Forwarded from دوستانبهمرد «وَناویَل🌲»
🔥 یاد ایام نه چندان دور
#مردم_سرونو
#بزرگاندیشی و #سخاوت
نقل است از بزرگان و قدمای روستا
که در روزگار خان و خان بازی ، میان دو طایفه نفاق افتاده بود و بزرگان هر طایفه
در قلعه جمع شده و با خان در مورد چگونگی غلبه بر جانب مقابل به شور
نشسته بودند و ناگفته نماند که این چندمین جلسه بعد از چندین درگیری
بین طرفین بود !
خان از روی ایوان قلعه نگاهی به مردمش
میاندازد که همه گرز بدست و نمدین بر
شان آمادهی دستورند و برمیگردد داخل
و در جای خود که صدر مجلس است نشسته و زیر چشمی نگاهی به جماعت بزرگان انداخته و متوجه نبود بزرگی از
روستا میشود و با کمال تعجب میپرسد :
ــ انیو کلای ؟؟
یکی پاسخ میدهد : چی اَره ژیر باخَل خان !
خان بر پشتی تکیه زده و میگوید :
یَکی کِل کَنیه شون ...
بعد از دقایقی کربلایی وارد قلعه شده و
جماعت به احترامش بلند شده و او را
بسمت بالانشین مجلس تعارف میکنند و
او در کنار دست خان آرام مینشیند !
مجلس آرام و بیصداست
همه در فکرند و سرها پایین !
خان دستی به ریش میکشد و تکانی به خود داده و رو به کربلایی کرده و میپرسد :
ــ کلای سوالی درم !
کربلایی : بِپِرس خان ؛ ار بتوینم جواوه میئم
خان : کَلای نهات آدم کَییه ؟؟!
کربلایی نگاهی عمیق به چهرهی خان
انداخته و کلاه نمدی را از سر بیرون کرده و دستی بر موهایش میکشد و آنگاه نگاهی در میان جماعت به گردش درآورده
و دوباره به چهرهی پریشان خان خیره
میشود و با مکث کوتاهی پاسخ میدهد :
خان سلامت بو
نهات آدم وختی مای گِ ...
#ادامه_دارد ...
نویسنده : منصوررضاییسرونوی
#بهمرد_هرمزدیار ۲۴ / ۳ / ۱۴۰۱
#مردم_سرونو
#بزرگاندیشی و #سخاوت
نقل است از بزرگان و قدمای روستا
که در روزگار خان و خان بازی ، میان دو طایفه نفاق افتاده بود و بزرگان هر طایفه
در قلعه جمع شده و با خان در مورد چگونگی غلبه بر جانب مقابل به شور
نشسته بودند و ناگفته نماند که این چندمین جلسه بعد از چندین درگیری
بین طرفین بود !
خان از روی ایوان قلعه نگاهی به مردمش
میاندازد که همه گرز بدست و نمدین بر
شان آمادهی دستورند و برمیگردد داخل
و در جای خود که صدر مجلس است نشسته و زیر چشمی نگاهی به جماعت بزرگان انداخته و متوجه نبود بزرگی از
روستا میشود و با کمال تعجب میپرسد :
ــ انیو کلای ؟؟
یکی پاسخ میدهد : چی اَره ژیر باخَل خان !
خان بر پشتی تکیه زده و میگوید :
یَکی کِل کَنیه شون ...
بعد از دقایقی کربلایی وارد قلعه شده و
جماعت به احترامش بلند شده و او را
بسمت بالانشین مجلس تعارف میکنند و
او در کنار دست خان آرام مینشیند !
مجلس آرام و بیصداست
همه در فکرند و سرها پایین !
خان دستی به ریش میکشد و تکانی به خود داده و رو به کربلایی کرده و میپرسد :
ــ کلای سوالی درم !
کربلایی : بِپِرس خان ؛ ار بتوینم جواوه میئم
خان : کَلای نهات آدم کَییه ؟؟!
کربلایی نگاهی عمیق به چهرهی خان
انداخته و کلاه نمدی را از سر بیرون کرده و دستی بر موهایش میکشد و آنگاه نگاهی در میان جماعت به گردش درآورده
و دوباره به چهرهی پریشان خان خیره
میشود و با مکث کوتاهی پاسخ میدهد :
خان سلامت بو
نهات آدم وختی مای گِ ...
#ادامه_دارد ...
نویسنده : منصوررضاییسرونوی
#بهمرد_هرمزدیار ۲۴ / ۳ / ۱۴۰۱