🔰آنکس که «ندارد» و نداند که ندارد!
🔹با دیدن مناظره دیشب بین آقایان درخشان و غنینژاد و بحث #اقتصاد_اسلامی، یاد دوران دانشجوییم افتادم که با هیجان خاصی کتب و مقالات #مدیریت_اسلامی رو دنبال میکردم و هرچی بیشتر میخوندم بیشتر به «هیچ» میرسیدم!
🔹جمعبندیم در باب همنشینی مدیریت و «اسلامی» (که احتمالاً قابل تعمیم به بسیاری از حوزههاست) رو مینویسم:
🔺بنظرم رویکرد «دایرةالمعارفی» به اسلام که معتقده همه علوم باجزئیات در معارف دینی وجود داره و فقط باید زحمت بکشیم و استخراجشون کنیم و یا نگاه «اسلامیکردن علوم» که میگه بریم انحرافات علوم تجربی موجود رو حذف و اسلامیزهش کنیم، از یکسو و نگاه سکولار که دین رو اساساً ضدعلم میدونه و اونا رو قابلجمع با هم نمیدونه از سوی دیگه؛ باعث تعطیلی «تلاش برای تولید علم» در بین اندیشمندان مسلمان شده. به چه معنا؟
🔺ما مسلمونها، مثل پیروان هر دین و ایدهای، آموزهها و مبانی معرفتیای داریم که اینها نه تنها «نظریه» (مثلا مدیریتی یا اقتصادی و...) نیستن که فرضیه هم نیستن بلکه «پیشفرض»هایی هستند که میتونه در دست «اندیشمند مسلمان» (مدیریت، اقتصاد و...) قرار بگیره که او ضمن ترکیب با دانش ضمنی خود، خلاقیت و... یک «فرضیه علمی» طرح کنه.
🔺بعد این فرضیه با سنجهی «شواهد تجربی» آزمون بشه و از دل اون، یک «نظریه علمی» دربیاد. حالا این نظریه توسط دیگران نقد و چکشکاری بشه، در طول سالیان متمادی توسط منتقدان و شاگردان اندیشمندِ اولیه، نسخههای دیگری از نظریه ارائه بشه، دولتها و سازمانهایی نظریه رو اجرا کرده و تجربه نگاری اونها مطالعه بشه و... تا نهایتاً یک نظریهی جوندار خلق بشه. نظریهای که مسیر طبیعی تولید رو طی کرده.
🔺البته در این نقطه هم، درست اینه که به ماحصل بگیم: نظریهی «مدیریت مسلمانان/اقتصاد مسلمانان و...»، نه «مدیریت اسلامی/اقتصاد اسلامی و...» چرا که خروجیِ حاصل، محصول ترکیب آموزههای دینی و آوردهی اندیشمند و جامعه اندیشگاهی مسلمان بوده، نه وحی خالص دارای جزئیات سیاستی!
🔺حالا؛ ما اساساً در چنین نقطهای هستیم؟ خیر! حداقل در فقره «مدیریت اسلامی» چیزی که من میفهمم اینه که این انگارهی «همه چیز در دین ما هست»، اندیشمند مسلمان رو دچار توهم/تنبلی/بینیازی کرده و درنتیجه کلاً تلاشی برای پیمودن مسیر پیشفرض » فرضیه » آزمون » نظریه » نقد و اجرا؛ صورت نمیگیره!
🔺ولی «مدیریت اسلامی/ اقتصاد اسلامی» و... لقلقه زبون خیلیهاست و تا دلتون بخواد سمینار و سخنرانی و شعار حولشون پا گرفته. محتوا اما همون آموزههای خام اولیهست (پیشفرضها) که اگرچه مترقی و ارزشمنده اما الزاماً «نظریه»ای برای حل مسئلههای روز یک دولت و ملت و یه خطمشی تجویزی نیست.
🔺از فارابی، ابنمسکویه و خواجه نظامالملک طوسی گرفته تا اساتید امروزی قائل به تعبیر «مدیریت اسلامی»، نظراتشون رو مطالعه کنید ببینید آیا میتونید «نظریه»ای (مطابق فرآیندی که عرض شد) درباره ابعاد مختلف مدیریت و حکمرانی پیدا کنید؟
🔺مشابه آنچه در نظریههای «سازمان» خوندهاید؛ مثلاً نسبت کارایی و اثربخشی و بهرهوری، چرخه حیات سازمان، طراحی ساختار سازمانی، رسمیت و کنترل و هماهنگی، فرهنگ و رفتار سازمانی و...
یا در باب «حکمرانی»؛ مثلاً نسبت اداره و سیاست، بروکراسی و دموکراسی، اصالت فرآیند یا نتیجه، اندازه دولت و خصوصیسازی، نسبت دولت و بازار و جامعهمدنی، حکمرانی مشارکتی و شبکهای، جهانشمولی یا اقتضاییگرایی و دهها مفهوم و نظریه و سالها بحث و آزمون و خطا و تجربه و مدیریت دانشی که دیگران با پیشفرض گرفتن آموزههاشون ساخته و پرداختهاند. جامعه مسلمان اما به خیال اینکه «دارد»، فقط شعار داد؛ غافل از اینکه «ندارد» و نداند که ندارد!
🔺القصه؛ بنظرم اسلام نه ضدعلم، که مملو از آموزههای غنی برای اداره و سیاست و اقتصاد و...ست. اما چیزی بنام «اقتصاد اسلامی»، «مدیریت اسلامی» و... نداریم. مسلمانانی هستیم که اندیشمندانمون باید مثل دیگر اقوام، عمر و انرژی بذارن و حول «اقتصاد مسلمانان» و «مدیریت مسلمانان» حرف تولید کنند.
🔲 @ArmanGram
🔹با دیدن مناظره دیشب بین آقایان درخشان و غنینژاد و بحث #اقتصاد_اسلامی، یاد دوران دانشجوییم افتادم که با هیجان خاصی کتب و مقالات #مدیریت_اسلامی رو دنبال میکردم و هرچی بیشتر میخوندم بیشتر به «هیچ» میرسیدم!
🔹جمعبندیم در باب همنشینی مدیریت و «اسلامی» (که احتمالاً قابل تعمیم به بسیاری از حوزههاست) رو مینویسم:
🔺بنظرم رویکرد «دایرةالمعارفی» به اسلام که معتقده همه علوم باجزئیات در معارف دینی وجود داره و فقط باید زحمت بکشیم و استخراجشون کنیم و یا نگاه «اسلامیکردن علوم» که میگه بریم انحرافات علوم تجربی موجود رو حذف و اسلامیزهش کنیم، از یکسو و نگاه سکولار که دین رو اساساً ضدعلم میدونه و اونا رو قابلجمع با هم نمیدونه از سوی دیگه؛ باعث تعطیلی «تلاش برای تولید علم» در بین اندیشمندان مسلمان شده. به چه معنا؟
🔺ما مسلمونها، مثل پیروان هر دین و ایدهای، آموزهها و مبانی معرفتیای داریم که اینها نه تنها «نظریه» (مثلا مدیریتی یا اقتصادی و...) نیستن که فرضیه هم نیستن بلکه «پیشفرض»هایی هستند که میتونه در دست «اندیشمند مسلمان» (مدیریت، اقتصاد و...) قرار بگیره که او ضمن ترکیب با دانش ضمنی خود، خلاقیت و... یک «فرضیه علمی» طرح کنه.
🔺بعد این فرضیه با سنجهی «شواهد تجربی» آزمون بشه و از دل اون، یک «نظریه علمی» دربیاد. حالا این نظریه توسط دیگران نقد و چکشکاری بشه، در طول سالیان متمادی توسط منتقدان و شاگردان اندیشمندِ اولیه، نسخههای دیگری از نظریه ارائه بشه، دولتها و سازمانهایی نظریه رو اجرا کرده و تجربه نگاری اونها مطالعه بشه و... تا نهایتاً یک نظریهی جوندار خلق بشه. نظریهای که مسیر طبیعی تولید رو طی کرده.
🔺البته در این نقطه هم، درست اینه که به ماحصل بگیم: نظریهی «مدیریت مسلمانان/اقتصاد مسلمانان و...»، نه «مدیریت اسلامی/اقتصاد اسلامی و...» چرا که خروجیِ حاصل، محصول ترکیب آموزههای دینی و آوردهی اندیشمند و جامعه اندیشگاهی مسلمان بوده، نه وحی خالص دارای جزئیات سیاستی!
🔺حالا؛ ما اساساً در چنین نقطهای هستیم؟ خیر! حداقل در فقره «مدیریت اسلامی» چیزی که من میفهمم اینه که این انگارهی «همه چیز در دین ما هست»، اندیشمند مسلمان رو دچار توهم/تنبلی/بینیازی کرده و درنتیجه کلاً تلاشی برای پیمودن مسیر پیشفرض » فرضیه » آزمون » نظریه » نقد و اجرا؛ صورت نمیگیره!
🔺ولی «مدیریت اسلامی/ اقتصاد اسلامی» و... لقلقه زبون خیلیهاست و تا دلتون بخواد سمینار و سخنرانی و شعار حولشون پا گرفته. محتوا اما همون آموزههای خام اولیهست (پیشفرضها) که اگرچه مترقی و ارزشمنده اما الزاماً «نظریه»ای برای حل مسئلههای روز یک دولت و ملت و یه خطمشی تجویزی نیست.
🔺از فارابی، ابنمسکویه و خواجه نظامالملک طوسی گرفته تا اساتید امروزی قائل به تعبیر «مدیریت اسلامی»، نظراتشون رو مطالعه کنید ببینید آیا میتونید «نظریه»ای (مطابق فرآیندی که عرض شد) درباره ابعاد مختلف مدیریت و حکمرانی پیدا کنید؟
🔺مشابه آنچه در نظریههای «سازمان» خوندهاید؛ مثلاً نسبت کارایی و اثربخشی و بهرهوری، چرخه حیات سازمان، طراحی ساختار سازمانی، رسمیت و کنترل و هماهنگی، فرهنگ و رفتار سازمانی و...
یا در باب «حکمرانی»؛ مثلاً نسبت اداره و سیاست، بروکراسی و دموکراسی، اصالت فرآیند یا نتیجه، اندازه دولت و خصوصیسازی، نسبت دولت و بازار و جامعهمدنی، حکمرانی مشارکتی و شبکهای، جهانشمولی یا اقتضاییگرایی و دهها مفهوم و نظریه و سالها بحث و آزمون و خطا و تجربه و مدیریت دانشی که دیگران با پیشفرض گرفتن آموزههاشون ساخته و پرداختهاند. جامعه مسلمان اما به خیال اینکه «دارد»، فقط شعار داد؛ غافل از اینکه «ندارد» و نداند که ندارد!
🔺القصه؛ بنظرم اسلام نه ضدعلم، که مملو از آموزههای غنی برای اداره و سیاست و اقتصاد و...ست. اما چیزی بنام «اقتصاد اسلامی»، «مدیریت اسلامی» و... نداریم. مسلمانانی هستیم که اندیشمندانمون باید مثل دیگر اقوام، عمر و انرژی بذارن و حول «اقتصاد مسلمانان» و «مدیریت مسلمانان» حرف تولید کنند.
🔲 @ArmanGram