#مصائب_شام_بلا
#السلام_علی_آل_بیت_محمد_علیهمالسلام
خوابش نمی گرفت خودش را به خواب زد
دیگر توان نداشت بسوزد به آب زد
بغضی شد و شکست زرویای صادقش
برعکسهای خواب خوشش چند قاب زد
پلکش پرید، خواب خوشش نیمه کاره ماند
پاشد زجا و بر گل روی خود آب زد
زحمت چقدر داد به خود تا که پا شود
خود را چقدر کشت که بر آب و تاب زد
یک حلقه از دو دست ورم کرده اش که ساخت
یاقوت سرخ دیدنی اش را رکاب زد
پیش غریب غربت خود را بساط کرد
دور بساط درد دلش یک طناب زد
ته مانده های ناله خود را که جمع کرد
باباچرا تو را...؟ دو سه داد خراب زد
با موی خود برای پدر ترمه پهن کرد
بر زخم های او زسرشکش گلاب زد
غم های پابرهنگی اش را نوشته کرد
با نام درد آبلــــه چنــدین کتـــاب زد
مجبورشد که لب به ترک های لب نهد
از جام لب پر لب ساقی شراب زد
طوفان آتش دل دریایی اش ولی
وقتی نشست ولوله شد آفتاب زد
جان داد آخر و همه گفتند طفلکی
خوابش نمی گرفت، خودش را به خواب زد
#رضا_دین_پرور
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#السلام_علی_آل_بیت_محمد_علیهمالسلام
خوابش نمی گرفت خودش را به خواب زد
دیگر توان نداشت بسوزد به آب زد
بغضی شد و شکست زرویای صادقش
برعکسهای خواب خوشش چند قاب زد
پلکش پرید، خواب خوشش نیمه کاره ماند
پاشد زجا و بر گل روی خود آب زد
زحمت چقدر داد به خود تا که پا شود
خود را چقدر کشت که بر آب و تاب زد
یک حلقه از دو دست ورم کرده اش که ساخت
یاقوت سرخ دیدنی اش را رکاب زد
پیش غریب غربت خود را بساط کرد
دور بساط درد دلش یک طناب زد
ته مانده های ناله خود را که جمع کرد
باباچرا تو را...؟ دو سه داد خراب زد
با موی خود برای پدر ترمه پهن کرد
بر زخم های او زسرشکش گلاب زد
غم های پابرهنگی اش را نوشته کرد
با نام درد آبلــــه چنــدین کتـــاب زد
مجبورشد که لب به ترک های لب نهد
از جام لب پر لب ساقی شراب زد
طوفان آتش دل دریایی اش ولی
وقتی نشست ولوله شد آفتاب زد
جان داد آخر و همه گفتند طفلکی
خوابش نمی گرفت، خودش را به خواب زد
#رضا_دین_پرور
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#امام_حسین_علیه_السلام
#اربعین
ای همه حُرمتِ زینب، حسین
صاحب آن شوکت زینب، حسین
خُردشده هیبتِ زینب، حسین
سرخ شده صورتِ زینب، حسین
سوخته و عاشقِ سرگشته ام
باز به گودالِ تو برگشته ام
کرببلایی! خبرت آمده
پیکرِ صدچاک! سرت آمده
قافلهء مختصرت آمده
خواهر بی بال و پرت آمده
باز، کنار شهدا آمدم
از سفرِ شام بلا آمدم
مُردم و زنده شده ام بارها
رفته رقیه وسط خارها
رد شدم از کوچه و بازارها
سنگ به من خورده ز دیوارها
سنگ، به سوی سر تو پرت شد
نان، طرف دختر تو پرت شد
فکر کن آیینهء تو کم شکست
ظهر، نمازم ز همین غم شکست
من که شکستم همه عالم شکست
حُرمت نامحرم و محرم شکست
چشم ترم بود به زهرا فقط
حرمله هُل داد مرا آن وسط
ناله کنم، شکوه کنم از کدام؟
محمل بی پرده... نگاه عوام...
رد شده این خواهرِبی احترام...
از گذر برده فروشانِ شام
نیزه عباس که می زد جلو
می شدم از هرطرف ِنیزه هُو
تشنهء من، چشمهء آبی شدی
باعث چه خیر و ثوابی شدی
آینهء دقِّ ربابی شدی
قاری قرآن! چه شرابی شدی
بر سر پیمان تو دردانه ماند
دختر تو گوشهء ویرانه ماند
راستی از نالهء مادر بگو
از جگر پاره و پرپر بگو
از بدنی که شده معبر بگو
پاشو و از پیکرِ بی سر بگو
لحظهء آخر همه بد می زدند
روی لب تشنه لگد می زدند
کاش نمی بُرد سرت را به زور
خولی ملعون وسط آن تنور
کاش نمی دیدم از آن راه دور
که شده ای راه عبور و مرور
بست سرت را چقدر بد به زین
رفت به سرعت، بخوری بر زمین
زندگی ام بعد غمت، گشته سخت
وای از آن بد دهنِ تیره بخت
آه سرِ بسته شده بر درخت!
پیش تو لم داد سنان روی تخت
شکلِ تو صد مرتبه تغییر کرد
بار غم تو همه را پیر کرد
کار من سوخته حیرانی است
مانده ام آخر چه مسلمانی است
این همه بوسه که به پیشانی است
کار همان راهب نصرانی است
ما همه دیدیم مصیبت، حسین!
ما همه مُردیم ز غربت، حسین!
#رضا_دین_پرور
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امام_حسین_علیه_السلام
#اربعین
ای همه حُرمتِ زینب، حسین
صاحب آن شوکت زینب، حسین
خُردشده هیبتِ زینب، حسین
سرخ شده صورتِ زینب، حسین
سوخته و عاشقِ سرگشته ام
باز به گودالِ تو برگشته ام
کرببلایی! خبرت آمده
پیکرِ صدچاک! سرت آمده
قافلهء مختصرت آمده
خواهر بی بال و پرت آمده
باز، کنار شهدا آمدم
از سفرِ شام بلا آمدم
مُردم و زنده شده ام بارها
رفته رقیه وسط خارها
رد شدم از کوچه و بازارها
سنگ به من خورده ز دیوارها
سنگ، به سوی سر تو پرت شد
نان، طرف دختر تو پرت شد
فکر کن آیینهء تو کم شکست
ظهر، نمازم ز همین غم شکست
من که شکستم همه عالم شکست
حُرمت نامحرم و محرم شکست
چشم ترم بود به زهرا فقط
حرمله هُل داد مرا آن وسط
ناله کنم، شکوه کنم از کدام؟
محمل بی پرده... نگاه عوام...
رد شده این خواهرِبی احترام...
از گذر برده فروشانِ شام
نیزه عباس که می زد جلو
می شدم از هرطرف ِنیزه هُو
تشنهء من، چشمهء آبی شدی
باعث چه خیر و ثوابی شدی
آینهء دقِّ ربابی شدی
قاری قرآن! چه شرابی شدی
بر سر پیمان تو دردانه ماند
دختر تو گوشهء ویرانه ماند
راستی از نالهء مادر بگو
از جگر پاره و پرپر بگو
از بدنی که شده معبر بگو
پاشو و از پیکرِ بی سر بگو
لحظهء آخر همه بد می زدند
روی لب تشنه لگد می زدند
کاش نمی بُرد سرت را به زور
خولی ملعون وسط آن تنور
کاش نمی دیدم از آن راه دور
که شده ای راه عبور و مرور
بست سرت را چقدر بد به زین
رفت به سرعت، بخوری بر زمین
زندگی ام بعد غمت، گشته سخت
وای از آن بد دهنِ تیره بخت
آه سرِ بسته شده بر درخت!
پیش تو لم داد سنان روی تخت
شکلِ تو صد مرتبه تغییر کرد
بار غم تو همه را پیر کرد
کار من سوخته حیرانی است
مانده ام آخر چه مسلمانی است
این همه بوسه که به پیشانی است
کار همان راهب نصرانی است
ما همه دیدیم مصیبت، حسین!
ما همه مُردیم ز غربت، حسین!
#رضا_دین_پرور
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امام_حسن_ع
رسانده باز مرا حیرت حسن به حسین
رسیده ام سحر از صحبت حسن به حسین
به دور پرچم الله، پنج تن جمعند
سپرده است خدا عزّت حسن به حسین
حسین شخصیتاً جلوه هایی از حسن است
برس تو نیز ز شخصیّت حسن به حسین
به دور مرقد شش گوشه هم بخوان ز بقیع
رسیده چون همهء شهرت حسن به حسین
اگر ضریح ندارد بزرگی حسن است
چشانده فاطمه از برکت حسن به حسین
اگر به مادرش امشب سلام من برسد
سفارشم بکند حضرت حسن به حسین
کنار قبر حسن خواهرش به گریه نشست
گلایه کرد از امنیّت حسن به حسین
کنار قاسمش، اکبر به روی خاک افتاد
رسانده کرببلا تربت حسن به حسین
به معجر سر زینب، حسین حساس است
رسیده بر سر نی، غیرت حسن به حسین
شکسته شد همهء حرمت حسین، حسن
شکسته شد همهء حرمت حسن... به حسین!
#رضا_دین_پرور
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
رسانده باز مرا حیرت حسن به حسین
رسیده ام سحر از صحبت حسن به حسین
به دور پرچم الله، پنج تن جمعند
سپرده است خدا عزّت حسن به حسین
حسین شخصیتاً جلوه هایی از حسن است
برس تو نیز ز شخصیّت حسن به حسین
به دور مرقد شش گوشه هم بخوان ز بقیع
رسیده چون همهء شهرت حسن به حسین
اگر ضریح ندارد بزرگی حسن است
چشانده فاطمه از برکت حسن به حسین
اگر به مادرش امشب سلام من برسد
سفارشم بکند حضرت حسن به حسین
کنار قبر حسن خواهرش به گریه نشست
گلایه کرد از امنیّت حسن به حسین
کنار قاسمش، اکبر به روی خاک افتاد
رسانده کرببلا تربت حسن به حسین
به معجر سر زینب، حسین حساس است
رسیده بر سر نی، غیرت حسن به حسین
شکسته شد همهء حرمت حسین، حسن
شکسته شد همهء حرمت حسن... به حسین!
#رضا_دین_پرور
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#حضرت_محمد_ص
#امام_صادق_ع
#ولادت
باید که خدا نام تو طاها بگذارد
با خلق تو منّت به سر ما بگذارد
جبریل، میان حرمت پا بگذارد
داغی به دل گنبد کسرا بگذارد
حالا که در آفاق، نگاه تو درخشید
آتشکده را سرد کن ای مشعل توحید
خیرات کن از نور دلت اهل محل را
برهم زده عقل و خردت، جنگ و جدل را
انداخته ابروی کجت، لات و هبل را
دید آمنه در چهرهء تو خیر العمل را
پیش حجر الاسود چشمان سیاهت
صد طایفه گشتند مسلمان نگاهت
داروی غم و حال پریشان قریشی
ختم رسل و مالک ایمان قریشی
جانم به فدای تو که سلطان قریشی
از اولش آقای یتیمان قریشی
هرکس گذرش بر در میخانه ات افتاد
یک جرعه زد و گفت که روح پدرت شاد
تصویر تو نه! وجه خدا در نظر ماست
ذکر صلوات تو فقط بال و پر ماست
تا روز جزا سایهء تو روی سر ماست
همشهری سلمان تو بودن هنر ماست
ما جمع گداهای تو لالیم به والله
ما خاک کف پای بلالیم به والله
راهی که به سوی تو بود، سوی بهشت است
لبخند بزن، خنده ات آن روی بهشت است
از عطر تنت، مکه پر از بوی بهشت است
شادیم که زهرای تو بانوی بهشت است
نازل شده در منزل تو سورهء کوثر
در غار حرایت متجلی شده حیدر
تقدیر مسلمانی ما پشت در توست
در دست خلیل آن شب کعبه، تبر توست
هر معجزه، یک جلوهء شق القمر توست
پس رادّ الشمس علی از یک نظر توست
قرآن شدی و منطق تفسیر گرفتی
با دست علی قبضهء شمشیر گرفتی
در شعب ابی طالب علی یارِ تو بوده
تیغش همه جا فاتح پیکارِ تو بوده
حیدر ز ازل حیدر کرارِ تو بود
حتی شب معراجِ تو پاکارِ تو بوده
ظرفی که تعارف به تو شد ظرف علی بود
حرفی که خدا زد به خدا حرف علی بود
در وادی عشق تو دلِ ناخلفم بُرد
موج غزلت اینطرف و آنطرفم بُرد
من را به حرم، مستی و شور و شعفم بُرد
از گنبد خضرای تو سوی نجفم بُرد
بیرون زده از باغ تو صد شاخهء طوبا
انگور نجف چیده ام از خانهء زهرا
ما را چو اویس قرنت عاشقِ خود کن
سجاده نشینِ سحر خالقِ خود کن
جان علی و فاطمه ات لایقِ خود کن
زوّار بقیع پسر صادقِ خود کن
بی حبّ تو قرآن خدا را نگشودیم
ما منتظر مکهء بی آل سعودیم
تا اینکه از افلاک، ز صادق خبر آمد
از عرش خدا، رزق دو چشمان تر آمد
از حوزهء علمیهء او روضه در آمد
گفتیم حسین و حرمش در نظر آمد
از خاک بقیعش دل ما را نتکانید
ما را به حسینیهء صادق برسانید
#رضا_دین_پرور
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امام_صادق_ع
#ولادت
باید که خدا نام تو طاها بگذارد
با خلق تو منّت به سر ما بگذارد
جبریل، میان حرمت پا بگذارد
داغی به دل گنبد کسرا بگذارد
حالا که در آفاق، نگاه تو درخشید
آتشکده را سرد کن ای مشعل توحید
خیرات کن از نور دلت اهل محل را
برهم زده عقل و خردت، جنگ و جدل را
انداخته ابروی کجت، لات و هبل را
دید آمنه در چهرهء تو خیر العمل را
پیش حجر الاسود چشمان سیاهت
صد طایفه گشتند مسلمان نگاهت
داروی غم و حال پریشان قریشی
ختم رسل و مالک ایمان قریشی
جانم به فدای تو که سلطان قریشی
از اولش آقای یتیمان قریشی
هرکس گذرش بر در میخانه ات افتاد
یک جرعه زد و گفت که روح پدرت شاد
تصویر تو نه! وجه خدا در نظر ماست
ذکر صلوات تو فقط بال و پر ماست
تا روز جزا سایهء تو روی سر ماست
همشهری سلمان تو بودن هنر ماست
ما جمع گداهای تو لالیم به والله
ما خاک کف پای بلالیم به والله
راهی که به سوی تو بود، سوی بهشت است
لبخند بزن، خنده ات آن روی بهشت است
از عطر تنت، مکه پر از بوی بهشت است
شادیم که زهرای تو بانوی بهشت است
نازل شده در منزل تو سورهء کوثر
در غار حرایت متجلی شده حیدر
تقدیر مسلمانی ما پشت در توست
در دست خلیل آن شب کعبه، تبر توست
هر معجزه، یک جلوهء شق القمر توست
پس رادّ الشمس علی از یک نظر توست
قرآن شدی و منطق تفسیر گرفتی
با دست علی قبضهء شمشیر گرفتی
در شعب ابی طالب علی یارِ تو بوده
تیغش همه جا فاتح پیکارِ تو بوده
حیدر ز ازل حیدر کرارِ تو بود
حتی شب معراجِ تو پاکارِ تو بوده
ظرفی که تعارف به تو شد ظرف علی بود
حرفی که خدا زد به خدا حرف علی بود
در وادی عشق تو دلِ ناخلفم بُرد
موج غزلت اینطرف و آنطرفم بُرد
من را به حرم، مستی و شور و شعفم بُرد
از گنبد خضرای تو سوی نجفم بُرد
بیرون زده از باغ تو صد شاخهء طوبا
انگور نجف چیده ام از خانهء زهرا
ما را چو اویس قرنت عاشقِ خود کن
سجاده نشینِ سحر خالقِ خود کن
جان علی و فاطمه ات لایقِ خود کن
زوّار بقیع پسر صادقِ خود کن
بی حبّ تو قرآن خدا را نگشودیم
ما منتظر مکهء بی آل سعودیم
تا اینکه از افلاک، ز صادق خبر آمد
از عرش خدا، رزق دو چشمان تر آمد
از حوزهء علمیهء او روضه در آمد
گفتیم حسین و حرمش در نظر آمد
از خاک بقیعش دل ما را نتکانید
ما را به حسینیهء صادق برسانید
#رضا_دین_پرور
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امام_حسن_عسکری_ع
#ولادت
اقتدا کردم ابتدا به حسن
و رسیدم در انتها به حسن
می رسد آنهمه کرم به گدا
می رسد دست هر گدا به حسن
فرق دارد مگر؟ حسن حسن است
داده عزت، خودِ خدا به حسن
رهسپارم به جاده های عراق
دل سپردم به سامرا به حسن
شب دلدادگان سحر شده است
کف بزن باز علی پدر شده است
نظری سوی آسمان دارم
هوس لحظهء اذان دارم
عرض تبریک و عرض تهنیّت
محضر صاحب الزمان دارم
عطر سرداب می وزد همه جا
زیر گنبد فقط امان دارم
به غذای بهشت لب نزدم
چون از این سفره، خُرده نان دارم
سنگ بودم چه گوهری شده ام
مست انگور عسگری شده ام
جام مِی را نگار دستم داد
زرِ هجده عیار دستم داد
گفتم اصلاً طلا نمی خواهم
از عبایش غبار دستم داد
دید با دست خالی آمده ام
از بهشتش انار دستم داد
به ضریح حسن که چشمم خورد
عشق شش گوشه کار دستم داد
بی خیال دو عالمین شدم
مست شش گوشهء حسین شدم
ریزه خواران او زمینی ها
خاکش علامهء امینی ها
بارگاه مطهرش آورد
عرشیان را به شب نشینی ها
سجده کردم به سنگفرش حرم
با چنین جلوه آفرینی ها
می نشیند به کفشداری او
خاک پاهای اربعینی ها
در فراق حرم عزادارم
شوق دیدار کربلا دارم
آنقدر که حسن کرم دارد
سایه ای بر روی سرم دارد
گرچه از خانه، دور افتاده
همسری خوب و محترم دارد
شده در پادگان اگر تشییع
تنش از تیر، کِی ورم دارد؟
گرچه دور از مدینه خاک شده
لااقل این حسن حرم دارد
مجتبی در تحیّر زهراست
خاک قبرش ز چادر زهراست
کوچه که تنگ شد، مردّد شد
راه او، راه مادرش سد شد
فاطمه بین کوچه سیلی خورد
حسن افتاد بر زمین! بد شد
آن کسی که به مادرش خندید
با جسارت ز چادرش رد شد
فاطمه پیش اولین پسرش
خُرد شد، آنچه که نباید شد
مادری زار و خسته را برداشت
گوشواره شکسته را برداشت
#رضا_دین_پرور
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#ولادت
اقتدا کردم ابتدا به حسن
و رسیدم در انتها به حسن
می رسد آنهمه کرم به گدا
می رسد دست هر گدا به حسن
فرق دارد مگر؟ حسن حسن است
داده عزت، خودِ خدا به حسن
رهسپارم به جاده های عراق
دل سپردم به سامرا به حسن
شب دلدادگان سحر شده است
کف بزن باز علی پدر شده است
نظری سوی آسمان دارم
هوس لحظهء اذان دارم
عرض تبریک و عرض تهنیّت
محضر صاحب الزمان دارم
عطر سرداب می وزد همه جا
زیر گنبد فقط امان دارم
به غذای بهشت لب نزدم
چون از این سفره، خُرده نان دارم
سنگ بودم چه گوهری شده ام
مست انگور عسگری شده ام
جام مِی را نگار دستم داد
زرِ هجده عیار دستم داد
گفتم اصلاً طلا نمی خواهم
از عبایش غبار دستم داد
دید با دست خالی آمده ام
از بهشتش انار دستم داد
به ضریح حسن که چشمم خورد
عشق شش گوشه کار دستم داد
بی خیال دو عالمین شدم
مست شش گوشهء حسین شدم
ریزه خواران او زمینی ها
خاکش علامهء امینی ها
بارگاه مطهرش آورد
عرشیان را به شب نشینی ها
سجده کردم به سنگفرش حرم
با چنین جلوه آفرینی ها
می نشیند به کفشداری او
خاک پاهای اربعینی ها
در فراق حرم عزادارم
شوق دیدار کربلا دارم
آنقدر که حسن کرم دارد
سایه ای بر روی سرم دارد
گرچه از خانه، دور افتاده
همسری خوب و محترم دارد
شده در پادگان اگر تشییع
تنش از تیر، کِی ورم دارد؟
گرچه دور از مدینه خاک شده
لااقل این حسن حرم دارد
مجتبی در تحیّر زهراست
خاک قبرش ز چادر زهراست
کوچه که تنگ شد، مردّد شد
راه او، راه مادرش سد شد
فاطمه بین کوچه سیلی خورد
حسن افتاد بر زمین! بد شد
آن کسی که به مادرش خندید
با جسارت ز چادرش رد شد
فاطمه پیش اولین پسرش
خُرد شد، آنچه که نباید شد
مادری زار و خسته را برداشت
گوشواره شکسته را برداشت
#رضا_دین_پرور
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#حضرت_زهرا_س
سربلندم کردی اما سر به زیری می کنی
از جهاز سادهء خود گردگیری می کنی
یادگار مصطفی، این یادگاری پیشکش!
با سر و پهلوی زخمی، خانه داری پیشکش!
آب و جارو می زنی با دردت این ویرانه را
روز آخر از چه می ریزی به هم این خانه را؟
پهلوان خیبرت بودم، زمینگیرم نکن
پیر هجده ساله ام از زندگی سیرم نکن
از که پنهان می کنی ابرو و چشم تار را؟
می شویم با گریه ام خون روی دیوار را
بی عصا آرام، خود را می کشانی پشت در
خاک روی چادرت را می تکانی پشت در
من بمیرم دست تو درد آمده ناخواسته
پینهء دستم مگر اصلاً مداوا خواسته؟
چوب این دستاس را گیرم که چرخاندی به زور
کاش صورت را نمی بردی در اطراف تنور
حوری آتش گرفته، شمع را آتش نزن
با سکوت آخرت این جمع را آتش نزن
حرف کوچه می شود، حرفی بزن فوراً مرو
پیش مردم آبرویم می رود، بی من مرو
از پر شال لباسم ذوالفقارم را بِکن
بسترت را جمع کن، جایش مزارم را بِکن
ختم قرآن می کنم ای کوثر قرآن من
میوهء ختمت شود خرمای نخلستان من
زحمتت دادم عزیزم، شوهرت را کن حلال
من نمی دانم چه میخواهی بگویی با بلال
دیدن روی کبودت روزی لاهوت شد
خنده کردی فاطمه تا صحبت تابوت شد
صحبت تابوت شد، فکر حسن را کرده ای
فکر او نه! فکر شاه بی کفن را کرده ای
تیرها که روی تابوت حسن صف می کشند
بعد آن دور عبا و پیرهن صف می کشند
وای از آنکه حرمتت با شور و شینت بشکند
وای از آنکه کاسهء آب حسینت بشکند
#رضا_دین_پرور
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
سربلندم کردی اما سر به زیری می کنی
از جهاز سادهء خود گردگیری می کنی
یادگار مصطفی، این یادگاری پیشکش!
با سر و پهلوی زخمی، خانه داری پیشکش!
آب و جارو می زنی با دردت این ویرانه را
روز آخر از چه می ریزی به هم این خانه را؟
پهلوان خیبرت بودم، زمینگیرم نکن
پیر هجده ساله ام از زندگی سیرم نکن
از که پنهان می کنی ابرو و چشم تار را؟
می شویم با گریه ام خون روی دیوار را
بی عصا آرام، خود را می کشانی پشت در
خاک روی چادرت را می تکانی پشت در
من بمیرم دست تو درد آمده ناخواسته
پینهء دستم مگر اصلاً مداوا خواسته؟
چوب این دستاس را گیرم که چرخاندی به زور
کاش صورت را نمی بردی در اطراف تنور
حوری آتش گرفته، شمع را آتش نزن
با سکوت آخرت این جمع را آتش نزن
حرف کوچه می شود، حرفی بزن فوراً مرو
پیش مردم آبرویم می رود، بی من مرو
از پر شال لباسم ذوالفقارم را بِکن
بسترت را جمع کن، جایش مزارم را بِکن
ختم قرآن می کنم ای کوثر قرآن من
میوهء ختمت شود خرمای نخلستان من
زحمتت دادم عزیزم، شوهرت را کن حلال
من نمی دانم چه میخواهی بگویی با بلال
دیدن روی کبودت روزی لاهوت شد
خنده کردی فاطمه تا صحبت تابوت شد
صحبت تابوت شد، فکر حسن را کرده ای
فکر او نه! فکر شاه بی کفن را کرده ای
تیرها که روی تابوت حسن صف می کشند
بعد آن دور عبا و پیرهن صف می کشند
وای از آنکه حرمتت با شور و شینت بشکند
وای از آنکه کاسهء آب حسینت بشکند
#رضا_دین_پرور
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امیرالمؤمنین_علیه_السلام
پیداست در متن دعا اوراقی از عرش
دارد رجب در شهر خود عشاقی از عرش
از بسکه می ریزد شراب باقی از عرش
میخانه تب کرده؛ می آید ساقی از عرش
ممسوس ذات الله روی دست کعبه است
هویاعلی ذکر لب سرمست کعبه است
او بی عصا هم قلب دریا می شکافد
صدها هزاران راه بالا می شکافد
تا عرش را با ذکر زهرا می شکافد
رکن یمانی سینه اش را می شکافد
دیگر زمان انتظارت سر رسیده
یافاطمه بنت اسد! حیدر رسیده
خورشید ساکت شد قمر بیرون بیاید
سائل به در زد، کیسه زر بیرون بیاید
اصرار کرد احمد خبر بیرون بیاید
ابن الخلیلش با تبر بیرون بیاید
این کودکی که صاحب لیل و نهار است
در بین مُشتش قبضه ای از ذوالفقار است
نوشیده ام با جان، مِی هر سالی اش را
مزه کنم طعم شراب عالی اش را
رعیت کشد بر شانه اسم والی اش را
شیعه چرا پنهان کند خوشحالی اش را
میثم اگر بی دار خود باشد کلافه است
بر پیکر عشاق حیدر، سر اضافه است
تاثیر ذکر یونسیّه بی علی هیچ
دنیای بی او گرچه ارزنده ولی هیچ
شعرم ندارد بی ولا جز معطلی هیچ
هم سومی، هم دومی، هم اولی هیچ
تصریح ذکر مرتضی، تصریح زهراست
یا رادّ الشمسِ علی، تسبیح زهراست
هرچند همبازی دست کودکان است
تفریح حیدر خلقت کون و مکان است
بغض علی را هر که دارد بی امان است
حب علی هفت آسمان را نردبان است
قنبر نشد باشیم، پشت در که هستیم
گرد و غبار گیوهء حیدر که هستیم
کار ملائک دست شاه لافتی بود
در زیر پایش قاب قوسین خدا بود
قدّش ستون محکم ارض و سما بود
اما عبای شانهء او نخ نما بود
برجاست تاج و تخت او این هم دلیلش؛
سهمی نبرد از سفرهء مردم عقیلش
سهمی نبرد از گندمی که خود درو کرد
مولا شکم را سیر، با یک نان جو کرد
با نفس خود درگیر شد، یکیّ به دو کرد
اشک دو چشمانش، نجف را باغ مُو کرد
شیرخدا حتماً هدف را می شناسد
حیدر گداهای نجف را می شناسد
حیدر کسی بوده که مرحب شد شکارش
حیدر گرفته مرحبا از کردگارش
تکمیل کرده لافتی را ذوالفقارش
در وقت غم، زهرا و پیغمبر کنارش
بدر و اُحُد هم جنگ خیبر را پسندید
رسم جوانمردی حیدر را پسندید
مانده امیری همچنان حیدر بیاید
حاشا که او باشد بلا و شر بیاید
پیرزنی شاکی دم منبر بیاید
خلخال زن های یهودی در بیاید
میخ غمش را دشمن او زد به سینه
ناموس حیدر کشته شد بین مدینه
نامردها! رسم جوانمردی کجا رفت
حیدر میان خانه، دنبال عبا رفت
شیشه شکست و مادری دادش هوا رفت
پیش علی افتاد و زیر دست و پا رفت
دستی که شد مشکل گشا را بسته بودند
ای کاش درب خانه را نشکسته بودند
#رضا_دین_پرور
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
پیداست در متن دعا اوراقی از عرش
دارد رجب در شهر خود عشاقی از عرش
از بسکه می ریزد شراب باقی از عرش
میخانه تب کرده؛ می آید ساقی از عرش
ممسوس ذات الله روی دست کعبه است
هویاعلی ذکر لب سرمست کعبه است
او بی عصا هم قلب دریا می شکافد
صدها هزاران راه بالا می شکافد
تا عرش را با ذکر زهرا می شکافد
رکن یمانی سینه اش را می شکافد
دیگر زمان انتظارت سر رسیده
یافاطمه بنت اسد! حیدر رسیده
خورشید ساکت شد قمر بیرون بیاید
سائل به در زد، کیسه زر بیرون بیاید
اصرار کرد احمد خبر بیرون بیاید
ابن الخلیلش با تبر بیرون بیاید
این کودکی که صاحب لیل و نهار است
در بین مُشتش قبضه ای از ذوالفقار است
نوشیده ام با جان، مِی هر سالی اش را
مزه کنم طعم شراب عالی اش را
رعیت کشد بر شانه اسم والی اش را
شیعه چرا پنهان کند خوشحالی اش را
میثم اگر بی دار خود باشد کلافه است
بر پیکر عشاق حیدر، سر اضافه است
تاثیر ذکر یونسیّه بی علی هیچ
دنیای بی او گرچه ارزنده ولی هیچ
شعرم ندارد بی ولا جز معطلی هیچ
هم سومی، هم دومی، هم اولی هیچ
تصریح ذکر مرتضی، تصریح زهراست
یا رادّ الشمسِ علی، تسبیح زهراست
هرچند همبازی دست کودکان است
تفریح حیدر خلقت کون و مکان است
بغض علی را هر که دارد بی امان است
حب علی هفت آسمان را نردبان است
قنبر نشد باشیم، پشت در که هستیم
گرد و غبار گیوهء حیدر که هستیم
کار ملائک دست شاه لافتی بود
در زیر پایش قاب قوسین خدا بود
قدّش ستون محکم ارض و سما بود
اما عبای شانهء او نخ نما بود
برجاست تاج و تخت او این هم دلیلش؛
سهمی نبرد از سفرهء مردم عقیلش
سهمی نبرد از گندمی که خود درو کرد
مولا شکم را سیر، با یک نان جو کرد
با نفس خود درگیر شد، یکیّ به دو کرد
اشک دو چشمانش، نجف را باغ مُو کرد
شیرخدا حتماً هدف را می شناسد
حیدر گداهای نجف را می شناسد
حیدر کسی بوده که مرحب شد شکارش
حیدر گرفته مرحبا از کردگارش
تکمیل کرده لافتی را ذوالفقارش
در وقت غم، زهرا و پیغمبر کنارش
بدر و اُحُد هم جنگ خیبر را پسندید
رسم جوانمردی حیدر را پسندید
مانده امیری همچنان حیدر بیاید
حاشا که او باشد بلا و شر بیاید
پیرزنی شاکی دم منبر بیاید
خلخال زن های یهودی در بیاید
میخ غمش را دشمن او زد به سینه
ناموس حیدر کشته شد بین مدینه
نامردها! رسم جوانمردی کجا رفت
حیدر میان خانه، دنبال عبا رفت
شیشه شکست و مادری دادش هوا رفت
پیش علی افتاد و زیر دست و پا رفت
دستی که شد مشکل گشا را بسته بودند
ای کاش درب خانه را نشکسته بودند
#رضا_دین_پرور
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امام_حسین_علیه_السلام_ولادت
#حضرت_عباس_ع_ولادت
#امام_سجاد_ع_ولادت
مرا وصل کرده نیازم به تو
رسیدم در اوج نمازم به تو
سراپا نیازم، بنازم به تو
بفرما! که جان را ببازم به تو
تویی قلبم و بی تو سنگم حسین
بدان که بدون تو لنگم حسین
شرف بر عقیق یمن می دهی
مِی از باده ی پنج تن می دهی
سبو را، ز دست حسن می دهی
به من اذن نوکر شدن می دهی
در خانه ی تو ادب میکنم
فقط گریه از تو طلب میکنم
شود کوثر، اشکِ گران قیمتت
شفا میدهد چای با تربتت
مرا رد نکن با زر و ثروتت
منم رعیتِ رعیتِ رعیتت
عبای خودت را به چشمم بکش
به این پیکر زخم، مرهم بکش
درست است سنگین شده پوشه ام...
درست است بی زاد و رهتوشه ام...
هنوز از نجف، مست آن خوشه ام
به دنبال بوسه به شش گوشه ام
به شوق تو پَر از قفس میکشم
به دور ضریحت نفس می کشم
به روی رکابم نگین می زنم
رویش نقش عرش برین می زنم
علم را به روی زمین می زنم
درِ بیتِ ام البنین می زنم
می و بادهء ناب مان آمده
علمدار ارباب مان آمده
صفا داده اشکش به جریان نیل
ز لعلش طلب میکند سلسبیل
اسیر نگاهش شده جبرئیل
به قنداقه اش جان عالم دخیل
فدای دو تا چشم او نشئتین
بقربان دستان ذخر الحسین
رجزهاش از الان همه حیدری
شده کار شمشیر او صفدری
ابالفضلیَ است و علی اکبری
زند گردن اولی آخری
به رگهای او غیرت زینب است
قدش سایه ی قامت زینب است
جهنم بپا میشود با تبش
بهشت است مدهوش جام لبش
علی جلوه ها کرده در یا ربش
به زهرا رسید از نماز شبش
زیارت که با زمزمه می روم
همان اولش علقمه می روم
علی را ببین و هوالهو بزن
گدا باش و صرفاً به او، رو بزن
فقط پیش پاهاش، زانو بزن
دم از زاده ی شهربانو بزن
جهان، مست عطر سه سردار شد
حسین بن حیدر پسردار شد
چه عشقی است ذکر و وضو داشتن
در این دست خالی سبو داشتن
امید فراوان به او داشتن
درِ خانه اش آبرو داشتن
دمش گرم! سینه زدن رزق اوست
محرم صفرهای من رزق اوست
خریدارِ آه گرفتارهاست
شفابخش آلام بیمارهاست
دعای سحرگاهِ بیدارهاست
غمش کاسه ی آب افطارهاست
قنوتش مناجات شعبانیه است
همه روضه ها را خودش بانی است
دلش ابری از آسمانِ حسین
بلا دیده در کاروانِ حسین
کجا می رود در امانِ حسین؟
چه دارد به سر، ساربانِ حسین؟
صدا زد به این حج، پریشان برو
عقیق خودت را بپوشان برو
#رضا_دین_پرور
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#حضرت_عباس_ع_ولادت
#امام_سجاد_ع_ولادت
مرا وصل کرده نیازم به تو
رسیدم در اوج نمازم به تو
سراپا نیازم، بنازم به تو
بفرما! که جان را ببازم به تو
تویی قلبم و بی تو سنگم حسین
بدان که بدون تو لنگم حسین
شرف بر عقیق یمن می دهی
مِی از باده ی پنج تن می دهی
سبو را، ز دست حسن می دهی
به من اذن نوکر شدن می دهی
در خانه ی تو ادب میکنم
فقط گریه از تو طلب میکنم
شود کوثر، اشکِ گران قیمتت
شفا میدهد چای با تربتت
مرا رد نکن با زر و ثروتت
منم رعیتِ رعیتِ رعیتت
عبای خودت را به چشمم بکش
به این پیکر زخم، مرهم بکش
درست است سنگین شده پوشه ام...
درست است بی زاد و رهتوشه ام...
هنوز از نجف، مست آن خوشه ام
به دنبال بوسه به شش گوشه ام
به شوق تو پَر از قفس میکشم
به دور ضریحت نفس می کشم
به روی رکابم نگین می زنم
رویش نقش عرش برین می زنم
علم را به روی زمین می زنم
درِ بیتِ ام البنین می زنم
می و بادهء ناب مان آمده
علمدار ارباب مان آمده
صفا داده اشکش به جریان نیل
ز لعلش طلب میکند سلسبیل
اسیر نگاهش شده جبرئیل
به قنداقه اش جان عالم دخیل
فدای دو تا چشم او نشئتین
بقربان دستان ذخر الحسین
رجزهاش از الان همه حیدری
شده کار شمشیر او صفدری
ابالفضلیَ است و علی اکبری
زند گردن اولی آخری
به رگهای او غیرت زینب است
قدش سایه ی قامت زینب است
جهنم بپا میشود با تبش
بهشت است مدهوش جام لبش
علی جلوه ها کرده در یا ربش
به زهرا رسید از نماز شبش
زیارت که با زمزمه می روم
همان اولش علقمه می روم
علی را ببین و هوالهو بزن
گدا باش و صرفاً به او، رو بزن
فقط پیش پاهاش، زانو بزن
دم از زاده ی شهربانو بزن
جهان، مست عطر سه سردار شد
حسین بن حیدر پسردار شد
چه عشقی است ذکر و وضو داشتن
در این دست خالی سبو داشتن
امید فراوان به او داشتن
درِ خانه اش آبرو داشتن
دمش گرم! سینه زدن رزق اوست
محرم صفرهای من رزق اوست
خریدارِ آه گرفتارهاست
شفابخش آلام بیمارهاست
دعای سحرگاهِ بیدارهاست
غمش کاسه ی آب افطارهاست
قنوتش مناجات شعبانیه است
همه روضه ها را خودش بانی است
دلش ابری از آسمانِ حسین
بلا دیده در کاروانِ حسین
کجا می رود در امانِ حسین؟
چه دارد به سر، ساربانِ حسین؟
صدا زد به این حج، پریشان برو
عقیق خودت را بپوشان برو
#رضا_دین_پرور
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امام_زمان_عج
#ولادت
از قنوتِ عرشیان، خیرالعمل می آورند
مثل قرآن، آیه های مستدل می آورند
آسمان را در حیاط این محل می آورند
خُمره خُمره از گُل نرگس، عسل می آورند
حال من در میکده، انگار حال بهتری است
خوشه ی انگور مستی آفرینم، عسکری است
ای عروس فاطمه! این تاج، تاج عزت است
امشب از نوزاد تو در کل عالم صحبت است
این پسر، طاووسِ زیبای خدا در جنت است
بر لب خندان بابایش حسن، تهنیت است
بهترین گنجینه های اهل بیت، آغوش اوست
پرچمِ نصرُ من اللهِ همه بر دوش اوست
مرحبا بر شیر پاکی که خورانده مادرش
بشنوید از ماجرای خیبر و یاحیدرش
گرچه دشمن صف کشیده دور او با لشکرش
پادگان سامرا را ریخت برهم آخرش
ناگهان قنداقه اش از چشم مردم دور شد
چشم هرکس که حسودش بود آنجا کور شد
مکه می نازد بخود که کعبه ام مشتاق اوست
سامرا مست است که جامش، مِیِ رزّاق اوست
کاظمین و مشهد و قم، مرکز عشاق اوست
هر گدایی در نجف، ریزه خور انفاق اوست
او که می گردند دورش صبح تا شب، عالمین ...
عالمی را جمع کرده اربعین، دور حسین
در وجودش، جلوه ی هر چارده معصومِ ماست
هم جمیع الاولیا ٕ و هم جمیع الانبیاست
چهره اش را دیدم و گفتم که خیلی آشناست
غافل از او بودم و حالا نمیدانم کجاست
حرمتم را داشته هرجا خطابش کرده ام
او سلامم کرده اما من، جوابش کرده ام
عکس او را ماهِ صحرا گرد، دارم می کشم
در سپاهش یارهای طرد دارم میکشم
خسته ام از خویش و آه سرد دارم می کشم
من به درد او نخوردم، درد دارم می کشم
گرچه سنگم، با خودم الماس را می آورم
آبرویم رفته، پس عباس را می آورم
رفت مهدی سمت عرش و بر لبش لبخند بود
مصطفی در آسمان مدهوش این پیوند بود
از ملائک لشکری همراه آن دلبند بود
مادرش دلواپس قنداقه ی فرزند بود
وای، از عباس و از آن حال زار و مضطرش
وای، از آن ناامیدی رباب از اصغرش
گرچه ماه علقمه، دریا در آن سرداب ریخت
آبروی مشک رفت و آبروی آب ریخت
پیش سقا، اشک چشم خسته ی ارباب ریخت
با سه شعبه خونِ حلقِ اصغرِ بی تاب ریخت
گفت: دست و پا مزن، برگرد از میدان، بس است
در حرم غوغاست اصغر، مادرت دلواپس است
#رضا_دین_پرور
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#ولادت
از قنوتِ عرشیان، خیرالعمل می آورند
مثل قرآن، آیه های مستدل می آورند
آسمان را در حیاط این محل می آورند
خُمره خُمره از گُل نرگس، عسل می آورند
حال من در میکده، انگار حال بهتری است
خوشه ی انگور مستی آفرینم، عسکری است
ای عروس فاطمه! این تاج، تاج عزت است
امشب از نوزاد تو در کل عالم صحبت است
این پسر، طاووسِ زیبای خدا در جنت است
بر لب خندان بابایش حسن، تهنیت است
بهترین گنجینه های اهل بیت، آغوش اوست
پرچمِ نصرُ من اللهِ همه بر دوش اوست
مرحبا بر شیر پاکی که خورانده مادرش
بشنوید از ماجرای خیبر و یاحیدرش
گرچه دشمن صف کشیده دور او با لشکرش
پادگان سامرا را ریخت برهم آخرش
ناگهان قنداقه اش از چشم مردم دور شد
چشم هرکس که حسودش بود آنجا کور شد
مکه می نازد بخود که کعبه ام مشتاق اوست
سامرا مست است که جامش، مِیِ رزّاق اوست
کاظمین و مشهد و قم، مرکز عشاق اوست
هر گدایی در نجف، ریزه خور انفاق اوست
او که می گردند دورش صبح تا شب، عالمین ...
عالمی را جمع کرده اربعین، دور حسین
در وجودش، جلوه ی هر چارده معصومِ ماست
هم جمیع الاولیا ٕ و هم جمیع الانبیاست
چهره اش را دیدم و گفتم که خیلی آشناست
غافل از او بودم و حالا نمیدانم کجاست
حرمتم را داشته هرجا خطابش کرده ام
او سلامم کرده اما من، جوابش کرده ام
عکس او را ماهِ صحرا گرد، دارم می کشم
در سپاهش یارهای طرد دارم میکشم
خسته ام از خویش و آه سرد دارم می کشم
من به درد او نخوردم، درد دارم می کشم
گرچه سنگم، با خودم الماس را می آورم
آبرویم رفته، پس عباس را می آورم
رفت مهدی سمت عرش و بر لبش لبخند بود
مصطفی در آسمان مدهوش این پیوند بود
از ملائک لشکری همراه آن دلبند بود
مادرش دلواپس قنداقه ی فرزند بود
وای، از عباس و از آن حال زار و مضطرش
وای، از آن ناامیدی رباب از اصغرش
گرچه ماه علقمه، دریا در آن سرداب ریخت
آبروی مشک رفت و آبروی آب ریخت
پیش سقا، اشک چشم خسته ی ارباب ریخت
با سه شعبه خونِ حلقِ اصغرِ بی تاب ریخت
گفت: دست و پا مزن، برگرد از میدان، بس است
در حرم غوغاست اصغر، مادرت دلواپس است
#رضا_دین_پرور
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#حضرت_خدیجه_س
هر جا که دمخور با دم روح الامینم
با مصطفی و خاندانش همنشینم
این جمله را حک کرده ام روی نگینم
تا زنده ام مدیون ام الموءمنینم
مدیون آن زن که نجیب و سرشناس است
آنکه شبیه مصطفی حیدر شناس است
از مصطفی دارد وقار و عزتش را
سائیده بر پای رسولش صورتش را
اصلاً نیاورده به رویش غربتش را
وقف خدا کرده تمام ثروتش را
بی حب او حب خدا هم بی نتیجه است
ایمان ما مدیون ایمان خدیجه است
در راه حق، سختی کشیدن ها می ارزد
فقر خدیجه قدر یک دنیا می ارزد
اصلاً غمش به خنده ی طاها می ارزد
به اینکه باشد مادر زهرا می ارزد
مسندنشین تاج و تختِ این اریکه است
چون فاطمه با اجر پیغمبر شریک است
ظلم و ستم را دیده و فریاد کرده
صدها غلام و بَرده را آزاد کرده
خدمت به اَسماء کرده او را شاد کرده
با دست خالی پایگاه ایجاد کرده
پس این تجارت ها، حسابش با خدیجه است
سلمان که مِنّا شد، ثوابش با خدیجه است
مرهم به غم ها نیست بعضی سر زدن ها
زخم زبان خیلی شنید از سوی زن ها
زخم سر پیغمبرش را بسته تنها
او را مقرب کرده این تنها شُدن ها
خاکستر از روی پیمبر پاک کرده
دندان شکسته دیده، زیر خاک کرده
در نیمه شب آه غریبانه کشیده
یک عمر، بار غم روی شانه کشیده
مردانه دردش را به ویرانه کشیده
تحریم بوده، دوری از خانه کشیده
این قوم کافر بارها بر او جفا کرد
اما کنار خانه اش هیزم نیاورد
گویا مدینه کوچه هایی پُرخطر داشت
بغض امیر خیبرش را چل نفر داشت
آتش برای سینه ی زهرا ضرر داشت
میخِ درِ آتش گرفته دردسر داشت
شیطان در اطراف بهشت، آتش می افروخت
زهرا میان خانه با فرزند، می سوخت
آنکه کنار او بجز حیدر نیامد ...
آنکه بی اذنش، خانه پیغمبر نیامد ...
در، رویش افتاد و صدایش در نیامد
شادی پس از بابا به این دختر نیامد
محزون و دلخور بود از این دنیای کوچک!
با او نهان شد داغ دخترهای کوچک!
زینب، بزرگ خاندان هل اتی شد
میسوخت وقتی وارد کرببلا شد
پای حرامی تا که بر گودال، وا شد
وقت هجوم شعله ها بر خیمه ها شد
می شد مگر یاد غم مادر نیفتد
دستی به معجر داشت تا معجر نیفتد
وای از سه ساله با تنِ آتش گرفته
وای از صدای شیونِ آتش گرفته
خورده زمین با دامنِ آتش گرفته
می گفت با او هر زنِ آتش گرفته:
حیف همین دختر که مویش رفته از دست
زیبایی دختر به گیسوی بلند است
هرچند روی خار صحراها دویده...
هرچند از ضرب لگد قدّش خمیده...
هرچند جای سرمه خاکستر کشیده ...
بهتر که بابا را در آن مطبخ ندیده
قاری نیزه خواهرش را پیر کرده
شکل سری که سوخته تغییر کرده
#حضرت_خدیجه_س
#رضا_دین_پرور
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
هر جا که دمخور با دم روح الامینم
با مصطفی و خاندانش همنشینم
این جمله را حک کرده ام روی نگینم
تا زنده ام مدیون ام الموءمنینم
مدیون آن زن که نجیب و سرشناس است
آنکه شبیه مصطفی حیدر شناس است
از مصطفی دارد وقار و عزتش را
سائیده بر پای رسولش صورتش را
اصلاً نیاورده به رویش غربتش را
وقف خدا کرده تمام ثروتش را
بی حب او حب خدا هم بی نتیجه است
ایمان ما مدیون ایمان خدیجه است
در راه حق، سختی کشیدن ها می ارزد
فقر خدیجه قدر یک دنیا می ارزد
اصلاً غمش به خنده ی طاها می ارزد
به اینکه باشد مادر زهرا می ارزد
مسندنشین تاج و تختِ این اریکه است
چون فاطمه با اجر پیغمبر شریک است
ظلم و ستم را دیده و فریاد کرده
صدها غلام و بَرده را آزاد کرده
خدمت به اَسماء کرده او را شاد کرده
با دست خالی پایگاه ایجاد کرده
پس این تجارت ها، حسابش با خدیجه است
سلمان که مِنّا شد، ثوابش با خدیجه است
مرهم به غم ها نیست بعضی سر زدن ها
زخم زبان خیلی شنید از سوی زن ها
زخم سر پیغمبرش را بسته تنها
او را مقرب کرده این تنها شُدن ها
خاکستر از روی پیمبر پاک کرده
دندان شکسته دیده، زیر خاک کرده
در نیمه شب آه غریبانه کشیده
یک عمر، بار غم روی شانه کشیده
مردانه دردش را به ویرانه کشیده
تحریم بوده، دوری از خانه کشیده
این قوم کافر بارها بر او جفا کرد
اما کنار خانه اش هیزم نیاورد
گویا مدینه کوچه هایی پُرخطر داشت
بغض امیر خیبرش را چل نفر داشت
آتش برای سینه ی زهرا ضرر داشت
میخِ درِ آتش گرفته دردسر داشت
شیطان در اطراف بهشت، آتش می افروخت
زهرا میان خانه با فرزند، می سوخت
آنکه کنار او بجز حیدر نیامد ...
آنکه بی اذنش، خانه پیغمبر نیامد ...
در، رویش افتاد و صدایش در نیامد
شادی پس از بابا به این دختر نیامد
محزون و دلخور بود از این دنیای کوچک!
با او نهان شد داغ دخترهای کوچک!
زینب، بزرگ خاندان هل اتی شد
میسوخت وقتی وارد کرببلا شد
پای حرامی تا که بر گودال، وا شد
وقت هجوم شعله ها بر خیمه ها شد
می شد مگر یاد غم مادر نیفتد
دستی به معجر داشت تا معجر نیفتد
وای از سه ساله با تنِ آتش گرفته
وای از صدای شیونِ آتش گرفته
خورده زمین با دامنِ آتش گرفته
می گفت با او هر زنِ آتش گرفته:
حیف همین دختر که مویش رفته از دست
زیبایی دختر به گیسوی بلند است
هرچند روی خار صحراها دویده...
هرچند از ضرب لگد قدّش خمیده...
هرچند جای سرمه خاکستر کشیده ...
بهتر که بابا را در آن مطبخ ندیده
قاری نیزه خواهرش را پیر کرده
شکل سری که سوخته تغییر کرده
#حضرت_خدیجه_س
#رضا_دین_پرور
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امیرالمومنین_علیه_السلام
خانه دارم کنج این باب المراد
خیر دیدم بر درِ خیر العباد
میوه ی طوبا که حیدر چیده است
می شود سهم غلامِ خانه زاد
شهد خرماهای میثم از علی است
ورنه کار و بار او می شد کساد
با ترابِ بوتراب آدم شدم
کُنیه ام شد نوکر حیدر نژاد
کعبه که دورش هزاران حاجی است
دارد از اول به حیدر اعتماد
لا فتی الا علّیِ جبرئیل
بوده ذکر ذوالفقارش در جهاد
حرز اسم اعظم او در بَلا
فتنه ها را دفع کرده از بِلاد
هرچه را دارد برای سائل است
او که انگشتر به آن بیچاره داد
مرتضی را جلوه ها داده رضا
جلوه کرده جود مولا در جواد
آنقدر اسم علی را می برم
تا بمیرد منکر او از عناد
گور بابای مخالف های او!
هرکسی شد عبد مولا زنده باد!
نور حیدر روسفیدم کرده است
او خریده آبرویم را زیاد
من فقط خاک نجف دارم به دست
من علی دارم فقط روز معاد
سنگ قبر من قدمگاه علی است
او می آید دیدنم هر بامداد
نذر عمر مرتضی، ساعات ماست
وقف طاعات علی، طاعات ماست
#رضا_دین_پرور
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
خانه دارم کنج این باب المراد
خیر دیدم بر درِ خیر العباد
میوه ی طوبا که حیدر چیده است
می شود سهم غلامِ خانه زاد
شهد خرماهای میثم از علی است
ورنه کار و بار او می شد کساد
با ترابِ بوتراب آدم شدم
کُنیه ام شد نوکر حیدر نژاد
کعبه که دورش هزاران حاجی است
دارد از اول به حیدر اعتماد
لا فتی الا علّیِ جبرئیل
بوده ذکر ذوالفقارش در جهاد
حرز اسم اعظم او در بَلا
فتنه ها را دفع کرده از بِلاد
هرچه را دارد برای سائل است
او که انگشتر به آن بیچاره داد
مرتضی را جلوه ها داده رضا
جلوه کرده جود مولا در جواد
آنقدر اسم علی را می برم
تا بمیرد منکر او از عناد
گور بابای مخالف های او!
هرکسی شد عبد مولا زنده باد!
نور حیدر روسفیدم کرده است
او خریده آبرویم را زیاد
من فقط خاک نجف دارم به دست
من علی دارم فقط روز معاد
سنگ قبر من قدمگاه علی است
او می آید دیدنم هر بامداد
نذر عمر مرتضی، ساعات ماست
وقف طاعات علی، طاعات ماست
#رضا_دین_پرور
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امیرالمومنین_علیه_السلام
#عید_غدیر
به خدا آیهء سوگند، علی است
بهترین اسم خداوند، علی است
ذکر بی مثل و همانند، علی است
آبرومند و برومند، علی است
مدح او هرچه کنم بی ادبی است
جانشین خلف شخص نبی است
پادشاهی است که محتاج خداست
خال او کعبهء حجاج خداست
سیب او میوهء معراج خداست
بعد احمد به سرش تاج خداست
نام حیدر به نبی هم مدد است
خطبهء عید غدیرش سند است
با علی غصه در این هستی نیست
مستیِ بی دم او مستی نیست
برو خوش باش! که بن بستی نیست
به روی دست علی دستی نیست
بِنِگر بین سما زمزمه را
خنده ی روی لب فاطمه را
#رضا_دین_پرور
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#عید_غدیر
به خدا آیهء سوگند، علی است
بهترین اسم خداوند، علی است
ذکر بی مثل و همانند، علی است
آبرومند و برومند، علی است
مدح او هرچه کنم بی ادبی است
جانشین خلف شخص نبی است
پادشاهی است که محتاج خداست
خال او کعبهء حجاج خداست
سیب او میوهء معراج خداست
بعد احمد به سرش تاج خداست
نام حیدر به نبی هم مدد است
خطبهء عید غدیرش سند است
با علی غصه در این هستی نیست
مستیِ بی دم او مستی نیست
برو خوش باش! که بن بستی نیست
به روی دست علی دستی نیست
بِنِگر بین سما زمزمه را
خنده ی روی لب فاطمه را
#رضا_دین_پرور
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#حضرت_قاسم_بن_الحسن_ع
دریای غرق عصیان، گوهر نیاز دارد
این مرغ پرشکسته، به پر نیاز دارد
جرم و خطای من را دیدی و باز گفتی
حداقل به صدها، دفتر نیاز دارد
شد غیبتی که کردم، منجر به غیبت تو
رفتار زشت من به کیفر نیاز دارد
محتاج خانه ی تو جز در زدن بلد نیست
اینجا گدا به نان نه! به در نیاز دارد
آقا شدی بگیری دستان خالیم را
آقا وگر نه کِی به نوکر نیاز دارد
این طفل گریه کن را، فوراً بخر ضررکن
من را برای روضه مادر نیاز دارد
جز آه، در بساطم چیزی ندارم اصلاً
سینه همین گهر را محشر نیاز دارد
حاجت زیاد دارم، اما مُهم حسین است
نوکر همیشه حال مضطر نیاز دارد
قاسم غم حسن را، احلی من العسل کرد
با خویش گفت عمویم لشکر نیاز دارد
جای زره کفن داشت، جای کلاه، عمامه
هم شکل مجتبی شد، منبر نیاز دارد
او را زدند اما، در تیررسْ حسن بود
در زیر نعل تازه سنگر نیاز دارد
او کاکل خودش را در دست دشمنش داد
تا که نبیند عمه، معجر نیاز دارد
#مناجات_امام_زمان_عج
#حضرت_قاسم_بن_حسن_ع
#رضا_دین_پرور
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
دریای غرق عصیان، گوهر نیاز دارد
این مرغ پرشکسته، به پر نیاز دارد
جرم و خطای من را دیدی و باز گفتی
حداقل به صدها، دفتر نیاز دارد
شد غیبتی که کردم، منجر به غیبت تو
رفتار زشت من به کیفر نیاز دارد
محتاج خانه ی تو جز در زدن بلد نیست
اینجا گدا به نان نه! به در نیاز دارد
آقا شدی بگیری دستان خالیم را
آقا وگر نه کِی به نوکر نیاز دارد
این طفل گریه کن را، فوراً بخر ضررکن
من را برای روضه مادر نیاز دارد
جز آه، در بساطم چیزی ندارم اصلاً
سینه همین گهر را محشر نیاز دارد
حاجت زیاد دارم، اما مُهم حسین است
نوکر همیشه حال مضطر نیاز دارد
قاسم غم حسن را، احلی من العسل کرد
با خویش گفت عمویم لشکر نیاز دارد
جای زره کفن داشت، جای کلاه، عمامه
هم شکل مجتبی شد، منبر نیاز دارد
او را زدند اما، در تیررسْ حسن بود
در زیر نعل تازه سنگر نیاز دارد
او کاکل خودش را در دست دشمنش داد
تا که نبیند عمه، معجر نیاز دارد
#مناجات_امام_زمان_عج
#حضرت_قاسم_بن_حسن_ع
#رضا_دین_پرور
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#دو_طفلان_حضرت_زینب_س
شرح حیا، پیدای ناپیداست زینب
تصویر حُجب مادرش زهراست زینب
نطقش بُرنده، زینت مولاست زینب
ذاتاً فناءِ فی الحسین ماست زینب
در اوج عزت، تکیه بر اسم حسن کرد
او ایستاد و پنج تن را، پنج تن کرد
اهل مناجات شب و اهل بُکاءَ است
تصدیق حکم اَلبلاءُ لِلولاءَ است
او بعد سقای حرم، صاحب لواءَ است
در مکتبش امر حسین امر مُطاعَ است
در پای نذرش منطق قرآنی آورد
جای یکی در حج، دو تا قربانی آورد
فرمود؛ برگشتن از این نذرم محال است
در کربلا، دل کندن از هستی کمال است
چشمم به این لحظه در این پنجاه سال است
امید من بهر وصالت این دو بال است
دیگر قبولم کن، چقدر اما و شاید ...
نگذار اسم مادرم زهرا بیاید
آن گریه های بی صدا یادم نرفته
میخ در و آن کوچه را یادم نرفته
آنکه لگد زد بی هوا یادم نرفته
اصلاً عزیزم؛ باز تا یادم نرفته ...
آنچه حسن گفت و شنیدی، خواهرت دید
تو روی نیلی را ندیدی، خواهرت دید
ای شرط ضمن عقد من! حالت گرفته است
پر می کشی اما دو تا بالت گرفته است
مثل علی، دستم پر شالت گرفته است
تا زنده ام من، راه گودالت گرفته است
تو ناز مطلق هستی و عالم نیاز است
کم ناز کن! در خیمه ها مَحرم نیاز است
می ایستم بر حنجرت، خنجر نبینم
سر می دهم، بالای نیزه سر نبینم
رباب را سرگشته ی اصغر نبینم
پیشم بمان دست کسی معجر نبینم
قدری تحمل کن، به فکر درد من باش
حالا که اکبر نیست اینجا، مرد من باش
#رضا_دین_پرور
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
شرح حیا، پیدای ناپیداست زینب
تصویر حُجب مادرش زهراست زینب
نطقش بُرنده، زینت مولاست زینب
ذاتاً فناءِ فی الحسین ماست زینب
در اوج عزت، تکیه بر اسم حسن کرد
او ایستاد و پنج تن را، پنج تن کرد
اهل مناجات شب و اهل بُکاءَ است
تصدیق حکم اَلبلاءُ لِلولاءَ است
او بعد سقای حرم، صاحب لواءَ است
در مکتبش امر حسین امر مُطاعَ است
در پای نذرش منطق قرآنی آورد
جای یکی در حج، دو تا قربانی آورد
فرمود؛ برگشتن از این نذرم محال است
در کربلا، دل کندن از هستی کمال است
چشمم به این لحظه در این پنجاه سال است
امید من بهر وصالت این دو بال است
دیگر قبولم کن، چقدر اما و شاید ...
نگذار اسم مادرم زهرا بیاید
آن گریه های بی صدا یادم نرفته
میخ در و آن کوچه را یادم نرفته
آنکه لگد زد بی هوا یادم نرفته
اصلاً عزیزم؛ باز تا یادم نرفته ...
آنچه حسن گفت و شنیدی، خواهرت دید
تو روی نیلی را ندیدی، خواهرت دید
ای شرط ضمن عقد من! حالت گرفته است
پر می کشی اما دو تا بالت گرفته است
مثل علی، دستم پر شالت گرفته است
تا زنده ام من، راه گودالت گرفته است
تو ناز مطلق هستی و عالم نیاز است
کم ناز کن! در خیمه ها مَحرم نیاز است
می ایستم بر حنجرت، خنجر نبینم
سر می دهم، بالای نیزه سر نبینم
رباب را سرگشته ی اصغر نبینم
پیشم بمان دست کسی معجر نبینم
قدری تحمل کن، به فکر درد من باش
حالا که اکبر نیست اینجا، مرد من باش
#رضا_دین_پرور
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#حضرت_رقیه_س
دستم ورم دارد ولی بالا می آید
این صورتم خیلی به مادرها می آید
ای دختر شامی تو حالت جا می آید
از دامن سرنیزه ها بابا می آید
کرببلا در دست مردان معجرم رفت
در شام با رقصیدن زن ها سرم رفت
#رضا_دین_پرور
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
دستم ورم دارد ولی بالا می آید
این صورتم خیلی به مادرها می آید
ای دختر شامی تو حالت جا می آید
از دامن سرنیزه ها بابا می آید
کرببلا در دست مردان معجرم رفت
در شام با رقصیدن زن ها سرم رفت
#رضا_دین_پرور
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
به سرم زد که سری خانه ی قنبر بکشم
مژه بر خاک کف گیوه ی حیدر بکشم
مستم و با علی طرف شده ام
باز دیوانه ی نجف شده ام
#رضا_دین_پرور
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
مژه بر خاک کف گیوه ی حیدر بکشم
مستم و با علی طرف شده ام
باز دیوانه ی نجف شده ام
#رضا_دین_پرور
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#حضرت_محمد_ص
#امام_صادق_ع
#ولادت
عبدی که شود مال خدا مال کسی نیست
دنبال کسی باش که دنبال کسی نیست
خرجی گداهای حرم پای کریم است
جز دوست، کسی باخبر از حال کسی نیست
در راه تقرب، دل ما سخت پسند است
مشتاق رخ یار، پی خال کسی نیست
هرچند که زشتیم و سیاهیم ... بلالیم
این لکنت ناخواسته اشکال کسی نیست
جز مهر نبی پیش خدا هیچ نداریم
در سینه بجز آل نبی، آل کسی نیست
او آمده تا فاطمه اش را بشناسند
بی فاطمه، امیّد به اعمال کسی نیست
عرشی که نبرده است خدا هیچ کسی را
جز او و علی، جای پر و بال کسی نیست
پرونده ی ما خط به خطش صوم و صلات است
سرمایه ی ما در صف محشر صلوات است
عقباست سرا پرده ی دنیای پیمبر
دنیاست پُر از جلوه ی عقبای پیمبر
او درس نخوانده شده استاد ملائک
جبریل شده واله ی املای پیمبر
لاحول و لا قوه الاّی رسولان
معنا ندهد جز وی و منهای پیمبر
موسای شبان مانده چنان در کف طورش
که بوسه نشانده به کف پای پیمبر
طوبای درِ خانه ی زهرا قد رعناش
ریحانه ی بابا شده زهرای پیمبر
با دست علی نامه نوشته به سلاطین
پس معجزه دیدند از امضای پیمبر
این عقد اخوت شده خود، ریشه ی وحدت
خوابیده علی وقت بلا جای پیمبر
یکسو همه کفار و نبی سوی علی بود
تیغ دو سرش، تیغ دو ابروی علی بود
شد لشکر عامی تو هر یک نفر از ما
ای کاش بگیری خبری مختصر از ما
ای رحمت مطلق! تن ما را سر بازار ...
بر، دار اطاعت کن و بردار سر از ما
ما را سحری مثل اویس قرنی کن
ارزانی تو! ... جان گران را بخر از ما
سلمانی موهای تو افتاده به سلمان
پس نیست در ایران تو آشفته تر از ما
قرآن دلت سوخت و قرآن خدا نه!
با سوختن آن شده دفع خطر از ما
از لطف تو و فاطمه و جود حسینت
عمریست خریدند محرم صفر از ما
حیران تو بودیم دم گنبد خضراء
از سمت نجف باز گرفتی خبر از ما
رفتیم و در ایوان طلا، بست نشستیم
گفتیم مسلمان تو و فاطمه هستیم
ای سلسله ی موی تو زنجیر حقایق
ای شرح افاضات تو منظومه ی صادق
رزق سحرت از سر ما نیز زیاد است
رزّاق، خدا بوده ولی دست تو رازق
با پینه ی پیشانی تو بر سر سجده
باید برسد اینهمه مخلوق به خالق
نه صاحب مالیم، نه دنبال زر و سیم
قربان فقیرت که شده صاحب منطق
شاگردی شاگرد تو شد کار اساتید
دلباخته ی درس تو هستند خلائق
یک عمر فقط حرف تو تبیین علی بود
شد جنگ تو تبدیل مخالف به موافق
خرمای علی شیعه ی اثنی عشری ساخت
گفتی علی و گفت علی مغرب و مشرق
والله همین است و همین است و همین است
رزق نجف و کرببلایم ز مدینه است
هرکس که شده حضرت صادق نگرانش
افتاده عجب قند و نباتی به دهانش
امشب به خدا وصل شو از راه توسل
تصدیق کن او را و سحرگاه بخوانش
پائین حسینیه نشستن هنر اوست
گفت آنکه حسینی شده بالا بنشانش
او دوستمان دارد و ما نیز محبیم
او لطف به ما کرده و بندیم به جانش
راضی شده ما را ببرد بین تنورش
محتاج همینیم نه محتاج به نانش
چسبیده ام امشب به ضریحش چو غباری
آنهم چه ضریحی! که غبار است نشانش
ای باد صبا از سوی ما هم گذری کن
هرکس که دلش سوخت، به زهرا برسانش
من سائل کورم که ندیدم کرمش را
ای کاش بسازند به زودی حرمش را
#رضا_دین_پرور
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امام_صادق_ع
#ولادت
عبدی که شود مال خدا مال کسی نیست
دنبال کسی باش که دنبال کسی نیست
خرجی گداهای حرم پای کریم است
جز دوست، کسی باخبر از حال کسی نیست
در راه تقرب، دل ما سخت پسند است
مشتاق رخ یار، پی خال کسی نیست
هرچند که زشتیم و سیاهیم ... بلالیم
این لکنت ناخواسته اشکال کسی نیست
جز مهر نبی پیش خدا هیچ نداریم
در سینه بجز آل نبی، آل کسی نیست
او آمده تا فاطمه اش را بشناسند
بی فاطمه، امیّد به اعمال کسی نیست
عرشی که نبرده است خدا هیچ کسی را
جز او و علی، جای پر و بال کسی نیست
پرونده ی ما خط به خطش صوم و صلات است
سرمایه ی ما در صف محشر صلوات است
عقباست سرا پرده ی دنیای پیمبر
دنیاست پُر از جلوه ی عقبای پیمبر
او درس نخوانده شده استاد ملائک
جبریل شده واله ی املای پیمبر
لاحول و لا قوه الاّی رسولان
معنا ندهد جز وی و منهای پیمبر
موسای شبان مانده چنان در کف طورش
که بوسه نشانده به کف پای پیمبر
طوبای درِ خانه ی زهرا قد رعناش
ریحانه ی بابا شده زهرای پیمبر
با دست علی نامه نوشته به سلاطین
پس معجزه دیدند از امضای پیمبر
این عقد اخوت شده خود، ریشه ی وحدت
خوابیده علی وقت بلا جای پیمبر
یکسو همه کفار و نبی سوی علی بود
تیغ دو سرش، تیغ دو ابروی علی بود
شد لشکر عامی تو هر یک نفر از ما
ای کاش بگیری خبری مختصر از ما
ای رحمت مطلق! تن ما را سر بازار ...
بر، دار اطاعت کن و بردار سر از ما
ما را سحری مثل اویس قرنی کن
ارزانی تو! ... جان گران را بخر از ما
سلمانی موهای تو افتاده به سلمان
پس نیست در ایران تو آشفته تر از ما
قرآن دلت سوخت و قرآن خدا نه!
با سوختن آن شده دفع خطر از ما
از لطف تو و فاطمه و جود حسینت
عمریست خریدند محرم صفر از ما
حیران تو بودیم دم گنبد خضراء
از سمت نجف باز گرفتی خبر از ما
رفتیم و در ایوان طلا، بست نشستیم
گفتیم مسلمان تو و فاطمه هستیم
ای سلسله ی موی تو زنجیر حقایق
ای شرح افاضات تو منظومه ی صادق
رزق سحرت از سر ما نیز زیاد است
رزّاق، خدا بوده ولی دست تو رازق
با پینه ی پیشانی تو بر سر سجده
باید برسد اینهمه مخلوق به خالق
نه صاحب مالیم، نه دنبال زر و سیم
قربان فقیرت که شده صاحب منطق
شاگردی شاگرد تو شد کار اساتید
دلباخته ی درس تو هستند خلائق
یک عمر فقط حرف تو تبیین علی بود
شد جنگ تو تبدیل مخالف به موافق
خرمای علی شیعه ی اثنی عشری ساخت
گفتی علی و گفت علی مغرب و مشرق
والله همین است و همین است و همین است
رزق نجف و کرببلایم ز مدینه است
هرکس که شده حضرت صادق نگرانش
افتاده عجب قند و نباتی به دهانش
امشب به خدا وصل شو از راه توسل
تصدیق کن او را و سحرگاه بخوانش
پائین حسینیه نشستن هنر اوست
گفت آنکه حسینی شده بالا بنشانش
او دوستمان دارد و ما نیز محبیم
او لطف به ما کرده و بندیم به جانش
راضی شده ما را ببرد بین تنورش
محتاج همینیم نه محتاج به نانش
چسبیده ام امشب به ضریحش چو غباری
آنهم چه ضریحی! که غبار است نشانش
ای باد صبا از سوی ما هم گذری کن
هرکس که دلش سوخت، به زهرا برسانش
من سائل کورم که ندیدم کرمش را
ای کاش بسازند به زودی حرمش را
#رضا_دین_پرور
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#حضرت_زهرا_س
#مدح
#فاطمیه
از صفات فاطمه توحید می آید برون
از کنار نور او خورشید می آید برون
امتحان پس داده قبل از خلقتش پیش خدا
با نزولش عالم از تردید می آید برون
سوره ی کوثر شبیه سن و سال او کم است
لیک از آن مرجع تقلید می آید برون
کیست زهرا آنکه با ضعف بدن هم از لبش
وقت بابا گفتنش، امّید می آید برون
آنکه حتی رو گرفت از چشم نابینای شهر
تا غریبی علی را دید می آید برون
صورتی که زیر پوشیّه است از فرط ورم
نیمه شب وقتی حسن خوابید می آید برون
کهکشان، رنگ کبود چشم تار مادر است
کوچه های عرش اعلا داغدار مادر است
کی اسیر وعده ی امروز و فردا بوده است
هرکجا تکلیف بوده فاطمه پا بوده است
موقع تحریم در شعب ابی طالب فقط
او کنار مصطفی ام ابیها بوده است
گرچه شورای سقیفه بر ولایت پشت کرد
فاطمه بوده که پشتیبان مولا بوده است
بی تفاوت بودن انصار را اصلاً ندید
رفته دنبال علی، هرچند تنها بوده است
عده ای غصب فدک کردند با سیلی زدن
اصلاً از اول سر اسلام، دعوا بوده است
پیش چشمان همه افتاد زهرا بر زمین
آنکه پای مرتضی جان داد، زهرا بوده است
فاطمیه را نباید دید صرفاً اتفاق
فاطمه بیعت نخواهد کرد با اهل نفاق
خوب همسر داری از بود و نبود فاطمه است
اینکه زن تکریم شد صرف وجود فاطمه است
خانه داری کردنش هم خیر دنیا داشته
رزق ما روزی ما از دست جود فاطمه است
مادر آب است و از آب است کُلّ شیء، حَی
اینکه گریانیم لطفِ صبحِ زود فاطمه است
از نخ و سوزن زدن هایش به پیراهن ببین
تار و پود کربلا از تار و پود فاطمه است
چند وقتی میشود که خانه درهم برهم است
داغ زینب، بیشتر روی کبود فاطمه است
آنچه دارد میزند آتش علی را، میخ نیست
نیمه شب با درد بازویش، سجود فاطمه است
خانه بی لبخند زهرا، خاک قبر مرتضاست
روضه های کوچه ها سنگین تر از کرببلاست
#رضا_دین_پرور
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#مدح
#فاطمیه
از صفات فاطمه توحید می آید برون
از کنار نور او خورشید می آید برون
امتحان پس داده قبل از خلقتش پیش خدا
با نزولش عالم از تردید می آید برون
سوره ی کوثر شبیه سن و سال او کم است
لیک از آن مرجع تقلید می آید برون
کیست زهرا آنکه با ضعف بدن هم از لبش
وقت بابا گفتنش، امّید می آید برون
آنکه حتی رو گرفت از چشم نابینای شهر
تا غریبی علی را دید می آید برون
صورتی که زیر پوشیّه است از فرط ورم
نیمه شب وقتی حسن خوابید می آید برون
کهکشان، رنگ کبود چشم تار مادر است
کوچه های عرش اعلا داغدار مادر است
کی اسیر وعده ی امروز و فردا بوده است
هرکجا تکلیف بوده فاطمه پا بوده است
موقع تحریم در شعب ابی طالب فقط
او کنار مصطفی ام ابیها بوده است
گرچه شورای سقیفه بر ولایت پشت کرد
فاطمه بوده که پشتیبان مولا بوده است
بی تفاوت بودن انصار را اصلاً ندید
رفته دنبال علی، هرچند تنها بوده است
عده ای غصب فدک کردند با سیلی زدن
اصلاً از اول سر اسلام، دعوا بوده است
پیش چشمان همه افتاد زهرا بر زمین
آنکه پای مرتضی جان داد، زهرا بوده است
فاطمیه را نباید دید صرفاً اتفاق
فاطمه بیعت نخواهد کرد با اهل نفاق
خوب همسر داری از بود و نبود فاطمه است
اینکه زن تکریم شد صرف وجود فاطمه است
خانه داری کردنش هم خیر دنیا داشته
رزق ما روزی ما از دست جود فاطمه است
مادر آب است و از آب است کُلّ شیء، حَی
اینکه گریانیم لطفِ صبحِ زود فاطمه است
از نخ و سوزن زدن هایش به پیراهن ببین
تار و پود کربلا از تار و پود فاطمه است
چند وقتی میشود که خانه درهم برهم است
داغ زینب، بیشتر روی کبود فاطمه است
آنچه دارد میزند آتش علی را، میخ نیست
نیمه شب با درد بازویش، سجود فاطمه است
خانه بی لبخند زهرا، خاک قبر مرتضاست
روضه های کوچه ها سنگین تر از کرببلاست
#رضا_دین_پرور
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110