💢 #قیچی انحصار!
#قسمت_اول
#رشتو
فوتبال را طبق معمول نمیبینم!
نهایت قصه این است که چون برخی از هموطنانم از پیروزی تیم ملی خوشحال میشوند من هم خوشحال میشوم
و طبیعتا از باخت ایران به خاطر ناراحتی هموطنانم ناراحت می شوم
کنش سیاسی چند بازیکن فوتبال یا چند بازیگر سینما هم ارزشی ندارد؛ نه تاییدشان و نه تکذیبشان برایم مهم نیست.
اما به بهانه جام جهانی میخواهم رابطه فوتبال، نظام اقتصاد سرمایهداری و استعمار نو را کمی شرح بدهم.
برای تبیین این مساله به پدیده فوتبال و بررسی جایگاه این پدیده ذیل یک «سیستم» میپردازم:
بازیکنان فوتبال دو شخصیت دارند.
١. بیلبورد تبلیغاتی
٢. فوتبالیست
در حقیقت شخصیت اول بازیکنان فوتبال هیچ تفاوتی (تاکید میکنم هیچ تفاوتی) با یک بیلبورد تبلیغاتی ندارد.
اگر بهترین بازیکن دنیا هم باشید امکان ندارد اجازه بدهند آن تبلیغات را روی پیراهن و کفش و پشت سرت موقع مصاحبه را برداری. یعنی اگر بازیکنی بگوید این تبلیغ روی پیراهنم نباشد میگویند: مشرف! خوش آمدی!
در حقیقت فوتبال ابزاری است برای دیده شدن صفحه تلویزیون (و سایر رسانههایی که آن را پخش میکنند)
یعنی ابزار جذابیت رسانه است. چه پدیدهای میتواند چشم چند میلیارد نفر را به صفحه تلویزیون بدوزد؟
فلذا اینجاست که شاخهای در اقتصاد باز میشود با نام «اقتصاد توجه»
اینجاست که نگاه شما را دیگران میفروشند. بدون اینکه شما خبر داشته باشید این نگاه که مال شماست فروخته میشود!
وقتی یک رسانه بتواند جمعیت زیادی را پای خود بکشاند اصطلاح انبوه (mass) در ابتدای نام آن رسانه ظاهر میشود و به آن میگویند mass media یا رسانه با مخاطب انبوه.
شاید بپرسید چه اشکالی دارد؟
کمی صبر کنید. توضیح میدهم.
چه کسی این نگاه را میفروشد و چه کسی میخرد؟
فروشنده رسانه است و خریدار بنگاههای اقتصادی. کسانی که میخواهند کالا یا خدمتی را تبلیغ کنند.
هدف از این تبلیغ چیست؟
طبیعتا هدف مصرف است. اما نه مصرف عادی. بلکه مصرفی که ابتدای آن (mass) میآید. mass consumption یا مصرف انبوه.
بدون رسانه انبوه مصرف انبوه معنا ندارد و هیچگاه به وجود نمیآید.
اما ماجرا به اینجا ختم نمیشود. برای مصرف انبوه باید تولید انبوه (mass production) هم داشت.
آرام آرام به مرکز ایده اصلی نظام سرمایهداری نزدیک میشویم. تولید انبوه نیاز به انباشت و تکاثر ثروت دارد و انباشت و تکاثر نیاز به نهادهای پولی و مالی که این تامین مالی را انجام دهند. یعنی همان چیزی که بارها شنیدید: بزرگ کردن کیک!
این مسیری است که نظام سرمایهداری میرود تا عدهای معدود ثروتهای کلان را در اختیار خود بگیرند و دیگران را اجیر خود کنند.
بانکها و نهادهای مالی برای تامین مالی کلان بوجود میآیند و چرخه تولید ثروت به نفع عدهای اندک آرام آرام کامل میشود.
ماجرا به اینجا هم ختم نمیشود.
ادامه دارد...
🇮🇷حسینعباسیفرد🇮🇷(دلاورا)
🇮🇷 @Ammar_media
#قسمت_اول
#رشتو
فوتبال را طبق معمول نمیبینم!
نهایت قصه این است که چون برخی از هموطنانم از پیروزی تیم ملی خوشحال میشوند من هم خوشحال میشوم
و طبیعتا از باخت ایران به خاطر ناراحتی هموطنانم ناراحت می شوم
کنش سیاسی چند بازیکن فوتبال یا چند بازیگر سینما هم ارزشی ندارد؛ نه تاییدشان و نه تکذیبشان برایم مهم نیست.
اما به بهانه جام جهانی میخواهم رابطه فوتبال، نظام اقتصاد سرمایهداری و استعمار نو را کمی شرح بدهم.
برای تبیین این مساله به پدیده فوتبال و بررسی جایگاه این پدیده ذیل یک «سیستم» میپردازم:
بازیکنان فوتبال دو شخصیت دارند.
١. بیلبورد تبلیغاتی
٢. فوتبالیست
در حقیقت شخصیت اول بازیکنان فوتبال هیچ تفاوتی (تاکید میکنم هیچ تفاوتی) با یک بیلبورد تبلیغاتی ندارد.
اگر بهترین بازیکن دنیا هم باشید امکان ندارد اجازه بدهند آن تبلیغات را روی پیراهن و کفش و پشت سرت موقع مصاحبه را برداری. یعنی اگر بازیکنی بگوید این تبلیغ روی پیراهنم نباشد میگویند: مشرف! خوش آمدی!
در حقیقت فوتبال ابزاری است برای دیده شدن صفحه تلویزیون (و سایر رسانههایی که آن را پخش میکنند)
یعنی ابزار جذابیت رسانه است. چه پدیدهای میتواند چشم چند میلیارد نفر را به صفحه تلویزیون بدوزد؟
فلذا اینجاست که شاخهای در اقتصاد باز میشود با نام «اقتصاد توجه»
اینجاست که نگاه شما را دیگران میفروشند. بدون اینکه شما خبر داشته باشید این نگاه که مال شماست فروخته میشود!
وقتی یک رسانه بتواند جمعیت زیادی را پای خود بکشاند اصطلاح انبوه (mass) در ابتدای نام آن رسانه ظاهر میشود و به آن میگویند mass media یا رسانه با مخاطب انبوه.
شاید بپرسید چه اشکالی دارد؟
کمی صبر کنید. توضیح میدهم.
چه کسی این نگاه را میفروشد و چه کسی میخرد؟
فروشنده رسانه است و خریدار بنگاههای اقتصادی. کسانی که میخواهند کالا یا خدمتی را تبلیغ کنند.
هدف از این تبلیغ چیست؟
طبیعتا هدف مصرف است. اما نه مصرف عادی. بلکه مصرفی که ابتدای آن (mass) میآید. mass consumption یا مصرف انبوه.
بدون رسانه انبوه مصرف انبوه معنا ندارد و هیچگاه به وجود نمیآید.
اما ماجرا به اینجا ختم نمیشود. برای مصرف انبوه باید تولید انبوه (mass production) هم داشت.
آرام آرام به مرکز ایده اصلی نظام سرمایهداری نزدیک میشویم. تولید انبوه نیاز به انباشت و تکاثر ثروت دارد و انباشت و تکاثر نیاز به نهادهای پولی و مالی که این تامین مالی را انجام دهند. یعنی همان چیزی که بارها شنیدید: بزرگ کردن کیک!
این مسیری است که نظام سرمایهداری میرود تا عدهای معدود ثروتهای کلان را در اختیار خود بگیرند و دیگران را اجیر خود کنند.
بانکها و نهادهای مالی برای تامین مالی کلان بوجود میآیند و چرخه تولید ثروت به نفع عدهای اندک آرام آرام کامل میشود.
ماجرا به اینجا هم ختم نمیشود.
ادامه دارد...
🇮🇷حسینعباسیفرد🇮🇷(دلاورا)
🇮🇷 @Ammar_media
💢 #قیچی انحصار!
#قسمت_دوم
#رشتو
تا اینجا فقط انحصار در سمت تقاضا به وجود آمده است. یعنی با استفاده از قدرت اقتصادی و رسانهای (که این دو ارتباط مستقیم و دو طرفه دارند) مردم به سمت تقاضای کالاهای خاصی هدایت میشوند
مردم وقتی به فروشگاه میروند بدون اینکه فکر کنند آن کالایی که روی پیراهن بازیکن محبوب یا حتی غیرمحبوبشان دیدهاند را میخرند.
چرخه انحصار طرف عرضه هم دارد. یعنی باید فقط عدهای اندک تولید کنند تا اساسا تولید انبوه بصرفد.
اگر قرار بر این باشد که همه تولید کنند هر چند تبلیغات مردم را به سمت خرید کالای خاصی هدایت میکند اما باز هم بخشی از بازار از دست انحصارگران خارج میشود و انحصار طرف عرضه به وجود نمیآید.
فلذا اینجاست که قدرت سیاسی هم به دو قدرت رسانهای و اقتصادی میپیوندد.
قوانین و سازمانها و نهادهای ملی و بینالمللی که اجازه نمیدهند هر کسی تولید کند. نظام استانداردها یکی از ابزاری است که با آن طرف عرضه مدیریت میشود. اما مهمترین عامل ایجاد انحصار در طرف عرضه پدیده مالکیت فکری و کپی رایت است.
این قانون که نقض قطعی حقوق اولیه مردم است باعث میشود نظام تولید الیگوپولی به صورت کامل شکل بگیرد و بازار آزاد رقابتی به طور کامل در زیر خروارها خاک دفن شود. هر چند ادعای لیبرال سرمایهداری در این مورد همچنان باقی میماند
(مثل بسیاری از ادعاهای دیگر مثل آزادی و حقوق بشر و حقوق زن و دموکراسی و...)
اینجاست که چرخه تا حدود زیادی تکمیل میشود.
خلق پول توسط بانکهای خصوصی شکل میگیرد و این پول هدایت میشود به سمت عدهای معدود تا ابزار تولید یعنی زمین و دانش را بخرند و درانحصار خودشان قرار دهند
بعداز آن، تولید انبوه آمادهی شکل گرفتن است و تنها مانعی که دارد تولیدات کوچک مقیاس است. برای نابودی آنها یک راه وجود دارد: استفاده از قدرت رسانه برای انحصار طرف تقاضا. تبیغات و برندینگ به میدان میآید.
فوتبال دریک سیستم پیچیده وکاملا طراحی شده نقش خود را اینجا ایفامیکند
ادامه دارد...
🇮🇷حسینعباسیفرد🇮🇷(دلاورا)
🇮🇷 @Ammar_media
#قسمت_دوم
#رشتو
تا اینجا فقط انحصار در سمت تقاضا به وجود آمده است. یعنی با استفاده از قدرت اقتصادی و رسانهای (که این دو ارتباط مستقیم و دو طرفه دارند) مردم به سمت تقاضای کالاهای خاصی هدایت میشوند
مردم وقتی به فروشگاه میروند بدون اینکه فکر کنند آن کالایی که روی پیراهن بازیکن محبوب یا حتی غیرمحبوبشان دیدهاند را میخرند.
چرخه انحصار طرف عرضه هم دارد. یعنی باید فقط عدهای اندک تولید کنند تا اساسا تولید انبوه بصرفد.
اگر قرار بر این باشد که همه تولید کنند هر چند تبلیغات مردم را به سمت خرید کالای خاصی هدایت میکند اما باز هم بخشی از بازار از دست انحصارگران خارج میشود و انحصار طرف عرضه به وجود نمیآید.
فلذا اینجاست که قدرت سیاسی هم به دو قدرت رسانهای و اقتصادی میپیوندد.
قوانین و سازمانها و نهادهای ملی و بینالمللی که اجازه نمیدهند هر کسی تولید کند. نظام استانداردها یکی از ابزاری است که با آن طرف عرضه مدیریت میشود. اما مهمترین عامل ایجاد انحصار در طرف عرضه پدیده مالکیت فکری و کپی رایت است.
این قانون که نقض قطعی حقوق اولیه مردم است باعث میشود نظام تولید الیگوپولی به صورت کامل شکل بگیرد و بازار آزاد رقابتی به طور کامل در زیر خروارها خاک دفن شود. هر چند ادعای لیبرال سرمایهداری در این مورد همچنان باقی میماند
(مثل بسیاری از ادعاهای دیگر مثل آزادی و حقوق بشر و حقوق زن و دموکراسی و...)
اینجاست که چرخه تا حدود زیادی تکمیل میشود.
خلق پول توسط بانکهای خصوصی شکل میگیرد و این پول هدایت میشود به سمت عدهای معدود تا ابزار تولید یعنی زمین و دانش را بخرند و درانحصار خودشان قرار دهند
بعداز آن، تولید انبوه آمادهی شکل گرفتن است و تنها مانعی که دارد تولیدات کوچک مقیاس است. برای نابودی آنها یک راه وجود دارد: استفاده از قدرت رسانه برای انحصار طرف تقاضا. تبیغات و برندینگ به میدان میآید.
فوتبال دریک سیستم پیچیده وکاملا طراحی شده نقش خود را اینجا ایفامیکند
ادامه دارد...
🇮🇷حسینعباسیفرد🇮🇷(دلاورا)
🇮🇷 @Ammar_media
💢 #قیچی انحصار!
#قسمت_سوم
#رشتو
درحقیقت میتوان گفت فوتبال یک شیوه پیچیده از تبلیغات است نه فقط یک ورزش. برای تیزشدن یکی از دو لبه قیچی ایجاد انحصار (تبلیغات) بایدکسانی خوب قیچی بزنند تابرای دیدن آن، میلیاردها نفر چشمشان به یک نقطه دوخته شود و در ناخودآگاهشان ثبت شود که هنگام خرید باید فلان برند را بخرم
در حقیقت آن چیزی که فروخته میشود نگاه شما نیست. بلکه انتخاب شماست که در ناخودآگاه شما کاشته میشود. در حقیقت پول شماست که از جیبتان هدایت میشود به سمت خرید کالای آن فروشنده.
اینگونه رسانهها هزینه و درآمدشان از سمت قدرت اقتصادی تامین میشود.
قدرت اقتصادی هم با چرخه مصرف انبوه بوجود میآید و طبیعتا مجموع قدرت اقتصادی و قدرت رسانهای در دنیای امروز یعنی: قدرت سیاسی!
فوتبال بخشی از پازل حکمرانی استعماری در دنیاست.
جایی که با استفاده از تجمیع ثروت، رسانه و قدرت به دیکتاتوری مطلق میرسیم.
رسانهای که برای آگاهی بیشتر ایجاد شده بود
بازاری که برای رقابت بیشتر ایجاد شده بود
و دموکراسی که برای کسب حق انتخاب بیشتر ایجاد شده بود
وقتی با هم ترکیب میشوند دیکتاتوری مطلق اقلیتی را به وجود میآورند که صاحبان قدرت، ثروت و رسانه هستند.
همیشه به اینجای بحث که میرسم مخاطبین و مسئولین و دانشجوها و اساتید و رفقا یک سوال میپرسند: خب راهکارتان چیست؟!
راهکار هست. اما گوش شنوا نیست! اگر گوشی هم بشنود اراده و انگیزهای برای تغییرات ساختاری وجود ندارد.
فلذا ارائه راهکار برای حل این مشکل را میگذارم برای زمانی که تشنگی وجود داشته باشد.
هرچند این هم خودش مغالطه ای است که در مقابل نقد کسی بگوید راهکارت چیست؟
گاهی اوقات کنار گذاشتن روش غلط خودش راهکار است
مغالطه جایگزین را بخوانید:
twitter.com/h_ABBASIFAR/status/1527923007372632065?s=20&t=nUE0E0LmtDm_oCd-swao-Q
پایان
🇮🇷حسینعباسیفرد🇮🇷(دلاورا)
🇮🇷 @Ammar_media
#قسمت_سوم
#رشتو
درحقیقت میتوان گفت فوتبال یک شیوه پیچیده از تبلیغات است نه فقط یک ورزش. برای تیزشدن یکی از دو لبه قیچی ایجاد انحصار (تبلیغات) بایدکسانی خوب قیچی بزنند تابرای دیدن آن، میلیاردها نفر چشمشان به یک نقطه دوخته شود و در ناخودآگاهشان ثبت شود که هنگام خرید باید فلان برند را بخرم
در حقیقت آن چیزی که فروخته میشود نگاه شما نیست. بلکه انتخاب شماست که در ناخودآگاه شما کاشته میشود. در حقیقت پول شماست که از جیبتان هدایت میشود به سمت خرید کالای آن فروشنده.
اینگونه رسانهها هزینه و درآمدشان از سمت قدرت اقتصادی تامین میشود.
قدرت اقتصادی هم با چرخه مصرف انبوه بوجود میآید و طبیعتا مجموع قدرت اقتصادی و قدرت رسانهای در دنیای امروز یعنی: قدرت سیاسی!
فوتبال بخشی از پازل حکمرانی استعماری در دنیاست.
جایی که با استفاده از تجمیع ثروت، رسانه و قدرت به دیکتاتوری مطلق میرسیم.
رسانهای که برای آگاهی بیشتر ایجاد شده بود
بازاری که برای رقابت بیشتر ایجاد شده بود
و دموکراسی که برای کسب حق انتخاب بیشتر ایجاد شده بود
وقتی با هم ترکیب میشوند دیکتاتوری مطلق اقلیتی را به وجود میآورند که صاحبان قدرت، ثروت و رسانه هستند.
همیشه به اینجای بحث که میرسم مخاطبین و مسئولین و دانشجوها و اساتید و رفقا یک سوال میپرسند: خب راهکارتان چیست؟!
راهکار هست. اما گوش شنوا نیست! اگر گوشی هم بشنود اراده و انگیزهای برای تغییرات ساختاری وجود ندارد.
فلذا ارائه راهکار برای حل این مشکل را میگذارم برای زمانی که تشنگی وجود داشته باشد.
هرچند این هم خودش مغالطه ای است که در مقابل نقد کسی بگوید راهکارت چیست؟
گاهی اوقات کنار گذاشتن روش غلط خودش راهکار است
مغالطه جایگزین را بخوانید:
twitter.com/h_ABBASIFAR/status/1527923007372632065?s=20&t=nUE0E0LmtDm_oCd-swao-Q
پایان
🇮🇷حسینعباسیفرد🇮🇷(دلاورا)
🇮🇷 @Ammar_media
Twitter
#قیچی انحصار!
فوتبال را طبق معمول نمیبینم!
نهایت قصه این است که چون برخی از هموطنانم از پیروزی تیم ملی خوشحال میشوند من هم خوشحال میشوم
و طبیعتا از باخت ایران به خاطر ناراحتی هموطنانم ناراحت می شوم
#رشتو 1
فوتبال را طبق معمول نمیبینم!
نهایت قصه این است که چون برخی از هموطنانم از پیروزی تیم ملی خوشحال میشوند من هم خوشحال میشوم
و طبیعتا از باخت ایران به خاطر ناراحتی هموطنانم ناراحت می شوم
#رشتو 1