در پارک نشسته بودم روی نیمکت و روزنامه میخواندم. فوندل پارک آمستردام مثل جنگلی است طبیعی وسط آمستردام . لاکپشتی خودش را به پایم مالید و رفت تا از جدول سیمانی رد شود برود میان چمنزار بزرگی با درختان گشن .
لاکپشت به پشت و روی لاکش غلتید و دست و پا رو به هوا . در فیلمهای رازبقای تلویزیون دیده بودم که اگر لاکپشت به پشت بیفتد نمیتواند برگردد و از گرسنگی و تشنگی و آفتاب خواهد مرد . برخاستم و لاکپشت را برگرداندمش و بردم وسط چمنزار تا برود و خودم ایستادم به تماشا . چندگامی که رفت سرش را گرداند و گونهای نگاهم کرد که انگار میگفت : ممنونم و رفت و میان علفها گم شد . اما آن نگاه هنوز در دلم حک است.
برای همین نترسیدم که بگویند برداشت از ایساست و نخستین بار در کلک دهباشی منتشر شد و بعدها در کتاب هایکوهای ایرانی سه زبانه .
لاکپشت پیر
تو به پشت نخواهی افتاد
من کنارت هستم
#کاوه_گوهرین
غوک لاغر
جنگ را نباز ایسا اینجاست
تا یاریت کند
#ایسا
از حافظه نوشتم هر دو را، شاید اصلشان کمی فرق کند.
#زندهیاد_کاوه_گوهرین
@Angousht_Mah
لاکپشت به پشت و روی لاکش غلتید و دست و پا رو به هوا . در فیلمهای رازبقای تلویزیون دیده بودم که اگر لاکپشت به پشت بیفتد نمیتواند برگردد و از گرسنگی و تشنگی و آفتاب خواهد مرد . برخاستم و لاکپشت را برگرداندمش و بردم وسط چمنزار تا برود و خودم ایستادم به تماشا . چندگامی که رفت سرش را گرداند و گونهای نگاهم کرد که انگار میگفت : ممنونم و رفت و میان علفها گم شد . اما آن نگاه هنوز در دلم حک است.
برای همین نترسیدم که بگویند برداشت از ایساست و نخستین بار در کلک دهباشی منتشر شد و بعدها در کتاب هایکوهای ایرانی سه زبانه .
لاکپشت پیر
تو به پشت نخواهی افتاد
من کنارت هستم
#کاوه_گوهرین
غوک لاغر
جنگ را نباز ایسا اینجاست
تا یاریت کند
#ایسا
از حافظه نوشتم هر دو را، شاید اصلشان کمی فرق کند.
#زندهیاد_کاوه_گوهرین
@Angousht_Mah
#کاوه_گوهرین
#کلاه_گشادی_برای_مرگ...
«... نخواهم مرد
زیراک کلاه گشادی
گذاشتهام سر مرگ...
روزی نشسته بودم
بر نیمکتی در "فوندل پارک"
ورق میزدم "نیمروز" را
لاکپشتی ناگاه
گذشت از کنارم بیکه بهراسد
آن سوترک گاهی که میخواست
بگذر از جدول سیمانی
تا گم شود میان علفزار
به پشت اوفتاد
برجستم سبک
بی هیچ درنگ
رفتم سوی او
بر لاکش بوسه زدم
گرداندمش تا برود
اندکی که رفت
گردن کشید و نگاهش
افشاند سوی من
یعنی که ما دیگر برادریم...
پرسیدم از اوی
راست است که تو
سیصد سال عمر میکنی ؟
پلکی هم آورد و گفت :
"مرگ هم گاهی
نباید چیز بدی باشد !"
گفتمش:
"مردن بد است
دوستانت نمیبینی
فاتحهی فیلم و ادبیات و موسیقی
خوانده میشود برای همیشه
نتوانی دید دیگر
"سینما پارادیزو" ،
"میهمانان هتل آستوریا" ،
"گوزنها" را...
هایکوهای "باشو" ، "بوسون" ،
"ایسا" ، "شیکی" و "سانتوکا"
خواندن نتوانی...
بی "شاهنامه" ، "ایلیاد و ادیسه"
بی "مهابهاراتا" و "کمدی الهی"
بی "جنگ و صلح" چه کرد توانی ؟
بی "سنگ صبور" و "بوف کور"
بی "شوایک سرباز ساده دل
بی حضرت "مولانا" و "حافظ" و "عبید"
بی "خیام" و "دون کیشوت"...
چگونه داغ "مرگ ایوان ایلیچ"
یا "رایموندو فوسکا"
هموار کرد خواهی ؟
میشود مگر
موسیقی "داش آکل" منفردزاده
صدای "پروین" و "پاواروتی" نشنید ؟
آن دم که بمیری
همه میخواهند با شتاب
بچپانندت زیر خاک
آن زیر باید دل خوش کنی
هر از گاه یکی بیاید
گلی بیاورد سر مزار
نه رنگ گل ببینی
نه بویش بشنوی
تو مردهای و آن بالا
کسی به تخمش هم نیست
که تو نیستی و یا اصلا
پیش از این بودهای آیا...؟"
لاک پشت پس سکوتی گفت :
"بیا قراری بگذاریم
به قول رند روزگار "ایرج"
به صرفهی برنده
هر کدام ما زودتر از دیگری
ریق رحمت کشید سر
جای آن دگر هم
بیند زیبایی جهان..."
پذرفتم .
حالیا کو تا بمیرد
لاک پشت برادرم...
این گونه کلاهی گشاد
بافتم از برای مرگ
تا زنده باشم به دیرسال...
آنکه زین پس دید خواهدم
یادداشت کند نشانی مرا :
"هلند ، آمستردام ، فوندل پارک
میان علفزار خیس
زیر هشتمین چنار
برسد به دست برادرم لاکپشت
که چارچشم مینگرد
هر آنچه خوب این جهان !"...»
#زندهیاد_کاوه_گوهرین
@Angousht_Mah
#کلاه_گشادی_برای_مرگ...
«... نخواهم مرد
زیراک کلاه گشادی
گذاشتهام سر مرگ...
روزی نشسته بودم
بر نیمکتی در "فوندل پارک"
ورق میزدم "نیمروز" را
لاکپشتی ناگاه
گذشت از کنارم بیکه بهراسد
آن سوترک گاهی که میخواست
بگذر از جدول سیمانی
تا گم شود میان علفزار
به پشت اوفتاد
برجستم سبک
بی هیچ درنگ
رفتم سوی او
بر لاکش بوسه زدم
گرداندمش تا برود
اندکی که رفت
گردن کشید و نگاهش
افشاند سوی من
یعنی که ما دیگر برادریم...
پرسیدم از اوی
راست است که تو
سیصد سال عمر میکنی ؟
پلکی هم آورد و گفت :
"مرگ هم گاهی
نباید چیز بدی باشد !"
گفتمش:
"مردن بد است
دوستانت نمیبینی
فاتحهی فیلم و ادبیات و موسیقی
خوانده میشود برای همیشه
نتوانی دید دیگر
"سینما پارادیزو" ،
"میهمانان هتل آستوریا" ،
"گوزنها" را...
هایکوهای "باشو" ، "بوسون" ،
"ایسا" ، "شیکی" و "سانتوکا"
خواندن نتوانی...
بی "شاهنامه" ، "ایلیاد و ادیسه"
بی "مهابهاراتا" و "کمدی الهی"
بی "جنگ و صلح" چه کرد توانی ؟
بی "سنگ صبور" و "بوف کور"
بی "شوایک سرباز ساده دل
بی حضرت "مولانا" و "حافظ" و "عبید"
بی "خیام" و "دون کیشوت"...
چگونه داغ "مرگ ایوان ایلیچ"
یا "رایموندو فوسکا"
هموار کرد خواهی ؟
میشود مگر
موسیقی "داش آکل" منفردزاده
صدای "پروین" و "پاواروتی" نشنید ؟
آن دم که بمیری
همه میخواهند با شتاب
بچپانندت زیر خاک
آن زیر باید دل خوش کنی
هر از گاه یکی بیاید
گلی بیاورد سر مزار
نه رنگ گل ببینی
نه بویش بشنوی
تو مردهای و آن بالا
کسی به تخمش هم نیست
که تو نیستی و یا اصلا
پیش از این بودهای آیا...؟"
لاک پشت پس سکوتی گفت :
"بیا قراری بگذاریم
به قول رند روزگار "ایرج"
به صرفهی برنده
هر کدام ما زودتر از دیگری
ریق رحمت کشید سر
جای آن دگر هم
بیند زیبایی جهان..."
پذرفتم .
حالیا کو تا بمیرد
لاک پشت برادرم...
این گونه کلاهی گشاد
بافتم از برای مرگ
تا زنده باشم به دیرسال...
آنکه زین پس دید خواهدم
یادداشت کند نشانی مرا :
"هلند ، آمستردام ، فوندل پارک
میان علفزار خیس
زیر هشتمین چنار
برسد به دست برادرم لاکپشت
که چارچشم مینگرد
هر آنچه خوب این جهان !"...»
#زندهیاد_کاوه_گوهرین
@Angousht_Mah
خانهتکانی
هنوز روشن میشود
فندک پدر
#ندا_شیخ_براهویی
ماه در آمد
رنگ جهان حقیقی شد
"سیاه و سفید"
#هنگامه_ناهید
رفته از اینجا
کلاغی که هر صبح
بیدارم میکرد
#فروغ_گیلانی
لولای زنگزده
با هر نسیمِ بیخبر
از خواب میپرم
#راحله_رحیمنژاد
دست نزن
ماه در آب است
به هم میریزد
#سارا_محمدی
#نرگس_زرد
#هایکوهای_زنان_ایران_و_جهان
#عاطفه_حجازی/انتخاب
@Angousht_Mah
هنوز روشن میشود
فندک پدر
#ندا_شیخ_براهویی
ماه در آمد
رنگ جهان حقیقی شد
"سیاه و سفید"
#هنگامه_ناهید
رفته از اینجا
کلاغی که هر صبح
بیدارم میکرد
#فروغ_گیلانی
لولای زنگزده
با هر نسیمِ بیخبر
از خواب میپرم
#راحله_رحیمنژاد
دست نزن
ماه در آب است
به هم میریزد
#سارا_محمدی
#نرگس_زرد
#هایکوهای_زنان_ایران_و_جهان
#عاطفه_حجازی/انتخاب
@Angousht_Mah
سنگی غلطید
در صدای جویبار
نُتی دیگر
A stone rolled over
In the sound of the stream
Another musical note
#ماندانا_مبکی
#دکتر_ساره_خسروی/مترجم
Poet: #Mandana_Mobki
Translator: #Dr_Sareh_Khosravi
@Angousht_Mah
در صدای جویبار
نُتی دیگر
A stone rolled over
In the sound of the stream
Another musical note
#ماندانا_مبکی
#دکتر_ساره_خسروی/مترجم
Poet: #Mandana_Mobki
Translator: #Dr_Sareh_Khosravi
@Angousht_Mah
هایکو تنها اشاره است و گاه یک نگاه. از توضیحات میگریزد، از مترادفات دوری میکند و حتی از پیچیدگیِ تصنعی. فضا را به یاری کلمات اضافه شرح و بسط نمیدهد. اجازه میدهد تا کمترین واژگان در خود متسع شوند و خود فضای خود را بیافرینند. به طور کلی بگویم که شاعر هایکونویس از کلمات میگریزد تا به جان شعر دست یابد. شاعر از تنها وسیلهی خود یعنی واژهها دوری میکند تا شعر را عریان کند. و این پارادوکس بنیادی هایکو و شعر کوتاه است. بله، میدانم این کاری بس دشوار است. برای نمونه به هایکوی شاعر نه چندان مشهور
ژاپنی در ایران، سانتوکا تانهدا (santoka Canada (1940-1882 اشاره کنم. ترجمه شعر از خانم معصومه فخرایی است:
تنها و ساکت
جوانه ی خیزران
خیزران میشود
در اینجا شاعر با کلماتی اندک، فضایی آفریده که هم سکوت جاودانه را در خویش متسع میکند و هم در برابر رقت احساس خود، جانمان را منقلب میسازد...
سیروس نوذری/هایکونویسی/ص۲۰۵
#سیروس_نوذری
#هایکو
@Angousht_Mah
ژاپنی در ایران، سانتوکا تانهدا (santoka Canada (1940-1882 اشاره کنم. ترجمه شعر از خانم معصومه فخرایی است:
تنها و ساکت
جوانه ی خیزران
خیزران میشود
در اینجا شاعر با کلماتی اندک، فضایی آفریده که هم سکوت جاودانه را در خویش متسع میکند و هم در برابر رقت احساس خود، جانمان را منقلب میسازد...
سیروس نوذری/هایکونویسی/ص۲۰۵
#سیروس_نوذری
#هایکو
@Angousht_Mah
بیدار شدم
آن گاه که آب یخزده
کوزه را شکست
-باشو
ترجمه: مسیح طالبیان
این هایکوی باشو را میتوان اینچنین که نوشته شده آن را خواند که گویی صدای شکستن کوزه کسی را از خواب بیدار کرده است؛ اما آیا خوانش عمیقتری در این هایکو نیست؟ که صدای شکستن کوزه کسی را از خواب «هشیاری کسل کننده» هر روزه ما انسانها بیدار کرده باشد؟ و یا صدایی است که ما را از «خوابگردی»های معمول در این زندگی بیدار میکند و به وادی نوعی هشیاری میرساند؟
مسیح طالبیان/شماره۴۰٫۴۱ مجله انشا و نویسندگی/ص ۱۰۱
عنوان نقاشی: کوزه آب از رضا خالدی
@Angousht_Mah
آن گاه که آب یخزده
کوزه را شکست
-باشو
ترجمه: مسیح طالبیان
این هایکوی باشو را میتوان اینچنین که نوشته شده آن را خواند که گویی صدای شکستن کوزه کسی را از خواب بیدار کرده است؛ اما آیا خوانش عمیقتری در این هایکو نیست؟ که صدای شکستن کوزه کسی را از خواب «هشیاری کسل کننده» هر روزه ما انسانها بیدار کرده باشد؟ و یا صدایی است که ما را از «خوابگردی»های معمول در این زندگی بیدار میکند و به وادی نوعی هشیاری میرساند؟
مسیح طالبیان/شماره۴۰٫۴۱ مجله انشا و نویسندگی/ص ۱۰۱
عنوان نقاشی: کوزه آب از رضا خالدی
@Angousht_Mah
هیچ شعری
از تو زیباتر نیست
درنای مهاجر
#گنجشکی_بر_این_شاخه_نشسته_بود
#امیر_حسنوندی
Painting by Sam Rwema
@Angousht_Mah
از تو زیباتر نیست
درنای مهاجر
#گنجشکی_بر_این_شاخه_نشسته_بود
#امیر_حسنوندی
Painting by Sam Rwema
@Angousht_Mah
جیرجیرکی را
در جیباش پنهان دارد
مترسک
#رضا_اعرابی
#کوته_سرایی
#سیروس_نوذری/مولف
Painting by Kevin Middleton
@Angousht_Mah
در جیباش پنهان دارد
مترسک
#رضا_اعرابی
#کوته_سرایی
#سیروس_نوذری/مولف
Painting by Kevin Middleton
@Angousht_Mah
"نکند این همه رنگ را
از بال پروانهها گرفته باشی
آفتابپرست شکمو !"
#کاوه_گوهرین/زندهیاد
#هایکو
@Angousht_Mah
از بال پروانهها گرفته باشی
آفتابپرست شکمو !"
#کاوه_گوهرین/زندهیاد
#هایکو
@Angousht_Mah
شبتابها
به کلبهی من میآیند
تو این را اندکی میشماری؟
از تاریکی
به تاریکی
گربههای عاشق!
بادبادکی زیبا
به هوا برخاست
از کومهی گدا
دو تا بودند
یکی آواز نمیخواند
زنجرههای پاییزی
#ایسا
#هایکو_شعر_ژاپنی_از_آغاز_تا_امروز
#احمد_شاملو/برگردان
#ع_پاشایی/برگردان
@Angousht_Mah
به کلبهی من میآیند
تو این را اندکی میشماری؟
از تاریکی
به تاریکی
گربههای عاشق!
بادبادکی زیبا
به هوا برخاست
از کومهی گدا
دو تا بودند
یکی آواز نمیخواند
زنجرههای پاییزی
#ایسا
#هایکو_شعر_ژاپنی_از_آغاز_تا_امروز
#احمد_شاملو/برگردان
#ع_پاشایی/برگردان
@Angousht_Mah
برای دمی
بچهگربه نگه میدارد
برگِ افتاده را
The kitten holds it down
Just a moment
Fallen leaf
باران بهاری
رهسپار برای چیدن سبزی
با فانوسی کوچک
Spring rain
Gone vegetable–picking
With little lantern
نور آذرخش_
تنها چهرهی بیگناه
سگی
Lightning flash_
Only the dog's face
Is innocent
#ایسا
#شکوفههای_گیلاس
#عطا_دانایی/ترجمه
@Angousht_Mah
بچهگربه نگه میدارد
برگِ افتاده را
The kitten holds it down
Just a moment
Fallen leaf
باران بهاری
رهسپار برای چیدن سبزی
با فانوسی کوچک
Spring rain
Gone vegetable–picking
With little lantern
نور آذرخش_
تنها چهرهی بیگناه
سگی
Lightning flash_
Only the dog's face
Is innocent
#ایسا
#شکوفههای_گیلاس
#عطا_دانایی/ترجمه
@Angousht_Mah
از خانه میروم بیرون
آسوده عشق بورزید
مگسها!
هی کک!
چی میکنی؟ نپر!
رود است آن طرف
روزی مهآلود
متروک و ساکت
اتاقِ درندشت
غازهای وحشی
گویی که پچپچههاشان
دربارهی من است
#ایسا
#دیدار_اولین_شکوفه_گیلاس/آنتولوژی هایکو
#سعید_شیری_مجتبا_مسعودی/مترجمان
@Angousht_Mah
آسوده عشق بورزید
مگسها!
هی کک!
چی میکنی؟ نپر!
رود است آن طرف
روزی مهآلود
متروک و ساکت
اتاقِ درندشت
غازهای وحشی
گویی که پچپچههاشان
دربارهی من است
#ایسا
#دیدار_اولین_شکوفه_گیلاس/آنتولوژی هایکو
#سعید_شیری_مجتبا_مسعودی/مترجمان
@Angousht_Mah
به مناسبت آیین رونمایی از مجموعهی"راه کوتاه سفر طولانی"
بهمیزبانی مؤسسهی فرهنگ سینا و با همکاری انجمن ایرانی زبان و ادبیات فرانسه، انجمن زبانشناسی ایران و انجمن علمی هنر و ادبیات تطبیقی ایران، نشست رونمایی از مجموعهی سهجلدی راه کوتاه سفر طولانی، به پژوهش و نگارش مسیح طالبیان برگزار میگردد.
دبیر نشست: دکتر حمیدرضا شعیری
سخنرانان: دکتر فرزاد کریمی، دکتر بهمن نامور مطلق، دکتر آزیتا افراشی، دکتر سیدآیت حسینی
زمان: جمعه ٦/۱۱/١٤٠٢ساعت ۱۱
مؤسسهی فرهنگ سینا: تهران، مقابل دانشگاه تربیت مدرس، خیابان پروانه، میدان ۳ پرنده، بین کوچه ۱۲ و ۱۴، پلاک ۳
@Angousht_Mah
بهمیزبانی مؤسسهی فرهنگ سینا و با همکاری انجمن ایرانی زبان و ادبیات فرانسه، انجمن زبانشناسی ایران و انجمن علمی هنر و ادبیات تطبیقی ایران، نشست رونمایی از مجموعهی سهجلدی راه کوتاه سفر طولانی، به پژوهش و نگارش مسیح طالبیان برگزار میگردد.
دبیر نشست: دکتر حمیدرضا شعیری
سخنرانان: دکتر فرزاد کریمی، دکتر بهمن نامور مطلق، دکتر آزیتا افراشی، دکتر سیدآیت حسینی
زمان: جمعه ٦/۱۱/١٤٠٢ساعت ۱۱
مؤسسهی فرهنگ سینا: تهران، مقابل دانشگاه تربیت مدرس، خیابان پروانه، میدان ۳ پرنده، بین کوچه ۱۲ و ۱۴، پلاک ۳
@Angousht_Mah
بهار در راه
برگ یخزده از شاخه
چرا دل نمیکند؟
-زنده یاد اعظم امیدی
از مجله انشا و نویسندگی شماره ۴۰/۴۱ بهمن و اسفند ۱۳۹۲
#هایکو
Painting: "Tree and blue window," by Sophie Rodionov
@Angousht_Mah
Haiku časopis „LOTOS“ (Srbija) i Dejan Bogojević raspisuju VIII internacionalni haiku konkurs za nagradu “Radmila Bogojević“
Tema konkursa: slobodna
Uslovi konkursa:
svaki autor može da pošalje 3 svoje neobjavljene haiku pesme, potpisane punim imenom i prezimenom, nazivom države, na mejl: nagradaradmilabogojevic@gmail.com. Konkurs je otvoren od 2. V do 22. VI 2024. godine.
Nagrade će biti uručene 24. avgusta 2024. godine na dan rođenja preminule haiku pesnikinje Radmile Bogojević.
Dodeliće se tri nagrade, a od nagrađenih i izabranih haiku pesama će se štampati publikacija.
مجله هایکو "LOTOS" (صربستان) و دژان بوگویویچ هشتمین مسابقه بین المللی هایکو را برای دریافت جایزه "رادمیلا بوگویویچ" اعلام کردند.
موضوع مسابقه: آزاد
شرایط مسابقه:
هر نویسنده می تواند 3 شعر هایکوی منتشرنشده خود را با امضای نام و نام خانوادگی و نام کشور به ایمیل: nagradaradmilabogojevic@gmail.com ارسال کند. این مسابقه از 2 می تا 22 ژوئن 2024 باز است.
جوایز در 24 آگوست 2024، روز تولد شاعر فقید هایکو، رادمیلا بوگویویچ، اهدا خواهد شد.
سه جایزه اهدا می شود و یک نشریه از اشعار هایکوهای برگزیده و جایزه چاپ می شود.
@Angousht_Mah
Tema konkursa: slobodna
Uslovi konkursa:
svaki autor može da pošalje 3 svoje neobjavljene haiku pesme, potpisane punim imenom i prezimenom, nazivom države, na mejl: nagradaradmilabogojevic@gmail.com. Konkurs je otvoren od 2. V do 22. VI 2024. godine.
Nagrade će biti uručene 24. avgusta 2024. godine na dan rođenja preminule haiku pesnikinje Radmile Bogojević.
Dodeliće se tri nagrade, a od nagrađenih i izabranih haiku pesama će se štampati publikacija.
مجله هایکو "LOTOS" (صربستان) و دژان بوگویویچ هشتمین مسابقه بین المللی هایکو را برای دریافت جایزه "رادمیلا بوگویویچ" اعلام کردند.
موضوع مسابقه: آزاد
شرایط مسابقه:
هر نویسنده می تواند 3 شعر هایکوی منتشرنشده خود را با امضای نام و نام خانوادگی و نام کشور به ایمیل: nagradaradmilabogojevic@gmail.com ارسال کند. این مسابقه از 2 می تا 22 ژوئن 2024 باز است.
جوایز در 24 آگوست 2024، روز تولد شاعر فقید هایکو، رادمیلا بوگویویچ، اهدا خواهد شد.
سه جایزه اهدا می شود و یک نشریه از اشعار هایکوهای برگزیده و جایزه چاپ می شود.
@Angousht_Mah
کتاب باهاری بوشاس (رویای بهار) اولین کتاب دوست ارجمندم خانم میترا صدر اشکوری است که در قالب مجموعه هایکوی دو زبانه گیلکی-فارسی در سال ۱۴۰۳ از سوی انتشارات یانا منتشر شد. شما را دعوت میکنم چند هایکوی زیبا از این کتاب خوب را بخوانید. (متاسفانه به دلیل محدودیت در کیبرد موبایلم نتوانستم علائمگذاریهای لازم زبان گیلکی را به درستی تایپ کنم.)
۱
تلاگورئه وخ راک-
لابدون مورواری رشته
ووسئس کسن جی
رگبار سحرگاهی-
رشتهی مرواریدی عنکبوت
از هم گسیخت
۲
چئلکوم دل،
مر تیتالا گئنته
یته ملجه
در مه غلیظ،
مرا به بازی گرفته
گنجشکی
۳
شئعر بگوتا پسی،
جلدی شوم، هاشورئم
شوییل کشکه
پس از سرودن شعر
با عجله میروم بسابم
کشک شوییل
۴
یه مرتا کولنگون-
بادمجون_کباب بیشتنه
خوسیر گوذریم
ناگهان درناها-
از سرخ کردن بادمجان کباب
منصرف میشوم
۵
یخ آوابو-
دسی گه کوله ووت_دره
حالا سرته
یخ آب شد-
دستی که کلاه میبافد
هنوز سرد
۶
ادل اویه
گه می نفس بیگیت،
یته ختمی گول
درست آنجا
که نفسم گرفت،
یک گل ختمی
۷
الاسوسو جی پور،
خون آزمیت ورخ
پیلامار
پر از ستاره،
برگ آزمایشِ خونِ
مادربزرگ
@Angousht_Mah
۱
تلاگورئه وخ راک-
لابدون مورواری رشته
ووسئس کسن جی
رگبار سحرگاهی-
رشتهی مرواریدی عنکبوت
از هم گسیخت
۲
چئلکوم دل،
مر تیتالا گئنته
یته ملجه
در مه غلیظ،
مرا به بازی گرفته
گنجشکی
۳
شئعر بگوتا پسی،
جلدی شوم، هاشورئم
شوییل کشکه
پس از سرودن شعر
با عجله میروم بسابم
کشک شوییل
۴
یه مرتا کولنگون-
بادمجون_کباب بیشتنه
خوسیر گوذریم
ناگهان درناها-
از سرخ کردن بادمجان کباب
منصرف میشوم
۵
یخ آوابو-
دسی گه کوله ووت_دره
حالا سرته
یخ آب شد-
دستی که کلاه میبافد
هنوز سرد
۶
ادل اویه
گه می نفس بیگیت،
یته ختمی گول
درست آنجا
که نفسم گرفت،
یک گل ختمی
۷
الاسوسو جی پور،
خون آزمیت ورخ
پیلامار
پر از ستاره،
برگ آزمایشِ خونِ
مادربزرگ
@Angousht_Mah