مردم چه ساده میگذرند از کنارتان
دیگر کسی ندارد کاری به کارتان
.
رنگ از شما گرفته شقایق ولی دریغ
کمرنگ گشته نقش خطوط مزارتان
.
از روی لطف هم شده، آیا به تازگی ...
دستی کشیده پیرزنی بر غبارتان؟
.
این سنگهای تشنه گواهند هفته هاست ...
حتی نگشته قطره ی آبی نثارتان
.
جز عکسهای نم زده در قاب شیشه ای
انگار نیست هیچ کسی غمگسارتان
.
خوش آرمیده اید ولی، چون فرشتگان
در سایه ی مراحم پروردگارتان
.
از راههای عرش، الهی که هیچ وقت
در کوچه های شهر نیفتد گذارتان
.
فرهنگتان چه زود به بازی گرفته شد
بعد از شما چه زود خزان شد بهارتان
.
نان میخورند از قبل نامتان هنوز ...
سو استفاده میشود از اعتبارتان
.
رفتید تا شعور بماند ... قرار بود
... تا نشکنیم حرمت قول و قرارتان
.
ما مانده ایم بعد شما ... با شعارها
یا شعرهای بی سر و ته ... شرمسارتان
.
شعر از: #حمید_عابدیها
عکس از: #سعید_نجف_آبادی
آبان 1396
.
.
پی نوشت:
حمید از اون رفیقهای قدیمی منه، همراه بیست و پنج ساله، شراب کهنه، از اون آدمهایی که وقتی کنارش هستی زمان نميگذره، باید اعتراف کنم وقتی که باهم هستیم بیشتر از شعر و ادبیات و حرفهای آموزنده و درددل، خنده ها و شوخيهاست که بین ما رد و بدل میشه، ولی نشده از کنارش دور بشم و چیزی به من اضافه نشده باشه و روحم سبک تر نشده باشه، عمر این رفاقتها زیاد باد و تعدادشان کم مباد.

✅ حضور در نمایشگاه لگو با عنوان "از بی نشان"

مجموعه یی از طراحی های لوگو توسط دوست هنرمند (خوشنویسی، گرافیک، شعر، موسیقی) و بزرگوارم جناب آقای #سعید_نجف_آبادی به اتفاق جمعی از دوستان انجمن #حافظ_پژوهی قزوین در نگارخانه مهر حوزه هنری قزوین
سه شنبه ۹۶/۱۰/۵ 👇
@AnjomanArzesh