تربیت #سکولار و مشکل #مغزشویی
برای #خداناباوران، یکی از مشکلات تربیت فرزندان، موضوع باور و عقاید است. #خداناباوران عقایدشان را به ارث نبردهاند و بدترین کار اینست که به فرزندانشان اجبار کنند که همان اعتقادات (یا بیاعتقادی) را داشته باشند. اما راهحل چیست؟
✭ #آموزش
✘ میبایست به کودکان #شکاکیت را آموخت، تا اینکه چیزی که زیادی خوب بنظر میرسد را براحتی قبول نکنند
✘ میبایست به کودکان آموزش داد که هر مذهبی چه باورهایی دارد
✘ نمادهای هر مذهب را به آنان باید نشان داد
✘ اجازه بدهید بدانند که چرا بعضی از مردم، محمد را فرستاده خدا میدانند و بعضی دیگر مسیح را نجاتدهنده
✘ برایشان از قصههایی که هر مذهب برای #خلقت نوشتهاند بگویید و اگر واقعا افسانه هستند، از اینکه به این نام معرفیشان بکنید خجالت نکشید
✘ به کودکان بیاموزید حقیقتعلمی، شایسته دانستن است
✘ اینکه به کودکان بیاموزید که موجودات زنده منشا مشترکی داشتهاند نامش #مغزشویی نیست، آموزش است
✘ وقتی مداخله کنید که تعصب یا نفرت را آموزش میبینند. در این وقت مثل هر موقعیت دیگری به مانند یک والد مسئول، به آنها گوشزد کنید که عقایدی که نفرت از بقیه را گسترش میدهند برایش مفید نیستند
✘ آنها را با دانش آشنا کنید. به آنها نشان دهید چطور همزمان به دانش احترام بگذارند و شم شکاکیتشان را هم نسبت به دانش حفظ بکنند
✘ #دانش و #شبهدانش را به آنها نشان دهید و به آنها بیاموزید تا تفاوتشان را از همدیگر باز بشناسند
✘ به آنها بگویید چرا بعضی افراد ادعاهای شبهعلمی میکنند
✘ به کودکان فرگشت، ریشههایحیات، و مهبانگ را آموزش دهید
✘ به آنها از عظمتهستی و پیچیدگی حیات بگویید
اینها از هر داستان و قصه ای که مذاهب سرهم کردهاند جالبتر است
هر پدر و مادری به فرزندانش اخلاق و ارزشهای خودش را منتقل میکند و این کار نادرستی نیست ولی به آنها یاد دهید این ارزشها نیازمند تضمین یک قدرت ماورایی نیستند، بلکه از حس همدلی و نوعدوستی انسانها میآیند. مهمترین کار این است که عقاید و باورهایمان را به آنها اموزش دهیم اما یاید طوری رفتار کنیم که بدانند وقتی بزرگ شدند نیازی نیست با ما همعقیده باشند
به آنها تفکر انتقادی و اندیشیدن علمی را بیاموزید، بقیه راه را خودشان پیدا خواهند کرد
⚛ @AndisheKonim
برای #خداناباوران، یکی از مشکلات تربیت فرزندان، موضوع باور و عقاید است. #خداناباوران عقایدشان را به ارث نبردهاند و بدترین کار اینست که به فرزندانشان اجبار کنند که همان اعتقادات (یا بیاعتقادی) را داشته باشند. اما راهحل چیست؟
✭ #آموزش
✘ میبایست به کودکان #شکاکیت را آموخت، تا اینکه چیزی که زیادی خوب بنظر میرسد را براحتی قبول نکنند
✘ میبایست به کودکان آموزش داد که هر مذهبی چه باورهایی دارد
✘ نمادهای هر مذهب را به آنان باید نشان داد
✘ اجازه بدهید بدانند که چرا بعضی از مردم، محمد را فرستاده خدا میدانند و بعضی دیگر مسیح را نجاتدهنده
✘ برایشان از قصههایی که هر مذهب برای #خلقت نوشتهاند بگویید و اگر واقعا افسانه هستند، از اینکه به این نام معرفیشان بکنید خجالت نکشید
✘ به کودکان بیاموزید حقیقتعلمی، شایسته دانستن است
✘ اینکه به کودکان بیاموزید که موجودات زنده منشا مشترکی داشتهاند نامش #مغزشویی نیست، آموزش است
✘ وقتی مداخله کنید که تعصب یا نفرت را آموزش میبینند. در این وقت مثل هر موقعیت دیگری به مانند یک والد مسئول، به آنها گوشزد کنید که عقایدی که نفرت از بقیه را گسترش میدهند برایش مفید نیستند
✘ آنها را با دانش آشنا کنید. به آنها نشان دهید چطور همزمان به دانش احترام بگذارند و شم شکاکیتشان را هم نسبت به دانش حفظ بکنند
✘ #دانش و #شبهدانش را به آنها نشان دهید و به آنها بیاموزید تا تفاوتشان را از همدیگر باز بشناسند
✘ به آنها بگویید چرا بعضی افراد ادعاهای شبهعلمی میکنند
✘ به کودکان فرگشت، ریشههایحیات، و مهبانگ را آموزش دهید
✘ به آنها از عظمتهستی و پیچیدگی حیات بگویید
اینها از هر داستان و قصه ای که مذاهب سرهم کردهاند جالبتر است
هر پدر و مادری به فرزندانش اخلاق و ارزشهای خودش را منتقل میکند و این کار نادرستی نیست ولی به آنها یاد دهید این ارزشها نیازمند تضمین یک قدرت ماورایی نیستند، بلکه از حس همدلی و نوعدوستی انسانها میآیند. مهمترین کار این است که عقاید و باورهایمان را به آنها اموزش دهیم اما یاید طوری رفتار کنیم که بدانند وقتی بزرگ شدند نیازی نیست با ما همعقیده باشند
به آنها تفکر انتقادی و اندیشیدن علمی را بیاموزید، بقیه راه را خودشان پیدا خواهند کرد
⚛ @AndisheKonim
✓ #حقیقت (۳)
اصل دیگر اینست که هیچوقت موجودات #جدیدالحیات، نمیدانند که قبلا چه بودهاند، کجا بوده اند؟ با چهکسی بوده اند؟ چطور و چرا بوده اند؟ چه زمانی و چطور به قالب جدید درآمدهاند؟ و ....
اصل بعدی اینست که من بار دیگر به این صورت که هستم، زاده نمیشوم و حیات نمییابم، ولی ذرات بدن من در ترکیب و تشکیل قالب موجودات دیگر شرکت میکنند.
قسمتهایی از من امروزی سهمی در ایجاد قالب موجودات جدید خواهند داشت، اگرچه اندک باشد
من و اعضا تشكيل دهنده اندامم نميدانيم فردا چه خواهیم بود و به کدام قالب خواهیم رفت، ولی میدانیم که حوادث و ماجراهای خوب و بد و زشت و زیبای قالب امروزی خود را را فراموش خواهیم کرد و باری از زندگی کنونی را با خود نخواهیم برد، نه خوشیهايش را، و نه تلخیهايش را
اصل ديگر اینست که تغییر قالب مردن و زنده شدن و باز مرده و زنده شدن را هیچ درد و رنجی نیست
وقتی بار یک قالب، سنگین میشود، ینی در اثر گذشت زمان و قوانین حیات، دستگاها بدن از طراوت و سلامت و قدرت میافتند و پیری و بیماری و ناتوانی جایگزین آنها میشوند، علاج راحت شدت از این مشکلات همان مُردن یا رها شدن از آن قالب و رفتن به قالبهای نو است
× مردن و از نو زاده شدن
نتیجه اینکه دارندگان حیات، از ازل در قید حیات بودهاند و تا ابد نیز در قید حیات خواهند بود
علم ثابت کرده است که
هیچ موجودی معدوم نمیشود و از هستی به صورت مطلق ساقط نمیشود.
همانطور که هیچ موجودی از عدم به هستی نمیآید.
• یعنی از هیچ، چیزی بوجود نمیآید (هیچفلسفی نه هیچکوانتومی)
#خلقت، به صورتیکه در ادیان مطرح شده است، یک حرف بیپایه و بیاساس و به زبان ساده بیدلیل و منطق و مهمل است
دلیل روشن آن، اینست که ما از یک طرف #قصهآفرینش را داریم که خدا در قرآناش میگوید
ما انسان را از گل آفریدیم و از نفس خود به او حیات دادیم
و از طرف دیگر همان خدا در آیهای دیگر در همان قران میگوید
انسان را از نطفه آفریده است
که نشان دهنده تناقض آشكار در كلام خداست
⚛ @AndisheKonim
ادامه 👇
اصل دیگر اینست که هیچوقت موجودات #جدیدالحیات، نمیدانند که قبلا چه بودهاند، کجا بوده اند؟ با چهکسی بوده اند؟ چطور و چرا بوده اند؟ چه زمانی و چطور به قالب جدید درآمدهاند؟ و ....
اصل بعدی اینست که من بار دیگر به این صورت که هستم، زاده نمیشوم و حیات نمییابم، ولی ذرات بدن من در ترکیب و تشکیل قالب موجودات دیگر شرکت میکنند.
قسمتهایی از من امروزی سهمی در ایجاد قالب موجودات جدید خواهند داشت، اگرچه اندک باشد
من و اعضا تشكيل دهنده اندامم نميدانيم فردا چه خواهیم بود و به کدام قالب خواهیم رفت، ولی میدانیم که حوادث و ماجراهای خوب و بد و زشت و زیبای قالب امروزی خود را را فراموش خواهیم کرد و باری از زندگی کنونی را با خود نخواهیم برد، نه خوشیهايش را، و نه تلخیهايش را
اصل ديگر اینست که تغییر قالب مردن و زنده شدن و باز مرده و زنده شدن را هیچ درد و رنجی نیست
وقتی بار یک قالب، سنگین میشود، ینی در اثر گذشت زمان و قوانین حیات، دستگاها بدن از طراوت و سلامت و قدرت میافتند و پیری و بیماری و ناتوانی جایگزین آنها میشوند، علاج راحت شدت از این مشکلات همان مُردن یا رها شدن از آن قالب و رفتن به قالبهای نو است
× مردن و از نو زاده شدن
نتیجه اینکه دارندگان حیات، از ازل در قید حیات بودهاند و تا ابد نیز در قید حیات خواهند بود
علم ثابت کرده است که
هیچ موجودی معدوم نمیشود و از هستی به صورت مطلق ساقط نمیشود.
همانطور که هیچ موجودی از عدم به هستی نمیآید.
• یعنی از هیچ، چیزی بوجود نمیآید (هیچفلسفی نه هیچکوانتومی)
#خلقت، به صورتیکه در ادیان مطرح شده است، یک حرف بیپایه و بیاساس و به زبان ساده بیدلیل و منطق و مهمل است
دلیل روشن آن، اینست که ما از یک طرف #قصهآفرینش را داریم که خدا در قرآناش میگوید
ما انسان را از گل آفریدیم و از نفس خود به او حیات دادیم
و از طرف دیگر همان خدا در آیهای دیگر در همان قران میگوید
انسان را از نطفه آفریده است
که نشان دهنده تناقض آشكار در كلام خداست
⚛ @AndisheKonim
ادامه 👇
✭ تربیت #سکولار و مشکل #مغزشویی
برای #خداناباوران، یکی از مشکلات تربیت فرزندان، موضوع باور و عقاید است. #خداناباوران عقایدشان را به ارث نبردهاند و بدترین کار اینست که به فرزندانشان اجبار کنند که همان اعتقادات (یا بیاعتقادی) را داشته باشند. اما راهحل چیست؟
✭ #آموزش
✘ میبایست به کودکان #شکاکیت را آموخت، تا اینکه چیزی که زیادی خوب بنظر میرسد را براحتی قبول نکنند
✘ میبایست به کودکان آموزش داد که هر مذهبی چه باورهایی دارد
✘ نمادهای هر مذهب را به آنان باید نشان داد
✘ اجازه بدهید بدانند که چرا بعضی از مردم، محمد را فرستاده خدا میدانند و بعضی دیگر مسیح را نجاتدهنده
✘ برایشان از قصههایی که هر مذهب برای #خلقت نوشتهاند بگویید و اگر واقعا افسانه هستند، از اینکه به این نام معرفیشان بکنید خجالت نکشید
✘ به کودکان بیاموزید حقیقتعلمی، شایسته دانستن است
✘ اینکه به کودکان بیاموزید که موجودات زنده منشا مشترکی داشتهاند نامش #مغزشویی نیست، آموزش است
✘ وقتی مداخله کنید که تعصب یا نفرت را آموزش میبینند. در این وقت مثل هر موقعیت دیگری به مانند یک والد مسئول، به آنها گوشزد کنید که عقایدی که نفرت از بقیه را گسترش میدهند برایش مفید نیستند
✘ آنها را با دانش آشنا کنید. به آنها نشان دهید چطور همزمان به دانش احترام بگذارند و شم شکاکیتشان را هم نسبت به دانش حفظ بکنند
✘ #دانش و #شبهدانش را به آنها نشان دهید و به آنها بیاموزید تا تفاوتشان را از همدیگر باز بشناسند
✘ به آنها بگویید چرا بعضی افراد ادعاهای شبهعلمی میکنند
✘ به کودکان فرگشت، ریشههایحیات، و مهبانگ را آموزش دهید
✘ به آنها از عظمتهستی و پیچیدگی حیات بگویید
اینها از هر داستان و قصه ای که مذاهب سرهم کردهاند جالبتر است
هر پدر و مادری به فرزندانش اخلاق و ارزشهای خودش را منتقل میکند و این کار نادرستی نیست ولی به آنها یاد دهید این ارزشها نیازمند تضمین یک قدرت ماورایی نیستند، بلکه از حس همدلی و نوعدوستی انسانها میآیند. مهمترین کار این است که عقاید و باورهایمان را به آنها اموزش دهیم اما یاید طوری رفتار کنیم که بدانند وقتی بزرگ شدند نیازی نیست با ما همعقیده باشند
به آنها تفکر انتقادی و اندیشیدن علمی را بیاموزید، بقیه راه را خودشان پیدا خواهند کرد
⚛ @AndisheKonim
برای #خداناباوران، یکی از مشکلات تربیت فرزندان، موضوع باور و عقاید است. #خداناباوران عقایدشان را به ارث نبردهاند و بدترین کار اینست که به فرزندانشان اجبار کنند که همان اعتقادات (یا بیاعتقادی) را داشته باشند. اما راهحل چیست؟
✭ #آموزش
✘ میبایست به کودکان #شکاکیت را آموخت، تا اینکه چیزی که زیادی خوب بنظر میرسد را براحتی قبول نکنند
✘ میبایست به کودکان آموزش داد که هر مذهبی چه باورهایی دارد
✘ نمادهای هر مذهب را به آنان باید نشان داد
✘ اجازه بدهید بدانند که چرا بعضی از مردم، محمد را فرستاده خدا میدانند و بعضی دیگر مسیح را نجاتدهنده
✘ برایشان از قصههایی که هر مذهب برای #خلقت نوشتهاند بگویید و اگر واقعا افسانه هستند، از اینکه به این نام معرفیشان بکنید خجالت نکشید
✘ به کودکان بیاموزید حقیقتعلمی، شایسته دانستن است
✘ اینکه به کودکان بیاموزید که موجودات زنده منشا مشترکی داشتهاند نامش #مغزشویی نیست، آموزش است
✘ وقتی مداخله کنید که تعصب یا نفرت را آموزش میبینند. در این وقت مثل هر موقعیت دیگری به مانند یک والد مسئول، به آنها گوشزد کنید که عقایدی که نفرت از بقیه را گسترش میدهند برایش مفید نیستند
✘ آنها را با دانش آشنا کنید. به آنها نشان دهید چطور همزمان به دانش احترام بگذارند و شم شکاکیتشان را هم نسبت به دانش حفظ بکنند
✘ #دانش و #شبهدانش را به آنها نشان دهید و به آنها بیاموزید تا تفاوتشان را از همدیگر باز بشناسند
✘ به آنها بگویید چرا بعضی افراد ادعاهای شبهعلمی میکنند
✘ به کودکان فرگشت، ریشههایحیات، و مهبانگ را آموزش دهید
✘ به آنها از عظمتهستی و پیچیدگی حیات بگویید
اینها از هر داستان و قصه ای که مذاهب سرهم کردهاند جالبتر است
هر پدر و مادری به فرزندانش اخلاق و ارزشهای خودش را منتقل میکند و این کار نادرستی نیست ولی به آنها یاد دهید این ارزشها نیازمند تضمین یک قدرت ماورایی نیستند، بلکه از حس همدلی و نوعدوستی انسانها میآیند. مهمترین کار این است که عقاید و باورهایمان را به آنها اموزش دهیم اما یاید طوری رفتار کنیم که بدانند وقتی بزرگ شدند نیازی نیست با ما همعقیده باشند
به آنها تفکر انتقادی و اندیشیدن علمی را بیاموزید، بقیه راه را خودشان پیدا خواهند کرد
⚛ @AndisheKonim
Forwarded from اندیشیدن تنها راه نجات (𝐒@𝐥𝐢𝐦)
✓ #حقیقت (۳)
اصل دیگر اینست که هیچوقت موجودات #جدیدالحیات، نمیدانند که قبلا چه بودهاند، کجا بوده اند؟ با چهکسی بوده اند؟ چطور و چرا بوده اند؟ چه زمانی و چطور به قالب جدید درآمدهاند؟ و ....
اصل بعدی اینست که من بار دیگر به این صورت که هستم، زاده نمیشوم و حیات نمییابم، ولی ذرات بدن من در ترکیب و تشکیل قالب موجودات دیگر شرکت میکنند.
قسمتهایی از من امروزی سهمی در ایجاد قالب موجودات جدید خواهند داشت، اگرچه اندک باشد
من و اعضا تشكيل دهنده اندامم نميدانيم فردا چه خواهیم بود و به کدام قالب خواهیم رفت، ولی میدانیم که حوادث و ماجراهای خوب و بد و زشت و زیبای قالب امروزی خود را را فراموش خواهیم کرد و باری از زندگی کنونی را با خود نخواهیم برد، نه خوشیهايش را، و نه تلخیهايش را
اصل ديگر اینست که تغییر قالب مردن و زنده شدن و باز مرده و زنده شدن را هیچ درد و رنجی نیست
وقتی بار یک قالب، سنگین میشود، ینی در اثر گذشت زمان و قوانین حیات، دستگاها بدن از طراوت و سلامت و قدرت میافتند و پیری و بیماری و ناتوانی جایگزین آنها میشوند، علاج راحت شدت از این مشکلات همان مُردن یا رها شدن از آن قالب و رفتن به قالبهای نو است
× مردن و از نو زاده شدن
نتیجه اینکه دارندگان حیات، از ازل در قید حیات بودهاند و تا ابد نیز در قید حیات خواهند بود
علم ثابت کرده است که
هیچ موجودی معدوم نمیشود و از هستی به صورت مطلق ساقط نمیشود.
همانطور که هیچ موجودی از عدم به هستی نمیآید.
• یعنی از هیچ، چیزی بوجود نمیآید (هیچفلسفی نه هیچکوانتومی)
#خلقت، به صورتیکه در ادیان مطرح شده است، یک حرف بیپایه و بیاساس و به زبان ساده بیدلیل و منطق و مهمل است
دلیل روشن آن، اینست که ما از یک طرف #قصهآفرینش را داریم که خدا در قرآناش میگوید
ما انسان را از گل آفریدیم و از نفس خود به او حیات دادیم
و از طرف دیگر همان خدا در آیهای دیگر در همان قران میگوید
انسان را از نطفه آفریده است
که نشان دهنده تناقض آشكار در كلام خداست
⚛ @AndisheKonim
ادامه 👇
اصل دیگر اینست که هیچوقت موجودات #جدیدالحیات، نمیدانند که قبلا چه بودهاند، کجا بوده اند؟ با چهکسی بوده اند؟ چطور و چرا بوده اند؟ چه زمانی و چطور به قالب جدید درآمدهاند؟ و ....
اصل بعدی اینست که من بار دیگر به این صورت که هستم، زاده نمیشوم و حیات نمییابم، ولی ذرات بدن من در ترکیب و تشکیل قالب موجودات دیگر شرکت میکنند.
قسمتهایی از من امروزی سهمی در ایجاد قالب موجودات جدید خواهند داشت، اگرچه اندک باشد
من و اعضا تشكيل دهنده اندامم نميدانيم فردا چه خواهیم بود و به کدام قالب خواهیم رفت، ولی میدانیم که حوادث و ماجراهای خوب و بد و زشت و زیبای قالب امروزی خود را را فراموش خواهیم کرد و باری از زندگی کنونی را با خود نخواهیم برد، نه خوشیهايش را، و نه تلخیهايش را
اصل ديگر اینست که تغییر قالب مردن و زنده شدن و باز مرده و زنده شدن را هیچ درد و رنجی نیست
وقتی بار یک قالب، سنگین میشود، ینی در اثر گذشت زمان و قوانین حیات، دستگاها بدن از طراوت و سلامت و قدرت میافتند و پیری و بیماری و ناتوانی جایگزین آنها میشوند، علاج راحت شدت از این مشکلات همان مُردن یا رها شدن از آن قالب و رفتن به قالبهای نو است
× مردن و از نو زاده شدن
نتیجه اینکه دارندگان حیات، از ازل در قید حیات بودهاند و تا ابد نیز در قید حیات خواهند بود
علم ثابت کرده است که
هیچ موجودی معدوم نمیشود و از هستی به صورت مطلق ساقط نمیشود.
همانطور که هیچ موجودی از عدم به هستی نمیآید.
• یعنی از هیچ، چیزی بوجود نمیآید (هیچفلسفی نه هیچکوانتومی)
#خلقت، به صورتیکه در ادیان مطرح شده است، یک حرف بیپایه و بیاساس و به زبان ساده بیدلیل و منطق و مهمل است
دلیل روشن آن، اینست که ما از یک طرف #قصهآفرینش را داریم که خدا در قرآناش میگوید
ما انسان را از گل آفریدیم و از نفس خود به او حیات دادیم
و از طرف دیگر همان خدا در آیهای دیگر در همان قران میگوید
انسان را از نطفه آفریده است
که نشان دهنده تناقض آشكار در كلام خداست
⚛ @AndisheKonim
ادامه 👇
در باب داستان ابلهانهی #خلقت #زن
#تورات : یکی از دندههایش را گرفت زنی بنا کرد و نزد آدم آورد.
#انجیل : ... و گرفت دنده را از سوی دل و آنجا را از گوشت پر کرد و از آن دنده، حوا را آفرید و زن برای آدم گردانید.
#قرآن : و جفت وی را از آن پدید آورد تا بدان آرام گیرد.
لینک این پست در کانال اینستاگرام اندیشه :
https://www.instagram.com/p/CifR3YAjwxA/?igshid=YmMyMTA2M2Y=
⚛ @AndisheKonim
#تورات : یکی از دندههایش را گرفت زنی بنا کرد و نزد آدم آورد.
#انجیل : ... و گرفت دنده را از سوی دل و آنجا را از گوشت پر کرد و از آن دنده، حوا را آفرید و زن برای آدم گردانید.
#قرآن : و جفت وی را از آن پدید آورد تا بدان آرام گیرد.
لینک این پست در کانال اینستاگرام اندیشه :
https://www.instagram.com/p/CifR3YAjwxA/?igshid=YmMyMTA2M2Y=
⚛ @AndisheKonim
چرا خدا #خلقت را آفرید؟!
لینک این پست در کانال اینستاگرام اندیشه :
https://www.instagram.com/p/CifRwzsjG2N/?igshid=YmMyMTA2M2Y=
⚛ @AndisheKonim
لینک این پست در کانال اینستاگرام اندیشه :
https://www.instagram.com/p/CifRwzsjG2N/?igshid=YmMyMTA2M2Y=
⚛ @AndisheKonim
برای درک #ذهن باید #نورون_ها را بشناسیم ، واژگان مبهم کمکی نمیکنند!
زمانی که من در دانشگاه پپردین دانشجو بودم، ملزم به گذران درسی به نام روانشناسی فیزیولوژیک بودیم که امروزه علوم اعصاب شناختی نامیده میشود. این درس واقعا دید مرا در زمینه مطالعه ذهن باز کرد، زیرا استاد ما درل سی دیرمور بود که یکی از بهترینها در تفسیر واضح مطالب علمی است که تا کنون دیدهام. او موشکافانه به اعماق مغز میپرداخت تا ساختار اساسی تمام افکار و رفتارهای ما را توضیح دهد: نورون (عصب یا یاخته عصبی) .
پیش از این که من بدانم نورونها چگونه کار میکنند، در مورد آنچه در سر افراد میگذرد به توضیح با واژههای مبهمی قانع بودم. واژههایی مانند "فکر کردن" یا " پردازش" یا "یادگیری" یا "فهمیدن" راضی بودم که باهم در زیر عنوان "ذهن" جمع میشدند، گویی که اینها عواملی علّی فرایندهای مغز بودند. چنین نیست؛ اینها تنها واژههایی برای توصیف یک فرایند هستند که خود نیازمند توضیح عمیقتری است.
در اوایل قرن بیستم جولین هاکسلی، زیستشناس بریتانیایی، توضیح مبهم فیلسوف فرانسوی، هنری برگسون، برای حیات را به تمسخر گرفت. او گفته بود که élan vital (نیروی حیاتی) علت حیات است که به گفته هاکسلی مانند این است که بخواهیم موتور بخار روی ریل را با گفتن این که به وسیله لوکوموتیف (نیروی لوکوموتیو) پیش میرود توضیح دهیم.
داوکینز چنین تشبیهی را برای دست انداختن توضیح طراحی هوشمند در مورد حیات به کار برد. گفتن این که چشم، باکتری تاژک یا DNA "طراحی شدهاند" هیچ چیز به ما نمیگوید. دانشمندان میخواهند بدانند که اینها چگونه طراحی شدهاند، چه نیروهایی در کار بودهاند، چگونه فرایند رشد و ارتقا به پیش رفته است و چیزهایی شبیه این.
داوکینز یک تاریخ خیالی را تصور کرد که در آن اندرو هاکسلی و الن کودکین، برندگان نوبل برای دریافتن بیوفیزیک مولکولی در سیگنالهای عصبی با یک دیدگاه خلقتگرایانه این مساله را به " انرژی عصبی" نسبت میدادند.
ما نیز با الهام از گفتمان طنز داوکینز میتوانیم تاریخ را به گونهی دیگری تصور کنیم. تصور کنید که دیوید هوبل و تورستن وایزل ( برندگان نوبل در سال ۱۹۸۱ برای پژوهشهای پیشگامانه در مورد مداربندی مغز و شناسایی شیمی-اعصاب بینایی)، به جای این که سالها به موشکافی در سطح مولکولی و سلولی بپردازند تا بفهمند که مغز چگونه فوتونهای نور را به سیگنالهای عصبی تبدیل میکند، خیلی ساده میگفتند که کار نیروی روان است:
🤵🏻♂ + ببین هوبل، این مساله که چگونه فوتونها به نور تبدیل میشن خیلی آزاردهنده و طاقتفرساست. من که نمیتونم بفهمم چطوری میشه، تو میتونی؟
🙍🏼♂- نه وایزل عزیز، منم نمیفهمم. گذاشتن الکترود در مغز میمونها هم کار حوصله سر بری هست، جون به لب میشم تا الکترود رو در مکان درست بذارم. چرا به جای این کارا نگیم که فوتون توسط نیروی روان تبدیل به سیگنال عصبی میشه؟
🤵🏻♂ + احسنت!
نیروی روان چه توضیحی ارائه میدهد؟ هیچ! مانند این است که برای توصیف موتور خودرویتان بگوید با نیروی احتراق کار میکند که این گفته چیزی در مورد فرایندهایی که واقعا درون سیلندر موتور خودرو اتفاق میافتد به شما نمیگوید: یک پیستون مخلوط بخار سوخت و هوا را فشرده میکند، سپس جرقه شمع باعث انفجار میشود که پیستون را به پایین هل میدهد و پیستون نیز بازوی میل لنگ را میچرخاند که به شفت متصل است و چرخش از طریق دیفرانسیل به چرخهای خودرو منتقل میشود.
زمانی که میگویم ذهن آن چیزی است که مغز انجام میدهد منظورم این است. نورون و کُنشهایش در روانشناسی همانند اتم و گرانش در فیزیک هستند. برای فهمیدنِ باور، ما باید بفهمیم نورونها چگونه کار میکنند.
#مایکل #شرمر
#The_Believing_Brain
ترجمهی : #یاسر #سلیمی
#کارکرد_مغز #ذهن #خلقت_گرایی #طراحی_هوشمند #علوم_اعصاب_شناختی
⚛ @AndisheKonim
زمانی که من در دانشگاه پپردین دانشجو بودم، ملزم به گذران درسی به نام روانشناسی فیزیولوژیک بودیم که امروزه علوم اعصاب شناختی نامیده میشود. این درس واقعا دید مرا در زمینه مطالعه ذهن باز کرد، زیرا استاد ما درل سی دیرمور بود که یکی از بهترینها در تفسیر واضح مطالب علمی است که تا کنون دیدهام. او موشکافانه به اعماق مغز میپرداخت تا ساختار اساسی تمام افکار و رفتارهای ما را توضیح دهد: نورون (عصب یا یاخته عصبی) .
پیش از این که من بدانم نورونها چگونه کار میکنند، در مورد آنچه در سر افراد میگذرد به توضیح با واژههای مبهمی قانع بودم. واژههایی مانند "فکر کردن" یا " پردازش" یا "یادگیری" یا "فهمیدن" راضی بودم که باهم در زیر عنوان "ذهن" جمع میشدند، گویی که اینها عواملی علّی فرایندهای مغز بودند. چنین نیست؛ اینها تنها واژههایی برای توصیف یک فرایند هستند که خود نیازمند توضیح عمیقتری است.
در اوایل قرن بیستم جولین هاکسلی، زیستشناس بریتانیایی، توضیح مبهم فیلسوف فرانسوی، هنری برگسون، برای حیات را به تمسخر گرفت. او گفته بود که élan vital (نیروی حیاتی) علت حیات است که به گفته هاکسلی مانند این است که بخواهیم موتور بخار روی ریل را با گفتن این که به وسیله لوکوموتیف (نیروی لوکوموتیو) پیش میرود توضیح دهیم.
داوکینز چنین تشبیهی را برای دست انداختن توضیح طراحی هوشمند در مورد حیات به کار برد. گفتن این که چشم، باکتری تاژک یا DNA "طراحی شدهاند" هیچ چیز به ما نمیگوید. دانشمندان میخواهند بدانند که اینها چگونه طراحی شدهاند، چه نیروهایی در کار بودهاند، چگونه فرایند رشد و ارتقا به پیش رفته است و چیزهایی شبیه این.
داوکینز یک تاریخ خیالی را تصور کرد که در آن اندرو هاکسلی و الن کودکین، برندگان نوبل برای دریافتن بیوفیزیک مولکولی در سیگنالهای عصبی با یک دیدگاه خلقتگرایانه این مساله را به " انرژی عصبی" نسبت میدادند.
ما نیز با الهام از گفتمان طنز داوکینز میتوانیم تاریخ را به گونهی دیگری تصور کنیم. تصور کنید که دیوید هوبل و تورستن وایزل ( برندگان نوبل در سال ۱۹۸۱ برای پژوهشهای پیشگامانه در مورد مداربندی مغز و شناسایی شیمی-اعصاب بینایی)، به جای این که سالها به موشکافی در سطح مولکولی و سلولی بپردازند تا بفهمند که مغز چگونه فوتونهای نور را به سیگنالهای عصبی تبدیل میکند، خیلی ساده میگفتند که کار نیروی روان است:
🤵🏻♂ + ببین هوبل، این مساله که چگونه فوتونها به نور تبدیل میشن خیلی آزاردهنده و طاقتفرساست. من که نمیتونم بفهمم چطوری میشه، تو میتونی؟
🙍🏼♂- نه وایزل عزیز، منم نمیفهمم. گذاشتن الکترود در مغز میمونها هم کار حوصله سر بری هست، جون به لب میشم تا الکترود رو در مکان درست بذارم. چرا به جای این کارا نگیم که فوتون توسط نیروی روان تبدیل به سیگنال عصبی میشه؟
🤵🏻♂ + احسنت!
نیروی روان چه توضیحی ارائه میدهد؟ هیچ! مانند این است که برای توصیف موتور خودرویتان بگوید با نیروی احتراق کار میکند که این گفته چیزی در مورد فرایندهایی که واقعا درون سیلندر موتور خودرو اتفاق میافتد به شما نمیگوید: یک پیستون مخلوط بخار سوخت و هوا را فشرده میکند، سپس جرقه شمع باعث انفجار میشود که پیستون را به پایین هل میدهد و پیستون نیز بازوی میل لنگ را میچرخاند که به شفت متصل است و چرخش از طریق دیفرانسیل به چرخهای خودرو منتقل میشود.
زمانی که میگویم ذهن آن چیزی است که مغز انجام میدهد منظورم این است. نورون و کُنشهایش در روانشناسی همانند اتم و گرانش در فیزیک هستند. برای فهمیدنِ باور، ما باید بفهمیم نورونها چگونه کار میکنند.
#مایکل #شرمر
#The_Believing_Brain
ترجمهی : #یاسر #سلیمی
#کارکرد_مغز #ذهن #خلقت_گرایی #طراحی_هوشمند #علوم_اعصاب_شناختی
⚛ @AndisheKonim
Forwarded from اندیشیدن تنها راه نجات (𝐒@𝐥𝐢𝐦)
✓ #حقیقت (۳)
اصل دیگر اینست که هیچوقت موجودات #جدیدالحیات، نمیدانند که قبلا چه بودهاند، کجا بوده اند؟ با چهکسی بوده اند؟ چطور و چرا بوده اند؟ چه زمانی و چطور به قالب جدید درآمدهاند؟ و ....
اصل بعدی اینست که من بار دیگر به این صورت که هستم، زاده نمیشوم و حیات نمییابم، ولی ذرات بدن من در ترکیب و تشکیل قالب موجودات دیگر شرکت میکنند.
قسمتهایی از من امروزی سهمی در ایجاد قالب موجودات جدید خواهند داشت، اگرچه اندک باشد
من و اعضا تشكيل دهنده اندامم نميدانيم فردا چه خواهیم بود و به کدام قالب خواهیم رفت، ولی میدانیم که حوادث و ماجراهای خوب و بد و زشت و زیبای قالب امروزی خود را را فراموش خواهیم کرد و باری از زندگی کنونی را با خود نخواهیم برد، نه خوشیهايش را، و نه تلخیهايش را
اصل ديگر اینست که تغییر قالب مردن و زنده شدن و باز مرده و زنده شدن را هیچ درد و رنجی نیست
وقتی بار یک قالب، سنگین میشود، ینی در اثر گذشت زمان و قوانین حیات، دستگاها بدن از طراوت و سلامت و قدرت میافتند و پیری و بیماری و ناتوانی جایگزین آنها میشوند، علاج راحت شدت از این مشکلات همان مُردن یا رها شدن از آن قالب و رفتن به قالبهای نو است
× مردن و از نو زاده شدن
نتیجه اینکه دارندگان حیات، از ازل در قید حیات بودهاند و تا ابد نیز در قید حیات خواهند بود
علم ثابت کرده است که
هیچ موجودی معدوم نمیشود و از هستی به صورت مطلق ساقط نمیشود.
همانطور که هیچ موجودی از عدم به هستی نمیآید.
• یعنی از هیچ، چیزی بوجود نمیآید (هیچفلسفی نه هیچکوانتومی)
#خلقت، به صورتیکه در ادیان مطرح شده است، یک حرف بیپایه و بیاساس و به زبان ساده بیدلیل و منطق و مهمل است
دلیل روشن آن، اینست که ما از یک طرف #قصهآفرینش را داریم که خدا در قرآناش میگوید
ما انسان را از گل آفریدیم و از نفس خود به او حیات دادیم
و از طرف دیگر همان خدا در آیهای دیگر در همان قران میگوید
انسان را از نطفه آفریده است
که نشان دهنده تناقض آشكار در كلام خداست
⚛ @AndisheKonim
ادامه 👇
اصل دیگر اینست که هیچوقت موجودات #جدیدالحیات، نمیدانند که قبلا چه بودهاند، کجا بوده اند؟ با چهکسی بوده اند؟ چطور و چرا بوده اند؟ چه زمانی و چطور به قالب جدید درآمدهاند؟ و ....
اصل بعدی اینست که من بار دیگر به این صورت که هستم، زاده نمیشوم و حیات نمییابم، ولی ذرات بدن من در ترکیب و تشکیل قالب موجودات دیگر شرکت میکنند.
قسمتهایی از من امروزی سهمی در ایجاد قالب موجودات جدید خواهند داشت، اگرچه اندک باشد
من و اعضا تشكيل دهنده اندامم نميدانيم فردا چه خواهیم بود و به کدام قالب خواهیم رفت، ولی میدانیم که حوادث و ماجراهای خوب و بد و زشت و زیبای قالب امروزی خود را را فراموش خواهیم کرد و باری از زندگی کنونی را با خود نخواهیم برد، نه خوشیهايش را، و نه تلخیهايش را
اصل ديگر اینست که تغییر قالب مردن و زنده شدن و باز مرده و زنده شدن را هیچ درد و رنجی نیست
وقتی بار یک قالب، سنگین میشود، ینی در اثر گذشت زمان و قوانین حیات، دستگاها بدن از طراوت و سلامت و قدرت میافتند و پیری و بیماری و ناتوانی جایگزین آنها میشوند، علاج راحت شدت از این مشکلات همان مُردن یا رها شدن از آن قالب و رفتن به قالبهای نو است
× مردن و از نو زاده شدن
نتیجه اینکه دارندگان حیات، از ازل در قید حیات بودهاند و تا ابد نیز در قید حیات خواهند بود
علم ثابت کرده است که
هیچ موجودی معدوم نمیشود و از هستی به صورت مطلق ساقط نمیشود.
همانطور که هیچ موجودی از عدم به هستی نمیآید.
• یعنی از هیچ، چیزی بوجود نمیآید (هیچفلسفی نه هیچکوانتومی)
#خلقت، به صورتیکه در ادیان مطرح شده است، یک حرف بیپایه و بیاساس و به زبان ساده بیدلیل و منطق و مهمل است
دلیل روشن آن، اینست که ما از یک طرف #قصهآفرینش را داریم که خدا در قرآناش میگوید
ما انسان را از گل آفریدیم و از نفس خود به او حیات دادیم
و از طرف دیگر همان خدا در آیهای دیگر در همان قران میگوید
انسان را از نطفه آفریده است
که نشان دهنده تناقض آشكار در كلام خداست
⚛ @AndisheKonim
ادامه 👇