غریبان را دل از بهر تو خونست
دلِ خویشان نمی‌دانم که چونست
#سعدی

بارِ غمِ فراقِ تو ، بس‌که شکسته پیکرم
داغ به سینه‌ام کنون ، تکیه به تن نمی‌کند
#کلیم_کاشانی

از تنگدلی پاس دلِ تنگ ندارم
چندان کشم اندوه که اندوه کَسم نیست
#رهی_معیری

خیالت همچو سلطانی ، شد اندر دل خرامانی
چنانک آید سلیمانی ، درون مسجد اقصی ...
#مولوی

بر لوح مزارم بنویسید پس از مرگ
کای وای زِ محرومی دیدار و دگر هیچ
#عرفی_شیرازی

#صلی‌الله‌علیک‌یااباعبدالله
در آتش عشق تو اگر مست نسوزیم
سوزانده شدن باد سزای همه‌ی ما
#فاضل_نظری

روز وصلش باید از شرم آب ‌گردیدن ‌که ما
در فراقش زندگی ‌کردیم و جانی داشتیم
#بیدل_دهلوی

سرو قدی کو که آید جا در آغوشم کُند
یاد عمر رفته از خاطر فراموشم کُند
#سیدای_نسفی

با تیره‌دلی‌ کَس نشود مَحرم چشمش
ای سُرمه چرا حلقه بر این در زده‌ای باز
#بیدل_دهلوی

به دنبال کسی جامانده از پرواز می گردم...
Ps752🖤

هر چه از دل می‌خورم از روزی‌ام کم می‌کنند
در حریم سینه‌ی من دل نبودی کاشکی ...
#صائب_تبریزی

تا به چند از لبِ میگون تو ای بی‌انصاف
روزی ما لب خمیازه مکیدن باشد؟
#صائب_تبریزی

خواهی که به طبعت همه کَس دارد دوست
با هرکه دراوفتی چنان باش که اوست ...
#سعدی

در دل تنگم خموشی میکند انبار حرف
مَحرمی کو تا بگویم اندک از بسیار حرف
#فیض_کاشانی

از حجاب عشق نتوانیم بالا کرد سر
در تماشاگاه لیلی بید مجنونیم ما ...
#صائب_تبریزی

آمدمت که بنگرم باز نظر به خود کنم
سیر نمی‌شود نظر بس که لطیف منظری
#سعدی