#اسامه #بنلادن ، رهبر القاعده بود که گفت :
ما عاشق مرگیم آمریکا عاشق زندگی است این است تفاوت بین ما دو تا ، هیچ عبارتی از این بهتر نمیتواند توصیف کننده تقابل بنیادگرایی مذهبی با دنیای مدرن باشد .صدام حسین دیکتاتور ،عراق هم با اینکه باورهای مذهبی متعصبانه نداشت اما به خیال خودش نقطه ضعف بزرگ آمریکا را خوب تشخیص داده بود موقعی که ارتش آمریکا به عراق حمله کرد صدام مطمئن بود که در این نبرد پیروز میشود و استدلالش هم این بود که ما عراقی ها به راحتی میتوانیم صد هزار کشته در طول جنگ بدهیم و ککمان هم نگزد اما آمریکاییها قادر به تحمل تلفات انسانی نیروهایشان نیستند و حتی صد کشته برای آنها غیر قابل تحمل است و به همین دلیل مجبور به توقف جنگ میشوند. تروریست ها و دیکتاتورها در یک ویژگی مشترک هستند و آن بی توجهی مطلق به حیات انسانی است....
#اندیشه_کنیم
⚛ @AndisheKonim
ما عاشق مرگیم آمریکا عاشق زندگی است این است تفاوت بین ما دو تا ، هیچ عبارتی از این بهتر نمیتواند توصیف کننده تقابل بنیادگرایی مذهبی با دنیای مدرن باشد .صدام حسین دیکتاتور ،عراق هم با اینکه باورهای مذهبی متعصبانه نداشت اما به خیال خودش نقطه ضعف بزرگ آمریکا را خوب تشخیص داده بود موقعی که ارتش آمریکا به عراق حمله کرد صدام مطمئن بود که در این نبرد پیروز میشود و استدلالش هم این بود که ما عراقی ها به راحتی میتوانیم صد هزار کشته در طول جنگ بدهیم و ککمان هم نگزد اما آمریکاییها قادر به تحمل تلفات انسانی نیروهایشان نیستند و حتی صد کشته برای آنها غیر قابل تحمل است و به همین دلیل مجبور به توقف جنگ میشوند. تروریست ها و دیکتاتورها در یک ویژگی مشترک هستند و آن بی توجهی مطلق به حیات انسانی است....
#اندیشه_کنیم
⚛ @AndisheKonim
- در آستانۀ هفت اکتبر
بین خوشبین بودن و واقعبین بودن باید واقعبین بود و اگر خوشبینی به واقعبینی آسیب میزند، بیدرنگ باید آن را کنار نهاد. متأسفانه دیگر جایی برای خوشبینی نمانده و باید پذیرفت نشانهها از افزایش تنش حکایت دارند. زنجیرۀ رخدادها که با هفت اکتبر آغاز شد، در سالگرد آن به جایی رسید که یک سال پیش در مخیلۀ بدبینترین تحلیلگران هم نمیگنجید، چنانکه اگر دو سال پیش این تصویر آخرالزمانیِ غزه را میدیدید، بعید بود آن را باور کنید؛ گرچه البته وقتی عملیات هفت اکتبر رخ داد، تقریباً میشد انتظار داشت واکنش اسرائیل از هر آنچه تا پیش از آن از آن سراغ داشتیم شدیدتر خواهد بود.
هر چه جلوتر میرویم تصویر رخدادهای یک سال گذشته شفافتر میشود. به نظر میرسد اسرائیل چنین مسیری را هدفمند دنبال کرده و تعمداً اجازه میدهد زنجیرۀ کنش و واکنشها تداوم یابد. نشانهای دیده نمیشود که اسرائیل قصد داشته باشد این زنجیره را متوقف کند. اروپا در افولِ جهانیِ مزمن خود کلاً از خاورمیانه پا پس کشیده است. روسیه امید دارد با گسترش درگیریها در خاورمیانه فشار بر غرب افزایش یابد تا دست از حمایت از اوکراین بردارند و از پشت به زلنسکی خنجر بزنند.
آمریکا تا حدی در قبال واکنشهای اسرائیل به جمهوری اسلامی نقش ترمز را ایفا کرده است. برای مثال پس از عملیات پهپادیـموشکی پیشین همۀ مقامات دولت بایدن اصرار داشتند حمله شکست خورده تا به اسرائیل بقبولانند «هیچی نشده! فقط یهکم گلگیر جلو قُر شده که آن هم بدون رنگ درمیآید.» اما هر نظارهگری میدانست مسئله «نفس حمله» بود. بایدن موفق شد اسرائیل را مهار کند؛ گرچه اصلاً شک دارم آمریکا هیچگاه بتواند چیزی به اسرائیل بقبولاند؛ اسرائیل مهارت خاصی دارد خواست خود را نرمنرم در کاسۀ آمریکا بگذارد ــ بدون حمایت آمریکا هم نظرش چندان عوض نمیشود.
در دومین عملیات موشکی تصاویر اجازه نمیداد مقامات آمریکایی بگویند «طوری نشده». گرچه باز هم میگفتند عملیات شکست خورده است. اینبار مشخص بود آمریکا میداند نهایتاً بتواند کمی واکنش اسرائیل را تعدیل کند. به همین دلیل بایدن اول گفت تأسیسات هستهای نباید هدف قرار گیرد و بعد تلویحاً تأسیسات نفتی را هم به آن افزود. اما باز هم به گمانم سیاست اسرائیل در برابر بایدن همان است که به مرگ میگیرد تا به تب راضی شود. ترس آمریکا این است که درگیری از مهار خارج شود، اما هدف اسرائیل این است که آمریکا را گام به گام به درگیری بکشاند.
به گمانم اسرائیل با همین ریتم سطح تنش را بالا و بالاتر خواهد برد. اینک میدانیم که هدف اسرائیل در برابر حماس حذف کامل آن از غزه بود. با کمی تأخیر فهمیدیم در قبال حزبالله نیز هدفش ضربۀ حداکثری به حزبالله بود ــ لازم نیست توضیح دهم ضربۀ حداکثری یعنی چه. فقط این را هم اضافه کنم که به نظر در اسرائیل، سالها دربارهٔ جنگ سیوسهروزۀ سال ۲۰۰۶ فکر شده بود و اینبار کلاً اسرائیل تغییر تاکتیک داد. اول با عملیات پیجری در قاعدۀ حزب و توأمان حملۀ گسترده به رستۀ رهبری وقتی تعادل حزبالله را به هم زد، حملۀ زمینی را آغاز کرد؛ آن هم پس از فعالیت گستردۀ توپخانهای و نقطهزنی در جنوب لبنان. اما این جنگ در جنوب لبنان هم احتمالاً بسیار طولانی خواهد بود و با اشغال مناطقی همراه خواهد شد.
میماند این پرسش اصلی و بزرگ که درگیری با جمهوری اسلامی چه میشود؟ در این مورد باید منتظر تنشی دائمی و زدوخوردی بلندمدت باشیم؛ زدوخورد به همین معنایی که تا اینجا دیدهایم، منتها در سطحی بالاتر. احتمالاً شدت حملاتی موشکهای ایرانی بیشتر میشود و واکنشهای اسرائیل هم شدیدتر میشود. به این شکل، اسرائیل به جهان فرصت میدهد خود را به این تنش عادت دهد. متأسفانه هیچ سازوکاری برای متوقف کردن این زنجیرۀ کنش و واکنش وجود ندارد. نمیتوان گفت دقیقاً چه اتفاقاتی خواهد افتاد، اما دستکم میتوان حدس زد «ایدۀ دولت پزشکیان» که اولین روز دولتش با ترور هنیه در تهران همراه بود، عملاً محکوم به شکست است. فقط کافی است این زنجیرۀ تنش چند درجه داغتر شود تا بستن پروندۀ هستهای و تحریمها نهتنها ناممکن، بلکه سویۀ معکوس بگیرد. «ایدۀ دولت روحانی» که از سال ششم آن شکست خورد، اینبار از روز اول دچار مشکل اساسی شد.
زنجیرۀ درگیری که هفت اکتبر آغاز شد، پس از یک سال با فرود موشکها در پایگاه نوآتیم کامل شد. تاکتیکهای اسرائیل عوض شده و بیش از همیشه آماده است خون هم بدهد (چنانکه عملاً اجازه نداد حماس از گروگانها بهرۀ خاصی ببرد). هفت اکتبر ۲۰۲۳ نمیدانستیم هفت اکتبر ۲۰۲۴ به اینجا میرسیم. هفت اکتبر ۲۰۲۵ کجاییم؟ دستکم به گمانم صحبت از «سال» برای این درگیری هیچ بیراه نیست.
مهدی تدینی
#اندیشه_کنیم
⚛ @AndisheKonim
بین خوشبین بودن و واقعبین بودن باید واقعبین بود و اگر خوشبینی به واقعبینی آسیب میزند، بیدرنگ باید آن را کنار نهاد. متأسفانه دیگر جایی برای خوشبینی نمانده و باید پذیرفت نشانهها از افزایش تنش حکایت دارند. زنجیرۀ رخدادها که با هفت اکتبر آغاز شد، در سالگرد آن به جایی رسید که یک سال پیش در مخیلۀ بدبینترین تحلیلگران هم نمیگنجید، چنانکه اگر دو سال پیش این تصویر آخرالزمانیِ غزه را میدیدید، بعید بود آن را باور کنید؛ گرچه البته وقتی عملیات هفت اکتبر رخ داد، تقریباً میشد انتظار داشت واکنش اسرائیل از هر آنچه تا پیش از آن از آن سراغ داشتیم شدیدتر خواهد بود.
هر چه جلوتر میرویم تصویر رخدادهای یک سال گذشته شفافتر میشود. به نظر میرسد اسرائیل چنین مسیری را هدفمند دنبال کرده و تعمداً اجازه میدهد زنجیرۀ کنش و واکنشها تداوم یابد. نشانهای دیده نمیشود که اسرائیل قصد داشته باشد این زنجیره را متوقف کند. اروپا در افولِ جهانیِ مزمن خود کلاً از خاورمیانه پا پس کشیده است. روسیه امید دارد با گسترش درگیریها در خاورمیانه فشار بر غرب افزایش یابد تا دست از حمایت از اوکراین بردارند و از پشت به زلنسکی خنجر بزنند.
آمریکا تا حدی در قبال واکنشهای اسرائیل به جمهوری اسلامی نقش ترمز را ایفا کرده است. برای مثال پس از عملیات پهپادیـموشکی پیشین همۀ مقامات دولت بایدن اصرار داشتند حمله شکست خورده تا به اسرائیل بقبولانند «هیچی نشده! فقط یهکم گلگیر جلو قُر شده که آن هم بدون رنگ درمیآید.» اما هر نظارهگری میدانست مسئله «نفس حمله» بود. بایدن موفق شد اسرائیل را مهار کند؛ گرچه اصلاً شک دارم آمریکا هیچگاه بتواند چیزی به اسرائیل بقبولاند؛ اسرائیل مهارت خاصی دارد خواست خود را نرمنرم در کاسۀ آمریکا بگذارد ــ بدون حمایت آمریکا هم نظرش چندان عوض نمیشود.
در دومین عملیات موشکی تصاویر اجازه نمیداد مقامات آمریکایی بگویند «طوری نشده». گرچه باز هم میگفتند عملیات شکست خورده است. اینبار مشخص بود آمریکا میداند نهایتاً بتواند کمی واکنش اسرائیل را تعدیل کند. به همین دلیل بایدن اول گفت تأسیسات هستهای نباید هدف قرار گیرد و بعد تلویحاً تأسیسات نفتی را هم به آن افزود. اما باز هم به گمانم سیاست اسرائیل در برابر بایدن همان است که به مرگ میگیرد تا به تب راضی شود. ترس آمریکا این است که درگیری از مهار خارج شود، اما هدف اسرائیل این است که آمریکا را گام به گام به درگیری بکشاند.
به گمانم اسرائیل با همین ریتم سطح تنش را بالا و بالاتر خواهد برد. اینک میدانیم که هدف اسرائیل در برابر حماس حذف کامل آن از غزه بود. با کمی تأخیر فهمیدیم در قبال حزبالله نیز هدفش ضربۀ حداکثری به حزبالله بود ــ لازم نیست توضیح دهم ضربۀ حداکثری یعنی چه. فقط این را هم اضافه کنم که به نظر در اسرائیل، سالها دربارهٔ جنگ سیوسهروزۀ سال ۲۰۰۶ فکر شده بود و اینبار کلاً اسرائیل تغییر تاکتیک داد. اول با عملیات پیجری در قاعدۀ حزب و توأمان حملۀ گسترده به رستۀ رهبری وقتی تعادل حزبالله را به هم زد، حملۀ زمینی را آغاز کرد؛ آن هم پس از فعالیت گستردۀ توپخانهای و نقطهزنی در جنوب لبنان. اما این جنگ در جنوب لبنان هم احتمالاً بسیار طولانی خواهد بود و با اشغال مناطقی همراه خواهد شد.
میماند این پرسش اصلی و بزرگ که درگیری با جمهوری اسلامی چه میشود؟ در این مورد باید منتظر تنشی دائمی و زدوخوردی بلندمدت باشیم؛ زدوخورد به همین معنایی که تا اینجا دیدهایم، منتها در سطحی بالاتر. احتمالاً شدت حملاتی موشکهای ایرانی بیشتر میشود و واکنشهای اسرائیل هم شدیدتر میشود. به این شکل، اسرائیل به جهان فرصت میدهد خود را به این تنش عادت دهد. متأسفانه هیچ سازوکاری برای متوقف کردن این زنجیرۀ کنش و واکنش وجود ندارد. نمیتوان گفت دقیقاً چه اتفاقاتی خواهد افتاد، اما دستکم میتوان حدس زد «ایدۀ دولت پزشکیان» که اولین روز دولتش با ترور هنیه در تهران همراه بود، عملاً محکوم به شکست است. فقط کافی است این زنجیرۀ تنش چند درجه داغتر شود تا بستن پروندۀ هستهای و تحریمها نهتنها ناممکن، بلکه سویۀ معکوس بگیرد. «ایدۀ دولت روحانی» که از سال ششم آن شکست خورد، اینبار از روز اول دچار مشکل اساسی شد.
زنجیرۀ درگیری که هفت اکتبر آغاز شد، پس از یک سال با فرود موشکها در پایگاه نوآتیم کامل شد. تاکتیکهای اسرائیل عوض شده و بیش از همیشه آماده است خون هم بدهد (چنانکه عملاً اجازه نداد حماس از گروگانها بهرۀ خاصی ببرد). هفت اکتبر ۲۰۲۳ نمیدانستیم هفت اکتبر ۲۰۲۴ به اینجا میرسیم. هفت اکتبر ۲۰۲۵ کجاییم؟ دستکم به گمانم صحبت از «سال» برای این درگیری هیچ بیراه نیست.
مهدی تدینی
#اندیشه_کنیم
⚛ @AndisheKonim
🏛🏗دولت توسعهای (Developmental State) به نوعی از دولت اشاره دارد که تمرکز اصلی آن بر روی توسعه اقتصادی و اجتماعی است. این نوع دولت معمولاً دارای ایدههایی چون رشد اقتصادی پایدار، سرمایهگذاری در زیرساختها، آموزش و بهداشت، و تقویت صنایع داخلی است. دولتهای توسعهای معمولاً نقش فعالی در هدایت و برنامهریزی اقتصادی دارند و به ویژه در کشورهای در حال توسعه بیشتر دیده میشوند. مثالهای بارز از دولتهای توسعهای به ژاپن و کره جنوبی در دهههای ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ مربوط میشود.
🗿در مقابل، دولت بنیادگرا (Fundamentalist State) به دولتهایی اشاره دارد که بر اساس اصول و ارزشهای خاص مذهبی یا ایدئولوژیکی شکل گرفته و عمل میکنند. این نوع دولتها معمولاً دارای رویکردهای سختگیرانهتری نسبت به جامعه هستند و ممکن است در سیاستهای خود بر اساس اصول ایدئولوژیک یا مذهبی عمل کنند. مثالهایی از دولتهای بنیادگرا میتواند شامل جمهوری اسلامی ایران یا دولتهای اسلامی خاصی باشد که در آنها قوانین شریعت و اصول مذهبی به عنوان مبنای سیاستگذاریهای دولتی قرار دارد.
🔍 تفاوتهای کلیدی:
1. هدف و اولویت:
⦁ دولت توسعهای: اولویت بر توسعه اقتصادی و اجتماعی و افزایش رفاه عمومی.
⦁ دولت بنیادگرا: اولویت بر پیادهسازی اصول مذهبی و ایدئولوژیک.
2. نقش دولت:
⦁ دولت توسعهای: دولت نقشی فعال در تسهیل و هدایت توسعه اقتصادی دارد.
⦁ دولت بنیادگرا: دولت بیشتر بر اجرای قوانین و موازین ایدئولوژیک تمرکز دارد.
3. رویکرد به تغییرات اجتماعی:
⦁ دولت توسعهای: معمولاً پذیرای تغییرات و نوآوریها برای بهبود وضعیت اقتصادی است.
⦁ دولت بنیادگرا: ممکن است در برابر تغییرات اجتماعی مقاومت کند و بر حفظ سنتها و اصول خود تاکيد بيشتری داشته باشد.
4. مدلهای توسعه:
⦁ دولت توسعهای: ممکن است از مدلهای مختلفی برای توسعه استفاده کند، از جمله همکاری با سایر کشورها و جذب سرمایهگذاری خارجی.
⦁ دولت بنیادگرا: ممکن است به صورت انزواطلبی عمل کند و بر روی خودکفایی و حفظ هویت مذهبی تأکید کند.
به طور خلاصه، دولت توسعهای بیشتر به مسائل اقتصادی و اجتماعی توجه دارد، در حالی که دولت بنیادگرا به اصول ایدئولوژیک و مذهبی خود پایبند است.
#اندیشه_کنیم
⚛ @AndisheKonim
🗿در مقابل، دولت بنیادگرا (Fundamentalist State) به دولتهایی اشاره دارد که بر اساس اصول و ارزشهای خاص مذهبی یا ایدئولوژیکی شکل گرفته و عمل میکنند. این نوع دولتها معمولاً دارای رویکردهای سختگیرانهتری نسبت به جامعه هستند و ممکن است در سیاستهای خود بر اساس اصول ایدئولوژیک یا مذهبی عمل کنند. مثالهایی از دولتهای بنیادگرا میتواند شامل جمهوری اسلامی ایران یا دولتهای اسلامی خاصی باشد که در آنها قوانین شریعت و اصول مذهبی به عنوان مبنای سیاستگذاریهای دولتی قرار دارد.
🔍 تفاوتهای کلیدی:
1. هدف و اولویت:
⦁ دولت توسعهای: اولویت بر توسعه اقتصادی و اجتماعی و افزایش رفاه عمومی.
⦁ دولت بنیادگرا: اولویت بر پیادهسازی اصول مذهبی و ایدئولوژیک.
2. نقش دولت:
⦁ دولت توسعهای: دولت نقشی فعال در تسهیل و هدایت توسعه اقتصادی دارد.
⦁ دولت بنیادگرا: دولت بیشتر بر اجرای قوانین و موازین ایدئولوژیک تمرکز دارد.
3. رویکرد به تغییرات اجتماعی:
⦁ دولت توسعهای: معمولاً پذیرای تغییرات و نوآوریها برای بهبود وضعیت اقتصادی است.
⦁ دولت بنیادگرا: ممکن است در برابر تغییرات اجتماعی مقاومت کند و بر حفظ سنتها و اصول خود تاکيد بيشتری داشته باشد.
4. مدلهای توسعه:
⦁ دولت توسعهای: ممکن است از مدلهای مختلفی برای توسعه استفاده کند، از جمله همکاری با سایر کشورها و جذب سرمایهگذاری خارجی.
⦁ دولت بنیادگرا: ممکن است به صورت انزواطلبی عمل کند و بر روی خودکفایی و حفظ هویت مذهبی تأکید کند.
به طور خلاصه، دولت توسعهای بیشتر به مسائل اقتصادی و اجتماعی توجه دارد، در حالی که دولت بنیادگرا به اصول ایدئولوژیک و مذهبی خود پایبند است.
#اندیشه_کنیم
⚛ @AndisheKonim
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔺اعتراف خانبابا تهرانی از کمونیستهای سرشناس اعضای حزب توده
"تمام افراد رهبری حزب توده از قشر ثروتمند بودند و از میان فقرا نبودند؛ مثلاً آقای رادمنش زمیندار بزرگ لاهیجان بود. آقای ایرج اسکندری شاهزاده قاجاری بود.
من مخالفم اگر کسی فکر کند که انقلاب ۵۷ به علت فقر و مشکلات اقتصادی بوده باشد. انقلاب اسلامی سال ۵۷ به هیچ عنوان به علت فقر نبود. در زمان شاه مردم در رفاه بودند، دولت در آن دوره جوشکار از فیلیپین، شوفر از کره، باغبان از پاکستان و کلفت از سایر کشور های خارجی میآورد و کارگر چلوکباب میخورد. "
پشت پرده ها
قضاوت با شماست!
#اندیشه_کنیم
⚛ @AndisheKonim
"تمام افراد رهبری حزب توده از قشر ثروتمند بودند و از میان فقرا نبودند؛ مثلاً آقای رادمنش زمیندار بزرگ لاهیجان بود. آقای ایرج اسکندری شاهزاده قاجاری بود.
من مخالفم اگر کسی فکر کند که انقلاب ۵۷ به علت فقر و مشکلات اقتصادی بوده باشد. انقلاب اسلامی سال ۵۷ به هیچ عنوان به علت فقر نبود. در زمان شاه مردم در رفاه بودند، دولت در آن دوره جوشکار از فیلیپین، شوفر از کره، باغبان از پاکستان و کلفت از سایر کشور های خارجی میآورد و کارگر چلوکباب میخورد. "
پشت پرده ها
قضاوت با شماست!
#اندیشه_کنیم
⚛ @AndisheKonim
در باب تفکر
▪️«مردم از فکر کردن بیش از هر امر دیگر رنج میبرند.»
👤 #لئو_تولستوی
▪️«مهمترین قسمت شغل شما آن است که خود را به فکر کردن عادت بدهید هیچ چیز غیر از تفکر صحیح نمیتواند شما را قادر کند که به هدفتان برسید.»
«از همان لحظهای که به فکر کردن خوی میگیرید، در راه ترقی گام برمیدارید.»
«افکار خلاق به منزله پله نردبان یک شغل است، با تفکر خلاق ما میتوانیم به صعود بپردازیم. هرچه پله نردبان بیشتر باشد، صعودمان هم بیشتر خواهد بود.»
👤 #یوهان_هاینریش_پستالوزی
▪️«اعمال انسانها بهترین معرف افکار آنهاست.»
👤 #جان_لاک
فکر کردن یکی از مهمترین فرایندهای ذهنی انسان است که موجب پیشرفت و تعالی او میشود. متفکران و فیلسوفان بزرگ در طول تاریخ، سخنان ارزشمندی در این باره بیان کردهاند:
👤افلاطون
"فکر کردن است که به ما امکان میدهد تا از جهان اطراف خود آگاه شویم و با آن ارتباط برقرار کنیم."
👤ارسطو
"فکر کردن یک فرایند طبیعی است که به ما کمک میکند تا دنیا را بهتر درک کنیم و تصمیمات آگاهانهتری بگیریم."
👤دکارت
"من میاندیشم، پس هستم. فکر کردن، اساس وجود من است."
👤کانت
"فکر کردن بدون تجربه، خالی است، اما تجربه بدون فکر کردن، کور"
👤هایدگر
"فکر کردن، پرسیدن است. پرسیدن، تلاش برای یافتن پاسخهاست."
👤سارتر
"آزادی، همان توانایی فکر کردن است. انسان آزاد است که بیندیشد و انتخاب کند."
بنابراین، فکر کردن نه تنها وجود ما را تعریف میکند، بلکه به ما امکان میدهد تا جهان را بهتر درک کنیم، تصمیمات آگاهانهتری بگیریم و در مسیر ارتقاء و پیشرفت قرار گیریم.
#اندیشه_کنیم
⚛ @AndisheKonim
▪️«مردم از فکر کردن بیش از هر امر دیگر رنج میبرند.»
👤 #لئو_تولستوی
▪️«مهمترین قسمت شغل شما آن است که خود را به فکر کردن عادت بدهید هیچ چیز غیر از تفکر صحیح نمیتواند شما را قادر کند که به هدفتان برسید.»
«از همان لحظهای که به فکر کردن خوی میگیرید، در راه ترقی گام برمیدارید.»
«افکار خلاق به منزله پله نردبان یک شغل است، با تفکر خلاق ما میتوانیم به صعود بپردازیم. هرچه پله نردبان بیشتر باشد، صعودمان هم بیشتر خواهد بود.»
👤 #یوهان_هاینریش_پستالوزی
▪️«اعمال انسانها بهترین معرف افکار آنهاست.»
👤 #جان_لاک
فکر کردن یکی از مهمترین فرایندهای ذهنی انسان است که موجب پیشرفت و تعالی او میشود. متفکران و فیلسوفان بزرگ در طول تاریخ، سخنان ارزشمندی در این باره بیان کردهاند:
👤افلاطون
"فکر کردن است که به ما امکان میدهد تا از جهان اطراف خود آگاه شویم و با آن ارتباط برقرار کنیم."
👤ارسطو
"فکر کردن یک فرایند طبیعی است که به ما کمک میکند تا دنیا را بهتر درک کنیم و تصمیمات آگاهانهتری بگیریم."
👤دکارت
"من میاندیشم، پس هستم. فکر کردن، اساس وجود من است."
👤کانت
"فکر کردن بدون تجربه، خالی است، اما تجربه بدون فکر کردن، کور"
👤هایدگر
"فکر کردن، پرسیدن است. پرسیدن، تلاش برای یافتن پاسخهاست."
👤سارتر
"آزادی، همان توانایی فکر کردن است. انسان آزاد است که بیندیشد و انتخاب کند."
بنابراین، فکر کردن نه تنها وجود ما را تعریف میکند، بلکه به ما امکان میدهد تا جهان را بهتر درک کنیم، تصمیمات آگاهانهتری بگیریم و در مسیر ارتقاء و پیشرفت قرار گیریم.
#اندیشه_کنیم
⚛ @AndisheKonim
🔻"از درون خویشتن جو چشمه را"
تفاوت بسیاری ست که از خویشتن تغدیه کنیم یا از دیگران!
اغلب اوقات آدمیان گرفتار *"تله ی ایثار" می شوند. در خدمت دیگران اند؛ تا تحسینی و توجهی بیابند. در جستجوی گمشده ای هستند که او را به تماشا بنشیند.
اما حقیقت تلخ این است که تنها یک نفر است که مشتاق است به تمام معنا شما را تماشا کند؛ و آن خودِ شما هستید!
آنکه خود را به تماشا بنشیند، محتاج دیگران نیست؛
او نافِ احتیاج را بریده است و سرو قامت می ایستد تا خویشتن را تماشا کند.
به قول سعدی؛
هر که را باغچهای هست به بستان نرود
هر که مجموع نشستهست پریشان نرود
این پریشانی که سعدی می گوید؛ همان احتیاج به این و آن است. ما اگر از خود تغذیه کنیم کم تر دچار پریشان حالی می شویم.
اصولا زندگی چیزی نیست جز تجربه ی خویشتن!
شما وقتی سفر می روید در حقیقت به تماشای خویشتن نشسته اید و تجربه ی جدیدی از خود پیدا می کنید. وقتی کتاب می خوانید، فیلم می بینید، شوخی می کنید، عشق می ورزید و...
خصوصا عشق ورزیدن!
عشق ورزیدن است که آدمی را به خود آشکار می کند.
انسان شدن از راه عشق ورزیدن اتفاق می افتد.
امادر گام اول عشق ورزیدن به خود!
آفت زندگی ما این است که پیش از عشق ورزیدن به خود، به دیگران عشق می ورزیم.
به همین دلیل زود تمام می شویم و تَه می کشیم!
چسبیدن به دیگران و التفات به خواستِ دیگران؛ افساری می شود که آدمی را از راهِ خویشتن دور می کند. او را تمام می کند و از زندگی محروم!
ما باید از درون خود، اشتیاق به زندگی را بیرون بکشیم!
با عشق به خود!
از چشمه ی عشق در درون، باید آب خورد!
به قول مولانا ؛
از درون خویشتن جو چشمه را!
✍️حسین جمالی پور
🔻پ.ن؛ * تله ی ایثار به معنای بودن در خدمت دیگران و مصرف کردن زمان، انرژی روانی و احساسات و عواطف به صورت افراطی برای دیگران است.(برای توضیح بیشتر
رجوع کنید به طرح واره درمانی در پست بعد)
#اندیشه_کنیم
⚛ @AndisheKonim
تفاوت بسیاری ست که از خویشتن تغدیه کنیم یا از دیگران!
اغلب اوقات آدمیان گرفتار *"تله ی ایثار" می شوند. در خدمت دیگران اند؛ تا تحسینی و توجهی بیابند. در جستجوی گمشده ای هستند که او را به تماشا بنشیند.
اما حقیقت تلخ این است که تنها یک نفر است که مشتاق است به تمام معنا شما را تماشا کند؛ و آن خودِ شما هستید!
آنکه خود را به تماشا بنشیند، محتاج دیگران نیست؛
او نافِ احتیاج را بریده است و سرو قامت می ایستد تا خویشتن را تماشا کند.
به قول سعدی؛
هر که را باغچهای هست به بستان نرود
هر که مجموع نشستهست پریشان نرود
این پریشانی که سعدی می گوید؛ همان احتیاج به این و آن است. ما اگر از خود تغذیه کنیم کم تر دچار پریشان حالی می شویم.
اصولا زندگی چیزی نیست جز تجربه ی خویشتن!
شما وقتی سفر می روید در حقیقت به تماشای خویشتن نشسته اید و تجربه ی جدیدی از خود پیدا می کنید. وقتی کتاب می خوانید، فیلم می بینید، شوخی می کنید، عشق می ورزید و...
خصوصا عشق ورزیدن!
عشق ورزیدن است که آدمی را به خود آشکار می کند.
انسان شدن از راه عشق ورزیدن اتفاق می افتد.
امادر گام اول عشق ورزیدن به خود!
آفت زندگی ما این است که پیش از عشق ورزیدن به خود، به دیگران عشق می ورزیم.
به همین دلیل زود تمام می شویم و تَه می کشیم!
چسبیدن به دیگران و التفات به خواستِ دیگران؛ افساری می شود که آدمی را از راهِ خویشتن دور می کند. او را تمام می کند و از زندگی محروم!
ما باید از درون خود، اشتیاق به زندگی را بیرون بکشیم!
با عشق به خود!
از چشمه ی عشق در درون، باید آب خورد!
به قول مولانا ؛
از درون خویشتن جو چشمه را!
✍️حسین جمالی پور
🔻پ.ن؛ * تله ی ایثار به معنای بودن در خدمت دیگران و مصرف کردن زمان، انرژی روانی و احساسات و عواطف به صورت افراطی برای دیگران است.(برای توضیح بیشتر
رجوع کنید به طرح واره درمانی در پست بعد)
#اندیشه_کنیم
⚛ @AndisheKonim
اندیشیدن تنها راه نجات
🔻"از درون خویشتن جو چشمه را" تفاوت بسیاری ست که از خویشتن تغدیه کنیم یا از دیگران! اغلب اوقات آدمیان گرفتار *"تله ی ایثار" می شوند. در خدمت دیگران اند؛ تا تحسینی و توجهی بیابند. در جستجوی گمشده ای هستند که او را به تماشا بنشیند. اما حقیقت تلخ این است که…
طرحواره درمانی (Schema Therapy) یک رویکرد رواندرمانی است که توسط جفری یانگ در دهه 1990 توسعه یافته است. این رویکرد ترکیبی از عناصر مختلف رواندرمانی، از جمله درمان شناختی-رفتاری (CBT)، روانکاوی و درمانهای تجربی مانند گشتالت درمانی را در خود جای داده و برای درمان مشکلات و اختلالات روانی مزمن و عمیق به کار میرود.
طرحوارهها به عنوان الگوهای عمیق و ناخودآگاه فکری، احساسی و رفتاری تعریف میشوند که در دوران کودکی و نوجوانی شکل گرفته و در بزرگسالی ادامه مییابند. این طرحوارهها معمولاً نتیجه تجارب اولیه منفی و ناکارآمدیهای در روابط و نیازهای اساسی روانی (مثل امنیت، عشق، خودمختاری) هستند. این طرحوارهها میتوانند به شکلگیری دیدگاههای منفی نسبت به خود، دیگران و دنیا منجر شوند و در نتیجه، رفتارها و افکار ناسازگارانهای را در فرد ایجاد کنند.
هدف اصلی طرحواره درمانی این است که به افراد کمک کند تا این الگوهای ناکارآمد را شناسایی کرده و آنها را تغییر دهند. برای این کار، درمانگر به همراه مراجع به شناسایی طرحوارههای منفی، بررسی تأثیر آنها در زندگی فعلی فرد و کمک به جایگزینی آنها با الگوهای سالمتر میپردازد.
این روش به ویژه برای درمان افرادی که به مشکلات مزمن و شدید مانند اختلال شخصیت مرزی، افسردگی مقاوم به درمان، اضطراب شدید، و دیگر اختلالات شخصیت مبتلا هستند، مؤثر است.
عناصر کلیدی طرحواره درمانی:
1. شناسایی طرحوارهها: تشخیص الگوهای عمیق و ماندگار افکار، احساسات و رفتار که از گذشته ناشی میشوند.
2. تغییر باورهای ناسازگار: بررسی و تغییر باورهای ناسازگار که فرد نسبت به خود و دیگران دارد.
3. تکنیکهای تجربی و عاطفی: استفاده از تکنیکهایی مانند تصویرسازی ذهنی و نقشبازی برای تجربه و تغییر احساسات مرتبط با طرحوارهها.
4. کار با حالتهای مختلف شخصیتی: افراد ممکن است در موقعیتهای مختلف به حالتهای شخصیتی خاصی وارد شوند که طرحوارهها را فعال میکند؛ درمان به افراد کمک میکند این حالتها را بشناسند و مدیریت کنند.
5. رابطه درمانی: رابطه بین درمانگر و مراجع نقش مهمی در این فرآیند دارد؛ درمانگر به عنوان یک الگوی امن و مطمئن عمل میکند تا مراجع بتواند طرحوارههای خود را بهتر درک کند و آنها را تغییر دهد.
طرحوارههای رایج
تعدادی از طرحوارههای رایج شامل:
• رهاشدگی (ترس از ترک شدن و تنها ماندن)
• بیاعتمادی/سوءاستفاده (احساس اینکه دیگران به شما آسیب خواهند زد)
• وابستگی/بیکفایتی (احساس ناتوانی در انجام کارها به تنهایی)
• شکست (باور به اینکه هرگز موفق نخواهید شد)
با طرحواره درمانی، مراجع میتواند این الگوها را شناسایی و اصلاح کند و به زندگی سالمتر و پویاتری دست یابد.
#اندیشه_کنیم
⚛ @AndisheKonim
طرحوارهها به عنوان الگوهای عمیق و ناخودآگاه فکری، احساسی و رفتاری تعریف میشوند که در دوران کودکی و نوجوانی شکل گرفته و در بزرگسالی ادامه مییابند. این طرحوارهها معمولاً نتیجه تجارب اولیه منفی و ناکارآمدیهای در روابط و نیازهای اساسی روانی (مثل امنیت، عشق، خودمختاری) هستند. این طرحوارهها میتوانند به شکلگیری دیدگاههای منفی نسبت به خود، دیگران و دنیا منجر شوند و در نتیجه، رفتارها و افکار ناسازگارانهای را در فرد ایجاد کنند.
هدف اصلی طرحواره درمانی این است که به افراد کمک کند تا این الگوهای ناکارآمد را شناسایی کرده و آنها را تغییر دهند. برای این کار، درمانگر به همراه مراجع به شناسایی طرحوارههای منفی، بررسی تأثیر آنها در زندگی فعلی فرد و کمک به جایگزینی آنها با الگوهای سالمتر میپردازد.
این روش به ویژه برای درمان افرادی که به مشکلات مزمن و شدید مانند اختلال شخصیت مرزی، افسردگی مقاوم به درمان، اضطراب شدید، و دیگر اختلالات شخصیت مبتلا هستند، مؤثر است.
عناصر کلیدی طرحواره درمانی:
1. شناسایی طرحوارهها: تشخیص الگوهای عمیق و ماندگار افکار، احساسات و رفتار که از گذشته ناشی میشوند.
2. تغییر باورهای ناسازگار: بررسی و تغییر باورهای ناسازگار که فرد نسبت به خود و دیگران دارد.
3. تکنیکهای تجربی و عاطفی: استفاده از تکنیکهایی مانند تصویرسازی ذهنی و نقشبازی برای تجربه و تغییر احساسات مرتبط با طرحوارهها.
4. کار با حالتهای مختلف شخصیتی: افراد ممکن است در موقعیتهای مختلف به حالتهای شخصیتی خاصی وارد شوند که طرحوارهها را فعال میکند؛ درمان به افراد کمک میکند این حالتها را بشناسند و مدیریت کنند.
5. رابطه درمانی: رابطه بین درمانگر و مراجع نقش مهمی در این فرآیند دارد؛ درمانگر به عنوان یک الگوی امن و مطمئن عمل میکند تا مراجع بتواند طرحوارههای خود را بهتر درک کند و آنها را تغییر دهد.
طرحوارههای رایج
تعدادی از طرحوارههای رایج شامل:
• رهاشدگی (ترس از ترک شدن و تنها ماندن)
• بیاعتمادی/سوءاستفاده (احساس اینکه دیگران به شما آسیب خواهند زد)
• وابستگی/بیکفایتی (احساس ناتوانی در انجام کارها به تنهایی)
• شکست (باور به اینکه هرگز موفق نخواهید شد)
با طرحواره درمانی، مراجع میتواند این الگوها را شناسایی و اصلاح کند و به زندگی سالمتر و پویاتری دست یابد.
#اندیشه_کنیم
⚛ @AndisheKonim
- توانا در ساخت موشک، ناتوان در ایجاد رفاه
شوروی زمانی به تولید و ساخت اتومبیل لادا روی آورد که با ماهواره اسپوتنیکاش فضا را فتح کرده و با سیستمهای موشکیاش حرف اول را در جهان تسلیحات میزد. اما عجیب آنکه کشوری که نام ابرقدرت را یدک میکشید بدترین ماشینهای سواری را میساخت و مردمش برای به دست آوردن هر چیز مصرفی دیگری در مضیقه بودند.
مسئله چه بود؟ کشوری با آن همه دانشمند برندهٔ جایزه نوبل، با آن مغزهای درخشان علمی، و با آن همه منابع طبیعی و انسانی و مادی چرا نمیتوانست اتومبیلی بسازد که توان رقابت با همتایان غربیاش را داشته باشد؟جواب به نظرم ساده است. وقتی اقتصاد بسته و دستوری باشد صنعت از حرکت به جلو باز میماند. در کشورهای اقتدارگرا اقتصاد بیش از آنکه در خدمت مردم و نیازهای روزمرهٔ آنها باشد در خدمت اهداف سیاسی حاکمان است و به حفظ و تداوم قدرت آنها خدمت میکند و منابع مالی به جای جاری شدن به سوی صنایع تولیدکنندهٔ کالاهای مصرفی به سمت صنایع غیرمصرفی هدایت میشود. نمونهاش مصرف میلیاردها روبل در صنایع فضایی شوروی.
حکومت اقتدارگرا در عرصهٔ اقتصاد دنبال انحصار و نابود کردن رقابت است. حکومت از صنایع و اقتصادش در درجهٔ اول فرمانبری از برنامههایی را میخواهد که نه بر اساس قوانین طبیعی بازار آزاد که بر اساس خدماتشان به اهداف سیاسی حکومت طراحی و ابلاغ شده است. در نظام اقتدارگرا، ایدههای دستوری میتوانند به هر روندی که نشانی از رونق اقتصادی و صنعتی در آن باشد پایان دهند.
مائو دو بار با ایدهٔ تحول کشاورزی از طریق صنعت موجب توقف رشد اقتصادی کشورش در دهههای پایانی حکومتش شد و فقر عمومی را تشدید کرد. قدرت مطلقه به هیچ قشر نخبهٔ علمی و فنیای اجازه رشد نمیدهد. قدرت ابداع و نوآوری که موتور محرکهٔ رشد صنعتی است در محیط بسته رو به ضعف میگذارد. تحت حکومت اقتدارگرا رابطهٔ طبیعی میان مشتری و صنعتکار مختل میشود و میل و اولویت مشتری به هیچ انگاشته میشود. بخش خصوصی از ترس نقض حق مالکیت خصوصیاش جرئت ورود به عرصهٔ تولید را ندارد. صنعتکاران به هیچگونه آمار اقتصادی و صنعتیای که برای کارشان به آن نیاز ضروری دارند، دسترسی ندارند. کارخانههای اتومبیلسازی به جای خدمت به نیازهای مردم در واقع محملی هستند برای خدمت به سیستم حکومتی و پاسخگویی به نیازهای آن، و خلاصه اینطوری میشود که میتوان موشک مافوق صوت و ماهواره ساخت اما نمیتوان یک ماشین استاندارد طراحی کرد که در هر صد کیلومتر پنج لیتر بنزین بسوزاند.
بیژن اشتری
#اندیشه_کنیم
⚛ @AndisheKonim
شوروی زمانی به تولید و ساخت اتومبیل لادا روی آورد که با ماهواره اسپوتنیکاش فضا را فتح کرده و با سیستمهای موشکیاش حرف اول را در جهان تسلیحات میزد. اما عجیب آنکه کشوری که نام ابرقدرت را یدک میکشید بدترین ماشینهای سواری را میساخت و مردمش برای به دست آوردن هر چیز مصرفی دیگری در مضیقه بودند.
مسئله چه بود؟ کشوری با آن همه دانشمند برندهٔ جایزه نوبل، با آن مغزهای درخشان علمی، و با آن همه منابع طبیعی و انسانی و مادی چرا نمیتوانست اتومبیلی بسازد که توان رقابت با همتایان غربیاش را داشته باشد؟جواب به نظرم ساده است. وقتی اقتصاد بسته و دستوری باشد صنعت از حرکت به جلو باز میماند. در کشورهای اقتدارگرا اقتصاد بیش از آنکه در خدمت مردم و نیازهای روزمرهٔ آنها باشد در خدمت اهداف سیاسی حاکمان است و به حفظ و تداوم قدرت آنها خدمت میکند و منابع مالی به جای جاری شدن به سوی صنایع تولیدکنندهٔ کالاهای مصرفی به سمت صنایع غیرمصرفی هدایت میشود. نمونهاش مصرف میلیاردها روبل در صنایع فضایی شوروی.
حکومت اقتدارگرا در عرصهٔ اقتصاد دنبال انحصار و نابود کردن رقابت است. حکومت از صنایع و اقتصادش در درجهٔ اول فرمانبری از برنامههایی را میخواهد که نه بر اساس قوانین طبیعی بازار آزاد که بر اساس خدماتشان به اهداف سیاسی حکومت طراحی و ابلاغ شده است. در نظام اقتدارگرا، ایدههای دستوری میتوانند به هر روندی که نشانی از رونق اقتصادی و صنعتی در آن باشد پایان دهند.
مائو دو بار با ایدهٔ تحول کشاورزی از طریق صنعت موجب توقف رشد اقتصادی کشورش در دهههای پایانی حکومتش شد و فقر عمومی را تشدید کرد. قدرت مطلقه به هیچ قشر نخبهٔ علمی و فنیای اجازه رشد نمیدهد. قدرت ابداع و نوآوری که موتور محرکهٔ رشد صنعتی است در محیط بسته رو به ضعف میگذارد. تحت حکومت اقتدارگرا رابطهٔ طبیعی میان مشتری و صنعتکار مختل میشود و میل و اولویت مشتری به هیچ انگاشته میشود. بخش خصوصی از ترس نقض حق مالکیت خصوصیاش جرئت ورود به عرصهٔ تولید را ندارد. صنعتکاران به هیچگونه آمار اقتصادی و صنعتیای که برای کارشان به آن نیاز ضروری دارند، دسترسی ندارند. کارخانههای اتومبیلسازی به جای خدمت به نیازهای مردم در واقع محملی هستند برای خدمت به سیستم حکومتی و پاسخگویی به نیازهای آن، و خلاصه اینطوری میشود که میتوان موشک مافوق صوت و ماهواره ساخت اما نمیتوان یک ماشین استاندارد طراحی کرد که در هر صد کیلومتر پنج لیتر بنزین بسوزاند.
بیژن اشتری
#اندیشه_کنیم
⚛ @AndisheKonim
🪧اخلاقگرایی و اقتصاد از دیدگاه آدام اسمیت🏷
آدام اسمیت بنیانگذار علم اقتصاد خود یک فیلسوف و برای مدتی استاد فلسفه اخلاق در دانشگاه گلاسکو اسکاتلند بود. آدام اسمیت در کتاب «نظریۀ عواطف اخلاقی» که در سال ۱۷۵۹ منتشر کرد استدلال میکند که رفتار اخلاقی هر انسانی مبتنی بر حس «همدردی» یا «همدلی» است.
«همدردی یا همدلی نیرویی است که به واسطه آن انسان در لذت، الم یا درد، شادی و غم دیگران شرکت میکند و اخلاقی بودن یعنی مطابق حس همدردی رفتار کردن».
برخی از روانشناسان معتقدند که همدردی همان «همحسی» است – یکی از معمولیترین محرکهای همحسی، دیدن، شنیدن یا آگاهی از این مورد است که دیگری در پریشانی است – در این موارد عمل «همانندسازی» انجام میگیرد و شخص خود را در درون دیگری احساس میکند.
در مورد اینکه چرا ما نسبت به دیگران همحسی نشان می دهیم، بعضیها معتقدند که هم حسی یک پدیده ذاتی است. آدام اسمیت به این اعتقاد رسید که همدردی و عواطف و احساسات اخلاقی به آن منتهی میشود و طبیعت بهگونهای عواطف و احساسات انسانی را سامان داده که خیرخواهی یا نیکخواهی شامل فرد و اجتماع هر دو میشود. این عواطف اخلاقی به هیچ وجه ناشی از درک منافع شخصی نیست، بلکه آدام اسمیت آن را نوعی استعداد و لیاقت شخصی تلقی میکند که اساس آن همدردی است.
📑در الگوی فکری آدام اسمیت در مورد اخلاقگرایی و اقتصاد نکات زیر بسیار مهم است.
اول، اسمیت معتقد است که انسانها زمانی قادر خواهند بود جامعه اخلاقی را پیریزی کنند که خود در یک جامعه آزاد زندگی کنند. دوم، اسمیت، برخلاف نیاکان اروپایی خود که در قرون وسطی زندگی میکردند، انسان را ذاتا منحرف و گناهکار نمیپنداشت بلکه پاک طینت میانگاشت و معتقد بود که فعالیت آزادانه انسانها در جامعه آزاد تنها ضمانت اخلاقی بودن جامعه خواهد بود. سوم، تعبیر اسمیت از نکته اول این است که در جوامع غیرآزاد، اخلاقیات و اخلاقگرایی رشد نمیکند و به جای آن مسائل اقتصادی، اجتماعی و بیعدالتی رشد میکند.
🧧امروز هم آمارتیا سن استاد هندی تبار انگلیسی دانشگاه کمبریج انگلستان و برنده جایزه نوبل در اقتصاد در کتاب خود تحت عنوان «توسعه به مثابه آزادی» میگوید: «فرایند توسعه اقتصادی و اجتماعی با آزادی و افزایش آن رابطه مستقیم دارد.» وی در این کتاب با مثالهای تاریخی، شواهد تجربی، و تحلیلهای قوی و محکم استدلال میکند که توسعه و آزادی مکمل یکدیگرند.
بحث سن توضیح میدهد که آزادی به مفهوم قدرت انتخاب است که شامل آزادی از قید جهل، فقر، بردگی و غیره میباشد. فرد باید توانایی این را داشته باشد که آموزش ببیند. بنابراین، افردی که بی سواد است حق انتخاب کمتری دارد تا فردی که آموزش دیده است. سن مثال دیگری را هم ارائه میکند. روزه گرفتن اختیاری با اجبار به گرسنگی کشیدن فرق دارد. یعنی، فرد فقیری که گرسنگی میکشد، حق انتخاب ندارد که گرسنگی میکشد، ولی اگر کسی که روزه میگیرد و آدم ثروتمندی است و توانایی آن را دارد که از تغذیه مناسب برخوردار باشد ولی روزه میگیرد، او آزادتر از فرد اول است. بنابراین، از نظر من روزه گرفتن اختیاری با گرسنگی کشیدن اجباری تفاوت دارد. داشتن گزینه خوردن، روزه گرفتن را تعریف میکند.
در مجموع، از دیدگاه اسمیت و همچنین سن آزادی انسانی و توسعه آن منجر به اخلاق اجتماعی و رشد آن میشود. برای مثال، در قرن هجدهم آزادیهای انسانی در تمام حوزههای اجتماعی همان رسیدن به اخلاق اجتماعی بود. آزادی و اخلاق در کنار یکدیگر قرار گرفتند و علم اقتصاد محصول آن بود. وقتی قرار است که حرکت آزادانه انسانها موجبات ایجاد جامعه اخلاقی را فراهم آورد، بی تردید در بلندمدت عدالت چهره خود را به عنوان مظهری از اخلاق به جامعه نشان خواهد داد.
شواهد تجربی نشان می دهد که شاخصهای عدالت در جوامعی بیشتر است که از آزادیهای اقتصادی و سیاسی برخوردارند. یک نمونه کشور ژاپن است که اکنون به عنوان نمادی از سرمایهداری نوین چهره خود را به عنوان مظهری از اخلاق و عدالت نشان میدهد. ژاپن یک کشور پیشرفته صنعتی است که یک جامعه قانونمند و آزاد را همراه با مظاهر تمدن شرق و غرب دارد و در ضمن حفظ موازین اخلاقی و ارزشی شامل آداب و رسوم فرهنگی شود و همچنین شاخصهای عدالت در عملکرد نظام اقتصادی و اجتماعی آن رعایت میشود.
تاریخ عقاید اقتصادی
دکتر فریدون تفضلی
فلسفهی علوم اجتماعی
#اندیشه_کنیم
⚛ @AndisheKonim
آدام اسمیت بنیانگذار علم اقتصاد خود یک فیلسوف و برای مدتی استاد فلسفه اخلاق در دانشگاه گلاسکو اسکاتلند بود. آدام اسمیت در کتاب «نظریۀ عواطف اخلاقی» که در سال ۱۷۵۹ منتشر کرد استدلال میکند که رفتار اخلاقی هر انسانی مبتنی بر حس «همدردی» یا «همدلی» است.
«همدردی یا همدلی نیرویی است که به واسطه آن انسان در لذت، الم یا درد، شادی و غم دیگران شرکت میکند و اخلاقی بودن یعنی مطابق حس همدردی رفتار کردن».
برخی از روانشناسان معتقدند که همدردی همان «همحسی» است – یکی از معمولیترین محرکهای همحسی، دیدن، شنیدن یا آگاهی از این مورد است که دیگری در پریشانی است – در این موارد عمل «همانندسازی» انجام میگیرد و شخص خود را در درون دیگری احساس میکند.
در مورد اینکه چرا ما نسبت به دیگران همحسی نشان می دهیم، بعضیها معتقدند که هم حسی یک پدیده ذاتی است. آدام اسمیت به این اعتقاد رسید که همدردی و عواطف و احساسات اخلاقی به آن منتهی میشود و طبیعت بهگونهای عواطف و احساسات انسانی را سامان داده که خیرخواهی یا نیکخواهی شامل فرد و اجتماع هر دو میشود. این عواطف اخلاقی به هیچ وجه ناشی از درک منافع شخصی نیست، بلکه آدام اسمیت آن را نوعی استعداد و لیاقت شخصی تلقی میکند که اساس آن همدردی است.
📑در الگوی فکری آدام اسمیت در مورد اخلاقگرایی و اقتصاد نکات زیر بسیار مهم است.
اول، اسمیت معتقد است که انسانها زمانی قادر خواهند بود جامعه اخلاقی را پیریزی کنند که خود در یک جامعه آزاد زندگی کنند. دوم، اسمیت، برخلاف نیاکان اروپایی خود که در قرون وسطی زندگی میکردند، انسان را ذاتا منحرف و گناهکار نمیپنداشت بلکه پاک طینت میانگاشت و معتقد بود که فعالیت آزادانه انسانها در جامعه آزاد تنها ضمانت اخلاقی بودن جامعه خواهد بود. سوم، تعبیر اسمیت از نکته اول این است که در جوامع غیرآزاد، اخلاقیات و اخلاقگرایی رشد نمیکند و به جای آن مسائل اقتصادی، اجتماعی و بیعدالتی رشد میکند.
🧧امروز هم آمارتیا سن استاد هندی تبار انگلیسی دانشگاه کمبریج انگلستان و برنده جایزه نوبل در اقتصاد در کتاب خود تحت عنوان «توسعه به مثابه آزادی» میگوید: «فرایند توسعه اقتصادی و اجتماعی با آزادی و افزایش آن رابطه مستقیم دارد.» وی در این کتاب با مثالهای تاریخی، شواهد تجربی، و تحلیلهای قوی و محکم استدلال میکند که توسعه و آزادی مکمل یکدیگرند.
بحث سن توضیح میدهد که آزادی به مفهوم قدرت انتخاب است که شامل آزادی از قید جهل، فقر، بردگی و غیره میباشد. فرد باید توانایی این را داشته باشد که آموزش ببیند. بنابراین، افردی که بی سواد است حق انتخاب کمتری دارد تا فردی که آموزش دیده است. سن مثال دیگری را هم ارائه میکند. روزه گرفتن اختیاری با اجبار به گرسنگی کشیدن فرق دارد. یعنی، فرد فقیری که گرسنگی میکشد، حق انتخاب ندارد که گرسنگی میکشد، ولی اگر کسی که روزه میگیرد و آدم ثروتمندی است و توانایی آن را دارد که از تغذیه مناسب برخوردار باشد ولی روزه میگیرد، او آزادتر از فرد اول است. بنابراین، از نظر من روزه گرفتن اختیاری با گرسنگی کشیدن اجباری تفاوت دارد. داشتن گزینه خوردن، روزه گرفتن را تعریف میکند.
در مجموع، از دیدگاه اسمیت و همچنین سن آزادی انسانی و توسعه آن منجر به اخلاق اجتماعی و رشد آن میشود. برای مثال، در قرن هجدهم آزادیهای انسانی در تمام حوزههای اجتماعی همان رسیدن به اخلاق اجتماعی بود. آزادی و اخلاق در کنار یکدیگر قرار گرفتند و علم اقتصاد محصول آن بود. وقتی قرار است که حرکت آزادانه انسانها موجبات ایجاد جامعه اخلاقی را فراهم آورد، بی تردید در بلندمدت عدالت چهره خود را به عنوان مظهری از اخلاق به جامعه نشان خواهد داد.
شواهد تجربی نشان می دهد که شاخصهای عدالت در جوامعی بیشتر است که از آزادیهای اقتصادی و سیاسی برخوردارند. یک نمونه کشور ژاپن است که اکنون به عنوان نمادی از سرمایهداری نوین چهره خود را به عنوان مظهری از اخلاق و عدالت نشان میدهد. ژاپن یک کشور پیشرفته صنعتی است که یک جامعه قانونمند و آزاد را همراه با مظاهر تمدن شرق و غرب دارد و در ضمن حفظ موازین اخلاقی و ارزشی شامل آداب و رسوم فرهنگی شود و همچنین شاخصهای عدالت در عملکرد نظام اقتصادی و اجتماعی آن رعایت میشود.
تاریخ عقاید اقتصادی
دکتر فریدون تفضلی
فلسفهی علوم اجتماعی
#اندیشه_کنیم
⚛ @AndisheKonim
- موهبت سرمایهداری آمریکایی!
کامیابی آزمایش دیروز شرکت اسپیس ایکس در بازگرداندن بوستر یا پیشران موشک به سکوی پرتاب، تحولی بزرگ در راه تحقق دورهٔ تاریخی جدیدی در زندگی چند هزار سالهٔ بشر یعنی گذر از جهان تک سیارهای به جهان چند سیارهای است. دور نیست که در دو الی چهار دههٔ آینده شاهد شکلگیری کولونیهای انسانی در مریخ یا سیارات دیگر باشیم و روند عظیم استخراج منابع و انرژی از کرات دیگر زندگی بشر را به گونهای دگرگون کند که امروز حتی تصورش هم محال است.
مهمترین جنبهٔ کامیابی آزمایش دیروز ایلان ماسک و همکارانش، برداشتن گامی بسیار بلند در جهت اقتصادی کردن و آسان کردن سفر به فضا است. به بیانی دیگر ایلان ماسک در حال رساندن عرصهٔ فضانوردی و خدمات فضایی به مرحلهٔ تولید انبوه است و این شرط اول تسخیر و بهرهبرداری از کرات دیگر است.
رؤیای همیشگی ماسک امکانپذیر کردن حیات بر روی دیگر کرات بود. او در آغاز این مسیر دریافت که اولین مانع بزرگ، دشواری و هزینهٔ سرسامآور سفر به فضا است. برای از میان برداشتن این مانع او در گام اول ساختار تولید موشکهای فضایی را تغییر داد و موشکهایی بسیار ارزانتر تولید کرد. این تحولی درخشان بود اما کافی نبود. ماسک با نیروی تخیل مخصوص به خودش، این ایدهٔ حیرتآور را مطرح کرد که چقدر عالی میشود که بتوانیم از هر موشک بارها استفاده کنیم! بدین ترتیب امکان برگرداندن قسمت اول موشک یا پیشران آنها را فراهم کرد. در مرحلهٔ بعد چون مشاهده شد که موشک ممکن است در نقاط دوردست فرود آید و هزینهٔ یافتن و حمل آن به پایگاه زیاد باشد، دست به کار پروژهای شد که بازگشت موشک به سکوی پرتاب را ممکن سازد!
حتی ده سال پیش تصور این که موشک به فضا برود، محموله را تحویل داده و سپس به سکوی پرتاب خود در زمین بازگردد، ناممکن بود، اما امروز این امر محقق شده و این آغاز حرکت به سمت جهان چند سیارهای است.
ایلان ماسک مسیر خود را در آغاز از راه شکستن انحصار دولتی در تولید موشکهای فضایی آغاز کرد. او مناسبات بازار و سرمایهداری را به قلب صنعت فضانوردی برد. بدون این کار بزرگ تحول امروز ناممکن بود. ماسک همین امسال در پروژهٔ دیگرش درمان نابینایی و فلج مغزی را از راه کاشتن تراشههای بسیار کوچک نورالینک در مغز انسان ممکن کرد. در سالهای اخیر هیچ فرد، نهاد یا مجموعهٔ انسانی به قدر ایلان ماسک زندگی بشر را متحول نکرده است.
بشر امروز این تحولات را مدیون سرمایهداری آمریکایی و منطق مخصوص آن است. چپگرایانی نظیر چامسکی پروژههای ماسک را ادا و اطوار، خودنمایی پوچ و اتلاف پول میخواندند. اما آنها و نظایرشان امروز کجا ایستادهاند و کدام دستاورد ملموس را در توشهٔ خود دارند؟
توس طهماسبی
#اندیشه_کنیم
⚛ @AndisheKonim
کامیابی آزمایش دیروز شرکت اسپیس ایکس در بازگرداندن بوستر یا پیشران موشک به سکوی پرتاب، تحولی بزرگ در راه تحقق دورهٔ تاریخی جدیدی در زندگی چند هزار سالهٔ بشر یعنی گذر از جهان تک سیارهای به جهان چند سیارهای است. دور نیست که در دو الی چهار دههٔ آینده شاهد شکلگیری کولونیهای انسانی در مریخ یا سیارات دیگر باشیم و روند عظیم استخراج منابع و انرژی از کرات دیگر زندگی بشر را به گونهای دگرگون کند که امروز حتی تصورش هم محال است.
مهمترین جنبهٔ کامیابی آزمایش دیروز ایلان ماسک و همکارانش، برداشتن گامی بسیار بلند در جهت اقتصادی کردن و آسان کردن سفر به فضا است. به بیانی دیگر ایلان ماسک در حال رساندن عرصهٔ فضانوردی و خدمات فضایی به مرحلهٔ تولید انبوه است و این شرط اول تسخیر و بهرهبرداری از کرات دیگر است.
رؤیای همیشگی ماسک امکانپذیر کردن حیات بر روی دیگر کرات بود. او در آغاز این مسیر دریافت که اولین مانع بزرگ، دشواری و هزینهٔ سرسامآور سفر به فضا است. برای از میان برداشتن این مانع او در گام اول ساختار تولید موشکهای فضایی را تغییر داد و موشکهایی بسیار ارزانتر تولید کرد. این تحولی درخشان بود اما کافی نبود. ماسک با نیروی تخیل مخصوص به خودش، این ایدهٔ حیرتآور را مطرح کرد که چقدر عالی میشود که بتوانیم از هر موشک بارها استفاده کنیم! بدین ترتیب امکان برگرداندن قسمت اول موشک یا پیشران آنها را فراهم کرد. در مرحلهٔ بعد چون مشاهده شد که موشک ممکن است در نقاط دوردست فرود آید و هزینهٔ یافتن و حمل آن به پایگاه زیاد باشد، دست به کار پروژهای شد که بازگشت موشک به سکوی پرتاب را ممکن سازد!
حتی ده سال پیش تصور این که موشک به فضا برود، محموله را تحویل داده و سپس به سکوی پرتاب خود در زمین بازگردد، ناممکن بود، اما امروز این امر محقق شده و این آغاز حرکت به سمت جهان چند سیارهای است.
ایلان ماسک مسیر خود را در آغاز از راه شکستن انحصار دولتی در تولید موشکهای فضایی آغاز کرد. او مناسبات بازار و سرمایهداری را به قلب صنعت فضانوردی برد. بدون این کار بزرگ تحول امروز ناممکن بود. ماسک همین امسال در پروژهٔ دیگرش درمان نابینایی و فلج مغزی را از راه کاشتن تراشههای بسیار کوچک نورالینک در مغز انسان ممکن کرد. در سالهای اخیر هیچ فرد، نهاد یا مجموعهٔ انسانی به قدر ایلان ماسک زندگی بشر را متحول نکرده است.
بشر امروز این تحولات را مدیون سرمایهداری آمریکایی و منطق مخصوص آن است. چپگرایانی نظیر چامسکی پروژههای ماسک را ادا و اطوار، خودنمایی پوچ و اتلاف پول میخواندند. اما آنها و نظایرشان امروز کجا ایستادهاند و کدام دستاورد ملموس را در توشهٔ خود دارند؟
توس طهماسبی
#اندیشه_کنیم
⚛ @AndisheKonim