میڪ🍇ـــده ابوتراب"ع"
10.7K subscribers
6.57K photos
830 videos
48 files
615 links
•°|بنـــــ﷽ــــام نامے مولا|°•

مولاجانم ....

تو می آیی و از نزدیک میبینم تو را آخر
همان وقتی که میمیرم ،عجب میمیرم خوبی

#سید_حمید_رضا_برقعی
#فمن_یمت_یرنی🍇

ارسال شعر
@Ebi_1366_ghafari
Download Telegram
#یا_امیر_المومنین_علیه‌السلام

دست‌هایت را که در دستش گرفت آرام شد
تازه انگاری دلش راضی به این اسلام شد

دست‌هایت را گرفت و رو به مردم کرد و گفت:
مؤمنین! (یک لحظه اینجا یک تبسم کرد و گفت) :

خوب می‌دانید در دستانم اینک دست کیست؟
نام او عشق است! آری می‌شناسیدش! علی‌ست

من اگر بر جنگجویان عرب غالب شدم
با مددهای علی بن ابی‌طالب شدم

در حُنین و خیبر و بدر و اُحُد گفتم: علی!
تا مبارز خواست «عمرو عبدود» گفتم: علی!

در حرا گفتم: علی، شب با خدا گفتم: علی
تا پیام آمد بخوان «یا مصطفی! » گفتم: علی! ...

مستجار کعبه را دیدم، اگر مُحرِم شدم
با «یدُ الله» آمدم تا «فوقِ اَیدیهِم» شدم

تا که ساقی اوست سرمست‌اند «اصحابُ الیمین»
وجه باقی اوست! «اِنّی لا اُحبُّ الآفِلین»
...
من نبی‌اَم در کنارم یک «نبأ» دارم«عظیم»
طالبان «اِهدنا»! این هم «صراط المستقیم»!

چهره‌اش تفسیر «نور» و شانه‌هایش «مُحکمات»
خلوتش «والطور» و شور مرکبش «والعادیات»

هر خط قرآنِ من، توصیفی از سیمای اوست
هرکه من مولای اویم، این علی مولای اوست

#قاسم_صرافان
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#مصائب‌_شام_بلا
#السلام‌_علی_آل_بیت_محمد_علیهم‌السلام

سخت است وقتی روضه وصف دختری باشد
حالا تصور کن به دستش هم، سری باشد

حالا تصور کن که آن سر، ماهِ خون رنگی
در هاله‌ای از گیسویی خاکستری باشد

دختر دلش پر می‌کشد، بابا که می‌آید،
موهای شانه کرده‌اش در معجری باشد

ای کاش می‌شد بر تنش پیراهنی زیبا ...
یا لااقل پیراهن سالم‌تری باشد

سخت است هم شیرین زبان‌ باشی و هم فکرت
پیش عموی تشنه‌ی آب آوری باشد

با آن‌همه چشم انتظاری باورش سخت است
سهمت از آغوش پدر تنها سری باشد

شلاق را گاهی تحمل می‌کند شانه
اما نه وقتی شانه‌های لاغری باشد

اما نه وقتی تازیانه دست ده نامرد
دور و برِ گم گشته‌ی بی‌یاوری باشد

خواهرتر از او کیست؟ او که، هر که آب آورد،
چشمش به دنبال علی اصغری باشد

وای از دل زینب که باید روز و شب انگار
در پیش چشمش روضه‌های مادری باشد

وای از دل زینب که باید روضه‌اش امشب
«بابا ! مرا این بار با خود می‌بری؟» باشد

بابا ! مرا با خود ببر، می‌ترسم آن بدمست
در فکر مهمانی و تشت دیگری باشد

باید بیایم با تو، در برگشت می‌ترسم
در راه خار و سنگ‌های بدتری باشد

باید بیایم با تو، آخر خسته شد عمه
شاید برای او شب راحت تری باشد؟


#قاسم_صرافان
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#شاهچراغ_ع

در دین‌شان، عشق علی شرک است، سوزاندن اطفال، توحیدست
رحمان کجا؟ شیطان بی‌رحمی است، ربی که وهّابی پرستیده‌ست

انگار از آیات قرآنش، از آن خدای مثل شیطانش
از سیره و سبک بزرگانش!! جز فتنه و آتش، نفهمیده‌ست

مفت است پیش مفتی‌اش جان‌ها، فتوای کشتار مسلمان‌ها
شیخی که رحمت را، ولایت را، از معنی آیات دزدیده‌ست

سر می‌بُرد، از هر که سر خم کرد، بر آستان عشقِ وجه الله
سر را ولی مثل سگان هر روز، بر چکمه‌ی ارباب ساییده‌ست

قرآنِ روی نیزه را خوانده‌ست، سرمستِ تیر حرمله مانده‌ست
با «هند»، مشروب و جگر خورده‌ست، با شامیان، تا صبح رقصیده‌ست

در این جهانی که عمو سامش، دم می‌زند از صلح، معلوم است
خدمتگزار «لات» هم خود را، خدمتگزار کعبه نامیده‌ست

هی چنگ می‌اندازد و انگار با کودکان هم بر سرِ جنگ است
این گرگ اگر وحشی‌تر از پیش است، یعنی که بیش از پیش ترسیده‌ست

موجی خروشان از عدن آمد، بوی خوش عشق از یمن آمد
امروز اویسی کز قَرَن آمد، مانند سلمان، سر تراشیده‌ست

مستضعفان و صالحان بی‌شک، میراث داران زمین هستند
بگذار این شب بگذرد، فردا از آنِ فرزندان خورشید است

#قاسم_صرافان
#شاهچراغ
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#حضرت_شاه‌عبدالعظیم_حسنی_علیه‌السلام
#ولادت

ما زائران صحن تو هستیم از قدیم
همسایگان شهر تو، یا سیدالکریم

مِهرت به جان مردم این مُلک، جا گرفت
با تو رواست، وادی ری را طلا گرفت

خواندی حدیث یار و روایات دلبری
با توست، نور موسوی و عطر عسکری

ای با جواد، همسخن! از جود او بخوان
با تشنگان نور، از آن ماهرو بخوان

ای باب علم، آن دل باب‌الجوادی‌ات
با ما بگو از آنچه شنیدی ز هادی‌ات

از دست او، تو جام کرامت گرفته‌ای
در معرفت، نشان ولایت گرفته‌ای

علمت، عظیم بوده و عشقت عظیم‌تر
سادات با کرم، حسنی‌ها کریم‌تر

در بخشش و عطا، حسنی‌‌ها سرآمدند
آیینه‌ی کرامت آل محمدند

نامت گره به نام‌ حسن خورده پس تمام
حاجت رواست، زائر این صحن، والسلام

گفتم حسن، هوای دلم دلبرانه شد
احساس شعر من، چقدَر مادرانه شد

ای زاده‌ی مدینه! بخوان از هوای یاس
از کوچه‌های غمزده، از قبر ناشناس

باران اشک، کنج ضریحت چه دیدنی ست
در این حریم، روضه‌، دوچندان شنیدنی ست

عمری علم به دوش، شدی ناصر حسین
باید که زائر تو، شود زائر حسین

تهران بدون قبله‌ات آرامشی نداشت
این شهر، بی وجود شما ارزشی نداشت

گشتی طبیب، تا غم دل را دوا کنیم
تا خاک را به یک نظرت کیمیا کنیم

در این حریم، جَلد تو شد، یاکریم ما
بر ما بتاب، حضرت عبدالعظیم ما

شاها! محبتت به گدایان رسیده است
بگشای باز سفره، که مهمان رسیده است

همسایه‌ات شدیم و چه زیباست سرنوشت
روزی که همنشین تو باشیم در بهشت

#قاسم_صرافان
#مــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#حضرت_ام‌کلثوم_سلام‌الله‌علیها
#شهادت

باید از جلوۀ او عرش منوّر باشد
هر کسی مثل شما، دختر کوثر باشد

بی‌گمان این دل شیری که تو داری، بانو!
می‌تواند فقط از جانب حیدر باشد

زینب دوّم گل­خانۀ زهرا شده‌ای
چه قشنگ است!که زینب دو برابر باشد

پیش دریای دلت، موج بلا، کوچک بود
عاشقی، صبر تو از عقل، فراتر باشد

«امّ‌کلثوم»! دعا کن، نرسد روزی که
دختری شاهد افتادن مادر باشد

خاطرت باشد اگر، شاهد عاشورایی!
آتش خیمه هم از آتش آن در باشد

تو چه‌دیدی؟چه‌شنیدی؟چه‌کشیدی؟آن‌روز
بدنی بی‌سر و یک نیزه که با سر باشد

اوّلین شاعر این داغی و شعرت، بانو!
شعله‌ای گشته که بر سینۀ دفتر باشد

بی‌سبب نیست که عمرت به درازا نکشید
وای! از آن دل که در آن داغ برادر باشد

#قاسم_صرافان
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امیرالمومنین_علیه_السلام
#فتح_خیبر

شير می‌چرخيد با شمشير در ميدان عشق
هر سر بی عشق را می‌ريخت اين طوفان عشق

اي که خود را پيش شمشير دو دم آورده‌ای
هر چه سر آورده باشی باز کم آورده‌ای

تیغ اگر این است آن بازیچه در دست تو چیست؟
کاش می‌فهمیدی ای مرحب! هماورد تو کیست؟

واقعا با شیر حق جنگیدن از خوش باوری ست
پهلوان! گویی حواست نیست! این آقا علی ست

ذوالفقار است این که می‌چرخد علی گویان و مست
چون نباشد مست؟ چون می‌گیردش حیدر به دست

بس که در دست علی گشته‌ است مجنون ذوالفقار
گاه چرخی هم اضافی می‌زند بر گرد یار

بی‌دلیل این تیغِ عاشق، همدل زهرا نگشت
هیچ یاری این قدر دورِ سر مولا نگشت

غیر زهرا هیچکس در گردش لیل و نهار
دور مولایش نگشت اینقدر الا ذوالفقار

دستِ حق در چارچوب و بستِ در، انداخت چنگ
گفت: یا زهرا و در را کند، از جا، بی‌درنگ

در، میان دست حیدر، هر دو لشکر در سکوت
قلعه‌ی بی‌در، علی گویان و خیبر در سکوت

گاه لشکر، دست حیدر را تماشا می‌کنند
گاه آن دیوارِ بی‌در را تماشا می‌کنند

بَه! به این مولا و در را در هوا چرخاندنش
قلعه‌ها مسحور آن «اِنّا فَتَحنا» خواندنش

قلعه‌ها حیران شدند و خیبری‌ها، حیدری
یافتند آنجا درِ توحید را، در بی‌دری

#قاسم_صرافان
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امیر_المومنین_علیه‌السلام

دست‌هایت را که در دستش گرفت آرام شد
تازه انگاری دلش راضی به این اسلام شد

دست‌هایت را گرفت و رو به مردم کرد و گفت:
مؤمنین! یک لحظه اینجا یک تبسم کرد و گفت:

خوب می‌دانید در دستانم اینک دست کیست؟
نام او عشق است، آری می‌شناسیدش: علی‌ست

من اگر بر جنگجویان عرب غالب شدم
با مددهای علی بن ابی‌طالب شدم

در حُنین و خیبر و بدر و اُحُد گفتم: علی
تا مبارز خواست «عمرو عبدود» گفتم: علی

در حرا گفتم: علی؛ شب با خدا گفتم: علی
تا پیام آمد بخوان «یا مصطفی»! گفتم: علی...

مستجار کعبه را دیدم، اگر مُحرِم شدم
با «یدُ الله» آمدم تا «فوقِ اَیدیهِم» شدم

تا که ساقی اوست سرمست‌اند «اصحابُ الیمین»
وجه باقی اوست، «اِنّی لا اُحبُّ الآفِلین»

دست او در دست من، یا دست من در دست اوست؟
ساقی پیغمبران شد یا دل من مست اوست؟

بعد از این سنگ محک،‌ دیگر ترازوی علی‌ست
ریسمان رستگاری، تار گیسوی علی‌ست

من نبی‌اَم در کنارم یک «نبأ» دارم «عظیم»
طالبان «اِهدنا»! این هم «صراط المستقیم»

چهره‌اش تفسیر «نور» و شانه‌هایش «مُحکمات»
خلوتش «والطور» و شور مرکبش «والعادیات»

هر خط قرآنِ من، توصیفی از سیمای اوست
هرکه من مولای اویم، این علی مولای اوست

#قاسم_صرافان
#مــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#حضرت_رسول_صلی‌الله‌علیه‌و‌آله

مانده‌ام احمد پیمبر بود یا عطار عشق؟
بس که سلمانها، مسلمان کرد با بوی علی

#قاسم_صرافان
🍇 @Aliabotorab110
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
اگر آواره ام قلبم در ایوان تو جا مانده
دلم با هر قدم با هر نفس اسم تو را خوانده

#امیرالمومنین_علیه_السلام
#قاسم_صرافان
🍃🌸
#عید_مبعث



مانده‌ ام، احمد پیمبر بود یا عطار عشق
بس که سلمان‌ها مسلمان کرد با بوی علی

#قاسم_صرافان
✌️
#حضرت_معصومه_س

میون شلوغی شهر
تا دلی دوباره گم شد
یادش افتاد که تو هستی
پا شد و راهی قم شد

رو به روی گنبد تو
قلبامون می‌شن کبوتر
تشنه‌ی یه جرعه نوریم
فاطمه! دختر کوثر

سلام ای خواهر خورشید
سلام ای حضرت بارون
به شوق مهربونی‌هات
دوباره اومده مهمون

گنبد طلایی تو
به دل همه نشسته
با چه امیدی رسیدن
زائرای دلشکسته

چه غریبونه یه زائر
پیش تو رضا، رضا کرد
گره‌هاشو دستای تو
چقد عاشقونه وا کرد

سلام ای خواهر خورشید
سلام ای حضرت بارون
به شوق مهربونی‌هات
دوباره اومده مهمون

حالا که مدینه دوره
تو بیا و مادری کن
با نگات، ملیکه‌ی قم
این دلا رو کوثری کن

از حرم تا جمکرانم
جاده‌ای چشم انتظاره
تا همین روزا رو خاکش
آقامون قدم بذاره

#قاسم_صرافان
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
آنان که لاف، پیش شه لافتی زدند
تا چشمشان به هیبتش افتاد، جا زدند

یک اخم مرتضی علی و ختم غائله
اینگونه‌ شد خلاصه‌ی روز #مباهله

#قاسم_صرافان
#مباهله
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#قاسم_ع
«احلی...» حدیث چشمهای مهربانت بود
آری تو طعم مرگ را پیشم عسل کردی
حتی دهان زخمهایم نیز شیرین شد
وقتی مرا مثل علی اکبر بغل کردی

#قاسم_صرافان
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
بر مرکبش بنشست و «لا حول ولا...»یی گفت
با ذکر «یا قهار» تیغش را به کار انداخت
می‌زد چنان انگار شمشیرش دو دم دارد
پیران میدان را به یاد ذوالفقار انداخت
#قاسم_صرافان
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#علی_اکبر

یک عده مبهوت شجاعت‌های بی حدش
یک عده مقهور توان و سرعتش بودند
آنقدر زیبا بود این شمشیر زن، حتی
سرهای روی خاک محو صورتش بودند
#قاسم_صرافان
#امام_سجاد_ع

هیچ‌کس مثل من، در این عالم، وسط شعله‌‌ها امام نشد
در شروع امامتش چون من، این‌قَدَر دورش ازدحام نشد

لشکری نانجیب می‌آمد، خیمه‌ غارت شد و در آتش ‌سوخت
غیرِ زهرا، به هیچ معصومی، این‌قَدَر گرم، احترام نشد

روضه از این شدیدتر هم هست؟ لحظه‌ای که حسین یاری خواست
و علی بود اسم من، اما خواستم پا شَوم ز جام نشد

به لب تشنه‌ی علی اصغر، به لب تیز ذوالفقار قسم
تا به امروز، هیچ شمشیری، اینقدر تشنه در نیام نشد

رفتنِ شاهزاده‌ای چون من، به اسیری به یک طرف، اما
در سفر، این‌قَدَر غُل و زنجیر، گردن بنده و غلام نشد

آه! زینب کجا و بزم یزید؟ او کجا و جواب ابن‌زیاد؟
باز هم صد هزار مرتبه شکر، چون که با شمر همکلام نشد

این چهل سال گریه‌ام، شاید از همان روز اربعین باشد
هر قَدَر عمه، سعی کرد صبور به حسینش کُند سلام نشد

دیدم از زیر چادرش زینب، گفت، طوری که نشنود عباس:
رنج‌ها دیده‌ام حسین! اما هیچ جایی شبیه شام نشد

گفت: شرمنده‌ام برادر جان! رفتم و بی‌ سه‌ساله برگشتم
روی آن زخم‌های بی‌حدش، دست زینب هم التیام نشد

منِ سجاد، این‌قَدَر خواندم در مدینه نماز و هیچ‌کدام
آخرش مثل آن نمازی که عمه‌ام خواند، بی‌قیام نشد

#قاسم_صرافان
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امام_سجاد_ع

هیچ‌کس مثل من، در این عالم، وسط شعله‌‌ها امام نشد
در شروع امامتش چون من، این‌قَدَر دورش ازدحام نشد

لشکری نانجیب می‌آمد، خیمه‌ غارت شد و در آتش ‌سوخت
غیرِ زهرا، به هیچ معصومی، این‌قَدَر گرم، احترام نشد

روضه از این شدیدتر هم هست؟ لحظه‌ای که حسین یاری خواست
و علی بود اسم من، اما خواستم پا شَوم ز جام نشد

به لب تشنه‌ی علی اصغر، به لب تیز ذوالفقار قسم
تا به امروز، هیچ شمشیری، اینقدر تشنه در نیام نشد

رفتنِ شاهزاده‌ای چون من، به اسیری به یک طرف، اما
در سفر، این‌قَدَر غُل و زنجیر، گردن بنده و غلام نشد

آه! زینب کجا و بزم یزید؟ او کجا و جواب ابن‌زیاد؟
باز هم صد هزار مرتبه شکر، چون که با شمر همکلام نشد

این چهل سال گریه‌ام، شاید از همان روز اربعین باشد
هر قَدَر عمه، سعی کرد صبور به حسینش کُند سلام نشد

دیدم از زیر چادرش زینب، گفت، طوری که نشنود عباس:
رنج‌ها دیده‌ام حسین! اما هیچ جایی شبیه شام نشد

گفت: شرمنده‌ام برادر جان! رفتم و بی‌ سه‌ساله برگشتم
روی آن زخم‌های بی‌حدش، دست زینب هم التیام نشد

منِ سجاد، این‌قَدَر خواندم در مدینه نماز و هیچ‌کدام
آخرش مثل آن نمازی که عمه‌ام خواند، بی‌قیام نشد

#قاسم_صرافان
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
سخت است وقتی روضه وصف دختری باشد
حالا تصور کن به دستش هم، سری باشد

#قاسم_صرافان
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
به کجا می‌شود از معرکه‌ی عشق گریخت؟
گیرم امروز، از اینجا بگُذارم بروم

#قاسم_صرافان
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#حضرت_علي_اكبر_ع

طُفِیل عشق حسین‌اند آدمی و پری
تو آمدی، که دل از دلبر جهان ببری

جوانِ خوش قد و بالا! کریم آل حسین!
که چون حسن، به کرامت در این قبیله، سری

به خَلق و خُلق: محمد، کلام و نام: علی
به تو رسیده، چه میراث‌های پُرگهری

چه کرده است عبور تو با دلش؟ وقتی
که از مقابل چشم حسین، می‌گذری

چقدر قلب تو، مجنون عشق خون خداست
چقدر لایق لیلاست، این چنین پسری

تو کیستی؟ که به یک آن، محمدی و علی
تو کیستی؟ که به پا خاست، پیش تو قَمری

به سوی کرببلا، راهیَ ست، قافله‌ای
خوشا به حال سوارانِ با تو، هم‌سفری

اذان بگو، که نماز وصال یاران است
بگو، که نام علی را به کربلا ببری

چگونه شِبه نبی! در کمین جان تو اَند؟
«تو کز مکارم اخلاق عالمی دگری»

رسید جان جهان، بر لبش، از این روضه:
که بوسه زد به لبانت، لبان تشنه‌تری

وداع با پسری چون تو، می‌کُشد همه را
دگر ببین، چه کُنَد؟ با دلِ چو او، پدری

قدم بزن، دم آخر، که چشم‌های حسین
دوباره بر قد و بالای تو، کُنَد نظری

برای قلب پریشان مادران شهید
علی‌ِ اکبر لیلا! تو مرهم جگری

سلام کردم و باور نمی‌کنم، آقا!
که این سلام مرا هم، به پاسخی نخری

#قاسم_صرافان
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110