میراث امامان
1.37K subscribers
129 photos
5 videos
42 files
140 links
نگاهی به روایات برجای‌مانده از امامان اهل بیت علیهم السلام در تراث اسلامی
@KhorvashAmirhasan
@amid3

در ایتا: https://eitaa.com/Al_Meerath
Download Telegram
◼️ تقوا و جوانمردی جناب مسلم بن عقیل در خودداری از قتل ابن زیاد (در سه فرسته)

از جمله مسائل مهم در تاریخ کربلا آن است که مطابق برخی از نقل‌ها جناب مسلم بن عقیل سلام الله علیه ابن زیاد را به قتل نرساند، مبادا که غافل‌کشی کرده باشد. در این نقل‌ها آن نوع قتلی که جناب مسلم از آن خودداری کرده، «فَتْک» دانسته شده است. برای درک بهتر رفتار جناب مسلم، مناسب است به معنای فتک و حکم آن در روایات عامه و امامیه توجّه شود.

◾️معنای فتک و تفاوت آن با غیله/ اغتیال
در فرهنگ عربی گونه‌هایی برای قتل شناخته می‌شده که برخی از آن‌ها نزد دین در شرایطی مطلوب بوده و برخی از آن‌ها در هر شرایطی ممنوع بوده است. از جملۀ انواع قتل می‌توان به این موارد اشاره کرد: الفتك، الغیلة/ الاغتیال، الغدر، و الصبر. در این میان ممکن است گاه میان غیله/ اغتیال و فتک خلط شود؛ چنانکه در بعضی از کتب، فتک و غیله به یک معنا دانسته شده (نمونه: ما اتفق لفظه واختلف معناه، ص235) و در دوران معاصر نیز این دو واژه به معنای ترور دانسته شده است (نگر: ترور از دیدگاه فقه، ص156-157)، اما دیده می‌شود که در نصوص، این دو نوع متفاوت دانسته شده (اختیار رجال الکشي، ص529) و در نزد بسیاری از لغویان اشاره به دو نوع متفاوت از قتل دارد؛ لذا مناسب است ابتدا تفاوت این دو عنوان مشخص شود:

لغت‌شناسان در خصوص هریک از این دو عنوان توضیحاتی داده‌اند و گاه هم به مقایسۀ این دو عنوان توجّه کرده‌اند. این توضیحات در تفکیک این دو عنوان می‌تواند راهگشا باشد:
«أصل الفتك: أن يأتي الرجل رجلاً غاراً لا يعلم أنه يريد قتله فيقتله. وكذلك إذا كمن له في موضع لا يعلم به ليلاً أو نهاراً فإذا وجد غرته قتله... والقتل ثلاثة أنواع: الفتك، و قد مر وصفه. والغيلة: و هو أن يخدع الرجل الإنسان حتى يصير إلى موضعٍ يستخفى له ثم يقتله. والغدر: وهو أن يعطيه الأمان ثم يقتله» (الفاخر، ص254). «قوله: غيلة هو أن يغتال الإنسان فيخدع بالشيء حتى يصير إلى موضع يستخفى له فإذا صار إليه قتله... فهذا تفسير الغيلة. وأما الفتك في القتل فأن يأتي الرجل الرجل وهو غار مطمئن لا يعلم بمكان الذي يريد قتله حتى يفتك به فيقتله. وكذلك لو كمن له في موضع ليلا أو نهارا فإذا وجد غرة قتله» (غریب الحدیث لأبي عبید، ج3، ص301-302). «الفتك يعني أن يأتي الرجل صاحبه وهو غار غافل حتى يشد عليه فيقتله وإن لم يكن أعطاه أمانا قبل ذلك» (غریب الحدیث، ج4، ص6). «وأما الغيلة فهو أن يخدع الرجل فيخرجه من المصر إلى الجبّانة ، أو من العمارة إلى الخراب، فإذا خلا معه وثب عليه فقتله» (غریب الحدیث للخطابی، ج2، ص165). «الْفَتْكُ: أن يأتى الرجلُ صاحبه و هو غارٌّ غافلٌ حتّى يشدَّ عليه فيقتَله‏» (الصحاح، ج4، ص1602). «"الغِيلَةُ" القتل خُفِيْة» (المغرب، ج2، ص118). «يقال: فتك به: إذا قتله على غفلة» (شمس العلوم، ج8، ص5088).

بر اساس آنچه از کلمات لغویان گذشت، به نظر می‌رسد در فتک، مقتول از قاتل غافل است و قاتل که ممکن است به کمین او نشسته باشد، در زمان غفلت او فرصت را غنیمت می‌شمارد و او را به قتل می‌رساند، اما در غیله/ اغتیال، قاتل مقتول را به مکر و حیله به مکانی مخفی که در دسترس و تحت نظر عموم نباشد می‌برد و او را در آنجا به قتل می‌رساند. آنچه در فتک مهم است غافل‌کشی است اما آنچه در غیله/ اغتیال مهم است آن است که غیر از قاتل و مقتول کسی نباشد مبادا که قاتل به جرم قتل مؤاخذه شود.

◾️فتک در روایات عامّه
در مصادر عامه از زبیر بن عوام، ابوهریره، و معاویة بن ابی‌سفیان نقل شده که پیامبر خدا (ص) فرمودند: «الإيمان قید الفتك، لا يفتك مؤمن» (از زبیر بن عوام: مصنف ابن أبي شیبة، ج21، 180، 395؛ مسند أحمد، ج1، ص360؛ مشابه: مصنف عبد الرزاق، ج5، ص298؛ مسند أحمد، ج1، ص359؛ از ابوهریره: سنن أبي داود، ج3، ص43؛ مشابه: مصنف ابن أبي شیبة، ج21، ص180؛ مسند البزار، ج17، ص129؛ المستدرك علی الصحیحین، ج4، ص352؛ از معاویه: المعجم الکبیر، ج19، ص319؛ المستدرك علی الصحیحین، ج4، ص352؛ مشابه: مسند أحمد، ج7، ص3717).

در توضیح این حدیث گفته شده است: «أي أنّ الإيمان يمنع عن الفتك، كما يمنع القَيْدُ عن التّصرّف، فكأنه جعل الفتك مُقَيَّداً» (النهایة في غریب الحدیث والأثر، ج4، ص130). شریف رضی نیز در خصوص این حدیث می‌گوید: «وهذه استعارة، والمراد بذلك أنّ الإنسان المؤمن يمتنع لأجل إيمانه أن يسفك الدم الحرام طاعة لأمر الحميّة، وركوباً لسنن الجاهلية، فكأنّ إيمانه قيّد فتكه، فتماسكه وضبط تهالكه» (المجازات النبویة، ص325). محمد بن سلمه قضاعی نیز این حدیث را چنین شرح دهد: «ايمان بند بر نهاده است ناگاه كشتن را؛ يعنى هر كه را ايمان بود بايد كه كس را بغفلت نكشد اگر چه دشمن خدا و رسول باشد» (شهاب الأخبار، ص59). بر این اساس، ظاهراً مراد از حدیث این است که ایمان شخص مؤمن او را از غافل‌کشی باز می‌دارد و مؤمن نباید غافل‌کشی کند.
@Al_Meerath
◾️فتک در روایات امامیه
کلینی به سند «علي بن إبراهيم عن أبيه عن ابن محبوب عن رجل من أصحابنا» از ابوالصباح کنانی نقل می‌کند که با امام صادق (ع) دربارۀ فردی سخن گفته که به امیرالمؤمنین (ع) جسارت می‌کرده و به امام عرض کرده است: «لَئِنْ أَذِنْتَ لِي فِيهِ لَأَرْصُدَنَّهُ فَإِذَا صَارَ فِيهَا اقْتَحَمْتُ عَلَيْهِ بِسَيْفِي فَخَبَطْتُهُ حَتَّى أَقْتُلَهُ‏». حضرت نیز در پاسخ او، فرموده‌اند: «يَا أَبَا الصَّبَّاحِ هَذَا الْفَتْكُ وَقَدْ نَهَى رَسُولُ اللَّهِ ص عَنِ الْفَتْكِ يَا أَبَا الصَّبَّاحِ إِنَّ الْإِسْلَامَ قَيَّدَ الْفَتْكَ» (الکافي، ج7، ص375). همین روایت را شیخ طوسی نیز نقل کرده است (تهذیب الأحکام، ج10، ص214).

کشی نیز به سند «قال سعد، و حدثني محمد بن عيسى بن عبيد، قال حدثني إسحاق الأنباري‏» نقل می‌کند که امام جواد (ع) ضمن لعن ابوالسمهری و ابن ابی الزرقاء، از اسحاق خواسته‌اند که آن دو را به قتل برساند و پس از آن اسحاق فرموده‌اند: «دِمَاؤُهُمَا هَدَرٌ لِلْمُسْلِمِينَ، وَإِيَّاكَ وَالْفَتْكَ! فَإِنَّ الْإِسْلَامَ قَدْ قَيَّدَ الْفَتْكَ وَأُشْفِقُ إِنْ قَتَلْتَهُ ظَاهِراً أَنْ تُسْأَلَ لِمَ قَتَلْتَهُ! وَلَا تَجِدَ السَّبِيلَ إِلَى تَثْبِيتِ حُجَّةٍ، وَلَا يُمْكِنَكَ إِدْلَاءَ الْحُجَّةِ فَتَدْفَعَ ذَلِكَ عَنْ نَفْسِكَ، فَيُسْفَكَ دَمُ مُؤْمِنٍ مِنْ أَوْلِيَائِنَا بِدَمِ كَافِرٍ، عَلَيْكُمْ بِالاغْتِيَال‏» (اختیار رجال الکشي، ص529).

مطابق این نقل، امام جواد (ع) ضمن هدر شمردن خون آن دو، اسحاق را از فتک (غافل‌کشی) باز داشته‌اند. همچنین اشاره کرده‌اند به اینکه اسحاق اگر آن دو را در ملأ عام بکشد، ممکن است اسحاق نسبت به خون آن دو مؤاخذه شود. پس حضرت او را به اغتیال دعوت کرده‌اند. یعنی ظاهراً اسحاق مأمور بوده که آن دو را در موضعی که در منظر عموم مردم باشد نکشد و در جایی که مردم آن‌ها را نبینند، آن دو را -بدون اینکه غافل باشند- به قتل برساند.

◾️مسلم بن عقیل و خودداری از قتل ابن زیاد
گزارش تفصیلی ورود ابن زیاد به خانۀ هانی در میان مصادر دردسترس پنج قرن نخست هجری، در این منابع یافت شد: الأخبار الطوال ابوحنیفۀ دینوری (282ق)، ص234-235؛ تاریخ الطبري (310ق)، ج5، ص363؛ مقاتل الطالبیین ابوالفرج اصفهانی (356ق)، ج1، ص101-102؛ تجارب الأمم وتعاقب الهمم ابن مسکویه (421ق)، ج2، ص45. سند نقل طبری، «وذكر هشام، عن أبي مخنف، عن المعلى بن كليب، عن أبي الوداك» و سند نقل ابوالفرج، «وقال عمرو عن أبي مخنف، عن المعلّى بن كليب، عن أبي الوداك» است.

در این نقل‌ها گفته شده که شریک بن اعور در خانۀ هانی بن عروه مریض می‌شود. مطابق نقل دینوری، طبری و ابوالفرج، ابن زیاد خبر می‌دهد که قرار است به عیادت شریک بیاید. طبق هر چهار نقل شریک مسلم را تشویق می‌کند به اینکه ابن زیاد را میان عیادت به قتل برساند. در نقل دینوری شریک به مسلم گفته است: «إنما غايتك وغاية شيعتك هلاك هذا الطاغيه، وقد امكنك الله منه، هو صائر إليّ ليعودني، فقم، فادخل الخزانة حتى إذا اطمان عندي، فاخرج اليه، فقاتله»، اما در نقل طبری چنین آمده است: «إن هذا الفاجر عائدي العشية، فإذا جلس فاخرج إليه فاقتله». همین عبارت به حذف «فاخرج إلیه» در نقل ابوالفرج هم دیده می‌شود. طبق همۀ نقل‌ها هانی اعلام می‌کند که دوست ندارد ابن زیاد در خانه‌اش کشته شود.

پس از اینکه ابن زیاد بر شریک وارد می‌شود، از بیرون آمدن مسلم از خزانه خبری نمی‌شود و شریک هم با خواندن چندبارۀ شعری به اشاره به مسلم می‌فهماند که باید بیرون آید و فرصت را از دست ندهد. ابن زیاد از هانی می‌پرسد که شریک هذیان می‌گوید و هانی هم تأیید می‌کند. در نهایت ابن زیاد از خانۀ هانی بیرون می‌رود. البته در گزارش ابن مسکویه آمده که پس از خواندن آن شعر، غلام ابن زیاد متوجّه ماجرا می‌شود: «ففطن مولى لعبيد الله قائم على رأسه، فغمزه، فقام عبيد الله فقال شريك: "انتظر، أصلحك الله، فإنى أريد أن أوصّى إليك". فقال: "أعود"».

پس از خروج ابن زیاد، مطابق هر چهار نقل شریک از علت اینکه مسلم، ابن زیاد را نکشت، می‌پرسد. مسلم دو دلیل ذکر می‌کند: یکی کراهت هانی از کشتن ابن زیاد در خانه‌اش و دیگری ممنوعیت فتک. دلیل دوم در نقل‌ها با این تعبیر آمده است: نقل دینوری: «والأخرى قول رسول الله ص إن الايمان قيد الفتك، لا يفتك مؤمن». نقل طبری و ابوالفرج: «وأما الأخرى فحديث حدثه/ حدثنیه الناس عن النبي ص: أن الإيمان قيد الفتك، ولا يفتك مؤمن». نقل ابن مسکویه: «والأخرى، فحديث سمعته من عليّ عن النبيّ -صلّى الله عليه- أنّ الإيمان قيّد الفتك، فلا يفتك مؤمن».
@Al_Meerath
افزون بر منابع پیشین که به تفصیل به این واقعه پرداخته‌اند، شریف مرتضی نیز اشاره‌ای گذرا به این امر و پیامدهایش می‌کند: «... فإن مسلم بن عقيل رحمة الله عليه لما دخل الكوفة أخذ البيعة على أكثر أهلها ولما وردها عبيد الله بن زياد لعنة الله عليه وقد سمع بخبر مسلم ودخوله الكوفة وحصوله في دار هاني بن عروة المرادي رحمة الله عليه على ما شرح في السيرة وحصل شريك بن الأعور بها جاءه ابن زياد عائدا وقد كان شريك وافق مسلم بن عقيل على قتل ابن زياد اللعين عند حضوره لعيادة شريك وأمكنه ذلك وتيسر له فما فعل واعتذر بعد فوت الأمر إلى شريك بأن ذلك فتك‏ وأن النبي ص قال إن الإيمان قيد الفتك. ولو كان فعل مسلم بن عقيل بابن زياد ما تمكن منه ووافقه شريك عليه لبطل الأمر ودخل الحسين ع الكوفة غير مدافع عنها وحسر كل أحد قناعة في نصرته واجتمع له من كان في قلبه نصرته وظاهره مع أعدائه‏» (تنزیه الأنبیاء، ص176).

با توجّه به تفاوتی که میان فتک و اغتیال بیان شد، برنامۀ خروج ناگهانی مسلم از خزانه و غنیمت‌شمردن این فرصت و قتل غافلگیرانۀ ابن زیاد، ظاهراً مصداقی از فتک است. از این مهم‌تر اینکه خود جناب مسلم در آن شرایط و با فهمی که از زبان عرب داشته، قتل ابن زیاد در آن شرایط را مصداق فتک می‌دانسته است. نهی از فتک هم که در روایات فریقین از پیامبر خدا (ص) نقل شده است. بر این اساس، با آنکه اگر ابن زیاد به قتل می‌رسید ظاهراً جناب مسلم بر حکومت کوفه مسلّط می‌شد، ایشان چنین تسلّطی را بهانه نکرد تا به غافل‌کشی دست زند و خلاف حدیث رسول الله صلی الله علیه وآله رفتار نماید.

@Al_Meerath
علی بن ابی طالب (ع)؛ مانند نَفْس پیامبر (ص)

حَدَّثَنَا عُبَيْدُ اللهِ، عَنْ طَلْحَةَ بْنِ جَبْرٍ، عَنِ الْمُطَّلِبِ بْنِ عَبْدِ اللهِ، عَنْ مُصْعَبِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ، عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ عَوْفٍ قَالَ: لَمَّا افْتَتَحَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ مَكَّةَ انْصَرَفَ إِلَى الطَّائِفِ فَحَاصَرَهَا تِسْعَ عَشْرَةَ أَوْ ثَمَانِ عَشْرَةَ، فَلَمْ يَفْتَتِحْهَا، ثُمَّ ارْتَحَلَ رَوْحَةً أَوْ غَدْوَةً فَنَزَلَ ثُمَّ هَجَّرَ ثُمَّ قَالَ: أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي فَرَطٌ لَكُمْ وَأُوصِيكُمْ بِعِتْرَتِي خَيْرًا، وَإِنَّ مَوْعِدَكُمُ الْحَوْضُ، وَالَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ، لَتُقِيمُنَّ الصَّلَاةَ وَلَتُؤْتُنَّ الزَّكَاةَ أَوْ لَأَبْعَثَنَّ إِلَيْكُمْ رَجُلًا مِنِّي - أَوْ كَنَفْسِي - فَلَيَضْرِبَنَّ أَعْنَاقَ مُقَاتِلَتِهِمْ وَلَيَسْبِيَنَّ ذَرَارِيَّهُمْ، قَالَ: فَرَأَى النَّاسُ أَنَّهُ أَبُو بَكْرٍ أَوْ عُمَرُ، فَأَخَذَ بِيَدِ عَلِيٍّ فَقَالَ: هَذَا (مصنف ابن أبي شیبة، ج17، ص107؛ مشابه: همان، ج20، ص449؛ مسند البزار، ج3، ص258؛ مسند أبي یعلی، ج2، ص165؛ المستدرك علی الصحیحین، ج2، ص120).

حَدَّثَنَا شَرِيكٌ، عَنْ عَيَّاشٍ الْعَامِرِيِّ، عَنْ عَبْدِ اللهِ بْنِ شَدَّادٍ قَالَ قَدِمَ عَلَى رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَفْدُ آلِ سَرْحٍ مِنَ الْيَمَنِ فَقَالَ لَهُمْ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: لَتُقِيمُنَّ الصَّلَاةَ، وَلَتُؤْتُنَّ الزَّكَاةَ، وَلَتَسْمَعُنَّ وَلَتُطِيعُنَّ، أَوْ لَأَبْعَثَنَّ إِلَيْكُمْ رَجُلًا كَنَفْسِي يُقَاتِلُ مُقَاتِلَتَكُمْ، وَيَسْبِي ذَرَارِيَّكُمُ، اللَّهُمَّ أَنَا أَوْ كَنَفْسِي، ثُمَّ أَخَذَ بِيَدِ عَلِيٍّ (مصنف ابن أبي‌ شیبة، ج17، ص112).

أَخْبَرَنَا الْعَبَّاسُ بْنُ مُحَمَّدٍ، حَدَّثَنَا الْأَحْوَصُ بْنُ جَوَّابٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا يُونُسُ بْنُ أَبِي إِسْحَاقَ، عَنْ أَبِي إِسْحَاقَ، عَنْ زَيْدِ بْنِ يُثَيْعٍ، عَنْ أَبِي ذَرٍّ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: لَيَنْتَهِيَنَّ بَنُو وَلِيعَةَ، أَوْ لَأَبْعَثَنَّ إِلَيْهِمْ رَجُلًا كَنَفْسِي، يُنْفِذُ فِيهِمْ أَمْرِي، فَيَقْتُلُ الْمُقَاتِلَةَ، وَيَسْبِي الذُّرِّيَّةَ. فَمَا رَاعَنِي إِلَّا وَكَفُّ عُمَرَ فِي حُجْزَتِي مِنْ خَلْفِي: مَنْ يَعْنِي؟ فَقُلْتُ: مَا إِيَّاكَ يَعْنِي، وَلَا صَاحِبَكَ، قَالَ: فَمَنْ يَعْنِي؟ قَالَ: خَاصِفَ النَّعْلِ، قَالَ: وَعَلِيٌّ يَخْصِفُ نَعْلًا (السنن الکبری للنسائي، ج7، ص434؛ مشابه: مصنف ابن أبي شیبة، ج17، ص138؛ فضائل الصحابة لأحمد، ج2، ص706). روایت «لینتهین بنو ولیعة أو...» از سالم بن ابی الجعد از جابر بن عبد الله نیز نقل شده است (المعجم الأوسط، ج4، ص133).
@Al_Meerath
تراثنا_ج021_،_العدد_الرابع_السنة_الخامسة_شوال_1410هـ_البيت_ع_لإحياء.pdf
12.9 MB
تراثنا، العدد الرابع (١٤١٠ه‍)؛ عدد خاصّ بمناسبة مرور ١٤٠٠ عام علی واقعة غدیر خم:

الغدیر في حدیث العترة الطاهرة، السید محمد جواد الشبیري
حدیث الغدیر: التبلیغ الأخیر لإمامة الأمیر، السید علي الحسیني المیلاني
الغدیر في ظلّ التهدیدات الإلٰهیة للمعارَضة، السید جعفر مرتضی العاملي
الغدیر في التراث الإسلامي، السید عبد العزیز الطباطبائي
الإمامة: تعریف بمصادر الإمامة في التراث الشیعي (٤)، عبد الجبار الرفاعي
تحقیق حول کتاب «حدیث الشوری»؛ أحد مصادر الغدیر، السید محمد جواد الشبيري

من ذخائر التراث:
- غدیریة للحر العاملي
- الإعلام بحقیقة إسلام أمیر المؤمنین علیه السلام للکراجکي
- دلیل النص بخبر الغدیر علی إمامة أمیر المومنین علیه السلام للکراجکي
#غدیر

@Al_Meerath
ارجاع واثق عباسی به امام هادی (ع) در حضور یحیی بن اکثم و فقهای دربار

أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بن رزق، أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ زِيَادٍ الْمُقْرِئُ النقاش، حدّثنا الحسين بن حمّاد المقرئ- بقزوين- حدّثنا الحسين بن مروان الأنباريّ، حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى الْمُعَاذِيُّ قَالَ: قَالَ يَحْيَى بْنُ أَكْثَمَ فِي مَجْلِسِ الْوَاثِقِ- وَالْفُقَهَاءُ بِحَضْرَتِهِ- مَنْ حَلَقَ رَأْسَ آدَمَ حِينَ حَجَّ؟ فَتَعَايَى القَوْمُ عَنِ الْجَوَابِ، فَقَالَ الْوَاثِقُ: أَنَا أُحْضِرُكُمْ مَنْ يُنَبِّئُكُمْ بِالْخَبَرِ، فَبَعَثَ إِلَى عَلِيّ بن مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيّ بن مُوسَى بن جعفر بن محمّد بن علي بن الحسين بن علي بن أبي طَالِبٍ فَأُحْضِرَ فَقَالَ: يَا أَبَا الْحَسَنِ مَنْ حلق رأس آدم؟ فقال: سألتك [بالله] يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ إِلا أَعْفَيْتَنِي، قَالَ: أَقْسَمْتُ عليك لتقولن قال: أما إذ أَبَيْتَ فَإِنَّ أَبِي حَدَّثَنِي عَنْ جَدِّي عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: «أُمِرَ جِبْرِيلُ أَنْ يَنْزِلَ بِيَاقُوتَةٍ مِنَ الْجَنَّةِ، فَهَبَطَ بِهَا فَمَسَحَ بِهَا رَأْسَ آدَمَ فَتَنَاثَرَ الشَّعْرُ مِنْهُ، فَحَيْثُ بَلَغَ نُورُهَا صَارَ حَرَمًا» (تاریخ بغداد، ج12، ص56).

#امام_هادی #حج

@Al_Meerath
صحیفه‌ای به خط علی (ع) به املای پیامبر (ص)

وحدثني محمد بن الفرج بمدينة جرجان في المحلة المعروفة ببئر أبي عنان قال: حدثني أبو دعامة، قال أتيت علي بن محمد بن علي بن موسى عائداً في علته التي كانت وفاته منها في هذه السنة، فلما هممت بالانصراف قال لي: يا أبا دعامة قد وجب حقك، أفلا أحدثك بحديث تسر به؟ قال: فقلت له: ما أحوَجَنِي إلى ذلك يا ابن رسول الله، قال: حدثني أبي محمد بن علي، قال: حدثني أبي علي بن موسى، قال: حدثني أبي موسى بن جعفر، قال: حدثني أبي جعفر بن محمد قال: حدثني أبي محمد بن علي، قال: حدثني أبي علي بن الحسين، قال: حدثني أبي الحسين بن علي، قال: حدثني أبي علي بن أبي طالب، رضي الله عنهم! قال: قال رسول الله صلى الله عليه وسلم «أكتب يا علي» قال: قال: قلت: وما أكتب؟ قال لي: «اكتب بسم الله الرحمن الرحيم، الإيمان ما وقرته القلوب، وصدقته الأعمال، والإسلام ما جري به اللسان، وحلت به المناكحة» قال أبو دعامة: فقلت: يا ابن رسول الله، ما أدري والله أيهما أحسن: الحديث أم الإسناد؟ فقال: انها لصحيفة بخط علي بن أبي طالب بإملاء رسول الله صلى الله عليه وسلم نتوارثها صاغراً عن كابر (مروج الذهب، ج4، ص85-86).

#امام_هادی #کتاب_علی

@Al_Meerath
عمامه‌گذاری امیرالمؤمنین (ع) در روز غدیر

حَدَّثَنَا أَبُو دَاوُدَ، قَالَ: حَدَّثَنَا الْأَشْعَثُ بْنُ سَعِيدٍ، حَدَّثَنَا عَبْدُ اللهِ بْنُ بِشْرٍ، عَنْ أَبِي رَاشِدٍ الْحُبْرَانِيِّ، عَنْ عَلِيٍّ رَضِيَ اللهُ عَنْهُ، قَالَ: عَمَّمَنِي رَسُولُ اللهِ صلى الله عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يَوْمَ غَدِيرِ خُمٍّ بِعِمَامَةٍ سَدَلَهَا خَلْفِي، ثُمَّ قَالَ: إِنَّ اللهَ عَزَّ وَجَلَّ أَمَدَّنِي يَوْمَ بَدْرٍ وَحُنَيْنٍ بِمَلَائِكَةٍ يَعْتَمُّونَ هَذِهِ الْعِمَّةَ، فَقَالَ: "إِنَّ الْعِمَامَةَ حَاجِزَةٌ بَيْنَ الْكُفْرِ وَالْإِيمَانِ" (مسند أبي داود الطیالسي، ج1، ص130؛ مشابه: شرح الأخبار، ج1، ص321).

وعن جعفر بن محمد عن أبيه عن جدّه: أنّ‌ رسول الله صلى الله عليه وسلم عمّم علي بن أبي طالب عمامته السحابة وأرخاها من بين يديه ومن خلفه، ثمّ‌ قال: أقبل فأقبل ثمّ‌ قال: أدبر فأدبر فقال: «هكذا جاءتني الملائكة». ثمّ‌ قال: «من كنت مولاه فعلي مولاه اللّهمّ‌ وال من والاه وعاد من عاداه وانصر من نصره واخذل من خذله» (نظم درر السمطین، ص146).

گفتنی است مطابق روایات فریقین حضرت در جنگ احزاب نیز به دست پیامبر (ص) معمم شدند.

#غدیر

@Al_Meerath
فضیلت روزۀ غدیر در نقلی عامّی از ابوهریره

أخبرنا عبد الله بن علي بن محمد بن بشران، قال: أخبرنا علي بن عمر الحافظ، قال: حدثنا أبو نصر حبشون بن موسى بن أيوب الخلال، قال: حدثنا علي بن سعيد الرملي، قال: حدثنا ضمرة بن ربيعة القرشي، عن ابن شوذب، عن مطر الوراق، عن شهر بن حوشب، عن أبي هريرة، قال: من صام يوم ثمان عشرة من ذي الحجة كتب له صيام ستين شهرا، وهو يوم غدير خم لما أخذ النبي صلى الله عليه وسلم بيد علي بن أبي طالب، فقال: " ألست ولي المؤمنين؟ "، قالوا: بلى يا رسول الله، قال: " من كنت مولاه فعلي مولاه "، فقال عمر بن الخطاب: بخ بخ لك يابن أبي طالب أصبحت مولاي ومولى كل مسلم، فأنزل الله: "اليوم أكملت لكم دينكم"، ومن صام يوم سبعة وعشرين من رجب كتب له صيام ستين شهرا، وهو أول يوم نزل جبريل عليه السلام على محمد صلى الله عليه وسلم بالرسالة، اشتهر هذا الحديث من رواية حبشون وكان يقال إنه تفرد به، وقد تابعه عليه أحمد بن عبد الله بن النيري فرواه عن علي بن سعيد، أخبرنيه الأزهري، قال: حدثنا محمد بن عبد الله ابن أخي ميمي، قال: حدثنا أحمد بن عبد الله بن أحمد بن العباس بن سالم بن مهران المعروف بابن النيري إملاء، قال: حدثنا علي بن سعيد الشامي، قال: حدثنا ضمرة بن ربيعة، عن ابن شوذب، عن مطر، عن شهر بن حوشب، عن أبي هريرة، قال: من صام يوم ثمانية عشر من ذي الحجة، وذكر مثل ما تقدم أو نحوه (تاریخ بغداد، ج9، ص222).

خطیب بغدادی به اسنادش از ابوهریره نقل می‌کند که گفت: هرکس روز 18 ذی الحجه را روزه بگیرد، برای او روزۀ شصت ماه نوشته می‌شود. 18 ذی الحجه، روز غدیر خم است؛ زمانی که پیامبر (ص) دست علی بن ابی طالب (ع) را گرفت. پس فرمود: «آیا ولی مؤمنان نیستم؟». مردم گفتند: آری [ولی مؤمنان هستی] ای پیامبر خدا. فرمود: «من کنت مولاه فعلي مولاه». پس عمر بن خطاب گفت: نیکا نیکا ای پسر ابوطالب! مولای من و مولای هر مسلمان شدی! پس خداوند نازل کرد: «الیوم أکملت لکم دینکم». همچنین هرکس 27 رجب را روزه بگیرد، برایش روزۀ شصت ماه نوشته می‌شود. 27 رجب نخستین روزی است که جبرئیل (ع) بر محمد (ص) به رسالت نازل شد.

این روایت در دیگر مصادر از ابو نصر حبشون بن موسی (‌أمالي الصدوق، ص2؛ شواهد التنزیل، ج1، ص203؛ العسل المصفی، ج2، ص265؛ الأمالي الخمیسیة، ج1، ص55، 191، 203، 343)، ابو جعفر احمد بن عبد الله بن احمد بن العباس بن سالم ابن النیري (فوائد ابن أخي میمي الدقاق، ص217؛ أمالي الصدوق، ص2؛ شواهد التنزیل، ج1، ص200؛ الأمالي الخمیسیة، ج1، ص55، 191، 343)، و ابو محمد جعفر بن محمد بن نصر خلدی (الأمالي الخمیسیة، ج2، ص101؛ المناقب لابن المغازلي، ص69)، همگی از علی بن سعید بن قتبیه الرملي نقل شده است.

#غدیر

@Al_Meerath
علی بن ابی طالب (ع)؛ سرورِ عرب

حدثنا محمد بن عثمان بن أبي شيبة، ثنا إبراهيم بن إسحاق الصيني، ثنا قيس بن الربيع، عن ليث، عن أبي ليلى، عن الحسن بن علي رضي الله عنه قال: قال رسول الله صلى الله عليه وسلم: يا أنس انطلق فادع لي سيد العرب -يعني عليا- فقالت عائشة رضي الله عنها: ألست سيد العرب؟ قال: "أنا سيد ولد آدم، وعلي سيد العرب". فلما جاء علي رضي الله عنه أرسل رسول الله صلى الله عليه وسلم إلى الأنصار فأتوه، فقال لهم: "يا معشر الأنصار، ألا أدلكم على ما إن تمسكتم به لن تضلوا بعده؟ "قالوا: بلى يا رسول الله. قال: "هذا علي فأحبوه بحبي، وكرموه لكرامتي، فإن جبريل صلى الله عليه وسلم أمرني بالذي قلت لكم عن الله عز وجل" (المعجم الکبیر، ج3، ص88).

طبرانی به اسنادش از امام مجتبی (ع) نقل می‌کند که پیامبر (ص) به انس بن مالک فرمود: «ای انس! سرور عرب را بخوان که نزد من آید». مقصود پیامبر (ص) از سرور عرب، علی (ع) بود. عائشه به پیامبر (ص) عرض کرد: آیا شما سید عرب نیستید؟ پیامبر فرمود (ص): «من سرور فرزندان آدم هستم و علی سرور عرب است». چون علی (ع) آمد، پیامبر (ص) فرستاد سوی انصار و آنان نزد پیامبر (ص) آمدند. پیامبر (ص) به انصار فرمود: «ای گروه انصار! آیا شما را راه ننمایم به آنچه که اگر بدان چنگ زنید پس از آن هرگز گمراه نشوید؟» گفتند: آری ای پیامبر خدا! فرمود: «این علی است! او را دوست بدارید به محبّت من و گرامی‌اش دارید برای کرامت من؛ چه جبرئیل (ع) از طرف خداوند عز وجل مرا فرمان داد به آنچه به شما گفتم».

روایت «أنا سید ولد آدم وعلي سید العرب» در دیگر مصادر عامه از حمید الطویل از انس بن مالک از پیامبر (ص) و از سعید بن جبیر و عروة بن زبیر از عائشه از پیامبر (ص) و از جابر از پیامبر (ص) نقل شده است (المعجم الأوسط، ج2، ص127؛ المستدرك علی الصحیحین، ج3، ص124).

#افضلیت_امیرالمؤمنین

@Al_Meerath
بخشهای_برجای_مانده_کتاب_«فضائل_علی.pdf
2.2 MB
بخش‌های برجای‌ماندهٔ کتاب فضائل علی بن ابی طالب (ع) و کتاب الولایة محمد بن جریر بن یزید طبری (۲۲۳-۳۱۰ق)
به کوشش رسول جعفریان

کتاب الولایة محمد بن جریر طبری -مورّخ، مفسّر، و محدّث بزرگ عامه- همان کتابی است که طبری در آن به گردآوری طرق حدیث غدیر پرداخته و ۷۵ طریق برای آن آورده است؛ همان کتابی که شمس الدین ذهبی مجلدی از آن را دیده و از کثرت طرق آن به شگفت آمده است. رسول جعفریان در این نوشته، سرگذشت این کتاب و کتاب فضائل علي بن أبي طالب را از آغاز تألیف تا قرن دهم بیان می‌کند. سپس نقل‌های برجای‌مانده از این دو کتاب را گرد می‌آورد.

نیز نگر:
- طبری و کتاب طرق حدیث غدیر
- کتاب الغدیر لمحمد بن جریر الطبري؛ دراسة في صحة نسبه
#غدیر

@Al_Meerath
کشف_المهم_في_طرق_خبر_غدیر_خم؛_البحراني.pdf
7.9 MB
کشف المهم في طریق خبر غدیر خم
سید هاشم بحرانی (۱۱۰۷ق)

مرحوم سید هاشم بحرانی -صاحب البرهان في تفسیر القرآن و مدینة المعاجز- این کتاب را پس از غایة المرام نوشته و در مقدمه گفته که آن را به روایات غدیر اختصاص داده است. وی در بخش اول، ۳۶ روایت از طریق خاصه و در بخش دوم ۸۸ روایت از طریق عامه آورده است. همچنین بخش چهارم را اختصاص داده به نص پیامبر (ص) بر امیرالمؤمنین (ع) به ولایت مقتضی امارت و امامت از طریق خاصه و در آن ۴۳ روایت آورده است. در خصوص مصادر عامه، ظاهراً مصدر بسیاری از روایات او عبارت‌اند از: مسند احمد، مناقب ابن مغازلی، مناقب خورازمی، فرائد السمطین، و شرح نهج البلاغة ابن ابی الحدید. گویا وی به برخی از مصادر مهم عامه که به حدیث غدیر و طرق آن توجه داشته‌اند، دسترسی نداشته است.
#غدیر

@Al_Meerath
رسالة_طرق_حدیث_من_کنت_مولاه_فعلي_مولاه؛_الذهبي.pdf
7.3 MB
رسالة طرق حدیث من کنت مولاه فعلي مولاه
شمس الدین محمد ذهبی (۶۷۳-۷۴۸ق)
تحقیق سید عبد العزیز طباطبایی

شمس الدین ذهبی -مورّخ، محدّث، و رجالی بزرگ عامه- در این رساله ابتدا می‌گوید: «حدیث "من کنت مولاه فعلي مولاه" مما تواتر وأفاد القطع بأن رسول الله صلی الله علیه وسلم قاله». سپس در بیش از ۱۲۰ روایت، حدیث غدیر را از بیش از ۳۰ صحابی از پیامبر (ص) نقل می‌کند. وی جدای از اینکه این حدیث را از پیامبر (ص) متواتر می‌داند، آن را از علی (ع) نیز متواتر می‌داند و نسبت آن را به سعد بن ابی وقاص، به بریدة، و به عمران بن حصین صحیح می‌داند و نسبت آن را به زید بن ثابت، ثابت می‌داند. همچنین اسناد این حدیث را به جابر بن عبد الله، جیّد و اسناد آن را به ابوسعید خدری و به براء بن عازب، حسن می‌داند.
#غدیر

@Al_Meerath
حدیث_الولایة_ومن_روی_غدیر_خم_من_الصحابة؛_ابن_عقدة.pdf
3.6 MB
حدیث الولایة ومن روی غدیر خم من الصحابة للحافظ ابن عقدة (332ق)
جمع و تحقیق: امیر تقدمی معصومی

ابن عقده -محدّث بزرگ زیدیه- کتابی در خصوص حدیث غدیر داشته که مطابق گزارش‌های مؤلفان پس از او، در این کتاب، حدیث غدیر را از 105 طریق نقل کرده است. ابن طاووس در طرائف نام بیش از 90 صحابی را می‌آورد که ابن عقده حدیث غدیر را از آنان نقل کرده است. معصومی در این تحقیق به سخنان عالمان فریقین دربارۀ این کتاب پرداخته است. سپس 146 نقل را از آثار فریقین از ابن عقده دربارۀ حدیث غدیر گردآورده است. معصومی در پایان کتاب به عنوان مستدرک، حدیث غدیر را از آثار سه تن از محدّثان مهم عامّه گردآورده است: 21 روایت از احمد بن شعیب نسائی (303ق) در السنن الکبری، خصائص أمیر المؤمنین علي بن أبي طالب، و فضائل الصحابة. 45 روایت از سلیمان بن احمد طبرانی (360ق) در المعجم الکبیر، المعجم الأوسط، المعجم الصغیر، و مسند الشامیین. 20 روایت از محمد بن حسین آجری (360ق) در الشریعة.
#غدیر

@Al_Meerath
بعثت پیامبران پیشین بر ولایت علی بن ابی طالب

حدثنا أبو الحسن محمد بن المظفر الحافظ قال: حدثنا عبد الله بن محمد بن غزوان قال: حدثنا علي بن جابر قال: حدثنا محمد بن خالد بن عبد الله قال: حدثنا محمد بن فضيل قال: حدثنا محمد بن سوقة، عن إبراهيم، عن الأسود، عن عبد الله قال: قال النبي صلى الله عليه وسلم: «يا عبد الله أتاني ملك، فقال: يا محمد، وسل من أرسلنا من قبلك من رسلنا علام بعثوا؟ قال: قلت: علی ما بعثوا؟ قال: على ولايتك وولاية علي بن أبي طالب». قال الحاكم: تفرد به علي بن جابر عن محمد بن خالد عن محمد بن فضيل ولم نكتبه إلا عن ابن مظفر وهو عندنا حافظ ثقة مأمون (معرفة علوم الحدیث للحاکم، ط دار ابن حزم، ص316).

حاکم نیشابوری به اسناد خود نقل می‌کند از عبد الله بن مسعود که گفت: پیامبر (ص) فرمود: «ای عبد الله! فرشته‌ای نزدم آمد و گفت: ای محمد! بپرس از پیامبرانی که پیش از تو فرستادیم که بر چه مبعوث شدند». [پیامبر (ص)] فرمود: «گفتم: بر چه مبعوث شدند؟ گفت: بر ولایت تو و ولایت علی بن ابی طالب».

این روایت را ثعلبی (427ق) نیز از حسین بن محمد دینوری از محمد بن حسین ازدی موصلی از عبد الله بن محمد بن غزوان نقل می‌کند (تفسیر الثعلبي، ج8، ص337-338). حاکم حسکانی (490ق) نیز این روایت را از حاکم نیشابوری و ابوعثمان حیری از محمد بن مظفر نقل می‌کند. وی همچنین مشابه این روایت را با سندی دیگر از حسن بن عثمان اهوازی از محمد بن خالد واسطی از محمد بن فضیل و با سندی دیگر از عباد بن یعقوب از محمد بن فضیل و با سندی دیگر از محمد بن اسماعیل احمسی از محمد بن فضیل نقل کرده است (شواهد التنزیل، ج2، ص222-225)؛ همان‌گونه که مشابه این روایت از ابن ماهیار به اسناد او از عباد بن یعقوب از محمد بن فضیل نقل شده است (تأویل الآیات الظاهرة، ج1، ص546). بر این اساس، سخن حاکم نیشابوری در خصوص تفرد علی بن جابر از محمد بن خالد از محمد بن فضیل، دقیق به نظر نمی‌رسد. گفتنی است در برخی از طرق این حدیث اسود به علقمه عطف شده و در برخی، به جای اسود، علقمه آمده است.

@Al_Meerath
سلام دهید به علی (ع) با عنوان امیرالمؤمنین

قال‏ و حدثنا يوسف بن كليب المسعودي، قال: حدثنا يحيى بن سالم العبدي، قال: حدثنا الصباح المزني‏، عن العلاء بن‏ المسيب عن أبي داود، عن بريدة الأسلمي، قال: أمرنا رسول الله (ص) أن نسلم على علي بإمرة المؤمنين، و نحن تسعة و أنا أصغر القوم يومئذ (المسترشد في إمامة علي بن أبي طالب، ص585-586).
و حديث بريدة بن الحصيب الأسلمي و هو مشهور معروف بين العلماء بأسانيد يطول شرحها قال: إن رسول الله ص أمرني سابع سبعة فيهم أبو بكر و عمر و طلحة و الزبير فقال سلموا على علي بإمرة المؤمنين فسلمنا عليه بذلك و رسول الله ص حي بين أظهرنا (الإرشاد، ج1، ص48).
أخبرنا أبو المحاسن عبد الرزاق بن محمد في كتابه أنا أبو بكر عبد الغفار بن محمد الشيروي قال نا أبو بكر الحيري نا أبو العباس الأصم نا عبد الله بن أحمد بن محمد بن مستور ونايوسف بن كليب المسعودي نا يحيى بن سلام عن صباح عن العلاء بن المسيب عن أبي داود عن بريدة الأسلمي قال أمرنا رسول الله (صلى الله عليه وسلم) أن نسلم على علي بأمير المؤمنين ونحن سبعة وأنا أصغر القوم يومئذ (تاریخ مدینة دمشق، ج34، ص302).
و هذا لفظ الحافظ ابن مردويه حدثنا محمد بن المظفر بن موسى قال حدثنا محمد بن الحسين بن حفص الخثعمي قال حدثنا إسماعيل بن إسحاق الراشدي قال حدثنا يحيى بن سالم قال حدثنا صباح المزني عن العلاء بن المسيب عن أبي داود عن بريدة قال: أمرنا رسول الله ص أن نسلم على علي ع بأمير المؤمنين‏ (الیقین باختصاص مولانا علي بإمرة المؤمنین، ص132).
أبو الحسن أحمد بن محمد بن هارون بن الصلت الأهوازي سماعا منه في مسجد بشارع دار الرقيق ببغداد قال حدثنا أحمد بن محمد بن سعيد بن عقدة إملاء قال حدثنا عبد الله بن أحمد بن المستورد قال حدثنا يوسف بن كليب قال حدثني يحيى بن سالم قال حدثنا صباح المزني عن العلاء بن المسيب عن أبي داود عن بريدة قال: أمرنا رسول الله ص أن نسلم على علي بإمرة المؤمنين (التحصین، ص575).
محمد بن العباس حدثنا أحمد بن محمد النوفلي عن محمد بن حماد الشاشي عن الحسين بن أسد الطفاوي عن علي بن إسماعيل الميثمي عن المفضل بن زبير عن أبي داود عن بريدة الأسلمي أن النبي ص قال لبعض أصحابه سلموا على علي بإمرة المؤمنين فقال رجل من القوم لا و الله لا يجتمع النبوة و الخلافة في أهل بيت أبدا فأنزل الله عز و جل أم أبرموا أمرا فإنا مبرمون أم يحسبون أنا لا نسمع سرهم و نجواهم بلى و رسلنا لديهم يكتبون (تأویل الآیات الظاهرة، ص553).

@Al_Meerath
🔸 به مناسبت ۱۸ ذی الحجه، روز قتل خلیفهٔ سوم عثمان بن عفان، احادیث و نقل‌هایی از منابع فریقین در خصوص وی و مواجههٔ او با اصحاب پیامبر صلی الله علیه وآله و امیرالمؤمنین علیه السلام و مواجههٔ دیگران با عثمان تقدیم می‌شود:

- واکنش امیرالمؤمنین (ع) به نهی عثمان از متعۀ حج و از جمع بین عمره و حج
- نگاهی به عثمان در نخستین خطبۀ امیرالمؤمنین (ع) پس از خلافت
- شیوع بدگویی اصحاب امیرالمؤمنین (ع) از عثمان در کوفه به حدّی که برخی از اهل کوفه از آنجا کوچ کردند
- عثمان و بدعت کامل‌خواندن نماز در منا
- گزارش طبری (310ق) از مخالفت علی (ع) با بدعت عثمان در کامل‌خواندن نماز در منا
- رفتار ناشایست خلیفهٔ سوم نسبت به جناب عمار بن یاسر
- بدگویی جناب عمار بن یاسر از خلیفۀ سوم
- فتنه‌انگیزتر از دجال
- کلام امیرالمؤمنین (ع) در آغاز خلافت دربارۀ بخشش‌های عثمان از بیت المال
- روایت بلاذری (279ق) از برخورد عثمان با عبد الله بن مسعود
- واکنش امیرالمؤمنین (ع) به پایمال‌شدن خون هرمزان توسط عثمان
- روایت بلاذری از ماجرای تبعید ابوذر رضوان الله علیه توسط عثمان
- حمّال الخطایا
- دفاع امیرالمؤمنین (ع) از ابوذر
- حب عثمان و ایمان به دجال
- گریه بر عثمان و ایمان به دجال

@Al_Meerath
واکنش امیرالمؤمنین (ع) به نهی عثمان از متعۀ حج و از جمع بین عمره و حج

مالك، عن جعفر بن محمد، عن أبيه؛ أن المقداد بن الأسود دخل على علي بن أبي طالب بالسقيا. وهو ينجع بكرات له دقيقا، وخبطا. فقال: هذا عثمان بن عفان ينهى عن أن يقرن بين الحج، والعمرة. فخرج علي، وعلى يديه أثر الدقيق، والخبط. فما أنسى أثر الدقيق، والخبط على ذراعيه، حتى دخل على عثمان بن عفان. فقال: أنت تنهى عن أن يقرن بين الحج، والعمرة؟ فقال عثمان: ذلك رأيي. فخرج علي مغضبا، وهو يقول: لبيك اللهم لبيك بحجة، وعمرة معا (موطأ مالك، ت الأعظمي، ج3، ص485).

حدثنا أبو داود قال: حدثنا شعبة، عن الحكم، عن علي بن حسين، عن مروان بن الحكم، قال: شهدت عثمان، وعليا رضي الله عنهما بين مكة والمدينة، وعثمان ينهى عن المتعة، أو أن يجمع بينهما، فلما رأى ذلك علي، أهل بهما جميعا فقال: «لبيك بعمرة وحجة معا» فقال عثمان: تراني أنهى الناس عن شيء وأنت تفعله؟ قال: «ما كنت لأدع سنة رسول الله صلى الله عليه وسلم لقول أحد من الناس» (مسند أبي داود الطیالسي، ج1، ص94).

حدثنا أبو داود قال: حدثنا شعبة، قال: أخبرني عمرو بن مرة، قال: سمعت سعيد بن المسيب، قال: اجتمع علي، وعثمان رضي الله عنهما بعسفان وكان عثمان ينهى عن المتعة فقال علي: «ما تريد إلى أمر فعله رسول الله صلى الله عليه وسلم تنهى عنه؟» فقال عثمان: دعنا منك قال: «إني لا أستطيع أن أدعك مني» فلما رأى ذلك أهل بهما جميعا (مسند أبي داود الطیالسي، ج1، ص98).
#عثمان #بدعت #حج

@Al_Meerath
نگاهی به عثمان در نخستین خطبۀ امیرالمؤمنین (ع) پس از خلافت

ابوعثمان جاحظ (255ق): «قال أبو عبيدة معمر بن المثنى: أول خطبة خطبها علي بن ابي طالب رحمه الله أنه قال... قد كانت لكم أمور ملتم علي فيها ميلة لم تكونوا عندي فيها بمحمودين ولا مصيبين... سبق الرجلان وقام الثالث، كالغراب همته بطنه، يا ويحه، لو قص جناحاه وقطع رأسه لكان خيرا له...» (البیان والتبیین، ج2، ص34).

جاحظ نقل می‌کند که ابوعبیده معمر بن مثنی (209ق) گفته است: نخستین خطبه‌ای که علی بن ابی طالب (ع) [بعد از قتل عثمان و خلیفه‌شدن] خواند آن بود که فرمود:... شما را اموری بود که مرا به آن‌ها وادار کردید! شما در آن امور نزد من مورد پسند نبودید و به حق نرسیدید!... آن دو نفر رفتند و سومین [به حکومت] برخاست چون کلاغ؛ همّ او، [پرکردنِ] شکمش بود! وای بر او! اگر بال‌هایش چیده و سرش بریده شده بود [و خلیفه نمی‌شد]، برایش بهتر بود!

این خطبه را ابن عبد ربه (328ق)، کلینی (329ق)، قاضی نعمان (363ق)، شیخ مفید (413ق)، و ابوسعد آبی (421ق) با همین تعابیر (با اختلاف اندک) نقل کرده‌اند (العقد الفرید، ج4، ص157؛ الکافي، ج8، ص68؛ شرح الأخبار، ج1، ص372؛ الإرشاد، ج1، ص240؛ الجمل، ص125، 172؛ نثر الدر في المحاضرات، ج1، ص184).

سند کلینی به این خطبه چنین است: «علي بن إبراهيم عن أبيه عن ابن محبوب عن علي بن رئاب و يعقوب السراج عن أبي عبد الله ع‏». شیخ مفید نیز در الإرشاد پیش از آوردن این خطبه درباره‌اش چنین می‌گوید: «ومن كلامه ع في الدعاء إلى نفسه والدلالة على فضله والإبانة عن حقه والتعريض بظالمه والإشارة إلى ذلك والتنبيه عليه‏ ما رواه الخاصة والعامة عنه وذكر ذلك أبو عبيدة معمر بن المثنى وغيره ممن لا يتهمه خصوم الشيعة في روايته أن أمير المؤمنين ع قال في أول خطبة خطبها بعد بيعة الناس له على الأمر و ذلك بعد قتل عثمان بن عفان‏». همچنین شیخ مفید در الجمل تصریح می‌کند که این خطبه را غیر معمر بن مثنی، مدائنی نیز نقل کرده و جاحظ هم که با حضرت دشمنی داشته، آن را در البیان والتبیین آورده است.

این خطبه را شریف رضی نیز نقل کرده اما آن را تقطیع کرده است. ابن ابی الحدید در این باره می‌گوید: «وهذه الخطبة من جلائل خطبه ع ومن مشهوراتها قد رواها الناس كلهم وفيها زيادات حذفها الرضي إما اختصارا أو خوفا من إيحاش السامعين‏» (شرح نهج البلاغة، ج1، ص275).

طرفه اینکه جاحظ در پایان این خطبه فراز مهمی را از معمر بن مثنی از امام صادق (ع) از امیرالمؤمنین (ع) دربارۀ امامت اهل بیت (ع) نقل می‌کند: «قال أبو عبيدة: وروى فيها جعفر بن محمد: ألا أن أبرار عترتي، وأطايب أرومتي، أحلم الناس صغارا، وأعلم الناس كبارا. ألا وإنا أهل بيت من علم الله علمنا، وبحكم الله حكمنا، ومن قول صادق سمعنا. وأن تتبعوا آثارنا تهتدوا ببصائرنا، وإن لم تفعلوا يهلككم الله بأيدينا. معنا راية الحق، من تبعها لحق، ومن تأخر عنها غرق، ألا وإن بنا ترد دبرة كل مؤمن، وبنا تخلع ربقة الذل من أعناقكم، وبنا غنم، وبنا فتح الله لا بكم، وبنا يختم لا بكم». این تتمه در نقل ابن عبد ربه، شیخ مفید در الإرشاد، و ابوسعید آبی نیز آمده است.
#عثمان

@Al_Meerath
عثمان و بدعت کامل‌خواندن نماز در منا

أخبرنا أبو علي إسماعيل، ثنا أحمد، ثنا عبد الرزاق، أنا ابن عيينة، ثنا جعفر بن محمد، عن أبيه، قال: اعتل عثمان وهو بمنى، فقيل لعلي: صل بالناس. قال: نعم إن شئتم صليت لكم صلاة رسول الله صلى الله عليه وسلم، يعني ركعتين قالوا: صلاة أمير المؤمنين، يعنون أربعا، قال: فأبى أن يصلي بهم (الأمالي في آثار الصحابة للصنعاني، ص49-50؛ مشابه: أمالي أحمد بن عیسی، ج2، ص711-712).

عبد الرزاق صنعانی از سفیان بن عیینه از امام صادق (ع) از امام باقر (ع) نقل می‌کند که فرمودند: عثمان در منا بیمار شد. به علی (ع) گفته شد که امام جماعت شود. علی (ع) فرمود: «باشد. اگر خواستید برایتان همانند نماز پیامبر (ص) نماز می‌خوانم». مقصود علی (ع) دو رکعت بود. گفتند: «نماز "امیرالمؤمنین [عثمان" را بخوان!]». مقصودشان چهار رکعت نماز بود. پس علی (ع) نپذیرفت که امام جماعت آن‌ها شود.

گفتنی است این مطلب که پیامبر (ص) در منا نماز را دو رکعتی خواندند و ابوبکر و عمر نیز چنین کردند و عثمان نیز در سال‌هایی از خلافتش چنین تا آنکه نماز را چهار رکعتی کرد در منابع عامه فراوان نقل شده و تردیدی در آن نیست (نمونه: صحیح البخاري، ج2، ص42-43)، اما در خصوص اینکه علی (ع) را وادارند به اینکه نماز را همانند عثمان و برخلاف پیامبر (ص) بخوانند، ظاهراً از این روی بوده که بدعت عثمان تثبیت شود. در این خصوص این روایت امام باقر (ع) بحث را واضح‌تر می‌کند:

علي بن إبراهيم عن أبيه عن ابن أبي عمير عن عمر بن أذينة عن زرارة عن أبي جعفر ع قال: حج النبي ص فأقام بمنى ثلاثا يصلي ركعتين ثم صنع ذلك أبو بكر وصنع ذلك عمر ثم صنع ذلك عثمان ستة سنين ثم أكملها عثمان أربعا فصلى الظهر أربعا ثم تمارض ليشد بذلك بدعته فقال للمؤذن اذهب إلى علي فقل له فليصل بالناس العصر فأتى المؤذن عليا ع فقال له إن أمير المؤمنين عثمان يأمرك أن تصلي بالناس العصر فقال إذن لا أصلي إلا ركعتين كما صلى رسول الله ص فذهب المؤذن فأخبر عثمان بما قال علي ع فقال اذهب إليه فقل له إنك لست من هذا في شي‏ء اذهب فصل كما تؤمر قال علي ع لا والله لا أفعل فخرج عثمان فصلى بهم أربعا... (الکافي، ط الإسلامیة، ج4، ص518).
#عثمان #بدعت #نماز #حج

@Al_Meerath