#امام_حسین_علیه_السلام
باز هم حال و هوایی به دلم افتاده
باز هم مرغ دلم فکر حرم افتاده
باز قلادّه ی سگهای سر کوی شما
حلقه ی دار شده دور دلم افتاده
عشق یعنی که پیاده برویم کرب و بلا
حیف در عمر من این واقعه کم افتاده
وعده ی ما شب جمعه، حرم حضرت عشق
دلم آنجاست که آن خوان کرم افتاده
بهترین حادثه ی مجلس تو اشک عزاست
اتفاقی که در این چشم ترم افتاده
اربعین میرسد و مضطربم باز امسال
نکند نام من از دست قلم افتاده
#مهدی_قنبری
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
باز هم حال و هوایی به دلم افتاده
باز هم مرغ دلم فکر حرم افتاده
باز قلادّه ی سگهای سر کوی شما
حلقه ی دار شده دور دلم افتاده
عشق یعنی که پیاده برویم کرب و بلا
حیف در عمر من این واقعه کم افتاده
وعده ی ما شب جمعه، حرم حضرت عشق
دلم آنجاست که آن خوان کرم افتاده
بهترین حادثه ی مجلس تو اشک عزاست
اتفاقی که در این چشم ترم افتاده
اربعین میرسد و مضطربم باز امسال
نکند نام من از دست قلم افتاده
#مهدی_قنبری
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امام_حسین_علیه_السلام
وسوگند به تو
كه اسمت همه ذرات وجودم را غرق نور ميكند...
"وسوگند به تو
كه اسمت همه ذرات وجودم را غرق نور ميكند...
"اي مهربان تر از پدرو مادرم حسين"
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
وسوگند به تو
كه اسمت همه ذرات وجودم را غرق نور ميكند...
"وسوگند به تو
كه اسمت همه ذرات وجودم را غرق نور ميكند...
"اي مهربان تر از پدرو مادرم حسين"
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امام_حسین_علیه_السلام
نوشتم اول خط بسمه تعالی سر
بلندمرتبه پیکر، بلندبالا سر
فقط به تربت اعلات سجده خواهم کرد
که بندۀ تو نخواهد گذاشت هرجا سر
قسم به معنی «لا یمکن الفرار از عشق»
که پر شده است جهان از حسین سرتاسر
نگاه کن به زمین! ما رایت الا تن
به آسمان بنگر! ما رایت الا سر
سری که گفت من از اشتیاق لبریزم
به سرسرای خداوند میروم با سر
هرآنچه رنگ تعلق، مباد بر بدنم
مباد جامه، مبادا کفن، مبادا سر
همان سری که یَُحّب الجمال محوش بود
جمیل بود جمیلا بدن جمیلا سر
سری که با خودش آورد بهترینها را
که یک به یک همه بودند سروران را سر
زهیر گفت حسینا! بخواه از ما جان
حبیب گفت حبیبا! بگیر از ما سر
سپس به معرکه عبّاس «اجننی» گویان
درید پیرهن از شوق و زد به صحرا سر
بنازم ام وهب را به پارۀ تن گفت:
برو به معرکه با سر ولی میا با سر
خوشا به حال غلامش، به آرزوش رسید
گذاشت لحظۀ آخر به پای مولا سر
در این قصیده ولی آنکه حسن مطلع شد
همان سری است که برده برای لیلا سر
سری که احمد و محمود بود سر تا پا
همان سری که خداوند بود پا تا سر
پسر به کوری چشمان فتنه کاری کرد
پر از علی شود آغوش دشت، سرتاسر
امام غرق به خون بود و زیر لب میگفت:
به پیشگاه تو آوردهام خدایا سر
میان خاک کلام خدا مقطعه شد
میان خاک الف لام میم طاها سر
حروف اطهر قرآن و نعل تازۀ اسب
چه خوب شد که نبوده است بر بدنها سر
تنش به معرکه سرگرم فضل و بخشش بود
به هر که هرچه دلش خواست داد، حتی سر
نبرد تن به تن آفتاب و پیکر او
ادامه داشت، ادامه سه روز ...اما سر -
جدا شده است و سر از نیزهها درآورده است
جدا شده است و نیفتاده است از پا سر
صدای آیۀ کهف الرقیم میآید
بخوان! بخوان و مرا زنده کن مسیحا سر
بسوزد آن همه مسجد، بمیرد آن اسلام
که آفتاب درآورد از کلیسا سر
چه قدر زخم که با یک نسیم وا میشد
نسیم آمد و بر نیزه شد شکوفا سر
عقیله غصه و درد و گلایه را به که گفت
به چوب، چوبه محمل؛ نه با زبان، با سر
دلم هوای حرم کرده است میدانی
دلم هوای دو رکعت نماز بالا سر
#سید_حمیدرضا_برقعی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
نوشتم اول خط بسمه تعالی سر
بلندمرتبه پیکر، بلندبالا سر
فقط به تربت اعلات سجده خواهم کرد
که بندۀ تو نخواهد گذاشت هرجا سر
قسم به معنی «لا یمکن الفرار از عشق»
که پر شده است جهان از حسین سرتاسر
نگاه کن به زمین! ما رایت الا تن
به آسمان بنگر! ما رایت الا سر
سری که گفت من از اشتیاق لبریزم
به سرسرای خداوند میروم با سر
هرآنچه رنگ تعلق، مباد بر بدنم
مباد جامه، مبادا کفن، مبادا سر
همان سری که یَُحّب الجمال محوش بود
جمیل بود جمیلا بدن جمیلا سر
سری که با خودش آورد بهترینها را
که یک به یک همه بودند سروران را سر
زهیر گفت حسینا! بخواه از ما جان
حبیب گفت حبیبا! بگیر از ما سر
سپس به معرکه عبّاس «اجننی» گویان
درید پیرهن از شوق و زد به صحرا سر
بنازم ام وهب را به پارۀ تن گفت:
برو به معرکه با سر ولی میا با سر
خوشا به حال غلامش، به آرزوش رسید
گذاشت لحظۀ آخر به پای مولا سر
در این قصیده ولی آنکه حسن مطلع شد
همان سری است که برده برای لیلا سر
سری که احمد و محمود بود سر تا پا
همان سری که خداوند بود پا تا سر
پسر به کوری چشمان فتنه کاری کرد
پر از علی شود آغوش دشت، سرتاسر
امام غرق به خون بود و زیر لب میگفت:
به پیشگاه تو آوردهام خدایا سر
میان خاک کلام خدا مقطعه شد
میان خاک الف لام میم طاها سر
حروف اطهر قرآن و نعل تازۀ اسب
چه خوب شد که نبوده است بر بدنها سر
تنش به معرکه سرگرم فضل و بخشش بود
به هر که هرچه دلش خواست داد، حتی سر
نبرد تن به تن آفتاب و پیکر او
ادامه داشت، ادامه سه روز ...اما سر -
جدا شده است و سر از نیزهها درآورده است
جدا شده است و نیفتاده است از پا سر
صدای آیۀ کهف الرقیم میآید
بخوان! بخوان و مرا زنده کن مسیحا سر
بسوزد آن همه مسجد، بمیرد آن اسلام
که آفتاب درآورد از کلیسا سر
چه قدر زخم که با یک نسیم وا میشد
نسیم آمد و بر نیزه شد شکوفا سر
عقیله غصه و درد و گلایه را به که گفت
به چوب، چوبه محمل؛ نه با زبان، با سر
دلم هوای حرم کرده است میدانی
دلم هوای دو رکعت نماز بالا سر
#سید_حمیدرضا_برقعی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امام_حسین_علیه_السلام
شهیدی در میان کاروانت می شوم یا نه؟
غبار رهگذار عاشقانت می شوم یا نه؟
دلم سنگ است می دانم، دلم تنگ است می دانی
نمی دانم که خاک آستانت می شوم یا نه؟
مرا با گوشهی چشمی خواندی اما کاش میگفتی
فدای چشمهای مهربانت می شوم یا نه؟
فدای تو چه جانهای جوانی شد بگو آیا
فدای آن شهیدان جوانت می شوم یا نه؟
سرم را کاش بر زانو بگیری یوسف زهرا
بگو وقت شهادت، میهمانت میشوم یا نه؟
#میلاد_عرفان_پور
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
شهیدی در میان کاروانت می شوم یا نه؟
غبار رهگذار عاشقانت می شوم یا نه؟
دلم سنگ است می دانم، دلم تنگ است می دانی
نمی دانم که خاک آستانت می شوم یا نه؟
مرا با گوشهی چشمی خواندی اما کاش میگفتی
فدای چشمهای مهربانت می شوم یا نه؟
فدای تو چه جانهای جوانی شد بگو آیا
فدای آن شهیدان جوانت می شوم یا نه؟
سرم را کاش بر زانو بگیری یوسف زهرا
بگو وقت شهادت، میهمانت میشوم یا نه؟
#میلاد_عرفان_پور
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امام_حسین_علیه_السلام
حدیث عشق شنیدن کم از شهادت نیست
سخن بگو و بفرما کفن کنند مرا
#محمد_سهرابی_معنی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
حدیث عشق شنیدن کم از شهادت نیست
سخن بگو و بفرما کفن کنند مرا
#محمد_سهرابی_معنی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امام_حسین_علیه_السلام
چه معجزی است ترا در بریدن از علی اکبر
به روی خاک نشستی و زآفتاب گذشتی
#معنی_زنجانی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
چه معجزی است ترا در بریدن از علی اکبر
به روی خاک نشستی و زآفتاب گذشتی
#معنی_زنجانی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امام_حسین_علیه_السلام
شعاع نور تو هرگز شب ظلمت نخواهد دید
تو آن عشقی که عاشق پای تو ذلت نخواهد دید
به عشق پادوییِ روضه،جمع نوکران جمع است
محرم هیچکس ما را پی حاجت نخواهد دید
همان خادم که کفش سینهزن را جفت می کرده
شبی که جفت شد بند کفن،زحمت نخواهد دید
خدایا! شاکرم از این حسینی که بمن دادی
گمانم جز محبانش کسی رحمت نخواهد دید
به هر گوشه که اشکی ریختم،آن گوشه،ششگوشه است
حرم را غیر چشم تر به این وسعت نخواهد دید
کسی که طعنهی افسردگی می زد به اشک ما
عزادار تو را یک لحظه ناراحت نخواهد دید
دم عیسیٰ به یُمن خاک کویات مُرده را جان داد
مسیحا هم شفا را جز در این تربت نخواهد دید
بسوزد دخل دُکّانی که خرج روضه هایت نیست
بدون نذرِ هیئت کاسبی برکت نخواهد دید
فقط تو بین جُون و اکبرت فرقی نمی بینی
کسی فرزند را هم شانهی رعیت نخواهد دید
اگر دست گدا ظرف غذا دیدی..،حسن داده
کسی ما را سر این سفره بی دعوت نخواهد دید
به جز روزی که بین دستهها زیر عَلَم رفتم
پدر دیگر مرا اینقدر باهیبت نخواهد دید
لباس مشکی ما دستدوزِ زینبکبراست
جهان اینگونه بانویی پُر از شوکت نخواهد دید
هزاران بار کج رفتم..،ولی زهرا برم گرداند
پسر از مادر خود لطفِ بامنت نخواهد دید
حصیر کهنه تا دور تنت پیچید..،ارزش یافت
کسی در آستانت شِیِٔ کمقیمت نخواهد دید
پس از آنکه تو را کشتند در اوج شلوغیها
دگر بزم عزایت را کسی خلوت نخواهد دید
#برديا_محمدي
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
شعاع نور تو هرگز شب ظلمت نخواهد دید
تو آن عشقی که عاشق پای تو ذلت نخواهد دید
به عشق پادوییِ روضه،جمع نوکران جمع است
محرم هیچکس ما را پی حاجت نخواهد دید
همان خادم که کفش سینهزن را جفت می کرده
شبی که جفت شد بند کفن،زحمت نخواهد دید
خدایا! شاکرم از این حسینی که بمن دادی
گمانم جز محبانش کسی رحمت نخواهد دید
به هر گوشه که اشکی ریختم،آن گوشه،ششگوشه است
حرم را غیر چشم تر به این وسعت نخواهد دید
کسی که طعنهی افسردگی می زد به اشک ما
عزادار تو را یک لحظه ناراحت نخواهد دید
دم عیسیٰ به یُمن خاک کویات مُرده را جان داد
مسیحا هم شفا را جز در این تربت نخواهد دید
بسوزد دخل دُکّانی که خرج روضه هایت نیست
بدون نذرِ هیئت کاسبی برکت نخواهد دید
فقط تو بین جُون و اکبرت فرقی نمی بینی
کسی فرزند را هم شانهی رعیت نخواهد دید
اگر دست گدا ظرف غذا دیدی..،حسن داده
کسی ما را سر این سفره بی دعوت نخواهد دید
به جز روزی که بین دستهها زیر عَلَم رفتم
پدر دیگر مرا اینقدر باهیبت نخواهد دید
لباس مشکی ما دستدوزِ زینبکبراست
جهان اینگونه بانویی پُر از شوکت نخواهد دید
هزاران بار کج رفتم..،ولی زهرا برم گرداند
پسر از مادر خود لطفِ بامنت نخواهد دید
حصیر کهنه تا دور تنت پیچید..،ارزش یافت
کسی در آستانت شِیِٔ کمقیمت نخواهد دید
پس از آنکه تو را کشتند در اوج شلوغیها
دگر بزم عزایت را کسی خلوت نخواهد دید
#برديا_محمدي
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امام_حسین_علیه_السلام
ماه می آید، نگاه آسمان مدهوش اوست
هیچ کس ترسی ندارد تا علم بر دوش اوست
مشک را کاوید، در آن جز عطش پیدا نبود
جز غم لب تشنگان در قلب سقا جا نبود
خوب اگر دقت کنی در چشم آب اشک آمده
دست باید شست از دستی که بی مشک آمده
تا قمر از روی اسب افتاد بر دامان خاک
ناگهان بانگی برآمد: یا اخا ادرک اخاک
می نهد بر سینه ی خون برادر سر، حسین
بی برادر مانده ای، مظلوم بی یاور، حسین..
#سیده_تکتم_حسینی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
ماه می آید، نگاه آسمان مدهوش اوست
هیچ کس ترسی ندارد تا علم بر دوش اوست
مشک را کاوید، در آن جز عطش پیدا نبود
جز غم لب تشنگان در قلب سقا جا نبود
خوب اگر دقت کنی در چشم آب اشک آمده
دست باید شست از دستی که بی مشک آمده
تا قمر از روی اسب افتاد بر دامان خاک
ناگهان بانگی برآمد: یا اخا ادرک اخاک
می نهد بر سینه ی خون برادر سر، حسین
بی برادر مانده ای، مظلوم بی یاور، حسین..
#سیده_تکتم_حسینی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امام_حسین_علیه_السلام
آسمان است این که در گودال مقتل گم شده
یا که دنیـــــای زنـــــی آشفته بر تل گم شده ؟
می دود هر سو نگاهش در سکوتی هولناک ...
در میـــان دودها سوسوی مشعـــل گم شده
شعله بر دامن ، پریشان می دود هر سو زنی
دختـــری در بیــن خار و خــون و تاول گم شده ...
بــرق دنــــدان شغــــالان و هجــــوم سایه ها
آهویـــی در وحشت شبهای جنـــگل گم شده
گـــــریه کردم ، گـــــریه، مثل مادری که ناله اش
در صدای تعزیه خوان های مقتل گم شده
#سیده_تکتم_حسینی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
آسمان است این که در گودال مقتل گم شده
یا که دنیـــــای زنـــــی آشفته بر تل گم شده ؟
می دود هر سو نگاهش در سکوتی هولناک ...
در میـــان دودها سوسوی مشعـــل گم شده
شعله بر دامن ، پریشان می دود هر سو زنی
دختـــری در بیــن خار و خــون و تاول گم شده ...
بــرق دنــــدان شغــــالان و هجــــوم سایه ها
آهویـــی در وحشت شبهای جنـــگل گم شده
گـــــریه کردم ، گـــــریه، مثل مادری که ناله اش
در صدای تعزیه خوان های مقتل گم شده
#سیده_تکتم_حسینی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#اربعین
#امام_حسین_علیه_السلام
یک اربعین مشتاق دیدارم می آیم
ای سایه ی سر ! ای کس و کارم ! می آیم
با جان و دل غم را خریدارم می آیم
باعزت و با آبرو دارم می آیم
بعد از علمدارت علمدار است زینب
شکر خدا پیروز پیکار است زینب
کی شِکوه از زندان و فکر خانه کردم؟
کی التماس از مردم بیگانه کردم ؟
با خطبه ام جنگی جوانمردانه کردم
کاری که من با زاده ی مرجانه کردم
تاریخ در عمرش به چشم خود ندیده
آغوش واکن فاتح میدان رسیده
عشق تو را به عالم و آدم ندادم
در راه تو از هستی خود کم ندادم
اذن تعرض را به نامحرم ندادم
چادر نه خاک چادرم را هم ندادم
کی زینب آزاده ذلّت می پذیرد؟
مادر نزائیده کسی معجر بگیرد
ای روشنای هر شبم ای ماه زینب
غیر از تو پایانی ندارد راه زینب
شد شهر شام و کوفه جولانگاه زینب
ای وای اگر آخر بگیرد آه زینب
راه نجاتی بعد از آن باقی نماند
روی زمین شمر و سنان باقی نماند
در دست بسته همت بسیار من بود
شکر خدا این پای خسته یار من بود
سرّی میان اشک معنادار من بود
محشر به پا کردن مکرر کار من بود
مصداق ناب نسخه پیچیدن همین است
من در رگ ام خون امیرالمومنین است
از جذر و مد چشم دریایم بگویم
از پایداری قدم هایم بگویم
از لحن تند و تیز غوغایم بگویم
از "ما رأیت الا جمیلا " یم بگویم
از منبرم آل ابوسفیان خطر کرد
یک جمله ی من شام را زیر و زبر کرد
خواهر فقط دنبال انجام وظیفه ست
با دست بسته دشمنانت را حریف است
من سربلندم منکرت خار و خفیف است
دشمن غلط پنداشته زینب ضعیف است
من نور چشم احمد مختار هستم
از وارثان حیدر کرار هستم
حالا پس از یک اربعین اینجا رسیدم
گیسو پریشان اینچنین اینجا رسیدم
دلواپس و زار و غمین اینجا رسیدم
با روضه های آتشین اینجا رسیدم
برخیز تا که روی نیلی را ببینی
برخیز تا که جای سیلی را ببینی
در زیر بار کعب نی ها پر شکسته
از لطف چوب سخت محمل سر شکسته
این دل شبیه پهلوی مادر شکسته
مانند زهرا بازوی خواهر شکسته
باور نداری ردّ چکمه بر جبین است؟
عاقبت هر که سپر باشد همین است
در قاب چشمان ترم ای دال گودال
دارد تداعی میشود جنجال گودال
حال دلم آشفته تر از حال گودال
با سم مرکب ها شدی پامال گودال
باور نمیکردم که روزی مهربانم!
پایین پایت فاتحه باید بخوانم
بار رسالت را به دوش خود کشیدم
با جان و دل درد اسارت را خریدم
منزل به منزل غارت خلخال دیدم
پای برهنه در بیابان ها دویدم
ما را فقط با اذیت و آزار بردند
آخر میان کوچه و بازار بردند
طاقت نداری روضه ای سنگین بخوانم
از هدیه ای در دامن خورجین بخوانم
از بزم مِی از سفره ای رنگین بخوانم
از فکر شوم دشمن بی دین بخوانم
آورده ام با خود تمام غصه ها را
باغیرتم ! شهری تماشا کرد ما را
دیگر شمار غصه هایم بی حساب است
از این همه رنج و مصیبت دل کباب است
در عمر خود یکبار زینب بی جواب است
می پرسی از طفلت اگر کنج خرابه ست
از فرط درد و داغ و غم آکنده هستم
با دست خالی آمدم شرمنده هستم
#علیرضا_خاکساری
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امام_حسین_علیه_السلام
یک اربعین مشتاق دیدارم می آیم
ای سایه ی سر ! ای کس و کارم ! می آیم
با جان و دل غم را خریدارم می آیم
باعزت و با آبرو دارم می آیم
بعد از علمدارت علمدار است زینب
شکر خدا پیروز پیکار است زینب
کی شِکوه از زندان و فکر خانه کردم؟
کی التماس از مردم بیگانه کردم ؟
با خطبه ام جنگی جوانمردانه کردم
کاری که من با زاده ی مرجانه کردم
تاریخ در عمرش به چشم خود ندیده
آغوش واکن فاتح میدان رسیده
عشق تو را به عالم و آدم ندادم
در راه تو از هستی خود کم ندادم
اذن تعرض را به نامحرم ندادم
چادر نه خاک چادرم را هم ندادم
کی زینب آزاده ذلّت می پذیرد؟
مادر نزائیده کسی معجر بگیرد
ای روشنای هر شبم ای ماه زینب
غیر از تو پایانی ندارد راه زینب
شد شهر شام و کوفه جولانگاه زینب
ای وای اگر آخر بگیرد آه زینب
راه نجاتی بعد از آن باقی نماند
روی زمین شمر و سنان باقی نماند
در دست بسته همت بسیار من بود
شکر خدا این پای خسته یار من بود
سرّی میان اشک معنادار من بود
محشر به پا کردن مکرر کار من بود
مصداق ناب نسخه پیچیدن همین است
من در رگ ام خون امیرالمومنین است
از جذر و مد چشم دریایم بگویم
از پایداری قدم هایم بگویم
از لحن تند و تیز غوغایم بگویم
از "ما رأیت الا جمیلا " یم بگویم
از منبرم آل ابوسفیان خطر کرد
یک جمله ی من شام را زیر و زبر کرد
خواهر فقط دنبال انجام وظیفه ست
با دست بسته دشمنانت را حریف است
من سربلندم منکرت خار و خفیف است
دشمن غلط پنداشته زینب ضعیف است
من نور چشم احمد مختار هستم
از وارثان حیدر کرار هستم
حالا پس از یک اربعین اینجا رسیدم
گیسو پریشان اینچنین اینجا رسیدم
دلواپس و زار و غمین اینجا رسیدم
با روضه های آتشین اینجا رسیدم
برخیز تا که روی نیلی را ببینی
برخیز تا که جای سیلی را ببینی
در زیر بار کعب نی ها پر شکسته
از لطف چوب سخت محمل سر شکسته
این دل شبیه پهلوی مادر شکسته
مانند زهرا بازوی خواهر شکسته
باور نداری ردّ چکمه بر جبین است؟
عاقبت هر که سپر باشد همین است
در قاب چشمان ترم ای دال گودال
دارد تداعی میشود جنجال گودال
حال دلم آشفته تر از حال گودال
با سم مرکب ها شدی پامال گودال
باور نمیکردم که روزی مهربانم!
پایین پایت فاتحه باید بخوانم
بار رسالت را به دوش خود کشیدم
با جان و دل درد اسارت را خریدم
منزل به منزل غارت خلخال دیدم
پای برهنه در بیابان ها دویدم
ما را فقط با اذیت و آزار بردند
آخر میان کوچه و بازار بردند
طاقت نداری روضه ای سنگین بخوانم
از هدیه ای در دامن خورجین بخوانم
از بزم مِی از سفره ای رنگین بخوانم
از فکر شوم دشمن بی دین بخوانم
آورده ام با خود تمام غصه ها را
باغیرتم ! شهری تماشا کرد ما را
دیگر شمار غصه هایم بی حساب است
از این همه رنج و مصیبت دل کباب است
در عمر خود یکبار زینب بی جواب است
می پرسی از طفلت اگر کنج خرابه ست
از فرط درد و داغ و غم آکنده هستم
با دست خالی آمدم شرمنده هستم
#علیرضا_خاکساری
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امام_حسین_علیه_السلام
صبح است دلم قصدِ زیارت دارد
در صحنِ خوشت میلِ عبادت دارد
هر جا برود فقط تو را میبیند
از بس که به محضرت ارادت دارد.
#حسینعلی_زارعی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
صبح است دلم قصدِ زیارت دارد
در صحنِ خوشت میلِ عبادت دارد
هر جا برود فقط تو را میبیند
از بس که به محضرت ارادت دارد.
#حسینعلی_زارعی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امام_حسین_علیه_السلام
گفتی که غمت مدام باشد، باشد
جز وصل توام حرام باشد، باشد
خواهم به تو رخ به رخ سلامی بدهم
گر مرگ در آن سلام باشد، باشد
#محمد_سهرابی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
گفتی که غمت مدام باشد، باشد
جز وصل توام حرام باشد، باشد
خواهم به تو رخ به رخ سلامی بدهم
گر مرگ در آن سلام باشد، باشد
#محمد_سهرابی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امام_حسین_علیه_السلام
سنگ هم باشم نگاه تو مرا دُر می کند
لطف تو هر طِیبی را عاقبت حُر می کند
رزق چشمم کربلا را دیدن است ، اما فراق
نان چشمان مرا هربار آجر می کند
یک سلام از پشت بام خانه دادم ، فطرست
جای خالی مرا در کربلا پُر می کند
در زیارت بُعد منزل نیست، پس هر عاشقی
پشت بام خانه را مرقد تصور می کند
آسمان روضه گرفت و ابر گریه میکند
رعد سینه می زند ، زهرا تشکر می کند
مهر تربت را که بوسیدم دلم آرام شد
سنگ هم باشم نگاه تو مرا دُر می کند
#احمد_ایرانی_نسب
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
سنگ هم باشم نگاه تو مرا دُر می کند
لطف تو هر طِیبی را عاقبت حُر می کند
رزق چشمم کربلا را دیدن است ، اما فراق
نان چشمان مرا هربار آجر می کند
یک سلام از پشت بام خانه دادم ، فطرست
جای خالی مرا در کربلا پُر می کند
در زیارت بُعد منزل نیست، پس هر عاشقی
پشت بام خانه را مرقد تصور می کند
آسمان روضه گرفت و ابر گریه میکند
رعد سینه می زند ، زهرا تشکر می کند
مهر تربت را که بوسیدم دلم آرام شد
سنگ هم باشم نگاه تو مرا دُر می کند
#احمد_ایرانی_نسب
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امام_حسین_علیه_السلام
#شب_زیارتی
خمار اشکم و محتاج ناز بارانم
ببار اشک عزا بر جهان بی جانم
به لطف اشک عزایت_ رفیق زندگی ام_
به زندگانی ام امیدوار می مانم
جهان باور من روضه هست تا هستم
حسین جان من است و تمام ایمانم
خدا به خیر، جزایش دهد عزیزی که
گذاشت مهر غمت را به روی دامانم
تویی که کشته ی اشکی و من که کشته ی تو
به اشک چشم نوشتم که من مسلمانم
چه حاجت است به ناز طبیب تا بوده
غبار فرش عزایت مسیح چشمانم
چقدر توبه کنم از گذشته ی بی تو
ز عمر رفته ی بی ذکر تو پشیمانم
نفس نفس شب و روزم حسین می گویم
نفس نفس شب و روزم حسین می خوانم
#حسن_کردی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#شب_زیارتی
خمار اشکم و محتاج ناز بارانم
ببار اشک عزا بر جهان بی جانم
به لطف اشک عزایت_ رفیق زندگی ام_
به زندگانی ام امیدوار می مانم
جهان باور من روضه هست تا هستم
حسین جان من است و تمام ایمانم
خدا به خیر، جزایش دهد عزیزی که
گذاشت مهر غمت را به روی دامانم
تویی که کشته ی اشکی و من که کشته ی تو
به اشک چشم نوشتم که من مسلمانم
چه حاجت است به ناز طبیب تا بوده
غبار فرش عزایت مسیح چشمانم
چقدر توبه کنم از گذشته ی بی تو
ز عمر رفته ی بی ذکر تو پشیمانم
نفس نفس شب و روزم حسین می گویم
نفس نفس شب و روزم حسین می خوانم
#حسن_کردی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امام_حسین_علیه_السلام
به لطف عشق ، غمِ آه پروری داری
به سمت سینه ی عُشاق معبری داری
همیشه نام تو اشک مرا درآورده
حسین! خاصیتِ گریهآوری داری
کتابِ داغِ تو را جبرئیل شرح دهد
میان عرش خداوند ، منبری داری
یکی ز اهلِ بُکاءِ قدیمیات نوح است
تو نسل گریهکُن از هر پیمبری داری
قسم به قُبّه ی تو روضهخانهات ، حرم است
تو در حسینیه رو به خودت ، دری داری
کلیددار حریمت ، رقیّه خاتون است
در آستان خودت شاهدختری داری
قیام سینهزنانت قیامتِ عُظمیٰست
چه های و هوی شریفی ، چه محشری داری!
تمام هَمّ و غمم کار و بار هیئت توست
خودت هوای مرا وقت نوکری..،داری
مس وجود مرا چای روضه ات زر کرد
عجب شرابِ خوشِ کیمیاگری داری
بهشتِ بین دو انگشتِ تو به عابس گفت:
جنون بخواه که فردای بهتری داری
فقط تویی که وهب را حبیبِ خود کردی
فقط تویی که چنین فنِّ دلبری داری
شبیه جُون مرا هم دعا کنی ای کاش
و حظ کنی که غُلامِ معطری داری
▪️
تو مانده ای تک و تنها میان یک لشکر...
نه همدمی نه پناهی نه یاوری داری
نفسنفس زدنت شمر را جَریتر کرد
بلند کرد صدا را : چه حنجری داری!
غروب بود..،سرت روی نیزه بالا رفت
غروب بود..،سنان در خیام زن ها رفت
#بردیا_محمدی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
به لطف عشق ، غمِ آه پروری داری
به سمت سینه ی عُشاق معبری داری
همیشه نام تو اشک مرا درآورده
حسین! خاصیتِ گریهآوری داری
کتابِ داغِ تو را جبرئیل شرح دهد
میان عرش خداوند ، منبری داری
یکی ز اهلِ بُکاءِ قدیمیات نوح است
تو نسل گریهکُن از هر پیمبری داری
قسم به قُبّه ی تو روضهخانهات ، حرم است
تو در حسینیه رو به خودت ، دری داری
کلیددار حریمت ، رقیّه خاتون است
در آستان خودت شاهدختری داری
قیام سینهزنانت قیامتِ عُظمیٰست
چه های و هوی شریفی ، چه محشری داری!
تمام هَمّ و غمم کار و بار هیئت توست
خودت هوای مرا وقت نوکری..،داری
مس وجود مرا چای روضه ات زر کرد
عجب شرابِ خوشِ کیمیاگری داری
بهشتِ بین دو انگشتِ تو به عابس گفت:
جنون بخواه که فردای بهتری داری
فقط تویی که وهب را حبیبِ خود کردی
فقط تویی که چنین فنِّ دلبری داری
شبیه جُون مرا هم دعا کنی ای کاش
و حظ کنی که غُلامِ معطری داری
▪️
تو مانده ای تک و تنها میان یک لشکر...
نه همدمی نه پناهی نه یاوری داری
نفسنفس زدنت شمر را جَریتر کرد
بلند کرد صدا را : چه حنجری داری!
غروب بود..،سرت روی نیزه بالا رفت
غروب بود..،سنان در خیام زن ها رفت
#بردیا_محمدی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امام_حسین_علیه_السلام
#حضرت_علی_اکبر_ع
عشق وقتی نام خود را اوّل دفتر گذاشت
کار هر دلداده را بر عهدهی دلبر گذاشت
صبح خِلقَت هرکسی از خالِقَش نقشی گرفت
در کنار نام ما هم واژه ی "نوکر" گذاشت
در گرفتاری به دادم می رسد تنها حسین
تا به بُنبستی رسیدم ، پیش پایم در گذاشت
آبرویش خرج شد تا آبرودارم کند
من نکردم هیچ کاری ، او برایم سر گذاشت
پای گمراه مرا زهرا به هیئت ها کشاند
پرچمش را در مسیر چشم من ، مادر گذاشت
استکان چای روضه ، جامِ حوض کوثر است
سور و ساتِ بعد مجلس را خود حیدر گذاشت
فرشها را جمع کردم ، سفره اش را پهن کرد
بهترین ظرف غذا را پیشِ این قنبر گذاشت
شستشوی دیگ نذری شستشوی باطن است
زندگی اش را پدر پای همین باور گذاشت
قبر ما با دستمال اشک روشن می شود
گریهکُن آن را برای لحظه ی آخر گذاشت
در قیامت کوچهی سینهزنی وا می کنیم
این قرارِ روضه را باید دمِ محشر گذاشت
خواست تا آینده ی عُشّاق را تضمین کند
دست ما را شاه در دست علی اکبر گذاشت
▪️
قاب لبخند نبی افتاد و تکّهتکّه شد
سُمِّ مرکب پا روی تصویر پیغمبر گذاشت
داشت بالای سر شهزاده جان می داد شاه...
زینب آمد بین لشگر ، دست بر معجر گذاشت
#بردیا_محمدی
#شب_زیارتی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#حضرت_علی_اکبر_ع
عشق وقتی نام خود را اوّل دفتر گذاشت
کار هر دلداده را بر عهدهی دلبر گذاشت
صبح خِلقَت هرکسی از خالِقَش نقشی گرفت
در کنار نام ما هم واژه ی "نوکر" گذاشت
در گرفتاری به دادم می رسد تنها حسین
تا به بُنبستی رسیدم ، پیش پایم در گذاشت
آبرویش خرج شد تا آبرودارم کند
من نکردم هیچ کاری ، او برایم سر گذاشت
پای گمراه مرا زهرا به هیئت ها کشاند
پرچمش را در مسیر چشم من ، مادر گذاشت
استکان چای روضه ، جامِ حوض کوثر است
سور و ساتِ بعد مجلس را خود حیدر گذاشت
فرشها را جمع کردم ، سفره اش را پهن کرد
بهترین ظرف غذا را پیشِ این قنبر گذاشت
شستشوی دیگ نذری شستشوی باطن است
زندگی اش را پدر پای همین باور گذاشت
قبر ما با دستمال اشک روشن می شود
گریهکُن آن را برای لحظه ی آخر گذاشت
در قیامت کوچهی سینهزنی وا می کنیم
این قرارِ روضه را باید دمِ محشر گذاشت
خواست تا آینده ی عُشّاق را تضمین کند
دست ما را شاه در دست علی اکبر گذاشت
▪️
قاب لبخند نبی افتاد و تکّهتکّه شد
سُمِّ مرکب پا روی تصویر پیغمبر گذاشت
داشت بالای سر شهزاده جان می داد شاه...
زینب آمد بین لشگر ، دست بر معجر گذاشت
#بردیا_محمدی
#شب_زیارتی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امام_حسین_علیه_السلام
#شب_زیارتی
چیست جنت جز همین صحن و سرایت یا حسین
زنده ام تنها به عشق کربلایت یا حسین
صبح محشر شک ندارم همنشین فاطمه ست
هرکه اشکی ریخت در بزم عزایت یاحسین
هرچه داریم و نداریم از سر لطف شماست
بچه های ما فدای بچه هایت یا حسین
من بمیرم رو زدی بهر دوقطره آب، آه
ای که دریاها همه غرق عطایت یا حسین
پیرمرد داغدیده ناسزا گفتن نداشت
کاش میکردند حالت را رعایت یا حسین
هرچه پل پشت سرم بوده خرابش کرده ام
دلخوشم تنها به اشک روضه هایت یا حسین
#محمود_یوسفی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#شب_زیارتی
چیست جنت جز همین صحن و سرایت یا حسین
زنده ام تنها به عشق کربلایت یا حسین
صبح محشر شک ندارم همنشین فاطمه ست
هرکه اشکی ریخت در بزم عزایت یاحسین
هرچه داریم و نداریم از سر لطف شماست
بچه های ما فدای بچه هایت یا حسین
من بمیرم رو زدی بهر دوقطره آب، آه
ای که دریاها همه غرق عطایت یا حسین
پیرمرد داغدیده ناسزا گفتن نداشت
کاش میکردند حالت را رعایت یا حسین
هرچه پل پشت سرم بوده خرابش کرده ام
دلخوشم تنها به اشک روضه هایت یا حسین
#محمود_یوسفی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امام_حسین_علیه_السلام
عشق وقتی نام خود را اوّل دفتر گذاشت
کار هر دلداده را بر عهدهی دلبر گذاشت
صبح خِلقَت هرکسی از خالِقَش نقشی گرفت
در کنار نام ما هم واژه ی "نوکر" گذاشت
در گرفتاری به دادم می رسد تنها حسین
تا به بُنبستی رسیدم ، پیش پایم در گذاشت
آبرویش خرج شد تا آبرودارم کند
من نکردم هیچ کاری ، او برایم سر گذاشت
پای گمراه مرا زهرا به هیئت ها کشاند
پرچمش را در مسیر چشم من ، مادر گذاشت
استکان چای روضه ، جامِ حوض کوثر است
سور و ساتِ بعد مجلس را خود حیدر گذاشت
فرشها را جمع کردم ، سفره اش را پهن کرد
بهترین ظرف غذا را پیشِ این قنبر گذاشت
شستشوی دیگ نذری شستشوی باطن است
زندگی اش را پدر پای همین باور گذاشت
قبر ما با دستمال اشک روشن می شود
گریهکُن آن را برای لحظه ی آخر گذاشت
در قیامت کوچهی سینهزنی وا می کنیم
این قرارِ روضه را باید دمِ محشر گذاشت
خواست تا آینده ی عُشّاق را تضمین کند
دست ما را شاه در دست علی اکبر گذاشت
قاب لبخند نبی افتاد و تکّهتکّه شد
سُمِّ مرکب پا روی تصویر پیغمبر گذاشت
داشت بالای سر شهزاده جان می داد شاه...
زینب آمد بین لشگر ، دست بر معجر گذاشت
#بردیا_محمدی
#شب_زیارتی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
عشق وقتی نام خود را اوّل دفتر گذاشت
کار هر دلداده را بر عهدهی دلبر گذاشت
صبح خِلقَت هرکسی از خالِقَش نقشی گرفت
در کنار نام ما هم واژه ی "نوکر" گذاشت
در گرفتاری به دادم می رسد تنها حسین
تا به بُنبستی رسیدم ، پیش پایم در گذاشت
آبرویش خرج شد تا آبرودارم کند
من نکردم هیچ کاری ، او برایم سر گذاشت
پای گمراه مرا زهرا به هیئت ها کشاند
پرچمش را در مسیر چشم من ، مادر گذاشت
استکان چای روضه ، جامِ حوض کوثر است
سور و ساتِ بعد مجلس را خود حیدر گذاشت
فرشها را جمع کردم ، سفره اش را پهن کرد
بهترین ظرف غذا را پیشِ این قنبر گذاشت
شستشوی دیگ نذری شستشوی باطن است
زندگی اش را پدر پای همین باور گذاشت
قبر ما با دستمال اشک روشن می شود
گریهکُن آن را برای لحظه ی آخر گذاشت
در قیامت کوچهی سینهزنی وا می کنیم
این قرارِ روضه را باید دمِ محشر گذاشت
خواست تا آینده ی عُشّاق را تضمین کند
دست ما را شاه در دست علی اکبر گذاشت
قاب لبخند نبی افتاد و تکّهتکّه شد
سُمِّ مرکب پا روی تصویر پیغمبر گذاشت
داشت بالای سر شهزاده جان می داد شاه...
زینب آمد بین لشگر ، دست بر معجر گذاشت
#بردیا_محمدی
#شب_زیارتی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امام_حسین_علیه_السلام
در جا من عاشق میشوم پای ضریحت
زیبایی دنیاست ، دنیای ضریحت
این دست ها را می کشد تا ساحل امن
من را بیندازم به دریای ضریحت
من دور دنیا را به یک ثانیه رفتم
با دیدن تصویر زیبای ضریحت
تنها خدا از آن دریچه بود پیدا
توحید دارد پنجره های ضریحت
از کربلا رفتن فقط دیدن می ارزد
آقا چه دارد این تماشای ضریحت
یخ می زنیم آخر از این سردیِ دنیا
ما را ببر نزدیکِ گرمای ضریحت
#حامد_آقایی
#شب_زیارتی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
در جا من عاشق میشوم پای ضریحت
زیبایی دنیاست ، دنیای ضریحت
این دست ها را می کشد تا ساحل امن
من را بیندازم به دریای ضریحت
من دور دنیا را به یک ثانیه رفتم
با دیدن تصویر زیبای ضریحت
تنها خدا از آن دریچه بود پیدا
توحید دارد پنجره های ضریحت
از کربلا رفتن فقط دیدن می ارزد
آقا چه دارد این تماشای ضریحت
یخ می زنیم آخر از این سردیِ دنیا
ما را ببر نزدیکِ گرمای ضریحت
#حامد_آقایی
#شب_زیارتی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110