دست تا بر ساز زد مطرب دلِ ما خون گریست
از زمین ما به ناخن آب می‌آید برون ...
#صائب_تبریزی

خُرم دلی که در خمِ زلفِ تو جا گرفت ...
#قدسی_مشهدی

کم میکنی نگاه ولی خوب میکنی
قربان طرح و وضع نگه کردنت شوم
#محتشم‌_کاشانی

بیچاره‌ای که صورت رویت خیال بست
بی‌دیدنت خیال مبند استراحتش ...
#سعدی

غمخواری زمانه به گردن گرفته‌ایم
هر کَس شکفته شد دلِ ما تنگ می‌شود
#ناظم_هروی

صُبحدم باش که چون غنچه دلی بگشائی
شیوه تنگ غروبست گلو بفشردن ...
#شهریار

زنده می‌سوزد برای مرده در هندوستان
دل نمی‌سوزد در این کشور عزیزان را به هم
#صائب_تبریزی

#صلی‌الله‌علیک‌یااباعبدالله
تو در خیالی و زیبد که تا سپیده‌ی صبح
دریچه‌ی شب غم بر رخِ سحر بندم ...
#طالب_آملی

نایی برای ناله ز هجران نمانده است....

به هجر و وصل مَرا تاب آرمیدن نیست
یکی‌ست شنبه و آدینه‌ای که من دارم ...
#رهی_معیری

بهر دگران چند کنم وعظ طرازی ؟
ای کاش شوم حرفی و در گوش خود اُفتم
#بیدل_دهلوی

چون تیر مدارید زِ ما چشم اقامت
کز قامت خم گشته در آغوش کمانیم
#صائب_تبریزی

کفر صادق خوشتر از ایمان کاذب آیدم
سُبحه بستان از کف من در عوض زُنار ده
#فیض_کاشانی

امشب از دولتِ می دفع ملالی کردیم
این هم از عمر شبی بود که حالی کردیم
#شهریار

من زِ فکر تو به خود نیز نمی‌پردازم
نازنینا تو دل از من به که پرداخته‌ای
#سعدی

نایم از شوق تو تا روز قیامت باهوش
مست اگر با تو شبی دست در آغوش کنم
#اهلی_شیرازی

نیست کاری به دورویان جهانم صائب
روی دل از همه عالم به کتاب است مرا

در این کشاکش ناامنی و بلا و خطر
مرا به خلوت امنش که راه خواهد داد؟
#حسین_منزوی

از برای خاطر اغیار خوارم می‌کنی
من چه کردم کاینچنین بی‌اعتبارم می‌کنی
#وحشی_بافقی

ترسم دلش برنجد از منْ وگرنه هر شب
صد ناله می‌فرستم با باد بامدادی ...
#فروغی_بسطامی