Forwarded from مسعود شفیعی کیا
🌿 اولین نماز جمعه #پدر_طالقانی:
آن روز گرم و شیرین پنجم مرداد سال پنجاه و هشت را نمیتوان فراموش کرد. .از همه طیفی و شکلی در آن نمازجمعه بودند.
سن دارانی که #نماز_اولی بودند نیز کم نبودند، پدر و بعضی از اقوام کنار جوی آب تمیزی که از بلوار کشاورز کنار دانشگاه جاری بود مشغول یاد دادن وضو و نماز به بعضی از جوانانی با قیافه ی داشی بودند، توی عمرشون پشت آخوندی نایستاده بودند، ولی طالقانی و خمینی براشون فرق داشتند.
زنان و دختران #بی_حجاب که چادرنمازی در کیف داشتند کم نبودند. تمام خیابان های اطراف دانشگاه سرشار از جمعیت بود.
در موج جمعیت همدل و صمیمی نشان های « کمیته » و « مجاهدین خلق » و « چریک های فدایی » ناپدید شده بودند، و تا چشم کار می کرد در آن گرمای طاقت فرسا جمعیت بود و صمیمیت بود و عشق .
میان خطبه های مرحوم طالقانی سرفه های خشکش ترحم جمعیت را بر می انگیخت.
مردی میانسال می گفت: آخه! قربون سینت آقا طالقانی و آن دیگری می گفت : شاه ... از بس که شکنجه اش کرده مدام سرفه می کنه.
ولی خطبهها نفرین و خط کشی و صفبندی بین ملت نبود، و فقط دعوت به وحدت و صمیمیت بود.
در آن روز زمین چمن واقعا چمن بود و هنوز آسفالت نشده بود، و مثل الان مسیر و صف درجه یک و دو نداشت.
در واقع هرکس زودتر می آمد می توانست پشت آقا و کنار بازرگان و ... بدون فاصله نماز بخواند، و برای همین شهرستانی ها هم با عشق از نیمه شب قبل می آمدند و در زمین چمن جا میگرفتند.
در آن روز سایبانی نبود و امام جمعه هم بدون کولر گازی و تشریفات زیر آفتاب خطبه و نماز می خواند.
کلاه هایی که با روزنامه ساخته بودند و بر سر گذاشته بودند تصویری رویایی از آن جمعیت ساخته بود، عده ای طاقت گرما نداشتند و پاچه ها را بالا زده بودند و پا در آب جوی بزرگ کنار دانشگاه گذاشته بودند و ...
ایستگاه های صلواتی مردمی و شلنگ هایی که از خانه ها بیرون آمده بود تا به کمک #مردم گرما زده بیاید و...
در یک کلام همه یک رنگی و دوستی و همدلی و #وحدت بود.
متأسفانه این نماز وحدت بخش چند هفته تا نوزده شهریور همان سال و فوت پدر طالقانی دوام نیافت.
نمازهای بعدی هم با شکوه بود ولی نماز طالقانی نمی شد، بلکه به جای نماز وحدت طالقانی به نماز حزبلاهیها شناخته شد.
#طالقانی با تجربه ی سترگ قیام ملی شدن نفت و با ارتباط فراگیرش که گستره اش از نواب صفوی و یارانش تا مصدق و جبهه ملی و نهضت آزادی را فرا می گرفت، و با اشرافش به ایران معاصر، واقعا قابلیت پدری را داشت و در موقعیت حساسی که توان وصل امت به رهبران را داشت ناگهان حذف شد.
و...
@shafieikia
آن روز گرم و شیرین پنجم مرداد سال پنجاه و هشت را نمیتوان فراموش کرد. .از همه طیفی و شکلی در آن نمازجمعه بودند.
سن دارانی که #نماز_اولی بودند نیز کم نبودند، پدر و بعضی از اقوام کنار جوی آب تمیزی که از بلوار کشاورز کنار دانشگاه جاری بود مشغول یاد دادن وضو و نماز به بعضی از جوانانی با قیافه ی داشی بودند، توی عمرشون پشت آخوندی نایستاده بودند، ولی طالقانی و خمینی براشون فرق داشتند.
زنان و دختران #بی_حجاب که چادرنمازی در کیف داشتند کم نبودند. تمام خیابان های اطراف دانشگاه سرشار از جمعیت بود.
در موج جمعیت همدل و صمیمی نشان های « کمیته » و « مجاهدین خلق » و « چریک های فدایی » ناپدید شده بودند، و تا چشم کار می کرد در آن گرمای طاقت فرسا جمعیت بود و صمیمیت بود و عشق .
میان خطبه های مرحوم طالقانی سرفه های خشکش ترحم جمعیت را بر می انگیخت.
مردی میانسال می گفت: آخه! قربون سینت آقا طالقانی و آن دیگری می گفت : شاه ... از بس که شکنجه اش کرده مدام سرفه می کنه.
ولی خطبهها نفرین و خط کشی و صفبندی بین ملت نبود، و فقط دعوت به وحدت و صمیمیت بود.
در آن روز زمین چمن واقعا چمن بود و هنوز آسفالت نشده بود، و مثل الان مسیر و صف درجه یک و دو نداشت.
در واقع هرکس زودتر می آمد می توانست پشت آقا و کنار بازرگان و ... بدون فاصله نماز بخواند، و برای همین شهرستانی ها هم با عشق از نیمه شب قبل می آمدند و در زمین چمن جا میگرفتند.
در آن روز سایبانی نبود و امام جمعه هم بدون کولر گازی و تشریفات زیر آفتاب خطبه و نماز می خواند.
کلاه هایی که با روزنامه ساخته بودند و بر سر گذاشته بودند تصویری رویایی از آن جمعیت ساخته بود، عده ای طاقت گرما نداشتند و پاچه ها را بالا زده بودند و پا در آب جوی بزرگ کنار دانشگاه گذاشته بودند و ...
ایستگاه های صلواتی مردمی و شلنگ هایی که از خانه ها بیرون آمده بود تا به کمک #مردم گرما زده بیاید و...
در یک کلام همه یک رنگی و دوستی و همدلی و #وحدت بود.
متأسفانه این نماز وحدت بخش چند هفته تا نوزده شهریور همان سال و فوت پدر طالقانی دوام نیافت.
نمازهای بعدی هم با شکوه بود ولی نماز طالقانی نمی شد، بلکه به جای نماز وحدت طالقانی به نماز حزبلاهیها شناخته شد.
#طالقانی با تجربه ی سترگ قیام ملی شدن نفت و با ارتباط فراگیرش که گستره اش از نواب صفوی و یارانش تا مصدق و جبهه ملی و نهضت آزادی را فرا می گرفت، و با اشرافش به ایران معاصر، واقعا قابلیت پدری را داشت و در موقعیت حساسی که توان وصل امت به رهبران را داشت ناگهان حذف شد.
و...
@shafieikia
Forwarded from مسعود شفیعی کیا
#پدر_طالقانی کسیکه هیچگاه زیربار قالب حکومت طاغوت نرفت.
در ۲۸ مرداد ۱۳۵۸ و افتتاحیه خبرگان، طالقانی که نفر اوّل منتخبان و مشروعیت لیستها بود و آدم منظمی هم بود با تأخیر تأمل برانگیزی وارد صحن مجلس سنای شاهنشاهی شد.
در نگاه متعجب حاضرین سید محمود به جای صدر مجلس در انتهای آنجا و به جای نشستن بر روی صندلی ها بر روی زمین روی موکت نشست.
در فاصله تنفس جلسه اول و دوم بسیاری از نمایندگان و علما و روحانیون عضو مجلس دورادور طالقانی روی زمین نشسته و به بحث پرداختند. در این میان وقتی آقای بهشتی از ایشان خواست که در صورت امکان برای جلوگیری از سوء برداشت طبق آیین نامه بر جایگاه خود بنشینند، طالقانی در جواب گفت:
«قبلا به من گفتند که این کار خلاف آیین نامه است و من جواب دادم که جریمه آن را هر چه هست، می دهم. من دوست داشتم به جای این کاخ در مسجد جلسات را برگزار می کردیم … می گوییم مسجد جای همه گونه جلسات بحث و بررسی و تصمیم گیری های سیاسی و نظامی است اما خودمان رعایت نمی کنیم.»
نمایندگانی هم همین نظر را داشتند که وقتی شنیدند رهبر انقلاب حاج آقا روح اللّه گفته است که کاخ مجلس سنا هم مانند سایر کاخها غنیمت حساب شده و باید از آن برای مسلمین استفاده کرد، لذت تکیه بر چرم قرمز سنا را پذیرفتند.
ولی مرحوم طالقانی بر اعتراض عملی خود پافشاری کرد و میگفت: متولیان امر در صدر اسلام به شکل دایره روی زمین نشسته و مجلس آنها صدر و ذیل نداشت، تا جایی که نمایندگان قبایل و کشورهای خارجی رسول خدا را چون هیچ گونه امتیازی در جایگاه و لباس از دیگران نداشت نمی شناختند، و قرار ما مسجدی بودن و دوری از مظاهر طاغوت بود.
و سرانجام سید محمود و این وصلهی ناجور با نیم قرن سابقه مبارزه کمتر از یکماه از افتتاح خبرگان در ۱۹ شهریور ۵۸ پس از دیدار خصوصی با کاردار یا سفیر روسی بنابر آنچه ایست قلبی گفته شد، از دفتر انقلاب حذف شد.
افرادی مانند #شهید_مدنی هم که در ۲۰ شهریور ۶۰ ترور شدند نیز از طاغوتی شدن افراد در خبرگان فریاد داشت که گفت: « آقایان نکند محمدرضا در قیامت جلوی ما را بگیرد و بگوید: دیدید شما هم دستتان را بریدید و کاخ نشین شدید!»
طالقانی و مدنی کجا بودند که جنابان اصولگرا و جناب ناطق همان ساختمان طاغوتی سنا را هم در شأن خود ندانستند و اهرام در بهارستان ساختند، و خانههای سازمانی مجلس را هم که دیگر در شأن نمایندگان بالاشهر تهرانی شده نبود را تخریب کردند.
فقط یک نفر به انتقال مجلس از سنای سابق به کاخ هرم سبز ناطق و لاریجانی اعتراض کرد که آقای #دکتر_احمدی_نژاد بود.
@shafieikia
در ۲۸ مرداد ۱۳۵۸ و افتتاحیه خبرگان، طالقانی که نفر اوّل منتخبان و مشروعیت لیستها بود و آدم منظمی هم بود با تأخیر تأمل برانگیزی وارد صحن مجلس سنای شاهنشاهی شد.
در نگاه متعجب حاضرین سید محمود به جای صدر مجلس در انتهای آنجا و به جای نشستن بر روی صندلی ها بر روی زمین روی موکت نشست.
در فاصله تنفس جلسه اول و دوم بسیاری از نمایندگان و علما و روحانیون عضو مجلس دورادور طالقانی روی زمین نشسته و به بحث پرداختند. در این میان وقتی آقای بهشتی از ایشان خواست که در صورت امکان برای جلوگیری از سوء برداشت طبق آیین نامه بر جایگاه خود بنشینند، طالقانی در جواب گفت:
«قبلا به من گفتند که این کار خلاف آیین نامه است و من جواب دادم که جریمه آن را هر چه هست، می دهم. من دوست داشتم به جای این کاخ در مسجد جلسات را برگزار می کردیم … می گوییم مسجد جای همه گونه جلسات بحث و بررسی و تصمیم گیری های سیاسی و نظامی است اما خودمان رعایت نمی کنیم.»
نمایندگانی هم همین نظر را داشتند که وقتی شنیدند رهبر انقلاب حاج آقا روح اللّه گفته است که کاخ مجلس سنا هم مانند سایر کاخها غنیمت حساب شده و باید از آن برای مسلمین استفاده کرد، لذت تکیه بر چرم قرمز سنا را پذیرفتند.
ولی مرحوم طالقانی بر اعتراض عملی خود پافشاری کرد و میگفت: متولیان امر در صدر اسلام به شکل دایره روی زمین نشسته و مجلس آنها صدر و ذیل نداشت، تا جایی که نمایندگان قبایل و کشورهای خارجی رسول خدا را چون هیچ گونه امتیازی در جایگاه و لباس از دیگران نداشت نمی شناختند، و قرار ما مسجدی بودن و دوری از مظاهر طاغوت بود.
و سرانجام سید محمود و این وصلهی ناجور با نیم قرن سابقه مبارزه کمتر از یکماه از افتتاح خبرگان در ۱۹ شهریور ۵۸ پس از دیدار خصوصی با کاردار یا سفیر روسی بنابر آنچه ایست قلبی گفته شد، از دفتر انقلاب حذف شد.
افرادی مانند #شهید_مدنی هم که در ۲۰ شهریور ۶۰ ترور شدند نیز از طاغوتی شدن افراد در خبرگان فریاد داشت که گفت: « آقایان نکند محمدرضا در قیامت جلوی ما را بگیرد و بگوید: دیدید شما هم دستتان را بریدید و کاخ نشین شدید!»
طالقانی و مدنی کجا بودند که جنابان اصولگرا و جناب ناطق همان ساختمان طاغوتی سنا را هم در شأن خود ندانستند و اهرام در بهارستان ساختند، و خانههای سازمانی مجلس را هم که دیگر در شأن نمایندگان بالاشهر تهرانی شده نبود را تخریب کردند.
فقط یک نفر به انتقال مجلس از سنای سابق به کاخ هرم سبز ناطق و لاریجانی اعتراض کرد که آقای #دکتر_احمدی_نژاد بود.
@shafieikia