Forwarded from مسعود شفیعی کیا
🌿 مرحوم #طالقانی ۱۴ اسفند ۵۷ در مقبره مرحوم #مصدق:
« برادران، خواهران، فرزندان گرامی، امروز روز خاطرهانگیزی است برای ملت ما، همه در پیرامون تربت شخصیتی مبارز و تاریخی جمع شدهایم. نام مرحوم دکتر محمد مصدق همان اندازه که برای هشیاری بیداری نهضت، مقاومت، قدرت ملی، خاطرهانگیز است، به همان اندازه برای دشمنان ما، دشمنان داخلی و خارجی، و عوامل استعمار داخلی وحشتآور و نگرانیآور است. دکتر مصدق ۱۲ سال پیش در حال تبعید در میان این قلعه و بیابان چشم از جهان فروبست ولی قبر او، مزار او، نام او همه اینها برای دشمنان ملت وحشتانگیز بود. چه سالهایی که گذشت و مردم ما، ملت باوفای ما، ملت هوشیار ما برای زیارت قبر او، برای زنده کردن نام و نهضت او به سوی مزار او میآمدند و پلیس و مامورهای دژخیم از زیارت کردن و فاتحه خواندن بالای قبر او وحشت داشتند و همه راهها را بر روی ما و همه ملت ما در این گوشه بیابان میبستند. چرا؟ مگر چه بود دکتر مصدق؟! دکتر مصدق خفته در خاکِ چشم از جان دوخته، چه وحشتی از او داشتند؟ دکتر مصدق مجموعهایست، نام او، راه و روش او از مبارزه بیش از نیم قرن ملت ایران، دکتر مصدق در پی نهضتهای پیش از خود و ادامه نهضتهای پس از وفاتش، حلقهای و واسطهای بود برای ادامه نهضت مردم ایران علیه ظلم و استبداد و استعمار و استبداد، این نام و این مزار همیشه مورد توجه مردم ایران و دنیای آزاد و آزدیخواه بوده است و خواهد بود. امروز که ما در اطراف مزار او جمع شدهایم پیش از اجتماع ظاهری ما باید مرکز اجتماع فکری اندیشه انقلابی ملت ما باشد. ما تا چندی قبل چنین روزی را باور نمیکردیم، که همه ما از اطراف و اکناف در چنین مکانی با هم جمع بشویم و راه مصدق و راه روش مصدق را باز زنده کنیم...
در زمان دکتر مصدق، متاسفانه یک قسمت هم گروههای راست و چپ، هردوی اینها در مقابل نهضت ایستادگی کردند. چپنماها یا چپراستها و یا راستنماها. همان وقت که ملت ایران فریاد میزد، سرنوشت خودمان را خودمان باید تعیین کنیم، نفت باید بر روی استعمار بسته شود که این پایگاه استعمار است. دیدید که چه شعارها پیش آمد؟ شرق و غرب، نه روسیه از مصدق ما حمایت کردند و نه دیگران. ما ملتی هستیم که روی پای خودمان میایستیم، ما حمایتشان را نمیخواهیم، اما با ما دشمنی کردند، تحریک کردند، تودهایهای نفتی درست شد. من به آن اصلیهاشان جسارت نمیکنم. یک عده جوان هم آلت دست قرار گرفتند. هی شعار پشت شعار، چه شعارهایی، و مصدق را متهم کردند طرفدار آمریکاست، متهمش کردند که اهل سازش است آیا این اتهامات به مصدق به این شخصیتی که در تاریخ امتحان خودش را داده میچسبد؟ نفت بسته شد، بر روی استعمار ولی همان کارگران شرکت نفت که در دوره انگلیسها سربهزیر بودند بلند شدند. پول نداشتیم، هر روز بهانهای تازه: ما مسکن میخواهیم، ما تامین میخواهیم.
کودتای ۲۸ مرداد
آخر بگذارید یک مقداری نفس بکشیم، در مقابل این غول استعمار بگذارید حواسمان جمع باشد، این نفت مال شماست هرچه میخواهید استفاده کنید، اما نشد. همینطور اختلافها را دامن زدند تا داستان ۲۸ مرداد پیش آمد. خوب شد؟ بهره بردیم؟ نباید این تاریخ برای ما تجربه باشد؟ من وقتی به مسجد میآمدم یک مقدار شعار تودهای بود که ما میدانستیم دروغ است، ولی میگفتند کمونیست میخواهد مسلط شود که یک عدهای داد وااسلاما سر دادند، این وسط چه شد؟ چه نتیجهای گرفتیم؟ چند سال ذلت؟ چقدر قربانی دادن؟ ما باید متنبه بشویم.
امیدوارم که همه فرزندان، برادران و عزیزان ما با حسن نظری که شاید اکثریت به من دارند، به عنوان یک پند، یک تذکار یک پدر رنجوری که اواخر زندگیاش را میگذارند که جز خیر و صلاح ملت را نمیخواهد، از این نصایح من کسی دلخور نشود. من صلاح همه را میخواهم، من هیچ کشش یا محبت خاصی به هیچ گروهی ندارم، فقط ملت را میخواهم. این ملت شریف، این ملت رنجدیده.
مواظب باشید در بین این چپگرایی و راستگرایی باز هم دچار عوامل استعمار و استبداد و اسرائیل و اینها نباشید باز همه ما کوبیده میشویم، مثل ۲۸ مرداد، بدتر از آن. دندانهای آنها تیزتر شده و با همه دسیسهها و با همه وسایل نظامی و غیرنظامی در کمین نشستهاند، هشیار باشید.
دولت بازرگان مخلص است
این تفرقهافکنیها، این موضعگیریها، این شعارهای بیجا را کنار بگذارید. همانطور که در انهدام سلطنت پهلوی کوشیدید، در سازندگی بکوشید. به اندازه کوهها بار مشکلات سیاسی و اجتماعی و اقتصادی در پیش داریم. این دولتی که فعلا مسئولیت خطیر را در پیش گرفته، بارها گفتهام، نه دولت ایدهآل شما چپگراها، راستگراهاست و نه ایدهآل من. اما ایدهآل غیر از واقعیات است. و این را باید اعتراف کنید که اینها مخلصاند هواپرست نیستند. مشکلات دارند.» ...
https://www.entekhab.ir/fa/news/533962/
#مرور_تاریخ
@shafieikia
« برادران، خواهران، فرزندان گرامی، امروز روز خاطرهانگیزی است برای ملت ما، همه در پیرامون تربت شخصیتی مبارز و تاریخی جمع شدهایم. نام مرحوم دکتر محمد مصدق همان اندازه که برای هشیاری بیداری نهضت، مقاومت، قدرت ملی، خاطرهانگیز است، به همان اندازه برای دشمنان ما، دشمنان داخلی و خارجی، و عوامل استعمار داخلی وحشتآور و نگرانیآور است. دکتر مصدق ۱۲ سال پیش در حال تبعید در میان این قلعه و بیابان چشم از جهان فروبست ولی قبر او، مزار او، نام او همه اینها برای دشمنان ملت وحشتانگیز بود. چه سالهایی که گذشت و مردم ما، ملت باوفای ما، ملت هوشیار ما برای زیارت قبر او، برای زنده کردن نام و نهضت او به سوی مزار او میآمدند و پلیس و مامورهای دژخیم از زیارت کردن و فاتحه خواندن بالای قبر او وحشت داشتند و همه راهها را بر روی ما و همه ملت ما در این گوشه بیابان میبستند. چرا؟ مگر چه بود دکتر مصدق؟! دکتر مصدق خفته در خاکِ چشم از جان دوخته، چه وحشتی از او داشتند؟ دکتر مصدق مجموعهایست، نام او، راه و روش او از مبارزه بیش از نیم قرن ملت ایران، دکتر مصدق در پی نهضتهای پیش از خود و ادامه نهضتهای پس از وفاتش، حلقهای و واسطهای بود برای ادامه نهضت مردم ایران علیه ظلم و استبداد و استعمار و استبداد، این نام و این مزار همیشه مورد توجه مردم ایران و دنیای آزاد و آزدیخواه بوده است و خواهد بود. امروز که ما در اطراف مزار او جمع شدهایم پیش از اجتماع ظاهری ما باید مرکز اجتماع فکری اندیشه انقلابی ملت ما باشد. ما تا چندی قبل چنین روزی را باور نمیکردیم، که همه ما از اطراف و اکناف در چنین مکانی با هم جمع بشویم و راه مصدق و راه روش مصدق را باز زنده کنیم...
در زمان دکتر مصدق، متاسفانه یک قسمت هم گروههای راست و چپ، هردوی اینها در مقابل نهضت ایستادگی کردند. چپنماها یا چپراستها و یا راستنماها. همان وقت که ملت ایران فریاد میزد، سرنوشت خودمان را خودمان باید تعیین کنیم، نفت باید بر روی استعمار بسته شود که این پایگاه استعمار است. دیدید که چه شعارها پیش آمد؟ شرق و غرب، نه روسیه از مصدق ما حمایت کردند و نه دیگران. ما ملتی هستیم که روی پای خودمان میایستیم، ما حمایتشان را نمیخواهیم، اما با ما دشمنی کردند، تحریک کردند، تودهایهای نفتی درست شد. من به آن اصلیهاشان جسارت نمیکنم. یک عده جوان هم آلت دست قرار گرفتند. هی شعار پشت شعار، چه شعارهایی، و مصدق را متهم کردند طرفدار آمریکاست، متهمش کردند که اهل سازش است آیا این اتهامات به مصدق به این شخصیتی که در تاریخ امتحان خودش را داده میچسبد؟ نفت بسته شد، بر روی استعمار ولی همان کارگران شرکت نفت که در دوره انگلیسها سربهزیر بودند بلند شدند. پول نداشتیم، هر روز بهانهای تازه: ما مسکن میخواهیم، ما تامین میخواهیم.
کودتای ۲۸ مرداد
آخر بگذارید یک مقداری نفس بکشیم، در مقابل این غول استعمار بگذارید حواسمان جمع باشد، این نفت مال شماست هرچه میخواهید استفاده کنید، اما نشد. همینطور اختلافها را دامن زدند تا داستان ۲۸ مرداد پیش آمد. خوب شد؟ بهره بردیم؟ نباید این تاریخ برای ما تجربه باشد؟ من وقتی به مسجد میآمدم یک مقدار شعار تودهای بود که ما میدانستیم دروغ است، ولی میگفتند کمونیست میخواهد مسلط شود که یک عدهای داد وااسلاما سر دادند، این وسط چه شد؟ چه نتیجهای گرفتیم؟ چند سال ذلت؟ چقدر قربانی دادن؟ ما باید متنبه بشویم.
امیدوارم که همه فرزندان، برادران و عزیزان ما با حسن نظری که شاید اکثریت به من دارند، به عنوان یک پند، یک تذکار یک پدر رنجوری که اواخر زندگیاش را میگذارند که جز خیر و صلاح ملت را نمیخواهد، از این نصایح من کسی دلخور نشود. من صلاح همه را میخواهم، من هیچ کشش یا محبت خاصی به هیچ گروهی ندارم، فقط ملت را میخواهم. این ملت شریف، این ملت رنجدیده.
مواظب باشید در بین این چپگرایی و راستگرایی باز هم دچار عوامل استعمار و استبداد و اسرائیل و اینها نباشید باز همه ما کوبیده میشویم، مثل ۲۸ مرداد، بدتر از آن. دندانهای آنها تیزتر شده و با همه دسیسهها و با همه وسایل نظامی و غیرنظامی در کمین نشستهاند، هشیار باشید.
دولت بازرگان مخلص است
این تفرقهافکنیها، این موضعگیریها، این شعارهای بیجا را کنار بگذارید. همانطور که در انهدام سلطنت پهلوی کوشیدید، در سازندگی بکوشید. به اندازه کوهها بار مشکلات سیاسی و اجتماعی و اقتصادی در پیش داریم. این دولتی که فعلا مسئولیت خطیر را در پیش گرفته، بارها گفتهام، نه دولت ایدهآل شما چپگراها، راستگراهاست و نه ایدهآل من. اما ایدهآل غیر از واقعیات است. و این را باید اعتراف کنید که اینها مخلصاند هواپرست نیستند. مشکلات دارند.» ...
https://www.entekhab.ir/fa/news/533962/
#مرور_تاریخ
@shafieikia
انتخاب
آیتالله طالقانی بر مزار دکتر مصدق: به آیتالله کاشانی گفتم: «حضرت آیتالله! دارند زیر پایت خربزه میگذارند؛ مواظب باش!»
روزی که گفتگو بود در بین مردم که مرحوم آیتالله کاشانی حمایت از زاهدی میکند و توطئهای در کار است، پنهانی رفتم منزل ایشان. او در اتاقش تنها بود، بریدهای از خربزهای در دست داشت، به عنوان تعارف جلوی من گرفت. گفتم: «حضرت آیتالله دارند زیر پایت خربزه میگذارند.…