دستی برآر و حال دلم را علاج باش
کامروز آنچه کار و کَس ماست بی‌کَسی است
#محمد_سهرابی

از دیده‌ام خیالِ رخت برده خواب را
امشب دگر چه‌ چاره کنم اضطراب را
#عاشق_اصفهانی

حالی خراب دارم و این شیشه‌ی شراب
با گریه لب گشوده به ذکر مصیبتم ...
#حسین_دهلوی

شب ما تا به قیامت نشود روز که هست
پردهٔ روز قیامت شبِ تنهایی ما ...
#فروغی_بسطامی

رندان تشنه‌لب را آبــی نمی‌دهد کس
گویی ولی‌شناسان رفتند از این ولایت
#حافظ

الا بی‌وفا یار ! کز یاری‌ام می‌گریزی
به خوابم میایی زِ بیداری‌ام می‌گریزی
#حسین_منزوی

بر این مسافر بیدل هزار حج بنویس
زِ بس که دل زِ کفم رفته کاروان شده‌ام
#محمد_سهرابی

یک جا قرار نیست مرا از شتاب عمر
در رهگذار سیل که را خواب می‌برد
#صائب‌_تبریزی

#عرفه
خوش آنکه سایه‌صفت محو آفتاب شویم
که سخت نامه سیاهیم و عفوها اینجاست
#بیدل‌_دهلوی

جانی که خلاص از شب هجران تو کردم
در روز وصال تو به قربان تو کردم ...
#فروغی_بسطامی

جان به قربان ذبیحی که به قربانگه دوست
با لبِ تشنه روان می‌شد و خود دریا بود
#نیر_تبریزی

‏تاری ز طُرّه دادی امانت مرا شبی
یعنی طناب دار تو زین رشته‌های موست
#حسین_منزوی

راه نزدیک است اگر بر گِردِ دل گردد کسی
دوربینی‌ها مرا از کعبه دور انداخته است
#صائب_تبریزی

#صلی‌الله‌علیک‌یااباعبدالله
مخوان به کعبه برای زیارتِ سنگم
که بهر سجده‌ی من، خاکِ آستانی هست
#قدسی_مشهدی

دیده را در بسته وقف حسرت او کرده‌ایم
از نسیم مصر ما را چشم راه آورد نیست
#صائب_تبریزی

با من آمیزش او الفتِ موج است و کنار
روز و شب با من و پیوسته گریزان از من
#کلیم_کاشانی

فریاد از وفای تو ای غم ، که هیچ‌گاه
مِیلَت برای دیدن ما کم نمی‌شود ...
#حسین_دهلوی

آرام نيست در همه عالم به اتفاق
وَر هست در مجاورت يار محرمست
#سعدی

دلم زِ وصل تسلّی نمی­شود امروز
اگر غلط نکنم هجر یار نزدیک است
#میلی_مشهدی

گر به صحرا دیگران از بهر عشرت می‌روند
ما به خلوت با تو ای آرام جان آسوده‌ایم ...
#سعدی

بنازم خوبیِ خونگرم محبوبی که در مستی
کند ریش از مکیدن‌ها زبانِ عذرخواهان را
#غالب_دهلوی