کانال رسمی هزار باده فرهنگ
594 subscribers
3.46K photos
491 videos
80 files
2.77K links
#هزار_باده_فرهنگ کانالی است با موضوعات فرهنگی و هنری برای اطلاع رسانی به علاقه‌مندان. فعالیت های این کانال با رویکرد پژوهشی و نگاهی مستقل، اما پایبند به اخلاق و متکی به قانون است.
پذیرای نظرات و پژوهش‌های شما هستیم.

ارتباط با مدیریت: @M_Moeinfar35
Download Telegram
.
امیرکبیرِ نشر ایران

«در سال ۱۳۴۱ بود كه از سياوش كسرايى دفتر شعرى به نام خون سياوش منتشر كردم. اين كتاب در ميان مردم كتابخوان، به‌ويژه جوانان شعردوست، وجهه‌اى فوق‌العاده يافت. كسرايى آثار بسيار دارد، قطعه شعرى هم دارد به نام جهان‌پهلوان در ستايش از غلامرضا تختى، كه من در دوران انقلاب آن را همراه با قطعه شعرى از شادروان مهدى سهيلى با عنوان بابَكم چاپ كردم و به رايگان ميان مردم پخش كردم! بابک پسر جهان‌پهلوان تختى است.

كسرايى متوسط‌القامه و نسبتاً لاغر بود و گونه‌اى كوچک با موهاى سياه و سبيل پرپشت داشت. متين و خودمانى صحبت مى‌كرد. پس از وقايع ۲۸ مرداد مدتى زندانى شد. بعد از انقلاب و پس از بازداشت رهبران حزب توده از كشور گريخت؛ مدتى در افغانستان بود، سپس به مسكو رفت، و از مشاهده سوسياليسم روسى سرخورده شد. اين اواخر در مسكو در عسرت مى‌زيست؛ زن و فرزندانش در اتريش بودند؛ وى با مشقات بسيار به اتريش رفت و پناهنده شد. در آنجا بود كه تحت عمل جراحى قلب قرار گرفت، و متأسفانه در سال ۱۳۷۴ در شهر وين درگذشت...

عده‌اى از دوستان و اقوام او در مسجد حجة‌ابن‌الحسن برايش مراسم ختمى برگذار كرده بودند و من هم به آن مجلس رفتم. هنگامى كه قارى مشغول تلاوت قرآن بود، عده‌اى به سالن ختم وارد شدند و يكى از آن‌ها پشت ميكروفن رفت و با لحنى خشن به قارى گفت مى‌دانى براى كى قرآن مى‌خوانى؟ قارى كه از روشندلان بود و عينک سياهى بر چشم داشت گفت براى هركس اينجا مجلس ختم برگذار شود من قرآن مى‌خوانم. جوانک گفت نبايد براى اين توده‌اى فلان‌فلان‌شده قرآن بخوانى، و ميكروفن را از دست قارى گرفت. مردم كه از اين گروه خبرهاى بدى شنيده بودند مجلس ختم را به حال فرار ترک كردند. همراهان جوانک هم به هركسى كه مى‌رسيدند يک سيلى يا مشت و لگدى به سويش مى‌پراندند و يا هر كسى عينكى به چشم داشت عينكش را برمى‌داشتند و زير پا له مى‌كردند. آقاى ابراهيم يونسى كه در مجلس ختم بود به اين سرنوشت دچار شد. صداى ريختن صندلی‌ها به روى هم و سر و صداى حاضران هنگام ترک مجلس همهمه‌اى به‌وجود آورده بود كه يادم نمى‌رود.»

□ از کتاب در جستجوی صبح، خاطرات عبدالرحیم جعفری، بنیانگذار موسسۀ انتشارات امیرکبیر، ص ۷۴۱ و ۷۴۲

https://t.me/amirkabirpublication/229

#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان
.
https://t.me/Baghekhabushan
.
متاسفیم از وقوع این‌قبیل اتفاق‌ها

وقتی اثاثیه زندگی یک‌ بازیگر در پارکینگ گذاشته می‌شود

"#محمد_فیلی"؛ بازیگر سریال‌های "روزی روزگاری"، "مختارنامه"، "عملیات ۱۲۵" و "هاتف" این روزها حال و احوال خوبی ندارد؛ نمی‌داند تکلیف خانه‌اش چه می‌شود و اثاثیه‌اش را در پارکینگ منزل یکی از دوستانش گذاشته است.از این دادگاه و به آن دادگاه اما هیچ نتیجه‌ای نمی‌گیرد.
ویدئویی در فضای‌ مجازی منتشر شده که او درخواست و تقاضای دیدار با آقای رئیسی؛ رئیس قوه قضائیه را دارد که بلکه ایشان بتواند نه‌تنها مشکل او بلکه مشکل اساسی موجر و مستاجرهایی که این مشکلات برایشان بوجود می‌آید را برطرف کند.
این‌ بازیگر‌ به تسنیم گفت :

■ ۶، ۷ سال در آپارتمانی سکونت داشتم، آنقدر صاحب‌خانه‌ام‌ خوب بود که به فکر جایی دیگر نبودم.بدون دغدغه و احساس اینکه مستأجرم، در این خانه زندگی می‌کردم.تا اینکه سال گذشته در گرانی که برای مسکن اتفاق افتاد و مشکل عملِپ قلب صاحب‌خانه‌ام، ایشان وسوسه شدند که این خانه را بفروشند.
اما ۲۰ روز بعد از این که، خانه به فروش رسید متوجه شدند ۳۰۰ میلیون زیر قیمت فروخته‌اند؛ بعد از عمل جراحی‌شان هم فرزندان‌شان گفتند چرا این کار را کرده‌اند؟نهایتا به این نتیجه رسیدند که معامله را فسخ کنند اما شخصی که این خانه را خریده بود زیربار نمی‌رفت و کار به دادگاه و شکایت کشید.اینجا من ماندم وسط و صاحب‌خانه که کدام ودیعه مرا پرداخت می‌کنند. درحالی‌که صاحب‌خانه اول در قرارداد آورده بود که صاحب‌خانه جدید باید این ودیعه را بپردازند.اما شواهد نشان می‌داد که دستم به جایی نمی‌رسد.اینجا ماندم با صاحب‌خانه‌ای که می‌گوید باید ضرر و زیان بپردازم و یا اجرت‌المثل بدهم.
من می‌گفتم چرا باید ضرر و زیان بدهم، من که طبق قواعدش پیش رفته‌ام.او هم زیر بار نرفت و به قول خودش، این ودیعه را به صندوق شورای حل اختلاف واریز کرده است.اما واقعا این رفتارها حق من نیست؛ در حالی این اتفاقات می‌افتد که من سر صحنه فیلمبرداری کار جدید آقای بهروز افخمی‌ام.
گرگان بودم سر فیلمبرداری سریال "رعد و برق" ویژه ماه رمضان تلویزیون.دقیق یادم نیست ۴ ماه پیش بود، نگهبان ساختمان با من تماس گرفت که گروهی همراه با افسر نیروی انتظامی آمده‌اند قفل خانه‌ات را باز کنند.من از او خواستم گوشی تلفن را به افسر نیروی انتظامی بدهد؛ وقتی خودم را معرفی کردم او برخورد خوبی داشت و گفت عواقب این کار را به جان می‌خرم و دست به قفل شما نمی‌زنم.
با خودم گفتم این افسر انسانیت به خرج داد اما معلوم نیست افسر بعدی و چه اتفاقاتی پیش رویم است.وسایلم را کنار خیابان نگذارند و یا ثبت و ضبط نشود.هفته بعد برای مرخصی ماهانه به تهران آمدم، یکی از دوستانم به نام آقای آتش‌زمزم که از همکاران و کارگردانان سینماست را دیدم، ایشان به من قول دادند خانه‌ای را برای من مهیا کنند.اما به دلیل اینکه نتوانستم ودیعه‌ام را بگیرم این خانه هم فراهم نشد.به این فکر افتادیم که حداقل اثاثیه‌ام را به پارکینگ منزل ایشان آوردم.البته یک مقداری از این وسایل را که احساس کردم اضافی است فروختم.
۲، ۳ هفته‌ای گذشت نگهبان آن ساختمان با من تماس گرفت که چند کامیون و کارگر آمده‌اند با چند مامور، قفل خانه را بکشنند.
برایم این سوال پیش آمد چرا باید چنین شرایطی در قانون ما باشد که به این صاحب‌خانه اجازه بدهد بدون رسیدگی به مشکل مستاجر، این طوری آواره‌اش کنند.حتی برای گرفتن ودیعه‌ام، شکایت کردم و چندمیلیونی هم برایم آب خورده که بتوانم شکایتم را به سمع و نظر دادسرای شهید مطهری برسانم.متاسفانه بررسی مشکل ما براساس آخرین پیگیری که داشتم به آخر اسفندماه موکول شده است.
وقتی این روند و عدم توجه به مشکل من و امثالهم را دیدم با خودم گفتم تقاضای ملاقاتی از آقای رئیسی داشته باشم تا به ایشان بگویم این قانون موجر و مستاجری، چه بلایی سر برخی از آدم‌ها می‌آورد.

https://t.me/wiki30nema/7005

#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان
.
https://t.me/Baghekhabushan
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
.
بازیگر سریال‌های "روزی روزگاری"، "مختارنامه" و... زیر ماده قانونی "موجر و مستاجر" این روزها چنین احوالی دارد...!
.
.
این قانون موجر و مستاجر، چه بلایی می‌خواهد بر سر هنرمند پیشکسوت سینما و تئاتر و تلویزیون ایران آقای محمد فیلی با پنجاه سال سابقه هنری که در خدمت نظام و مردم بوده بیا آورد؟

درد دل این هنرمند را گوش کنید...

آیا روا است چنین قانونی ...؟
.
#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان
.
https://t.me/Baghekhabushan
.
⭕️آخرين ويدئوى موجود (تا اين لحظه) از پروفسور عبدالمجيد ارفعى، مردى از دنياى گِل نوشته‌ها،
اولين ايرانى كه منشور كوروش را از روى متن اصلى ترجمه كرده است.

"يك راه است، آن هم راستى، ديگر راه‌ها همه بيراهه است" اهورامزدا

خوشبختانه تست كروناى استادِ نازنين براى بار دوم نيز منفى شد (پس از بهبودى ايشان و مرخصى از بيمارستان) و ايشان در حال گذراندن دوره نقاهت هستند.

با آرزوى بهبودى كامل براى اين گوهر ناياب

https://t.me/seymarefarhang/6174

#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان
.
https://t.me/Baghekhabushan
.
🔻تعطیلیِ یک کتاب‌فروشی دیگر

🔴تعطیلیِ یک کتاب‌فروشی دیگر در شهری با ساعت‌های یک میلیارد تومانی

فروشگاه «کتاب ویستا» (در سعادت‌آبادِ تهران) متعلق به «#نصرالله_کسرائیان» به علت ورشکستگی مالی، تعطیل شد. آن هم در شهری که در یکی از خیابان‌هایش (جُردن) یک ساعت مُچی مردانه، «یک میلیارد و دویست میلیون تومان» به فروش می‌رسد.
#چگونه_یک_ملت_می‌تواند_این_چنین_اندوه_بار_علیه_خودش_انقلاب_کند؟

متن نامه استاد کسرائیان... 👇👇


#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان
.
https://t.me/Baghekhabushan
.
🔻تعطیلیِ یک کتاب‌فروشی دیگر

🔴تعطیلیِ یک کتاب‌فروشی دیگر در شهری با ساعت‌های یک میلیارد تومانی

فروشگاه «کتاب ویستا» (در سعادت‌آبادِ تهران) متعلق به «#نصرالله_کسرائیان» به علت ورشکستگی مالی، تعطیل شد. آن هم در شهری که در یکی از خیابان‌هایش (جُردن) یک ساعت مُچی مردانه، «یک میلیارد و دویست میلیون تومان» به فروش می‌رسد.
#چگونه_یک_ملت_می‌تواند_این_چنین_اندوه_بار_علیه_خودش_انقلاب_کند؟

#استاد_نصرالله_کسرائیان با نوشتن یک نامه به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی تعطیلی #کتاب_ویستا را چنین شرح داده است:

بدین وسیله به اطلاع وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، وزرات دارایی، سازمان تأمین اجتماعی، شهرداری، ادارات برق، گاز، تلفن، اتحادیه ناشران و کتاب‌فروشان، هم‌محله‌ای‌ها، و رسانه‌های مجازی می‌رساند که «کتاب ویستا» واقع در سعادت‌آباد، تعطیل شد.

نه از آن‌ها که نیامدند گله داریم، نه از آن‌ها که کتاب نمی‌خوانند، از آن‌ها هم که آمدند یا به اشکال مختلف کمک‌مان کردند، سپاس‌گزاریم.

چند سال سوبسید دادیم و تلاش کردیم سرپا نگاهش داریم، نشد.

تصمیم برای تعطیل کردنش، تصمیمی دشوار بود، به ویژه برای همسرم که تا آخرین لحظه برای بازنگاه‌داشتن‌اش اصرار داشت.

دیری نخواهد گذشت که همه کتابفروشی‌ها بجز آنهایی که کتاب، کاغذ و محصولات فرهنگی از ارگان‌ها، ادارات و دولت دریافت می‌کنند به همین روز خواهند افتاد و مجبور به ترک کار و کسب شان خواهند شد. من نمی‌گویم به خاطر کتاب فروش بلکه به خاطر آینده فرزندانتان کتاب بخرید تا در آینده فرزندان بی‌سواد و دولتمردان نادان نداشته باشیم.

ملتی که پرتیراژترین کتاب‌هایش آشپزی و تعبیر خواب باشد تنها در اندیشه خوردن و خوابیدن است و دریغ از ذره‌ای تعقل

به یزدان اگر ما خرد داشتیم
کجا این سرانجام بد داشتیم

فرهنگ کتابخوانی را به هر شکل ممکن توسعه دهیم تا فرزندان سرزمین مان در امنیت و آرامش و آزادگی زندگی کنند.
.
.
#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان
.
https://t.me/Baghekhabushan
Forwarded from Elham
✍️ آفرینش‌های ادبی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان برگزار می‌کند:

کارگاه شاهنامه‌خوانی برای گروه سنی ۷ تا ۱۰ سال
کارگاه شاهنامه‌خوانی برای گروه سنی ۱۰ تا ۱۳ سال

کارگاه نوشتن خلاق برای گروه سنی ۷ تا ۱۰ سال
کارگاه نوشتن خلاق برای گروه سنی ۱۰ تا ۱۳ سال

کارگاه داستان مقدماتی برای گروه سنی ۱۴ تا ۱۷ سال
کارگاه شعر مقدماتی برای گروه سنی ۱۴ تا ۱۷ سال


کارگاه‌ها به صورت مجازی و در فضای اسکای‌روم برگزار خواهد شد.

مدرس دوره: الهام فلاح یساولی
کل دوره: ۸ جلسه
مبلغ ثبت‌نام: ۲۰ هزار تومان
مهلت ثبت‌نام: ۱۶ دی

جهت پیش‌ثبت‌نام با این شماره تماس بگیرید:
۰۹۳۵۵۱۶۶۸۵۴
الهام فلاح یساولی
Forwarded from ..."شاندل"
ملتی علیه خود!

ما ملت ایران، چگونه علیه خود عمل می کنیم؟!
پیش از پاسخ به چنین پرسشی، می باید به یک پرسش مقدمی پاسخ گفته باشیم!
آن پرسش پیشینی این است: انسان در حصول شناخت ها، اعم از شناخت سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و دینی و.... پیرو است؟ یا مستقل؟
آشکار است که انسان ها به استقلال شناختی رای میدهند. اگر چه این ادعا، بیشتر توهم، و بیشتر لقلقه زبان است تا استقلال عملی.
اما این پرسش واقعا جدی است که : استقلال شناختی عملا کجای سپهر ذهن ما نشسته است؟!..
انسان بالنده، ضمن بهره گیری از دیدگاه های دیگران، حتما و الا و لابد! می باید به شناختی از آن خود برسد. شناختی با استدلال و استناد، و با روشن بینی و معیار مندی های پارادایم علمی...

اکنون به پرسش آغازین سخن باز می گردیم:
" ما ملت ایران، چگونه علیه خود عمل می کنیم؟!"
پاسخ، پوست باز است! وقتی کتابی در زندگی ما نیست، وقتی به خواندن عادت نداریم، وقتی فکر کردن بلد نیستیم.... بداهتا اسیر تریبون ها می شویم! همه خوراک عقلی و نقلی و شناختی خود را ازیک منبع، یک تریبون، یا یکنفر، اخذ می کنیم!
معنای چنین وضعیت این است که مهار عقل و ذهن و ضمیر ما در دست دیگری است. و این دیگری که حالا ما درپی او می دویم، یعنی تریبون ها، گروه ها، باندها، جناح ها و.... منافع خود را پی می گیرند که لزوما با منافع ما ملت یکسو نیست.... ولی ما نا خواسته، در زمین این دیگری بازی می کنیم تماما!....
چون شناخت ما را او شکل می دهد. کنش ما را او می سازد. اوست که ما را علیه یا له چیزها و کارها و افراد، بر می انگیزد.... اوست که از زبان ما حرف می زند. بدست ما عمل می کند. به پای ما می رود. با گلوی ما شعار می دهد و
اینگونه ما "ملت" را علیله خودمان بر می انگیزد.
و اینگونه ما ملتی می شویم علیه خود ...

# حمید رجب نژاد
.
🛑 تمدید مهلت ثبت نام
📖 عصرهای شاهنامه

🌍 به درخواست علاقه‌مندان شاهنامه خوانی سراسر ایران و جهان
📝 و به دلیل همزمانی دی ماه با امتحان‌های دانش آموزی و دانشجویی
مهلت ثبت نام تا
🟣 سه‌شنبه ۳۰ دی ماه تمدید شد

🖥 دومین دوره‌ مجازی شاهنامه‌خوانی
💠 ویژه خانواده‌های ایرانی
🇮🇷 در سراسر ایران بزرگ

📚 با ارایه گواهی نامه معتبر
✒️ موسسه آموزش سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران

🧕🏻👨🏻⚖️ ویژه جوانان و بزرگسالان
🗓 هر هفته سه‌شنبه‌ها
🕰 از ساعت ۱۶ تا ۱۷:۳۰

🙋🏻♀️🙋🏻♂️ ویژه کودکان و نوجوانان
🗓 هر هفته پنج‌شنبه‌ها
🕰 از ساعت ۱۶ تا ۱۷:۳۰

📱شماره‌های ضروری:
☎️ واحد آموزش فرهنگسرای ابن سینا: (پاسخ‌گویی از ساعت ۸ تا ۱۴)
۰۲۱۸۸۰۸۸۳۰۱

📞 شماره پشتیبانی سایت آموزش:
۰۲۱۹۶۶۵۷۵۵۵

📲 پیام به واتساپ:
۰۹۱۲۳۵۸۲۸۳۴

لینک مستقیم ثبت نام اینترنتی:
⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️
http://edu.farhangihonari.ir/course/region/102101

https://t.me/bonyadferdowsi/5078

#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان
.
https://t.me/Baghekhabushan
.
آواز: همایون #شجریان 🎤
آهنگساز: تهمورث #پورناظری
شعر: پوریا #سوری

داغ تو را جنون کنم دیده ز اشک خون کنم
با تن پاره چون کنم جان پدر کجاستی؟

شعر به خون نشسته ام ساز دل شکسته ام
سوی من آ که خسته ام جان پدر کجاستی؟

این دل مبتلا شده ، با غمت آشنا شده
خون به دل خدا شده ، جان پدر کجاستی؟

پرده‌ی غم را بدرم سوختی و شعله‌ورم
حاصل خون جگرم جان پدر کجاستی؟

داغ تو را جنون کنم‌‌ دیده ز اشک خون کنم
مویه به سووشون کنم جان پدر کجاستی؟

https://t.me/shajarian_home/2366

#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان
.
https://t.me/Baghekhabushan
حکایت آن مذن زشت آواز کی در کافرستان بانگ نماز داد و مرد کافری او را هدیه داد.

[در این داستان مولانا حکایت افرادی را نقل می‌کند که با اعمال نادرست در دفاع از عقیده‌ایی باعث بدنامی و بی اعتباری آن باور می‌شوند]:

یک مُؤذِّن داشت بَسْ آوازِ بَد
در میانِ کافِرِسْتان بانگ زد

چند گُفتَندَش مگو بانگِ نماز
که شود جنگ و عَداوَت‌ها دراز

او سِتیزه کرد و پَسْ بی‌اِحْتراز
گفت در کافِرْسِتان بانگِ نماز

خَلْقْ خایِف شُد زِ فِتْنه‌یْ عامه‌یی
خود بِیامَد کافِری با جامه‌یی

شمع و حَلْوا با چُنان جامه‌یْ لَطیف
هَدیه آوَرْد و بِیامَد چون اَلیف

پُرسْ پُرسان کین مُؤذِّن کو‌؟ کجاست‌؟
که صَلا و بانگِ او راحَت‌فَزاست

هین چه راحت بود زان آوازِ زشت‌؟
گفت کاوازَش فُتاد اَندَر کُنِشت

دختری دارم لَطیف و بَس سَنی
آرزو می‌بود او را مؤمنی

هیچ این سودا نمی‌رَفت از سَرَش
پَندها می‌داد چندین کافَرَش

در دلِ او مِهْرِ ایمان رُسته بود
هَمچو مِجْمَر بود این غَم من چو عود

در عَذاب و دَرد و اِشْکَنجه بُدَم
که بِجُنبَد سِلْسِله‌یْ او دَم به دَم

هیچ چاره می‌ندانستم در آن
تا فُرو خوانْد این مُؤذِّن آن اَذان

گفت دختر چیست این مَکْروه بانگ
که به گوشم آمد این دو چار دانْگ‌؟

من همه عُمر این چُنین آوازِ زشت
هیچ نَشنیدم درین دیر و کُنِشت

خواهرش گُفتا که این بانگِ اَذان
هست اِعْلام و شُعارِ مؤمنان

باوَرَش نامَد بِپُرسید از دِگَر
آن دِگَر هم گفت آری ای پدر

چون یقین گَشتَش رُخِ او زَرد شُد
از مُسلمانی دلِ او سَرد شُد

باز رَسْتَم من زِ تَشویش و عَذاب
دوشْ خوش خُفتَم دران بی‌خَوْف خواب

راحَتَم این بود از آوازِ او
هَدیه آورْدم به شُکر آن مَرد کو‌؟

چون بِدیدَش گفت این هَدیه پَذیر
که مرا گشتی مُجیر و دَستگیر

آنچه کردی با من از اِحْسان و بِرّ
بَندهٔ تو گشته‌ام من مُستَمِر

گر به مال و مُلْک و ثروتْ فَردَمی
من دَهانَت را پُر از زَر کَردَمی

هست ایمانِ شما زرق و مَجاز
راه‌زَن هَمچون که آن بانگِ نماز

لیکْ از ایمان و صِدْقِ بایَزید
چند حَسرَت در دل و جانَم رَسید

هَمچو آن زن کو جَماعِ خَر بِدید
گفت آوَه چیست این فَحْلِ فَرید‌؟

گر جَماع این است بُردند این خَران
بر کُسِ ما می‌ریَند این شوهران

دادْ جُمله دادِ ایمان بایَزید
آفرین‌ها بر چُنین شیرِ فَرید

قطره‌یی ز ایْمانْش در بَحر اَرْ رَوَد
بَحر اَنْدَر قطره‌اَش غَرقه شود
هَمچو ز آتَش ذَرّه‌یی در بیشه‌ها
اَنْدَر آن ذَرّه شود بیشه فَنا

چون خیالی در دلِ شَهْ یا سپاه
کرد اَنْدَر جنگْ خَصْمان را تَباه

یکْ ستاره در مُحَمَّد رُخ نِمود
تا فَنا شُد گوهرِ گَبْر و جُهود

آن که ایمان یافتْ رَفت اَنْدَر اَمان
کُفرهایِ باقیان شُد زو گُمان

کُفرِ صِرفِ اَوَّلین باری نَمانْد
یا مُسلمانیّ و یا بیمی نِشانْد

این به حیله آب و روغن کردنی‌ست
این مَثَل‌ها کُفْوِ ذَرّه‌یْ نور نیست

ذَرّه نَبْوَد جُز حَقیری مُنْجَسِم
ذَرِه نَبْوَد شارِقِ لا یَنْقَسِم

گفتنِ ذَرّه مُرادی دان خَفی
مَحْرَمِ دریا نه‌یی این دَم کَفی

آفتابِ نَیّرِ ایمانِ شیخ
گَر نِمایَد رُخْ زِ شرقِ جانِ شیخ

جُمله پَستی گنج گیرد تا ثَری
جُمله بالا خُلْد گیرد اَخْضَری

او یکی جان دارد از نورِ مُنیر
او یکی تَن دارد از خاکِ حَقیر

ای عَجَب این است او یا آن‌؟ بگو
که بِمانْدَم اَنْدَرین مُشکلْ عَمو

گَر وِیْ این است ای برادر چیست آن
پُر شُده از نورِ او هفت آسْمان‌؟

وَرْ وِیْ آن است این بَدَن ای دوست چیست‌؟
ای عَجَب زین دو کدامین است و کیست‌؟

دفتر پنجم مثنوی مولانا، ابیات ۳۴۰۹ -۳۳۶۸

متن حکایت به نثر در پست بعدی 👇👇

#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان
.
https://t.me/Baghekhabushan
حکایت آن مذن زشت آواز کی در کافرستان بانگ نماز داد و مرد کافری او را هدیه داد.

[در این داستان مولانا حکایت افرادی را نقل می‌کند که با اعمال نادرست در دفاع از عقیده‌ایی باعث بدنامی و بی اعتباری آن باور می‌شوند]:

مردی بد صدا بود که گمان میکرد اذان گفتنش زیباست و می‌خواست از طریق اذان گویی کاری کند تا مسیحیان شهر مسلمان شوند. عده‌ایی به او گفتند تو با این صدای گوش خراشت بجای آنکه کسی را مسلمان کنی، همه را اسلام ستیز کردی!
اما او تصور میکرد صدایش برای مردم لذت بخش است و خدا نیز از او راضی است...

چنان اعتمادی به کارش داشت که نصیحت‌های دیگران در گوشش فرو نمی‌رفت تا این که روزی مردی مسیحی که هدایای فراوانی در دست داشت با روی خندانی آمد و گفت: آن موذنی که صدای معجزه آسایش باعث آرامش زندگی من شده و مرا از پریشانی نجات داده کجاست؟! گفتند آن موذن را چکار داری ؟

گفت : دختری دارم که قصد داشت از دین مسیحیت خارج گردد و مسلمان شود، هرچه او را پند می‌دادم تا از این اندیشه بازگردد، نه تنها منصرف نمی‌شد بلکه حریص‌تر نیز می‌گشت تا مسیحیت را کنار گذاشته و اسلام بیاورد. من به کلی درمانده شده بودم که چه کنم تا دخترم از این تصمیم روی گرداند؟!

روزی در خانه نشسته بودیم که صدای بانگ آن موذن بلند شد. دخترم صدا را شنید و گفت این دیگر چه صدای نفرت‌انگیز و ناهنجاریست؟ تا کنون همچین صدای زشتی در هیچ کلیسایی نشنیده‌ام! خواهرش به او گفت این بانگ اذان مسلمانان است! دخترم باور نکرد، رفت از دیگری پرسید و باز همین را شنید. چون یقین گشتش رخِ او زرد شد و از مسلمانی دلِ او سرد شد!

دخترم بخاطر صدای ناهنجار آن موذن از مسلمانی دست کشید و مرا آسوده خاطر نمود. من سپاسگزار و ممنون آن موذن هستم که مرا از تشویش و اضطراب دائم نجات داد. اکنون بگویید کجاست آن موذن همایون و مبارک؟!




#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان
.
https://t.me/Baghekhabushan
.
طفلی به نام "شادی" دیری است گمشده،
با چشم‌های روشن براق
با گیسوی بلند به بالای آرزو
هر کس از او نشانی دارد،
ما را کُند خبر
این هم نشان ما:
یک سو خلیج فارس
سوی دگر خزر!

#استاد_شفیعی_کدکنی

#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان
.
https://t.me/Baghekhabushan
.
🔹سبدی بوسه

بیقرارت شده ام باز قراری بگذار
سبدی بوسه برایم به کناری بگذار

این منم سر به هوا دلشده انگشت نما
روی دوشِ دلم ای یار تو باری بگذار

دمِ آخر تو بیا در سبدِ خاطره هام
با یکی شاخه گلِ سرخ... اناری بگذار

روبرویِ منِ پاییزِ به یغما رفته
از خودت تابلوِ سبزِ بهاری بگذار

تا پس از رفتنِ تو باز نمانم غمگین
روی آیینه ی من خطِ غباری بگذار

پیشِ پایِ منِ دربندِ نخِ روسری ات
خواهشا ای بتِ من راهِ فراری بگذار

هوسِ دلهره کرده دلِ دیوانه ی من
شب قراری به تهِ کوچه ی تاری بگذار

وصل یا مرگ ازاین بیش نخواهم دیگر
یا قراری بِنه یا حلقه ی داری بگذار

نمی دانم از کیست...!
.
#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان
.
https://t.me/Baghekhabushan
.
#میراث_مانا
.
.
شعر و صدای دوست هنرمندم جناب آقای #حسین_میری به گویش قوچانی در قالب کتاب و فایل صوتی(سی دی) بزودی منتشر خواهد شد:
.
میراث مانا( مجموعه شعر به گویش قوچانی)
نشر: میعاداندیشه، تهران
طرح جلد: محمد زحمتی_رضا جنتی
عکس: مهدی عقیقی
صفحه آرا: معصومه برک
ضبط، میکس و مسترینگ: استودیو بتهوون
تهیه کننده: فاطمه شوشتری
با تشکر از همراهی عزیزان:
#استاد_حسن_علی_آبادی _ #استاد_کربلایی_رضا_مروج_قوچانی _ #مهدی_حسن_زاده و #ماهرخ_معین_فر
.
@hoseinmiri9102
@muhamadzahmati
@rezajannati.artist
@mahdi_aghighi89
@mahrokh_moeinfar
@studiobeethoven
@mahdi.hasanzadeh.music
.
https://www.instagram.com/baghekhabushan.faslnameh


#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان
.
https://t.me/Baghekhabushan