#صلیاللهعلیکیااباعبدالله
بریزم اشک و بپاشم نمک به زخم جدایی
توان ندارم و دارم چنین بریز و بپاشی
#معنی_زنجانی
بریزم اشک و بپاشم نمک به زخم جدایی
توان ندارم و دارم چنین بریز و بپاشی
#معنی_زنجانی
#صلیاللهعلیکیااباعبدالله
من کربلا ندیده به کَس جان نمیدهم
آخر مرا وصال تو بر دار میکند ...
#معنی_زنجانی
من کربلا ندیده به کَس جان نمیدهم
آخر مرا وصال تو بر دار میکند ...
#معنی_زنجانی
#صلیاللهعلیکیااباعبدالله
به یک نسیم توان رفت تا به کرببلا
کشیده است کجا کارِ بیقراری ما
#معنی_زنجانی
به یک نسیم توان رفت تا به کرببلا
کشیده است کجا کارِ بیقراری ما
#معنی_زنجانی
#صلیاللهعلیکیااباعبدالله
سری برون کُن از آن خاک و حال ما بنگر
که از فراق تو یک چشم خون و دیگری آب است
#معنی_زنجانی
سری برون کُن از آن خاک و حال ما بنگر
که از فراق تو یک چشم خون و دیگری آب است
#معنی_زنجانی
#صلیاللهعلیکیااباعبدالله
شهی که کرد کفن بر جنازهی حَسنش
سپرد دست زمین چُون زمانه بیکفنش؟
برای یوسف زهرا هزار بار بمیر
که بخیه داشت زِ دندان گرگ پیرهنش
کسی نگفت زنش تازه بچه آورده
دلی نسوخت بر احوال طفل بیلَبَنَش
شهی که حضرت موسی است پاس حرمتِ او
عجب که ردّ عصا هست بر حریم تنش
#معنی_زنجانی
شهی که کرد کفن بر جنازهی حَسنش
سپرد دست زمین چُون زمانه بیکفنش؟
برای یوسف زهرا هزار بار بمیر
که بخیه داشت زِ دندان گرگ پیرهنش
کسی نگفت زنش تازه بچه آورده
دلی نسوخت بر احوال طفل بیلَبَنَش
شهی که حضرت موسی است پاس حرمتِ او
عجب که ردّ عصا هست بر حریم تنش
#معنی_زنجانی