سیه‌دل را به شمشیرِ زبان باید ادب کردن
چو خون فاسد شود در رگ، علاجش نیشتر باشد
#سالک_قزوینی

گر جمالِ دوست نَبوَد با خیالش هم خوشم
خانه‌ی درویش را شمعی به از مهتاب نیست
#امیرخسرودهلوی

من از برای مصلحت ، در حبس دنیا مانده‌ام
#مولوی

دو فصل است تقویم دلتنگی‌ام
خزانی که هست و بهاری که نیست
#سعيد_بيابانكی

شامِ هجران مى‌رسد از بعدِ هر صبحِ وصال
شاخه تا آمد به برگش خـو كند پاييــز شد
#محمد_شیخی

دست از همه شستم و نشستم به کران
چون بی‌‌تو گذشت ، بگذرد بی‌دگران ...
#رشیدی_سمرقندی

ای دیده خون ببار که یک ملّتی به خواب
رفته‌است و من دو دیده‌ی بیدارم آرزوست
#عارف_قزوینی

سرخ درمی‌آيم از دست مزارم روز حشر
این کرامت را زِ طرز زعفران آموختم ...
#معنی_زنجانی

#صلی‌الله‌علیک‌یااباعبدالله
زِ کاروان تو ماندم چنان که هیچ رحیلی
مرا نبُرد به همره بغیر قافله‌ی اشک ...
#محمد_سهرابی

پنبه‌ها در گوش از خوابِ گران داریم ما ...
#صائب

دل می‌دهد بشارتم از بازگشتنت
وَز روزهای خالی از این اضطراب‌ها
#حسین_منزوی

لبخند و اخم هر دو چروکی به چهره است
وصل و فراق هر دو مرا پیر کرده است
#سیدسعیدصاحب‌علم

تو را من با تمامِ انتظارم جستجو کردم
کدامین جاده امشب می‌گُذارد سَر به پای تو؟
#یوسفعلی‌میرشکاک

چون سُرمه می‌وزی قدمت روی دیده‌هاست
لطف خطِ شکسته به شیب کشیده‌هاست
#حامد_عسکری

گریه‌ی شادی مرا از وصلِ او محروم کرد
بُرد وسواسِ وضو ، وقتِ نماز از دستِ من
#صائب_تبریزی

به کدام امیدواری بروم به‌ خواب بی‌تو ...؟
#باذل_مشهدی

از مشرق نگاهِ تو خورشید می‌دمد
صُبحی که با تو می‌شود آغاز دیدنی‌ست
#فاضل_نظری

عشق کاری کرد با قلبم که چاقو با انار ...
#علیرضا_بدیع

دوباره پُر شده از عطر گیسویت شبستانم
دوباره عطر گیسویت ، چقدر امشب پریشانم
#سیدحمیدرضابرقعی

کاری به سرد و گرم بهار و خزان نداشت
این پنجره فقط به هوای تو باز بود ...
#فرامرز‌عرب‌عامری