افیون‌زده‌ی رنجم و تلخ است مذاقم
با بوسه‌ای از آن لبِ شیرین ، شِکرم کن
#حسین_منزوی

به سر زلف ، تسلّی نتوان کرد مرا
دستِ گستاخِ مرا بند قبا می‌باید
#صائب‌_تبریزی

تا به آغوش من از تابش خورشید گریزی
کاش یک روز تنم سایه‌ی دیوار تو می‌شد
#سیمین_بهبهانی

آسوده‌ایم لیک همان پایمالِ وهم
مانند سایه زیر سیاهی‌ست خوابِ ما
#بیدل_دهلوی

الف کشیدن خویشم به یاد می‌آید
چو بعد فاتحه خط می‌کشند بر خاکم
#میرمعصوم‌کاشی

#صلی‌الله‌علیک‌یااباعبدالله
در راه عشق بُعدِ منازل حجاب نیست
دوری گمان مبر که بود مانع وصال ...
#خواجوی_کرمانی

بویت چه خوب می‌رسد از دور، گوییا
پیراهنت به دست صبا اوفتاده است
#محمد_سهرابی

دیده‌ی شب‌نخفته‌ام پنجره‌ای‌ست نیمه‌وا
تا به نظاره ایستد صبح زِ ره رسیده را ...
#محمد_قهرمان

مگر به دامن گُل سر نهاده‌ای شب دوش؟
که آید از نفسِ غنچه بوی آغوشت ! ...
#رهی_معیری

به هر قدم جگری زیر پا فشرده‌ام امشب
چو آه می‌رسم از لاله‌زار سوختگیها ...
#بیدل_دهلوی

به چشم چون تو‌ عزیزی شدیم خوار ولی
زِ عزّت دگران بهتر است خواری ما ...
#میرزا_آهی

با صبح بگویید که بی‌وقت مَزن دَم
امشب شبِ وصل است نگه‌دار نفس را
#کمال_خجندی

گر بی‌حجاب یار درآید به خانه‌ام
چشم از حجاب ، حلقه در می‌شود مرا
#صائب‌_تبریزی

بنور خود شبی روشن نکردی مجلس ما را
چراغ آشنایی را چرا بی‌نور میداری؟ ...
#هلالی_جغتایی

همینم بس که گاهی بی‌تکلّف می‌بری نامم
#فیاض_لاهیجی

بیداری ارمغانِ دلِ رفته‌ی من است
هرگز نمی‌شود شبِ عاشق، سحر، به خیر
#سجاد‌_رشیدی‌پور

منی که در شکفتگی نشانه می‌شدم کنون
زمانه در شکستگی مرا مثال می‌زند ....
#حسین_منزوی

روزها با فکر او دیوانه‌ام ، شب بیشتر
هر دو دلتنگ همیم ، امّا من اغلب بیشتر
#سیدسعیدصاحب‌علم

سیاه زُلفم اگر ، علّتَش جوانی نیست
زِ آتشِ جگرم ، دود بر سَرم بنشست
#عاصی_خراسانی

#صلی‌الله‌علیک‌یااباعبدالله
هجرت بکُشت و وصل هنوزت مصوّر است
#سعدی