عتباتِ کلمات
1.83K subscribers
66 photos
34 videos
75 links
بسكه‌ دايم‌ حبّ اهل‌ بيت‌ دست ‌آويز ماست
در پی تسبيح‌ خاك‌ كربلا افتاده‌ایم ...

#فانی_كشميری
🔍اشعار کهن ، معاصر
:
💌 t.me/HidenChat_Bot?start=113357248
Download Telegram
نفس از ذکر شهد آن لبم گر بهره‌ور گردد
عجب نبود که نی از ناله من نیشکر گردد
#واعظ_قزوینی
آنچنان از نگهم سر زِ حیا پیش افگند
که توان از گل قالی عرق شرم گرفت
#واعظ_قزوینی
بسکه شب کردم چو صیقل با قد خم اضطراب
ساختم آیینه سنگ تکیه‌گاه خویش را ...
#واعظ_قزوینی
دل که بی‌عشق شد از رحمت حق دور شود
مُرده را موجه دریا بِکنار اندازد ...
#واعظ_قزوینی
هر لوحِ مزاری زِ مقیمان دلِ خاک
دستی‌ست به سویت که بیا جای تو اینجاست
#واعظ_قزوینی
زِ بس نومیدی از امیدهای خویشتن دیدم
زِ امیدی که هم در ناامیدی هست نومیدم
#واعظ_قزوینی
با زبان سبزه گوید دانه در خاک این سخن:
نیست غیر از سرفرازی ، حاصلِ افتادگی
#واعظ_قزوینی
یک تن نیافتیم که فهمَد زبانِ ما
هم‌شهری‌اند مردم و ما در میان غریب
#واعظ_قزوینی
بی‌تو دانی روز من در کنج غم چون می‌رود؟
خنده می‌آید به حالم ، گریه بیرون می‌رود
#واعظ_قزوینی
طرفه شهدی است خموشی که زِ شیرینی آن
چسبدم بسکه بهم لب، به سخن وا نشود ...
#واعظ_قزوینی
زَنَد صبح جزا چون بر محک نقد عملها را
همین از کرده‌های ما خجالت سرخ‌رو باشد
#واعظ_قزوینی
#صلی‌الله‌علیک‌یااباعبدالله
نشد زِ کوی تو محروم هیچ کس که زِ وسعت
طریق عشقِ تو بیرون شدن زِ راه ندارد ...
#واعظ_قزوینی
ندانستم زِ حیرت یار کی برخاست از مجلس
تپیدن‌های دل هرچند زد دستی به پهلویم
#واعظ_قزوینی
آن را که خواب مرگ بود در نظر مدام
چون شمع تا سحر مژه بر هم نمی‌زند
#واعظ_قزوینی
خاموشیِ هر یک ز عزیزانِ تهِ خاک
بر مردمِ غفلت‌زده فریادِ بلندی‌ست
#واعظ_قزوینی
بُرده‌یی بویی گر از کیفیّت فیضِ سحر
خوشتر است از مستی شبها، خمار صبحگاه
#واعظ_قزوینی
زِ پا هرجا فتادم، عجزِ من شد دستگیرِ من
چه یاری‌ها که در عالم ازین بی‌دست و پا دیدم
#واعظ_قزوینی
گشته بر ما زهر آب زندگی از یاد مرگ
لذتی شاید بریم از عمر خود بعد از وفات
#واعظ_قزوینی
با اهلِ جود، تندی سائل زِ خامی است
گُل می‌شود در آتشِ کم، خوش‌گلاب‌تر
#واعظ_قزوینی