشت گفتهٔ او ورد ثابت و سیار

همان خجسته‌سیر شاعر فضیلت‌کیش
که پیکر هنر از شعر او گرفت شعار

همان که با سخن خوش به رهگذار حیات
ز لوح خاطر غمدیدگان سترد غبار

سپهرمرتبه گوینده‌ای که نیک افتاد
طنین شهرت او زیر گنبد دوّار

به شعر علم، برافراشت رأیت تسخیر
به راه فضل، برانگیخت مرکب رهوار

ز لطف طبع، بیاراست باغ فضل از گل
ز حسن خُلق، بپیراست شاخ علم از خار

ز شعر نغز، به جان داد قوت راحت‌بخش
به فکر بکر ز دل برد اندُه و تیمار

به باغ طبع چه پرورده؟ گونه‌گون ریحان
ز شاخ فکر چه آورده؟ رنگ‌رنگ اثمار

بیان او چه بیانی؟ لطیف و شهدآمیز
کلام او چه کلامی؟ بدیع و شکّربار

بیان او همه خاطرنواز و شورانگیز
کلام او همه راحت‌فزای و بهجت‌بار

بیان اوست گهربارتر ز ابر مطیر[۱]
کلام اوست دل‌انگیزتر ز باد بهار

لطافت سخنش فی‌‌المثل چو دیبه روم
شمامهٔ قلمش بی‌گمان چو مشک تتار

ز نظم اوست نظام بلاغت تقریر
ز شعر اوست شعار فصاحت گفتار

بوَد کنوز بلاغت به نظم او مکنون
شود رموز فصاحت ز نثر او اظهار

به کلک و طبع، همو داد مایه‌ای افزون
ز نظم و نثر، همو ریخت پایه‌ای ستوار

کند ستایش رفتار نیک و خیراندوز
کند نکوهش کردار زشت و ناهنجار

به طبع توسن گردنکشان دهر آموخت
ز تازیانهٔ گفتار، شیوهٔ رفتار

فروزش سخنش چون به تیه[۲] ظلمت، نور
گزارش قلمش چون به جشن بهمن، نار

قصایدش همگی گرمتر ز بوسهٔ عشق
لطایفش به مثَل نرمتر ز گونهٔ یار

سرود بس غزل نغز و قطعهٔ پرشور
به حکم ذوق سلیم و قریحهٔ سرشار

لطافت غزلش فی‌المثل چو چشم غزال
ظرافت مثلش بی‌بدل چو چهرنگار

چه گویمت ز گلستان او که هر ورقش
بود ز لطف و صفا، رشک صفحهٔ گلزار

خزان دهر نیاید به بوستانش راه
که پایدار بوَد چون گل همیشه‌بهار

به «طیباتش» اگر روی آوری، بینی
که مشکبوی تر آمد ز طبلهٔ عطار

«نصایحش» همه قلب عوام را اکسیر
«بدایعش» همه نقد خواص را معیار

به هفت قرن که رفت از زمان او امروز
کند زمانه به پایندگیش نیک اقرار

بسا بروج مُشیّد، به ماه بر شده بود
که جمله محو شد اندر تحول ادوار

بسا ولایت آباد و کشور معمور
که شد خراب و تهی گشت ز آدمی ناچار

بسا منابع ثروت که روزگارش زود
به خاک تیره مبدل نمود زرِّ عیار

بیامدند و برفتند و هیچ ننهادند
بسا توانگر و شاه و اتابک و سردار

چو کرم پیله تنیدند تار عُلقه به دهر
ولیک کرم لحد خورد پودشان با تار

ز سنگ خاره برافراشتند طُرفه قصور
ولیک خوار بخفتند زیر سنگ مزار

نه نام ماند از آنان، نه یادگار جمیل
نه جام ماند از آنان، نه چهرهٔ گلنار

ز زرّ سرخ نجستند غیر خفت و ننگ
به خاک تیره نبردند غیر نکبت و عار

ولی ز گفته سعدی بسا گهر باقی است
گرانبها و گرانمایه و گران‌مقدار

به هر که بنگری از خاص و عام و پیر و جوان
ز شعر دلکش اویند جمله برخوردار

بسا کسا که به محنت‌سرای دهر، زدود
به صیقل سخنانش ز لوح دل، زنگار

بسا کسا که در آیینهٔ کلامش دید
جمال عشق و عفاف و شمایل دلدار

حلاوت سخنش بیشتر شود معلوم
هر آنچه گفتهٔ او بیشتر شود تکرار

خوشا به خطّهٔ فرخنده‌اختر شیراز
خجسته منشأ آثار و مطلع انوار

از آن سبب که در او یافت پرورش سعدی
سزد که فخر کند بر ممالک و امصار[۳]

کنون ز کلک سخندان حقگزار «ادیب»
بر آستانه سعدی شد این چکامه نثار


پی‌نوشت‌ها:

۱. مطیر: باران‌زا ۲.تیه: بیابان ۳. امصار (جمع مصر): شهرها

گفتنی است که استاد برومند این شعر را در ۲۷ سالگی (سال ۱۳۳۰) به هنگام تجدید بنای آرامگاه سعدی سروده‌اند.

https://t.me/adibboroumand/500


#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان

https://t.me/Baghekhabushan
.


🔷هیأت تحریریه و مدیریت فصلنامه فرهنگی و هنری باغ خبوشان ایّام ضربت خوردن و شهادت، حضرت علی ابن ابیطالب را به پیشگاه تمام عاشقان آنحضرت تسلیت عرض می کند...


دلا باید بهر دم یا علی گفت
نه هر دم بل دمادم یا علی گفت

بهر کس در جهان آفرینش
حوادث شد مُجسّم یا علی گفت


متن کامل این شعر را در ادامه بخوانید... . 👇👇


در این ایّام لیالی قدر از همه عزیزان التماس دعا داریم.


#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان

https://t.me/Baghekhabushan
کانال رسمی هزار باده فرهنگ
. 🔷هیأت تحریریه و مدیریت فصلنامه فرهنگی و هنری باغ خبوشان ایّام ضربت خوردن و شهادت، حضرت علی ابن ابیطالب را به پیشگاه تمام عاشقان آنحضرت تسلیت عرض می کند... دلا باید بهر دم یا علی گفت نه هر دم بل دمادم یا علی گفت بهر کس در جهان آفرینش حوادث شد مُجسّم…
.


🔷هیأت تحریریه و مدیریت فصلنامه فرهنگی و هنری باغ خبوشان ایّام ضربت خوردن و شهادت، حضرت علی ابن ابیطالب را به پیشگاه تمام عاشقان آنحضرت تسلیت عرض می کند...


دلا باید بهر دم یا علی گفت
نه هر دم بل دمادم یا علی گفت

بهر کس در جهان آفرینش
حوادث شد مُجسّم یا علی گفت

یقین سرّیست در دلها که هر کس
بهر شادی بهر غم یا علی گفت

یکی در حال محنت یاد او کرد
یکی خوشحال و خرّم یا علی گفت

دو مؤمن را ببین وقت ملاقات
زبان هر دو باهم یا علی گفت

دمیکه روح بر آدم دمیدند
ز جا برخاست آدم یا علی گفت

نبودی نوح را ایمن ز طوفان
ز اخلاص آن مکرم یا علی گفت

رها شد هود پیغمبر ز شدّاد
گمانم آن معظم یا علی گفت

ز بطن حوت یونس گشت آزاد
ز بس در ظلمت یم یا علی گفت

به ابراهیم آتش شد گلستان
به قصد اسم اعظم یا علی گفت

به اسماعیل عطش چون غالب آمد
بپای آب زمزم یا علی گفت

مه کنعان رسید از چاه بر جاه
ز بس در وادی غم یا علی گفت

نمیشد دیدۀ یعقوب روشن
بسی با ذکر مبهم یا علی گفت

بلا ایوب را بگرفت امّا
بهر پیچ و بهر خم یا علی گفت

جهان در حیرتند از صبر ایوب
بهر آفت مصمَّم یا علی گفت

سر ببریدۀ یحیای مظلوم
میان طشت زر هم یا علی گفت

شد آهن نرم اندر دست داود
بسی با عزم محکم یا علی گفت

وحوش آمد بفرمان سلیمان
به امر حیّ العالم یا علی گفت

عصا در دست موسی اژدها شد
کلیم آنجا مسلم یا علی گفت

نمی شد زنده هرگز جسم میّت
یقین عیسی بن مریم یا علی گفت

پیمبر در شب معراج برخاست
بسوی قرب اعظم یا علی گفت

رسید آنجا که بوده قاب قوسین
ندایی آمد آنهم یا علی گفت

به پیغمبر که میشد وحی منزل
ملک در اولین دم یا علی گفت

علی در کعبه بر دوش پیمبر
قدم بنهاد آندم یا علی گفت

شود ظاهر جمال حق سر دار
هر ان کاو مثل میثم یا علی گفت

رها گردد ز مشکل دشمن و دوست
غرض هر کس بعالم یا علی گفت

بفرقش کی اثر می کرد شمشیر
شنیدم ابن ملجم یا علی گفت

علی حلال جمع مشکلاتست
«علومی» هم دمادم یا علی گفت


#محمد_حسین_کتابچی (#علومی_تبریزی)


در این ایّام لیالی قدر از همه عزیزان التماس دعا داریم.


#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان

https://t.me/Baghekhabushan
.
ای نام تو بهترین سر‌آغاز

با درود به پیشگاه دوست گران سنگ و فرهیخته‌ام، جناب معین‌فر.

مثنوی "خلقتِ علی" را که تقریبآ سه دهه از عمر سرایشش می‌گذرد - و به شوند‌هایی چند، که دلم بار نمی‌داد- پس از سرودن به بازبینی و پیرایش آن به صورت جدی دست نیازیدم.
در این شب‌های قدر که پیوسته به مولای راد مردان است، برای نخستین بار برای نشر به پیشگاهتان ارسال می‌دارم. هرچند که سال‌هاست نسخه‌هایی از آن را دوستان در پاره‌ای از نقاط کشور در دست دارند.
باید بگویم در سرودن این مثنوی از پاره‌ای از اندیشه‌های ودایی، مزدیسنی، فرزان خسروانی، حکمتِ قبالایی و هستی شناسی ایران بهره‌ها برده‌ام.
در ضمن کتابت مصرع "یا علی گفتیم و عشق آغاز شد" را که جناب استاد سعید شریعت در سال ۱۳۹۲ به حقیر مرحمت فرموده‌اند، برای نوازش دیدگانِ دوستان ضمیمه می‌‌کنم.


🔷#مثنوی_خلقت_علی (ع)


کس به جز آن یارِ بی‌همتا نبود
جلوه‌ای از او دگر پیدا نبود

:::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::

🔸متن کامل شعر را در ادامه ببینید و بخوانید 👇


#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان

https://t.me/Baghekhabushan
کانال رسمی هزار باده فرهنگ
. ای نام تو بهترین سر‌آغاز با درود به پیشگاه دوست گران سنگ و فرهیخته‌ام، جناب معین‌فر. مثنوی "خلقتِ علی" را که تقریبآ سه دهه از عمر سرایشش می‌گذرد - و به شوند‌هایی چند، که دلم بار نمی‌داد- پس از سرودن به بازبینی و پیرایش آن به صورت جدی دست نیازیدم. در…
.
ای نام تو بهترین سر‌آغاز

با درود به پیشگاه دوست گران سنگ و فرهیخته‌ام، جناب معین‌فر.

مثنوی "خلقتِ علی" را که تقریبآ سه دهه از عمر سرایشش می‌گذرد - و به شوند‌هایی چند، که دلم بار نمی‌داد- پس از سرودن به بازبینی و پیرایش آن به صورت جدی دست نیازیدم.
در این شب‌های قدر که پیوسته به مولای راد مردان است، برای نخستین بار برای نشر به پیشگاهتان ارسال می‌دارم. هرچند که سال‌هاست نسخه‌هایی از آن را دوستان در پاره‌ای از نقاط کشور در دست دارند.
باید بگویم در سرودن این مثنوی از پاره‌ای از اندیشه‌های ودایی، مزدیسنی، فرزان خسروانی، حکمتِ قبالایی و هستی شناسی ایران بهره‌ها برده‌ام.
در ضمن کتابت مصرع "یا علی گفتیم و عشق آغاز شد" را که جناب استاد سعید شریعت در سال ۱۳۹۲ به حقیر مرحمت فرموده‌اند، برای نوازش دیدگانِ دوستان ضمیمه می‌‌کنم.


🔷#مثنوی_خلقت_علی


کس به جز آن یارِ بی‌همتا نبود
جلوه‌ای از او دگر پیدا نبود
عشق تنها بود و غم‌خواری نداشت
در همه عالم گرفتاری نداشت
"سوفیایی" بود و محبوبی نبود
عشق، بی‌ دل چیزِ مطلوبی نبود
"سوفیا" یعنی خرد، نور و ضیا
حکمتِ دیرینه، اسرارِ خدا
"سوفیا" را عشق خوان و هم وفا
یک سخن: آیینه‌ی ذاتِ خدا !
در همه اجزا سکون و مرگ بود
نورِ کم شد ظلمت و رخ می‌گشود
آب را یک جنبش از مستی نبود
خاک را بی روحِ او هستی نبود
ناگهان در حسرتِ تنهای خویش
سرد بادی سینه‌اش را کرد ریش
حالتی دیگر به پیش آمد ز دم
آفرینش را از این دم زد رقم
در همه کارِ "شدن " اندیشه کرد
عشق ورزی با خودش را پیشه کرد
گشت در کارِ "شدن‌" شیدای خویش
تا مگر بیند رُخِ زیبای خویش
چون ز خلقِ مینوی آسوده شد
دید افسوس، عالمی بی عشوه بود
در دلش غَنجِ محبت می‌فزود
آب و گِل بود عالم و عشقی نبود
در سخن بس عشوه‌گر شد "سوفیا"
خاک را بر آتشم کن مبتلا
خواست رخصت پس گُلِ پنهان شده
جان شوم در قالبِ انسان شده؟
فطرتِ حُسن آشکارا گشتن است
عاشقان را علتِ شوریدن است
"سوفیا" بار دگر گفتش به غمز
تا به کی از بهرِ خود خواهی تو کنز
آشکارا کن جمالت را در او
تا که گیرد عالم از او رنگ و بو
رخصتی تا در بشر منزل کنم
آتشی در جانِ آب و گِل زنم
زد نهیبی سخت بر رعنای خویش
آن صمد خوی صنم آرای خویش
از ازل بازیچه‌ای بودی، بدان
مرتضی بود و به خود بُردی گُمان
چون علی هم عاشق و معشوق ماست
عشق او در جانِ هر مخلوق ماست.
هستی مطلق چو این اندیشه کرد
عشقِ حیدر در درونش ریشه کرد
قفلِ صندوقِ دلش را باز کرد
با نوای عاشقان آواز کرد:
"هل آتی" را ما به شآنش گفته‌ایم
دُرّ مدحش را به "قرآن" سفته‌ایم
"صادقین" در مصحفِ اعظم علی است
تا پسین روزِ جهان ما را ولی است
در "زبور" از لحنِ داودم بسی
رازگوی عشقِ خود بودم بسی
در "صُحف" آن بت شکن را گفته‌ایم
عشق او را در تبر بنهفته‌ایم
آن "اَشا" در آیه‌ی "گاهان" هم اوست
هستی ما را همه سامان هم اوست
چون چنین شوری درونش پا گرفت
سوفیایش در سخن پروا گرفت:
«ای همه هستی ز تو پیدا شده»
لختِ خونی مآمنِ دریا شده
عشق او را کن بر آب و گِل نثار
تا که گیرد آدم از او اعتبار.
دوست از رعنای خود چون این شنید
پرده از رخساره‌ی دوران کشید:
ما تعّیّن را رقم از خود زدیم
نایقینی را که دستِ رد زدیم
چون تعّین را رقم زد میلِ ما
آشکارا شد نهانی فعلِ ما
ما و او را نیست از هم فُرفتی
از ازل داریم باهم الفتی
آدم آن‌گه شد ز آب وگِل برون
نامِ حیدر گشت او را رهنمون
یا‌ علی گفت و ز جا برخاست او
عالمی را با علی آراست او
خانه‌ی خود را اگر بشکافتیم
ما در آن‌ آیینه خود را یافتیم
ما کجا بر آب و گِل دل بسته‌ایم
ما در آن آیینه خود را جُسته‌ایم
روزِ "خیبر" ما ز جا کندیم در
پیشِ چشمِ مردمان او شد سپر
خون ما را روزِ "عاشورا" که ریخت؟
باده را در جامِ صافی‌ها که ریخت؟
گر لبِ "بسطامی" از ما پُر شده است
این صدف از عشقِ او پُر دُرّ شده است
از لبِ "حلاج" اگر حرفی گریخت
عشقِ او داری شد و خونش بریخت
هر دلی را تابِ آن دلدار نیست
لاجرم "حلاج" جز بر دار نیست
چون نمی گنجد دویی در ذاتِ ما
پس نمودم شد علی مرتضا
در "غدیرش" نام اگر افراشتیم
ما حجاب از خویشتن برداشتیم
گر خدایی گشت بر ما استوار
فاش گویم از علی شد بر قرار.
در نگاهِ "سوفیا" غُنجی نشست
ناگهان آیینِ پروا را شکست
داغِ حیرت دامنِ افشا گرفت
در درونش آوری نجوا گرفت
گشت سرمست و لب از لب باز کرد
کافری با گفتنِ این راز کرد:
عشق بی نامِ علی بی کاره بود
در ازل آبادِ خود آواره بود
عشق از نامِ علی آوازه یافت
کُنجِ دل‌ها رنگ و بویی تازه یافت
عشق با نامِ علی خوش‌تر بُود
عاشقان را مستی دیگر بُود
#یا_علی_گفتیم_و_عشق_آغاز_شد
#عالمی_سرمست_سوز_و_ساز_شد
چون گداز عشقِ او شد جان نواز
گشت هستی جلوه‌ی آن سوز وساز



۸/ ۶/ ۱۳۷۴ خورشیدی
#مهدی_رحمانی_قوچانی

#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان

https://t.me/Baghekhabushan