خانه ما خاکساران بر سر راه صباست
شب نمی‌سوزد چراغ از پستی دیوار ما
#نظیری_نیشابوری

سینه‌ی پر حسرتی دارم که از اندوهِ او
تا به نزدیک لب آرم خنده را ، شیون شود
#نظیری_نیشابوری

ذکر شب و وردِ سحر نی حال بخشد نی اثر
خواهم به زناری دَهَم تسبیح دست‌آویز را
#نظیری_نیشابوری

تا با نصیب ساخته‌اند از حلاوتی
همچون رطب شکافته‌اند استخوانِ ما
#نظیری_نیشابوری

چه خوشست از دو یکدل ، سرِ حرف باز کردن
سخنِ گذشته گفتن ، گله را دراز کردن ...
#نظیری_نیشابوری

زِ خوشه‌های سرشکم لبالب آغوش است
زِ حاصلی که تو را نیست خرمنی‌ست مرا
#نظیری_نیشابوری

بس کزو شد بَرَم آسوده دو دستم در خواب
همچنان زیر سرش بود که بیدار شدم ...
#نظیری_نیشابوری

دلِ سوگوار ما را بتِ شوخ‌وشنگ باید
میِ تلخ‌تر مناسب به مزاج دردمندان
#نظیری_نیشابوری

خوابِ ما طاعتِ شب، بستر ما سجّادست
صبحدم قبله ما چاکِ گریبانِ تو بس ...
#نظیری_نیشابوری

جُرم مَنست پیشِ تو گر قدر من کم است
خود کرده‌ام پسند خریدارِ خویش را ...
#نظیری_نیشابوری

یک دل شکفته نیست، خوشی در جهان کجاست؟
#نظیری_نیشابوری

خواست ایزد از دلِ سختِ تو بنماید مَثَل
با خلیلِ خویش گفتا کعبه را از سنگ ساز
#نظیری_نیشابوری

در عشق حسد نیست مگر بر دو مقامم
آن‌جا که نه من باشم و جایی که تو باشی
#نظیری_نیشابوری

هر قماری را که شرطی نیست، ذوقی نیز نیست
از لبِ تو بوسه‌ای، از ما گریبان باختن ...
#نظیری_نیشابوری