﷽
❀
#مناجاتـــــ_با_خدا_امام_حسیـنـــــــ_ع
نازم به این خدا که گنهکار می خرد
هر روزه دار را دَم افطار می خرد
با آبروی رفته به میهمانی آمدم
هر بار آبروی مرا یار می خرد
یک لحظه ام کنار نزد پرده ی مرا
با احترام حضرت ستار می خرد
من روی آمدن به ضیافت نداشتم
اما دلم خوش است که غفار می خرد
اشک جوان ز گونه ی چشمم که می چکد
بار گناه او به شب تار می خرد
رو میکنیم سوی کرم خانه ی کریم
اینجا ندیده صاحب آن بار می خرد
در روز حشر هم به امیر نجف قسم
ما را به عشق حیدر کرار می خرد
حُب علی هدیه ی مخصوص فاطمه است
ما را به این بهانه خریدار می خرد
در حسرت یَموت و یَرَنی میکشد مرا
حیدر غلام خود دَم دیدار می خرد
باب الرضای صحن نجف باب الجنت است
اینجا بهشت ناز گنهکار می خرد
ما را به نام تشنه لب کربلا حسین
با یک سلام لحظه ی افطار می خرد
اذن دخول کرببلا نام زینب است
زینب فقط گدای گرفتار می خرد
هرکس که مویش از غم زینب سپید شد
او را یقین کنید که علمدار می خرد
از روی ناقه دید که در کوچه های شام
از اخنس و سنان کسی گوشواره می خرد
پیش رباب حرمله فریاد زد کسی
گهواره ی شکسته شیر خوار می خرد
❀
#مناجاتـــــ_با_خدا_امام_حسیـنـــــــ_ع
نازم به این خدا که گنهکار می خرد
هر روزه دار را دَم افطار می خرد
با آبروی رفته به میهمانی آمدم
هر بار آبروی مرا یار می خرد
یک لحظه ام کنار نزد پرده ی مرا
با احترام حضرت ستار می خرد
من روی آمدن به ضیافت نداشتم
اما دلم خوش است که غفار می خرد
اشک جوان ز گونه ی چشمم که می چکد
بار گناه او به شب تار می خرد
رو میکنیم سوی کرم خانه ی کریم
اینجا ندیده صاحب آن بار می خرد
در روز حشر هم به امیر نجف قسم
ما را به عشق حیدر کرار می خرد
حُب علی هدیه ی مخصوص فاطمه است
ما را به این بهانه خریدار می خرد
در حسرت یَموت و یَرَنی میکشد مرا
حیدر غلام خود دَم دیدار می خرد
باب الرضای صحن نجف باب الجنت است
اینجا بهشت ناز گنهکار می خرد
ما را به نام تشنه لب کربلا حسین
با یک سلام لحظه ی افطار می خرد
اذن دخول کرببلا نام زینب است
زینب فقط گدای گرفتار می خرد
هرکس که مویش از غم زینب سپید شد
او را یقین کنید که علمدار می خرد
از روی ناقه دید که در کوچه های شام
از اخنس و سنان کسی گوشواره می خرد
پیش رباب حرمله فریاد زد کسی
گهواره ی شکسته شیر خوار می خرد