امیرحسین خوش حال
444 subscribers
205 photos
21 videos
15 files
791 links
Download Telegram
نازت برقصاند شن و امواجِ دریا را
انگار داری در نگاهت کلّ دنیا را

بابای من میگفت: « گل؛ تکمیلِ زیبایی ست»
با دیدنت تأیید کردم حرفِ بابا را

نزدیکِ دریا رفتی و دریا ترک برداشت!
داری تمسخر می کنی اعجاز موسا را

گفتی که: « دعوا میشود ما مالِ هم باشیم»
لطفن فراهم کن بساطِ جنگ و دعوا را...

( + سلام.
ـ شما؟
+ من اسمم « رؤیا »ست.
- خب؟
+ شما تنهایی؟
- چطور؟
+ من تنهام گفتم دوس داری قدم بزنیم لب ساحل. اسمت چیه؟
- کابوس!.
+ چه باحال. شغلت چیه؟
- بی کارم.
+ من وکیلِ یک شرکتِ بزرگم
- خب
+ درگیره کارای گمرکیم و پولایی که از شرکت مونده توی حسابا.
- خب
+ خیلی خسته شدم
- منم
+ همش دسته چک همرامه و پرینت حسابا و اینا. وقت نکردم به خودم برسم
- الان احساس میکنید دارید به خودتون میرسید؟!
+ شما از چیزی ناراحتی یا مدلت این شکلیه؟
- آره ناراحتم. یک چیزی جا گذاشتم باید زود برگردم برش دارم... )

رؤیای تو آنسوترک جا ماند و برگشتم
« رؤیا » کنارِ آبِ دریا ماند و برگشتم

هرچیز جز یادِ تو را از خاطرم راندم
شعرِ « ورسکم » را مجدد با خودم خواندم

دریا پریشان گشته بود و باد می رقصید
ماهی کنارِ قایقِ صیاد می رقصید

بی تو برایم کلّ ساحل مثلِ قبری بود
آن روز بابلسر هوایش سرد و ابری بود

شب آمدم در خانه با یک روزِ رؤیایی!
بی تو چه فرقی می کند نسکافه با چایی؟...

منهای یک؛ امیرحسین خوش حال
www.Ahkhoshhal.ir
چند نکته:

ـ یک چارچوب برای خودتون بسازین. شامل اهدافتون، علاقه مندیاتون، برنامه هاتون و ... . هرکس که خواست این چهارچوب رو بشکنه باهاش کات بدین... خوب دقت کنین " هرکس "... از همسرتون گرفته تا پارتنرتون و حتا خانوادتون.

ـ ما بزرگترین آسیبا رو از ادمایی میخوریم که بیشترین دلسوزی و نسبت به ما دارند. پس خوب چشماتون و باز کنین در برابر افرادی که واقعن دلسوزتون هستن.

ـ وقتی با یک نفر توی هر زمینه ای یکبار بحثتون شد؛ شک نکنین اون رابطه به جایی نمیرسه و دیر یا زود متلاشی میشه. پس بهتره بعد از اولین بحث؛ خودتون تمومش کنین. منظورم از "بحث"، "اختلاف نظر" نیست. اختلافِ نظر پیش میاد و قابل حله... ولی اگه اختلافِ نظر موجبِ بحث شد؛ اون رابطه رو هرچی که هست چه با جنس موافق و چه با جنس مخالف و چه با خانواده؛ حتمنِ حتمنِ حتمن کات بدین.

ـ اگه به نزدیکاتون یک چیز رو دو بار گفتین، و اگه اون دوبار شد 3 بار، قطعن یا قصد آزارتون رو دارن که تکرارش میکنن یا احمقن. در هر دو صورت بهتره دیگه چیزی ادامه پیدا نکنه.

ـ هیچ کس از رشد شما شاد نمیشه.... این و همیشه یادتون باشه... همونطور که شما از رشد کسی شاد نمیشین.... پس تبریکا رو جدی نگیرین... برین توی چهارچوبتون.... ادمایی که به شما سلام میکنن بخاطر جایگاهتون؛ جایگاهتون و میخوان نه شما رو... به جایگاهتون سلام میکنن نه به شما.

منهای یک؛ امیرحسین خوش حال
www.Ahkhoshhal.ir
سپاس از حضورتون عزیزان من... تقدیمتون این شعرم:

تنها نشسته کافه و سیگار می کشد
دارد دوباره دور خودش خار می کشد

می خواهد او که خاطره ها را لجن کند
با دستِ خویش؛ سایه ی خود را کفن کند

خندید و گفت: « کافه ی بی نور بهتر است
این کافه خلوت است ولی گور بهتر است »...

+ سلام. سفارشتون چیه؟.
+ زیرسیگاریتون رو عوض کنم؟
+ آقا حالتون خوبه؟

اول: « سلام». بعد: « همان چای تازه دم
با استکانِ پایه بلند و دو حبّه غم »

دوم: « سکوت، پاکت سیگارِ خالی ام »...
« آقا! سلامتید؟ ». « بله، خوب و عالی ام»...

بگذار رو به روی خودم جان دهم... سپس...
« آقا؟ بگید خلوتتان ترش یا ملس؟!»

من از هجومِ وحشیِ تکرار خسته ام
از سرفه های آخرِ سیگار خسته ام

احساس می کنم که دلم نم کشیده است...
« آقا! خوشید؟ شعرِ شما دم کشیده است »

گاهی بدم، به مرگ خودم فکر می کنم
مانند بَم به ارگ خودم فکر میکنم

باید تمامِ شعرِ خودم را گسل کنم
وقتش رسیده مثنوی ام را غزل کنم:

من ماندم و به دور و برم فکر می کنم
دارم به پاره ی سپرم فکر می کنم

مفقود می شوم، وَ به پایان نمی رسم
دارم به آخرین اثرم فکر می کنم...

باید دوباره گریه کنم رو به روی ماه...
« آقا؟ بگید چای شما سبز یا سیاه؟»

من در سکوت کافه و سیگار و ... بگذریم
در مستراح لذتِ اخبار و ... بگذریم

دارم دوباره دور خودم خار می کشم
دارم دوباره دور خودم خار می کشم

دیوانه ام، وَ قافیه ها را به هم زدم
تنها دوباره داخلِ شعرم قدم زدم

دارم به بیتِ آخرِ خود فکر می کنم
گاهی به آن "شدن" که " نشد" فکر می کنم

قلبم دوباره همتپشِ درد گشته است
« آقا؟ خوشید؟ چای شما سرد گشته است...»

منهای یک؛ امیرحسین خوش حال
www.Ahkhoshhal.ir
به زودی...
😍❤️❤️
وَ غزل جدیدم تقدیم به شما خوبان... 😔😔😔:

داخل سینه اش پر از سرفه
روی آیینه اش پر از سرفه!

همه ی هفته اش پر از هقهق
صبحِ آدینه اش پر از سرفه

توی شومینه اش پر از نامه
دود شومینه اش پر از سرفه

بینِ دستانِ رستمش خنجر
قلبِ تهمینه اش پر از سرفه

هر کف دست او پر از پینه
داخل پینه اش پر از سرفه

می خورد خونِ دل به جای غذا
توی خاگینه اش پر از سرفه

صبحِ هر روزِ او پر از کابوس
خوابِ دوشینه اش پر از سرفه...

منهای یک؛ امیرحسین خوش حال
www.Ahkhoshhal.ir
نیمه شب آمد اتاقم یک پری
البته با مانتو و با روسری!

گفتم: اینجا آمدی حوری چرا؟
راه را گم کرده ای کاکل زری؟

من ندیدم مثل تو روی زمین
از اورانوس آمدی یا مشتری؟

جان تو دختر فراوان دیده ام
ناقلا اما تو چیز دیگری

قد بلندی خوش تراشی دلکشی
واقعن نازی به چشم خواهری

صبر کن تا من در آغوشت کشم
چون که میترسم ازینجا بپری

راستی دانی که بنده شاعرم؟
میسرایم روی دست انوری

غیر از اینها از برم شعر زیاد
فی المثل حفظم عقاب خانلری

یا جز این کلی ترانه از برم
از شماعی زاده و از قنبری

یک دهن جانم "لب کارون" بخوان
تا برقصم من برایت بندری

ناگهان بر حرف من خندید و گفت:
ای برادر واقعن خیلی خری

تو نفهمیدی که من داداشتم
رفته ام در عالم بازیگری

هفته ی آینده بازی میکنم
در فلان سریال در نقش پری

گفتمش این هم ز شانس گند ماست
حور در چنگم شود خرس نری!

منهای یک؛ امیرحسین خوش حال
www.Ahkhoshhal.ir
مناجات های مختلف در عید!:

ـ کودک دبستانی:
خدایا پسته می خواهم زیادی!
پلی استیشن و یک توپِّ بادی
خداوندا خودت با یک بهانه
همین امشب بسوزان پیک شادی!

ـ مناجات یک پدر:
ندارم بیمه و قدری مریضم
بجز این با عیالم در ستیزم
خداوندا چکم برگشت خورده
خودت پاسش بکن فوری عزیزم!

ـ زن خانه دار:
خدا! در چنگ این شوهر اسیرم
جوان بودم وَ حالا کرده پیرم
خداوندا کمک کن در تصادف
بمیرد؛ من حقوقش را بگیرم!

ـ دندان ساز:
همه رفتند تور لندن و رم
نرفتم من سفر جز مشهد و قم
خداوندا کمک کن عید نوروز
ز خوردن بشکند دندان مردم!

ـ دانش آموز کنکوری:
الهی! کن کمک تا خوار گردند
بدون جزوه و خودکار گردند
خداوندا کمک کن روز کنکور
رقیبانم همه بیمار گردند!

ـ مناجات یک سرباز:
مزایای اضافی را بیاور
و مدرک های کافی را بیاور
خدایا لطف کن در اسرع وقت
خودت حکم معافی را بیاور!

ـ مناجات یک شاعر:
الهی! روز و شب فعال باشند
به دور از جبهه و جنجال باشند
خداوندا مدد کن سال تازه
تمام شاعران خوشحال! باشند

منهای یک؛ امیرحسین خوش حال
www.Ahkhoshhal.ir
ـ از روی تفنّن فرهنگ لغتی با عنوان « فرهنگ لقت! » نوشتم واسه خودم. بد ندیدم یک بخشاییشو با هم بخونیم. دمتون گرم:

ـ پیتزا: مامانِ « برد پیت »
ـ هشتک: پسر علی کریمی
ـ داربست: آزادی خواه
ـ مختار: محمدرضا لطفی
ـ فاحشه: روابط عمومی
ـ سرازیر: مانور زلزله
ـ گلپایگان: پارتی پسران
ـ والیبالیست: دستور
ـ خمیازه: کاموا
ـ بوقلمون: روزنامه نگاران سیاسی
ـ پیرزن: دورچین
ـ جمکران: مجلس ناشنوایان
ـ هیروشیما: دختره قهرمانِ ما
ـ خشایار: ردّ ناخن های معشوق
ـ فلزیاب: تازه عروس
ـ سایپا: کفش
ـ دختره اراذل: شیلات
ـ پارکینگ: شاه سابق
ـ والیبال:حاکمِ توپ!
ـ شهاب: ناصرالدین شاه!
ـ شهرام: احمدشاه!
ـ مادرشوهر: دستگاه عیب یابی
ـ منفی: قیمتِ من!
ـ تکمیل: بارفیکس!
ـ تبهکار: معلم حق التدریس!
ـ یونان: نانِ شما
ـ نیمکت: بچه گربه!
تفسیر: سیرِ تف داده
ـ مشعوف: مشهدیه زخمی
ـ مشکوک: مشهدیه سرحال
ـ موزون: جمع مذکر موز
ـ ماکارونی: فرزند وین رونی
ـ آبگیر: کاندوم
ـ حشره: زن شهوتی
ـ کارخانه: مادر
ـ سقف کاذب: پدر
ـ لیف: کفپوش
ـ باکره: جلوبندی
ـ تشخیص: لیوان
ـ توالت عمومی: انبار
ـ صابون: آسانسور

منهای یک؛ امیرحسین خوش حال
www.Ahkhoshhal.ir
عزیزای من ☺️❤️...
ممنونم که توی این یکسال همراه کانون " درخت " بودین... ممنونم که خودجوش خیلی چیزا رو پیش بردین... ممنونم بابت همه ی محبتاتون...
باهم گلستان سعدی رو 2 دور خوندیم و حالا میریم سراغ خیامِ عزیزم...
سال خوبی داشته باشیم همه؛ همراه با شادی و سلامتی و آرامش...

ارادت مند شما؛ امیرحسین خوش حال
" درخت " ریشه دارد...
☺️❤️🍏
" پس تو را هر لحظه مرگ و رجعتی ست
مصطفا فرمود: دنیا ساعتی ست

هر نفس نو می شود دنیا و ما
بی خبر از نو شدن؛ اندر بقا... "

به امید شادی، آرامش، سلامتی برای همه...
سال " اژدها " هست و منم متولد سال اژدهام... پس:
" اژدها " وارد می شود!!

ارادت مند؛ امیرحسین خوش حال
😂☺️❤️🍏
Recording (2)
Voice Recorder
تقدیم به شما خوبان...
منهای یک؛ امیرحسین خوش حال
🙏❤️🍏
و بخشی از اولین غزلم در سال جدید تقدیم به شما خوبان... :

برای چشم سیاهش غزل بگو شاعر!
بیا برای نگاهش غزل بگو شاعر!

سفر به بی کسی و ناامیدی و پوچی
برای سختیِ راهش غزل بگو شاعر!

برای تلخیِ بغضش، نگاه غمزده اش
به یادِ سردیِ آهش غزل بگو شاعر!

شبیهِ شاهِ زمین خورده ای شدش تنها
برای ظلمِ سپاهش غزل بگو شاعر!...

منهای یک؛ امیرحسین خوش حال
www.Ahkhoshhal.ir
خب همه چیز داره به حالت عادی و واقعیش برمیگرده... به این کلمه ی " واقعی " خوب دقت کنیم. لباسایی که الان برامون " نو " هستن دیگه کم کم میشن کهنه. آرزوهایی که در زمان تحویل سال داشتیم دیگه کم کم رو به فراموشی میرن. تصمیماتی که برای سال جدید گرفتیم دیگه کم کم کنسل میشن. ادمایی که عید دیدیمشون رو دیگه نمیبینیم تا سال بعد. اونایی که با پیامک بهمون تبریک گفتن دیگه به ما کاری ندارن تا تبریک تولد و عید سال بعد. ادمایی که توی خیابون به هم تبریکِ عید میگن همونایی میشن که توی ترافیک به هم فحش میدن. اونایی که اومدن خونه مون و رفتیم خونه شون؛ دوباره همونایی میشن که پشت سرمون حرف میزنن و حرف میزنیم. خونه مون دوباره کثیف میشه. سفره ی هفت سین جمع میشه. اونایی که الان با رویِ باز در و برامون باز میکنن و باز میکنیم؛ 1 ماه دیگه بیان خونه مون حضورشون رنجمون میده.... . زندگی خیلی " واقعیه " خیلی...

منهای یک؛ امیرحسین خوش حال
www.Ahkhoshhal.ir
" گفتند فسانه ای و در خواب شدند... "

چه خوب که شما خوبان هستید 😔😔...

و اولین جلسه ی " درخت " در سال جدید برگزار شد ☺️...
سپاس از دوستانی که زحمت کشیدند برای افطار 🙏❤️...
و سپاس از حضور شما...
و سپاس از آموزشگاه کلید که میزبان ما بودند...

" درخت " ریشه دارد...
☺️🙏❤️
گاهی غریبی در میان خانه ات حتا
گاهی نداری دست؛ روی شانه ات حتا

گاهی شبیه شمع از یک غصه می سوزی
وقتی نمی بیند تو را پروانه ات حتا

باید بسازی از سرِ نو خویش را اما
گاهی نداری خاک در ویرانه ات حتا

گاهی جهان اصلن به آهنگت نمی رقصد
حتا نداری زهر در پیمانه ات حتا

گاهی شود همخانه ات ناآشنا؛ آن روز
بدتر ز زندان می شود کاشانه ات حتا...

منهای یک؛ امیرحسین خوش حال
www.Ahkhoshhal.ir
وقت خوش دوستای خوبم. ممنونم از حضورتون.
بعد از سال ها تجربه به یک باور خیلی مهم رسیدم. ایمان دارم که ادما دو دسته اند و تحت هیچ شرایطی از این دو دسته خارج نمیشن: دسته ی اول و دسته ی دوم.
هر دسته ویژگی مخصوص به خودش رو داره که دسته ی دیگه نداره. دسته ی اول اینجوری ان و دسته ی دوم اونجوری. جالبه که هر دسته ضعفای مخصوص به خودشم داره. مثلن دسته ی اول اون ضعف و داره و دسته ی دوم این ضعف رو. نباید دسته ها رو با هم مقایسه کرد. این که این دسته اون چیز و داره دلیل بر برتریش نیست. همونطور که اگه اون دسته این چیز و داره دلیل بر برتریش نیست. جالبه که اگه این دسته اون ضعف رو داره هم دلیل بر ضعفش نیست. همونطور که اگه اون دسته این ضعف و داره دلیل بر ضعفش نیست.
ما باید بدونیم با این دسته ایم یا اون دسته؟ بدیهیه که اون دسته برای این دسته میشه اون دسته. در حالی که این دسته هم برای اون دسته میشه اون دسته. اگه با این ها هستی یعنی با اون ها نیستی. اگه بری با اون ها یعنی رفتی با این هایی که الان باهاشونی که من اسمش رو میذارم اون های سابق. اون های سابق میتونن این های الان باشن و این های الان میتونن اون های بعدی بشن.
دسته ی اول اینجوری بودنشون رو دوست دارن و دسته ی دوم هم اونجوری بودنشون رو. اما نکته ای که ازش غافلیم اینه که وقتی اونجوری باشی دیگه اینجوری نیستی قطعن. من یاد گرفتم که دسته ی اول قبل از دسته ی دومه و دسته ی دوم بعد از دسته ی اول. دسته ی دوم از طرف دسته ی خودش میشه اول همونطور که دسته ی اول از طرف دسته ی دوم میشه دسته ی دوم... . این بزرگترین تجربه ی من بود عزیزان.

منهای یک؛ امیرحسین خوش حال
www.Ahkhoshhal.ir
تقدیم به شما غزل جدیدم:

آنچه کردی پرپرش؛ دل بود دل
پخش شد خاکسترش؛ دل بود دل

آن که بعد از رفتنِ تو روز و شب
غصه شد همبسترش؛ دل بود دل

آنچه له شد در زمانِ رفتنت
زیر پایت آخرش؛ دل بود دل

او که گفتش بازمیگردی... ولی
دفن شد با باورش؛ دل بود دل

آن که یارش بودی و پایانِ کار
زخم خورد از یاورش؛ دل بود دل

او که میشد آب از سوزِ غمت
پیشِ چشمِ مادرش؛ دل بود دل

آن که در یک روزِ بارانی گرفت
نعش خود را در برش؛ دل بود دل

منهای یک؛ امیرحسین خوش حال
www.Ahkhoshhal.ir
1ـ سال 94 اجاره ی خونه م ماهی 450 هزار تومن بود. یعنی کل اجاره م در یکسال میشد: 5 ملیون و 400...
الان اجاره ی همون خونه ماهی 6 ملیون هست... یعنی اجاره ی یک ماهِ الانم و میتونستم در سال 94 برای یکسال بدم!!!!!!!!!!!... تازه خونه کهنه ترم شده

2ـ ما دانشجوی بی کار زیاد داریم؛ ولی باور کنین بی کارِ دانشجو هم خیلی داریم.

3ـ « اینستا » داره مرز توهم و واقعیت رو جابجا میکنه... مواظب باشیم توی دامش نیوفتیم... کم کم فکر میکنیم اون دنیایی که داریم از خودمون نشون میدیم واقعیت هم هست... حواستون باشه آنچه در پیجمون ارائه میدیم خیلی دور از واقعیت زندگیمونه.. خیلی خیلی دور

4ـ خیلی از دخترایی که الان راحت لباس میپوشن و شال ندارن؛ این کار رو برای خودشون انجام نمیدن... بلکه برای جلب توجه دیگران این تیپ رو میزنن... برای همین ممکنه تا چند سال دیگه دوباره همین دوستانی که شال و اینا ندارن دوباره شال و اینا بذارن... چون دنبال جلب توجه دیگران هستن... کم کم میبینن برای مردم عادی شده و کراپ پوشیدنشون دیگه توجه کسی و جلب نمیکنه و میرن چادر میپوشن تا دیده بشن باز... تا برای خودشون این پوشش راحت رو نخوان به جایی نمیرسن....

5ـ خیلی از شلوارا و مانتوهای گرونی که تنِ ادما میبینم و مُد هم هست رو « بی بی » من هم داشت که از بقایاش برای دستمال و دم کنِ برنج استفاده میکردیم....

6ـ دزدی داره توی ایران بیداد میکنه... لطفن یکمی به هم دیگه رحم کنیم.... از خونه میای بیرون قشنگ حس میکنی قراره هم دیگه رو تیغ بزنیم... سال جدید هم به نظر بدتر شده...

منهای یک؛ امیرحسین خوش حال
www.Ahkhoshhal.ir
جامعه ی ایران به شدت « حشری » شده...
خوب دقت کنین « حشری » شده نه سکسی... یعنی « شهوت » توش زیاده ولی « سکس » نه... یعنی فضا شهوتیه نه سکسی... یعنی چی؟
یعنی الان وقتی یه خانوم میره یجایی توی اولین برخورد عمده ی مردای اونجا دوست دارن باهاش سکس کنن... عمدتن فقط با این نیت بهش نگاه میکنن... اون خانومم این رو میفهمه... این یعنی شهوت... ولی ممکنه دو سال اون خانوم همونجا بره و بیاد ولی باهاش سکس نکنن و خیلی هم مودب باشن و احترام و اینام سرِ جاش باشه... ولی فضا کاملن شهوتیه.... توی خیابونا پر از شهوته نه سکس... یه دختر یا یه پسر داره از شهوت و حشری بودن میمیره ولی سکس نداره... پروفایلای ادما رو نگاه کنین یا عکسای اینستاشون رو... دختره جوری عکس میگیره که فکر میکنی « پورن استاره » ولی میبینی تا حالا سکس نداشته و فقط حشری هست.
خب حالا چرا حشر زیاده و سکس کمه؟...
یه دلیل اینه که ظاهر مدرن شده ولی تفکر هنوز قدیمیه و بسته ست. دوست داره بدنش رو دیگران ببینن ( برعکس مادربزرگش ) ولی دوست نداره بدنش رو لمس کنن چون توی دلش بد میدونه این کار رو ( مثل مادربزرگش )
دلیل دیگه این هست که پسرا و مردا فقط میخوان سکس کنن بدون هیچ نوع تعهدی و وابستگی ای... ازون طرف دخترا و زن ها هم این رو میدونن... نمیخوان با مردایی باشن که فقط میخوان سکس کنن.. هر دو شهوتی ان ولی سکسی در کار نیست... چون مرد میخواد با یکی فقط بخوابه و بره بعدی... زن میخواد با کسی سکس کنه که باهم یه رابطه ی جدی داشته باشن و به جایی برسه رابطه شون.... هر دو دیدگاه به نظر اشتباهه... نه اونقدر شور و نه اونقدر بی نمک...
ما تقریبن توی ذهنمون چندین بار با همه ی جنس مخالفایی که در هرجایی دیدیم خوابیدیم... ولی در واقعیت سکسی نداشتیم و احترامِ هم دیگه رو هم کامل حفظ کردیم.. ذهن پر از تصویرسازی ولی عمل پر از چهارچوب و احترام.... این یعنی فساد... ذهن ها و فکرا درگیره شهوته.... توی تاکسی پر از شهوته؛ توی کافه؛ توی رستوران؛ توی پیاده رو؛ توی دانشگاه؛ توی مهمونی؛ توی عروسی؛ توی اداره و ... این بد هست... به شدت بد هست.... پسره توی کافه فقط دخترا رو رصد میکنه... دخترام این رو میدونن... شهوت بینشون رد و بدل میشه ولی 3 سال هم توی همون حالت باشن به هم برای گفتگو نزدیک نمیشن... چون پسره فقط میخواد یبار سکس کنه و بره... دختره هم میخواد رابطه ی جدی باهاش بگیره و بعد سکس کنه.... توی اروپا عمدتن این شکلی نیست... توی کافه نشستن و پسر قهوه ش رو میخوره و به دیگران کاری نداره.... دختره هم کیکش رو میخوره و خوش میگذرونه و ممکنه با چندتا پسرم همکلام بشه... روز بعد بهش بگی: دیروز توی کافه چه ادمایی رو دیدی؟ میگه: یادم نیست دقت نکردم... ( این یعنی سلامت )
ولی ما ممکنه با جنس مخالفی هم کلام نشیم ولی تک تکشون رو توی ذهنمون ضبط کردیم تا بعد در خیالمون باهاشون بخوابیم.... ( این یعنی بیماری )

منهای یک؛ امیرحسین خوش حال
www.Ahkhoshhal.ir
نبودی و نفهمیدم نه مبدأ را؛ نه مقصد را
به یادت متر می‌کردم خیابان‌ های مشهد را

نگاری نیست ابراهیم!؛ دگر در معبدِ قلبم
بیا و با تبر بشکن؛ در و دیوارِ معبد را

زمستانم، بهارم شو، بیا و یارِ غارم شو
میان قوم جاهل‌ ها، حمایت کن محمد را

چه زیبا می‌شود کوچه، چه زیبا می‌شود باران
اگر جای « خداحافظ» ؛ به تو گویم « خوشامد » را

قیامت می‌شود حتمن میان جمع شاعرها
اگر بر شانه‌ ات ریزی؛ شبی موی مجعّد را...

منهای یک؛ امیرحسین خوش حال
❤️🍏