«انتقاد از خود» به قلم آیت الله منتظری
(بخش دوم)
«۳. اشكال مهم ديگرى كه هم به من و هم به مرحوم امام و هم به ساير آقايان اهل مبارزه متوجه است اين است كه همگى در فكر سقوط رژيم شاه بوديم، بدون اين كه به مسائل و معضلات بعد از آن فكر و مطالعه جدى كرده باشيم و اينكه از تجربيات ساير كشورهايى كه با انقلاب رژيم فاسدى را ساقط كرده و نظام مورد قبول خود را به جاى آن قرار داده اند مطلع باشيم. روزى در قم من به امام گفتم: "حضرتعالى مى فرماييد: رژيم ساقط شود؛ آيا براى بعد از آن فكر كرده ايد؟" به شوخى فرمودند: "شخصى دعاى تحويل سال را مى خواند و مى گفت: "حوّل حالنا"؛ گفتند: چرا "إلى أحسن الحال" را نمى گويى؟ گفت: به هر حالى متحول بشود بهتر از حال فعلى است."
اين نقيصه مى بايست قبل از پيروزى برطرف مى شد و افرادى قوى و صالح مأمور فكر كردن و مطالعه و بررسى تمام جوانب حكومت آينده مى شدند؛ و از طرف ديگر همانگونه كه در دنيا در ميان رهبران مبارزه و انقلاب قبل از پيروزى معمول است، علاوه بر تبيين ايدئولوژى و مكتب مورد قبول خود، در فكر و درصدد كادرسازى و شناسايى نيروهاى لايق و صالح براى شؤون مختلف حكومت آينده برمى آمديم. اين نكته را بارها اينجانب گفته ام كه انقلاب ما هنگامى كه پيروز شد ما حدّاقل به هزار قاضى مجتهدِ عادلِ عاقل نياز داشتيم، در صورتى كه ده تا قاضى واجد شرايطِ آماده نداشتيم؛ و از اين راه بسيار آسيب ديديم.
من اين اشكال را در حدّ خودم قبول دارم كه در اين زمينه قصور كرديم و به اين امر مهم توجه نكرديم. شايد عذر همگى اين باشد كه هيچ يك اميدى به پيروزى مبارزات و سقوط رژيم شاه و دستيابى به حكومت اسلامى نداشتيم.
۴. ايراد ديگر، تعجيل در تدوين و تصويب قانون اساسى است. ما نبايد بدون كسب تجربه در حكومت و بدون برخورد با مشكلات در تدوين آن عجله مى كرديم. در آن مقطع، هم دولت موقت و هم مرحوم امام نظرشان بر اين بود كه هرچه زودتر كشور و انقلاب داراى شكل قانونى شود و قانون اساسى به تصويب برسد؛ در حالى كه نه آنان و نه خبرگان قانون اساسى هيچ تجربه اى از اداره كشور و حكومت كردن نداشتيم. اكنون فكر مى كنم اگر ما مدت بيشترى كشور را باهمان شوراى انقلاب اداره مى كرديم -البته با توسعه دادن و گسترش كمّى و كيفى شورا و آوردن افراد صالح و قوى بيشترى در آن- و مشكلات و ابهاماتى را كه در ابتدا قابل پيش بينى نبود در عمل تجربه مى كرديم، به يقين در تصويب قانون اساسى بصيرت و آگاهى بيشترى به خرج مى داديم و نواقصى كه بعداً بهانه بازنگرى و درج ولايت مطلقه فقيه در آن شد، كمتر به وجود مى آمد.
علاوه بر اين، ما مى بايست هنگام تدوين قانون اساسى براى نحوه بازنگرى آن هم اصلى را به تصويب مى رسانديم. البته ما در همان ايام چند اصل ديگر را هم تنظيم كرده بوديم كه يك اصل آن مربوط به چگونگى اصلاح و بازنگرى درقانون اساسى بود. ولى در آن زمان -چنان كه گفتم- دولت موقت عجله داشت و اصرار مى كرد كه بررسى و تصويب قانون اساسى يك ماه بيشتر به طول نينجامد و با اين همه حدود سه ماه طول كشيده و حوصله خيلى ها سر رفته بود، ومرحوم امام هم در جلسه اى به من گفتند: "بس است و قضيه را جمع كنيد". اشتباه من در آن موقع اين بود كه بايد پافشارى مى كردم و نسبت به ضرورت بررسى آن چند اصل، بيشتر استدلال مى كردم. نتيجه آن شد كه در عمل، بازنگرى قانون اساسى (به ظاهر به دستور امام) توسط بيست و پنج نفر -كه جز پنج نفر از نمايندگان مجلس، بقيه منصوب بودند وخيلى هايشان در اين زمينه تخصص نداشتند- انجام شد و ديديم كه چه محصولى به بار آورد. و در همين بازنگرى، اصلى را براى چگونگى اصلاح قانون اساسى گنجاندند كه در آن همه كاره رهبرى است؛ هم در تشكيل و هم در تركيب و هم دردستور كار هيأت بازنگرى نقش منحصر به فرد دارد و مردم عملاً كاره اى نيستند.»
کتاب « #انتقاد_از_خود »؛ پرسش چهاردهم، صفحه ۱۷۶
ادامه دارد...
کانال تلگرام آیت الله منتظری
@Ayatollah_Montazeri
(بخش دوم)
«۳. اشكال مهم ديگرى كه هم به من و هم به مرحوم امام و هم به ساير آقايان اهل مبارزه متوجه است اين است كه همگى در فكر سقوط رژيم شاه بوديم، بدون اين كه به مسائل و معضلات بعد از آن فكر و مطالعه جدى كرده باشيم و اينكه از تجربيات ساير كشورهايى كه با انقلاب رژيم فاسدى را ساقط كرده و نظام مورد قبول خود را به جاى آن قرار داده اند مطلع باشيم. روزى در قم من به امام گفتم: "حضرتعالى مى فرماييد: رژيم ساقط شود؛ آيا براى بعد از آن فكر كرده ايد؟" به شوخى فرمودند: "شخصى دعاى تحويل سال را مى خواند و مى گفت: "حوّل حالنا"؛ گفتند: چرا "إلى أحسن الحال" را نمى گويى؟ گفت: به هر حالى متحول بشود بهتر از حال فعلى است."
اين نقيصه مى بايست قبل از پيروزى برطرف مى شد و افرادى قوى و صالح مأمور فكر كردن و مطالعه و بررسى تمام جوانب حكومت آينده مى شدند؛ و از طرف ديگر همانگونه كه در دنيا در ميان رهبران مبارزه و انقلاب قبل از پيروزى معمول است، علاوه بر تبيين ايدئولوژى و مكتب مورد قبول خود، در فكر و درصدد كادرسازى و شناسايى نيروهاى لايق و صالح براى شؤون مختلف حكومت آينده برمى آمديم. اين نكته را بارها اينجانب گفته ام كه انقلاب ما هنگامى كه پيروز شد ما حدّاقل به هزار قاضى مجتهدِ عادلِ عاقل نياز داشتيم، در صورتى كه ده تا قاضى واجد شرايطِ آماده نداشتيم؛ و از اين راه بسيار آسيب ديديم.
من اين اشكال را در حدّ خودم قبول دارم كه در اين زمينه قصور كرديم و به اين امر مهم توجه نكرديم. شايد عذر همگى اين باشد كه هيچ يك اميدى به پيروزى مبارزات و سقوط رژيم شاه و دستيابى به حكومت اسلامى نداشتيم.
۴. ايراد ديگر، تعجيل در تدوين و تصويب قانون اساسى است. ما نبايد بدون كسب تجربه در حكومت و بدون برخورد با مشكلات در تدوين آن عجله مى كرديم. در آن مقطع، هم دولت موقت و هم مرحوم امام نظرشان بر اين بود كه هرچه زودتر كشور و انقلاب داراى شكل قانونى شود و قانون اساسى به تصويب برسد؛ در حالى كه نه آنان و نه خبرگان قانون اساسى هيچ تجربه اى از اداره كشور و حكومت كردن نداشتيم. اكنون فكر مى كنم اگر ما مدت بيشترى كشور را باهمان شوراى انقلاب اداره مى كرديم -البته با توسعه دادن و گسترش كمّى و كيفى شورا و آوردن افراد صالح و قوى بيشترى در آن- و مشكلات و ابهاماتى را كه در ابتدا قابل پيش بينى نبود در عمل تجربه مى كرديم، به يقين در تصويب قانون اساسى بصيرت و آگاهى بيشترى به خرج مى داديم و نواقصى كه بعداً بهانه بازنگرى و درج ولايت مطلقه فقيه در آن شد، كمتر به وجود مى آمد.
علاوه بر اين، ما مى بايست هنگام تدوين قانون اساسى براى نحوه بازنگرى آن هم اصلى را به تصويب مى رسانديم. البته ما در همان ايام چند اصل ديگر را هم تنظيم كرده بوديم كه يك اصل آن مربوط به چگونگى اصلاح و بازنگرى درقانون اساسى بود. ولى در آن زمان -چنان كه گفتم- دولت موقت عجله داشت و اصرار مى كرد كه بررسى و تصويب قانون اساسى يك ماه بيشتر به طول نينجامد و با اين همه حدود سه ماه طول كشيده و حوصله خيلى ها سر رفته بود، ومرحوم امام هم در جلسه اى به من گفتند: "بس است و قضيه را جمع كنيد". اشتباه من در آن موقع اين بود كه بايد پافشارى مى كردم و نسبت به ضرورت بررسى آن چند اصل، بيشتر استدلال مى كردم. نتيجه آن شد كه در عمل، بازنگرى قانون اساسى (به ظاهر به دستور امام) توسط بيست و پنج نفر -كه جز پنج نفر از نمايندگان مجلس، بقيه منصوب بودند وخيلى هايشان در اين زمينه تخصص نداشتند- انجام شد و ديديم كه چه محصولى به بار آورد. و در همين بازنگرى، اصلى را براى چگونگى اصلاح قانون اساسى گنجاندند كه در آن همه كاره رهبرى است؛ هم در تشكيل و هم در تركيب و هم دردستور كار هيأت بازنگرى نقش منحصر به فرد دارد و مردم عملاً كاره اى نيستند.»
کتاب « #انتقاد_از_خود »؛ پرسش چهاردهم، صفحه ۱۷۶
ادامه دارد...
کانال تلگرام آیت الله منتظری
@Ayatollah_Montazeri
«انتقاد از خود» به قلم آیت الله منتظری
(بخش سوم)
«۵. نقد ديگرى كه بسا بيش از همه متوجه من گردد اين است كه در تدوين قانون اساسى، بيشتر اختيارات را براى مقام رهبرى قرار داديم و تقريباً قدرت را در وى متمركز كرديم، بدون اين كه براى پاسخگويى و نظارت واقعى و مردمى بر عملكرد رهبر تمهيدى جدّى تر بينديشيم. و اساساً از اين نكته غافل بوديم كه در دنياى امروز و با توجه به تخصصى شدن امور، ارجاع مسائل پيچيده اجتماعى، سياسى، نظامى، فرهنگى، اقتصادى و روابط بين الملل به يك فرد كه فقط تخصص فقهى دارد، موجب بروز مشكلات گرديده و بدون وجه شرعى و عقلى است.
آنچه از فقيه به عنوان فقيه انتظار مى رود، استنباط احكام شرعى و نظارت بر اسلامى بودن قوانين است در جامعه اى كه مردم آن خواستار پياده شدن احكام اسلامى هستند؛ و حدود اين نظارتِ داراى ضمانت اجرا بايد توسط قانون مشخص گردد و نبايد موجب دخالت در حيطه ها و حوزه هاى ديگر شود.
اين اشكال در مورد بخشى از كتاب "دراسات فى ولاية الفقيه" -كه در آن بر تمركز قواى حاكميّت در شخص والى تأكيد كرده بودم- نيز وارد است؛ هرچند در اين كتاب نظريه انتخاب را ثابت كرده ام و بر اساس اين نظريه، شكلهاى مختلف حكومت -اعم از متمركز يا تفكيك شده- توسط مردم قابل پياده شدن و مشروع است.»
کتاب « #انتقاد_از_خود »؛ پرسش چهاردهم، صفحه ۱۷۹
ادامه دارد...
کانال تلگرام آیت الله منتظری
@Ayatollah_Montazeri
(بخش سوم)
«۵. نقد ديگرى كه بسا بيش از همه متوجه من گردد اين است كه در تدوين قانون اساسى، بيشتر اختيارات را براى مقام رهبرى قرار داديم و تقريباً قدرت را در وى متمركز كرديم، بدون اين كه براى پاسخگويى و نظارت واقعى و مردمى بر عملكرد رهبر تمهيدى جدّى تر بينديشيم. و اساساً از اين نكته غافل بوديم كه در دنياى امروز و با توجه به تخصصى شدن امور، ارجاع مسائل پيچيده اجتماعى، سياسى، نظامى، فرهنگى، اقتصادى و روابط بين الملل به يك فرد كه فقط تخصص فقهى دارد، موجب بروز مشكلات گرديده و بدون وجه شرعى و عقلى است.
آنچه از فقيه به عنوان فقيه انتظار مى رود، استنباط احكام شرعى و نظارت بر اسلامى بودن قوانين است در جامعه اى كه مردم آن خواستار پياده شدن احكام اسلامى هستند؛ و حدود اين نظارتِ داراى ضمانت اجرا بايد توسط قانون مشخص گردد و نبايد موجب دخالت در حيطه ها و حوزه هاى ديگر شود.
اين اشكال در مورد بخشى از كتاب "دراسات فى ولاية الفقيه" -كه در آن بر تمركز قواى حاكميّت در شخص والى تأكيد كرده بودم- نيز وارد است؛ هرچند در اين كتاب نظريه انتخاب را ثابت كرده ام و بر اساس اين نظريه، شكلهاى مختلف حكومت -اعم از متمركز يا تفكيك شده- توسط مردم قابل پياده شدن و مشروع است.»
کتاب « #انتقاد_از_خود »؛ پرسش چهاردهم، صفحه ۱۷۹
ادامه دارد...
کانال تلگرام آیت الله منتظری
@Ayatollah_Montazeri
«انتقاد از خود» به قلم آیت الله منتظری
(بخش چهارم)
«۶. ايراد ديگرى كه ممكن است به من وارد باشد عدم قبول مسؤوليت بازنگرى در قانون اساسى است. در مقطع حساس سال آخر عمر مرحوم امام يكى از تحركات سرنوشت ساز آقايان، تلاش در جهت بازنگرى قانون اساسى بود. در آن زمان مسأله غيرقانونى بودن مجمع تشخيص مصلحت بر سر زبانها بود و من نيز روى آن حساس شده بودم؛ زيرا مشاهده مى كردم كه آقايان يك شوراى مصلحتى درست كرده اند كه اعضاى آن همگى انتصابى مى باشند و هر كارى را كه مى خواستند و هر قانونى را كه مسير طبيعى آن طى نمى شد مى توانستند به تصويب برسانند؛ و در واقع به مركزى موازى با قوه مقننه تبديل شده بود. دغدغه آقايان غيرقانونى بودن مجمع بود و به نظر مى رسيد عده اى به دنبال قانونى كردن و گنجاندن آن در قانون اساسى هستند. مرحوم حاج احمد آقا كه سردمدار قضيه بازنگرى بود و از نواقص قانون اساسى -ازجمله مسأله مجمع تشخيص مصلحت و ناهماهنگى بين رياست جمهورى و نخست وزيرى و عدم كارآيى شوراىعالى قضايى- سخن مى گفت، به من اصرار كرد با توجه به اين كه رياست مجلس خبرگان قانون اساسى با من بوده به امام نامه اى بنويسم و نواقص فوق را متذكر شوم، و از ايشان بخواهم كه اجازه دهند هيأتى متكفل اصلاح قانون اساسى و بازنگرى آن شود. او مى گفت: "سپس امام طى نامه اى نظر شما را قبول كرده، مسؤوليت آن را برعهده شما مى گذارند و شما هركس را كه مى خواهيد براى اين هيأت تعيين مى كنيد." من در آن شرايط فكر مى كردم نواقص فوق الذكر بهانه اى است براى هدف ديگرى، و آن قانونى كردن مجمع تشخيص مصلحت نظام (غافل از آن كه گويا هدف آنان بالاتر از اين بوده است، و در فكر حذف قيد مرجعيت از شرايط رهبرى و درج ولايت مطلقه فقيه در قانون اساسى نيز بوده اند)؛ و ازطرفى دست زدن به قانون اساسى را در آن شرايط حساس -كه بعد از قبول قطعنامه بود- صلاح نمى دانستم. بر اين اساس با اين كه مرحوم حاج احمدآقا اصرار داشت من قبول نكردم؛ بلكه نامه اى هم به امام نوشتم و در آن توضيح دادم كه درحال حاضر تغيير قانون اساسى به مصلحت نيست. با برخى ديگر از افراد مثل آقاى امينى هم صحبت كردم، و از اوخواستم با آقاى مشكينى نيز صحبت كند كه مبادا در اين مسأله دخالت و همكارى كنند و ظاهراً او با آقاى مشكينى هم صحبت كرده بود. اما پس از چندى اين برنامه به نام شخص امام تحقق پيدا كرد و چند نفر متصدى اين كار شدند و آقايان مشكينى و امينى هم آن را قبول كردند و همراه و هماهنگ شدند.
من امروز فكر مى كنم اگر آن مسؤوليت را مى پذيرفتم شايد قانون اساسى به اين وضعى كه درآمد -و عنوان ولايت مطلقه در آن درج شد و تعارض آن بيشتر و اصول مردمى آن كمرنگ تر شد- در نمى آمد و مسير جريان كشور در شكل كنونى قرار نمى گرفت؛ بلكه اشكالات قبلى آن هم تا حدودى رفع مىشد. در آن زمان كه مرحوم احمدآقا نسبت به اين امر اصرار داشت و در اين زمينه با آقاى سيدهادى هاشمى نيز صحبت كرده بود، آقاهادى به ايشان گفته بود: "شما مى دانيد كه اگر تعيين اعضاى بازنگرى بر عهده آقاى منتظرى باشد، فقط امثال آقاى حائرى شيرازى و آقاى موسوى جزايرى را مأمور اين كار نمى كند، بلكه قاعدتاً از كسانى همچون آقايان عزت اللّه سحابى و دكتر پيمان و امثال آنها هم دعوت خواهد كرد." و احمدآقا هم در ظاهر پذيرفته بود. البته اين احتمال هم بود كه آنها مى خواستند در ابتدا از من براى جا انداختن ضرورت بازنگرى استفاده كنند و سپس با توجه به ديدگاه اينجانب نسبت به تركيب اعضا كه بعضاً متفاوت باديدگاه امام بود، و حساسيتى كه براى امام در اين اواخر نسبت به نهضت آزادى و گروههاى ملّى مذهبى ديگر درست شده بود، نزد امام جا بيندازند كه مثلاً من با آنها سروسرّى دارم كه در اين سطح آنها را مطرح مى كنم و نمود عينى بيشترى به داعيه انفصال من از نظام و امام بدهند و اصطكاك ها را بيشتر كنند، واللّه عالم.»
کتاب « #انتقاد_از_خود »؛ پرسش چهاردهم، صفحه ۱۷۹
ادامه دارد...
کانال تلگرام آیت الله منتظری
@Ayatollah_Montazeri
(بخش چهارم)
«۶. ايراد ديگرى كه ممكن است به من وارد باشد عدم قبول مسؤوليت بازنگرى در قانون اساسى است. در مقطع حساس سال آخر عمر مرحوم امام يكى از تحركات سرنوشت ساز آقايان، تلاش در جهت بازنگرى قانون اساسى بود. در آن زمان مسأله غيرقانونى بودن مجمع تشخيص مصلحت بر سر زبانها بود و من نيز روى آن حساس شده بودم؛ زيرا مشاهده مى كردم كه آقايان يك شوراى مصلحتى درست كرده اند كه اعضاى آن همگى انتصابى مى باشند و هر كارى را كه مى خواستند و هر قانونى را كه مسير طبيعى آن طى نمى شد مى توانستند به تصويب برسانند؛ و در واقع به مركزى موازى با قوه مقننه تبديل شده بود. دغدغه آقايان غيرقانونى بودن مجمع بود و به نظر مى رسيد عده اى به دنبال قانونى كردن و گنجاندن آن در قانون اساسى هستند. مرحوم حاج احمد آقا كه سردمدار قضيه بازنگرى بود و از نواقص قانون اساسى -ازجمله مسأله مجمع تشخيص مصلحت و ناهماهنگى بين رياست جمهورى و نخست وزيرى و عدم كارآيى شوراىعالى قضايى- سخن مى گفت، به من اصرار كرد با توجه به اين كه رياست مجلس خبرگان قانون اساسى با من بوده به امام نامه اى بنويسم و نواقص فوق را متذكر شوم، و از ايشان بخواهم كه اجازه دهند هيأتى متكفل اصلاح قانون اساسى و بازنگرى آن شود. او مى گفت: "سپس امام طى نامه اى نظر شما را قبول كرده، مسؤوليت آن را برعهده شما مى گذارند و شما هركس را كه مى خواهيد براى اين هيأت تعيين مى كنيد." من در آن شرايط فكر مى كردم نواقص فوق الذكر بهانه اى است براى هدف ديگرى، و آن قانونى كردن مجمع تشخيص مصلحت نظام (غافل از آن كه گويا هدف آنان بالاتر از اين بوده است، و در فكر حذف قيد مرجعيت از شرايط رهبرى و درج ولايت مطلقه فقيه در قانون اساسى نيز بوده اند)؛ و ازطرفى دست زدن به قانون اساسى را در آن شرايط حساس -كه بعد از قبول قطعنامه بود- صلاح نمى دانستم. بر اين اساس با اين كه مرحوم حاج احمدآقا اصرار داشت من قبول نكردم؛ بلكه نامه اى هم به امام نوشتم و در آن توضيح دادم كه درحال حاضر تغيير قانون اساسى به مصلحت نيست. با برخى ديگر از افراد مثل آقاى امينى هم صحبت كردم، و از اوخواستم با آقاى مشكينى نيز صحبت كند كه مبادا در اين مسأله دخالت و همكارى كنند و ظاهراً او با آقاى مشكينى هم صحبت كرده بود. اما پس از چندى اين برنامه به نام شخص امام تحقق پيدا كرد و چند نفر متصدى اين كار شدند و آقايان مشكينى و امينى هم آن را قبول كردند و همراه و هماهنگ شدند.
من امروز فكر مى كنم اگر آن مسؤوليت را مى پذيرفتم شايد قانون اساسى به اين وضعى كه درآمد -و عنوان ولايت مطلقه در آن درج شد و تعارض آن بيشتر و اصول مردمى آن كمرنگ تر شد- در نمى آمد و مسير جريان كشور در شكل كنونى قرار نمى گرفت؛ بلكه اشكالات قبلى آن هم تا حدودى رفع مىشد. در آن زمان كه مرحوم احمدآقا نسبت به اين امر اصرار داشت و در اين زمينه با آقاى سيدهادى هاشمى نيز صحبت كرده بود، آقاهادى به ايشان گفته بود: "شما مى دانيد كه اگر تعيين اعضاى بازنگرى بر عهده آقاى منتظرى باشد، فقط امثال آقاى حائرى شيرازى و آقاى موسوى جزايرى را مأمور اين كار نمى كند، بلكه قاعدتاً از كسانى همچون آقايان عزت اللّه سحابى و دكتر پيمان و امثال آنها هم دعوت خواهد كرد." و احمدآقا هم در ظاهر پذيرفته بود. البته اين احتمال هم بود كه آنها مى خواستند در ابتدا از من براى جا انداختن ضرورت بازنگرى استفاده كنند و سپس با توجه به ديدگاه اينجانب نسبت به تركيب اعضا كه بعضاً متفاوت باديدگاه امام بود، و حساسيتى كه براى امام در اين اواخر نسبت به نهضت آزادى و گروههاى ملّى مذهبى ديگر درست شده بود، نزد امام جا بيندازند كه مثلاً من با آنها سروسرّى دارم كه در اين سطح آنها را مطرح مى كنم و نمود عينى بيشترى به داعيه انفصال من از نظام و امام بدهند و اصطكاك ها را بيشتر كنند، واللّه عالم.»
کتاب « #انتقاد_از_خود »؛ پرسش چهاردهم، صفحه ۱۷۹
ادامه دارد...
کانال تلگرام آیت الله منتظری
@Ayatollah_Montazeri
«انتقاد از خود» به قلم آیت الله منتظری
(بخش پنجم)
«۷. نقيصه ديگرى كه وجود داشت اين بود كه پس از پيروزى انقلاب به تدريج تمام اركان حكومت و قدرت در دست افراد خاصى قرار گرفت و ديگر براى ساير جريانهايى كه در انقلاب اسلامى سهيم بودند و تعهد آنان نسبت به اسلام ومصالح كشور محرز بود -و يا حتى كسانى كه در انقلاب سهيم نبودند ولى براى كشورشان متعهد و دلسوز بودند- مجالى نمانده بود. البته من به زودى متوجه اين نقيصه شدم و در سالهاى قائم مقامى بارها اين خطر را متذكر شدم و در ملاقاتهايى كه با صاحبان جرايد داشتم از آنان مى خواستم تا فقط زبان حاكميّت نباشند و نظرات و مطالب گروهها و صاحبان افكار و انديشه هاى ديگر را هم در روزنامه ها درج كنند.
يكى از اين ملاقات كنندگان آقاى مسيح مهاجرى مديرمسؤول روزنامه جمهورى اسلامى بود، كه از پيش از آن زمان تاكنون از سوى آقاى خامنه اى -كه صاحب امتياز اين روزنامه است- مديريت آن را برعهده دارد. او با حالتى كه ناراحتى در چهره اش نمايان بود گفت: "آقا، آخر اينهايى را كه شما مى گوييد نظراتشان را در روزنامه ها بياوريم، ضدّ انقلاب هستند و..."؛ من به او رو كردم و گفتم: "ببين! هم تو مى دانى كه من چه مى گويم و هم من مى دانم كه تو چه مى گويى!" و او ساكت شد و ديگر چيزى نگفت. در آن زمان حجةالاسلام آقاى سيد محمد خاتمى نماينده امام و سرپرست مؤسسه كيهان بود و او پيشنهاد مرا به خوبى در روزنامه كيهان عمل كرد و صفحه اى را گويا تحت عنوان: "گذر انديشه ها" به درج نظرات ساير جناح هايى اختصاص داد كه در قدرت و حاكميّت قرار نداشتند، ولى ديرى نپاييد كه اين صفحه با مخالفت هايى روبرو شد و متوقف گرديد. پس از آن در يكى از روزهايى كه آقاى خاتمى به دفتر من آمده بود، آقاى سيدهادى هاشمى از او علت تعطيلى اين صفحه را جويا می شود، و آقاى خاتمى به مزاح می گويد: "آخر ما ارباب داريم!"
من اكنون احساس مى كنم كه جا داشت در اين رابطه پافشارى بيشترى كرده و مخالفت مراكز قدرت را با تدبير و پيگيرى علاج مى كردم، و نيز تلاش مى كردم كه تك صدايى در حاكميّت تبديل به سنّت نشود.
همين اشتباه در مورد تعدّد احزاب رسمىِ مستقل و قوى رخ داد و ما به عواقب سوء آن توجه نداشتيم و هرچند من در سخنرانى هاى عمومى و صحبت هاى خصوصى كراراً بر تعدّد و آزادى احزاب تأكيد داشتم ولى اگر تا امام در قيد حيات بودند تعدّد احزاب رسمى و مردمى نهادينه مى شد، امروز كشور تحت حاكميّت يك جناح انحصارطلب قرار نمى گرفت.»
کتاب « #انتقاد_از_خود »؛ پرسش چهاردهم، صفحه ۱۸۲
ادامه دارد...
کانال تلگرام آیت الله منتظری
@Ayatollah_Montazeri
(بخش پنجم)
«۷. نقيصه ديگرى كه وجود داشت اين بود كه پس از پيروزى انقلاب به تدريج تمام اركان حكومت و قدرت در دست افراد خاصى قرار گرفت و ديگر براى ساير جريانهايى كه در انقلاب اسلامى سهيم بودند و تعهد آنان نسبت به اسلام ومصالح كشور محرز بود -و يا حتى كسانى كه در انقلاب سهيم نبودند ولى براى كشورشان متعهد و دلسوز بودند- مجالى نمانده بود. البته من به زودى متوجه اين نقيصه شدم و در سالهاى قائم مقامى بارها اين خطر را متذكر شدم و در ملاقاتهايى كه با صاحبان جرايد داشتم از آنان مى خواستم تا فقط زبان حاكميّت نباشند و نظرات و مطالب گروهها و صاحبان افكار و انديشه هاى ديگر را هم در روزنامه ها درج كنند.
يكى از اين ملاقات كنندگان آقاى مسيح مهاجرى مديرمسؤول روزنامه جمهورى اسلامى بود، كه از پيش از آن زمان تاكنون از سوى آقاى خامنه اى -كه صاحب امتياز اين روزنامه است- مديريت آن را برعهده دارد. او با حالتى كه ناراحتى در چهره اش نمايان بود گفت: "آقا، آخر اينهايى را كه شما مى گوييد نظراتشان را در روزنامه ها بياوريم، ضدّ انقلاب هستند و..."؛ من به او رو كردم و گفتم: "ببين! هم تو مى دانى كه من چه مى گويم و هم من مى دانم كه تو چه مى گويى!" و او ساكت شد و ديگر چيزى نگفت. در آن زمان حجةالاسلام آقاى سيد محمد خاتمى نماينده امام و سرپرست مؤسسه كيهان بود و او پيشنهاد مرا به خوبى در روزنامه كيهان عمل كرد و صفحه اى را گويا تحت عنوان: "گذر انديشه ها" به درج نظرات ساير جناح هايى اختصاص داد كه در قدرت و حاكميّت قرار نداشتند، ولى ديرى نپاييد كه اين صفحه با مخالفت هايى روبرو شد و متوقف گرديد. پس از آن در يكى از روزهايى كه آقاى خاتمى به دفتر من آمده بود، آقاى سيدهادى هاشمى از او علت تعطيلى اين صفحه را جويا می شود، و آقاى خاتمى به مزاح می گويد: "آخر ما ارباب داريم!"
من اكنون احساس مى كنم كه جا داشت در اين رابطه پافشارى بيشترى كرده و مخالفت مراكز قدرت را با تدبير و پيگيرى علاج مى كردم، و نيز تلاش مى كردم كه تك صدايى در حاكميّت تبديل به سنّت نشود.
همين اشتباه در مورد تعدّد احزاب رسمىِ مستقل و قوى رخ داد و ما به عواقب سوء آن توجه نداشتيم و هرچند من در سخنرانى هاى عمومى و صحبت هاى خصوصى كراراً بر تعدّد و آزادى احزاب تأكيد داشتم ولى اگر تا امام در قيد حيات بودند تعدّد احزاب رسمى و مردمى نهادينه مى شد، امروز كشور تحت حاكميّت يك جناح انحصارطلب قرار نمى گرفت.»
کتاب « #انتقاد_از_خود »؛ پرسش چهاردهم، صفحه ۱۸۲
ادامه دارد...
کانال تلگرام آیت الله منتظری
@Ayatollah_Montazeri
«انتقاد از خود» به قلم آیت الله منتظری
(بخش ششم)
«۸. اشتباه ديگر من تأييد تسخير سفارت آمريكاست. من در آن فضا اين عمل را تأييد كردم؛ در حالى كه امروز بر اين باورم اين كار بدون اين كه فايده چندانى براى كشور داشته باشد، ضررهاى فراوانى به بار آورد و ملت آمريكا و ديگر ملتها را نسبت به جمهورى اسلامى حساس و بدبين ساخت؛ و چه بسا در شروع جنگ توسط صدام نيز به عنوان انتقام و عكس العمل نقش مؤثرى داشت.
ما حتى بعد از اين عمل در آزادى گروگانها نيز فرصتهاى خوبى را از دست داديم، از جمله مرحوم ياسر عرفات قصد ميانجيگرى در اين زمينه را داشت و قولهايى هم به مردم آمريكا داده بود، ولى وساطت او از سوى ايران پذيرفته نشد. در حالى كه اگر ميانجيگرى او پذيرفته مى شد مى توانست پيروزى و امتياز بزرگى براى فلسطينى ها -به ويژه درافكار عمومى جهان و بالاخص ملت آمريكا- به شمار آيد.
۹. در ماههاى اوّل انقلاب كه هنوز بيمارى قلب امام شديد نشده بود و در قم حضور داشتند، به ايشان گفتم: "در دنيا معمول است پس از هر كودتا يا انقلابى كه انجام مى شود، حكومت فاتح و پيروز هيأت هايى را به عنوان ابراز حسن نيّت به كشورهاى مختلف و به خصوص كشورهاى مجاور و همسايه مى فرستد و سياستهاى خود را توضيح داده و آنان را مطمئن مى سازد كه قصد تعرّض به مرزهاى كشورشان را ندارد؛ خوب است ما هم چنين كارى كنيم تا مقدارى از تنش ها و وحشت ها كاسته شود." اكنون فكر مى كنم نمى بايست آن پيشنهاد را رها مى كردم و لازم بود با صحبت كردن با سران كشور كه اكثراً از دوستان و شاگردان من بودند مسأله را پيگيرى مى كردم. اگر اين پيشنهاد عملى مى شد بسا در جلوگيرى از بروز بسيارى از مشكلات -به ويژه در صحنه سياست خارجى- مؤثر بود.»
کتاب « #انتقاد_از_خود »؛ پرسش چهاردهم، صفحه ۱۸۴
ادامه دارد...
کانال تلگرام آیت الله منتظری
@Ayatollah_Montazeri
(بخش ششم)
«۸. اشتباه ديگر من تأييد تسخير سفارت آمريكاست. من در آن فضا اين عمل را تأييد كردم؛ در حالى كه امروز بر اين باورم اين كار بدون اين كه فايده چندانى براى كشور داشته باشد، ضررهاى فراوانى به بار آورد و ملت آمريكا و ديگر ملتها را نسبت به جمهورى اسلامى حساس و بدبين ساخت؛ و چه بسا در شروع جنگ توسط صدام نيز به عنوان انتقام و عكس العمل نقش مؤثرى داشت.
ما حتى بعد از اين عمل در آزادى گروگانها نيز فرصتهاى خوبى را از دست داديم، از جمله مرحوم ياسر عرفات قصد ميانجيگرى در اين زمينه را داشت و قولهايى هم به مردم آمريكا داده بود، ولى وساطت او از سوى ايران پذيرفته نشد. در حالى كه اگر ميانجيگرى او پذيرفته مى شد مى توانست پيروزى و امتياز بزرگى براى فلسطينى ها -به ويژه درافكار عمومى جهان و بالاخص ملت آمريكا- به شمار آيد.
۹. در ماههاى اوّل انقلاب كه هنوز بيمارى قلب امام شديد نشده بود و در قم حضور داشتند، به ايشان گفتم: "در دنيا معمول است پس از هر كودتا يا انقلابى كه انجام مى شود، حكومت فاتح و پيروز هيأت هايى را به عنوان ابراز حسن نيّت به كشورهاى مختلف و به خصوص كشورهاى مجاور و همسايه مى فرستد و سياستهاى خود را توضيح داده و آنان را مطمئن مى سازد كه قصد تعرّض به مرزهاى كشورشان را ندارد؛ خوب است ما هم چنين كارى كنيم تا مقدارى از تنش ها و وحشت ها كاسته شود." اكنون فكر مى كنم نمى بايست آن پيشنهاد را رها مى كردم و لازم بود با صحبت كردن با سران كشور كه اكثراً از دوستان و شاگردان من بودند مسأله را پيگيرى مى كردم. اگر اين پيشنهاد عملى مى شد بسا در جلوگيرى از بروز بسيارى از مشكلات -به ويژه در صحنه سياست خارجى- مؤثر بود.»
کتاب « #انتقاد_از_خود »؛ پرسش چهاردهم، صفحه ۱۸۴
ادامه دارد...
کانال تلگرام آیت الله منتظری
@Ayatollah_Montazeri
«انتقاد از خود» به قلم آیت الله منتظری
(بخش هفتم)
«۱۰. جوّ داغ و ملتهب ابتداى انقلاب موجب شده بود كه برخى تندروى ها و طرح هاى نپخته و نسنجيده و به اصطلاح انقلابى انجام پذيرد و يا صحبتهاى تندى بر زبان جارى شود، كه من هم كم و بيش در پاره اى از اين موارد تحت تأثير قرار گرفتم. برخى از جوّسازى ها و شانتاژهاى سياسى در مراحلى بحرانى از سالهاى دهه شصت نيز در اين زمينه تأثيرگذار بوده است.
به نمونه هايى در اينباره -كه به شخص اينجانب مرتبط است- اشاره مى كنم:
الف- از اشتباهاتى كه در اوايل پيروزى انقلاب صورت پذيرفت، تأسيس نهادها يا دستگاه هاى موازى و بعضاً برخلاف قانون بود. اگر وجود برخى از اين دستگاهها به خاطر شرايط ويژه ابتداى انقلاب توجيه شود، قطعاً ادامه فعاليت آنها غيرقابل توجيه به نظر مى رسد. يكى از اين نهادها، شوراى عالى انقلاب فرهنگى است كه مصوبات آن، گاه ورود به عرصه قانون گذارى بوده است كه از وظايف قوه مقننه مى باشد. نفس اين كه عده اى از مسؤولان فرهنگى براى هماهنگ سازى سياستها و برنامه هاى فرهنگى كشور مجموعه اى را تشكيل دهند امر پسنديده اى است؛ اما اين كه اين افراد -به انضمام عده اي از افراد منصوب و غيرمسؤول- در امر قانونگذارى دخالت كنند و مصوبات آنها فوق مصوبات مجلس به شمار آيد، امرى ناپسند و برخلاف موازين حقوقى است.
اينجانب در سالهاى اوايل پيروزى انقلاب، تحت تأثير شرايط ويژه آن زمان، از جمله كسانى بودم كه از اين نهاد و مصوبات آن دفاع كرده ام؛ و اين موضع گيرى و دفاع، امروز از موارد قابل نقد در مواضع من به شمار مى آيد. جالب اين كه چندى پيش يكى از بستگان نزديک، جمله اى را كه من در آن سالها در جلسه اي خصوصى در دفاع از مصوبات فراقانونى اين شورا گفته بودم و ضبط شده بود، بدون ذكر نام گوينده براى من آورد. من با خواندن آن جمله با ناراحتى گفتم: "اين حرفها چيست كه نوشته اى؟!" و او بلافاصله گفت: "صحبتهاى خود شماست كه در آن سالها گفته بوديد!".
ب- از ديگر اشتباهات برخى از مسؤولان از همان ابتدا، تنگ نظرى ها و خط بازى ها و حذف نيروهاى مخلص و متخصص بود؛ كه متأسفانه اين روند ادامه داشته و در سالهاى اخير شدت يافته است. بسيارى از كارشناسان دلسوز و متعهد -كه هم داراى سابقه درخشان در انقلاب بودند و هم نسبت به بسيارى از روحانيون در مسائل سياسى آگاهتر بودند- در اوايل انقلاب توصيه هايى كردند كه اگر عمل مى شد وضعيتى بهتر از امروز داشتيم؛ اما نه تنها به آن توصيه ها عمل نشد، بلكه آنان مورد تعرض و اهانت واقع شدند و عليه آنها شعار داده شد.
من كه در آن زمان كم و بيش در جريان نظرات اين دوستان قرار مى گرفتم، به تدريج مورد سوءظنّ عده اى واقع شدم و نزد مرحوم امام جوّسازى كردند كه بيت فلانى محل رفت و آمد ليبرال هاست و او از آنها خط مى گيرد. در واكنش به اين جوّسازى ها من موضعى انفعالى به خود گرفتم و حتى در شرايط بحرانى فروردين ۶۸ و تحت فشار شديد روانى و سياسى، در نامه خود به امام از آنان تبرّى جستم. اكنون فكر مى كنم از همان ابتدا اشتباه كرده و شايسته بود به جاى اين قبيل مواضع انفعالى، در مقابل انحصارطلبى برخى از مسؤولان با صراحت مى ايستادم و از نظرات كارشناسان دلسوز و متعهد با منطق و استدلال دفاع مى كردم.»
کتاب « #انتقاد_از_خود »؛ پرسش چهاردهم، صفحه ۱۸۵
ادامه دارد...
کانال تلگرام آیت الله منتظری
@Ayatollah_Montazeri
(بخش هفتم)
«۱۰. جوّ داغ و ملتهب ابتداى انقلاب موجب شده بود كه برخى تندروى ها و طرح هاى نپخته و نسنجيده و به اصطلاح انقلابى انجام پذيرد و يا صحبتهاى تندى بر زبان جارى شود، كه من هم كم و بيش در پاره اى از اين موارد تحت تأثير قرار گرفتم. برخى از جوّسازى ها و شانتاژهاى سياسى در مراحلى بحرانى از سالهاى دهه شصت نيز در اين زمينه تأثيرگذار بوده است.
به نمونه هايى در اينباره -كه به شخص اينجانب مرتبط است- اشاره مى كنم:
الف- از اشتباهاتى كه در اوايل پيروزى انقلاب صورت پذيرفت، تأسيس نهادها يا دستگاه هاى موازى و بعضاً برخلاف قانون بود. اگر وجود برخى از اين دستگاهها به خاطر شرايط ويژه ابتداى انقلاب توجيه شود، قطعاً ادامه فعاليت آنها غيرقابل توجيه به نظر مى رسد. يكى از اين نهادها، شوراى عالى انقلاب فرهنگى است كه مصوبات آن، گاه ورود به عرصه قانون گذارى بوده است كه از وظايف قوه مقننه مى باشد. نفس اين كه عده اى از مسؤولان فرهنگى براى هماهنگ سازى سياستها و برنامه هاى فرهنگى كشور مجموعه اى را تشكيل دهند امر پسنديده اى است؛ اما اين كه اين افراد -به انضمام عده اي از افراد منصوب و غيرمسؤول- در امر قانونگذارى دخالت كنند و مصوبات آنها فوق مصوبات مجلس به شمار آيد، امرى ناپسند و برخلاف موازين حقوقى است.
اينجانب در سالهاى اوايل پيروزى انقلاب، تحت تأثير شرايط ويژه آن زمان، از جمله كسانى بودم كه از اين نهاد و مصوبات آن دفاع كرده ام؛ و اين موضع گيرى و دفاع، امروز از موارد قابل نقد در مواضع من به شمار مى آيد. جالب اين كه چندى پيش يكى از بستگان نزديک، جمله اى را كه من در آن سالها در جلسه اي خصوصى در دفاع از مصوبات فراقانونى اين شورا گفته بودم و ضبط شده بود، بدون ذكر نام گوينده براى من آورد. من با خواندن آن جمله با ناراحتى گفتم: "اين حرفها چيست كه نوشته اى؟!" و او بلافاصله گفت: "صحبتهاى خود شماست كه در آن سالها گفته بوديد!".
ب- از ديگر اشتباهات برخى از مسؤولان از همان ابتدا، تنگ نظرى ها و خط بازى ها و حذف نيروهاى مخلص و متخصص بود؛ كه متأسفانه اين روند ادامه داشته و در سالهاى اخير شدت يافته است. بسيارى از كارشناسان دلسوز و متعهد -كه هم داراى سابقه درخشان در انقلاب بودند و هم نسبت به بسيارى از روحانيون در مسائل سياسى آگاهتر بودند- در اوايل انقلاب توصيه هايى كردند كه اگر عمل مى شد وضعيتى بهتر از امروز داشتيم؛ اما نه تنها به آن توصيه ها عمل نشد، بلكه آنان مورد تعرض و اهانت واقع شدند و عليه آنها شعار داده شد.
من كه در آن زمان كم و بيش در جريان نظرات اين دوستان قرار مى گرفتم، به تدريج مورد سوءظنّ عده اى واقع شدم و نزد مرحوم امام جوّسازى كردند كه بيت فلانى محل رفت و آمد ليبرال هاست و او از آنها خط مى گيرد. در واكنش به اين جوّسازى ها من موضعى انفعالى به خود گرفتم و حتى در شرايط بحرانى فروردين ۶۸ و تحت فشار شديد روانى و سياسى، در نامه خود به امام از آنان تبرّى جستم. اكنون فكر مى كنم از همان ابتدا اشتباه كرده و شايسته بود به جاى اين قبيل مواضع انفعالى، در مقابل انحصارطلبى برخى از مسؤولان با صراحت مى ايستادم و از نظرات كارشناسان دلسوز و متعهد با منطق و استدلال دفاع مى كردم.»
کتاب « #انتقاد_از_خود »؛ پرسش چهاردهم، صفحه ۱۸۵
ادامه دارد...
کانال تلگرام آیت الله منتظری
@Ayatollah_Montazeri
«انتقاد از خود» به قلم آیت الله منتظری
(بخش هشتم)
«ج- در روايتى از امام معصوم عليه السلام نقل شده است كه فرمودند: "إنّ عليّاً عليه السلام لَم يَكُن ينسب أحداً مِن أهلِ حَربِه إلى الشّركِ وَ لا إلى النّفاق و لكنّه كانَ يقول: هم إخواننا بَغَو عَلَينا." (وسائل الشيعة، كتاب الجهاد، باب ٢٦ از ابواب "جهاد العدوّ و مايناسبه"، حديث ١٠) "حضرت على عليه السلام هيچ يک از كسانى را كه با او مى جنگيدند منتسب به شرک و نفاق نمى كرد؛ بلكه مى فرمود: آنان برادران ما هستند كه بر ما طغيان كرده اند."
اميرالمؤمنين عليه السلام -كه ما ادعاى پيروى از آن بزرگوار را داريم- هيچ گاه مخالفين خود را كه مسلّح بودند و با ايشان مى جنگيدند و خون بى گناهان را مى ريختند، منافق يا كافر و يا مرتد و... خطاب نكردند؛ و بيشترين تلاش خود را جهت هدايت آنها به كار مى گرفتند و به عنوان نمونه از دوازده هزار مخالف مسلح كه در نهروان با حضرت اعلان جنگ مسلحانه كرده بودند، هشت هزار نفرشان را منصرف كردند و بعداً هم متعرض اين هشت هزار نفر نشدند؛ اما ما مخالفين خودمان را به جاى هدايت، به موضع مى كشانديم.
اين كه آنان با ما مخالف بودند مجوّز نمى شد كه به آنان لقب "منافق" بدهيم. بگذريم از اينكه اساساً وقتى گروهى اسلحه به دست گرفتند و جنگيدند ديگر منافق نيستند كه پنهانى و دورويه كار كنند بلكه محاربند و اطلاق منافق بى معنا است و البته هنوز هم رواج دارد. به هر حال آنان به غلط مسيرى را انتخاب كرده و بيشتر هوادارانشان به آن معتقد بودند؛ ما با روش اسلامى توانايى داشتيم خيلى از آنها را جذب كنيم. اما با شعار مرگ خواهى و منافق خطاب كردن، آنان را جري تر كرديم و امكان بازگشت را از بسيارى از آنها گرفتيم. من خودم بيش از همه مورد هدف و قربانى اعمال و روش هاى سازمان مجاهدين خلق بوده ام؛ اما به نظر مى رسد روش ما هم روش صحيحى نبوده است.
در ديدارهايى كه اوايل پيروزى انقلاب، برخى از مسؤولان كشور با من داشتند، كراراً حديث فوق را به آنان تذكر مى دادم و مى گفتم: اين تعبير منافق درباره مجاهدين خلق علاوه بر اين كه چندان با واقع منطبق نيست موجب تحريك آنان و فاصله گرفتن بيشتر از جمهورى اسلامى و آرمانهاى آن است، ولى اين تذكر من براى آنان سنگين بود و به همان شيوه خود ادامه مى دادند. خود من هم بعد از شروع جنگ مسلحانه سازمان تا مدت ها تحت تأثير جوّ سياسى از اين تعبير استفاده مى كردم كه اشتباه بود.
د- پس از حملاتى كه در سال ۱۳۶۸ به بيت من شد و مهاجمان در شعارها از من با عنوان "ضدّ ولايت فقيه!!" ياد كردند، در سخنانى كه در جلسه درس بعد از حمله كردم ضمن يادآورى اين كه اصولاً من پايه گذار ولايت فقيه بوده ام و حدود چهار جلد كتاب -كه حاصل چند سال درسهاى خارج فقه است- در رابطه با اثبات و تحكيم مبانى فقهى دولت اسلامى نوشته ام، و ذكر اين نكته كه مرحوم آيت الله بروجردى اصل حكومت اسلامى را از ضروريات اسلام مى دانستند، چنين تعبير كردم كه هر كس مخالف ولايت فقيه باشد من چشم او را درمى آورم...؛ و منظور من ولايت فقيهِ جارى كه عموماً از آن مى نالند نبود، بلكه ولايتى بود كه مظهر آن، پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم و امام على عليه السلام بودند، اما بسيارى از دوستان مرا مورد نقد قرار دادند كه چرا اين تعبير را به كار برده ام.
من اكنون كه روزگار ولايت فقيه به وضعيت تأسف بار كنونى رسيده است نقد دوستان را مى پذيرم و خودم را مورد سرزنش قرار مى دهم و مى گويم: چنين تعبيرى در هيچ شرايطى صحيح نيست؛ و آن تعبير من درحقيقت يك موضع انفعالى و در واكنش به شعار "ضدّ ولايت فقيه" نسبت به من بود.
ه - در ماه هاى آخر جنگ كه همه اميدها به يأس تبديل شده بود و جبهه هاى جنگ، سرد و رزمندگان بدون انگيزه شده بودند، و از طرفى هواپيماى مسافربرى ايران در خليج فارس مورد حمله نظامى آمريكا قرار گرفت و نزديک به سيصد انسان بى گناه كشته شدند، اين فكر در پاره اى از محافل سياسى مطرح شد كه چرا به جاى جنگ با عراق كه معلولى بيش نيست منافع آمريكا كه علت و منشأ اصلى است مورد حمله هسته هاى مقاومت قرار نمى گيرد، و من هم چنين نظرى داشتم و در نامه اى به مرحوم امام هم آن را نوشتم.»
کتاب « #انتقاد_از_خود »؛ پرسش چهاردهم، صفحه ۱۸۷
ادامه دارد...
کانال تلگرام آیت الله منتظری
@Ayatollah_Montazeri
(بخش هشتم)
«ج- در روايتى از امام معصوم عليه السلام نقل شده است كه فرمودند: "إنّ عليّاً عليه السلام لَم يَكُن ينسب أحداً مِن أهلِ حَربِه إلى الشّركِ وَ لا إلى النّفاق و لكنّه كانَ يقول: هم إخواننا بَغَو عَلَينا." (وسائل الشيعة، كتاب الجهاد، باب ٢٦ از ابواب "جهاد العدوّ و مايناسبه"، حديث ١٠) "حضرت على عليه السلام هيچ يک از كسانى را كه با او مى جنگيدند منتسب به شرک و نفاق نمى كرد؛ بلكه مى فرمود: آنان برادران ما هستند كه بر ما طغيان كرده اند."
اميرالمؤمنين عليه السلام -كه ما ادعاى پيروى از آن بزرگوار را داريم- هيچ گاه مخالفين خود را كه مسلّح بودند و با ايشان مى جنگيدند و خون بى گناهان را مى ريختند، منافق يا كافر و يا مرتد و... خطاب نكردند؛ و بيشترين تلاش خود را جهت هدايت آنها به كار مى گرفتند و به عنوان نمونه از دوازده هزار مخالف مسلح كه در نهروان با حضرت اعلان جنگ مسلحانه كرده بودند، هشت هزار نفرشان را منصرف كردند و بعداً هم متعرض اين هشت هزار نفر نشدند؛ اما ما مخالفين خودمان را به جاى هدايت، به موضع مى كشانديم.
اين كه آنان با ما مخالف بودند مجوّز نمى شد كه به آنان لقب "منافق" بدهيم. بگذريم از اينكه اساساً وقتى گروهى اسلحه به دست گرفتند و جنگيدند ديگر منافق نيستند كه پنهانى و دورويه كار كنند بلكه محاربند و اطلاق منافق بى معنا است و البته هنوز هم رواج دارد. به هر حال آنان به غلط مسيرى را انتخاب كرده و بيشتر هوادارانشان به آن معتقد بودند؛ ما با روش اسلامى توانايى داشتيم خيلى از آنها را جذب كنيم. اما با شعار مرگ خواهى و منافق خطاب كردن، آنان را جري تر كرديم و امكان بازگشت را از بسيارى از آنها گرفتيم. من خودم بيش از همه مورد هدف و قربانى اعمال و روش هاى سازمان مجاهدين خلق بوده ام؛ اما به نظر مى رسد روش ما هم روش صحيحى نبوده است.
در ديدارهايى كه اوايل پيروزى انقلاب، برخى از مسؤولان كشور با من داشتند، كراراً حديث فوق را به آنان تذكر مى دادم و مى گفتم: اين تعبير منافق درباره مجاهدين خلق علاوه بر اين كه چندان با واقع منطبق نيست موجب تحريك آنان و فاصله گرفتن بيشتر از جمهورى اسلامى و آرمانهاى آن است، ولى اين تذكر من براى آنان سنگين بود و به همان شيوه خود ادامه مى دادند. خود من هم بعد از شروع جنگ مسلحانه سازمان تا مدت ها تحت تأثير جوّ سياسى از اين تعبير استفاده مى كردم كه اشتباه بود.
د- پس از حملاتى كه در سال ۱۳۶۸ به بيت من شد و مهاجمان در شعارها از من با عنوان "ضدّ ولايت فقيه!!" ياد كردند، در سخنانى كه در جلسه درس بعد از حمله كردم ضمن يادآورى اين كه اصولاً من پايه گذار ولايت فقيه بوده ام و حدود چهار جلد كتاب -كه حاصل چند سال درسهاى خارج فقه است- در رابطه با اثبات و تحكيم مبانى فقهى دولت اسلامى نوشته ام، و ذكر اين نكته كه مرحوم آيت الله بروجردى اصل حكومت اسلامى را از ضروريات اسلام مى دانستند، چنين تعبير كردم كه هر كس مخالف ولايت فقيه باشد من چشم او را درمى آورم...؛ و منظور من ولايت فقيهِ جارى كه عموماً از آن مى نالند نبود، بلكه ولايتى بود كه مظهر آن، پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم و امام على عليه السلام بودند، اما بسيارى از دوستان مرا مورد نقد قرار دادند كه چرا اين تعبير را به كار برده ام.
من اكنون كه روزگار ولايت فقيه به وضعيت تأسف بار كنونى رسيده است نقد دوستان را مى پذيرم و خودم را مورد سرزنش قرار مى دهم و مى گويم: چنين تعبيرى در هيچ شرايطى صحيح نيست؛ و آن تعبير من درحقيقت يك موضع انفعالى و در واكنش به شعار "ضدّ ولايت فقيه" نسبت به من بود.
ه - در ماه هاى آخر جنگ كه همه اميدها به يأس تبديل شده بود و جبهه هاى جنگ، سرد و رزمندگان بدون انگيزه شده بودند، و از طرفى هواپيماى مسافربرى ايران در خليج فارس مورد حمله نظامى آمريكا قرار گرفت و نزديک به سيصد انسان بى گناه كشته شدند، اين فكر در پاره اى از محافل سياسى مطرح شد كه چرا به جاى جنگ با عراق كه معلولى بيش نيست منافع آمريكا كه علت و منشأ اصلى است مورد حمله هسته هاى مقاومت قرار نمى گيرد، و من هم چنين نظرى داشتم و در نامه اى به مرحوم امام هم آن را نوشتم.»
کتاب « #انتقاد_از_خود »؛ پرسش چهاردهم، صفحه ۱۸۷
ادامه دارد...
کانال تلگرام آیت الله منتظری
@Ayatollah_Montazeri
«انتقاد از خود» به قلم آیت الله منتظری
(بخش نهم)
«۱۱. ايراد ديگر، ضعيف بودن رابطه اينجانب با مرحوم امام است. فاصله ملاقاتهاى من با ايشان زياد بود و گاهى به چندين ماه مى رسيد؛ در حالى كه مسائل كشور و انقلاب فراوان بود، و از طرفى ديدار مسؤولان كشور از رده هاى مختلف با من از نظر كمّى بسيار بود و از نظر كيفى نيز بسيارى از مسائل و مشكلات را كه طرح آنها با امام عملاً ميسور نبود با من مطرح مى كردند و راه حل مى خواستند. همچنين ائمه جمعه و علماى شهرستانها نيز مشكلات مناطق خود را با من مطرح و استمداد مى كردند و من در حدّ توان و اختيارات خودم آنها را كمك و يا اظهارنظر مى كردم و يا اگر نيازى به توصيه به سران كشور بود خواسته آنان عملى مى شد.
بديهى است در چنين وضعيتى من مى بايست با مرحوم امام -كه بسيارى از تصميم گيرى هاى كليدى به ايشان ختم مى شد- رابطه بيشترى مى داشتم؛ ولكن كثرت مشاغل و درس و بحث و كارهاى علمى روزانه به من اجازه ارتباط بيشتر را نمى داد و من فكر نمى كردم اين فاصله زياد اين ضررهاى فراوان را به دنبال داشته باشد. اما بعداً تقريباً معلوم شد كه وضع شكل ديگرى داشته است؛ زيرا بسيارى از تذكرات من جنبه انتقادى به مسؤولان داشت و بعداً مطلع شدم كه آنان از اين انتقادها خوششان نمى آيد و حتى بعضاً حساسيت نيز پيدا كرده اند و بعضى از آنها در ديدارهاى خود با امام انتقادهاى مرا طور ديگرى جلوه داده اند. كم كم احساس كردم هنگامى كه من با امام ملاقات مى كنم و مطالب خود را -كه معمولاً محورهاى آنها را روى كاغذى يادداشت كرده بودم- با ايشان در ميان مى گذارم، گويا ايشان ذهنيتى پيدا كرده اند و مطالب مرا جدّى نمى گيرند. در اين اواخر مطمئن شدم كه دستهايى فعال بوده تا ذهن امام را نسبت به من مشوب كنند؛ تا آنجا كه آقاى هاشمى رفسنجانى به آقاى سيدهادى هاشمى گفته بود: "امام مى گويند حرفهاى آقاى منتظرى همان حرفهاى راديو بغداد است." و سپس گفته بود: "من پيش بينى مى كنم كه روزى امام دستور دهند حرفهاى آقاى منتظرى از صدا و سيما پخش نشود." آقاى هاشمى رفسنجانى سپس از آقاى سيدهادى خواسته بود تا صحبتهاى مرا قبل از گزارش به رسانه ها با ايشان هماهنگ كند و هر قسمتى را كه او صلاح ديد گزارش شود. آقاى سيدهادى نيز پيشنهاد او را با من مطرح نمود و من شديداً ردّ كردم.
من اكنون فكر مى كنم يكى از عوامل اصلى و مهمى كه بعضى افراد توانستند ذهنيت امام را نسبت به صحبتهاى انتقادى من خراب كنند و عليرغم استقبال عموم مردم از اين سخنان، ايشان را حساس نمايند، همين فاصله ملاقاتهاى من با ايشان بود؛ و اين فاصله راه را براى فتنه گران هموار كرد. رابطه و سابقه آشنايى من با امام به گونه اى بود كه اگر ارتباط من با ايشان بيشتر مى بود چه بسا مى توانست توطئه آنان را خنثى كند. حتى پس از حوادث فروردين ماه ۶۸ احتمال قوى مى دادم كه اگر حضوراً با امام ملاقات كنم و مسائل را براى ايشان توضيح دهم، شبهات از ذهن ايشان برطرف مى شود؛ لذا از طريق آقاى درّى نجف آبادى -كه در آن زمان مسؤول دفتر من بود- اين موضوع را مطرح كردم؛ چندى بعد آقاى درّى گفت كه احمدآقا خمينى با اين امر مخالفت كرده است!»
کتاب « #انتقاد_از_خود »؛ پرسش چهاردهم، صفحه ۱۹۰
ادامه دارد...
کانال تلگرام آیت الله منتظری
@Ayatollah_Montazeri
(بخش نهم)
«۱۱. ايراد ديگر، ضعيف بودن رابطه اينجانب با مرحوم امام است. فاصله ملاقاتهاى من با ايشان زياد بود و گاهى به چندين ماه مى رسيد؛ در حالى كه مسائل كشور و انقلاب فراوان بود، و از طرفى ديدار مسؤولان كشور از رده هاى مختلف با من از نظر كمّى بسيار بود و از نظر كيفى نيز بسيارى از مسائل و مشكلات را كه طرح آنها با امام عملاً ميسور نبود با من مطرح مى كردند و راه حل مى خواستند. همچنين ائمه جمعه و علماى شهرستانها نيز مشكلات مناطق خود را با من مطرح و استمداد مى كردند و من در حدّ توان و اختيارات خودم آنها را كمك و يا اظهارنظر مى كردم و يا اگر نيازى به توصيه به سران كشور بود خواسته آنان عملى مى شد.
بديهى است در چنين وضعيتى من مى بايست با مرحوم امام -كه بسيارى از تصميم گيرى هاى كليدى به ايشان ختم مى شد- رابطه بيشترى مى داشتم؛ ولكن كثرت مشاغل و درس و بحث و كارهاى علمى روزانه به من اجازه ارتباط بيشتر را نمى داد و من فكر نمى كردم اين فاصله زياد اين ضررهاى فراوان را به دنبال داشته باشد. اما بعداً تقريباً معلوم شد كه وضع شكل ديگرى داشته است؛ زيرا بسيارى از تذكرات من جنبه انتقادى به مسؤولان داشت و بعداً مطلع شدم كه آنان از اين انتقادها خوششان نمى آيد و حتى بعضاً حساسيت نيز پيدا كرده اند و بعضى از آنها در ديدارهاى خود با امام انتقادهاى مرا طور ديگرى جلوه داده اند. كم كم احساس كردم هنگامى كه من با امام ملاقات مى كنم و مطالب خود را -كه معمولاً محورهاى آنها را روى كاغذى يادداشت كرده بودم- با ايشان در ميان مى گذارم، گويا ايشان ذهنيتى پيدا كرده اند و مطالب مرا جدّى نمى گيرند. در اين اواخر مطمئن شدم كه دستهايى فعال بوده تا ذهن امام را نسبت به من مشوب كنند؛ تا آنجا كه آقاى هاشمى رفسنجانى به آقاى سيدهادى هاشمى گفته بود: "امام مى گويند حرفهاى آقاى منتظرى همان حرفهاى راديو بغداد است." و سپس گفته بود: "من پيش بينى مى كنم كه روزى امام دستور دهند حرفهاى آقاى منتظرى از صدا و سيما پخش نشود." آقاى هاشمى رفسنجانى سپس از آقاى سيدهادى خواسته بود تا صحبتهاى مرا قبل از گزارش به رسانه ها با ايشان هماهنگ كند و هر قسمتى را كه او صلاح ديد گزارش شود. آقاى سيدهادى نيز پيشنهاد او را با من مطرح نمود و من شديداً ردّ كردم.
من اكنون فكر مى كنم يكى از عوامل اصلى و مهمى كه بعضى افراد توانستند ذهنيت امام را نسبت به صحبتهاى انتقادى من خراب كنند و عليرغم استقبال عموم مردم از اين سخنان، ايشان را حساس نمايند، همين فاصله ملاقاتهاى من با ايشان بود؛ و اين فاصله راه را براى فتنه گران هموار كرد. رابطه و سابقه آشنايى من با امام به گونه اى بود كه اگر ارتباط من با ايشان بيشتر مى بود چه بسا مى توانست توطئه آنان را خنثى كند. حتى پس از حوادث فروردين ماه ۶۸ احتمال قوى مى دادم كه اگر حضوراً با امام ملاقات كنم و مسائل را براى ايشان توضيح دهم، شبهات از ذهن ايشان برطرف مى شود؛ لذا از طريق آقاى درّى نجف آبادى -كه در آن زمان مسؤول دفتر من بود- اين موضوع را مطرح كردم؛ چندى بعد آقاى درّى گفت كه احمدآقا خمينى با اين امر مخالفت كرده است!»
کتاب « #انتقاد_از_خود »؛ پرسش چهاردهم، صفحه ۱۹۰
ادامه دارد...
کانال تلگرام آیت الله منتظری
@Ayatollah_Montazeri
«انتقاد از خود» به قلم آیت الله منتظری
(بخش دهم)
«۱۲. نقد ديگر اين است كه در مقابل اصرار برخى از دوستان مبنى بر تصويب ماده واحده مربوط به قائم مقامى من توسط مجلس خبرگان كوتاه آمدم و كارى نكردم كه اين ماده واحده به تصويب نرسد. البته من وقتى از چنين طرحى مطلع شدم توسط آيت الله طاهرى اصفهانى و مرحوم آيت الله حاج شيخ عباس ايزدى نظر مخالف خود را به خبرگان اعلام كردم و نامه اى نيز در اين رابطه به آيت الله مشكينى نوشتم؛ ولى امروز متوجه مى شوم كه مى بايست جدّى تر اقدام مى كردم و حتى از طريق رسانه ها مخالفت خود را با اين اقدام اعلام و جلوى آن را مى گرفتم.
۱۳. اشكال ديگر به من اين بود كه گاه طرحهاى خوبى را پيشنهاد مى دادم كه با استقبال نيز روبرو مى گرديد، اما در مقام اجرا نظارت مناسبى بر آنها نداشتم و در عمل خلاف مقصود حاصل مى شد. طرح بند "ج" كه با اصرار من و آيت الله بهشتى و آيت الله مشكينى اجرا مى شد، تعيين نماينده در دانشگاهها و انجمنهاى اسلامى معلمان و دانش آموزان، پيشنهاد تشكيل شوراى مديريت حوزه علميه قم، تأسيس دانشگاه امام صادق عليه السلام در تهران و تأسيس مركز جهانى علوم اسلامى در مدرسه حجتيه از نمونه هايى است كه در اين مقال مجالى براى تفصيل آنها نيست. به ياد دارم روزى همين اشكال را آقاى جنتى متذكر شد و اصرار داشت كه هيأتى را جهت پيگيرى عملى و نظارت بر طرحها و پيشنهادات نو كه منشأ تحول مى باشد، تعيين كنم؛ اما من در آن فضا لزوم آن را احساس نكردم.
۱۴. اشتباه ديگر من غفلت از چهره دوگانه برخى از افراد و اعتماد به آنان بود. همانگونه كه گفتم عده اى كه بعداً معلوم شد نقش مهمى در فتنه گرى و اختلاف بين من و امام داشته اند و مسبّب بسيارى از برخوردهاى تند و عارى از منطق و شرع بوده اند در حضور من چهره اى مصلح و خيرخواه از خود نشان مى دادند و بسا برخى از آنان اعتماد مرا كسب كردند و من به آنان مأموريتى را واگذار، يا براى مسؤليتى تأييد كرده ام. همچنين اعتماد بيش از حدّ من به برخى افراد به خاطر اعتماد به سوابق خوب آنها موجب گرديد كه آنان را براى مسؤوليت هايى -كه ظاهراً بيش از ظرفيت آنان بوده است- به امام معرفى كنم و امام هم بنابر معرفى و پيشنهاد من، آنان را به آن مسؤوليت ها بگمارند؛ و بسا همين امر زمينه اى براى واگذارى پستهايى مهمتر به آنان در سالهاى بعد شده باشد. من در اين موضوع به همين اجمال اكتفا مى كنم و از شرح آن صرف نظر مى كنم.»
کتاب « #انتقاد_از_خود »؛ پرسش چهاردهم، صفحه ۱۹۲
ادامه دارد...
کانال تلگرام آیت الله منتظری
@Ayatollah_Montazeri
(بخش دهم)
«۱۲. نقد ديگر اين است كه در مقابل اصرار برخى از دوستان مبنى بر تصويب ماده واحده مربوط به قائم مقامى من توسط مجلس خبرگان كوتاه آمدم و كارى نكردم كه اين ماده واحده به تصويب نرسد. البته من وقتى از چنين طرحى مطلع شدم توسط آيت الله طاهرى اصفهانى و مرحوم آيت الله حاج شيخ عباس ايزدى نظر مخالف خود را به خبرگان اعلام كردم و نامه اى نيز در اين رابطه به آيت الله مشكينى نوشتم؛ ولى امروز متوجه مى شوم كه مى بايست جدّى تر اقدام مى كردم و حتى از طريق رسانه ها مخالفت خود را با اين اقدام اعلام و جلوى آن را مى گرفتم.
۱۳. اشكال ديگر به من اين بود كه گاه طرحهاى خوبى را پيشنهاد مى دادم كه با استقبال نيز روبرو مى گرديد، اما در مقام اجرا نظارت مناسبى بر آنها نداشتم و در عمل خلاف مقصود حاصل مى شد. طرح بند "ج" كه با اصرار من و آيت الله بهشتى و آيت الله مشكينى اجرا مى شد، تعيين نماينده در دانشگاهها و انجمنهاى اسلامى معلمان و دانش آموزان، پيشنهاد تشكيل شوراى مديريت حوزه علميه قم، تأسيس دانشگاه امام صادق عليه السلام در تهران و تأسيس مركز جهانى علوم اسلامى در مدرسه حجتيه از نمونه هايى است كه در اين مقال مجالى براى تفصيل آنها نيست. به ياد دارم روزى همين اشكال را آقاى جنتى متذكر شد و اصرار داشت كه هيأتى را جهت پيگيرى عملى و نظارت بر طرحها و پيشنهادات نو كه منشأ تحول مى باشد، تعيين كنم؛ اما من در آن فضا لزوم آن را احساس نكردم.
۱۴. اشتباه ديگر من غفلت از چهره دوگانه برخى از افراد و اعتماد به آنان بود. همانگونه كه گفتم عده اى كه بعداً معلوم شد نقش مهمى در فتنه گرى و اختلاف بين من و امام داشته اند و مسبّب بسيارى از برخوردهاى تند و عارى از منطق و شرع بوده اند در حضور من چهره اى مصلح و خيرخواه از خود نشان مى دادند و بسا برخى از آنان اعتماد مرا كسب كردند و من به آنان مأموريتى را واگذار، يا براى مسؤليتى تأييد كرده ام. همچنين اعتماد بيش از حدّ من به برخى افراد به خاطر اعتماد به سوابق خوب آنها موجب گرديد كه آنان را براى مسؤوليت هايى -كه ظاهراً بيش از ظرفيت آنان بوده است- به امام معرفى كنم و امام هم بنابر معرفى و پيشنهاد من، آنان را به آن مسؤوليت ها بگمارند؛ و بسا همين امر زمينه اى براى واگذارى پستهايى مهمتر به آنان در سالهاى بعد شده باشد. من در اين موضوع به همين اجمال اكتفا مى كنم و از شرح آن صرف نظر مى كنم.»
کتاب « #انتقاد_از_خود »؛ پرسش چهاردهم، صفحه ۱۹۲
ادامه دارد...
کانال تلگرام آیت الله منتظری
@Ayatollah_Montazeri
«انتقاد از خود» به قلم آیت الله منتظری
(بخش یازدهم)
«من هيچگاه طالب مقام و موقعيت اجتماعى نبوده ام و همواره آنچه برايم اهميت داشته عمل به وظيفه شرعى و انسانى ام بوده است. در همان اواخر حيات مرحوم امام كه بيمارى ايشان مشهود و انتقادهاى من موجب حساسيت معظم له شده بود، برخى ها به من سفارش مى كردند كه شما فعلاً كوتاه بياييد، صبر كنيد وقتى قدرت را كاملاً در اختيار گرفتيد با سرعت و قاطعيت اهداف خود را جامه عمل بپوشانيد؛ اما من به هيچ وجه اين روش را نمى پسنديدم. آن وقت در مقابل تضييع حقوق انسانهايى كه هرچند با من و امثال من مخالف بودند ولى به نام اسلام و انقلاب به آنان ظلم شده و حقشان پايمال شده بود، چه پاسخى در مقابل خداوند داشتم؟ من به خوبى مى دانستم كه برخى مسائل وارونه به امام گزارش مى شود و مطلع بودم كه در زندانها چه بلايى بر سر مخالفان مى آورند؛ و هيچ گاه نمى توانستم سكوت كنم و به اين دلخوش باشم كه در آينده به قدرت مى رسم و خواسته هايم را عملى مى كنم.
اكنون نيز هيچ اهميتى براى دستيابى به مقام و موقعيت قائل نيستم؛ نه طالب مسند رهبرى هستم و نه در پى گسترش حوزه مرجعيت خود مى باشم. اما براى آن كه سؤال مطرح شده را بدون پاسخ نگذارم اجمالاً به نكاتى اشاره مى كنم، باشد كه مورد توجه كسانى قرار گيرد كه در آينده زمينه خدمت به مردم برايشان فراهم مى گردد...»
کتاب « #انتقاد_از_خود »؛ پرسش چهاردهم، صفحه ۱۹۴
کانال تلگرام آیت الله منتظری
@Ayatollah_Montazeri
(بخش یازدهم)
«من هيچگاه طالب مقام و موقعيت اجتماعى نبوده ام و همواره آنچه برايم اهميت داشته عمل به وظيفه شرعى و انسانى ام بوده است. در همان اواخر حيات مرحوم امام كه بيمارى ايشان مشهود و انتقادهاى من موجب حساسيت معظم له شده بود، برخى ها به من سفارش مى كردند كه شما فعلاً كوتاه بياييد، صبر كنيد وقتى قدرت را كاملاً در اختيار گرفتيد با سرعت و قاطعيت اهداف خود را جامه عمل بپوشانيد؛ اما من به هيچ وجه اين روش را نمى پسنديدم. آن وقت در مقابل تضييع حقوق انسانهايى كه هرچند با من و امثال من مخالف بودند ولى به نام اسلام و انقلاب به آنان ظلم شده و حقشان پايمال شده بود، چه پاسخى در مقابل خداوند داشتم؟ من به خوبى مى دانستم كه برخى مسائل وارونه به امام گزارش مى شود و مطلع بودم كه در زندانها چه بلايى بر سر مخالفان مى آورند؛ و هيچ گاه نمى توانستم سكوت كنم و به اين دلخوش باشم كه در آينده به قدرت مى رسم و خواسته هايم را عملى مى كنم.
اكنون نيز هيچ اهميتى براى دستيابى به مقام و موقعيت قائل نيستم؛ نه طالب مسند رهبرى هستم و نه در پى گسترش حوزه مرجعيت خود مى باشم. اما براى آن كه سؤال مطرح شده را بدون پاسخ نگذارم اجمالاً به نكاتى اشاره مى كنم، باشد كه مورد توجه كسانى قرار گيرد كه در آينده زمينه خدمت به مردم برايشان فراهم مى گردد...»
کتاب « #انتقاد_از_خود »؛ پرسش چهاردهم، صفحه ۱۹۴
کانال تلگرام آیت الله منتظری
@Ayatollah_Montazeri
« #انتقاد_از_خود »
چهارده پرسش و پاسخ در رابطه با مسائل سیاسی و اجتماعی پرابهام تاریخ معاصر با محوریت انتقاد آیت الله منتظری از خود
#کتاب
کانال تلگرام آیت الله منتظری
@Ayatollah_Montazeri
چهارده پرسش و پاسخ در رابطه با مسائل سیاسی و اجتماعی پرابهام تاریخ معاصر با محوریت انتقاد آیت الله منتظری از خود
#کتاب
کانال تلگرام آیت الله منتظری
@Ayatollah_Montazeri
آیتالله العظمی منتظری
« #انتقاد_از_خود » چهارده پرسش و پاسخ در رابطه با مسائل سیاسی و اجتماعی پرابهام تاریخ معاصر با محوریت انتقاد آیت الله منتظری از خود #کتاب کانال تلگرام آیت الله منتظری @Ayatollah_Montazeri
« #انتقاد_از_خود »
از مقدمه کتاب:
«نوشتارى كه پيش روى شماست، مشتمل بر چهارده پرسش و پاسخ در رابطه با مسائل سیاسی و اجتماعی پرابهام تاریخ معاصر است که توسط اينجانب از والد معظّم و گرامی حضرت آیت الله العظمی منتظری سؤال گردیده است كه معظم له پاسخ داده ولی انتشارش را در آن زمان به مصلحت ندیدند. اكنون كه آن عزيز از ميان ما پر كشيده و سخنانش چون امانتى نزد من باقى است، بر خود لازم ديدم که اين بار امانت را از دوش برگرفته و آن را به صاحبان اصلى اش يعنى افكار عمومى بسپارم.
محور اصلی این نوشتار و ویژگی ممتاز آن، جنبه محوری انتقاد از خود است که شامل دیدگاههای اصلاحی ایشان نسبت به مسائل کلیدی و اساسی پس از پیروزی انقلاب می باشد.
از اوائل پیروزی به دلیل وجود ترس و هراس از سوء استفاده مخالفان و دشمنان موهوم و ضربه دیدن انقلاب، نسبت به شفاف سازی و نقد و بررسی افکار و اعمال افراد و شخصیت های موثر در جامعه و نظام کوتاهی و اغماض شده است، و متاسفانه این رویه ناپسند هنوز ادامه دارد که موجب آسیب جدی به انقلاب و مساله دار شدن و ریزش شدید نیروهای مومن از بدنه آن گردیده است.
سعيد منتظرى»
#کتاب
کانال تلگرام آیت الله منتظری
@Ayatollah_Montazeri
از مقدمه کتاب:
«نوشتارى كه پيش روى شماست، مشتمل بر چهارده پرسش و پاسخ در رابطه با مسائل سیاسی و اجتماعی پرابهام تاریخ معاصر است که توسط اينجانب از والد معظّم و گرامی حضرت آیت الله العظمی منتظری سؤال گردیده است كه معظم له پاسخ داده ولی انتشارش را در آن زمان به مصلحت ندیدند. اكنون كه آن عزيز از ميان ما پر كشيده و سخنانش چون امانتى نزد من باقى است، بر خود لازم ديدم که اين بار امانت را از دوش برگرفته و آن را به صاحبان اصلى اش يعنى افكار عمومى بسپارم.
محور اصلی این نوشتار و ویژگی ممتاز آن، جنبه محوری انتقاد از خود است که شامل دیدگاههای اصلاحی ایشان نسبت به مسائل کلیدی و اساسی پس از پیروزی انقلاب می باشد.
از اوائل پیروزی به دلیل وجود ترس و هراس از سوء استفاده مخالفان و دشمنان موهوم و ضربه دیدن انقلاب، نسبت به شفاف سازی و نقد و بررسی افکار و اعمال افراد و شخصیت های موثر در جامعه و نظام کوتاهی و اغماض شده است، و متاسفانه این رویه ناپسند هنوز ادامه دارد که موجب آسیب جدی به انقلاب و مساله دار شدن و ریزش شدید نیروهای مومن از بدنه آن گردیده است.
سعيد منتظرى»
#کتاب
کانال تلگرام آیت الله منتظری
@Ayatollah_Montazeri
همراهان گرامی؛
برای جستجو و دسترسی آسان به مطالب مورد نظر خود، موضوعی را که به آن علاقهمندید انتخاب کنید (لمس کنید)، سپس کمی صبر بفرمایید تا نتایج بارگذاری شوند، آنگاه:
برای تلگرام تحت اندروید، با فلشهای پایین سمت چپ مرور نمایید.
و برای تلگرام تحت ios، هر یک از موارد لیست شده را انتخاب کنید.
فهرست بر اساس محتوا:
#بیانیه
#خبر
#سخنرانی
#عکس_تاریخی
#روزشمار
#مصاحبه
#کتاب
#انتشار
#پیام_تسلیت
#درس_اخلاق
#زندگینامه
فهرست بر اساس کتابها:
#خاطرات
#دیدگاهها
#انتقاد_از_خود
#درسهایی_از_نهج_البلاغه
#رساله_حقوق
#شرح_خطبه_حضرت_زهرا_و_ماجرای_فدک
#پاسخ_به_پرسشهای_دینی
#حکومت_دینی_و_حقوق_انسان
#درس_گفتار_حکمت
#موعود_ادیان
#فراز_و_فرود_نفس
#جلوه_های_ماندگار
#گاهشمار_زندگی
#سوگنامه
#مدرسه_اجتهاد
فهرست بر اساس مناسبت ها:
#فتح_خرمشهر
#خاتمه_جنگ
#انتخابات۱۳۸۸
#۱۳_رجب
#۱۸_تیر
#حصر_خانگی
#برکناری
#اعدامهای_تابستان_۱۳۶۷
#نشست_علمی
#هفته_وحدت
#نوروز
#ششمین_سالگرد
#نمایشگاه_کتاب
همچنین برای دسترسی میانبر به ابتدای کانال میتوانید لینک زیر را انتخاب نمایید👇
http://telegram.me/Ayatollah_Montazeri/1
کانال تلگرام آیت الله منتظری
@Ayatollah_Montazeri
برای جستجو و دسترسی آسان به مطالب مورد نظر خود، موضوعی را که به آن علاقهمندید انتخاب کنید (لمس کنید)، سپس کمی صبر بفرمایید تا نتایج بارگذاری شوند، آنگاه:
برای تلگرام تحت اندروید، با فلشهای پایین سمت چپ مرور نمایید.
و برای تلگرام تحت ios، هر یک از موارد لیست شده را انتخاب کنید.
فهرست بر اساس محتوا:
#بیانیه
#خبر
#سخنرانی
#عکس_تاریخی
#روزشمار
#مصاحبه
#کتاب
#انتشار
#پیام_تسلیت
#درس_اخلاق
#زندگینامه
فهرست بر اساس کتابها:
#خاطرات
#دیدگاهها
#انتقاد_از_خود
#درسهایی_از_نهج_البلاغه
#رساله_حقوق
#شرح_خطبه_حضرت_زهرا_و_ماجرای_فدک
#پاسخ_به_پرسشهای_دینی
#حکومت_دینی_و_حقوق_انسان
#درس_گفتار_حکمت
#موعود_ادیان
#فراز_و_فرود_نفس
#جلوه_های_ماندگار
#گاهشمار_زندگی
#سوگنامه
#مدرسه_اجتهاد
فهرست بر اساس مناسبت ها:
#فتح_خرمشهر
#خاتمه_جنگ
#انتخابات۱۳۸۸
#۱۳_رجب
#۱۸_تیر
#حصر_خانگی
#برکناری
#اعدامهای_تابستان_۱۳۶۷
#نشست_علمی
#هفته_وحدت
#نوروز
#ششمین_سالگرد
#نمایشگاه_کتاب
همچنین برای دسترسی میانبر به ابتدای کانال میتوانید لینک زیر را انتخاب نمایید👇
http://telegram.me/Ayatollah_Montazeri/1
کانال تلگرام آیت الله منتظری
@Ayatollah_Montazeri
«سخنرانی #۱۳_رجب؛ حمله به دفتر، حسینیه و منزل آیتالله منتظری و آغاز #حصر_خانگی»
«... روند برخورد، توهين، تحريف و دروغ پراكنى ادامه مىيافت و دخالت در امور حوزهها و روند حكومتى ساختن آن شدت پيدا مىكرد تا اين كه در سيزده رجب سال ۱۳۷۶ براى صيانت از مرجعيت شيعه و حوزههاى علميه و نيز دفاع از خواست و آراء مردم مطالبى را بيان كردم كه تذكّر آنها را وظيفهٔ خود مىدانستم و آن را از افتخارات زندگى خود مىدانم.
متأسفانه آقايان در واكنش به اين سخنان جناياتى را مرتكب شدند كه در تاريخ مرجعيت شيعه و حوزههاى علميه كمنظير و با اين وسعت شايد بىنظير بوده است. قرآنها و كتابهاى دينى را پاره كردند، زدند، شكستند، فحاشى كردند و بعد در همان محل نماز جماعت برپا كردند!. هنوز پس از گذشت چندين سال آثار جناياتشان باقى است؛ و برحسب قرائن و برخى اظهارات، اهداف ديگرى در نظر داشتند كه خدا نخواست و موفق نشدند. اينها همه نه توسط مردم بلكه از سوی گروههاى مشخص و شناخته شده و با هدايت و حمايت بلكه مباشرت نيروهاى حكومتى و پشتيبانى مقامات انجام مىشد. جاى آن دارد كسانى كه وقايع تاريخى را دنبال مىكنند بار ديگر متن سخنرانى مرا مطالعه كنند و متعاقب آن واكنش آقاى خامنهاى و سخنرانى ايشان و سايرين را ببينند و رفتارها و گفتارها و زندانها و حصر پنج سال و چند ماهه من و زدنها و شكستنها و بستنها را در نظر بگيرند و سپس خود قضاوت نمايند. اگر روزى صرفاً مستندات حادثه سيزده رجب و حوادث چند سال پس از آن بدون تحليل و به طور كامل گردآورى شود، به چند جلد كتاب تبديل خواهد شد.
اكنون هم كه به ظاهر حصر مرتفع شده است فشارها و جوّسازىها همچنان ادامه دارد. اماكن بسيارى همچنان در توقيف و عدهاى تحت تعقيبند. نشريات متعددى كه از بيت المال تأمين مىشوند بىمحابا و آزادانه به دروغ پراكنى و تهمت مشغولند و نويسندگان آنها مورد حمايت و تشويق واقع مىگردند.
...وقتى با من كه استادشان بودهام و بنابر اظهار خودشان در برخى مسائل فقهى مقلّد من بودهاند اين گونه عادلانه رفتار مىكنند، معناى رفتار عادلانه [!] با مردم ضعيف و بىپناه ديگر روشن مىشود!.»
کتاب « #انتقاد_از_خود »؛ پرسش نهم، صفحهٔ ۱۵۲
کانال تلگرام آیتالله منتظری
@Ayatollah_Montazeri
«... روند برخورد، توهين، تحريف و دروغ پراكنى ادامه مىيافت و دخالت در امور حوزهها و روند حكومتى ساختن آن شدت پيدا مىكرد تا اين كه در سيزده رجب سال ۱۳۷۶ براى صيانت از مرجعيت شيعه و حوزههاى علميه و نيز دفاع از خواست و آراء مردم مطالبى را بيان كردم كه تذكّر آنها را وظيفهٔ خود مىدانستم و آن را از افتخارات زندگى خود مىدانم.
متأسفانه آقايان در واكنش به اين سخنان جناياتى را مرتكب شدند كه در تاريخ مرجعيت شيعه و حوزههاى علميه كمنظير و با اين وسعت شايد بىنظير بوده است. قرآنها و كتابهاى دينى را پاره كردند، زدند، شكستند، فحاشى كردند و بعد در همان محل نماز جماعت برپا كردند!. هنوز پس از گذشت چندين سال آثار جناياتشان باقى است؛ و برحسب قرائن و برخى اظهارات، اهداف ديگرى در نظر داشتند كه خدا نخواست و موفق نشدند. اينها همه نه توسط مردم بلكه از سوی گروههاى مشخص و شناخته شده و با هدايت و حمايت بلكه مباشرت نيروهاى حكومتى و پشتيبانى مقامات انجام مىشد. جاى آن دارد كسانى كه وقايع تاريخى را دنبال مىكنند بار ديگر متن سخنرانى مرا مطالعه كنند و متعاقب آن واكنش آقاى خامنهاى و سخنرانى ايشان و سايرين را ببينند و رفتارها و گفتارها و زندانها و حصر پنج سال و چند ماهه من و زدنها و شكستنها و بستنها را در نظر بگيرند و سپس خود قضاوت نمايند. اگر روزى صرفاً مستندات حادثه سيزده رجب و حوادث چند سال پس از آن بدون تحليل و به طور كامل گردآورى شود، به چند جلد كتاب تبديل خواهد شد.
اكنون هم كه به ظاهر حصر مرتفع شده است فشارها و جوّسازىها همچنان ادامه دارد. اماكن بسيارى همچنان در توقيف و عدهاى تحت تعقيبند. نشريات متعددى كه از بيت المال تأمين مىشوند بىمحابا و آزادانه به دروغ پراكنى و تهمت مشغولند و نويسندگان آنها مورد حمايت و تشويق واقع مىگردند.
...وقتى با من كه استادشان بودهام و بنابر اظهار خودشان در برخى مسائل فقهى مقلّد من بودهاند اين گونه عادلانه رفتار مىكنند، معناى رفتار عادلانه [!] با مردم ضعيف و بىپناه ديگر روشن مىشود!.»
کتاب « #انتقاد_از_خود »؛ پرسش نهم، صفحهٔ ۱۵۲
کانال تلگرام آیتالله منتظری
@Ayatollah_Montazeri
Forwarded from آیتالله العظمی منتظری
« نظر آيت الله منتظري در مورد تسخير سفارت آمريكا در تهران »
« ...اشتباه ديگر من تأييد تسخير سفارت آمريكاست. من در آن فضا اين عمل را تأييد كردم؛ در حالي كه امروز بر اين باورم اين كار بدون اين كه فايده چنداني براي كشور داشته باشد، ضررهاي فراواني به بار آورد و ملت آمريكا و ديگر ملت ها را نسبت به جمهوري اسلامي حساس و بدبين ساخت؛ و چه بسا در شروع جنگ توسط صدام نيز به عنوان انتقام و عكس العمل نقش مؤثري داشت.
ما حتي بعد از اين عمل در آزادي گروگان ها نيز فرصت هاي خوبي را از دست داديم، از جمله مرحوم ياسر عرفات قصد ميانجيگري در اين زمينه را داشت و قول هايي هم به مردم آمريكا داده بود، ولي وساطت او از سوي ايران پذيرفته نشد. در حالي كه اگر ميانجيگري او پذيرفته مي شد مي توانست پيروزي و امتياز بزرگي براي فلسطيني ها - بويژه در افكار عمومي جهان و بالاخص ملت آمريكا - به شمار آيد. »
کتاب « #انتقاد_از_خود » صفحه ١٧٥
کانال تلگرام آیت الله منتظری
@Ayatollah_Montazeri
« ...اشتباه ديگر من تأييد تسخير سفارت آمريكاست. من در آن فضا اين عمل را تأييد كردم؛ در حالي كه امروز بر اين باورم اين كار بدون اين كه فايده چنداني براي كشور داشته باشد، ضررهاي فراواني به بار آورد و ملت آمريكا و ديگر ملت ها را نسبت به جمهوري اسلامي حساس و بدبين ساخت؛ و چه بسا در شروع جنگ توسط صدام نيز به عنوان انتقام و عكس العمل نقش مؤثري داشت.
ما حتي بعد از اين عمل در آزادي گروگان ها نيز فرصت هاي خوبي را از دست داديم، از جمله مرحوم ياسر عرفات قصد ميانجيگري در اين زمينه را داشت و قول هايي هم به مردم آمريكا داده بود، ولي وساطت او از سوي ايران پذيرفته نشد. در حالي كه اگر ميانجيگري او پذيرفته مي شد مي توانست پيروزي و امتياز بزرگي براي فلسطيني ها - بويژه در افكار عمومي جهان و بالاخص ملت آمريكا - به شمار آيد. »
کتاب « #انتقاد_از_خود » صفحه ١٧٥
کانال تلگرام آیت الله منتظری
@Ayatollah_Montazeri
«برای من انجام وظیفه شرعی و انسانی و حفظ اهداف و ارزش های اسلام و انقلاب و برقراری عدالت و حفظ حقوق همه انسان ها -که برای آنها هزینه های سنگینی پرداخت شده است- از بیشترین اهمیت برخوردار است؛ و حاضر نبوده و نیستم در برابر آنها کوچکترین معامله و سازشی کنم و یا به مصلحت اندیشی های معمول روی آورم؛ و معتقدم این قدرت ها و موقعیت ها همه اعتباری اند و به زودی زایل خواهند شد، و آنچه باقی می ماند اعمال و رفتار ماست که باید در برابر خدا و مردم پاسخگو باشیم.»
کتاب « #انتقاد_از_خود » صفحه ۴۸
کانال تلگرام آیت الله منتظری
@Ayatollah_Montazeri
کتاب « #انتقاد_از_خود » صفحه ۴۸
کانال تلگرام آیت الله منتظری
@Ayatollah_Montazeri
همراهان گرامی؛
برای جستجو و دسترسی آسان به مطالب مورد نظر خود، موضوعی را که به آن علاقهمندید انتخاب کنید (لمس کنید)، سپس کمی صبر بفرمایید تا نتایج بارگذاری شوند، آنگاه با فلشهای پایین سمت راست مرور نمایید.
فهرست بر اساس محتوا:
#بیانیه
#خبر
#سخنرانی
#عکس_تاریخی
#روزشمار
#مصاحبه
#کتاب
#انتشار
#پیام_تسلیت
#درس_اخلاق
#زندگینامه
فهرست بر اساس کتابها:
#خاطرات
#دیدگاهها
#انتقاد_از_خود
#درسهایی_از_نهج_البلاغه
#رساله_حقوق
#شرح_خطبه_حضرت_زهرا_و_ماجرای_فدک
#پاسخ_به_پرسشهای_دینی
#حکومت_دینی_و_حقوق_انسان
#درس_گفتار_حکمت
#موعود_ادیان
#اسلام_دین_فطرت
#فراز_و_فرود_نفس
#جلوه_های_ماندگار
#گاهشمار_زندگی
#سوگنامه
#مدرسه_اجتهاد
#مبانی_فقهی_حکومت_اسلامی
#حقوق_انسان_و_سب_و_بهتان
#دین_و_جمهوریت
#بهای_آزادگی
#غیر_محرمانه
#حدیث_نیکی
#نگاهی_دیگر
فهرست بر اساس مناسبت ها:
#فتح_خرمشهر
#خاتمه_جنگ
#انتخابات۱۳۸۸
#۱۳_رجب
#۱۸_تیر
#حصر_خانگی
#برکناری
#اعدامهای_تابستان_۱۳۶۷
#نشست_علمی
#هفته_وحدت
#نوروز
#ششمین_سالگرد
#نمایشگاه_کتاب
همچنین برای دسترسی میانبر به ابتدای کانال میتوانید لینک زیر را انتخاب نمایید👇
http://telegram.me/Ayatollah_Montazeri/1
کانال تلگرام آیت الله منتظری
@Ayatollah_Montazeri
برای جستجو و دسترسی آسان به مطالب مورد نظر خود، موضوعی را که به آن علاقهمندید انتخاب کنید (لمس کنید)، سپس کمی صبر بفرمایید تا نتایج بارگذاری شوند، آنگاه با فلشهای پایین سمت راست مرور نمایید.
فهرست بر اساس محتوا:
#بیانیه
#خبر
#سخنرانی
#عکس_تاریخی
#روزشمار
#مصاحبه
#کتاب
#انتشار
#پیام_تسلیت
#درس_اخلاق
#زندگینامه
فهرست بر اساس کتابها:
#خاطرات
#دیدگاهها
#انتقاد_از_خود
#درسهایی_از_نهج_البلاغه
#رساله_حقوق
#شرح_خطبه_حضرت_زهرا_و_ماجرای_فدک
#پاسخ_به_پرسشهای_دینی
#حکومت_دینی_و_حقوق_انسان
#درس_گفتار_حکمت
#موعود_ادیان
#اسلام_دین_فطرت
#فراز_و_فرود_نفس
#جلوه_های_ماندگار
#گاهشمار_زندگی
#سوگنامه
#مدرسه_اجتهاد
#مبانی_فقهی_حکومت_اسلامی
#حقوق_انسان_و_سب_و_بهتان
#دین_و_جمهوریت
#بهای_آزادگی
#غیر_محرمانه
#حدیث_نیکی
#نگاهی_دیگر
فهرست بر اساس مناسبت ها:
#فتح_خرمشهر
#خاتمه_جنگ
#انتخابات۱۳۸۸
#۱۳_رجب
#۱۸_تیر
#حصر_خانگی
#برکناری
#اعدامهای_تابستان_۱۳۶۷
#نشست_علمی
#هفته_وحدت
#نوروز
#ششمین_سالگرد
#نمایشگاه_کتاب
همچنین برای دسترسی میانبر به ابتدای کانال میتوانید لینک زیر را انتخاب نمایید👇
http://telegram.me/Ayatollah_Montazeri/1
کانال تلگرام آیت الله منتظری
@Ayatollah_Montazeri
Forwarded from آیتالله العظمی منتظری
« نظر آيت الله منتظري در مورد تسخير سفارت آمريكا در تهران »
« ...اشتباه ديگر من تأييد تسخير سفارت آمريكاست. من در آن فضا اين عمل را تأييد كردم؛ در حالي كه امروز بر اين باورم اين كار بدون اين كه فايده چنداني براي كشور داشته باشد، ضررهاي فراواني به بار آورد و ملت آمريكا و ديگر ملت ها را نسبت به جمهوري اسلامي حساس و بدبين ساخت؛ و چه بسا در شروع جنگ توسط صدام نيز به عنوان انتقام و عكس العمل نقش مؤثري داشت.
ما حتي بعد از اين عمل در آزادي گروگان ها نيز فرصت هاي خوبي را از دست داديم، از جمله مرحوم ياسر عرفات قصد ميانجيگري در اين زمينه را داشت و قول هايي هم به مردم آمريكا داده بود، ولي وساطت او از سوي ايران پذيرفته نشد. در حالي كه اگر ميانجيگري او پذيرفته مي شد مي توانست پيروزي و امتياز بزرگي براي فلسطيني ها - بويژه در افكار عمومي جهان و بالاخص ملت آمريكا - به شمار آيد. »
کتاب « #انتقاد_از_خود » صفحه ١٧٥
کانال تلگرام آیت الله منتظری
@Ayatollah_Montazeri
« ...اشتباه ديگر من تأييد تسخير سفارت آمريكاست. من در آن فضا اين عمل را تأييد كردم؛ در حالي كه امروز بر اين باورم اين كار بدون اين كه فايده چنداني براي كشور داشته باشد، ضررهاي فراواني به بار آورد و ملت آمريكا و ديگر ملت ها را نسبت به جمهوري اسلامي حساس و بدبين ساخت؛ و چه بسا در شروع جنگ توسط صدام نيز به عنوان انتقام و عكس العمل نقش مؤثري داشت.
ما حتي بعد از اين عمل در آزادي گروگان ها نيز فرصت هاي خوبي را از دست داديم، از جمله مرحوم ياسر عرفات قصد ميانجيگري در اين زمينه را داشت و قول هايي هم به مردم آمريكا داده بود، ولي وساطت او از سوي ايران پذيرفته نشد. در حالي كه اگر ميانجيگري او پذيرفته مي شد مي توانست پيروزي و امتياز بزرگي براي فلسطيني ها - بويژه در افكار عمومي جهان و بالاخص ملت آمريكا - به شمار آيد. »
کتاب « #انتقاد_از_خود » صفحه ١٧٥
کانال تلگرام آیت الله منتظری
@Ayatollah_Montazeri
«سخنرانی #۱۳_رجب؛ حمله به دفتر، حسینیه و منزل آیتالله منتظری و آغاز #حصر_خانگی»
«... روند برخورد، توهين، تحريف و دروغ پراكنى ادامه مىيافت و دخالت در امور حوزهها و روند حكومتى ساختن آن شدت پيدا مىكرد تا اين كه در سيزده رجب سال ۱۳۷۶ براى صيانت از مرجعيت شيعه و حوزههاى علميه و نيز دفاع از خواست و آراء مردم مطالبى را بيان كردم كه تذكّر آنها را وظيفهٔ خود مىدانستم و آن را از افتخارات زندگى خود مىدانم.
متأسفانه آقايان در واكنش به اين سخنان جناياتى را مرتكب شدند كه در تاريخ مرجعيت شيعه و حوزههاى علميه كمنظير و با اين وسعت شايد بىنظير بوده است. قرآنها و كتابهاى دينى را پاره كردند، زدند، شكستند، فحاشى كردند و بعد در همان محل نماز جماعت برپا كردند!. هنوز پس از گذشت چندين سال آثار جناياتشان باقى است؛ و برحسب قرائن و برخى اظهارات، اهداف ديگرى در نظر داشتند كه خدا نخواست و موفق نشدند. اينها همه نه توسط مردم بلكه از سوی گروههاى مشخص و شناخته شده و با هدايت و حمايت بلكه مباشرت نيروهاى حكومتى و پشتيبانى مقامات انجام مىشد. جاى آن دارد كسانى كه وقايع تاريخى را دنبال مىكنند بار ديگر متن سخنرانى مرا مطالعه كنند و متعاقب آن واكنش آقاى خامنهاى و سخنرانى ايشان و سايرين را ببينند و رفتارها و گفتارها و زندانها و حصر پنج سال و چند ماهه من و زدنها و شكستنها و بستنها را در نظر بگيرند و سپس خود قضاوت نمايند. اگر روزى صرفاً مستندات حادثه سيزده رجب و حوادث چند سال پس از آن بدون تحليل و به طور كامل گردآورى شود، به چند جلد كتاب تبديل خواهد شد.
اكنون هم كه به ظاهر حصر مرتفع شده است فشارها و جوّسازىها همچنان ادامه دارد. اماكن بسيارى همچنان در توقيف و عدهاى تحت تعقيبند. نشريات متعددى كه از بيتالمال تأمين مىشوند بىمحابا و آزادانه به دروغ پراكنى و تهمت مشغولند و نويسندگان آنها مورد حمايت و تشويق واقع مىگردند.
...وقتى با من كه استادشان بودهام و بنابر اظهار خودشان در برخى مسائل فقهى مقلّد من بودهاند اين گونه عادلانه رفتار مىكنند، معناى رفتار عادلانه [!] با مردم ضعيف و بىپناه ديگر روشن مىشود!.»
کتاب « #انتقاد_از_خود »؛ پرسش نهم، صفحهٔ ۱۵۲
کانال تلگرام آیتالله منتظری
@Ayatollah_Montazeri
«... روند برخورد، توهين، تحريف و دروغ پراكنى ادامه مىيافت و دخالت در امور حوزهها و روند حكومتى ساختن آن شدت پيدا مىكرد تا اين كه در سيزده رجب سال ۱۳۷۶ براى صيانت از مرجعيت شيعه و حوزههاى علميه و نيز دفاع از خواست و آراء مردم مطالبى را بيان كردم كه تذكّر آنها را وظيفهٔ خود مىدانستم و آن را از افتخارات زندگى خود مىدانم.
متأسفانه آقايان در واكنش به اين سخنان جناياتى را مرتكب شدند كه در تاريخ مرجعيت شيعه و حوزههاى علميه كمنظير و با اين وسعت شايد بىنظير بوده است. قرآنها و كتابهاى دينى را پاره كردند، زدند، شكستند، فحاشى كردند و بعد در همان محل نماز جماعت برپا كردند!. هنوز پس از گذشت چندين سال آثار جناياتشان باقى است؛ و برحسب قرائن و برخى اظهارات، اهداف ديگرى در نظر داشتند كه خدا نخواست و موفق نشدند. اينها همه نه توسط مردم بلكه از سوی گروههاى مشخص و شناخته شده و با هدايت و حمايت بلكه مباشرت نيروهاى حكومتى و پشتيبانى مقامات انجام مىشد. جاى آن دارد كسانى كه وقايع تاريخى را دنبال مىكنند بار ديگر متن سخنرانى مرا مطالعه كنند و متعاقب آن واكنش آقاى خامنهاى و سخنرانى ايشان و سايرين را ببينند و رفتارها و گفتارها و زندانها و حصر پنج سال و چند ماهه من و زدنها و شكستنها و بستنها را در نظر بگيرند و سپس خود قضاوت نمايند. اگر روزى صرفاً مستندات حادثه سيزده رجب و حوادث چند سال پس از آن بدون تحليل و به طور كامل گردآورى شود، به چند جلد كتاب تبديل خواهد شد.
اكنون هم كه به ظاهر حصر مرتفع شده است فشارها و جوّسازىها همچنان ادامه دارد. اماكن بسيارى همچنان در توقيف و عدهاى تحت تعقيبند. نشريات متعددى كه از بيتالمال تأمين مىشوند بىمحابا و آزادانه به دروغ پراكنى و تهمت مشغولند و نويسندگان آنها مورد حمايت و تشويق واقع مىگردند.
...وقتى با من كه استادشان بودهام و بنابر اظهار خودشان در برخى مسائل فقهى مقلّد من بودهاند اين گونه عادلانه رفتار مىكنند، معناى رفتار عادلانه [!] با مردم ضعيف و بىپناه ديگر روشن مىشود!.»
کتاب « #انتقاد_از_خود »؛ پرسش نهم، صفحهٔ ۱۵۲
کانال تلگرام آیتالله منتظری
@Ayatollah_Montazeri