عتباتِ کلمات
1.72K subscribers
66 photos
34 videos
74 links
بسكه‌ دايم‌ حبّ اهل‌ بيت‌ دست ‌آويز ماست
در پی تسبيح‌ خاك‌ كربلا افتاده‌ایم ...

#فانی_كشميری
🔍اشعار کهن ، معاصر
:
💌 t.me/HidenChat_Bot?start=113357248
Download Telegram
هر سحر یاد کز آن زلف و بناگوش کنیم
روز خود با شبِ غم دست در آغوش کنیم
#شهریار
با صدهزار زخم‌زبان زنده‌ام هنوز
گردون گمان نداشت به این سخت‌جانیم
#شهریار
شکوه در مذهب درویش حرامست ولی
با چه یاران دغا و دغلی ساخته‌ام ...
#شهریار
یاد آن زمان که گر بدو ابرو زدیی گره
از کار بسته هم گرهی میگشاد از او
#شهریار
دگران خوشگل یک عضو و تو سر تا پا خوب
آنچه خوبان همه دارند تو تنها داری ...
#شهریار
خوشم که شعله آهم به دوزخت کشد امّا
چه می‌کند به تو دوزخ که خود بهشت برینی
#شهریار
خیالت ساده‌دل‌تر بود و با ما از تو یکروتر ...
#شهریار
در آتشم بنشاند چو با کسان بنشیند
کنار من ننشیند که آتشم بنشاند ...
#شهریار
سوز دلم حکایت ساز تو می‌کند
لب بر لبم بنه که برآرم چو نای وای
#شهریار
در حسرت تو میرم و دانم تو بی‌وفا
روزی وفا کُنی که نیاید به کارِ من
#شهریار
با صد هزار زخمِ‌زبان زنده‌ام هنوز
گردون گمان نداشت به این سخت‌جانیم
#شهریار
جوانی خود مرا تنها امید زندگانی بود
دگر من با چه امیدی توانم زندگانی کرد
#شهریار
عیدم تویی، که من به تو قربان نیامدی
#شهریار
چو دل به زلفِ تو بستم به خود قرار ندیدم
برو که چون سرِ زلفت به خود قرار نبینی
#شهریار
برای گفتن با دوست شکوه‌ها به دلم بود
ولی دریغ که در روزگار دوست ندیدم
#شهریار
#صلی‌الله‌علیک‌یااباعبدالله
تا مگر باز به خاکِ سر کوی تو رِسَم
چون صبا شیوهٔ خود ساخته‌ام دربه‌دری
#شهریار