یکی از دو فرماندهی که در کنار ایدانتیرس (شاه تورکان ساکا) در جنگ علیه داریوش هخامنشی شرکت داشت (Taxakis(Taksak نام داشت. اسامی پیشنهادی ایرانی که در زیر بیان می شود قانع کننده نبوده و دور از منطق می باشند.
آبایف این اسم را بصورت taka-sâka به معنی "گوزن سریع" تشریح می کند.
📚Abaev, Osetinskij jazyk i fol’klor -I-, 179
در حالی که تروباچوف ترجیح داده است تا این اسم را بصورت taksakâ در هندی قدیم به معنی "قطع کردن، کسی که قطع می کند." تشریح کند.
📚Trubačev, Indoarica v Severnom Pričernomor’e, 171, 281.
با اینکه از لحاظ زبانی هر دو گزینه درست است ولی از لحاظ معنی قانع کننده نمی باشند. در عوض ما در تورکی toğsık به معنی "مشرق، طلوع آفتاب" را داریم که در کتیبه های باستانی تورکان نیز وجود داشته است.
📚S.G.Clauson, 1972, 473.
سوال منطقی که پیش میاید این هست که چرا باید "شرق، طلوع خورشید" را به عنوان اسم شخص از "گوزن سریع" و "قطع کننده" متمایز کنیم؟
جواب سوال این هست که به خاطر تقدس شرق و طلوع خورشید بین تورکان، اسامی اشخاص در ارتباط با آنها نیز از دیرباز بین تورکان رایج بوده که به بررسی آنها می پردازیم:
"... جهتی که خورشید طلوع می کند به خاطر خورشید مقدس شمرده شده و شرق در بین تورکان تمثیل گر حکمران می باشد. خاقان همیشه در شرق سکونت داشته و جهت شرق بعنوان جهت اصلی پذیرفته شده بود."
📚Koca, 2012, 221
تورکان برای اهدای قربانی به خدا نیز جهت شرق را انتخاب می کردند.
📚Kalafat, 2004: 135
می دانیم که چادر خاقانهای تورک به سمت شرق باز می شد و یکی از ریتوالهای تدفین تورکان باستان قبل از اسلام چنین بوده که متوفی به سمت شرق دفن می شد.
شرق در اعتقادات تورکان مکان بلند دنیا و غرب مکان پست دنیا محسوب می شد. تورکان یاکوت بر این اعتقاد داشتند که بهشت واقعی در جاییست که خورشید طلوع می کند.
📚Ögel, 2000a, 432.
به باور تورکان آلتون داغ که ریشه های درخت حیات در آن بود در جهت شرق قرار داشت.
📚Taş, 2017, 101
سیستم دولتداری تورکان به دو جهت شرق و غرب تقسیم می شد که که خاقان در جهت شرق نشسته و جهت غرب در امور خارجی همیشه تابع جهت شرق بود. و مهمترین جهت بین تورکان شرق بوده که آن را با رنگ آبی نشان می دادند و رنگ آبی (gök) تمثیل گر شرق بین تورکان بوده و به همین جهت نیز مقدس محسوب می شده است. به همین دلیل اسامی Gök-tengri و gök-börü مقدس محسوب می شوند. بین تورکان قدیم تقدیس muncuk/buncuk ها نیز در ارتباط با رنگ آبی بوده است. نام پدر آتیلا، مونجوک بوده است. "رنگ آبی در ارتباط با شرق و سیاره مشتری می باشد."
📚Bilgili, 2019, 13
همین رنگ gök را بدلیل تقدس در اسامی تاریخی تورکان داریم. مثلا از امرای سلجوقی دوران غیاث الدین مسعود دوم می توان به Gök-tay اشاره کرد. و یا وقتی سلاجقه بر خراسان آمدند فرمانده آنها gök-tay نام داشت.
از اسامی تورکی نوشته شده در یئنی سئی که با رونیک تورک نوشته شده است می توان به kök-tirig اشاره کرد.
📚Μ.Μ.Βakır, 2023, 91.
حتی امروزه اسامی مانند göndoğdu، gündoğan، doğu، doğuhan که همگی در ارتباط با طلوع خورشید و شرق هستند بین تورکان بسیار می باشد.
در طول تاریخ نیز اسامی اشخاص در ارتباط با شرق و طلوع خورشید بین تورکان بوده است. مثلا برادر ارطغرل و عموی عثمان اول، gündoğdu نام داشت. یکی از شخصیتهای برجسته سلاجقه در قرن یازدهم در کرمان دوغوکان (مشرق-خان) نام داشت که در سال ۱۰۴۳ میلادی متولد شده بود.
▪︎بنابراین تفسیر نام Taksak در تورکی بصورت toğsık دارای پشتوانه علمی می باشد درحالی که تفسیرهای ایرانی آن بصورت "گوزن سریع" یا " قطع کننده" در مقابل تفسیر تورکی حرفی برای گفتن نداشته و قانع کننده نمی باشند.
#ترکان_سکایی
#ساکاها_ایرانی_نبودند
ϜϓſϞ
☪ @AZ_SESI
آبایف این اسم را بصورت taka-sâka به معنی "گوزن سریع" تشریح می کند.
📚Abaev, Osetinskij jazyk i fol’klor -I-, 179
در حالی که تروباچوف ترجیح داده است تا این اسم را بصورت taksakâ در هندی قدیم به معنی "قطع کردن، کسی که قطع می کند." تشریح کند.
📚Trubačev, Indoarica v Severnom Pričernomor’e, 171, 281.
با اینکه از لحاظ زبانی هر دو گزینه درست است ولی از لحاظ معنی قانع کننده نمی باشند. در عوض ما در تورکی toğsık به معنی "مشرق، طلوع آفتاب" را داریم که در کتیبه های باستانی تورکان نیز وجود داشته است.
📚S.G.Clauson, 1972, 473.
سوال منطقی که پیش میاید این هست که چرا باید "شرق، طلوع خورشید" را به عنوان اسم شخص از "گوزن سریع" و "قطع کننده" متمایز کنیم؟
جواب سوال این هست که به خاطر تقدس شرق و طلوع خورشید بین تورکان، اسامی اشخاص در ارتباط با آنها نیز از دیرباز بین تورکان رایج بوده که به بررسی آنها می پردازیم:
"... جهتی که خورشید طلوع می کند به خاطر خورشید مقدس شمرده شده و شرق در بین تورکان تمثیل گر حکمران می باشد. خاقان همیشه در شرق سکونت داشته و جهت شرق بعنوان جهت اصلی پذیرفته شده بود."
📚Koca, 2012, 221
تورکان برای اهدای قربانی به خدا نیز جهت شرق را انتخاب می کردند.
📚Kalafat, 2004: 135
می دانیم که چادر خاقانهای تورک به سمت شرق باز می شد و یکی از ریتوالهای تدفین تورکان باستان قبل از اسلام چنین بوده که متوفی به سمت شرق دفن می شد.
شرق در اعتقادات تورکان مکان بلند دنیا و غرب مکان پست دنیا محسوب می شد. تورکان یاکوت بر این اعتقاد داشتند که بهشت واقعی در جاییست که خورشید طلوع می کند.
📚Ögel, 2000a, 432.
به باور تورکان آلتون داغ که ریشه های درخت حیات در آن بود در جهت شرق قرار داشت.
📚Taş, 2017, 101
سیستم دولتداری تورکان به دو جهت شرق و غرب تقسیم می شد که که خاقان در جهت شرق نشسته و جهت غرب در امور خارجی همیشه تابع جهت شرق بود. و مهمترین جهت بین تورکان شرق بوده که آن را با رنگ آبی نشان می دادند و رنگ آبی (gök) تمثیل گر شرق بین تورکان بوده و به همین جهت نیز مقدس محسوب می شده است. به همین دلیل اسامی Gök-tengri و gök-börü مقدس محسوب می شوند. بین تورکان قدیم تقدیس muncuk/buncuk ها نیز در ارتباط با رنگ آبی بوده است. نام پدر آتیلا، مونجوک بوده است. "رنگ آبی در ارتباط با شرق و سیاره مشتری می باشد."
📚Bilgili, 2019, 13
همین رنگ gök را بدلیل تقدس در اسامی تاریخی تورکان داریم. مثلا از امرای سلجوقی دوران غیاث الدین مسعود دوم می توان به Gök-tay اشاره کرد. و یا وقتی سلاجقه بر خراسان آمدند فرمانده آنها gök-tay نام داشت.
از اسامی تورکی نوشته شده در یئنی سئی که با رونیک تورک نوشته شده است می توان به kök-tirig اشاره کرد.
📚Μ.Μ.Βakır, 2023, 91.
حتی امروزه اسامی مانند göndoğdu، gündoğan، doğu، doğuhan که همگی در ارتباط با طلوع خورشید و شرق هستند بین تورکان بسیار می باشد.
در طول تاریخ نیز اسامی اشخاص در ارتباط با شرق و طلوع خورشید بین تورکان بوده است. مثلا برادر ارطغرل و عموی عثمان اول، gündoğdu نام داشت. یکی از شخصیتهای برجسته سلاجقه در قرن یازدهم در کرمان دوغوکان (مشرق-خان) نام داشت که در سال ۱۰۴۳ میلادی متولد شده بود.
▪︎بنابراین تفسیر نام Taksak در تورکی بصورت toğsık دارای پشتوانه علمی می باشد درحالی که تفسیرهای ایرانی آن بصورت "گوزن سریع" یا " قطع کننده" در مقابل تفسیر تورکی حرفی برای گفتن نداشته و قانع کننده نمی باشند.
#ترکان_سکایی
#ساکاها_ایرانی_نبودند
ϜϓſϞ
☪ @AZ_SESI
《فرمانده شجاع تورکان، Scopasis》
یکی دیگر از فرماندهان ساکایی که در کنار تاکساکیس زیر نظر ایدانتیرس علیه داریوش نبرد می کرد، رهبر ساوروماتها در قرن ۶ پیش از میلاد، Scopasis بود.
درباره نام وی باید گفت که از دو حالت خارج نیست. احتمال اول این است که نام وی یونانی باشد (هر چند اتیمولوژی مشخص و دقیق یونانی برای آن پیشنهاد نشده است و قدیمیترین اسم scopas هم متعلق به رهبر ساوروماتها می باشد) زیرا اسامی با نام Scopas را در دنیای یونانی داشته ایم مثلا مجسمه ساز و معمار یونانی قرن ۴ پیش از میلاد scopas نام داشت.
📚The New Century Classical Handbook; Catherine Avery, editor; Appleton-Century-Crofts, New York, 1962, p. 990: "Scopas...Greek sculptor and architect; born in the island of Paros; fl. 4th century B.C."
و یا ژنرال آتولیایی در قرن سوم پیش از میلاد scopas نام داشت.
حالت دوم این هست که نام فرمانده ساکایی به زبان ساکایی (تورکی) بوده و بدلیل نزدیکی تلفظ آن به اسم scopas، هرودوت آن را بصورت scopas نوشته است که در اینصورت چندین پیشنهاد تورکی به شرح زیر ارائه می شود:
▪︎پیشنهاد اول تورکی:
پروفسور کاراتای این اسم را بصورت Askabas در تورکی به معنی "شکارچی قاقم" تشریح کرده است.
📚O.karatay, 2022, 266
اسامی از این قبیل بین تورکان بوده اند مثل بیگ سلجوقی (رودک)porsuk نام داشت که در منابع غربی بصورت پروساگیوس ذکر می شود. و یا باز بین تورکان قدیم اسم argun داشتیم که طبق دیوان لغات الترک نوعی حیوان از جنس جوندگان بوده است.
▪︎پیشنهاد دوم تورکی:
در تورکی قرقیزی Aska به معنی کوه بلند، صخره ای و صعب العبور می باشد.
📚Yudahin, Kırkızca-türkçe sözlük (https://turuz.com/fa/book/title/Qiqiz-Turkce+Sozluk-Yudahin+Fishli-575s)
قسمت pas همان Baş هست که در تورکی خاکاسی بصورت pas حفظ شده است:
Aska-pas (قله کوه)
به علت تقدس کوه بین تورکان اسامی مربوط به کوه را روی اشخاص می گذاشتند مثلا در نوشته هایی که به خط اورخون در مغولستان نوشته شده است اسم kaya-apa و kaya-çor را داریم.
📚M.M.Bakır, 2023, 87-88.
و یا اسم یکی از امرای تورک خراسان در دوران سلاجقه Altun-Dağ نام داشت.
این اسامی در ارتباط با تقدس کوه بین تورکان هست و به ویژه قله کوه بین تورکان از اهمیت خاصی برخوردار بوده زیرا که به اعتقاد آنان نزدیکترین مکان به تنگری بوده است برای همین تفسیر askapas به صورت "قله کوه" منطقی می باشد.
▪︎پیشنهاد سوم تورکی:
در دوران ملکشاه سلجوقی حاکم تورک انتاکیه، Yağıbasan "دشمن شکن" نام داشت. در تورکی قانون تغییر S~Y وجود دارد مثلا عدد yeddi بین تورکان ساخا بصورت sette تلفظ می شود. با توجه به این قانون زبانی در تورکی:
Yağıbas>> sağıpas>>scopas
▪︎پیشنهاد چهارم تورکی:
در تورکی خاکاسی Sağ به معنی "جنگ و نبرد" می باشد.
📚E.Arıkoğlu, Hakasça-türkçe sözlük, 401
اسامی در ارتباط با جنگ و دعوا از قدیم بین تورکان مورد استفاده بوده مثلا فقط در دوران سلاجقه اسامی چون توتوش و توکوش را در نام فرماندهان و شاه های سلجوقی می بینیم:
SEYFÜDDEVLE ER-TOKUŞ
MÜBÂRİZEDDİN ER-TOKUŞ
Tacüddevle Ebu Said Tutuş
در اینصورت Sağ-pas به معنی "فرمانده جنگ" در تورکی به شکل Scopas در یونانی قابل تبدیل است. Pas/Baş در تورکی به معنی لیدر و رهبر نیز هست و در عناوین نظامی چون
On-başı, yüz-başı, Tümen-başı, sü-başı
دیده می شود.
▪︎پیشنهاد پنجم تورکی:
در تورکی sağ به معنی سمت راست می باشد و sağ-başı به معنی "فرمانده جناح راست" هست زیرا تورکان از دوران باستان دولت را به دو گروه چپ (شرق) و راست (غرب) تقسیم می کردند که هر دو تحت امر نفر سوم یعنی خاقان بزرگ بوده اند (درباره تطابق دولت داری ساکاها و تورکان بعدها پستی جداگانه خواهیم نوشت). در اینجا اسکوپاس (ساغ باشی) تمثیل گر جناح راست بوده و تاکساک (توغساک به معنی شرق) تمثیلگر جناح چپ می باشد که تحت نظر خاقان بزرگ ایدانتیرس علیه داریوش پارسی جنگیده و اورا مغلوب کرده بودند.
▪︎پیشنهاد ششم تورکی:
در تورکی sag به معنی "هوش و عقل" نیز هست.
📚G.Clauson, 1972, 803
بنابراین sagbaş>>scopas به معنی "عاقل و باهوش" نیز می باشد.
#ترکان_سکایی
#ساکاها_ایرانی_نبودند
ϜϓſϞ
☪ @AZ_SESI
یکی دیگر از فرماندهان ساکایی که در کنار تاکساکیس زیر نظر ایدانتیرس علیه داریوش نبرد می کرد، رهبر ساوروماتها در قرن ۶ پیش از میلاد، Scopasis بود.
درباره نام وی باید گفت که از دو حالت خارج نیست. احتمال اول این است که نام وی یونانی باشد (هر چند اتیمولوژی مشخص و دقیق یونانی برای آن پیشنهاد نشده است و قدیمیترین اسم scopas هم متعلق به رهبر ساوروماتها می باشد) زیرا اسامی با نام Scopas را در دنیای یونانی داشته ایم مثلا مجسمه ساز و معمار یونانی قرن ۴ پیش از میلاد scopas نام داشت.
📚The New Century Classical Handbook; Catherine Avery, editor; Appleton-Century-Crofts, New York, 1962, p. 990: "Scopas...Greek sculptor and architect; born in the island of Paros; fl. 4th century B.C."
و یا ژنرال آتولیایی در قرن سوم پیش از میلاد scopas نام داشت.
حالت دوم این هست که نام فرمانده ساکایی به زبان ساکایی (تورکی) بوده و بدلیل نزدیکی تلفظ آن به اسم scopas، هرودوت آن را بصورت scopas نوشته است که در اینصورت چندین پیشنهاد تورکی به شرح زیر ارائه می شود:
▪︎پیشنهاد اول تورکی:
پروفسور کاراتای این اسم را بصورت Askabas در تورکی به معنی "شکارچی قاقم" تشریح کرده است.
📚O.karatay, 2022, 266
اسامی از این قبیل بین تورکان بوده اند مثل بیگ سلجوقی (رودک)porsuk نام داشت که در منابع غربی بصورت پروساگیوس ذکر می شود. و یا باز بین تورکان قدیم اسم argun داشتیم که طبق دیوان لغات الترک نوعی حیوان از جنس جوندگان بوده است.
▪︎پیشنهاد دوم تورکی:
در تورکی قرقیزی Aska به معنی کوه بلند، صخره ای و صعب العبور می باشد.
📚Yudahin, Kırkızca-türkçe sözlük (https://turuz.com/fa/book/title/Qiqiz-Turkce+Sozluk-Yudahin+Fishli-575s)
قسمت pas همان Baş هست که در تورکی خاکاسی بصورت pas حفظ شده است:
Aska-pas (قله کوه)
به علت تقدس کوه بین تورکان اسامی مربوط به کوه را روی اشخاص می گذاشتند مثلا در نوشته هایی که به خط اورخون در مغولستان نوشته شده است اسم kaya-apa و kaya-çor را داریم.
📚M.M.Bakır, 2023, 87-88.
و یا اسم یکی از امرای تورک خراسان در دوران سلاجقه Altun-Dağ نام داشت.
این اسامی در ارتباط با تقدس کوه بین تورکان هست و به ویژه قله کوه بین تورکان از اهمیت خاصی برخوردار بوده زیرا که به اعتقاد آنان نزدیکترین مکان به تنگری بوده است برای همین تفسیر askapas به صورت "قله کوه" منطقی می باشد.
▪︎پیشنهاد سوم تورکی:
در دوران ملکشاه سلجوقی حاکم تورک انتاکیه، Yağıbasan "دشمن شکن" نام داشت. در تورکی قانون تغییر S~Y وجود دارد مثلا عدد yeddi بین تورکان ساخا بصورت sette تلفظ می شود. با توجه به این قانون زبانی در تورکی:
Yağıbas>> sağıpas>>scopas
▪︎پیشنهاد چهارم تورکی:
در تورکی خاکاسی Sağ به معنی "جنگ و نبرد" می باشد.
📚E.Arıkoğlu, Hakasça-türkçe sözlük, 401
اسامی در ارتباط با جنگ و دعوا از قدیم بین تورکان مورد استفاده بوده مثلا فقط در دوران سلاجقه اسامی چون توتوش و توکوش را در نام فرماندهان و شاه های سلجوقی می بینیم:
SEYFÜDDEVLE ER-TOKUŞ
MÜBÂRİZEDDİN ER-TOKUŞ
Tacüddevle Ebu Said Tutuş
در اینصورت Sağ-pas به معنی "فرمانده جنگ" در تورکی به شکل Scopas در یونانی قابل تبدیل است. Pas/Baş در تورکی به معنی لیدر و رهبر نیز هست و در عناوین نظامی چون
On-başı, yüz-başı, Tümen-başı, sü-başı
دیده می شود.
▪︎پیشنهاد پنجم تورکی:
در تورکی sağ به معنی سمت راست می باشد و sağ-başı به معنی "فرمانده جناح راست" هست زیرا تورکان از دوران باستان دولت را به دو گروه چپ (شرق) و راست (غرب) تقسیم می کردند که هر دو تحت امر نفر سوم یعنی خاقان بزرگ بوده اند (درباره تطابق دولت داری ساکاها و تورکان بعدها پستی جداگانه خواهیم نوشت). در اینجا اسکوپاس (ساغ باشی) تمثیل گر جناح راست بوده و تاکساک (توغساک به معنی شرق) تمثیلگر جناح چپ می باشد که تحت نظر خاقان بزرگ ایدانتیرس علیه داریوش پارسی جنگیده و اورا مغلوب کرده بودند.
▪︎پیشنهاد ششم تورکی:
در تورکی sag به معنی "هوش و عقل" نیز هست.
📚G.Clauson, 1972, 803
بنابراین sagbaş>>scopas به معنی "عاقل و باهوش" نیز می باشد.
#ترکان_سکایی
#ساکاها_ایرانی_نبودند
ϜϓſϞ
☪ @AZ_SESI
توروز - تورکجه دیل و ائتیمولوژی کیتابخاناسی
Qıqız-Türkce Sözlük-Yudahin Fişhli-575s
Qıqız-Türkce Sözlük-Yudahin Fişhli-575s
《بررسی تئونیمهای تورکان ساکایی》
(قسمت دهم): بوریستن، بخش اول
در این پست درباره نام رود borysthenes بحث خواهیم کرد. موضوع رودهای ساکایی و تحلیل اسامی آنها بحثی جداگانه است که در آینده بدان خواهیم پرداخت اما چون مادر تارگیتای یعنی Api دختر رود بوریستن می باشد به ناچار اسم بوریستن را در مبحث تئونیمهای ساکایی بررسی می کنیم. (قبلا در پستهای جداگانه نام تارگیتای و آپی را بحث کردیم و دیدگاه ایرانی این اسامی را نقد کردیم که علاقه مندان می توانند آنها را مطالعه کنند)
در مورد نام بوریستن هم غربیها آن را بر اساس زبانهای ایرانی تحلیل می کنند:
قسمت دوم بوریستن را بصورت "-ستان" که نشانگر سرزمین و مکان در زبانهای ایرانی هست تحلیل می کنند. قست اول را با baβra در اوستایی به معنی "سگ-آبی" و babhrú و bábhruka در سانسکریتی به معنی "خدنگ" تشریح می کنند. یعنی "سرزمین سگهای آبی"، "سرزمین خدنگ" و جالب اینجاست که منطق این اتیمولوژی از خود آن نیز عجیب تر است!!! :
"این اسم در ارتباط با پوشیدن پوست سگ آبی توسط الهه ایرانی Arəduuī Sūrā Anāhitā می باشد. صفت وی "آب" بوده و این صفت با نام دختر بوریستن، الهه زمین و آب یعنی Api که معنی نامش "آب" هست، در ارتباط می باشد."
📚Kullanda 2013, p. 39-41
با توجه به مطالب قبل که نوشته بودیم نشان دادیم که Api ربطی به آب در زبانهای ایرانی ندارد بلکه همان Api در تورکی می باشد که معنی جد مادری را در تورکی دارد. (دقت کنید که api مادر تارگیتای که خودش جد ساکاها محسوب می شود، می باشد.) جدا از این، ربط دادن پوشیدن پوست سگ آبی توسط یک الهه ایرانی به نام رود بوریستن غیر منطقی و مایه تاسف برای علم هست.
از طرف دیگر بوخارین این اسم را بصورت "سرزمین زرد" تشریح می کند.
📚Bukharin 2013, p. 23
ما در تورکی خیلی منطقی تر با چندین روش می توانیم borysten را تحلیل کنیم.
قسمت اول اسم به وضوح لغت bars در تورکی می باشد. که در یونانی باستان بصورت borys وارد شده است. و این را از خود کتاب هرودوت می توانیم متوجه شویم. زیرا هرودوت در بخشی از کتابش از حیوانات وحشی لیبی بحث می کند و از حیوان وحشی به اسم borys اسم می برد.
📚Herodotus -II-, 395 (IV-192).
اسم boris (به معنی پلنگ) بین تورکان بلغار از قدیم بوده است و امروزه هم بین بلغارها و روسها اسم رایجی هست.
📚Maks Fasmer, Etimologičeskij slovar’ ruskogo jazyka -I- (Moskva: Progress,1986), 194.
ابن فضلان که سفری به کشور بلغارهای ولگا انجام داده بود از شخص بلغاری به اسم bâris که وی را همراهی می کرد اسم می برد.
📚Ibn Fazlan, Ibn Fazlan Seyahatnamesi, 20.
در مورد قسمت دوم اسم یعنی then- گمان می شود که لغت اوستایی danu به معنی " آب ، رود" و لغت اوستی dan به معنی "رود" می باشد. و بدین ترتیب اسامی رودهای دانوب، دنیپر، دنیستر و دن نیز ایرانی می شوند.
📚Vasilij I. Abaev, Istoriko-etimologičeskij slovar' osetinskogo jazyka -I- (Moskva and Leningrad: Nauka, 1958), 366-367;
📚idem, Osetinskij jazyk i folklor - I-, 38, 82;
📚Rastorgueva and Edelman, Etimologičeskij slovar' iranskih jazykov -II-, 450-451
📚Nikonov, Kratkij toponimičeskij slovar', 127
📚Fasmer, Etimologičeskij slovar' ruskogo jazyka -I-, 528-529.
اما چندین مشکل اساسی وجود دارد:
اول اینکه هیچ یک از اسامی این رودها مربوط به دوران ساکاها نیست (فقط نام دن با نام دوران ساکایی تانائیس شباهت دارد) و حتی در اثر قرن دومی پتولمئوس اسامی این رودها همان اسامی دوران ساکاها بوده است. گمان می شود که این هیدرونیمهای جدیدتر را آلانها آورده اند به هر حال در دوران پتولومی نیز آلان ها در شرق اروپا بوده اند.
مشکل بزرگ دیگر این هست که لغت dânu در زبانهای هند-اروپایی فقط محدود به ایرانیک ها بوده و در بقیه زبانهای هند-اروپایی دیده نمی شود ( هر چند فعل ایرانیک dan- به معنی "جریان یافتن" در ارتباط با رود بوده و در بعضی زبانهای هند اروپایی دیده می شود)
📚Rastorgueva and Edelman, Etimologiþeskij slovar’ iranskih jazykov -II-, 326
و این احتمال قرضی بودن لغت را تقویت می کند.
مسئله دیگر این هست که این لغت در بین زبانهای دنیا منحصر به زبانهای ایرانی نیست بلکه در زبانهای دیگر نیز به همان معنی موجود می باشد. در پروتو-تونگوزی Teŋ به معنی "حوض، آبگیر، دریاچه عریض" می باشد.
استاروستین و همکاران با تکیه بر اسناد عثمانی و محمود کاشغری در تورکی همین Teŋ را به معنی "آبگیر، حوض، رود بزرگ" بازسازی می کنند.
📚Starostin et al., An Etymological Dictionary of Altaic Languages, 1417.
ادامه در قسمت بعد...
#ترکان_سکایی
#ساکاها_ایرانی_نبودند
ϜϓſϞ
☪ @AZ_SESI
(قسمت دهم): بوریستن، بخش اول
در این پست درباره نام رود borysthenes بحث خواهیم کرد. موضوع رودهای ساکایی و تحلیل اسامی آنها بحثی جداگانه است که در آینده بدان خواهیم پرداخت اما چون مادر تارگیتای یعنی Api دختر رود بوریستن می باشد به ناچار اسم بوریستن را در مبحث تئونیمهای ساکایی بررسی می کنیم. (قبلا در پستهای جداگانه نام تارگیتای و آپی را بحث کردیم و دیدگاه ایرانی این اسامی را نقد کردیم که علاقه مندان می توانند آنها را مطالعه کنند)
در مورد نام بوریستن هم غربیها آن را بر اساس زبانهای ایرانی تحلیل می کنند:
قسمت دوم بوریستن را بصورت "-ستان" که نشانگر سرزمین و مکان در زبانهای ایرانی هست تحلیل می کنند. قست اول را با baβra در اوستایی به معنی "سگ-آبی" و babhrú و bábhruka در سانسکریتی به معنی "خدنگ" تشریح می کنند. یعنی "سرزمین سگهای آبی"، "سرزمین خدنگ" و جالب اینجاست که منطق این اتیمولوژی از خود آن نیز عجیب تر است!!! :
"این اسم در ارتباط با پوشیدن پوست سگ آبی توسط الهه ایرانی Arəduuī Sūrā Anāhitā می باشد. صفت وی "آب" بوده و این صفت با نام دختر بوریستن، الهه زمین و آب یعنی Api که معنی نامش "آب" هست، در ارتباط می باشد."
📚Kullanda 2013, p. 39-41
با توجه به مطالب قبل که نوشته بودیم نشان دادیم که Api ربطی به آب در زبانهای ایرانی ندارد بلکه همان Api در تورکی می باشد که معنی جد مادری را در تورکی دارد. (دقت کنید که api مادر تارگیتای که خودش جد ساکاها محسوب می شود، می باشد.) جدا از این، ربط دادن پوشیدن پوست سگ آبی توسط یک الهه ایرانی به نام رود بوریستن غیر منطقی و مایه تاسف برای علم هست.
از طرف دیگر بوخارین این اسم را بصورت "سرزمین زرد" تشریح می کند.
📚Bukharin 2013, p. 23
ما در تورکی خیلی منطقی تر با چندین روش می توانیم borysten را تحلیل کنیم.
قسمت اول اسم به وضوح لغت bars در تورکی می باشد. که در یونانی باستان بصورت borys وارد شده است. و این را از خود کتاب هرودوت می توانیم متوجه شویم. زیرا هرودوت در بخشی از کتابش از حیوانات وحشی لیبی بحث می کند و از حیوان وحشی به اسم borys اسم می برد.
📚Herodotus -II-, 395 (IV-192).
اسم boris (به معنی پلنگ) بین تورکان بلغار از قدیم بوده است و امروزه هم بین بلغارها و روسها اسم رایجی هست.
📚Maks Fasmer, Etimologičeskij slovar’ ruskogo jazyka -I- (Moskva: Progress,1986), 194.
ابن فضلان که سفری به کشور بلغارهای ولگا انجام داده بود از شخص بلغاری به اسم bâris که وی را همراهی می کرد اسم می برد.
📚Ibn Fazlan, Ibn Fazlan Seyahatnamesi, 20.
در مورد قسمت دوم اسم یعنی then- گمان می شود که لغت اوستایی danu به معنی " آب ، رود" و لغت اوستی dan به معنی "رود" می باشد. و بدین ترتیب اسامی رودهای دانوب، دنیپر، دنیستر و دن نیز ایرانی می شوند.
📚Vasilij I. Abaev, Istoriko-etimologičeskij slovar' osetinskogo jazyka -I- (Moskva and Leningrad: Nauka, 1958), 366-367;
📚idem, Osetinskij jazyk i folklor - I-, 38, 82;
📚Rastorgueva and Edelman, Etimologičeskij slovar' iranskih jazykov -II-, 450-451
📚Nikonov, Kratkij toponimičeskij slovar', 127
📚Fasmer, Etimologičeskij slovar' ruskogo jazyka -I-, 528-529.
اما چندین مشکل اساسی وجود دارد:
اول اینکه هیچ یک از اسامی این رودها مربوط به دوران ساکاها نیست (فقط نام دن با نام دوران ساکایی تانائیس شباهت دارد) و حتی در اثر قرن دومی پتولمئوس اسامی این رودها همان اسامی دوران ساکاها بوده است. گمان می شود که این هیدرونیمهای جدیدتر را آلانها آورده اند به هر حال در دوران پتولومی نیز آلان ها در شرق اروپا بوده اند.
مشکل بزرگ دیگر این هست که لغت dânu در زبانهای هند-اروپایی فقط محدود به ایرانیک ها بوده و در بقیه زبانهای هند-اروپایی دیده نمی شود ( هر چند فعل ایرانیک dan- به معنی "جریان یافتن" در ارتباط با رود بوده و در بعضی زبانهای هند اروپایی دیده می شود)
📚Rastorgueva and Edelman, Etimologiþeskij slovar’ iranskih jazykov -II-, 326
و این احتمال قرضی بودن لغت را تقویت می کند.
مسئله دیگر این هست که این لغت در بین زبانهای دنیا منحصر به زبانهای ایرانی نیست بلکه در زبانهای دیگر نیز به همان معنی موجود می باشد. در پروتو-تونگوزی Teŋ به معنی "حوض، آبگیر، دریاچه عریض" می باشد.
استاروستین و همکاران با تکیه بر اسناد عثمانی و محمود کاشغری در تورکی همین Teŋ را به معنی "آبگیر، حوض، رود بزرگ" بازسازی می کنند.
📚Starostin et al., An Etymological Dictionary of Altaic Languages, 1417.
ادامه در قسمت بعد...
#ترکان_سکایی
#ساکاها_ایرانی_نبودند
ϜϓſϞ
☪ @AZ_SESI
《بررسی تئونیمهای تورکان ساکایی》
(قسمت یازدهم): بوریستن، بخش دوم
در کتاب کاشغری شعری بدین صورت وجود دارد:
Teŋde bile körse meni ördek atar
Kalwa körüp kaşgalakı suwka batar
وقتی اردک مرا در teŋ ببیند صدا میکند.
وقتی کاشگالاک مرا با تیری بدون سر ببیند به آب شیرجه می زند.
📚M.K, Compendium of the Turkic Dialects, 386.
لغت teŋ توسط Brockelman بصورت "sumpf"، توسط Atalay بصورت "باتلاق، دریاچه" و توسط دانکوف و ارجیلاسون به صورت "طلوع آفتاب" ترجمه شده است.
📚Carl Brockelman, Mitteltürkischer Wortschatz nach Maḥmūd Al-Kāšzarīs Divān Luzāt at-Türk (Leipzig: Otto Harrassowitz, 1928), 202;
📚Kaşgarlı Mahmut, Divan-1 Lûgat-it-Türk Tercümesi -I-, trans. B. Atalay, 3rd ed. (Ankara: TDK, 1995), 528
📚Kaşgarlı Mahmud, Dîvânu Lügâti't-Türk. Giriş Metin Çeviri Notlar Dizin, trans. A. B. Ercilasun and Z. Akkoyunlu (Ankara: TDK, 2014), 229;
📚Talat Tekin, "Karahanlı Dönemi Türk Şiiri”, Türk Dili 51, 409 (January 1986), 119.
قاشکالاگ پرنده آبی هست که از اردک کوچکتر هست. دانکوف متن را بصورت Taŋda خوانده و آن را به شکل "در آن صبح ها" ترجمه می کند. ظاهرا وی از اصلاحیه کلاوسون پیروی می کند.
📚Clauson, An Etymological Dictionary, 512.
به نظر کلاوسون بسیار بعید است که لغتی با این معنی یک "لفظ فرید" باشد و فرم اورجینال عربی al-gudar به معنی "حوض، آبگیر" را به فرم al-gadâ به معنی "طلوع آفتاب" تغییر می دهد. و این کاملا یک اقدام دلبخواهی هست. جای تعجب نباید باشد که لغتی در شرف مرگ در شعری حفظ شده و فقط یکبار در تاریخ ثبت شده است. لغات مربوط به زمان در تورکی ممکن است که لغات و پسوندهای مکانی، ازی و بایی را بگیرند اما دو تا از آنها را همزمان نمی گیرند. به عبارت دیگر تورکی همانند انگلیسی Within ندارد یا with و یا in را دارد. در متن، de- پسوند مکانی می باشد پس bile که در انگلیسی به معنی with می باشد چی؟ اگر ما Teŋ را "دریاچه" بخوانیم آن لغت پس آیند تاکیدی بیله می شود: " حتی در دریاچه"
معنی و عملکرد این لغت در قرن یازدهم بسیار پر اهمیت بوده است.
📚Bilgehan A. Gökdağ, "Urmiye Ağızlarında Bile Zamirinin Kullanımı", in Türk- Moğol Araştırmaları. Prof. Dr. Tuncer Gülensoy Armağanı, ed. Bülent Gül (Ankara: TKAE, 2012), 168
بعلاوه لغت suw(آب) در سطر دوم اشاره به توده آب قبل از آن دارد. پس teŋ لزوما باید "دریاچه" باشد.
این لغت در لغت teŋiŕ به معنی "دریا" در پروتوتورکی و زبانهای تورکی حفظ شده است.
Turkmen: deňiz
Old Anatolian Turkish: deňiz
Azerbaijani: dəniz
Ottoman Turkish: deňiz
Turkish: deniz
Gagauz: deniz
Uzbek: dengiz
Uyghur: dë'ngiz
Bashkir: diñgeź
Tatar: diñgez
Chuvash: tinĕs
Crimean Tatar: deñiz
Kumyk: deñiz
Karachay-Balkar: teñiz
Kyrgyz: deŋiz
Southern Altai: teŋis
Karakalpak: teńiz
Kazakh: teñız
Nogai: deñiz
📚Starostin, Sergei, Dybo, Anna, Mudrak, Oleg (2003) “deŋgiŕ”, in Etymological dictionary of the Altaic languages (Handbuch der Orientalistik; VIII.8), Leiden, New York, Köln: E.J. Brill[1]
این لغت تورکی در نام رود دُن نیز دیده می شود در اسناد قدیم تورکی که شامل کتب عثمانی نیز می شود این رود Ten و گاها Tin نامیده می شوند.
📚O.Karatay, 2022, 178
همچنین نام رود دُن در دوران ساکاها Tanais بود که هرودوت آن را از دوران بسیار قدیم مرز بین آسیا و اروپا می دانست.
📚Herodotus -II-, 245 (IV/45).
و این یعنی نام ساکایی رود دن یعنی Tanais یک نام تورکیک بوده که تورکان حتی تا دوران عثمانی نیز این نام را حفظ کرده بودند. (دقت کنید که قسمت is در نام Tanais تاثیر زبان یونانی می باشد).
بنابراین ما هم می توانیم با همین واژه Ten در تورکی اسامی رودهای دنیپر، دنیستر، دن و دانوب را به تورکی تحلیل کنیم ولی آنگونه که در بالا گفتیم نام اصلی این رودها در دوران ساکاها چیز دیگری بود و نیازی به چنین تحلیلاتی نیست اما در آینده اسامی تورکی-ساکایی این رودها را جداگانه بررسی خواهیم کرد.
بعلاوه ما در ترکی don/ton به معنی "یخ زده" داریم که فعل آن "یخ زدن" می باشد. این لغت نیز شبیه به لغت teŋ می باشد. لغت don در تورکی هم می تواند در ارتباط با نام رود دن باشد. مسعودی درباری رود دُن می نویسد:
"این رود (دن) که رود خزر (ولگا) را به دریای پونتوس متصل می کند گاها یخ می زند و آنگاه اغوزان با اسبان خود از رویش عبور می کنند. این یک رود بزرگ می باشد. از آنجایی که این رود بسیار سفت می شود زیر پاهای اسبان اغوزان نمی شکند و بدین ترتیب آنها به سرزمینهای خزران عبور می کنند."
📚Mesudî, Murûc ez-Zeheb, 75.
ادامه دارد...
#ترکان_سکایی
#ساکاها_ایرانی_نبودند
ϜϓſϞ
☪ @AZ_SESI
(قسمت یازدهم): بوریستن، بخش دوم
در کتاب کاشغری شعری بدین صورت وجود دارد:
Teŋde bile körse meni ördek atar
Kalwa körüp kaşgalakı suwka batar
وقتی اردک مرا در teŋ ببیند صدا میکند.
وقتی کاشگالاک مرا با تیری بدون سر ببیند به آب شیرجه می زند.
📚M.K, Compendium of the Turkic Dialects, 386.
لغت teŋ توسط Brockelman بصورت "sumpf"، توسط Atalay بصورت "باتلاق، دریاچه" و توسط دانکوف و ارجیلاسون به صورت "طلوع آفتاب" ترجمه شده است.
📚Carl Brockelman, Mitteltürkischer Wortschatz nach Maḥmūd Al-Kāšzarīs Divān Luzāt at-Türk (Leipzig: Otto Harrassowitz, 1928), 202;
📚Kaşgarlı Mahmut, Divan-1 Lûgat-it-Türk Tercümesi -I-, trans. B. Atalay, 3rd ed. (Ankara: TDK, 1995), 528
📚Kaşgarlı Mahmud, Dîvânu Lügâti't-Türk. Giriş Metin Çeviri Notlar Dizin, trans. A. B. Ercilasun and Z. Akkoyunlu (Ankara: TDK, 2014), 229;
📚Talat Tekin, "Karahanlı Dönemi Türk Şiiri”, Türk Dili 51, 409 (January 1986), 119.
قاشکالاگ پرنده آبی هست که از اردک کوچکتر هست. دانکوف متن را بصورت Taŋda خوانده و آن را به شکل "در آن صبح ها" ترجمه می کند. ظاهرا وی از اصلاحیه کلاوسون پیروی می کند.
📚Clauson, An Etymological Dictionary, 512.
به نظر کلاوسون بسیار بعید است که لغتی با این معنی یک "لفظ فرید" باشد و فرم اورجینال عربی al-gudar به معنی "حوض، آبگیر" را به فرم al-gadâ به معنی "طلوع آفتاب" تغییر می دهد. و این کاملا یک اقدام دلبخواهی هست. جای تعجب نباید باشد که لغتی در شرف مرگ در شعری حفظ شده و فقط یکبار در تاریخ ثبت شده است. لغات مربوط به زمان در تورکی ممکن است که لغات و پسوندهای مکانی، ازی و بایی را بگیرند اما دو تا از آنها را همزمان نمی گیرند. به عبارت دیگر تورکی همانند انگلیسی Within ندارد یا with و یا in را دارد. در متن، de- پسوند مکانی می باشد پس bile که در انگلیسی به معنی with می باشد چی؟ اگر ما Teŋ را "دریاچه" بخوانیم آن لغت پس آیند تاکیدی بیله می شود: " حتی در دریاچه"
معنی و عملکرد این لغت در قرن یازدهم بسیار پر اهمیت بوده است.
📚Bilgehan A. Gökdağ, "Urmiye Ağızlarında Bile Zamirinin Kullanımı", in Türk- Moğol Araştırmaları. Prof. Dr. Tuncer Gülensoy Armağanı, ed. Bülent Gül (Ankara: TKAE, 2012), 168
بعلاوه لغت suw(آب) در سطر دوم اشاره به توده آب قبل از آن دارد. پس teŋ لزوما باید "دریاچه" باشد.
این لغت در لغت teŋiŕ به معنی "دریا" در پروتوتورکی و زبانهای تورکی حفظ شده است.
Turkmen: deňiz
Old Anatolian Turkish: deňiz
Azerbaijani: dəniz
Ottoman Turkish: deňiz
Turkish: deniz
Gagauz: deniz
Uzbek: dengiz
Uyghur: dë'ngiz
Bashkir: diñgeź
Tatar: diñgez
Chuvash: tinĕs
Crimean Tatar: deñiz
Kumyk: deñiz
Karachay-Balkar: teñiz
Kyrgyz: deŋiz
Southern Altai: teŋis
Karakalpak: teńiz
Kazakh: teñız
Nogai: deñiz
📚Starostin, Sergei, Dybo, Anna, Mudrak, Oleg (2003) “deŋgiŕ”, in Etymological dictionary of the Altaic languages (Handbuch der Orientalistik; VIII.8), Leiden, New York, Köln: E.J. Brill[1]
این لغت تورکی در نام رود دُن نیز دیده می شود در اسناد قدیم تورکی که شامل کتب عثمانی نیز می شود این رود Ten و گاها Tin نامیده می شوند.
📚O.Karatay, 2022, 178
همچنین نام رود دُن در دوران ساکاها Tanais بود که هرودوت آن را از دوران بسیار قدیم مرز بین آسیا و اروپا می دانست.
📚Herodotus -II-, 245 (IV/45).
و این یعنی نام ساکایی رود دن یعنی Tanais یک نام تورکیک بوده که تورکان حتی تا دوران عثمانی نیز این نام را حفظ کرده بودند. (دقت کنید که قسمت is در نام Tanais تاثیر زبان یونانی می باشد).
بنابراین ما هم می توانیم با همین واژه Ten در تورکی اسامی رودهای دنیپر، دنیستر، دن و دانوب را به تورکی تحلیل کنیم ولی آنگونه که در بالا گفتیم نام اصلی این رودها در دوران ساکاها چیز دیگری بود و نیازی به چنین تحلیلاتی نیست اما در آینده اسامی تورکی-ساکایی این رودها را جداگانه بررسی خواهیم کرد.
بعلاوه ما در ترکی don/ton به معنی "یخ زده" داریم که فعل آن "یخ زدن" می باشد. این لغت نیز شبیه به لغت teŋ می باشد. لغت don در تورکی هم می تواند در ارتباط با نام رود دن باشد. مسعودی درباری رود دُن می نویسد:
"این رود (دن) که رود خزر (ولگا) را به دریای پونتوس متصل می کند گاها یخ می زند و آنگاه اغوزان با اسبان خود از رویش عبور می کنند. این یک رود بزرگ می باشد. از آنجایی که این رود بسیار سفت می شود زیر پاهای اسبان اغوزان نمی شکند و بدین ترتیب آنها به سرزمینهای خزران عبور می کنند."
📚Mesudî, Murûc ez-Zeheb, 75.
ادامه دارد...
#ترکان_سکایی
#ساکاها_ایرانی_نبودند
ϜϓſϞ
☪ @AZ_SESI
《بررسی تئونیمهای تورکان ساکایی》
(قسمت دوازدهم): بوریستن، بخش سوم
اسامی مکانی زیادر در آزربایجان و ترکیه و جاهای دیگر با اسم dana deresi وجود دارد که بصورت "دره گوساله" معنی می شود در حالی که معنی حقیقی آن " دره جویبار" می باشد.
📚Bilgehan A. Gökdağ, “Akhun, Hazar, Peçenek, Sabir ve Kıpçak Etnonimlerinin Giresun Yer Adlarındaki izleri”, Türk Dünyası Tarih Dergisi 202 (October 2003), 45.
گوساله اسم ویژه ای از نوع گاو نیست و سایر اسامی گاو به جز چند استثنا اندک در اسامی مکانی استعمال نمی شوند. (مثلا ingek göl در دوران گوک تورک که به معنی "دریاچه گاو" هست). اسامی مکانی در ارتباط با dana به دره ها محدود می شوند و احتمال دارد که آنها یادبود لغتی چون tana به معنی "جویبار، دره" باشند. (یعنی در ارتباط با آب هستند).
به عبارت دیگر اسم borysthen در تورکی بصورت borys به معنی "پلنگ" و Ten به معنی "رود بزرگ" تفکیک می شود. حتی می توان borys را بصورت barış (صلح) در تورکی تحلیل کرد. آنگونه که پروفسور mustafa öner درباره نام تورکی-بلغاری boris تحقیق کرده اند، اسم تورکی boris می تواند با barış در تورکی مرتبط باشد.
پیشنهاد دیگر تورکی برای اسم bortsthenes:
می دانین که نام این رود بعدا دنیپر شد. در داستان بلغاری-تاتاری Şan-kızı "دختر خان" که متعلق به قرن هشتم هست این رود به اسم buri-çay نامیده می شود.
📚Mikail Baştu İbn Şems, (1991), Şan Kızı Destanı, Kültür Bakanlığı yay., Ankara, p.128.
"بوری" در تورکی به معنی گرگ و "چای" به معنی رود می باشد. یعنی اسم بصورت buri-ysthen تفکیک می شود که قسمت دوم یعنی Ysthen در تورکی معادل özden می باشد. در تورکی özden "به معنی جای هست که در آن رودها جریان می یابند."
📚DS X, 4011
📚F. Şengül, 2020, 51
همچنین قسمت işten در نام رود işten-suyu که تاتارها به یک رود می گویند می تواند با Ysthen مطابقت داده شود. درباره نام رود ایشتن-سویو به منبع زیر مراجعه کنید:
📚Fattah, Nurihan, (2004), Tanrıların ve Firavunların Dili, Selenge yay.,İstanbul, p.143
بنابراین ما واریانهای زیر را داریم:
Börü-özden
Börü-işten
بخش اول کلمه، لغت börü (گرگ) که در انوماستیکای تورکی بسیار رایج است را یادآوری می کند بطوریکه در باشقوردستان هیدرونیمهایِ
Bürele, büre-ubası, büre-bazı yılqası
این اپلیاتیو را بازتاب می کنند.
📚Garipova, 1991, 64.
نام روسی رود وُلچِی رِچکا که از شاخه های چپ رود دنیپر بوده و به سامارا جریان مییابد نیز گرته برداری از هیدرونیم börü-çay می باشد.
▪︎بطور کلی نام رود بوریستن که هرودوت در افسانه منشا نژادی ساکاها از آن بحث می کند مفهوم "جد مادری" را دارد زیرا ساکاها نام دختر بوریستن یعنی api که در تورکی به معنی مادر هست را برای خودشان جد مادری محسوب کرده اند. و این الگو در اساطیر تورکان حفظ شده است مثلا تورکان برای رودها از اصطلاحاتی همچون Ana-idel و Ana-kür و حتی kadın استفاده می کنند که همان مفهوم Su-ana در این اصطلاحات حفظ شده است حتی به برخی از رودهای مقدس مستقیما su-ana گفته شده است. نویسندگان باستان اسم رود soana را به عنوان رودی متعلق به سرزمین آلبان که به دریای خزر می ریخت، قید کرده اند.
📚Antique sources about the North Caucasus. (Compiled by Historian and writer Caucasian history V. M. Atalikov). Nalchik, 1990, P. 149
▪︎ما در تورکی به راحتی به چندین روش تئونیم و هیدرونیم ساکایی بوریستن را در تشریح کردیم و نتایج نیز در سه قسمت اخیر حاضر و عیان هست هرکسی می تواند آنها را با تشریح های ایرانی که در قسمت اول آوردیم مقایسه کند و بی اساسی تفسیرهای ایرانی را به وضوح مشاهده نماید.
#ترکان_سکایی
#ساکاها_ایرانی_نبودند
ϜϓſϞ
☪ @AZ_SESI
(قسمت دوازدهم): بوریستن، بخش سوم
اسامی مکانی زیادر در آزربایجان و ترکیه و جاهای دیگر با اسم dana deresi وجود دارد که بصورت "دره گوساله" معنی می شود در حالی که معنی حقیقی آن " دره جویبار" می باشد.
📚Bilgehan A. Gökdağ, “Akhun, Hazar, Peçenek, Sabir ve Kıpçak Etnonimlerinin Giresun Yer Adlarındaki izleri”, Türk Dünyası Tarih Dergisi 202 (October 2003), 45.
گوساله اسم ویژه ای از نوع گاو نیست و سایر اسامی گاو به جز چند استثنا اندک در اسامی مکانی استعمال نمی شوند. (مثلا ingek göl در دوران گوک تورک که به معنی "دریاچه گاو" هست). اسامی مکانی در ارتباط با dana به دره ها محدود می شوند و احتمال دارد که آنها یادبود لغتی چون tana به معنی "جویبار، دره" باشند. (یعنی در ارتباط با آب هستند).
به عبارت دیگر اسم borysthen در تورکی بصورت borys به معنی "پلنگ" و Ten به معنی "رود بزرگ" تفکیک می شود. حتی می توان borys را بصورت barış (صلح) در تورکی تحلیل کرد. آنگونه که پروفسور mustafa öner درباره نام تورکی-بلغاری boris تحقیق کرده اند، اسم تورکی boris می تواند با barış در تورکی مرتبط باشد.
پیشنهاد دیگر تورکی برای اسم bortsthenes:
می دانین که نام این رود بعدا دنیپر شد. در داستان بلغاری-تاتاری Şan-kızı "دختر خان" که متعلق به قرن هشتم هست این رود به اسم buri-çay نامیده می شود.
📚Mikail Baştu İbn Şems, (1991), Şan Kızı Destanı, Kültür Bakanlığı yay., Ankara, p.128.
"بوری" در تورکی به معنی گرگ و "چای" به معنی رود می باشد. یعنی اسم بصورت buri-ysthen تفکیک می شود که قسمت دوم یعنی Ysthen در تورکی معادل özden می باشد. در تورکی özden "به معنی جای هست که در آن رودها جریان می یابند."
📚DS X, 4011
📚F. Şengül, 2020, 51
همچنین قسمت işten در نام رود işten-suyu که تاتارها به یک رود می گویند می تواند با Ysthen مطابقت داده شود. درباره نام رود ایشتن-سویو به منبع زیر مراجعه کنید:
📚Fattah, Nurihan, (2004), Tanrıların ve Firavunların Dili, Selenge yay.,İstanbul, p.143
بنابراین ما واریانهای زیر را داریم:
Börü-özden
Börü-işten
بخش اول کلمه، لغت börü (گرگ) که در انوماستیکای تورکی بسیار رایج است را یادآوری می کند بطوریکه در باشقوردستان هیدرونیمهایِ
Bürele, büre-ubası, büre-bazı yılqası
این اپلیاتیو را بازتاب می کنند.
📚Garipova, 1991, 64.
نام روسی رود وُلچِی رِچکا که از شاخه های چپ رود دنیپر بوده و به سامارا جریان مییابد نیز گرته برداری از هیدرونیم börü-çay می باشد.
▪︎بطور کلی نام رود بوریستن که هرودوت در افسانه منشا نژادی ساکاها از آن بحث می کند مفهوم "جد مادری" را دارد زیرا ساکاها نام دختر بوریستن یعنی api که در تورکی به معنی مادر هست را برای خودشان جد مادری محسوب کرده اند. و این الگو در اساطیر تورکان حفظ شده است مثلا تورکان برای رودها از اصطلاحاتی همچون Ana-idel و Ana-kür و حتی kadın استفاده می کنند که همان مفهوم Su-ana در این اصطلاحات حفظ شده است حتی به برخی از رودهای مقدس مستقیما su-ana گفته شده است. نویسندگان باستان اسم رود soana را به عنوان رودی متعلق به سرزمین آلبان که به دریای خزر می ریخت، قید کرده اند.
📚Antique sources about the North Caucasus. (Compiled by Historian and writer Caucasian history V. M. Atalikov). Nalchik, 1990, P. 149
▪︎ما در تورکی به راحتی به چندین روش تئونیم و هیدرونیم ساکایی بوریستن را در تشریح کردیم و نتایج نیز در سه قسمت اخیر حاضر و عیان هست هرکسی می تواند آنها را با تشریح های ایرانی که در قسمت اول آوردیم مقایسه کند و بی اساسی تفسیرهای ایرانی را به وضوح مشاهده نماید.
#ترکان_سکایی
#ساکاها_ایرانی_نبودند
ϜϓſϞ
☪ @AZ_SESI
《بررسی تئونیمهای تورکان ساکایی》
(قسمت سیزدهم): گویتوسیر، بخش اول
رب النوع دیگر ساکاها، Goitosyros بود که هرودوت او را با خدای apollo در بین یونانیان مقایسه می کند و به همین دلیل احتمالا گویتوسیر یک رب النوع خورشیدی بوده است. ایرانشناسان این اسم را چنین تحلیل می کنند:
اسم سکایی گیتاسورا را میتوان با عبارت گائویائوتیشسورGaoiiaoⁱtiš.sūrō در زبان اوستایی و گاویوتیشورا (Gavyutiśūra) در سانسکریت ودایی مقایسه کرد. عبارت اوستایی لقبی برای میترا به عنوان «ارباب سرزمین گله» بوده است. اولین بخش نام او، یعنی «گایتا»، به معنای «گله» و «مال و ملک» است و با کلمه اوستایی «گائویائوتیش» به معنای «چراگاه گاو» همریشه است. این نشان میدهد که «آپولو گایتوسوروس» نسخه یونانی شده خدای ایرانی میترا است. بخش دوم نام او، یعنی «سور»، به معنای «قوی» و «توانا» است و با کلمه اوستایی «سور» و نام الهه آناهیتا یعنی اردویسور آناهیتا ارتباط دارد.
📚Schmitt 2018b: "*gaiϑā- “herd, possessions” and *sūra- “strong, mighty” (in the theonym Goitó-syros)"
📚Herzfeld 1947, p. 516.
📚Campbell 1969, p. 150.
این علمای فوق الذکر فقط یک سوال اساسی را از خود نپرسیده اند، آیا از لحاظ فونتیکی تبدیل "گائویائوتیشسور" به "گویتوسیر" ویا برعکس ممکن است؟ قطعا چنین تغییری از نظر زبانی ممکن نیست. بنابراین تنها چیز مطمئنی که تحلیل ایرانشناسان به ما می گوید این است که به وضوح اسم گویتوسیر، ایرانی نمی باشد. از طرف دیگر خود آپولو چندین عملکرد و نقش دارد به همین ترتیب میترا نیز چندین کارکرد دارد. اینکه دلبخواهی یک نقش میترا را از بین انبوه نقشها با یک نقش گویتوسیر از بین انبوه نقش هایش منطبق کنیم (که آن هم از نظر فونتیکی مشکل دارد) اعتراض خود ایرانشناسان را هم به همراه داشته است.
📚Raevskiy 1993, p. 22.
یک واریانت دیگر خوانش اسم گویتوسیر بصورت Oitosyros می باشد. ایرانشناسان این را هم بصورت Vaitāsūra به معنی "قدرت بید" تحلیل می کنند زیرا ساکاها از ترکه های بید برای پیشگویی استفاده می کردند.
📚Parzinger 2004, p. 96-97
آنگونه که در پستهای قبل گفته ایم این نوع پیشگویی بین تورکان هم بوده است اما درباره این تحلیل باید گفت که چنان بی ربط و بی معنی هست که نیازی به توضیح ندارد. و این را در مقایسه آن با تحلیل تورکی خواهیم دید.
این درحالیست که در تورکی به چندین روش می توانیم نام این رب النوع را تشریح کنیم که این اتیمولوژی های تورکیک بطور حیرت آمیزی با اغلب عملکردها و نقوش آپولو تطابق دارند و علاوه بر این تطابق فونتیکی نیز در این اتیمولوژیها رعایت می شود که در قسمت های بعد بدانها خواهیم پرداخت.
ادامه دارد...
#ترکان_سکایی
#ساکاها_ایرانی_نبودند
ϜϓſϞ
☪ @AZ_SESI
(قسمت سیزدهم): گویتوسیر، بخش اول
رب النوع دیگر ساکاها، Goitosyros بود که هرودوت او را با خدای apollo در بین یونانیان مقایسه می کند و به همین دلیل احتمالا گویتوسیر یک رب النوع خورشیدی بوده است. ایرانشناسان این اسم را چنین تحلیل می کنند:
اسم سکایی گیتاسورا را میتوان با عبارت گائویائوتیشسورGaoiiaoⁱtiš.sūrō در زبان اوستایی و گاویوتیشورا (Gavyutiśūra) در سانسکریت ودایی مقایسه کرد. عبارت اوستایی لقبی برای میترا به عنوان «ارباب سرزمین گله» بوده است. اولین بخش نام او، یعنی «گایتا»، به معنای «گله» و «مال و ملک» است و با کلمه اوستایی «گائویائوتیش» به معنای «چراگاه گاو» همریشه است. این نشان میدهد که «آپولو گایتوسوروس» نسخه یونانی شده خدای ایرانی میترا است. بخش دوم نام او، یعنی «سور»، به معنای «قوی» و «توانا» است و با کلمه اوستایی «سور» و نام الهه آناهیتا یعنی اردویسور آناهیتا ارتباط دارد.
📚Schmitt 2018b: "*gaiϑā- “herd, possessions” and *sūra- “strong, mighty” (in the theonym Goitó-syros)"
📚Herzfeld 1947, p. 516.
📚Campbell 1969, p. 150.
این علمای فوق الذکر فقط یک سوال اساسی را از خود نپرسیده اند، آیا از لحاظ فونتیکی تبدیل "گائویائوتیشسور" به "گویتوسیر" ویا برعکس ممکن است؟ قطعا چنین تغییری از نظر زبانی ممکن نیست. بنابراین تنها چیز مطمئنی که تحلیل ایرانشناسان به ما می گوید این است که به وضوح اسم گویتوسیر، ایرانی نمی باشد. از طرف دیگر خود آپولو چندین عملکرد و نقش دارد به همین ترتیب میترا نیز چندین کارکرد دارد. اینکه دلبخواهی یک نقش میترا را از بین انبوه نقشها با یک نقش گویتوسیر از بین انبوه نقش هایش منطبق کنیم (که آن هم از نظر فونتیکی مشکل دارد) اعتراض خود ایرانشناسان را هم به همراه داشته است.
📚Raevskiy 1993, p. 22.
یک واریانت دیگر خوانش اسم گویتوسیر بصورت Oitosyros می باشد. ایرانشناسان این را هم بصورت Vaitāsūra به معنی "قدرت بید" تحلیل می کنند زیرا ساکاها از ترکه های بید برای پیشگویی استفاده می کردند.
📚Parzinger 2004, p. 96-97
آنگونه که در پستهای قبل گفته ایم این نوع پیشگویی بین تورکان هم بوده است اما درباره این تحلیل باید گفت که چنان بی ربط و بی معنی هست که نیازی به توضیح ندارد. و این را در مقایسه آن با تحلیل تورکی خواهیم دید.
این درحالیست که در تورکی به چندین روش می توانیم نام این رب النوع را تشریح کنیم که این اتیمولوژی های تورکیک بطور حیرت آمیزی با اغلب عملکردها و نقوش آپولو تطابق دارند و علاوه بر این تطابق فونتیکی نیز در این اتیمولوژیها رعایت می شود که در قسمت های بعد بدانها خواهیم پرداخت.
ادامه دارد...
#ترکان_سکایی
#ساکاها_ایرانی_نبودند
ϜϓſϞ
☪ @AZ_SESI
𝐄𝐥 𝐓𝐚𝐫𝐢𝐱𝐢 | ائل تاریخی
《بررسی تئونیمهای تورکان ساکایی》 (قسمت سیزدهم): گویتوسیر، بخش اول رب النوع دیگر ساکاها، Goitosyros بود که هرودوت او را با خدای apollo در بین یونانیان مقایسه می کند و به همین دلیل احتمالا گویتوسیر یک رب النوع خورشیدی بوده است. ایرانشناسان این اسم را چنین…
《بررسی تئونیمهای تورکان ساکایی》
(قسمت چهاردهم): گویتوسیر، بخش دوم
می دانیم که بارزترین مشخصه آپولون این است که او خدای خورشید و نور است:
واریانت اول تورکیک (Qoytosir):
تورکان آلتای اعتقاد دارند که ارواح و اییه های آفریننده جهان ۲ نوع هستند اولی Tös ها و دومی yayağan neme ها.
📚(ONGON) VE (TOS) KELİMELERİ HAKKINDA, Başkürdistanlı Abdülkadir, 280
در واقع tös در میتولوژی تورک در کنار اسامی رب النوع ها می آید مثلا ارلیک یک tös می باشد: erlik-tös
در کمپاننت Tos-ir قسمت ir همان ar به معنی قهرمان، دلاور، شجاع می باشد. همچنین Göy به معنی آسمان است که در این صورت goy-tosir به معنی روح آسمان (رب النوع خورشید) می باشد.
واریانت دوم تورکیک (köj-tosir):
در زبانهای تورکیک köj به معنی "سوختن"، "آتش گرفتن" می باشد.
📚Z. Həsənov, bakı-2005, 337
و köj-tosir به معنی "روح/رب النوع آتش" می باشد.
واریانت سوم تورکیک (ot-sir):
گفتیم که یکی از خوانش های این رب النوع ساکایی بصورت Oitosyros می باشد و این دقیقا بصورت oot-sir و uot-sür در تورکی به معنی "رب النوع آتش" وجود دارد که به تحلیل آن می پردازیم.
قسمت oit در ساکایی بصورت oot در اویغوری و لغتنامه کاشغری، بصورت uot در یاکوتی و بصورت ōd در ترکمنی حفظ شده است که البته خدای خورشید در سومری یعنی utu را نیز باید به این لیست اضافه کنیم.
📚F. Şengül, 2023, 286
📚Leick, 2010,184
لغت izi/ezi که در تورکی به معنی روح و یا رب النوع هست که در سیستم اعتقادی تورکان بصورت Sür نیز وجود دارد.
📚Alekseyev 2013, 37,40,47;
📚Ksenefontov 2011, 198
این لغت بصورت Sır در تورکی به معنی "خدا" نیز حفظ شده است.
📚F.Şengül, 2023, 287
📚DS, 2019/V:3616
در تورکی ot نه تنها به معنی آتش هست بلکه معانی دیگری نظیر "نور"، " دارو"، "رنج و درد و سختی" و ... دارد.
📚Ünlü, 2013,866
📚Arıkoğlu&Kuular, 2003,84
و این با چندین عملکرد آپولون همخوانی دارد زیرا وی خدای "نور"، "دارو و معالجه"، "درد و رنج" می باشد.
در دوران قدیم تورکان با آتش(Ot) پیشگویی می کردند.
📚E.kırcı, 1998, 404
و این نقش آتش (ot) نیز با آپولون همخوانی دارد زیرا وی خدای "پیشگویی" نیز بوده است.
واریانت چهارم تورکیک ( Ot izi):
واریانت Oitosyros ساکایی بخوبی با واریانتهای تورکیکِ
Ot izi/ Ot Ezi/Ot Eezi/Od Äz
تطابق دارد.
📚Harva, 2014:197;
📚Dilek, 2014:144;
📚Korkmaz, 2008:124;
📚Alekseyev 2013:91
در واقع قسمت ar/ir به معنی دلاور و قهرمان در آخر اسامی فوق الذکر اضافه می شود:
Ot izi-ar : Oitosyros
Ot Ezi-ar: Oitosyros
Ot Eezi-ar: Oitosyros
Od Äz-ar: Oitosyros
ادامه دارد...
#ترکان_سکایی
#ساکاها_ایرانی_نبودند
ϜϓſϞ
☪ @AZ_SESI
(قسمت چهاردهم): گویتوسیر، بخش دوم
می دانیم که بارزترین مشخصه آپولون این است که او خدای خورشید و نور است:
واریانت اول تورکیک (Qoytosir):
تورکان آلتای اعتقاد دارند که ارواح و اییه های آفریننده جهان ۲ نوع هستند اولی Tös ها و دومی yayağan neme ها.
📚(ONGON) VE (TOS) KELİMELERİ HAKKINDA, Başkürdistanlı Abdülkadir, 280
در واقع tös در میتولوژی تورک در کنار اسامی رب النوع ها می آید مثلا ارلیک یک tös می باشد: erlik-tös
در کمپاننت Tos-ir قسمت ir همان ar به معنی قهرمان، دلاور، شجاع می باشد. همچنین Göy به معنی آسمان است که در این صورت goy-tosir به معنی روح آسمان (رب النوع خورشید) می باشد.
واریانت دوم تورکیک (köj-tosir):
در زبانهای تورکیک köj به معنی "سوختن"، "آتش گرفتن" می باشد.
📚Z. Həsənov, bakı-2005, 337
و köj-tosir به معنی "روح/رب النوع آتش" می باشد.
واریانت سوم تورکیک (ot-sir):
گفتیم که یکی از خوانش های این رب النوع ساکایی بصورت Oitosyros می باشد و این دقیقا بصورت oot-sir و uot-sür در تورکی به معنی "رب النوع آتش" وجود دارد که به تحلیل آن می پردازیم.
قسمت oit در ساکایی بصورت oot در اویغوری و لغتنامه کاشغری، بصورت uot در یاکوتی و بصورت ōd در ترکمنی حفظ شده است که البته خدای خورشید در سومری یعنی utu را نیز باید به این لیست اضافه کنیم.
📚F. Şengül, 2023, 286
📚Leick, 2010,184
لغت izi/ezi که در تورکی به معنی روح و یا رب النوع هست که در سیستم اعتقادی تورکان بصورت Sür نیز وجود دارد.
📚Alekseyev 2013, 37,40,47;
📚Ksenefontov 2011, 198
این لغت بصورت Sır در تورکی به معنی "خدا" نیز حفظ شده است.
📚F.Şengül, 2023, 287
📚DS, 2019/V:3616
در تورکی ot نه تنها به معنی آتش هست بلکه معانی دیگری نظیر "نور"، " دارو"، "رنج و درد و سختی" و ... دارد.
📚Ünlü, 2013,866
📚Arıkoğlu&Kuular, 2003,84
و این با چندین عملکرد آپولون همخوانی دارد زیرا وی خدای "نور"، "دارو و معالجه"، "درد و رنج" می باشد.
در دوران قدیم تورکان با آتش(Ot) پیشگویی می کردند.
📚E.kırcı, 1998, 404
و این نقش آتش (ot) نیز با آپولون همخوانی دارد زیرا وی خدای "پیشگویی" نیز بوده است.
واریانت چهارم تورکیک ( Ot izi):
واریانت Oitosyros ساکایی بخوبی با واریانتهای تورکیکِ
Ot izi/ Ot Ezi/Ot Eezi/Od Äz
تطابق دارد.
📚Harva, 2014:197;
📚Dilek, 2014:144;
📚Korkmaz, 2008:124;
📚Alekseyev 2013:91
در واقع قسمت ar/ir به معنی دلاور و قهرمان در آخر اسامی فوق الذکر اضافه می شود:
Ot izi-ar : Oitosyros
Ot Ezi-ar: Oitosyros
Ot Eezi-ar: Oitosyros
Od Äz-ar: Oitosyros
ادامه دارد...
#ترکان_سکایی
#ساکاها_ایرانی_نبودند
ϜϓſϞ
☪ @AZ_SESI
《بررسی تئونیمهای تورکان ساکایی》
(قسمت پانزدهم): گویتوسیر، بخش سوم
واریانت پنجم تورکیک (goy-tosir²):
آپولو را با "گوسفند" و گرگ خاکستری مطابقت می دهند.
📚Z.Həsənov, 2005, 320
و در واقع وی رب النوع گله و رمه می باشد. و از طرف دیگر رب النوع شبانی نیز هست
در تورکی goy را به معنی گوسفند داریم:
Crimean Tatar: qoy
Kumyk: къой (qoy)
Karachay-Balkar: къой (qoy)
Karakalpak: qoy
Kazakh: қой (qoi)
Nogai: кой (koy)
Southern Altai: кой (koy)
Kyrgyz: кой (koy)
Tuvan: хой (xoy)
Khakas: хой (xoy)
Shor: қой (qoy)
Karakhanid: قُوىْ (kōy, “sheep”)
Uyghur: قوي (qoy)
Uzbek: qo’y
Bashkir: ҡуй (quy)
Tatar: куй (quy)
یعنی در تورکی goy-tosir به معنی "رب النوع گوسفند(رب النوع گله و رب النوع شبانی)" می باشد.
واریانت ششم تورکیک (oy-tosir):
در تورکی قدیم oy به معنی تفکر و اندیشیدن است.
📚Budagov L. Comparative dictionary of Turkish-Tatar dialects. T. I. St. Petersburg, 1869, p. 162;
📚Malov S. E. Monumental
Old Turkic writing. Texts and studies. M.-L., 1951, p. 403; R., 1, 96
📚Qəhrəmanov C. Nəsimi divanının leksikası. Bakı, 1970, s. 109.
و به همین ترتیب آپولون خدای علم و دانش می باشد.
واریانت هفتم تورکیک (küy-tosir):
در تورکی آزربایجانی səs-küy به معنی صدا را داریم و همین kuy در اغلب زبانهای تورکی در ارتباط با صدا و نغمه و موسیقی می باشد.
📚Dizdaroğlu, H., (1969), Halk Şiirinde Türler, TDK yay., Ankara, s.43;
📚Gazimihâl, Mahmut Ragıp, (1961), Musiki Sözlüğü, Milli Eğitim Basımevi, İstanbul, s.144
مثلا در ازبکی kuy به معنی موسیقی هست. نظر بعضی ها درباره اینکه این واژه از چینی وارد تورکی شده است نمی تواند درست باشد زیرا واژگان با منشا gu* که در ارتباط با صدا هستند در خانواده های زبانی بسیاری مثل تونگوزی، تورکی، فین-اوقوری، هند-اروپایی، دراوید، سامی(اکدی)، آفروآسیاتیک( سیدوما)، کارتولی و ... دیده می شود و انحصار آن به یک زبان نادرست می باشد. در این رابطه مراجعه کنید به مقاله زیر
📚F. Ağasıoğlu- ahmet turan türk, Gu kökenli sözler
اما فقط در تورکی هست که ترکیب kuy-tosir به معنی "رب النوع آهنگ" دقیقا با آپولون تطابق دارد زیرا آپولون رب النوع موسیقی نیز هست. در هیچ زبان دیگری ترکیب kuy-tosir چنین تطابقی را با نقش آپولون ندارد.
واریانت هشتم تورکیک (qayıt-sır):
می دانیم که آپولون خدای راه ها و زنده شدن مجدد می باشد. در تورکی qayıt-sır به معنی "رب النوع بازگشت" می باشد که هم در ارتباط با راه و هم در ارتباط با رستاخیز می باشد.
واریانت نهم تورکیک (οyat-sır):
که در تورکی به معنی "رب النوع بیداری" هست و این باز با نقش آپولو که سمبل بهار و زنده شدن مجدد هست تطابق دارد.
واریانت دهم تورکیک (ov-tosir):
با توجه به امکان تغییر
ovtosir>>oitosir
می دانیم که نام این روح در تورکی "رب النوع شکار" نیز می شود و این در تورکی معادل نقش آپولون نیز هست زیرا وی در نقش شکارچی و خدای تیراندازی نیز هست.
شکار در بعضی از لهجه های تورکی بصورت زیر می باشد:
Gyrgyz: uu
Southern Altai: uu
Kazakh: au
📚Starostin, Sergei, Dybo, Anna, Mudrak, Oleg (2003) “*Āb”, in Etymological dictionary of the Altaic languages (Handbuch der Orientalistik; VIII.8), Leiden, New York, Köln: E.J. Brill
📚al-Kashgarî, Mahmud (1072–1074) Besim Atalay, transl., Divanü Lûgat-it-Türk Tercümesi [Translation of the “Compendium of the languages of the Turks”] (Türk Dil Kurumu Yayınları; 521) (in Turkish), 1985 edition, volume I, Ankara: Türk Tarih Kurmu Basımevi, published 1939–1943, page 81
که قسمت uu, au در زبانهای تورکی فوق الذکر با قسمت oi در اسم oitosir تطابق دارد.
▪︎نیازی به توضیح نیست که در مقابل این تطابق چندگانه و شگفت انگیز تحلیلهای تورکی، تفسیر ایرانی حرفی برای گفتن ندارد و همانند اغلب موارد دیگر "لنگ" می باشد.
#ترکان_سکایی
#ساکاها_ایرانی_نبودند
ϜϓſϞ
☪ @AZ_SESI
(قسمت پانزدهم): گویتوسیر، بخش سوم
واریانت پنجم تورکیک (goy-tosir²):
آپولو را با "گوسفند" و گرگ خاکستری مطابقت می دهند.
📚Z.Həsənov, 2005, 320
و در واقع وی رب النوع گله و رمه می باشد. و از طرف دیگر رب النوع شبانی نیز هست
در تورکی goy را به معنی گوسفند داریم:
Crimean Tatar: qoy
Kumyk: къой (qoy)
Karachay-Balkar: къой (qoy)
Karakalpak: qoy
Kazakh: қой (qoi)
Nogai: кой (koy)
Southern Altai: кой (koy)
Kyrgyz: кой (koy)
Tuvan: хой (xoy)
Khakas: хой (xoy)
Shor: қой (qoy)
Karakhanid: قُوىْ (kōy, “sheep”)
Uyghur: قوي (qoy)
Uzbek: qo’y
Bashkir: ҡуй (quy)
Tatar: куй (quy)
یعنی در تورکی goy-tosir به معنی "رب النوع گوسفند(رب النوع گله و رب النوع شبانی)" می باشد.
واریانت ششم تورکیک (oy-tosir):
در تورکی قدیم oy به معنی تفکر و اندیشیدن است.
📚Budagov L. Comparative dictionary of Turkish-Tatar dialects. T. I. St. Petersburg, 1869, p. 162;
📚Malov S. E. Monumental
Old Turkic writing. Texts and studies. M.-L., 1951, p. 403; R., 1, 96
📚Qəhrəmanov C. Nəsimi divanının leksikası. Bakı, 1970, s. 109.
و به همین ترتیب آپولون خدای علم و دانش می باشد.
واریانت هفتم تورکیک (küy-tosir):
در تورکی آزربایجانی səs-küy به معنی صدا را داریم و همین kuy در اغلب زبانهای تورکی در ارتباط با صدا و نغمه و موسیقی می باشد.
📚Dizdaroğlu, H., (1969), Halk Şiirinde Türler, TDK yay., Ankara, s.43;
📚Gazimihâl, Mahmut Ragıp, (1961), Musiki Sözlüğü, Milli Eğitim Basımevi, İstanbul, s.144
مثلا در ازبکی kuy به معنی موسیقی هست. نظر بعضی ها درباره اینکه این واژه از چینی وارد تورکی شده است نمی تواند درست باشد زیرا واژگان با منشا gu* که در ارتباط با صدا هستند در خانواده های زبانی بسیاری مثل تونگوزی، تورکی، فین-اوقوری، هند-اروپایی، دراوید، سامی(اکدی)، آفروآسیاتیک( سیدوما)، کارتولی و ... دیده می شود و انحصار آن به یک زبان نادرست می باشد. در این رابطه مراجعه کنید به مقاله زیر
📚F. Ağasıoğlu- ahmet turan türk, Gu kökenli sözler
اما فقط در تورکی هست که ترکیب kuy-tosir به معنی "رب النوع آهنگ" دقیقا با آپولون تطابق دارد زیرا آپولون رب النوع موسیقی نیز هست. در هیچ زبان دیگری ترکیب kuy-tosir چنین تطابقی را با نقش آپولون ندارد.
واریانت هشتم تورکیک (qayıt-sır):
می دانیم که آپولون خدای راه ها و زنده شدن مجدد می باشد. در تورکی qayıt-sır به معنی "رب النوع بازگشت" می باشد که هم در ارتباط با راه و هم در ارتباط با رستاخیز می باشد.
واریانت نهم تورکیک (οyat-sır):
که در تورکی به معنی "رب النوع بیداری" هست و این باز با نقش آپولو که سمبل بهار و زنده شدن مجدد هست تطابق دارد.
واریانت دهم تورکیک (ov-tosir):
با توجه به امکان تغییر
ovtosir>>oitosir
می دانیم که نام این روح در تورکی "رب النوع شکار" نیز می شود و این در تورکی معادل نقش آپولون نیز هست زیرا وی در نقش شکارچی و خدای تیراندازی نیز هست.
شکار در بعضی از لهجه های تورکی بصورت زیر می باشد:
Gyrgyz: uu
Southern Altai: uu
Kazakh: au
📚Starostin, Sergei, Dybo, Anna, Mudrak, Oleg (2003) “*Āb”, in Etymological dictionary of the Altaic languages (Handbuch der Orientalistik; VIII.8), Leiden, New York, Köln: E.J. Brill
📚al-Kashgarî, Mahmud (1072–1074) Besim Atalay, transl., Divanü Lûgat-it-Türk Tercümesi [Translation of the “Compendium of the languages of the Turks”] (Türk Dil Kurumu Yayınları; 521) (in Turkish), 1985 edition, volume I, Ankara: Türk Tarih Kurmu Basımevi, published 1939–1943, page 81
که قسمت uu, au در زبانهای تورکی فوق الذکر با قسمت oi در اسم oitosir تطابق دارد.
▪︎نیازی به توضیح نیست که در مقابل این تطابق چندگانه و شگفت انگیز تحلیلهای تورکی، تفسیر ایرانی حرفی برای گفتن ندارد و همانند اغلب موارد دیگر "لنگ" می باشد.
#ترکان_سکایی
#ساکاها_ایرانی_نبودند
ϜϓſϞ
☪ @AZ_SESI
《بررسی تئونیمهای تورکان ساکایی》
(قسمت شانزدهم): آرگیمپاسا/آرتیمپاسا، بخش اول
ساکاها یا همان تورکان باستان رب النوعی به اسم Artimpasa/Argimpasa داشتند که هرودوت وی را با آفرودیت یونانی ها معادل می داند. ایرانشناسان برای ایجاد تثلیث آفرودیت-آرتیمپاسا-آرتی، واریانت آرتیمپاسا را انتخاب می کنند و بیان می کنند که گویا واریانت آرگیم-پاسا اشتباه تحریری می باشد.!!
📚Ustinova 1999, p. 67-128
اول از همه باید دانست که آرتی ایرانی در علم با خدای "توخه" یونانیان و "فورتونا" در بین رومیان معادل دانسته شده و خارج از اسکیت شناسی مقایسه ای بین آرتی-آفرودیت و ونوس در عالم علم وجود ندارد.
📚Z.Həsənov, bakı-2005, 349
قبل از هر چیز باید گفت که رب النوعی به اسم آفرودیت حداقل تا قرن چهارم در پانتئون هونها وجود داشته است.
📚Moysey Kagankatvatsi. Istoriya agvan,193.
باید ذکر کنیم که Argimpasa حامی پیشگویان بوده است.
📚Herodotus, IV, 67
قسما pas در تورکی همان باش هست. باش در تورکی به معنی "رهبر، لیدر، رئیس" نیز هست. که فرم pas هنوز هم در تورکی خاکاسی حفظ شده است. واریانت argimpasa را بصورتهای زیر تحلیل می کنیم:
واریانت اول تورکیک (ar-kam-başı):
در تورکی ar به معنی قهرمان و دلاور و جوانمرد هست و همچنین kam معنی "شامان، کاهن و ...را دارد. کاشغری نیز بیان کرده بود که واژه قام در ترکی به معنای "شامان" بوده و مفهوم "کاهن" را دارد. در کتاب "کودکس کومانیکوس" برای شامانِ خانم اصطلاح کام کاتون بکار رفته است. ترکان کارائیم امروزه نیز به شامان، کامچی می گویند. بطورکلی
واژه qam//kam و باور qamçı//kamçı خصوصیت مهم Türk Törəsi بوده است.
این لغت در نام چندین شخصیت تاریخی تکرار میشود:
نام خان نوقای( قرن ۱۷) و
شاهزاده ی کاباردا kam bulut بوده است. در امپراطوری هونهای اروپا Ata Kam از بیگهای معروف بوده است. احتمالا نام وی نیز همانند اسم Qam ata در بین مادها نشانگر لقب می باشد. پدر زن آتیلا هم Eş-kam نام داشته است. رب النوع گله در برخی از اقوام ترک بصورت Kambar-ata حفظ شده است. اتنوتوپونیمهای فراوانی در ارتباط با نام طایفه Qamər// kimer ( qam-ər, kam-ər) در مناطق زیادی حفظ شده است. در آزربایجان قام-قان پیری و کامو پیری به عنوان زیارتگاه وجود دارد. همچنین نام برخی از آلات موسیقی مانند کامان و کامانچا نیز در ارتباط با لغت کام//قام می باشند.
یکی از قهرمانان دده قورقود kam bürə ( گرگ مقدس) نام داشت. هرچند بایاندر خان که در حوادث به طور مستقیم اشتراک نداشته اما نام وی در داستانها بسیار مورد احترام بوده است. وی از نسل اولو قام (شامان) بوده است:
پسر Qam-Qan(Qam xan) می باشد. سرداران اغوز طبق مصلحت وی حرکت می کنند. در تصمیمات دولتی اقدامات بر اساس توصیه های وی جهت گیری میشود و از این منظر QamAta نیز در بین بیگهای مادی میتواند Qam-Xan ( qamata) محسوب شود.
یکی از وظایف اصلی کامها، پیشگویی بود.
📚KAM VE KAMIN İŞLEVLERİNİN TÜRK-İSLAM DÖNEMİ İLK METİNLERİNDEKİ KARŞILIKLARI, Arş. Gör. Dr. Banu GÜZELDEREN-
Prof. Dr. Zekeriya KARADAVUT
پس یک معنی argimpasa در تورکی "رب النوع کام های جوانمرد" می باشد.
واریانت دوم تورکیک (arı-kam-başı):
قبل گفته بودیم که arı در تورکی به معنی "پاک" می باشد.
📚Clauson, Gerard (1972) “arı:-”, in An Etymological Dictionary of pre-thirteenth-century Turkish, Oxford: Clarendon Press, page 198
📚Starostin, Sergei, Dybo, Anna, Mudrak, Oleg (2003) “*ạrɨ-”, in Etymological dictionary of the Altaic languages (Handbuch der Orientalistik; VIII.8), Leiden, New York, Köln: E.J. Brill
و معنی دیگر argimpasa در تورکی می شود "رب النوع کام های پاک"
ادامه در قسمت دوم...
#ترکان_سکایی
#ساکاها_ایرانی_نبودند
ϜϓſϞ
☪ @AZ_SESI
(قسمت شانزدهم): آرگیمپاسا/آرتیمپاسا، بخش اول
ساکاها یا همان تورکان باستان رب النوعی به اسم Artimpasa/Argimpasa داشتند که هرودوت وی را با آفرودیت یونانی ها معادل می داند. ایرانشناسان برای ایجاد تثلیث آفرودیت-آرتیمپاسا-آرتی، واریانت آرتیمپاسا را انتخاب می کنند و بیان می کنند که گویا واریانت آرگیم-پاسا اشتباه تحریری می باشد.!!
📚Ustinova 1999, p. 67-128
اول از همه باید دانست که آرتی ایرانی در علم با خدای "توخه" یونانیان و "فورتونا" در بین رومیان معادل دانسته شده و خارج از اسکیت شناسی مقایسه ای بین آرتی-آفرودیت و ونوس در عالم علم وجود ندارد.
📚Z.Həsənov, bakı-2005, 349
قبل از هر چیز باید گفت که رب النوعی به اسم آفرودیت حداقل تا قرن چهارم در پانتئون هونها وجود داشته است.
📚Moysey Kagankatvatsi. Istoriya agvan,193.
باید ذکر کنیم که Argimpasa حامی پیشگویان بوده است.
📚Herodotus, IV, 67
قسما pas در تورکی همان باش هست. باش در تورکی به معنی "رهبر، لیدر، رئیس" نیز هست. که فرم pas هنوز هم در تورکی خاکاسی حفظ شده است. واریانت argimpasa را بصورتهای زیر تحلیل می کنیم:
واریانت اول تورکیک (ar-kam-başı):
در تورکی ar به معنی قهرمان و دلاور و جوانمرد هست و همچنین kam معنی "شامان، کاهن و ...را دارد. کاشغری نیز بیان کرده بود که واژه قام در ترکی به معنای "شامان" بوده و مفهوم "کاهن" را دارد. در کتاب "کودکس کومانیکوس" برای شامانِ خانم اصطلاح کام کاتون بکار رفته است. ترکان کارائیم امروزه نیز به شامان، کامچی می گویند. بطورکلی
واژه qam//kam و باور qamçı//kamçı خصوصیت مهم Türk Törəsi بوده است.
این لغت در نام چندین شخصیت تاریخی تکرار میشود:
نام خان نوقای( قرن ۱۷) و
شاهزاده ی کاباردا kam bulut بوده است. در امپراطوری هونهای اروپا Ata Kam از بیگهای معروف بوده است. احتمالا نام وی نیز همانند اسم Qam ata در بین مادها نشانگر لقب می باشد. پدر زن آتیلا هم Eş-kam نام داشته است. رب النوع گله در برخی از اقوام ترک بصورت Kambar-ata حفظ شده است. اتنوتوپونیمهای فراوانی در ارتباط با نام طایفه Qamər// kimer ( qam-ər, kam-ər) در مناطق زیادی حفظ شده است. در آزربایجان قام-قان پیری و کامو پیری به عنوان زیارتگاه وجود دارد. همچنین نام برخی از آلات موسیقی مانند کامان و کامانچا نیز در ارتباط با لغت کام//قام می باشند.
یکی از قهرمانان دده قورقود kam bürə ( گرگ مقدس) نام داشت. هرچند بایاندر خان که در حوادث به طور مستقیم اشتراک نداشته اما نام وی در داستانها بسیار مورد احترام بوده است. وی از نسل اولو قام (شامان) بوده است:
پسر Qam-Qan(Qam xan) می باشد. سرداران اغوز طبق مصلحت وی حرکت می کنند. در تصمیمات دولتی اقدامات بر اساس توصیه های وی جهت گیری میشود و از این منظر QamAta نیز در بین بیگهای مادی میتواند Qam-Xan ( qamata) محسوب شود.
یکی از وظایف اصلی کامها، پیشگویی بود.
📚KAM VE KAMIN İŞLEVLERİNİN TÜRK-İSLAM DÖNEMİ İLK METİNLERİNDEKİ KARŞILIKLARI, Arş. Gör. Dr. Banu GÜZELDEREN-
Prof. Dr. Zekeriya KARADAVUT
پس یک معنی argimpasa در تورکی "رب النوع کام های جوانمرد" می باشد.
واریانت دوم تورکیک (arı-kam-başı):
قبل گفته بودیم که arı در تورکی به معنی "پاک" می باشد.
📚Clauson, Gerard (1972) “arı:-”, in An Etymological Dictionary of pre-thirteenth-century Turkish, Oxford: Clarendon Press, page 198
📚Starostin, Sergei, Dybo, Anna, Mudrak, Oleg (2003) “*ạrɨ-”, in Etymological dictionary of the Altaic languages (Handbuch der Orientalistik; VIII.8), Leiden, New York, Köln: E.J. Brill
و معنی دیگر argimpasa در تورکی می شود "رب النوع کام های پاک"
ادامه در قسمت دوم...
#ترکان_سکایی
#ساکاها_ایرانی_نبودند
ϜϓſϞ
☪ @AZ_SESI
𝐄𝐥 𝐓𝐚𝐫𝐢𝐱𝐢 | ائل تاریخی
《بررسی تئونیمهای تورکان ساکایی》 (قسمت شانزدهم): آرگیمپاسا/آرتیمپاسا، بخش اول ساکاها یا همان تورکان باستان رب النوعی به اسم Artimpasa/Argimpasa داشتند که هرودوت وی را با آفرودیت یونانی ها معادل می داند. ایرانشناسان برای ایجاد تثلیث آفرودیت-آرتیمپاسا-آرتی،…
《بررسی تئونیمهای تورکان ساکایی》
(قسمت هفدهم): آرگیمپاسا/آرتیمپاسا، بخش دوم
در این پست بر روی واریانت Artimpasa تمرکز خواهیم کرد. ایرانشناسان این اسم را بصورت Arti-paya و arti-pata تشریح می کنند. Paya به معنی "چراگاه" و pati به معنی "ارباب" می باشد.
📚Ustinova 1999, p. 67-128
آرتی در اساطیر ایرانی چندین نقش دارد که یکی از آنها باروری و تولید مثل هست به همین ترتیب آفرودیت نیز چند نقش دارد که یک نقش آن تولید مثل هست. حال از هر کدام یک نقش دلبخواهی انتخاب میکنیم و روی همان یک نقش این دو الهه را معادل میکنیم که طبیعتا نتایج مثبتی را به همراه نخواهد داشت. دقیقا آنگونه که در مورد رب النوع ساکایی گویتوسیر و تطبیق آن با یک خدای ایرانی صورت گرفته و قبلا آن را بررسی کردیم و دیدیم که خود ایرانشناسان نیز به مشکوک بودن آن اعتراف کرده بودند. و در اینجا آن را تکرار نخواهیم کرد.
علاوه بر این، از لحظ زبانشناسی هم ایجاد artipaya و یا artipata از فرم artimpasa غیر ممکن است.
در زیر به تحلیل تورکی این اسم می پردازیم:
آفرودیت معادل یونانی آرتیمپاسا/آرگیمپاسا الهه زیبایی، شهوت، لذت و عطش جنسی هست. در اینجا تانر تارهان بصورت کاملا منطقی این اسم را در کومانی با اسم Erdeŋ به معنی دختر جوان (باکره) مقایسه می کند. که برای همه نقوش فوق الذکر مطابقت دارد.
📚Istanbul Oniversiiesi Edebiyat Fakültesi, Tarih Dergisi, Mart 1969 , 155
Erdeŋ-başı>>Artim- pasa
"رب النوع دختران جوان"
در تورکی Artım به معنی افزایش و زیاد شدن هست و آرتیمپاسا در تورکی به معنی "رب النوع تکثیر" می شود که با نقش تولید مثل و باروری آفرودیت تطابق دارد.
Artım-başı >> artim-pasa
باز در تورکی لغت ürətim را به معنی محصول بدست آمده از حیوان، خاک و یا گیاهان را داریم که باز با نقش برکت و تولید آفرودیت تطابق دارد:
Üretim-başı>> artim-pasa
" رب النوع تولید"
جمع زیادی از تورکولوگها بر این باورند که این اسم در تورکی Erdem-başı به معنی "رب النوع تمام فضیلتها و جسارتها" می باشد زیرا علاوه بر نقوش فوق و نقش پیشگویی که در قسمت اول از آن بحث کردیم، وی رب النوع خوبی، درستی و فضیلت و ... نیز هست.
📚Karatay, Osman, ran ile Turan, KaraM, Ankara, 2003, s.154.
📚F.Şengül, 2008, 44
📚Kuun, 1981, LVII-LVIII
📚Çay-Durmuş, s. 874
📚Ercilasun, s.45
دیدیم که هم از لحاظ تعداد نقش ها و هم از لحاظ نزدیکی فونتیکی، اتیمولوژی ایرانیک حرفی برای گفتم دربرابر اتیمولوژی تورکی ندارد. به طور کلی خود غربی ها هم اعتراف کرده اند که برای تئونینهای ساکایی اتیمولوژی های منطقی ایرانی وجود ندارد.
📚Minns, p. 39-40
📚Trubaçev O.N., “O Sindah i İh Yazıke”, Voprosı Yazıkoznaniya No:4, 1976, 54.
#ترکان_سکایی
#ساکاها_ایرانی_نبودند
ϜϓſϞ
☪ @AZ_SESI
(قسمت هفدهم): آرگیمپاسا/آرتیمپاسا، بخش دوم
در این پست بر روی واریانت Artimpasa تمرکز خواهیم کرد. ایرانشناسان این اسم را بصورت Arti-paya و arti-pata تشریح می کنند. Paya به معنی "چراگاه" و pati به معنی "ارباب" می باشد.
📚Ustinova 1999, p. 67-128
آرتی در اساطیر ایرانی چندین نقش دارد که یکی از آنها باروری و تولید مثل هست به همین ترتیب آفرودیت نیز چند نقش دارد که یک نقش آن تولید مثل هست. حال از هر کدام یک نقش دلبخواهی انتخاب میکنیم و روی همان یک نقش این دو الهه را معادل میکنیم که طبیعتا نتایج مثبتی را به همراه نخواهد داشت. دقیقا آنگونه که در مورد رب النوع ساکایی گویتوسیر و تطبیق آن با یک خدای ایرانی صورت گرفته و قبلا آن را بررسی کردیم و دیدیم که خود ایرانشناسان نیز به مشکوک بودن آن اعتراف کرده بودند. و در اینجا آن را تکرار نخواهیم کرد.
علاوه بر این، از لحظ زبانشناسی هم ایجاد artipaya و یا artipata از فرم artimpasa غیر ممکن است.
در زیر به تحلیل تورکی این اسم می پردازیم:
آفرودیت معادل یونانی آرتیمپاسا/آرگیمپاسا الهه زیبایی، شهوت، لذت و عطش جنسی هست. در اینجا تانر تارهان بصورت کاملا منطقی این اسم را در کومانی با اسم Erdeŋ به معنی دختر جوان (باکره) مقایسه می کند. که برای همه نقوش فوق الذکر مطابقت دارد.
📚Istanbul Oniversiiesi Edebiyat Fakültesi, Tarih Dergisi, Mart 1969 , 155
Erdeŋ-başı>>Artim- pasa
"رب النوع دختران جوان"
در تورکی Artım به معنی افزایش و زیاد شدن هست و آرتیمپاسا در تورکی به معنی "رب النوع تکثیر" می شود که با نقش تولید مثل و باروری آفرودیت تطابق دارد.
Artım-başı >> artim-pasa
باز در تورکی لغت ürətim را به معنی محصول بدست آمده از حیوان، خاک و یا گیاهان را داریم که باز با نقش برکت و تولید آفرودیت تطابق دارد:
Üretim-başı>> artim-pasa
" رب النوع تولید"
جمع زیادی از تورکولوگها بر این باورند که این اسم در تورکی Erdem-başı به معنی "رب النوع تمام فضیلتها و جسارتها" می باشد زیرا علاوه بر نقوش فوق و نقش پیشگویی که در قسمت اول از آن بحث کردیم، وی رب النوع خوبی، درستی و فضیلت و ... نیز هست.
📚Karatay, Osman, ran ile Turan, KaraM, Ankara, 2003, s.154.
📚F.Şengül, 2008, 44
📚Kuun, 1981, LVII-LVIII
📚Çay-Durmuş, s. 874
📚Ercilasun, s.45
دیدیم که هم از لحاظ تعداد نقش ها و هم از لحاظ نزدیکی فونتیکی، اتیمولوژی ایرانیک حرفی برای گفتم دربرابر اتیمولوژی تورکی ندارد. به طور کلی خود غربی ها هم اعتراف کرده اند که برای تئونینهای ساکایی اتیمولوژی های منطقی ایرانی وجود ندارد.
📚Minns, p. 39-40
📚Trubaçev O.N., “O Sindah i İh Yazıke”, Voprosı Yazıkoznaniya No:4, 1976, 54.
#ترکان_سکایی
#ساکاها_ایرانی_نبودند
ϜϓſϞ
☪ @AZ_SESI
🔶 تصاویر مربوط به هنر تورکان ساکا که در سکه های معاصر قزاقستان نقش بسته اند.
#ترکان_سکایی
#ساکاها_ایرانی_نبودند
ϜϓſϞ
☪ @AZ_SESI
#ترکان_سکایی
#ساکاها_ایرانی_نبودند
ϜϓſϞ
☪ @AZ_SESI
آیا اجداد تورکان از ANA بوده اند؟
▪︎تبار آسیایی شمال شرقی باستان که به اختصار ANA و یا تبار آمور نامیده می شود(رنگ نارنجی در نقشه) در ارتباط با شکارچی-گرداورنده هایی هست که حدود ۷-۴ هزار سال پیش در خاور دورِ روسیه، مغولستان و نواحی بایکال سکونت داشتند. از قدیمی ترین نمونه های ژنتیکی مرتبط با ANA می توان به نمونه های بدست آمده از غار دروازه شیطان در خاور دور روسیه اشاره کرد که قدمت نمونه ها متعلق به ۵۷۰۰ سال قبل از میلاد بوده و هاپلوگروپ
C2b-F6273/Y6704/Y6708
آشکار شده است.
فرهنگهای بعدی اولانزوخ(1450–1150 BCE) و اسلب گریو (1100–300 BCE) نوادگان ANA محسوب می شوند.
▪︎همزمان با ANA، در مزوپوتامیا تمدن باشکوه سومر(۵۵۰۰ تا ۱۸۰ پیش از میلاد) را داریم. زمانی که اهالی ANA هنوز در غارها بصورت ابتدایی زندگی می کردند اهالی مزپپوتومیا تمدنهای باشکوهی را بنا کرده و پیشرفتهای چشمگیری در همه زمینه ها کسب کرده بودند (شهرسازی و معماری، نجوم و ریاضیات، پزشکی و خط و نوشتار و ...)
▪︎به دو علت پروتو تورکان به هیچ عنوان نمی توانسته اند نوادگان ANA، اولنزوخ و یا اسلب گریو باشند (تبادل ژنتیکی را مد نظر قرار نمیدهیم):
۱) تاثیر بسیار کم زبان چینی بر زبان تورکی بر خلاف سایر زبانهایی که ادعا شده بود از خانواده زبانهای آلتاییک هستند.
باید این نکته را مورد توجه قرار دهیم که علی رغم تماسهای تاریخی بسیار زیاد بین تورکان و چینی ها زبان تورکی به میزان مورد انتظار از زبان چینی تاثیر نگرفته است در حالی که تورکان اکثرا از چینی ها متحیر شده و بدانها اهمیت داده اند، رفته و در آنجا زندگی کرده و بعدها دوباره برگشته اند. خاطرات این جریانات باید حفظ میشد ولی چنین نیست... تورکان از مکانی بدور از چین بدانجا و استپهای شرقی مهاجرت کرده و سپس بازگشته اند. اگر تورکان در آنجا (شرق) زاده شده و تکامل می یافتند همانند زبانهای مغولی و منچو در تورکی نیز کلمات چینی وجود داشت.
📚Türkkerin Kökeni, Osman Karatay.
در واقع تاثیر زبان چینی در زبانهای قدیم ژاپنی، کره ای، مغول و تونگوز-مانچو بسیار پر رنگ است زیرا آنها همگی در شرق زاده شده اند در حالی که تاثیر چینی در زبان تورکی بسیار کم رنگ است (علی رغم تماسهای فراوان تاریخی) که این خود مکان زایش تورکی را در غرب ثابت می کند.
۲) کمیت و کیفیت لغات تورکی نفوذ کرده در زبان سومری
کمیت و کیفیت لغات تورکی نفوذ کرده در سومری حکایت از یک همسایگی طولانی بین این دو دارد و در سطح جهانی پروفسور عثمان ندیم تونا و خیلی از علمای دیگر این توازنها را ثابت کرده اند. آنگونه که در گذشته بحث کردیم و در آینده هم بحث خواهیم کرد توازنهای تورکی و سومری "تصادفی" نیست بلکه بحث سر تشابهات لغات اساسی سوادش می باشد (طبق تحقیقات پروفسور کاراتای ۳۴ لغت اساسی بین تورکی و سومری مشابه هست. این را به یاد داشته باشیم که میزان این اشتراک برای اینکه روی خویشاوندی دو زبان فکر کنیم باید بیشتر از ۲۵ باشد مثلا بین سوئدی و یونانی چیزی حدود ۳۰-۳۴ لغت و بین تورکی و مغولی بسته به نظر متخصصین از ۳ تا ۲۵ لغت می باشد) یعنی تعداد لغات مشترک مهم نیست بلکه نوع لغات مشترک مهم هست.
✅ نتیجه گیری:
طبق دو اصل بالا تورکی هرگز نمی توانست از ANA مشتق شده باشد و منطقه حضور پروتوتورکان باید و باید در نزدیکی سومریان یعنی آسیای مقدم بوده باشد زیرا هیچ (تاکید میکنیم هیچ) سند مهاجرتی وجود ندارد که کوچ اقوام را در آن ادوار از شرق آسیا یا شمال آسیا و یا سیبری به آسیای مقدم و نزدیکی سومریان نشان دهد تا بتوان با استدلال بدان اسناد توازنهای سومری و تورکی را توجیه کنیم. در نتیجه ردپای پروتوتورکان را باید در اقوام و فرهنگهای باستانی آسیای مقدم جستوجو کرد. زیرا با چنین فاصله مکانی زیادی بین ANA و یا سایر تمدنهای سیبری و سومر نمی توان دو اصل فوق را توجیه کرد.
ϜϓſϞ
☪ @AZ_SESI
▪︎تبار آسیایی شمال شرقی باستان که به اختصار ANA و یا تبار آمور نامیده می شود(رنگ نارنجی در نقشه) در ارتباط با شکارچی-گرداورنده هایی هست که حدود ۷-۴ هزار سال پیش در خاور دورِ روسیه، مغولستان و نواحی بایکال سکونت داشتند. از قدیمی ترین نمونه های ژنتیکی مرتبط با ANA می توان به نمونه های بدست آمده از غار دروازه شیطان در خاور دور روسیه اشاره کرد که قدمت نمونه ها متعلق به ۵۷۰۰ سال قبل از میلاد بوده و هاپلوگروپ
C2b-F6273/Y6704/Y6708
آشکار شده است.
فرهنگهای بعدی اولانزوخ(1450–1150 BCE) و اسلب گریو (1100–300 BCE) نوادگان ANA محسوب می شوند.
▪︎همزمان با ANA، در مزوپوتامیا تمدن باشکوه سومر(۵۵۰۰ تا ۱۸۰ پیش از میلاد) را داریم. زمانی که اهالی ANA هنوز در غارها بصورت ابتدایی زندگی می کردند اهالی مزپپوتومیا تمدنهای باشکوهی را بنا کرده و پیشرفتهای چشمگیری در همه زمینه ها کسب کرده بودند (شهرسازی و معماری، نجوم و ریاضیات، پزشکی و خط و نوشتار و ...)
▪︎به دو علت پروتو تورکان به هیچ عنوان نمی توانسته اند نوادگان ANA، اولنزوخ و یا اسلب گریو باشند (تبادل ژنتیکی را مد نظر قرار نمیدهیم):
۱) تاثیر بسیار کم زبان چینی بر زبان تورکی بر خلاف سایر زبانهایی که ادعا شده بود از خانواده زبانهای آلتاییک هستند.
باید این نکته را مورد توجه قرار دهیم که علی رغم تماسهای تاریخی بسیار زیاد بین تورکان و چینی ها زبان تورکی به میزان مورد انتظار از زبان چینی تاثیر نگرفته است در حالی که تورکان اکثرا از چینی ها متحیر شده و بدانها اهمیت داده اند، رفته و در آنجا زندگی کرده و بعدها دوباره برگشته اند. خاطرات این جریانات باید حفظ میشد ولی چنین نیست... تورکان از مکانی بدور از چین بدانجا و استپهای شرقی مهاجرت کرده و سپس بازگشته اند. اگر تورکان در آنجا (شرق) زاده شده و تکامل می یافتند همانند زبانهای مغولی و منچو در تورکی نیز کلمات چینی وجود داشت.
📚Türkkerin Kökeni, Osman Karatay.
در واقع تاثیر زبان چینی در زبانهای قدیم ژاپنی، کره ای، مغول و تونگوز-مانچو بسیار پر رنگ است زیرا آنها همگی در شرق زاده شده اند در حالی که تاثیر چینی در زبان تورکی بسیار کم رنگ است (علی رغم تماسهای فراوان تاریخی) که این خود مکان زایش تورکی را در غرب ثابت می کند.
۲) کمیت و کیفیت لغات تورکی نفوذ کرده در زبان سومری
کمیت و کیفیت لغات تورکی نفوذ کرده در سومری حکایت از یک همسایگی طولانی بین این دو دارد و در سطح جهانی پروفسور عثمان ندیم تونا و خیلی از علمای دیگر این توازنها را ثابت کرده اند. آنگونه که در گذشته بحث کردیم و در آینده هم بحث خواهیم کرد توازنهای تورکی و سومری "تصادفی" نیست بلکه بحث سر تشابهات لغات اساسی سوادش می باشد (طبق تحقیقات پروفسور کاراتای ۳۴ لغت اساسی بین تورکی و سومری مشابه هست. این را به یاد داشته باشیم که میزان این اشتراک برای اینکه روی خویشاوندی دو زبان فکر کنیم باید بیشتر از ۲۵ باشد مثلا بین سوئدی و یونانی چیزی حدود ۳۰-۳۴ لغت و بین تورکی و مغولی بسته به نظر متخصصین از ۳ تا ۲۵ لغت می باشد) یعنی تعداد لغات مشترک مهم نیست بلکه نوع لغات مشترک مهم هست.
✅ نتیجه گیری:
طبق دو اصل بالا تورکی هرگز نمی توانست از ANA مشتق شده باشد و منطقه حضور پروتوتورکان باید و باید در نزدیکی سومریان یعنی آسیای مقدم بوده باشد زیرا هیچ (تاکید میکنیم هیچ) سند مهاجرتی وجود ندارد که کوچ اقوام را در آن ادوار از شرق آسیا یا شمال آسیا و یا سیبری به آسیای مقدم و نزدیکی سومریان نشان دهد تا بتوان با استدلال بدان اسناد توازنهای سومری و تورکی را توجیه کنیم. در نتیجه ردپای پروتوتورکان را باید در اقوام و فرهنگهای باستانی آسیای مقدم جستوجو کرد. زیرا با چنین فاصله مکانی زیادی بین ANA و یا سایر تمدنهای سیبری و سومر نمی توان دو اصل فوق را توجیه کرد.
ϜϓſϞ
☪ @AZ_SESI
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🗣 پروفسور عثمان کاراتای
(روابط تورک-سومر)
آیا تورکان با سومریان ارتباطی داشته اند؟
آیا تشابهات تورکی و سومری اتفاقی است؟
آیا تورکان از شرق آمده اند؟
و جواب خیلی از سوالات دیگر را در مجموعه ویدیوهای روابط سومر-تورک که توسط یکی از بزرگترین تورکولوگهای معاصر یعنی پروفسور عثمان کاراتای ارائه شده است را دنبال کنید.
✔️ قسمت اول:
▪︎کسانی مخالف توازنهای سومری/تورکی هستند که غالبا آماتور بوده و بطور جدی با اینکار مشغول نشده اند.
▪︎افرادی که فاصله زمانی-مکانی را بهانه قرار می دهند خودشان کسانی هستند که زمانی بین هند و سوئد و یونان دنبال توازن بودند و یا زبانهای معاصر را که در تاریخ سند زبانی برجای نگذاشته اند را با ملتهای باستان مثل عیلامیها مقایسه می کنند و اینکار در سطح آکادمیک صورت می گیرد و برای همه زبانها چنین روشهایی را اعمال می کنند به جز تورکی!!!
🔺نکته: برای مقایسه زبانها از قدیمیترین شکل کلمات که در منابع قدیم حفظ شده اند استفاده میشود مثلا کتیبه های اورخون و دیوان الغات تورک از این جهت را می توان مثال زد.
#سومریان_و_تورکان_باستان
ϜϓſϞ
☪ @AZ_SESI
(روابط تورک-سومر)
آیا تورکان با سومریان ارتباطی داشته اند؟
آیا تشابهات تورکی و سومری اتفاقی است؟
آیا تورکان از شرق آمده اند؟
و جواب خیلی از سوالات دیگر را در مجموعه ویدیوهای روابط سومر-تورک که توسط یکی از بزرگترین تورکولوگهای معاصر یعنی پروفسور عثمان کاراتای ارائه شده است را دنبال کنید.
✔️ قسمت اول:
▪︎کسانی مخالف توازنهای سومری/تورکی هستند که غالبا آماتور بوده و بطور جدی با اینکار مشغول نشده اند.
▪︎افرادی که فاصله زمانی-مکانی را بهانه قرار می دهند خودشان کسانی هستند که زمانی بین هند و سوئد و یونان دنبال توازن بودند و یا زبانهای معاصر را که در تاریخ سند زبانی برجای نگذاشته اند را با ملتهای باستان مثل عیلامیها مقایسه می کنند و اینکار در سطح آکادمیک صورت می گیرد و برای همه زبانها چنین روشهایی را اعمال می کنند به جز تورکی!!!
🔺نکته: برای مقایسه زبانها از قدیمیترین شکل کلمات که در منابع قدیم حفظ شده اند استفاده میشود مثلا کتیبه های اورخون و دیوان الغات تورک از این جهت را می توان مثال زد.
#سومریان_و_تورکان_باستان
ϜϓſϞ
☪ @AZ_SESI
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🗣 پروفسور عثمان کاراتای
(روابط تورک-سومر)
آیا تورکان با سومریان ارتباطی داشته اند؟
جواب خیلی از سوالات دیگر را در مجموعه ویدیوهای روابط سومر-تورک که توسط یکی از بزرگترین تورکولوگهای معاصر یعنی پروفسور عثمان کاراتای ارائه شده است را دنبال کنید.
✔️ قسمت دوم:
▪︎اولین بار متون سومری توسط کتیبه های دوزبانه رمزگشایی شد.
▪︎شباهت این زبان به زبانهای منطقه آلتای به ویژه تورکی بر زبانها افتاد.
▪︎در تورکیه بنولندسبرگ که هدیه آتاتورک به تورکیه بود روی این موضوع کار کرد ولی بعد از آتاتورک بزرگ اجازه چنین فعالیتهایی داده نشد.
▪︎متخصص ترین فرد در زمینه توازنهای تورک-سومر پروفسور عثمان ندیم تونا برای اولین بار یافته های علمی خود را در موسسه شرقشناسی آمریکا در کنگره علمی ارائه داد که هیچ عالمی توانایی نقد آن را در خود ندید و حتی عالم بزرگی چون دنیس سینور عبارت "فوق العاده" را برای چنین کشفی استفاده کرد.
▪︎بعدها اولجاس سلیمانوف در قزاقستان، فریدون آغاسی اوغلو در آزربایجان و زکیف در تاتارستان فعالیتهای مهمی در این زمینه انجام دادند و ما با یکدیگر تبادل فکر و نظر کردیم.
#سومریان_و_تورکان_باستان
ϜϓſϞ
☪ @AZ_SESI
(روابط تورک-سومر)
آیا تورکان با سومریان ارتباطی داشته اند؟
جواب خیلی از سوالات دیگر را در مجموعه ویدیوهای روابط سومر-تورک که توسط یکی از بزرگترین تورکولوگهای معاصر یعنی پروفسور عثمان کاراتای ارائه شده است را دنبال کنید.
✔️ قسمت دوم:
▪︎اولین بار متون سومری توسط کتیبه های دوزبانه رمزگشایی شد.
▪︎شباهت این زبان به زبانهای منطقه آلتای به ویژه تورکی بر زبانها افتاد.
▪︎در تورکیه بنولندسبرگ که هدیه آتاتورک به تورکیه بود روی این موضوع کار کرد ولی بعد از آتاتورک بزرگ اجازه چنین فعالیتهایی داده نشد.
▪︎متخصص ترین فرد در زمینه توازنهای تورک-سومر پروفسور عثمان ندیم تونا برای اولین بار یافته های علمی خود را در موسسه شرقشناسی آمریکا در کنگره علمی ارائه داد که هیچ عالمی توانایی نقد آن را در خود ندید و حتی عالم بزرگی چون دنیس سینور عبارت "فوق العاده" را برای چنین کشفی استفاده کرد.
▪︎بعدها اولجاس سلیمانوف در قزاقستان، فریدون آغاسی اوغلو در آزربایجان و زکیف در تاتارستان فعالیتهای مهمی در این زمینه انجام دادند و ما با یکدیگر تبادل فکر و نظر کردیم.
#سومریان_و_تورکان_باستان
ϜϓſϞ
☪ @AZ_SESI
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🗣 پروفسور عثمان کاراتای
(روابط تورک-سومر)
✔️ قسمت سوم:
اثر پروفسور تونا در سطح جهانی ارزش و اعتبار دارد زیرا وی با قوانین مدرن زبانشناسی این توازنها را ثابت کرد. علت اینکه اثر وی بدون نقص هست اثبات تشابهات سمانتیکی بین دو زبان می باشد. تعداد ۵۰-۶۰ تشابه اینچنینی برای ارتباط دو زبان بیش از اندازه کافی می باشد درحالی ایشان ۱۶۸ توازن را تثبیت کردند.
لغات اساسی برخلاف لغات فرهنگی چون از اول زایش زبان وجود داشته اند به راحتی از زبانی به زبان دیگر منتقل نمی شوند و از این نظر برای برسسی خویشاوندی و ارتباط دو زبان از این لغات استفاده می شود که لیست این لغات را برای اولین بار موریس سوادش ارائه کرد که امروزه هم بسیار کاربرد دارد.
ما برای اولین بار لیست سوادش (شامل ۱۰۰ لغت اساسی) را درباره زبانهای تورکی و سومری بررسی کردیم، نتیجه حیرت آمیز بود، ۳۰ مفهوم و ۳۴ لغت مشابه (دقت کنید که اگر این میزان بالای ۲۵ باشد می توانیم به خویشاوندی دو زبان فکر کنیم)
برای مقایسه، بین دو زبان خویشاوند سوئدی و یونانی ۳۴ تشابه را داریم.
#سومریان_و_تورکان_باستان
ϜϓſϞ
☪ @AZ_SESI
(روابط تورک-سومر)
✔️ قسمت سوم:
اثر پروفسور تونا در سطح جهانی ارزش و اعتبار دارد زیرا وی با قوانین مدرن زبانشناسی این توازنها را ثابت کرد. علت اینکه اثر وی بدون نقص هست اثبات تشابهات سمانتیکی بین دو زبان می باشد. تعداد ۵۰-۶۰ تشابه اینچنینی برای ارتباط دو زبان بیش از اندازه کافی می باشد درحالی ایشان ۱۶۸ توازن را تثبیت کردند.
لغات اساسی برخلاف لغات فرهنگی چون از اول زایش زبان وجود داشته اند به راحتی از زبانی به زبان دیگر منتقل نمی شوند و از این نظر برای برسسی خویشاوندی و ارتباط دو زبان از این لغات استفاده می شود که لیست این لغات را برای اولین بار موریس سوادش ارائه کرد که امروزه هم بسیار کاربرد دارد.
ما برای اولین بار لیست سوادش (شامل ۱۰۰ لغت اساسی) را درباره زبانهای تورکی و سومری بررسی کردیم، نتیجه حیرت آمیز بود، ۳۰ مفهوم و ۳۴ لغت مشابه (دقت کنید که اگر این میزان بالای ۲۵ باشد می توانیم به خویشاوندی دو زبان فکر کنیم)
برای مقایسه، بین دو زبان خویشاوند سوئدی و یونانی ۳۴ تشابه را داریم.
#سومریان_و_تورکان_باستان
ϜϓſϞ
☪ @AZ_SESI
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🗣 پروفسور عثمان کاراتای
(روابط تورک-سومر)
✔️ قسمت چهارم:
طبق ادعای جرارد کلاوسون تعداد لغات اساسی مشترک بین تورکی و مغولی ۴ لغت می باشد.
این اشتراکات طبق متعصب ترین آلتاییستها (استاروستین، دیبو، مودراک) به ۲۵ لغت رسیده است که آن هم با توجه به بازسازی پروتوفرم لغات حاصل شده است که خود این بازسازی ها کاملا هم قابل اطمینان نیستند. دقت کنید که اگر میزان این اشتراکات بالای ۲۵ باشد آن وقت به خویشاوندی دو زبان فکر می کنیم.
اشتراکات بین تورکی و تونگوزی کمتر نیز هست و به همین ترتیب در مقایسه با کره ای و ژاپنی کمتر و کمتر هم می شود.
این اشتراکات بین کل اعضای (منسوخ شده) خانواده آلتای (تورکی، مغولی، تونگوزی، کره ای و ژاپنی) فقط ۷ لغت می باشد.
در حالی که اشتراکات لغات اساسی بین تورکی و سومری ۳۴ لغت هست که هیچ یک از زبانهای خانواده آلتای این میزان اشتراکات را باهم ندارند.
اشتراکات لغات اساسی بین تورکی و مجاری ۳۵ لغت می باشد.
اشتراکات زبانهای اورالی به تورکی بیشتر هست تا زبانهای آلتایی
#سومریان_و_تورکان_باستان
ϜϓſϞ
☪ @AZ_SESI
(روابط تورک-سومر)
✔️ قسمت چهارم:
طبق ادعای جرارد کلاوسون تعداد لغات اساسی مشترک بین تورکی و مغولی ۴ لغت می باشد.
این اشتراکات طبق متعصب ترین آلتاییستها (استاروستین، دیبو، مودراک) به ۲۵ لغت رسیده است که آن هم با توجه به بازسازی پروتوفرم لغات حاصل شده است که خود این بازسازی ها کاملا هم قابل اطمینان نیستند. دقت کنید که اگر میزان این اشتراکات بالای ۲۵ باشد آن وقت به خویشاوندی دو زبان فکر می کنیم.
اشتراکات بین تورکی و تونگوزی کمتر نیز هست و به همین ترتیب در مقایسه با کره ای و ژاپنی کمتر و کمتر هم می شود.
این اشتراکات بین کل اعضای (منسوخ شده) خانواده آلتای (تورکی، مغولی، تونگوزی، کره ای و ژاپنی) فقط ۷ لغت می باشد.
در حالی که اشتراکات لغات اساسی بین تورکی و سومری ۳۴ لغت هست که هیچ یک از زبانهای خانواده آلتای این میزان اشتراکات را باهم ندارند.
اشتراکات لغات اساسی بین تورکی و مجاری ۳۵ لغت می باشد.
اشتراکات زبانهای اورالی به تورکی بیشتر هست تا زبانهای آلتایی
#سومریان_و_تورکان_باستان
ϜϓſϞ
☪ @AZ_SESI
برای ردیابی کرونولوژی جغرافیای اتنیکی تورکان آزربایجان باید به دوران پروتو-تورک برگردیم. بنابراین، چنین جغرافیای اتنیکی که در بخش بزرگی از سرزمین پدری اولیه تورک پدید آمده است، ارتباط نزدیکی با جمعیت شناسی اتنیکی باستانی منطقه دارد.
مورخ روسی R. A. Raqozina مینویسد: "اگر به روایات قدیمی ذکر شده توسط نویسندگان کلاسیک باستان اعتقاد داشته باشیم، کل آسیای غربی، از جمله آسیای صغیر، از دوران قدیم قرن ها محل سکونت تورانیان بوده است و علم مدرن بهانه ای برای رد کردن این روایات پیدا نمی کند."
📚Рагозина, 228.
ϜϓſϞ
☪ @AZ_SESI
مورخ روسی R. A. Raqozina مینویسد: "اگر به روایات قدیمی ذکر شده توسط نویسندگان کلاسیک باستان اعتقاد داشته باشیم، کل آسیای غربی، از جمله آسیای صغیر، از دوران قدیم قرن ها محل سکونت تورانیان بوده است و علم مدرن بهانه ای برای رد کردن این روایات پیدا نمی کند."
📚Рагозина, 228.
ϜϓſϞ
☪ @AZ_SESI
Forwarded from تاریخیمیز
ماد باستان عمدتاً یک سرزمین تورک زبان بود.
هلنیست، آشورشناس، باستان شناس، کارمند کتابخانه انستیتوی امپراتوری فرانسه در این باره در کتاب مشترک خود «راهنمای تاریخ باستان شرق تا آغاز جنگ های ماد»
این کتاب به صورت رایگان در دسترس است: https://play.google.com/books/reader?id=3wE3AQAAMAAJ
به صفحات 42-43 مراجعه کنید و بخوانید.
@ttariximiz
هلنیست، آشورشناس، باستان شناس، کارمند کتابخانه انستیتوی امپراتوری فرانسه در این باره در کتاب مشترک خود «راهنمای تاریخ باستان شرق تا آغاز جنگ های ماد»
این کتاب به صورت رایگان در دسترس است: https://play.google.com/books/reader?id=3wE3AQAAMAAJ
به صفحات 42-43 مراجعه کنید و بخوانید.
@ttariximiz
🔶 مردمان بومی تورک در آزربایجان از دورهٔ باستان تا کنون آنتروپولوژی یکسانی داشتند.
نوع آنتروپولوژی تورکهای تبریز در 5-6 هزار سال پیش با مردم تبریز امروزی تفاوتی ندارد.
متخصص فرانسوی که صد سال پیش نوشته بود قبایل قوتی و لولوبی در ۴ هزار سال پیش دارای آنتروپولوژی مشترکی با تورکان قره باغ بودند، خود ایگور میخائیلوویچ دیاکونوف با تائید آن به مقایسه اسنادی پرداخت که نشان می دهد جمعیت آزربایجان به طور مداوم بدون تغییر زندگی می کنند.
📚 Дьяконов, 1956, 104, 116.
ϜϓſϞ
☪ @AZ_SESI
نوع آنتروپولوژی تورکهای تبریز در 5-6 هزار سال پیش با مردم تبریز امروزی تفاوتی ندارد.
متخصص فرانسوی که صد سال پیش نوشته بود قبایل قوتی و لولوبی در ۴ هزار سال پیش دارای آنتروپولوژی مشترکی با تورکان قره باغ بودند، خود ایگور میخائیلوویچ دیاکونوف با تائید آن به مقایسه اسنادی پرداخت که نشان می دهد جمعیت آزربایجان به طور مداوم بدون تغییر زندگی می کنند.
📚 Дьяконов, 1956, 104, 116.
ϜϓſϞ
☪ @AZ_SESI