میڪ🍇ـــده ابوتراب"ع"
10.7K subscribers
6.57K photos
830 videos
48 files
614 links
•°|بنـــــ﷽ــــام نامے مولا|°•

مولاجانم ....

تو می آیی و از نزدیک میبینم تو را آخر
همان وقتی که میمیرم ،عجب میمیرم خوبی

#سید_حمید_رضا_برقعی
#فمن_یمت_یرنی🍇

ارسال شعر
@Ebi_1366_ghafari
Download Telegram
میڪ🍇ـــده ابوتراب"ع"
🌹تقدیم‌به‌حضرت فاطمه‌بنت‌اسدسلام‌الله‌علیها از پنجره ی عرش به دنبال رصد بود از روز ازل ، حامل اسرار ابد بود ... مبهوت احد ، محو تماشای صمد بود ام اسد الله که فرزند اسد بود ... این شیرزن از هاشمیان نام و نشان داشت در رگ رگ او سوره ی کوثر جریان داست سر…
#حضرت‌فاطمه‌بنت‌اسدسلام‌الله‌علیها🌹


در آیه ی تطهیر ، وضو فاطمه بوده است
هم همسر و هم مادر او فاطمه بوده است

آن حیدر کرار که شاه دو جهان است ...
نامش به خداوند قسم روح اذان است

جز عشق در این جاده کسی همسفرش نیست
جز نور خدا ، آینه ای دور و برش نیست

جز احمد مختار ، کسی تاج سرش نیست
انگار نه انگار ، محمد پسرش نیست ...

این زن که پس از آمنه شد مادر احمد
این زن که در آیین ادب بود سرآمد ...

دریا شده با دیدن او غرق تلاطم ...
باران شده هر قطره پر از نور و تبسم

دیدند که گردیده در آغوش خدا گم
از کعبه برون آمد و در روز چهارم ...

گردید گرامی تر از آسیه و مریم ...
مکه پس از آن بود که گردید مکرم

ایزد صدف و گوهر خود را به تو بخشید
شمس و قمر و اختر خود را به تو بخشید

دردانه ی پیغمبر خود را به تو بخشید
تسنیم ترین کوثر خود را به تو بخشید

در عرش ، عروس تو شده حضرت زهرا
تو ام علی هستی و او ام ابیها ...

توفیق ابوطالب از اذکار تو بوده است
خوشبخت اسیری که گرفتار تو بوده است

خاک قدم جعفر طیار تو بوده است
دل باخته ی حیدر کرار تو بوده است

حیدر پسرت گوهر تابنده ی کعبه است
ای آنکه قدوم تو شکافنده ی کعبه است

کعبه پس از این واقعه لبخند به لب شد
شعبان رمضانی ست که مبهوت رجب شد

زیتون که به قربان علی رفت رطب شد
فرزند تو فخر عجم و شاه عرب شد ...

حیدر همه ی عمر ، تو را سرور خود خواند
پیغمبر اسلام تو را مادر خود خواند ...

نشناخت کسی قدر علی را به خدا ، آه
یک عده در این میکده ها چون من گمراه

گفتند پس از ذکر سحرگاه و شبانگاه ...
لاحول و لا قوة الا به یدالله ...

کفر است ولی بر من مجنون حرجی نیست
بی حیدر کرار امید فرجی نیست ...


#احمدعلوی
#میلاد_امیرالمؤمنین_علیه_السلام
#مـــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#یاکاشف‌الکرب‌عن‌وجه‌الحسین

در حسرت‌لب‌های‌توچشمان‌فرات‌است

در هر نفست شوق قتیل‌العبرات است


#احمدعلوی
#شب‌زیارتی
#مـــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#یاصاحب‌الزمان_عج

در انتظار لحظه تحویل سالها
چیزی نمانده است از آن شور و حالها

سکه گران شد و سمنو تلخ تلخ ماند
افتاد سیب سرخ به دست شغالها

ای ماهیهای قرمز و تنهای هفت سین
ساحل نشاند بوسه به پهلوی والها

ما فکر میکنیم بلایا طبیعی اند
یا بی دلیل خورده به هم اعتدالها

"حافظ هر آنکه عشق نورزید و وصل خواست"
مانند من کلافه شد از دست فالها

دیدم زنی بخاطر نان عشوه میفروخت
آقا ببخش میزنم از این مثالها

صد کودک یتیم گرسنه به خواب رفت
در مرکز تجمع مال و منالها

آقای من ببخش که در آخر زمان
بوی حرام میدهد اینجا حلالها

تنها اسیر در قفس نفس خود شدیم
عمری وبال گردنمان بوده بالها

تو بی دلیل اینهمه غیبت نمیزند
من غایبم که بی خبرم از تو سالها

حالا گره به دست خودت باز میشود
ای بر لبت جواب تمام سوالها

#احمدعلوی
#امام_زمان_عج
#مـــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امام_زمان_عج

وجود ذره با ذکر فرج خورشید خواهد شد
در اوج آسمان همسایه ی ناهید خواهد شد

تویی میزان الاعمال و ولی امر خلق الله
که با الطاف تو اعمال ما تایید خواهد شد

دعا یعنی فرج از راه می آید، پس از آن هم
تمام روزهای زندگیمان عید خواهد شد

و این دنیا که «مردانش عصا از کور می دزدند »
برای نا امیدان هم پر از امید خواهد شد

تو وجه الله و عین الله هستی، دولت اسلام
فقط با بودن تو دولت جاوید خواهد شد

کسی که در مسیر انتظارت گام بر دارد
یقین دارم که روزی مرجع تقلید خواهد شد

فرج وقتی که با شور دعا نزدیک می گردد
جهان لبریز از گلنغمه ی توحید خواهد شد

#احمدعلوی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#مناجات

چشیدم در حریمت طعم عشق لایزالی را
کشیدم در غل وزنجیر،نفس لا ابالی را

خداوندا به شوق بارش باران الطافت
تحمل کرده ام این سالهای خشکسالی را

زمانه از تو دورم کرده وشیطان فراوان است
نمی جویم تو را،گم کرده ام سیر جلالی را

چه شبهای درازی را که بی یاد تو سر کردم
ببخش این سرکشی این سرخوشی این بی خیالی را

برای درد دل کردن در این دنیای وا نفسا
به غیر از تو ندیدم هر چه گشتم این حوالی را

چهل سال است بی تابانه دنبال تو میگردم
چگونه شرح باید داد این آشفته حالی را

چنان در زرق وبرق زندگی غرقم که در سجده
نمی بینم به جز گلهای رنگارنگ قالی را

مرا تنها دو رکعت عشق روزی کن که دلتنگم
تداعی کن برایم باز گلبانگی بلالی را

رهیده تیر عمرم از کمان و راهی گورم
نیاوردم به دست ارزان من این قد هلالی را

خدایا سال وفال وحال ومالم با تو خوش یُمن است
نگیر از سرنوشتم بخت رام وبخت عالی را

به سمتت آمدم با کوله باری از نبودنها
فقط روی سیاه آوردم و دستان خالی را

من از دیدار عزرائیل واز محشر نمیترسم
که دارم بر سر خود سایه ی مولی الموالی را....

#احمدعلوی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#حضرت_خدیجه_سلام_الله_علیها
#مدح

این زن که مطلع غزلی بی نشانه بود
مانند آسمان خدا بی کرانه بود

هرگز قریش مثل خدیجه به خود ندید
او در میان مردم مکه یگانه بود

گوهر شناس بود بر این باورم که او
سرمست عشق بود تجارت بهانه بود

در شرح حال دختر او میتوان نوشت
آن بی نشانه ای که خدا را نشانه بود

از لحظه های روشن پرواز باز ماند
هرکس به فکر راحتی وآب ودانه بود

در راه دوست با دل وجان از خودش گذشت
عمری برای دین خدا پشتوانه بود

رخصت نشد نظاره کند روز فتح را
روزی که روز معجزه ی موریانه بود

تنها زنی که عشق رسول خداست اوست
تنها خدیجه بود و باقی فسانه بود

(بر همسران دیگر احمد مقدم است
تنها خدیجه است که بانوی اعظم است)

آمد که از رسول خدا دلبری کند
بر کل مومنین جهان سروری مند

آرام جان احمد مختار شد که او
در سایه اش بماند وپیغمبری کند

قسمت شد او که سیده ی اهل عالم است
از کودکی برای علی مادری کند

آمد علی بخاطر اینکه خدای عشق
اورا برای زهره فقط مشتری کند

در محضر خدا شده مامور جبرئیل
عقد علی وفاطمه را محضری کند

باید به آستان خدیجه دخیل بست
تا روضه های فاطمه را کوثری کند

شمس وجود اوست که باید در آسمان
خورشید را از این همه ظلمت بری کند

(بخت مرا زلال تر از نور ناب کرد
با او خدا دعای مرا مستجاب کرد)

خورشید عشق سر زده از سرزمین او
صدها ستاره ریخته در آستین او

بی شک امین وحی خداوند بوده است
از بس که بوده است محمد امین او

هر دم فرشتگان الهی نشسته اند
تا متصل شوند به حبل المتین او

او عاشق پیامبری شد که از ازل
موسی به دین اوست وعیسی به دین او

جانها فدای غربت چشمان مصطفی
عالم فدای بی کسی جانشین او

با خط خوش نوشته سر انگشت جبرئیل
نام علی وفاطمه را بر نگین او

من داغدار شعب ابی طالبم هنوز
من داغدار روز وشب واپسین او

(از لحظه ها که سخت تر از سخت پر کشید
پیغمبر از مصائب داغش سرود ودید)

خو کرده است باد به انفاس جاری اش
گل کرده باغ با نفس نو بهاری اش

روز آشناست با تب وتاب شکفتنش
شب زنده است از شبِ شب زنده داری اش

حوا شده ست همدم شبهای تار او
مریم شده ست خادمه ی افتخاری اش

باران نور آمد ودنیا بهشت شد
مانند نور بود شب خواستگاری اش

پل بسته در قنوت شبانه به سمت عرش
در لحظه های رویش چشم انتظاری اش

اسلام بی خدیجه به سامان نمیرسید
اسلام پایدار شد از پایداری اش

با این که یار ویاور اسلام شد کسی
در روزهای سخت نیامد به یاری اش

(یاری به جز خدای محمد نداشته
آن قدر صبر داشته که حد نداشته)....

#احمدعلوی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#حضرت_خدیجه_سلام_الله_علیها

این زن که مطلع غزلی عاشقانه بود
مانند آسمان خدا بیکرانه بود
هرگز قریش مثل خدیجه به خود ندید
او در میان مردم مکه یگانه بود
گوهرشناس بود، بر این باورم که او
سرمست عشق بود، تجارت بهانه بود
درشرح حال دختر او میتوان نوشت
آن بی نشانه‌ای که خدا را نشانه بود
از لحظه های روشن پرواز باز ماند
هر کس به فکر راحتی و آب و دانه بود
در راه دوست با دل و جان از خودش گذشت
عمری برای دین خدا پشتوانه بود
رخصت نشد نظاره کند روز فتح را
روزی که روز معجزه‌ی موریانه بود
تنها زنی که عشق رسول خدا شد اوست
تنها خدیجه بوده و باقی فسانه بود


بر همسران دیگر احمد مقدّم است
تنها خدیجه است که بانوی اعظم است


آمد که از رسول خدا دلبری کند
بر کل مؤمنین جهان سروری کند
آرام جان احمد مختار شد، که او
در سایه اش بمانــد و پیغمبری کند
قسمت شد او که سیده‌ی اهل عالم است
از کودکی برای علی مادری کند
آمد علی به خاطر این که خدای عشق
او را برای زهره فقط مشتری کند
در محضر خدا شده مأمور جبرئیل
عقد علی و فاطمه را محضری کند
باید به آستان خدیجه دخیل بست
تا روضه های فاطمه را کوثری کند
شمس وجود اوست که باید در آسمان
خورشید را از این همه ظلمت بری کند


بخت مرا زلال تر از نور ناب کرد
با او خدا دعای مرا مستجاب کرد


خورشید عشق سرزده از سرزمین او
صدها ستاره ریخته در آستین او
بی شک امین وحی خداوند بوده است
از بس که بوده است محمد امین او
هر دم فرشتگان الهی نشسته اند
تا متصل شوند به حبل المتین او
او عاشق پیامبری شد که از ازل
موسی به دین اوست و عیسی به دین او
جان ها فدای غربت چشمان مصطفی!
عالم فدای بی کسی جانشین او!
با خط خوش نوشته سرانگشت جبرئیل
نام علی و فاطمه را بر نگین او
من داغدار شعب ابی‌طالبم هنوز
من داغدار روز و شب واپسین او


درلحظه‌ای که سخت‌تر از سخت پرکشید
پیغمبر از مصائب داغش سرود و دید:


خو کرده است باد به انفاس جاری اش
گل کرده باغ با قدم نوبهاری اش
روز آشناست با تب و تاب شکفتنش
شب زنده است از شب شب زنده داری اش
حوا شده است همدم شب های تار او
مریم شده است خادمه‌ی افتخاری اش
باران نور آمد و دنیا بهشت شد
مانند روز بود شب خواستگاری اش
پل بسته در قنوت شبانه به سمت عرش
در لحظه های روشن چشم انتظاری اش
اسلام بی خدیجه به سامان نمی‌رسید
اسلام پایدار شد از پایداری اش
با این که یار و یاور اسلام شد، کسی
در روزهای سخت نیامد به یاری اش


یاری به جز خدای محمّد نداشته
آنقدر صبر داشته که حد نداشته


از آن زمان که رونق شیطان زیاد شد
بتهای لات در عربستان زیاد شد
با این که آفتاب خدا سر زد از حجاز
جولان کفر بی حد و کفران زیاد شد
وقتی سمیه با نفسش آبرو گرفت
یاسر به وجد آمد و ایمان زیاد شد
هرچند در لطافت طبعش خلاف نیست
از چشم او لطافت باران زیاد شد
از برکت دعای فقیران بی پناه
بر سفره‌ی کرامت او نان زیاد شد
دست یتیم های عرب را گرفت و بعد
در قحط سال عاطفه مهمان زیاد شد

عالم به گرد حلقه ی لطفش اسیر ماند
با کاروان آینه ها هم مسیر ماند


هرگز زنی شبیه به این زن اصیل نیست
جز او زنی مجلله در کل ایل نیست
او چشمه سار کوثر و دریای بندگی است
در وصف او نیاز به بحر طویل نیست
بتهای جاهلیت اعراب را شکست
این زن که از تبار کسی جز خلیل نیست
هر شب خدا به محضر او می‌کند سلام
پس جایگاه عالی او بی دلیل نیست
این زن خدیجه است، خدیجه که در جهان
صبری شبیه صبر جزیلش جمیل نیست
زهرا و زینب از خود او ارث برده‌اند
در نسل او صبورتر از این قبیل نیست


باید به نام نامی او اقتدا کنند
آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند


سرچشمه ی زلال ولایت خدیجه است
طبق حدیث، ظرف امامت خدیجه است
تنها زنی که بوده پس از احمد و علی
در اولین نماز جماعت خدیجه است
تنها زنی که در شب معراج، کردگار
براو سلام کرده به جرأت، خديجه است
تنها زنی که همسر و هم‌سرّ مصطفی است
در قبل و بعد لحظه‌ی بعثت، خدیجه است
تنها زنی که کرده از اسلام از نخست
باجان و مال خویش حمایت خدیجه است
تنها زنی که بعد وفاتش پیامبر
از روزگار کرده شکایت، خدیجه است
مادربزرگ طاهره‌ی یازده امام
مادربزرگ حضرت حجت، خدیجه است


جز او برای اهل زمین تکیه گاه کیست؟
تنها پناهگاه من بی پناه کیست؟



#احمدعلوی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
ای غریبی که غربت چشمت
غزل ناب آشنایی شد
حس و حالت به شعر جان بخشید
حُسن تو آیتی خدایی شد 


چهل و هفت گردش کامل
سهم دنیای توست اما دل
آن‌قدر حول محورت چرخید
که دل آسمان هوایی شد


صلح تو جنگ نابرابر بود
قلم عهدنامه خنجر بود
شاهد این مثال آوردم
پسرت را که کربلایی شد


ای نگاهت به سبزی قرآن
صوت بارانی تو المیزان
هرکه از جام تو عسل نوشید
چشم‌هایش طباطبایی شد


دو برادر نگو دو نیمۀ سیب
هر دو بودید کم‌سپاه و غریب
پس چرا آستان تو خاکی است
او چرا گنبدش طلایی شد؟


کربلا ومدینه وکوفه
با زیارات غیر معروفه
همه را گشتم ونفهمیدم
این غزل عاقبت کجایی شد


#احمدعلوی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امیرالمومنین_علیه_السلام

در سینه ی امواج حس جذر ومد نیست
موجی که ما را راهی ساحل کند نیست

ما بی نهایت دوستت داریم مولا
قلبی که جای توست جای دیو ودد نیست

هر جا عنایات شما باشد بهشت است چیزی به اسم حال خوب وحال بد نیست

از راز چاه واشک هایت بی خبر ماند
اختر شناسی که به دنبال رصد نیست

آنجا که در دست یدلله است شمشیر
رخصت برای های و هوی عبدود نیست

تا نام تو مُهر خدا بر هر صحیفه ست
ملک فدک در دست زهرا بی سند نیست

توحید رمز اعتبارش نام مولاست
توحید تنها قل هوالله احد نیست

شاعر غلام خانه زاد قنبر توست
کاری به غیر از نوکری کردن بلد نیست

مثل یتیم کوفه هرگز بر زبانش
ذکری به غیر از یا علی مولا مدد نیست


#احمدعلوی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
#علی_قسیم_النار_و_الجنة

علما موقع تدریس علی میگویند
زحل وزهره وبِرجیس علی میگویند
صالح ویوشع وجرجیس علی میگویند
تا نخ وسوزنِ ادریس علی میگویند

دائم از هر طرف عرش خبر می شنوم
«ها علیٌ بشرٌ کیف بشر» می شنوم

یوسف از دست زلیخا به علی برد پناه
نوح با دیدن دریا به علی برد پناه
هر نفس حضرت عیسی به علی برد پناه
دل در سوخت و زهرا به علی برد پناه

هیچ کس در طلب میکده سر در گم نیست
به خدا میکده ای غیر علی در خم نیست

«عین»تو هست به معنای عُلو درجات
«لام»تو هست همان لام سلام وصلوات
«یاء» تو یاء حسین است که بین دو صلات
میکشاند دل غمگین مرا سمت فرات

سند غربت تو خون حسین است علی
راز حقانیتت در ثقلین است علی

زخم شمشیر غمت بر سر عالم خورده
وای بر آنکه دلش را به علی نسپرده
متواری شده از وحشت و در دم مرده
هر که از تیغ دو دم جان به سلامت برده

هر که از شیوه ی جنگاوری ات شد آگاه
گفت:«لا حول ولا قوة الا بالله»

در کویری که به دریای کرم نزدیک است
عاشقت هستم وقلبم به حرم نزدیک است
نجف اینجاست!فقط چند قدم...نزدیک است
کفر وایمان من امروز به هم نزدیک است

در مقامت دهنم بسته بماند بهتر
عشق آهسته وپیوسته بماند بهتر

نخل ها اشک تو را زیر نظر داشته اند
رودها از جریان تو خبر داشته اند
بادها پرده ز اسرار تو برداشته اند
خاکها چشم به دستان پدر داشته اند

ابرها با کرمت مایه ی رحمت شده اند
فقرا در حرمت صاحب مُکنت شده اند

شمّه ای هست ز اوصاف تو حیدر بودن
لافتایی شدن وساقی کوثر بودن
فاتح یه تنه ی قلعه ی خیبر بودن
با پیمبر همه ی عمر برادر بودن

نفست عطر نفسهای محمد دارد
بردن نام تو شیرینی بی حد دارد

گذر ماه به تاریکی چاه افتاده
باز از اشک غمت چشمه به راه افتاده
منکر تو که به این روز سیاه افتاده
در نماز شب خود هم به گناه افتاده

زندگی بی علی اصلا چه صفایی دارد
«مطرب عشق عجب ساز ونوایی دارد»

نیست بودیم ولی در حرمت هست شدیم
متفرق شده بودیم که یکدست شدیم
عاشق هر که به یاران تو پیوست شدیم
تا زپیمانه ی«اکملت لکم» مست شدیم

عطر«اتممت علیکم» همه جا را پر کرد
نان بد گوی بد اندیش تو را آجر کرد

اولین مرحله ی عشق پریشان شدن است
اجر همراهی تو بوذر و سلمان شدن است
صاحب دائمی ملک سلیمان شدن است
زاهد شهر که در فکر مسلمان شدن است

در شب قدر به آوای جلی میگوید
بعلیٍ بعلیٍ بعلی میگوید

خواب دیدم که کسی گفت چنین شعر بخوان
بادل سوخته آرام وحزین شعر بخوان
به نمایندگی از اهل زمین شعر بخوان
بر همین پله ی اول بنشین شعر بخوان

چه قشنگ است شبی غرق تماشا بودن!
«شهریار» غزل حضرت مولا بودن


#احمدعلوی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
.

مطلع شعر تو ای عشق "هوالباران" است
قسمت چشم تو از روز ازل باران است

اشک آهسته وپیوسته ی تو تا جاریست
روزی روز وشب اهل محل باران است

به امیدی که در افلاک قدم بگذاری
آسمان غرق ستاره ست ،زحل باران است

سوره ی " روم" به سمت تو اشارت دارد
سوره ی نحل به یُمن تو عسل باران است

بت شکستن فقط از دست تو بر می آید
کفر میبارد و این شهر هُبَل باران است

خیبر وخندق از این قاعده مستثنی نیست
عبدود ریخته در لشکر و یل باران است

بس که در خلوت یاد تو به وجد آمده ام
دفتر شعر من امروز غزل باران است

واژه ها باز به این شعر هجوم آوردند
آیه ی روشنی از سوره ی "روم " آوردند


#احمدعلوی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
میڪ🍇ـــده ابوتراب"ع"
#شاهزاده_قاسم💚 بسم رب الحسن، از خیمه قمر می آید کیست این ماه که حیدر به نظر می آید #سیدپوریا_هاشمی #مـــــــــــــــےکده 🍇 @Aliabotorab110
#شاهزاده_قاسم
#شب_ششم_محرم 🏴

پا بر زمین مکوب ،عمو در کنار توست
این سرو قد خمیده که دار وندار توست

ای ماه سیزده شبه ی دشت کربلا
ماه شب چهاردم بی قرار توست

دل بردن از امام وسراپا عسل شدن
این کار کار بی هنران نیست،کار توست

"لاتجزعی" بخوان و برو تا خود خدا
وقتی بهشت این همه چشم انتظار توست

من فکر میکنم که خدا از در بهشت
هر چه کلید ساخته در اختیار توست

ای جان فدای نغمه ی "ان تنکرونی"ات
هر کس شهید عشق شود از تبار توست

حتی به بند کفش تو باید دخیل بست
این بند باز مانده گره یادگار توست

دارد زره به قامت تو گریه میکند
حتی کلاه خود تو هم داغ دار توست

قاسم شدی که روی زمین قسمتت کنند
این تکه های تن سند افتخار توست

در کربلا ضریح برایت نساختند
در سینه های مردم عاشق مزار توست


#احمدعلوی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#شاهزاده_علـــــــی‌اکبر
#امیرالمومنین_حیـــــــــــــدر😍

کربلا را از علی هایش فقط باید شناخت
جز علی در این جهان حبل المتین پیدا نشد

#احمدعلوی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
میڪ🍇ـــده ابوتراب"ع"
#شاهزاده_علـــــــی‌اکبر #امیرالمومنین_حیـــــــــــــدر😍 کربلا را از علی هایش فقط باید شناخت جز علی در این جهان حبل المتین پیدا نشد #احمدعلوی #مـــــــــــــــےکده 🍇 @Aliabotorab110
#مرثیه_حضرت_علی‌اکبر
#فقط‌حیدر‌امیرالمومنین‌است

قطعه هایی از تنش قطع یقین پیدا نشد
دشت را گشتند و اکبر بیش از این پیدا نشد

تیر ها اجزای اکبر را به صحرا دوختند
اسب زخمی شد،رکاب افتاد ،زین پیدا نشد

تا عقیقی که سلیمان داشت افتاد وشکست
بر رکاب سبز پیغمبر نگین پیدا نشد

ناگهان شیرازه اش پاشید از هم بعد از آن
شرحی از آیات قرآن مبین پیدا نشد

هر دو عالم را ملایک زیر و رو کردند و هیچ
سرزمینی برتر از این سرزمین پیدا نشد

گشته ام اما برای زائر کویش شدن
بهتر از حال وهوای اربعین پیدا نشد

کربلا را از علی هایش فقط باید شناخت
جز علی در این جهان حبل المتین پیدا نشد

صفحه صفحه بارها تاریخ را خواندم ولی
غیر حیدر یک امیر المومنین پیدا نشد


#احمدعلوی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امام_حسین_علیه_السلام


خورشید وماه دور سرش چرخ میزنند
یعنی که کهکشان شده آواره ی حسین

جایی که جبرئیل پرش را گشوده است
فطرس دخیل بسته به گهواره ی حسین

#احمدعلوی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امام_زمان_عج
#بهار

در انتظار لحظه تحویل سالها
چیزی نمانده است از آن شور و حالها

سکه گران شد و سمنو تلخ تلخ ماند
افتاد سیب سرخ به دست شغالها

ای ماهیهای قرمز و تنهای هفت سین
ساحل نشاند بوسه به پهلوی والها

ما فکر میکنیم بلایا طبیعی اند
یا بی دلیل خورده به هم اعتدالها

"حافظ هر آنکه عشق نورزید و وصل خواست"
مانند من کلافه شد از دست فالها

دیدم زنی بخاطر نان عشوه میفروخت
آقا ببخش میزنم از این مثالها

صد کودک یتیم گرسنه به خواب رفت
در مرکز تجمع مال و منالها

آقای من ببخش که در آخر زمان
بوی حرام میدهد اینجا حلالها

تنها اسیر در قفس نفس خود شدیم
عمری وبال گردنمان بوده بالها

تو بی دلیل اینهمه غیبت نمیزند
من غایبم که بی خبرم از تو سالها

حالا گره به دست خودت باز میشود
ای بر لبت جواب تمام سوالها

#احمدعلوی
#مـــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امام_زمان_عج

ای همیشه شهد یادت از عسلها، بیشتر
من به دنبال تو هستم در غزلها، بیشتر

هر چه میگویند با یک گل نمیآید بهار
من دلم میگیرد از ضرب المثلها، بیشتر

در حرم تاغرق بهجت میشوم حس میکنم
میوزد عطر تو در بعضی محلها ،بیشتر

عده ای نا باورند وخوب میدانم چرا
هست پیرامون تو بحث وجدلها،بیشتر

نام تو دکّان بعضی ها شد واین روزها
هست زرق وبرق بازار بدلها ،بیشتر

با طنین گامهای استوارت بر زمین
لرزه می افتد براندام هُبَل ها ،بیشتر

از فرج میخوانم ومحو موذن زاده ام
لحظه ی حی علی خیر العمل ها،بیشتر

آسمان ابریست وقتی گرم میگیرد دلت
تکیه تکیه با علم ها وکتل ها ،بیشتر

کربلا را با نگاهت غرق باران میکنی
گریه ات میگیرد اما روی تَل ها،بیشتر

در قصاید پای ثابت هستی اما باز هم
من به دنبال تو هستم در غزل ها،بیشتر

#احمدعلوی
#مـــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
Forwarded from میڪ🍇ـــده ابوتراب"ع" (اومظهرصفات‌عجیبه بود !)
#حضرت_خدیجه_سلام_الله_علیها

این زن که مطلع غزلی عاشقانه بود
مانند آسمان خدا بیکرانه بود
هرگز قریش مثل خدیجه به خود ندید
او در میان مردم مکه یگانه بود
گوهرشناس بود، بر این باورم که او
سرمست عشق بود، تجارت بهانه بود
درشرح حال دختر او میتوان نوشت
آن بی نشانه‌ای که خدا را نشانه بود
از لحظه های روشن پرواز باز ماند
هر کس به فکر راحتی و آب و دانه بود
در راه دوست با دل و جان از خودش گذشت
عمری برای دین خدا پشتوانه بود
رخصت نشد نظاره کند روز فتح را
روزی که روز معجزه‌ی موریانه بود
تنها زنی که عشق رسول خدا شد اوست
تنها خدیجه بوده و باقی فسانه بود


بر همسران دیگر احمد مقدّم است
تنها خدیجه است که بانوی اعظم است


آمد که از رسول خدا دلبری کند
بر کل مؤمنین جهان سروری کند
آرام جان احمد مختار شد، که او
در سایه اش بمانــد و پیغمبری کند
قسمت شد او که سیده‌ی اهل عالم است
از کودکی برای علی مادری کند
آمد علی به خاطر این که خدای عشق
او را برای زهره فقط مشتری کند
در محضر خدا شده مأمور جبرئیل
عقد علی و فاطمه را محضری کند
باید به آستان خدیجه دخیل بست
تا روضه های فاطمه را کوثری کند
شمس وجود اوست که باید در آسمان
خورشید را از این همه ظلمت بری کند


بخت مرا زلال تر از نور ناب کرد
با او خدا دعای مرا مستجاب کرد


خورشید عشق سرزده از سرزمین او
صدها ستاره ریخته در آستین او
بی شک امین وحی خداوند بوده است
از بس که بوده است محمد امین او
هر دم فرشتگان الهی نشسته اند
تا متصل شوند به حبل المتین او
او عاشق پیامبری شد که از ازل
موسی به دین اوست و عیسی به دین او
جان ها فدای غربت چشمان مصطفی!
عالم فدای بی کسی جانشین او!
با خط خوش نوشته سرانگشت جبرئیل
نام علی و فاطمه را بر نگین او
من داغدار شعب ابی‌طالبم هنوز
من داغدار روز و شب واپسین او


درلحظه‌ای که سخت‌تر از سخت پرکشید
پیغمبر از مصائب داغش سرود و دید:


خو کرده است باد به انفاس جاری اش
گل کرده باغ با قدم نوبهاری اش
روز آشناست با تب و تاب شکفتنش
شب زنده است از شب شب زنده داری اش
حوا شده است همدم شب های تار او
مریم شده است خادمه‌ی افتخاری اش
باران نور آمد و دنیا بهشت شد
مانند روز بود شب خواستگاری اش
پل بسته در قنوت شبانه به سمت عرش
در لحظه های روشن چشم انتظاری اش
اسلام بی خدیجه به سامان نمی‌رسید
اسلام پایدار شد از پایداری اش
با این که یار و یاور اسلام شد، کسی
در روزهای سخت نیامد به یاری اش


یاری به جز خدای محمّد نداشته
آنقدر صبر داشته که حد نداشته


از آن زمان که رونق شیطان زیاد شد
بتهای لات در عربستان زیاد شد
با این که آفتاب خدا سر زد از حجاز
جولان کفر بی حد و کفران زیاد شد
وقتی سمیه با نفسش آبرو گرفت
یاسر به وجد آمد و ایمان زیاد شد
هرچند در لطافت طبعش خلاف نیست
از چشم او لطافت باران زیاد شد
از برکت دعای فقیران بی پناه
بر سفره‌ی کرامت او نان زیاد شد
دست یتیم های عرب را گرفت و بعد
در قحط سال عاطفه مهمان زیاد شد

عالم به گرد حلقه ی لطفش اسیر ماند
با کاروان آینه ها هم مسیر ماند


هرگز زنی شبیه به این زن اصیل نیست
جز او زنی مجلله در کل ایل نیست
او چشمه سار کوثر و دریای بندگی است
در وصف او نیاز به بحر طویل نیست
بتهای جاهلیت اعراب را شکست
این زن که از تبار کسی جز خلیل نیست
هر شب خدا به محضر او می‌کند سلام
پس جایگاه عالی او بی دلیل نیست
این زن خدیجه است، خدیجه که در جهان
صبری شبیه صبر جزیلش جمیل نیست
زهرا و زینب از خود او ارث برده‌اند
در نسل او صبورتر از این قبیل نیست


باید به نام نامی او اقتدا کنند
آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند


سرچشمه ی زلال ولایت خدیجه است
طبق حدیث، ظرف امامت خدیجه است
تنها زنی که بوده پس از احمد و علی
در اولین نماز جماعت خدیجه است
تنها زنی که در شب معراج، کردگار
براو سلام کرده به جرأت، خديجه است
تنها زنی که همسر و هم‌سرّ مصطفی است
در قبل و بعد لحظه‌ی بعثت، خدیجه است
تنها زنی که کرده از اسلام از نخست
باجان و مال خویش حمایت خدیجه است
تنها زنی که بعد وفاتش پیامبر
از روزگار کرده شکایت، خدیجه است
مادربزرگ طاهره‌ی یازده امام
مادربزرگ حضرت حجت، خدیجه است


جز او برای اهل زمین تکیه گاه کیست؟
تنها پناهگاه من بی پناه کیست؟



#احمدعلوی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امیرالمؤمنین_علیه_السلام

چه می‌کِشد آن پرنده ای که، در آسمانت رها نباشد
در این حرم آشیان نگیرد، به گِرد صحن شما نگردد

رفیق کهنه شرابمان کن، بساز و دائم خرابمان کن
دعا کن و مستحابمان کن، که بی تو حاجت، روا نگردد

نباشد عشقت اگر که در دل، چگونه سالِک رسد به منزل
چگونه کشتی رسد به ساحل، اگر علی ناخدا نگردد

شب آمد و منجلی شدی تو، سکوت کردی، جلی شدی تو
شکوه نادعلی شدی تو، دلم اسیرت، چرا نگردد

خموش گردد دم مسیحا، عصا می افتد ز دست موسی
نمی رهد نوح از آن بلایا، اگر اسیر شما نگردد

چرا که در دل بدون نورت، بدون عشقت، بدون یادت
ضیا نباشد، صفا نباشد، دل آشنا با دعا نگردد

نجف مدینه، نجف خراسان، نجف قم است و نجف گلستان
ز دیدگاه حرم شناسان، نجف چرا کربلا نگردد؟

در این میانه، چه عاشقانه، طواف کردم به دور خانه
قبول حجّ کسی نگردد، که دور ایوان طلا نگردد

علی امیر و علی موحد، علی دلیر و علی مجاهد
چگونه ممکن شود به مسجد،دری از این خانه وا نگردد؟

علی‌ست شمسِ هماره روشن، در آستانِ به جنگ رفتن
به جان مولا قسم که دشمن، حریف نون لنا نگردد

حریف حیدر نبوده مردی،نموده طوفان به هر نبردی
عقیده دارم که هیچ دردی، بدون نامش دوا نگردد

چه خانه‌ای و چه خانواری،چه جایگاهی، چه اعتباری
محیط رشد چنین تباری، چگونه دارالشفا نگردد؟

چگونه مالک از او نگوید؟ قدوم بوذر رهش نپوید
نگاه سلمان علی نجوید، چگونه میثم فدا نگردد؟

الهی از غم جهان بسوزد، زمین بخشکد، قمر بمیرد
ستاره از آسمان بیفتد، اگر علی مقتدا نگردد

غمش چنان مبتلا کند که، مرا اسیر بلا کند که
به خود بگویم خدا کند که، خدا نکرده خدا نگردد

فدای یک جلوه از جمالش، پر است شعر من از خیالش
خدا کند لحظه‌ی وصالش، که بند بندم جدا نگردد

نبی‌ست اول، زکیّه دوم، علی‌ست سوم، حسن چهارم
حسین پنجم، به غیر از اینها کسی شریکِ کسا نگردد

به پای عشقش نشسته‌ام من، سفالی‌ام دل شکسته ام من
اگر چه وصف جناب دریا، میان این کوزه جا نگردد

جنون گرفتم در این هیاهو، به حقّ یا حیّ به حق یا هو
الهی از ریشه دشمن او، چنان بیفتد که پا نگردد

قَسیم نار و قَسیم جنت، زلال سرچشمه‌ی ولایت
امام عشق و امام رحمت، کسی به جز مرتضا نگردد

ابوتراب این کتاب ناطق، ابوتراب این امیر عاشق
به سرزمین دل خلایق، چگونه فرمانروا نگردد؟

منی که عشقی جز او ندارم، به غیر از این آرزو ندارم
برای یک لحظه دست‌هایم، ز دست مولا جدا نگردد

کسی که با او سفر نکرده، به کهکشانش گذر نکرده
برای وصلش خطر نکرده، به عشق او مبتلا نگردد

اگر مرام علی نباشد، شکوه نام علی نباشد
شهیدی از کربلا نیاید، سری جدا از قفا نگردد

زمان تدفین یاس شب بو، چه ها گذشته به حضرت او
که تا زمان ظهور مهدی، حقیقتش برملا نگردد

#احمدعلوی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110