کانال رسمی هزار باده فرهنگ
594 subscribers
3.46K photos
491 videos
80 files
2.77K links
#هزار_باده_فرهنگ کانالی است با موضوعات فرهنگی و هنری برای اطلاع رسانی به علاقه‌مندان. فعالیت های این کانال با رویکرد پژوهشی و نگاهی مستقل، اما پایبند به اخلاق و متکی به قانون است.
پذیرای نظرات و پژوهش‌های شما هستیم.

ارتباط با مدیریت: @M_Moeinfar35
Download Telegram
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
دو روایت از آهنگ‌های "جعفرقلی" به مناسبت پانزده اردیبهشت روز جعفرقلی🎼
جعفرقلی یکی از مهمترین هنرمندان تاثیرگذار در موسیقی کرمانجی است که آثارش به کوشش استاد کلیم الله توحدی از مفاخر هم روزگار ما گردآوری و منتشر گردیده است🎼
#روز_جعفرقلی
@Mortezagoodarzichannel
Forwarded from Sarvazheh. سرواژه
بخواب آقا که خوابیدن صوابه!
با ترجمه هایتان خیلی چیزها در داستان یاد گرفته ام و همیشه مدیون شمایم آقا.
با بیلی باتگیت و رگتایم یک دور شمسی قمری زدم. با پیرمرد و دریا افسون شدم و با یک درخت، یک صخره، یک ابر روز به روز تازه تر شدم. با اسطوره افسانه ات جادو شدم و جادوی لحن را از شما آموختم و با شما ناظر مستقیم داستان شدم.
من شدم چونکه شما بسترش را با لحظه لحظه عمرتان ساختید و من آموخته داستان شدم و بازمانده روز، شما مسافر شب شدید و به بهشت مینو پرکشیدید. نام تان جاودان و یادتان گرامی؛ معلم کلمات جادویی، داستان و شور زندگی!
سیر تا پیاز شاگردی من همین بود ولی جادوی کلمات شما همیشه ایام جاریست، روح تان شاد آقای معلم، آقای مترجم، آقای جادوی عاشقی!
#نجف_دریابندری
#سوگ_معلم_در_هفته_گرامیداشت_مقام_معلم
#بیلی_باتگیت
#رگتایم
#پیرمرد_و_دریا
#یک_درخت_یک_صخره_یک_ابر
#بازمانده_روز
#اسطوره_افسانه
#سیر_تا_پیاز
و...
@sarvazheh
مستند «پیرمرد و دریا»/ به بهانه درگذشت نجف دریابندری

مستند «پیرمرد و دریا»، به کارگردانی داریوش غذبانی که در سال 90 ساخته شده است.
این فیلم شامل گفت‌وگوهایی با نجف دریابندری، خواهر و خواهرزاده او، اسدالله امرایی، عبدالله کوثری، محمد زهرایی و مهدی غبرایی است.

https://t.me/cinemacinemair/30652

#فصلنامه_باغ_خبوشان

https://t.me/Baghekhabushan
آثار عکاس قوچانی به نمایشگاه بین‌المللی یونان راه یافت
🔺سرپرست اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی قوچان گفت: آثار مهدی عقیقی عکاس این شهرستان به بخش مسابقه و نمایشگاه بین‌المللی عکاسی Elite Photo Salon Greece ۲۰۲۰ در کشور یونان راه یافت.
🔺حمید ضیایی در گفتگو با خبرنگار ایرنا افزود: در این دوره از مسابقه که در ۲ بخش رنگی و تک رنک برگزار شد، آثار هفت عکاس ایرانی عضو خانه عکاسان جوان مورد پذیرش گروه داوری قرار گرفت که ۲ اثر مربوط به این عکاس قوچانی است.
🔺ضیایی افزود: این عکاس قوچانی تاکنون توانسته مدال طلای آساهی شیمبون ژاپن را در سال سال‌های ۲۰۱۷ و ۲۰۱۹ ، نشان افتخار کشور کرواسی در سال ۲۰۱۹ و تقدیر هیات داوران جشنواره بریستول انگلستان در سال ۲۰۱۸ را از آن خود کند.

💠 #هفته_نامه_آواى_قلم، هفته نامه ای برای مردم #قوچان
https://t.me/joinchat/AAAAAD5CeVsCsZDlMSj4ig
Forwarded from مجله پزشکی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
تا اطلاع ثانوی آبهای جاری رودخانه ای، آب تصفیه نشده و سبزیجات محلی مصرف نکنید !🚨

▫️انگلی که از طریق آب و سبزیجات وارد بدن انسان می شود، روده و کبد را نابود می کند و بعد یک مدت، رشد کرده و تبدیل به یک کرم می شود که فقط از خون و گوشت انسان تعذیه می کند

+ برای حفظ جان هم میهنان مان به اشتراک بگذارید

@MajalePezeshki
شادروان #استاد_رمضان_رمضان_پور

بنام حضرت دوست٬ و درود فراوان.
شادروان استاد رمضان پور درسرایش شعر سهل وممتنع یکی از سرآمدان این فن است. شعرش از روانی و استحکامی خوب برخورداراست. کلام رام و منقاد و دراختیار اوست. مضامین رنگین و بایسته شعرش را بسی دل‌پذیر و شنیدنی ساخته است. روانش درمینو در آسایش باد. چامه‌ی « فزت ورب الکعبه » را که به مناسبت شهادت امیر مؤمنان سروده است٬ برای اولین بار از #کانال_فصل_نامه‌ی_باغ_خبوشان منتشر می‌سازم. امید است که درشب‌های قدر با دعای شما نیکان با مقتدا و مولایش محشور گردد.

#مهدی_رحمانی_قوچانی - ۲۲/ ۲ / ۱۳۹۹ خورشیدی


« فزت و رب الکعبه »


فلک یک شام سختی را سحر کرد
که آدم جامه‌ی نیلی به بر کرد

شبی کز آسمان اندوه بارید
که مه را در زمین شق‌القمر کرد

علی مردی که جست از روی خندق
در خیبر زجا کند و سپر کرد

به گیتی هرکسی بی مهر او زیست
تمام حاصل عمرش هدر کرد

شب قدر از برای دیدن دوست
علی از کوچه‌ای دیگر گذر کرد

قدم بنهاد چون در صحن مسجد
شهادت؛ عشق او را شعله‌ور کرد

چو آمد٬ قاتلش را کرد بیدار
جهانی را به حیرت غوطه‌ور کرد

سیه رویی به نام ابن‌ملجم
کزو ابلیس هم آن شب حذر کرد

شقاوت پیشه٬ ناپاک و پلیدی
که داغ آل طه‌ها تازه‌تر کرد

چنان زد ضربتی بر فرق مولا
که گفتی چرخ را زیر و زبر کرد

به صاحب تیغ و آن شمشیر لعنت
که بر فرق علی زهرش اثر کرد

به مسجد پایگاه مستمندان
یتیمان را در آن‌جا بی پدر کرد

به رب کعبه آن حضرت قسم خورد
که من راحت شدم٬ دشمن ضرر کرد

ملک در آسمان بی هوش گردید
زمین هم نیز احساس خطر کرد

جوانان بنی‌هاشم دویدند
حسین با گریه زینب را خبر کرد

حسن همراه نزدیکان پدر را
میان رخت خوابش مستقر کرد

وصیت کرد فرزندان خود را
دم آخر کز این دنیا سفر کرد

بگفتا: دل بر این دنیا مبندید
که او حق‌پیشگان را خون جگر کرد

نماز و روزه را افضل شمارید
که باید در صراط از پل گذر کرد

ز الفت با ربا خواران بپرهیز
که دینش را فدای سیم و زر کرد

چنان دنیای فانی را زبون خواند
کزو بیگانه را بیگانه‌تر کرد

شرف بخشید از او حق بر شب قدر
ز فیضش شیعیان را مفتخر کرد

مصیبت آن قدر «عابر» گران بود
که آن شب روی هر سنگی اثر کرد

#رمضان_رمضان_پور٬ #متخلص_به_عابر-‌ ۲۰ / ۶ / ۱۳۸۷ خورشیدی

#فصلنامه_باغ_خبوشان

https://t.me/Baghekhabushan
آن شب قدری که گویند اهل خلوت امشب است
یا رب این تأثیر دولت در کدامین کوکب است

#حافظ


#فصلنامه_باغ_خبوشان

https://t.me/Baghekhabushan
Forwarded from Hadî nadirî (Ramyar)
دوستان عزیز و گرامی سلام،
(ما تا زبانمان را ننویسیم و نخوانیم، نمی توانیم آنرا از خطر حذف و نابودی محافظت کنیم.)
بالاخره پس از ماهها تلاش و پیگیری کتاب مجموعه شعرهای کوردی کرمانجی اینجانب به نام از وان تا قوچان (ژ وانێ تا قوچانێ ) به چاپ رسید.
تهیه کتاب از کتابفروشی های مورد تأیید شورای چاپ کتب کوردی خراسان در سطح استانهای خراسان رضوی و شمالی، کردستان، کرمانشاه، قزوین، رودبار و ارومیه.
مشتاقانه منتظرم انتقادات و پیشنهادات شما در خصوص کتاب هستم.

محل فروش در قوچان جان:
۱. قوچان، کمربندی، بلوار مدرس، نبش مدرس ۴، شایان فیلم قوچان، جناب نیکبخت، تلفن 09155816430

۲. قوچان، خیابان ولیعصر، کتابسرای نواندیش، تلفن 05147235779
شاه‌نامه؛ نامه‌ی ارج انسان است
به نام خداوند جان و خرد
🔹فرهنگ درمشرق زمین فرودین و ساخته وپرداخته‌ی هوش و خرد (ذهن) آدمی نیست. بلکه دهش وداده‌ای است خدایی که در سرشت و درون انسان ایزدی نهاده شده است که به پای‌مردی گزیدگان اهورایی برای رهایی و پالایش انسان‌ها ودرآمیغ در راستای گسترش خواست و اراده‌ی ایزدی در گستره‌ی هستی به فرودی آماج دار تن در داده است.

متن کامل مقاله‌ی وزین و مستوفای "#شاهنامه_نامه_ارج_انسان_است" به مناسبت 25 اردیبهشت روز بزرگداشت #حکیم_ابوالقاسم_فردوسی را به قلم #مهدی_رحمانی_قوچانی در ادامه بخوانید (هشت صفحه)... 👇👇👇👇

#فصلنامه_باغ_خبوشان

https://t.me/Baghekhabushan
شاه‌نامه؛ نامه‌ی ارج انسان است

به نام خداوند جان و خرد
🔹فرهنگ درمشرق زمین فرودین و ساخته وپرداخته‌ی هوش و خرد (ذهن) آدمی نیست. بلکه دهش وداده‌ای است خدایی که در سرشت و درون انسان ایزدی نهاده شده است که به پای‌مردی گزیدگان اهورایی برای رهایی و پالایش انسان‌ها ودرآمیغ در راستای گسترش خواست و اراده‌ی ایزدی در گستره‌ی هستی به فرودی آماج دار تن در داده است.
🔹فرهنگ سپند وآنسری ایران به شوند این سرشت مینوی بر دو پایه و بنیاد استوار است٬ و به چرایی این دو شالوده‌ی ستوار و بابُن هرگز هیچ توفانی را یارای گزند رسانیدن به این سرو بلند بالای ایزدی نبوده است. نخستین بنیاد این نازنین شرقی که خواست و آرمان‌ این فرهنگ مینوی است٬ همانا حضور فزاینده‌ی و هماره پیوسته‌ی خداوند است که به چرایی این سرشت آسمانی هرگز در همه‌ی روزگاران زیستش در این پهنه‌ی فراخ گسستی رخ نداده است. دیگر بنیاد این فرهنگ اشویی؛ چهره‌مند شدن انسان در راستای نموداری مینه‌های (خواست و اراده) خداوندی است که با یاری آفرینش انسان؛ حضرت دوست اوگ دانایی خویش را در این آیینه‌ی بی چون به تماشا نشست. در این فرهنگ ورجاوند که آماج بلند آن رسیدن به رسایی و هم‌بودی «خرداد» و مانایی و نامیرایی«امرداد» است٬ این آرمان و ارج در گوهر اهوره (انسان کامل) به آشکارگی می‌رسد. چنین انسانی در این فرهنگ سپند با پای نام «حکیم» شناخته می‌شود.
🔹حکیم (فرزانه) انسانی است که برنفس خویشتن فرمان رواست٬ باشنده‌ای است که سخت مورد نواخت و بخشش خداوند است. بودنش در گیتی در راستای به انجام رسانیدن مینه‌های اهورایی است٬ و به این چرایی پیوندش با خداوند بسی تنگ و یک دل است. به زینه‌ای از شناخت رسیده است که خرد٬ همه آگاهی و گزینش هوش‌مندانه را به یاری سروش و دئنای بیدارش از آن خود کرده است. زیرا دئنا ویژه‌ی آدمی است و از بررسی نسک‌های کهن اوستایی بر می‌آید که دئنا گزیده وآمیغ (لب وحقیقت) انسان است. هرگز کاری از او سر نمی‌زند که راستی را به تنگنا دراندازد و دروغ را به گشایشی رساند: «حکیمان باشندگانی‌اند که همه چیز را بر جای خود نهند و هرکار که کنند به سزای آن کار کنند» و هماره از فروزه‌ی فروتنی ومهرورزی خداوند درخواستی این چنین دارند: «ای سپندارمذ بصایر مارا به حق تعلیم کن.» این همان هنایش (تأثیر) ژرف اوستایی است که پس از هزاره‌ها در غزل شیوا و آنسری حافظ شیرازی دو باره خود نمایی می‌کند:
منم که شهره‌ی شهرم ‌به عشق ورزیدن
منم که دیده نیالوده‌ام به بد دیدن

🔹دریک سخن اشویی و هستی‌شناسانه خداوند چرایی آفرینش انسان حکیم را چنین باز می‌نمایاند: « او را آفریدیم و در وجودش حکمت را به وام نهادیم تا به ما معرفت یابد و مرا بازشناسد.» چنین انسانی در فرهنگ‌های شرقی و به ویژه ایرانی جایگاه رخ دادن فرتاب (الهام) خداوندی است٬ و بر رازهای نهان وآشکار هستی بسی دانا و بیناست٬ و به سخنی باشنده‌ای است فره‌مند. چرا که واژه‌ی حکمت در سخن باورمند پارسی «به آن بخش از دانسته‌هایی گفته می‌شود که بنیادشان خدایی است» و حکیم انسانی است «که بر این دانسته‌های خدایی آگاهی و اشراف تام دارد.» بر همین بنیاد است که فرزانه‌ی هم‌روزگارمان؛ شادروان دکتر زرین‌کوب به راستی ولایت اسلامی را درست به چم فره‌ی ایرانی می‌داند که فره‌مندان (انسان‌های کامل) «بر همه‌ی امور هستی تصرف کامل دارند.» درنامه‌ی ورجاوند ایرانی؛ شاه- پیامبران آریایی دارای همین ویژگی‌های ایزدی‌اند:
کمر بست با فر شاهنشهی
جهان گشت سرتاسر او را رهی
منم گفت با فره‌ی ایزدی
همم شهریاری٬ همم موبدی
بدان را ز بد دست کوته کنم
روان را سوی روشنی ره کنم
زمانه بر ٱسود از داوری
به فرمان او دیو و مرغ و پری
🔹پیر فرزانه‌ی توس نیز درسخنی شگرف این اندیشه‌ی سترگ ایرانی را باز نموده و در آوری برآمده از جان؛ خویش را از سلسله‌ی این فره‌مندان هستی برشمرده است. هر چند که پس از او بازنویسان شاه‌نامه به شوند نا آشنایی و گسست از بنیادهای فرهنگ ایرانی و ناآگاه بودن از چم وخویشکاری واژه‌ی حکیم در این گستره‌ی ایزدی٬ واژه‌ی (ببینی- بدانی) را به ریخت (نبینی و ندانی) برگردانیده‌اند٬ که با جان و روش (سیاق) سخن حکیم هم‌خوانی و هم‌گونی ندارند٬ و سامان ‌و روال و پیوند معنایی درونی این دوتایی(ابیات) نژاده را به هم ریخته‌اند:
حکیما چوکس نیست گفتن‌چه‌ سود
از این پس بگو کافرینش چه بود
تویی کرده‌ی کردگار جهان
بدانی(ببینی) همی آشکار و نهان👇
🔹دراین اندیشه‌ی سترگ ایرانی است که پل پیوند بین خداوند و این باشنده‌ی فره‌مند اراده و خواست و آفرینش آماج‌دار داداری و یا به سخن حکیم توس «کرده» است. کرده؛ اسم مفعول از کردن به چم ساخته و آفریده (صنع تازی) است. آفریده‌ای که به گفت همه‌ی نسک‌های هستی شناسی ایران «یک حقیقت در عالم خداوندی است و آن حقیقت انسان است» این اندیشه‌ی شهودی هستی شناسانه‌ی ایرانی است که از نخست آفرینش؛ جان‌های زلال را به شوریدگی و شیفتگی کشانیده و چشم‌جان را به سویش نگران داشته است. در این باور خردورزانه و هستی شناسانه است که اندیشه‌ی همه خدایی (وحدت وجود) پای می‌گیرد و کثرتی یگانه‌خو بر همه‌ی هستی چهره می‌نمایاند. باید بدون هبچ گزافه‌ای خستو بود که هیچ متنی در گستره‌ی ادب پارسی در ویژه‌ی این دو بنیاد سترگ؛ چونان شاه‌نامه‌ی پیر توس به ژرفی و شگرفی در ریخت زبان سخته‌ی خراسانی روشن و رسا سخن نرانده است. حکیم بزرگ توس در بینش خداشناسانه‌ی خویش نخست از اندیشه‌های آریایی-گاهانی و پسین‌تر از دیدگاه‌های اسلام و آیین دوست داری خاندان (شیعی) بهره‌ها جسته است. بیت آغازین شاه‌نامه به درستی نمود والای اندیشه‌های روشن گشت (اشراقی) فرزانگان ایرانی است٬ و بنیادش بر فرزان روشن گشت خسروانی استوار است. خداوند در نبی(قرآن) بزرگ در نزدیک‌ترین همانندی؛ خویش را نور آسمان و زمین خوانده است: «الله نور السموات و الارض» و در بیشتر آیات اشراقی یا محکم شیعی خداوند از نماد عدد گسسته و از جهان نیستی بسی بیرون است. و در اندیشه‌ای بلند بالا در همه‌ی گستره‌ی هستی در نمود است٬ و به سخنی جان(روح) و در آمیغ خود آن است:
به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست
عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست
🔹در اندیشه- باورهای کهن و هستی شناسانه‌ی ایرانی نیز نور (آتش) نمودی آشکار از خداوند است. مغ‌های خردورز ایرانی خدای یگانه را که نابسودنی است٬ چنین پنگاشته‌اند (توصیف کرده اند): «پیکرش همانند روشنی و روانش به سان راستی است» که هرگز در دریافت (درک) و اندیشه در نمی‌گنجد (زنام و نشان و گمان برتر است) و در نزدیک‌ترین سخن- باوری رازناک و نمادین هم‌یپوند با این چم؛ خورشید چشم و پیکر اهورا مزدا برشمرده شده است. در گاهان آسمانی نیز فروزه‌ی اهورایی «اشه» نورانی به شمار رفته و خورشید‌مند انگاشته شده است. خورشید در اوستای سپند رمز «سپنتا مینیو» است٬ و سپنتا در سخنی رمزآمیز؛ گزیده و آمیغ(لب و حقیقت) انسانی است، چرا که ‌سپنتا مینیو مقام شناخت است. در این جایگاه است که دل (قلب) انسانی به دانش راستی‌ها (حقایق) پیوسته (واصل) می‌شود. درگستره‌ی این باور اشراقی است که جان نیز نمودی آشکار از انوار خداوندی است که در همه‌ی باشندگان به میانجی‌گری اشه نورانی و به شوند دارندگی شناخت و دانندگی در نهادشان سپرده شده است. در نبی بخشنده؛ خداوند جان را از آتش بی دود یا نور آفریده است (رحمن- ۱۵) جانی که همان وهومنه‌ی اوستایی است که جهان مینوی پیوسته‌ی اوست. در باورهای نهان‌گرایان ایرانی نیز آتش ‌نشانیِ روشن و رمزی از دانش و خرد و شناخت درخشان ایزدی است: (که آتش فروغی بود ایزدی). جان در همه‌ی اندیشه‌های سپند؛ ایزدی و نامیراست٬ چرا که برانگیخته شده از سوی حضرت خداوندی است (خرد را و جان را که یارد ستود). جان در بینش ایرانی دارای پایه‌ها و رده‌های گوناگون در به کارگیری سهش‌های (حس‌های) درونی به ویژه درک و ویر است٬ و در هر باشنده‌ای به فراخور جایگاه آنان در کارگاه آفرینش بسی دیگر گونه است.

🔹حکیم در دیباچه‌ی نامه‌ی ورجاوند ایران در آرایش آفرینش گیتی و باشندگان و پسین‌تر مردم از زینه و جایگاه جان‌های گوناگون به بخردی سخن رانده است. نخست جان فرودینی است که در حیوانات نهاده شده که به آرام و خور و خواب بسنده کرده است. و به شوند بهره نداشتن از خرد اهورایی دارای نیروی گزینش و باز شناخت نیک و بد نیست٬ پس خداوند را در ویژه‌ی کارهایشان از آنان بازخواستی نمی‌باشد:
وزان پس چو جنبنده آمد پدید
همه رستنی زیر خویش آورید
خور و خواب و آرام جوید همی
و زان زندگی کام جوید همی
نه گویا زبان و نه جویا خرد
ز خاک و ز خاشاک تن پرورد
نداند بد و نیک فرجام کار
نخواهد از و بندگی کردگار👇👇
🔹اما جانی که در نهاد انسان نهاده شده چون دارای سرشت شناخت است٬ جانی است پویا و بالنده که با پیوستن به خرد سنجشی دارای نیروی گزینش و انتخاب است. و به چرایی داشتن این دهش و بخشش بزرگ خدایی(خرد) در ویژه‌ی کارهایش باید پاسخ‌گوی حضرت خداوندی باشد:
و زین بگذری مردم آمد پدید
شد این بندها را سراسر کلید
سرش راست بر شد چو سرو بلند
به گفتار خوب و خرد کار بند
پذیرنده‌ی هوش و رای خرد
مر او را دد و دام فرمان برد
ز راه خرد بنگری اندکی
که مردم به معنی چه باشد یکی
مگر مردمی خیره‌ خوانی همی
جز این را نشانی ندانی همی
🔹و سرانجام فرازتر از این‌ها جانی است که به شوند پذیرش دانایی بی‌کم وکاست از آغاز آفرینش؛ شیفته‌ای است آگاه٬ دریایی است که در کالبد آدمی به ظاهر آرام گرفته است. جانی است که به گفت پیر ابر شهری؛ سرشتش از درد دین(شناخت و آگاهی رسا از راه و روش خدایی) آکنده است:
ما ز آدم درد دین می‌خواستیم
پس جهانی را به او آراستیم
چون که مرد درد آمد در سرشت
پاک شد از رنگ و از بوی بهشت
🔹به شوند این سرشت مینوی و پیوستگی با خرد ناب؛ انسانی است که فرجام آفرینش اهورایی می‌باشد. آیینه‌ای است که خداوند خویش را در او نگریسته است. و به سخنی شگفت جایگاه آشکارگی زیباترین فروزه‌ی اهورایی؛ یعنی«اشه» است که در گاهان پیامبر ایرانی نمودار فروزه‌ی جمال خداوندی است. آن دل‌نواز ازلی و ابدی (شاهد القدم) است که سوفی فرزانه‌ی ایرانی را به شور و شیفتگی کشانیده و «در پرده‌ی غیب در بصیرت دل مکشوف گردیده است»:
تو را از دو گیتی بر آورده‌اند
به چندین میانجی بپرورده‌اند
نخستین فطرت٬ پسین شمار
تویی خویشتن را به بازی مدار
🔹باشنده‌ای که آفرینشش از سر سرگرمی و بیهودگی نیست وآفریدنش رازی است بس بزرگ و ناگشودنی. این سخن باور شگرف حکیم توس به درستی یادآور کلام آسمانی نبی(قرآن) است که حضرت دوست با آفرینشش انسان کامل(نظام احسن) به خویش آفرین گفته است:
چو دانا توانا بد و دادگر
از ایرا نکرد ایچ پنهان هنر
🔹خرد بزرگ‌ترین پرتو و آشکارگی شیدان شید (نورالانوار) و یا به تعبیر هستی‌شناسان ایرانی- اسلامی؛ نمودهای(جلوات) حضرت حق است. خرتو در گاهان پیر فرزانگان ایرانی چشم دل و جان است که آمیغ‌کنندگی (فاعلی) انسان از او سرچشمه می‌گیرد٬ و به گفت درست سخن سرشتین(کلام ذاتی) است که در هم‌گونی و سبب چونان خداوند است که هرگز او را نیستی و زوالی نیست:
خرد زنده‌ی جاودانی شناس
خرد مایه‌ی زندگانی شناس
🔹خرد در اندیشه‌های ایرانی برانگیخته شده از جان درخشان اهورایی است. نیرویی است که در برابر آرزومندی (شهوت) که سرآغاز همه‌ی فرو‌ افتادگی‌هاست٬ می‌ایستد. خرد در گاهان به معنای خواست و اراده‌ی خداوند یا همان خرد سرشتی (غریزی) است٬ و به یاری خرد سرشتی است که خداوند آفرینش را در گیتی رقم زده است. در باورهای راستین ایرانی؛ خرد آفرینش نخست و گران‌قدرترین فروزه‌ی اهورایی است که برای رهنمایی و راهبری آدمی پدیدار شده است. در اندیشه‌های نهان‌گرایان شیعی؛ خرد نخستین؛ خرد محمدی است که جانی است پدید آمده از فرمان (امر) خداوندی. خرد در سخن نغز حکیم دیدگان خدابینی است که هستی آدمی را از هرگونه آلودگی باز می‌دارد٬ و درگامه‌ی پالودگی و روشن روانی (ویچارشن) یاری رسان او در جهان خداوندی می‌گردد:
نخست آفرینش خرد را شناس
نگهبان جان است وآن سه پاس
سه پاس تو چشم است وگوش و زبان
کزین سه رسد نیک و بد بی‌گمان
خرد رهنمای و خرد دل گشای
خرد دست گیرد به هر دو سرای👇👇👇
🔹راهبر پیر توس (استاد دقیقی توسی) بر بنیاد بازگفت‌های کهن؛ انسانی را که به خرد و پسین‌تر به شناخت راه و روش وداد خدایی(دین خرم) آراسته شده است به درختی همانند می‌کند که همه‌ی هستی و بار او خرد و نیک‌اندیشی است. به آوری ستوار چنین باشنده‌ای به زینه‌ی هستی در هستی (بقا در بقا) رسیده و فروزه‌ی امردادی را از آن خویش نموده و هماره زنده‌ی جاوید است:
چو یک چند سالان برآمد برین
درختی پدید آمد اندر زمین
از ایوان گشتاسب بمیان کاخ
درختی گشن بیخ بسیار شاخ
همه برگ او پند و بارش خرد
کسی کز خرد بر خورد کی مرد
🔹خرد در اندیشه‌های بلند فرزانگان روشن گشت (اشراقی) صادر اول و یا به سخنی فروزه‌ی نخست اهورایی (بهمن=اندیشه‌ی نیک) است. خرتو(خرد) در گاهان آسمانی نخستین جلوه‌ی بزرگ خداوندی است که از راه و شیوه‌ی اوست که بخشش آفرینش هستش می‌یابد. خرد در نگاه اندیش‌مندان هستی‌شناس این مرز و بوم به عقل کل و یا به عقل عقل که در نهایت پلکه‌ای (کنایتی) به حضرت احدیت دارد٬ تعبیر گردیده٬ و خرتوی گاهانی به درستی همان عقل عقل است که تنها از آن برگزیدگان است:
بند معقولات آمد فلسفی
شهسوار عقل عقل آمد صفی
🔹«دومناش» ایران شناس فرانسوی؛ چم خرد را در فرهنگ ایرانی چنین گزارش می‌کند: «خرد درآیین مزدایی در برابر شهوت و هوا و هوس بنیاد هرگونه معرفت و اساس همه‌ی فضیلت‌هاست.» هنگامی که جان سترگ (جان جان) با خرد ناب گرد آیند٬ این انسان همان باشنده‌ی برکشیده‌ای است که در نبی بخشنده «انی جاعل فی الارض خلیفه» و در سخن سپند گاهانی «اهوره» است. یعنی همان انسان کامل یا کون جامع (هستی فراگیر) است «که موصوف بود به صفت رحمانیت من حیث سریانه فی جمیع الموجودات٬ یعنی عالم صغیر که عالم ملک است و عالم کبیر که عالم ملکوت است٬ مجموع عبارت بود از کون جامع» در باور نژاده‌ی هستی‌شناسی چنین باشنده‌ای انسان فره‌مند است که در همه‌ی امورات (کارها و فرآیندهای) هستی تصرف دارد:
من آگاهی از فر یزدان دهم
هم از راز چرخ بلند آگهم
چنین انسانی همان گنج نهانی(کنز مخفی) است که خرد و حکمت خدایی در جان اندیش‌مند او نهاده شده است:
خرد هم چو آب است و دانش زمین
بدان کاین جدا و آن جدا نیست زین
دلی کز خرد خرد گردد آراسته
چو گنجی بود بر زر و خواسته
🔹این ابیات حکیم توس نشانی است از سخن گران‌قدر پیامبر اسلام در ویژه‌ی آفرینش انسان و سپردن سهش گزینش در او: « خداوند انسان را آفرید و عقل (خرد) و شهوت (کام) را در سرشت او نهاد٬ آن کس که در وی خرد بر شهوت چیره آید فراتر از فرشتگان خواهد بود و آن کس که در وی شهوت بر خرد چیره گردد از دد و دام فروتر است. » بر نام خداوند درآغاز شاه‌نامه خود نگرش و روی کردی است ژرف به خرد نورانی (خرتو) یعنی خردناب و فراگیر؛ و درسخنی شگفت گزیده‌ی آمیغ انسانی است. واژه‌ی مزدا از دوپاره‌ی «مز» از مصدر من (منشن اوستایی) به معنای اندیشیدن و به چم درست خرد ناب است. خردی که در جان (نفس) انسان (جان اندیش‌مند) هویدا می‌گردد. نجم رازی در مرصاد العباد چکیده‌ی نفس انسانی را دل (جان اندیش‌مند) می‌داند: «خلاصه‌ی نفس انسان دل است و دل آیینه است و هر دو جهان غلاف آن آینه و ظهور جملگی صفات جمال وجلال حضرت الوهیت به واسطه‌ی این آیینه. چون نفس انسانی که مستعدآینگی است تربیت یابد و به کمال خود رسد جملگی صفات حق در خود مشاهده کند.»👇👇👇👇
🔹پس در سخنی آشکار این خداوند است که در جان انسان کامل به پیدایی می‌رسد تا عارف به سرچشمه دانش ایزدی به پیوندد واز دریچه‌ی چشم او به کمال هستی درنگرد:
خرد چشم جان است چون بنگری
تو بی چشم شادان جهان نسپری
و پاره‌ی دوم «دا» از مصدر دادار به معنای دارنده‌ی بخشاینده است. بنابراین ترجمان نام خداوند یکتا در فرهنگ سپند ایرانی به چم دارنده و دهنده‌ی خرد هستی بخشی است که هماره درحال فزایش و بالندگی است. این خرد سرشتی در واقع که نمود ‌و نمایان شدن خواست و اراده‌ی خداوندی (خرتوی گاهانی) وتنها ویژه‌ی اوست که در تسوف ایرانی همان زیبای دیرینه‌ای است که در اوستا به فروزه‌ی (صفت) زیباترین در دامن «اشه» این کلید واژه‌ی پر راز و رمز فرهنگ ایرانی خوش غنوده است. بربنیاد این اندیشه- باورها می‌توان به روشنی بیت نخست نامه‌ی مینوی ایران را چنین گزارش کرد: به نام خداوندی که با بخشش فروزه‌های جان و خردش درگنجینه‌ای به نام انسان؛ کمال خواست و اراده و رسایی هنر خویش را هستش بخشید که هر اندیشه‌ای را توان دریافت و شناخت این شگفت آفرینش اهورایی (نظام احسن) نیست:
خرد را و جان را که یارد ستود
وگر من ستایم که یارد شنود
🔹انسان در سخنان آشکار (نصوص) کهن ایرانی به «جان تنومند» برخوانده شده است. باشنده‌ای که دلش جایگاه فرود سخن سپید و درخشان ( منتره ) ویا به سخنی « کلام متبارک » است که آدمی را با جهان نهانی ( عالم الاسرار ) پیوند می‌دهد: « ای اهورا معرفت کامل خویش را که از خرد توست به ما ارزانی دار» چنین باشنده‌ای همان پرتو اندیشه‌ی برتر (خرد ناب= جبروت) است که به گفت شیخ محمود شبستری:
به شهرستان نیکویی علم زد
همه ترتیب عالم را به هم زد
در اندیشه‌ی آسمانی پیر هستی‌شناسی ایران؛ حضرت مولانا جلال الدین بلخی؛ انسان برکشیده آیینه‌ای است درخشان از نمود نازنین ازلی- ابدی که همه‌ی هستی‌اش لبریز از اوست:
ترسم ای فصاد اگر فصدم کنی
نیش را ناگاه بر لیلی زنی
زان که از لیلی وجود من پر است
این صدف پر از صفات آن در است
🔹انسانی این چنین بلند ارج در فرهنگ شهودی ایران آفریده‌ای است که فروزه‌های گران اهورایی: بهمن(اندیشه‌ی نیک)٬ ارتا وهیشت (بهترین راستی)٬ سفندارمذ(فروتنی و مهرورزی)٬ خرداد (کمال و رسایی)٬ امرداد (امیرایی ومانایی) و سرانجام شهریور(سلطنت نیکویی٬ فرمان روایی داد) یا به سخنی جهان شمول؛ آرمان شهرخدایی در هستی او به پیدایی رسیده است. در نامه‌ی مینوی ایران به این شوندهاست که پس از ستایش خداوند بی‌درنگ ستایش خرد آمده است. این اندیشه‌ی خردگرایی در سراسر شاه‌نامه به روشنی نمایانده شده است. دراین ستایش‌های بی‌چون پارسی از خداوند و فروزه هایش؛ پیر توس به راستی براندیشه‌های روشن گشت و رازگون ایرانی بسی پای فشرده و به روشنی و فره‌مندی از اسراییلیات و باور های عبری دوری گزیده است. او در بینش خداشناسی خویش برای خداوند جایگاهی بس بلند و بی‌مانند را برگزیده است. خداوندی که هر چشم هرزه درا و کژبینی را تاب دریافت دیدار اونیست. این اندیشه‌ی سترگ و بلند بالا برای نخستین بار در حهان هستی در گاهان سپند پیامبر ایرانی رخ برنموده است. در پرسشی که از زردشت در ویژه‌ی چیستی خداوند می‌شود٬ او فیض دریافت دیدار خداوند بی‌چون را تنها از یک دریچه بس ژرف ونورانی؛ یعنی چشم دل (دیده‌ی جان اندیش‌مند) می‌داند: «ای مزدا اهورا آن گاه که تورا با دیده‌ی دل نگریستم٬ دانستم که تویی آغاز که تویی پایان» نمود این اندیشه‌ی سترگ است که سراسر فرهنگ و ادب ایرانی- شیعی را روشن نموده و انسان دل‌آگاه و هستی‌شناس ایرانی را در آرزوی روشن شدن چنین چشمی بی‌تاب و شوریده ساخته است:
تورا هرچ بر چشم سر بگذرد
نگنجد همی در دلت با خرد👇👇👇👇👇
🔹حکیم این اندیشه‌ی ناب ایرانی- شیعی را دربیتی نژاده که به‌آوری درست خوشایند سردم داران و فرمان روایان سنی مذهب و پیورز غزنوی نبود در زبان فاخر پارسی به نگاره‌ای (تصویری) جاودانی کشید:
به بینندگان آفریننده را
نبینی مرنجان دو بیننده را
و پسین تر از آن به منتره‌های سپید و ورج‌سرشت گاهانی و قرآنی دست می‌آویزد٬ و او را خداوندی می‌داند که انسان بر کشیده را که آمیغ فراگیر (حقیقت جامع) جهان گیتایی است٬ آفریده است:
ز نام و نشان و گمان برتر است
نگارنده‌ی بر شده گوهر است
بر بنیاد این بینش والاست که هماره حکیم توس پافشاری می‌ورزد؛ باید خداوندی را که آفریننده‌ی جان تنومند یعنی انسان کامل است به ستایش نشست٬که هرگز هیچ اندیشه‌ای را بر خواست و اراده‌ی او که برتر از گیتی و مینوست٬ راهی نیست:
نیابد بدو نیز اندیشه راه
که او برتر از نام و از جایگاه
🔹شاه‌نامه با آغازی این چنین اندیش‌مند و شورانگیز پرده از آماج آفرینش هستی (کون جامع) بر می‌دارد. و تاپایان این نامه‌ی ورجاوند نیز در هر داستان به نتیجه‌گیری و بازگویی چرایی و چیستی آماج آفرینش آدمی می‌پردازد. بنابراین شاه‌نامه به راستی نامه‌ی ارج انسان است. آوردگاهی است آیینی از نمود آزادی و گزینشی همزاد با اندیشه‌ای بزرگ که جهان بنا بر باوری کهن به پاس وی آفریده شده است. در داستان اکوان دیو؛ سخن‌سنج توس در تلاشی رنج‌آور می‌کوشد تا واژه‌ی دیو را درون شکافی کند٬ و برای این که به باورهای پندار انگیز و پوچ بدنام (متهم) نگردد٬ به دانش زبان شناسی دست می‌آویزد:
گوان خوان و اکوان دیوش مخوان
ابر پهلوانی بگردان زبان
و پسین‌تر به گزارش واژه‌ی دیو در فرهنگ هستی شناسانه‌ی ایرانی می‌پردازد٬ و دیو را انسانی می‌داند که از راه روش ایزدی روی برتافته و به یزدان ناسپاس گشته و با زیر پا نهادن بنیادهای مردمی که به راستی همان فرمان‌های خدایی است به گروه اهریمنی پیوسته است. حکیم در این نگرش و بازکاوی ژرف است که راز آفرینش انسان را(که معنی مردم چه باشد یکی) را به درستی به پاسخ می‌نشیند:
تو مر دیو را مردم بد شناس
کسی کو ندارد ز یزدان سپاس
هرآن کو گذشت از ره مردمی
ز دیوان شمر٬ مشمرش آدمی
🔹فرزانه‌ی توس از باوری سخن می‌گوید که همه‌ی شیفتگان دل آگاه به راستی هستش(تحقق) اراده و خواست خداوندی را در آن می‌جویند. او سخنش را به ارج باشنده‌ای می‌آراید که بالاترین و بهترین گوهر هستی (نظام احسن) است. در بینش ژرف حکیم؛ گیتی ایزدی آیینه‌ای است روشن و آشکار از زیب (جمال) و شکوه مندی (جلال) ایزدی. نزهت‌گاهی است شاداب که خرد و اندیشه‌های انسان خاکی پرورش یافته و بالنده از دریافت‌های حسی و دانش دیداری است. هرگز راه به بن آن چه نادیدنی است٬ نخواهد برد. مگر که به میانجی دئنای بیدار که چشم دل خوانده می‌شود با نیروی «ورچه) در خور دیدار جان راستین گردد «چشم دل باز کن که جان بینی». پیر خردورز ایران پس از آن بی‌درنگ از شگفتی و بزرگی آفرینش آدمی سخن می‌گوید٬ و انسان را در سنجشی هستی‌شناسانه نمودی فشرده از جهان شگفت‌انگیز بزرگ بر می‌شمارد که آفرینش او رازی است خدایی که بر کسی گشوده نگشته و نخواهد گشت:
ودیگر که پرسیدی از چهر من
بیامیخت باجان تو مهر من
مرا آفریننده از فر خویش
چنین آفرید ای نگارین ز پیش
تو این راز مگشای و با کس مگوی
مرا جز نهفتن همان نیست روی 👇👇👇👇👇👇
🔹تن(جسم) این باشنده‌ی شگفت هر چند در اندیشه‌های رازانگیز و نمادین نهان گرایان پسین به شوند گسست از ارزش‌های بلند فرهنگ ایرانی تیره و تاریک است. اما در بینش فرزانگان خسروانی؛ تن به شوند پیوند با چکیده‌ی هستی از مقوله‌های شگفت آمیز این جهان کهین است٬ و باید ساده و بی‌تفاوت از کنار آن نگذشت. چرا که جهان‌کهین(عالم صغیر) جانی است پیوسته با وهومنه٬ و تن از آن زیباترین فروزه‌ی اهورایی «اشه» است. در گاهان از این ویژگی به روشنی سخن رفته است٬ و حتا زیبایی بی‌چون خداوندی نیز بهره‌مند از این زیب و شکوه سرشتی است : «ای اهورا مزدا که زیبایی تو از اشه است» چرا که اشه زیبایی اهورایی را در کرانه‌های آسمان آشکار می‌سازد و فیض گسترده‌ی هستی است:
جهان پر شگفت است چون بنگری
ندارد کسی آلت داوری
که جانت شگفت است و تن هم شگفت
نخست از خود اندازه باید گرفت
🔹در پی این سخن- باور ژرف و راز آمیز؛ حکیم ایرانی این نتیجه را می‌گیرد که برای شناخت و معرفت یافتن به گوهر(ذات ) خداوند باید نخست از خویش‌شناسی آغاز کرد تا با شناخت یافتن به مقام و ارج انسانی در دستگاه آفرینش هستی به بزرگی و شکوه خداوند پی‌برد. بر بنیاد این بینش هستی‌شناخت حاکم در سراسر شاه‌نامه است که فریدون در آور حکیم ایرانی؛ انسانی است سر نهاده به داد و سامان ایزدی. باشنده‌ای است که گام در راه دین همیشه خرم خدایی نهاده است. و پسین‌تر با دهش خدایی به زینه‌ی آگاهی و گزینش هوش‌مندانه و در فرجام به گامه‌ی روشن‌روانی رسیده است٬ و درهای دهش خدایی را به روی مردم گشاده است. بنابراین به چرایی حضور این اهوره‌ها یا جانشینان خدایی است که هماره داد و دهش ایزدی و یا به سخنی آیینی دربخشایش(باب رحمت) بر جهان و جهانیان گشوده است٬ و زمین از نشان و حجت خدا تهی نیست:
فریدون فرخ فرشته نبود
ز مشک و ز عنبر سرشته نبود
به داد و دهش یافت این نیکویی
تو داد و دهش کن فریدون تویی
🔹شگفتا که فرزانه‌ی توس دریافت و شناخت ژرف و درست شاه‌نامه را که آیینه‌ی تمام نمای فرهنگ و فرزان ایرانی و درآمیغ شناخت آرمان‌ها و اندیشه‌های نورانی خود اوست٬ وابسته به سه گزینه نمو ده است: نخست هوشیاری و نیک‌بینی٬ پسین‌تر اندیش‌مندی و خردمداری٬ و در فرجام برخوردار بودن از دین. این«دین» نه به چم امروزین به ارش(مفهوم) گرد آمده‌ای از دستورها و نیایش‌های آیینی است. بلکه در زبان پهلوانی و پسین‌تر اوستایی دین یا «دئنا» به معنای شناسایی٬ دیدن٬ آگاهی و گزینش هوش‌مندانه و در سخنی؛ گزیده وآمیغ آدمی است که وسیله‌ی نگریستن به زیبایی و شکوه خداوندی و ابزار دریافت راستی هاست. این سه نیروی شناخت سزاوارانه (هش٬ رای٬ دین) هر سه از سهش‌های درونی و ایزدی انسان است:
بسی رنج بردم در این سال سی
عجم زنده کردم بدین پارسی
ازاین پس نمیرم که من زنده‌ام
که تخم سخن را پرا کنده‌ام
هرآن کس که دارد هش و رای و دین
پس از مرگ بر من کند آفرین
🔹شاه‌نامه به چرایی این پیوند ژرف و ناگسستنی با آغاز(مبدأ) هستی؛ دریایی است بی‌کرانه که هر خیزابه‌اش آبستن گهری است ناب و مینوی. و برداشت هر انسان ایرانی از شاه‌نامه به فراخور تخشایی و توانایی اندیشه‌ای است که از گلستان‌های میوه‌دار فر هنگ‌های آریایی٬ ایرانی و اسلامی بهره‌ها برده و بنابر آگاهی و گرایش و نیروی دریافت خویش از این ژرف دریا مرواریدی ناب و نژاده فراچنگ خواهد آورد. شاه‌نامه به راستی نمایشگاهی رنگارنگ از نمود روشن و زیبای خداوند است و به سخنی رسانامه‌ی شناخت حضرت اهورایی است که با تلاش و جان فشانی‌های مردی بزرگ و دانشی به رسایی هرچه تمام‌تر به بازگفت و گزارش یگانه پرستی اشراقی و پاس داشت آن کوشیده است. و پسین‌تر ارج‌نامه‌ی بی‌مانند انسان است٬ باشنده‌ای که به دست یاری گزینش آگاهانه و خرد روشن همه‌ی گفتار کردار و اندیشه‌اش برای آشکارگی و هستش و برپایی مینه‌های (خواست و اراده) خداوندی در جهان گیتایی به کار گرفته شده اند. تا سرانجام به شوند این خویشکاری(فره مندی) بزرگ به دیدار نازنینی کام‌یاب گردد که او خود نیز از آغاز آفرینش آرزومند تماشای خویش در این آینه‌ی روشن و اشویی است: «چون او با همه‌ی ضعف و عجز بار ما کشد٬ ما با همه‌ی قوت و قدرت و کرم٬ اولی‌تر که بار او کشیم٬ زیرا ما عاشق و معشوقیم آنچه که ما را با آدمی و آدمی را با ماست٬ نه ما را با دیگری و نه دیگری را با ما افتاده است٬ و میان عاشق و معشوق کس در نگنجد.»
چو چشمه بر ژرف دریا بری
به دیوانگی ماند این داوری

به تاریخ ۱۹/ ۲/ ۱۳۸۷ خورشیدی
✍️#مهدی_رحمانی_قوچانی
👇👇👇👇👇👇👇
منابع:
۱- فردوسی٬ ابوالقاسم٬ شاه نامه مسکو٬ به کوشش برتلس٬ ج یکم٬ چ دوم٬ مسکو ۱۹۶۶
۲- فردوسی٬ ابوالقاسم٬ شاه نامه مسکو٬ به کوشش اسمیرنوا و نوشین٬ ج سوم٬ ۱۹۶۵
۳- فردوسی٬ ابوالقاسم٬ شاه نامه کلاله خاور٬ به کوشش محمد رمضانی٬ ج یکم٬ ۱۳۵۴
۴- فردوسی٬ ابوالقاسم٬ شاه‌نامه٬ به کوشش خالقی مطلق٬ ج پنجم٬ چ اول٬ ناشر مرکز دایره المعارف بزرگ اسلامی٬ ۱۳۸۶
۵- نوشین٬ عبدالحسین٬ واژه نامک٬ چ اول٬ انتشارات معین٬ ۱۳۸۵
۶- زرین کوب٬ عبدالحسین٬ جستجو در تصوف ایران٬ چ دوم٬ انتشارات امیر کبیر٬ ۱۳۷۶
۷- فخر رازی٬ مرصاد العباد٬ به کوشش دکتر محمد امین ریاحی٬ انتشارات علمی و فرهنگی٬ چ هفتم٬ ۱۳۷۷
۸- لاهیجی٬ شیخ محمد٬ شرح گلشن راز٬ به کوشش کیوان سمیعی٬ انتشارات محمودی٬ ۱۳۳۷
۹- بلخی٬ محمد جلال الدین٬ مثنوی معنوی٬ به کوشش محمد رمضانی٬ کلاله خاور٬ بدون تاریخ
۱۰- گوهرین٬ سید صادق٬ شرح اصطلاحات تصوف٬ چ اول٬ ج نهم٬ انتشارات زوار٬ ۱۳۸۳
۱۱- گوهرین٬ سید صادق٬ شرح اصطلاحات تصوف٬ ج پنجم٬ انتشارات زوار٬ ۱۳۸۰
۱۲- معیری٬ هایده٬ مغان در تاریخ باستان٬ چ اول٬ پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی٬ ۱۳۸۱
۱۳- نویسنده گمنام٬ خرد نامه٬ به کوشش دکتر منصور ثروت٬ چ دوم٬ انتشارات امیرکبیر٬ ۱۳۷۸
۱۴- گات ها٬ به کوشش ابراهیم پو داود٬ بمبئی٬ بدون تاریخ
۱۵- گات ها٬ به کوشش موبد آذر گشسب٬ چ اول٬ انتشارات فروهر٬ ۱۳۵۱
۱۶- پور داود٬ ایراهیم٬ یشت ها٬ به کوشش دکتر بهرام فره وشی٬ انتشارات دانشگاه تهران٬ ج اول٬ ۱۳۵۶
۱۷- کزازی٬ میر جلال الدین٬ نامه باستان٬ انتشارات سمت٬ ج یکم٬ ۱۳۷۵
۱۸ - معین٬ محمد ٬ فرهنگ معین٬ انتشارات امیر کبیر٬ چ نهم٬ ۱۳۷۵
۱۹- نوربخش٬ محمد جواد٬ فرهنگ نور بخش٬ چ دوم٬ ج اول٬ ۱۳۷۲
۲۰- نوربخش٬ محمد جواد٬ فرهنگ نور بخش٬ چ اول٬ ج دوم٬ ۱۳۷۳

#فصلنامه_باغ_خبوشان

https://t.me/Baghekhabushan
🖤فرا رسیدن شهادت مولی‌الموحدین امیرالمومنین حضرت علی(ع) را تسلیت عرض می‌کنم.

#فصلنامه_باغ_خبوشان

https://t.me/Baghekhabushan