میڪ🍇ـــده ابوتراب"ع"
10.6K subscribers
6.57K photos
830 videos
48 files
614 links
•°|بنـــــ﷽ــــام نامے مولا|°•

مولاجانم ....

تو می آیی و از نزدیک میبینم تو را آخر
همان وقتی که میمیرم ،عجب میمیرم خوبی

#سید_حمید_رضا_برقعی
#فمن_یمت_یرنی🍇

ارسال شعر
@Ebi_1366_ghafari
Download Telegram
#امام_سجاد_ع
#ولادت
.
به دنيا آمدى تا مطلبى ديگر بياموزم
من از رفتار تو الله را اكبر بياموزم

كلاس درس شد سجاده ات،من روز ميلادت
نشستم تا جهان را پاى اين منبر بياموزم

بريزم دور اين ناعلم ها را و منِ خود را
بدون واسطه از ساقى كوثر بياموزم

سر شب در تَعَلُّم سر به مهر كربلا بگذار
سحر بردار سر از سجده تا از سر بياموزم

دعا در حق دشمن كردن و با دوست سر كردن
مرام شيعه را در سطح بالاتر بياموزم

زبان تائبين وخائفين را پانزده گانه
به هنگام دعا از چهارمين حيدر بياموزم

طريق روضه خواندن را ز تو آموختم،اما؛
طريق نوكرى را بايد از قنبر بياموزم

دعا را از ابوحمزه،مكارم را از اخلاقت
تجافى جهان را از همين منظر بياموزم

هر آن چيزى كه ميبينم دليلش كربلا باشد
اگر چيزى می آموزم به چشم تر بياموزم

فرات مست را از چشم،تل را از سر شانه
ته گودال را از گودى حنجر بياموزم

و مصداق شنيدن كى بود مانند ديدن را
بخوانم زندگی ات را،مگر بهتر بياموزم

اگر ديدم گلوى غنچه اى رد ميشود از تيغ
شبيه تو گريز بر على اصغر بياموزم

#مهدی_رحیمی_زمستان
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امام_سجاد_ع
#ولادت

چنین که ماه به این طفل واکنش دارد
برای جاذبه هم چهره اش کشش دارد

کمان ابرویش آرش، دو چشم،لیل عرب
که خون شیعه و خون هخامنش دارد

تمام ادعیه اش راهکار زندگی است
که از «صحیفه»ی خود قصد پرورش دارد

به طرز خمس عَشَر نیز یادمان داده
که خواستن ز خداوند هم رَوَش دارد

خدای بعد تو آن قدر شد به ما نزدیک
که جای نبض،رگ گردنم تپش دارد

به غیر اینکه امامی،چنان شدی سجاد:
که در قضا و قَدَر حرف تو برش دارد

شروع نهضت ادعیه بعد کرب و بلاست
ریاضی است جهان: بعد پنج،شش دارد

و متصل به سجود است این قیام آن قدر؛
که در تمامی ذرات گسترش دارد

#مهدی_رحیمی_زمستان
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#حسین_جااان

هرشب برای ما شب عید است با حسین
یعنی به یا محول الاحوال می رسیم

مثل مُخَدَّرات حرم زجر می کشیم
وقتی به گوشواره و خلخال می رسیم

حالا که بین ما سخن دوست خوشتر است
از هرچه بگذریم به گودال می رسیم

#مهدی_رحیمی_زمستان
🍃🌸
#مناجات

وَاسْمَعْ دعایی با تو در دل حرفها مانده
وَاسْمَعْ ندایی که صدایم بی صدا مانده

اَقْبِل به من حالا که اقبالی برایم نیست
در حنجرم وقتی که بغض ربنا مانده

دارم فراری می شوم از خود به سوی تو
در کشتی این ناخدا تنها خدا مانده

ناجی تویی راجی منم در دست های من
بی ربنا هایم فقط مشتی هوا مانده

وقتی که محرومم کنی روزی نخواهم خورد
باید بگیری دست من را که رها مانده

پوشانده ای امروز در دنیا عیوبم را
اما فَلا تَفْضَحْنیِ روز جزا مانده

از تو اگر دورم ولی نزدیک شد مرگم
در کوله ام تنها الهی قَدْ دَنا مانده

شعبان به پایان آمد و روی لبان من
وای من از فریاد لَمْ تَغْفِر لها مانده

خوبی تو آمال من را بیشتر کرده است
مِنْکَ رَجائی از وَلا تَقْطَع به جا مانده

لَمْ تَهْدِنی؟ می خواستی رسوا اگر باشم
لم تَهْدِنی؟ وقتی دلیل کربلا مانده

یک عمر قَدْ اَفْنَیْتُ عُمری بی حضور تو
پس فَاقْبَل عُذری که‌دلیل روضه ها مانده

جرم زیادم پیش عفو تو چه ناچیزو
تازه عنایات علی موسی الرضا مانده

بین جهنم هم تورا فریاد خواهم زد
تاثیر اشک شوق در قاموس ما مانده

تنها محبت راه ترک معصیت گشته
با دوستت دارم جهانی روی پا مانده

#مهدی_رحیمی_زمستان
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#فقط_حیدر_امیرالمومنین_است

سپاه پلکهایش چند لشکر را تکان می داد
علی با خطبه خوانی قلب منبر را تکان می داد

به وقت زُهد سلمان را کرم می کرد و حاتم را؛
عیار راستگویی اش اباذر را تکان می داد

خودش نه پلک بر هم می زد و اینگونه بی پیکار
دل هر مالکی مانند اشتر را تکان می داد

به یک ضربه سرش را می بُرید از تن به آسانی
به سختی آن که وقت جنگ پیکر را تکان می داد

و جبرائیل درسش‌را به‌حیدر چون که پس می داد
علی بن ابیطالب فقط سر را تکان می داد

همیشه بعد دیدار علی از بس تحیُر داشت
یکی باید می آمد دوش قنبر را تکان می داد

میان گرد و خاک جنگ تا او را ببیند هم
علی بود آن که از جایش پیمبر را تکان می داد

نه در دنیا دل ما را که نام مرتضی قطعاً
به وقت مرگ هم اعضای نوکر را تکان می‌داد

#مهدی_رحیمی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#یا_امیر_المومنین_علیه‌السلام💛

سر می آورد او اگر،ما سرورش را داشتیم
هرچه رو می کرد او،بالاترش را داشتیم

زاهد بی عقل می گفت از عذاب روز حشر
ما گنه کاران شفیع محشرش را داشتیم

از خدا می گفت،می خندید دل در خلوتش
چون درون خویش نوع دیگرش را داشتیم

از پیمبر گفت خنده رفت بالاتر که ما؛
هم وصی و هم خود پیغمبرش را داشتیم

گفت دین غیر از محبت نیست پس کامل شدیم
چون که از اسلام حُب حیدرش را داشتیم

حُب حیدر که به جای خویش ما با چشم خود
احترام خاک پای قنبرش را داشتیم

گفت از نهج البلاغه،غافل از این بود که
ما حساب خطبه های منبرش را داشتیم

گفت از دُرّ نجف از جایگاه لوکَشَف
او نمی دانست ما انگشترش را داشتیم

گفت و گفت و گفت زاهد،ما محبان اینچنین
با علی از هرکه دم زد بهترش را داشتیم

#مهدی_رحیمی_زمستان
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#یا_امیر_المومنین_علیه‌السلام 💚

رواست اینکه بگردد به دور او دنیا
که خاک پای علی مایه ی گِل کعبه ست

خراب گشت به عشق علی و مجنون شد
دراین خصوص جنون از فضایل کعبه ست

#مهدی_رحیمی_زمستان
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#ولادت‌امام_هادی_علیه_السلام💚

تمام زاویه ها را کشیده ای قائم
آهای سرو قدِ سرترین٬سرت سالم

غزال "اُم ولد" نور چشم های جواد
پدر بزرگ شب قدر حضرت قائم

پدر غریب پدر آشنا پدر مظلوم
پسر مراد پسر مجتهد پسر عالم

نشانه های امامت تمام شد وقتی
شکفت کنج لبت خالی از بنی هاشم

تو با لباس سپیدی و بالباس سیاه
برای دیدن تو کعبه می شود عازم

درست نیمه ی ذی الحجه بعد حج هر سال
تو مَحرمی و حرم می شود تو را مُحرم

زیارتی به بلندای جامعه از توست
زیارتی که شب قدر می شود لازم

زیارتی که خودش هست "محتشم"پرور
درست کرده به کرّات "اکبر ناظم"

دوتا فقط همه ی راز جامعه ست بگو
فقط"بکم فتح الله" فقط "بکم یختم"

#مهدی_رحیمی_زمستان
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#ولادت_امام_کاظم_علیه_السلام🕊

احساس می کردم که درخاک خراسانم
در مِلک طِلق اهل بیتم توی ایرانم

روی لبم هم ذکر یا موسی بن جعفر بود
هم یا جواد العشق بود و هم رضا جانم

از بس فضای صحن ها مانند مشهد بود
شک کرده بودم میزبانم یا که مهمانم

دنبال جسمی تازه بودم بین زائرها
دنبال یک قالب برای روح عریانم

درمحضر باب الحوائج حس من این است
با پهلوان نَفْس پیش هفتمین خوانم

دور ضریحش بود که یک لحظه حس کردم
در نوکری هم شانه با موسی بن عمرانم

یک بار کظم غیظ کردم تازه با سختی
از آن به بعد احساس کردم من مسلمانم

تا که بگردد چرخ بر وِفق مراد من
باید خودم را دور این مرقد بگردانم

وقتی که درهای حرم را خادمان بستند
احساس کردم سیزده شب توی زندانم

احساس کردم شعر می گویم ولی ناچیز
انگار مهدی رحیمی زمستانم

#مهدی_رحیمی_زمستان
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امیر_المومنین_علیه_السلام

گفتند علی یک تنه با دست نگه داشت
در را نه که با دست که با شست نگه داشت

در را نه فقط لشکری از مرحبیان را
در پشت در قلعه به پیوست نگه داشت

ازبسکه علی بود و ولی بود به والله
در سایه ی اسمش همه را پست نگه داشت

نازم به دهانم که به شادی و به غصه
یک عمر علی گفت و مرا مست نگه داشت

پرونده ی اعمال مرا دید و خوشم که؛
حتی اگر از روی غضب بست، نگه داشت

تا دید که من گریه کن فاطمه هستم
می خواست مرا خط بزند، دست نگه داشت

از هستِ خودش فاطمه دل کند و به این شکل؛
یک عمر برای من و تو هست نگه داشت

درپشت در سوخته در روضه اش آخر
مارا ته آن کوچه ی بن بست نگه داشت

#مهدی_رحیمی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امیرالمومنین_علیه_السلام

نمی جنگید تا اینکه بجنگد شیر ما در جنگ
که با شمشیر خود می داد دشمن را شفا در جنگ

سه تا شمشیرِ می کرد استفاده حیدر کرار
هم از ابرو و هم از ذوالفقار خود جدا در جنگ

و درس جان گرفتن را به عزرائیل می فهماند
همینکه دشمنش را با رجز می زد صدا در جنگ

و حیدر چون که می غُرید و می زد بر دل لشکر
به جای ابر پُر بود آسمان از دست و پا در جنگ

دوتایی یک سپاه از هرنظر تکمیل می گشتند
اگر می بُرد همراه خودش عباس را در جنگ

دهانش را گشوده ذوالفقارش تا کمر یعنی؛
به میدان آمده یک وحشی خوش اشتها درجنگ

همینکه دست بالا برده و شمشیر چرخانده
هوا چون دشمن حیدر کم آورده هوا در جنگ

چنین تیغ علی گر بشکفد درمان هر دردی ست
که باشمشیر خود می داد دشمن را شفا در جنگ

#مهدی_رحیمی_زمستان
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#حضرت_زهرا_س
#ولادت
.
چه دختری که به طوفش منا اجازه گرفته
منا و مروه و حتی صفا اجازه گرفته

چه دختری که برای غم دقایق عمرش
قَدَر نشسته دو زانو، قضا اجازه گرفته

چه دختری که به وقت تنفسش به تواتر
برای لمس دهانش هوا اجازه گرفته

چه دختری که پدر قبل از اینکه آمده باشد
ازاو به رفتن غار حرا اجازه گرفته

چه دختری که پدر در کنار خانه اش از او
چه قدر در زده و بارها اجازه گرفته

علی در اصل زخود خواسته ست حاجت خود را
زهمسرش به خدا هرکجا اجازه گرفته

چه همسری که علی در مقام زهد از اسمش
برای گفتن هر ربنا اجازه گرفته

چه همسری که به هنگام فتح قلعه ی خیبر
نبی جدا، علی از او جدا اجازه گرفته

چه همسری که ز خاک مزار گمشده ی او
به قد کشیدنش ایوانْ طلا اجازه گرفته

چه مادری که حسن درتب کشاکش رزمش
برای صلح از او در خفا اجازه گرفته

چه مادری که از او درکنار کعبه حسینش
برای کوچ به کرب و بلا اجازه گرفته

چه مادری که از او بی گمان امام رضا هم
برای فتح مقام رضا اجازه گرفته

چه مادری که از او شنبه تا به جمعه دهانم؛
برای گفتن«مهدی بیا» اجازه گرفته

#مهدی_رحیمی_زمستان
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امام_سجاد_علیه‌السلام‌
#ولادت_مدح♥️

چنین که ماه به این طفل واکنش دارد
برای جاذبه هم چهره اش کشش دارد

کمان ابرویش آرش، دو چشم،لیل عرب
که خون شیعه و خون هخامنش دارد

تمام ادعیه اش راهکار زندگی است
که از «صحیفه»ی خود قصد پرورش دارد

به طرز خمس عَشَر نیز یادمان داده
که خواستن ز خداوند هم رَوَش دارد

خدای بعد تو آن قدر شد به ما نزدیک
که جای نبض،رگ گردنم تپش دارد

به غیر اینکه امامی،چنان شدی سجاد:
که در قضا و قَدَر حرف تو برش دارد

شروع نهضت ادعیه بعد کرب و بلاست
ریاضی است جهان: بعد پنج،شش دارد

و متصل به سجود است این قیام آن قدر؛
که در تمامی ذرات گسترش دارد

#مهدی_رحیمی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امام_حسن_مجتبی_علیه‌السلام‌
#ولادت

تو آمدی و نفس داده ای سحر به هوا
تو خنده کردی و هی ریختی شِکر به هوا

که بی تو زندگی هیچ کس نمی گیرد
چه قدر رفته ای آقا از این نظر به هوا

زمین به عشق تو خارج شد از مدار،نگو
برای دیدن تو خاک گشته سر به هوا

به جای ماه بگیرند اگر بیندازد
تورا ز شوق رسیدن شبی پدر به هوا

به ذهن هیچ گدایی نماند منّت تو
نمانده چونکه ز بال و پری اثر به هوا

رسید قصه به آن جا که سرخ شد خاک و؛
کشید آتش زرد دری شرر به هوا

چه قدر زود پُر از دود بود یک کوچه
بدون آن که کند یک نفر نظر به هوا

شبیه بیشتر روزها در آن جا هم
چه خوب بود اگر خورده بود در به هوا

بلند گشت ولی پایشان برای دری
و رفت سرزده دست چهل نفر به هوا

#مهدی_رحیمی_زمستان
#مـــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امیر_المومنین_علیه‌السلام

پسرم گفت علی و پدرم گفت علی
مادرم یکسره از پشت سرم گفت علی

حکم کامل شدنم بود که یک نیمه ی من؛
گفت یا فاطمه نیم دگرم گفت علی

یاعلی گشت عصای پدرم طوری که؛
وقت برخاستن از جا پسرم گفت علی

نَفْس را ازدرِ تهدید به راه آوردم
دید ازجان خودم می گذرم، گفت علی

شد کریم دوجهان بین خدایان کَرَم
حسن از بسکه به هنگام کَرَم گفت علی


می توانست که صرف خط وابرو بشود
ای بنازم به خودم چون هنرم گفت علی

مانده بودم چه کسی را به نجف سجده کنم؟
که خداوند خود ازسمت حرم گفت علی

#مهدی_رحیمی
#مـــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امیرالمومنین‌علیه‌السلام

هرطلایی پیش او مانند مشتی آهن است
تا عیار یکصد و ده نمره ی ایوان طلاست


#مهدی_رحیمی
🍇 @Aliabotorab110
#امام_کاظم_ع
#حضرت_موسی_ابن_جعفر_ع


احساس می کردم که درخاک خراسانم
در مِلک طِلق اهل بیتم توی ایرانم

روی لبم هم ذکر یا موسی بن جعفر بود
هم یا جواد العشق بود و هم رضا جانم

از بس فضای صحن ها مانند مشهد بود
شک کرده بودم میزبانم یا که مهمانم

دنبال جسمی تازه بودم بین زائرها
دنبال یک قالب برای روح عریانم

درمحضر باب الحوائج حس من این است
با پهلوان نَفْس پیش هفتمین خوانم

دور ضریحش بود که یک لحظه حس کردم
در نوکری هم شانه با موسی بن عمرانم

یک بار کظم غیظ کردم تازه با سختی
از آن به بعد احساس کردم من مسلمانم

تا که بگردد چرخ بر وِفق مراد من
باید خودم را دور این مرقد بگردانم

وقتی که درهای حرم را خادمان بستند
احساس کردم سیزده شب توی زندانم

#مهدی_رحیمی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امام_حسین_علیه‌_السلام
#ولادت
.
تو آمدی زمین و زمان بیقرار شد
توحید در نهایتِ خود آشکار شد

با روی کار آمدن رویت،آفتاب؛
از کار سَروَری جهان برکنار شد

اینگونه صبح سوم شعبان به خاطرت
هر سال از طلوع خودش شرمسار شد

یعنی که با طلوع تو پنجاه و هفت سال
خورشید در غروب خودش خانه دار شد

با علت سپید و سیاهی چشم تو
پلکت دلیل گردش لیل و نهار شد

درمجلسی که گیسوی تو درس میدهد
بوی بهار موی تو شرح بِحار شد

نام حسین پهن شد و بین سین آن
جبریل شد زمینی و فُطرس شکار شد

ترویج گشت در شب میلادت این مَثَل
گاهی گلی بهانه ی فصل بهار شد

گفتم «حسین» پس همه‌ی قُم قُمار شد
گفتم «حسین» مِی وسط خُم خُمار شد

با یا غفور و یا احد و یا صمد نشد
با «یاحسین» نَفْس ولیکن مهار شد

«وحشی بافقی» اگر «اهلی» شد از تو شد
«انسانی» فخیم غمش «سازگار» شد

هم یا حسین بوی «گلاب وگل» آفرید
هم یا حسین ریشه ی «نخل» چهار شد

مجبور بودم از تو بگویم در این غزل
این جبر درنهایتِ امر،اختیار شد

دستی که سجده تکیه برآن کرد پیش تو
درکربلا ز خاک درآمد مِنار شد

نگذاشت هیچگاه عبا روی دوش خویش
هرکس به روضه ی علی اکبر دچار شد

#مهدی_رحیمی_زمستان
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امام_صادق_ع
#مدح

پای درس چشم هایت جان دو زانو میزند
نزد انسانیتت انسان دو زانو می‌زند

در مدینه خطبه می‌خوانی چنان ملموس که؛
«جابر» از مستیش در ایران دو زانو می‌زند

حرف وقتی سبز شد در هیچ جا محدود نیست
باغ گاهی پیش یک گلدان دو زانو می‌زند

فقه در آینده می‌گویی و پای حرفهات؛
در گذشته حضرت سلمان دو زانو می‌زند

در مقام معرفت در پیش تو انسان که هیچ؛ 
رحل هم در محضر قرآن دو زانو می‌زند

می‌نشیند چار زانو هر که در دَرسَت نخست
سال‌ها پیش تو بعد از آن دو زانو می‌زند

هرکه می‌بیند بقیع خاکی‌ات را ناگهان
درمیان چشم او باران دو زانو می‌زند

#مهدی_رحیمی_زمستان
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110