کانال اشعار بهمرد
55 subscribers
352 photos
41 videos
3 files
48 links
منصور رضایی سرونوی
تخلص : #بهمرد_هرمزدیار

🍂بهمرد هرمزدیار
🍂 @BHormozdyar
Download Telegram
🔥 یاد ایام نه چندان دور
#مردم_سرونو
#بزرگ‌اندیشی و #سخاوت

نقل است از بزرگان و قدمای روستا
که در روزگار خان و خان بازی ، میان دو طایفه نفاق افتاده بود و بزرگان هر طایفه
در قلعه جمع شده و با خان در مورد چگونگی غلبه بر جانب مقابل به شور
نشسته بودند و ناگفته نماند که این چندمین جلسه بعد از چندین درگیری
بین طرفین بود !

خان از روی ایوان قلعه نگاهی به مردمش
می‌اندازد که همه گرز بدست و نمدین بر
شان آماده‌ی دستورند و برمیگردد داخل
و در جای خود که صدر مجلس است نشسته و زیر چشمی نگاهی به جماعت بزرگان انداخته و متوجه نبود بزرگی از
روستا میشود و با کمال تعجب میپرسد :

ــ انیو کلای ؟؟
یکی پاسخ میدهد : چی اَره ژیر باخَل خان !
خان بر پشتی تکیه زده و میگوید :
یَکی کِل کَنیه شون ...

بعد از دقایقی کربلایی وارد قلعه شده و
جماعت به احترامش بلند شده و او را
بسمت بالانشین مجلس تعارف میکنند و
او در کنار دست خان آرام مینشیند !

مجلس آرام و بیصداست
همه در فکرند و سرها پایین !

خان دستی به ریش میکشد و تکانی به خود داده و رو به کربلایی کرده و میپرسد :
ــ کلای سوالی درم !
کربلایی : بِپِرس خان ؛ ار بتوینم جواوه میئم
خان : کَلای نهات آدم کَی‌یه ؟؟!

کربلایی نگاهی عمیق به چهره‌ی خان
انداخته و کلاه نمدی را از سر بیرون کرده و دستی بر موهایش میکشد و آنگاه نگاهی در میان جماعت به گردش درآورده
و دوباره به چهره‌ی پریشان خان خیره
میشود و با مکث کوتاهی پاسخ میدهد :

خان سلامت بو
نهات آدم وختی مای گِ ...

#ادامه_دارد ...

نویسنده : منصوررضایی‌سرونوی
#بهمرد_هرمزدیار ۲۴ / ۳ / ۱۴۰۱